جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: بعضى از وسائل شرك

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۷
    نوشته
    7
    مورد تشکر
    3 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    بعضى از وسائل شرك




    لازم است بدانيم كه از جمله وسائل شرك نماز در مساجدي است كه در آنها قبر است، و نماز در آن مساجد باطل است، چنانكه رسول الله (ص) مىفرمايد: ((لعن الله اليهود والنصارى اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد)). [بخاري ومسلم از حديث عائشة].
    خدا لعنت كند يهود و نصاري كه قبرهاي پيامبران خود را به مساجد تبديل كرده اند.

    در مورد قبر پيامبر(ص) و قرار گرفتن آن در مسجـد هيچ حجت و برهاني نيست، چون در خانه اش دفن شده است، و خانه اش مسجد نيست، زيرا وفاتش در خانه بوده، و هر پيامبري در همانجا كه وفات يافته دفن مىشود، چنانكه در حديث صحيح وارد شده است، و همچنين ابوبكر و عمر رضي الله عنهما نيز در حجرة ام المؤمنين عائشه رضي الله عنها با پيامبر (ص) دفن شده اند.
    پس بايستي متوجه اين شبهه كه بعضي از افراد آنرا ايجاد كرده اند باشيم
    باري تعالي می فرماید: ﴿قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِي اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِي اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُون﴾ [زمر: 38]
    ترجمه: بگو: نظر شما چيست. آيا كساني را كه بجز الله مي خوانيد اگر خداوند بخواهد به من آسيبي برساند آنها خواهند توانست آنرا رفع بكنند؟! يا اينكه اگر خداوند مرا در رحمت خويش در آورد، آنها مي توانند جلوي رحمت خدا را بگيرند؟! بگو: الله مرا كافي است و بر او بايد متوكلان، توكل بكنند.
    عن عمران بن حصين -رضي الله عنه- أنّ النَّبي -صلى الله عليه وسلم- رأى رجلاً في يده حَلْقَةٌ مِنْ صُفْرٍ فَقَال:َ«مَا هَذِهِ؟» قَالَ: مِنَ الْوَاهِنَةِ, فقَالَ: «انزعها فإنَّهَا لا تَزِيدُكَ إِلا وَهْنًا فَإِنَّكَ لَوْ مُتَّ وَهِيَ عَلَيْكَ مَا أَفْلَحْتَ أَبَدًا››. رواه احمد بسند لابأس به.
    ترجمه: رسول الله -صلي الله عليه وسلم- انگشتري در دست مردي ديد. پرسيد: اين چيست؟ مرد گفت: اين براي واهنه است(يعني بيماري ناتواني جسم) رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود: آنرا در بيار زيرا فايده اي جز اينكه ناتواني تو را افزايش مي دهد، نخواهد داشت. و افزود كه اگر در حالي بميري كه آنرا پوشيده اي، هرگز رستگار نخواهي شد.
    وله عن عقبة بن عامر مرفوعاً ‹‹مَنْ تَعَلَّقَ تَمِيمَةً فَلا أَتَمَّ اللَّهُ لَهُ وَمَنْ تَعَلَّقَ وَدَعَةً فَلا وَدَعَ اللَّهُ لَهُ››. وفي رواية:‹‹من تعلَّق تمَيمة فَقد أشرَك››.
    ترجمه: رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود: كسيكه تميمة شفا به گردن بياويزد، خدا طلبش را بر آورده نسازد و كسيكه ودعه (ودعه: مهره هاي سفيد يا صدف كه از دريا استخراج كنند و براي دفع چشم زخم يا دفع شر ديگري بخود مي آويزند) و يا چيز ديگري بياويزد خدا آرامش را از او بگيرد.
    (تميمه: تعويذ و مهره كه در رشته كرده و براي دفع چشم بد در گردن اندازند).
    و طبق روايتي فرمود: كسيكه مهره اي براي شفا بياويزد، شرك ورزيده است.
