مرصاد

نام کاربری: مرصاد

عضو وفادار

من را بگو چه خیـــــالی داشتم ...
گفتم یکی آمد و با دست مهربانش من را از بیـــابان دلتنگی ها چیـــد تا بگذارد در گلدان عاطفـــــه اش ...
بی معرفت انداخت روی آتش دلش و دود کرد مرا ...
و با خنده هِی داد می زد " برمحمـّــد و آل محمـّــد صلوات " ...!!!
.
.
.
خیال کرده بود که اِسفَنـــــــدم ...!!!

سوالات سری بیست و دوم از دور دوم از مسابقات جام حذفی

برای شرکت در مسابقه روی لینک زیر کلیک کنید

http://www.askquran.ir/forms.php?do=form&fid=4

طراح سوال

برادر عزیز و بزرگوار
جناب اسئلونی


منتظر حضور پرشور شما دوستان هستیم

زمان اتمام مهلت پاسخ گویی به مسابقه:
ساعت 6 شب پنج شنبه

زمان قرعه کشی مسابقه:
ساعت 7 شب پنج شنبه

ایستاده ام ، بگذار سرنوشت راهش را برود …
من همین جا کنار قولهایت ،
درست روبروی دوست داشتنت و در عمق نبودنت محکم ایستاده ام !

نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.

من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم

از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم

از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم

ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم

هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست

من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم

تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است

من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم

کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیج

که هم از نیش و میش و ریش وهم از خویش میترسم...

ديــر بـاريــدی بــارانــــــ
ديــر.........
مـــــدتهــاستــــــ در حجــم نبــودنـــــ كـــــــسـی
خشــــــكيده ام

لطفا کلیک کنید:
http://www.askquran.ir/thread32495.html

سلام!!!
الله کبر
داشتن برای میلاد امام عصر(عج)چراغانی وآذین بندی می کردند.یکدفعه یک دختر خانمی رد شد.
متلک گفت!!!
جلل الخالق.عجب!!!!!!!!!!!!!
گفتم:مرد مومن آأم داره برای امام زمانش چراغانی می کند وخودش را یار آقا می داند آن موقع این غلطا؟؟؟
قیچی برداشت حمله کنه طرف من یعنی خفه شو وگرنه شکمت را سفره می کنم.بهش گفتم:یواش یواش یکدفعه اون قیچی دستت را می برد.بلدی باهاش کار کنی یا نه.
آرام درگوشش گفتم:آقای دوجهان مولا صاحب الزمان(عج)یک حرفی دارد که من خیلی دوستش دارم!
امام مهدی(عج)می گوید:هریک از شماها باید به آنچه که او را به محبت ما نزدیک می سازد عمل کند،واز آنچه که مورد پسند ما نیست وما را خشمناک می سازد دوری جوید(الاحتجاج للطبرسی ج2 ص324)
نگاهم کرد.سرش را به زیر افکند.گفتم توبه کن ودیگر از این کارها نکن.اگر روزی امامت این صحنه را ببیند که می بیند فردای قیامت به مادرش چه جوابی داری بدهی؟

رهايم كردي و رهايت نكردم!
گفتم حرف ِ دل يكي ستّ
هفتصدمين پادشاه راهم اگر به خواب ببيني،
كنار ِ كوچه ي بغض و بيداري
منتظرت خواهم ماند!
چشمهايم را بر پوزخند ِ اين آن بستم
و چهره ي تو را ديدم!
گوشهايم را بر زخم زبان اين آن بستم
و صداي تو را شنيدم!
دلم روشن بود كه يك روز،
از زواياي گريه هايم ظهور مي كني!
حالا هام،
از ديدن ِ اين دو سه موي سفيد آينه تعجب نمي كنم!
قفط كمي نگران مي شوم!
مي ترسم روزي در آينه،
تنها دو سه موي سياه منتظرم باشند
و تو از غربت ِ بغض و بوسه برنگشته باشي!
تنها از همين مي ترسم!?