    ولابن أبي حاتم عن حذيفه أنه رأى رجلاً في يده خيطٌ مِنَ الحُمّى فقَطعه، وتلا قوله ﴿وما يُؤمِنُ أكثرُهم با لله إلا وهم مُشركون﴾.[يوسف: 106]
    و در روايتي ديگر آمده كه حذيفه -رضي الله عنه- متوجه مردي شد كه نخي به عنوان «تب بر» بدستش بسته است. حذيفه آن نخ را قطع كرد و اين آيه را تلاوت نمود:«اكثر چنين اند كه ايمان نمي آورند مگر اينكه شرك مي ورزند».از اينجا بحث، پيرامون اضداد توحيد شروع مي شود. زيرا براي شناخت چيزي نياز به دو مساله وجود دارد:
    1ـ شناخت حقيقت آن چيز.
    2ـ شناخت اضداد آن.
    بنابراين شيخ رحمه الله شروع به بيان اضداد توحيد نمود. كه اضداد گاهي در مقابل اصل توحيد قرار مي گيرند و آنرا شرك اكبر مي نامند و مرتكب آن، مشرك و مرتد به مشار مي رود و گاهي در مقابل كمال توحيد مطلوب قرار مي گيرند كه آنرا شرك اصغر مي نامند و با ارتكاب آن ضربه اي به پيكر توحيد، وارد مي شود و آنرا معيوب مي سازد و همانطور كه مي دانيم توحيد وقتي كامل مي گردد كه از هر گونه شرك پاك و منزه باشد.
    شيخ رحمه الله نخست صورتهائي از شرك اصغر را به تفصيل بيان خواهد كرد زيرا اين نوع شركها، بيشتر اتفاق مي افتد و همينها منجر به شرك اكبر مي شوند.
    فرمود: «باب من الشرك ... » اينجا «مِن» براي تبعيض است يعني اينها بعضي از اقسام شرك مي باشند«لبس الحلقة ...» پوشيدن دست بند و نخ و غيره مانند مهره، آويز و پاره آهن كه گاهي مي پوشند و گاهي داخل خانه آويزان مي كنند و برخي به وسايل نقليه خود مي بندند و يا به گردن كودكان آويزان مي كنند, اينها همه از يك قبيل اند.
    در ميان عربها چنين چيزهائي رايج بود و آنها معتقد بودند كه اين دست بند يا مهره و ... چنين و چنان تأثيري دارد و مفيد است. يا براي پيشگيري از بلا و مصيبت بود و يا براي رفع مصيبت وارده.
    گر چه اين چيزها به ظاهر حقير و غيرخطرناك، معلوم مي شوند ولي مگر نمي بينيد كه اين دست بند و مهرة بي ارزش را بجائي رسانيده اند كه معتقدند، در مقابل قضا و قدر الله مي ايستند و آنها را بر طرف مي سازند؟!
    چرا اين چيزها شرك است؟ بخاطر اينكه قلباً به آنها وابسته اند و معتقد اند بنفسه اينها داراي فلان تأثير مي باشند.
    لازم به نظر مي رسد كه در اينجا يك قاعده را يادآور بشوم و آن اينكه: نبايد هيچ چيزي را سبب و مؤثر چيزي دانست مگر اينكه شرعاً ثابت بشود كه اين چيز داراي فلان تأثير است.
    يا اينكه بوسيلة تجربه ثابت شده باشد كه فلان چيز داراي فلان تأثير است. مانند تأثير برخي از داروها و يا تأثير برخي از اسباب ظاهري مانند گرفتن گرما از آتش و سردي از آب و غيره.
    همچنين بايد دانست كه شرك اصغر گاهي به شرك اكبر تبديل مي شود و آن در صورتي است كه انجام دهندة آن معتقد باشد كه اين چيزها بنفسه داراي اين تأثير هستند يعني بسبب بودن آنها را از ميان بردارد و خودشان را متصرف بداند كه يقيناً اين نوع تصور، شرك اكبر است.
    در آيه، خداوند به پيامبرش مي فرمايد: به اينها بگو كه از طرفي اعتراف مي كنيد كه الله، يگانه خالق آسمانها و زمين است. پس چرا در عبادت به سوي ديگران روي مي آوريد؟!
    اين روشِ معمولِ قرآن، است كه مشركان را بوسيلة توحيد ربوبيت كه قبولش دارند، در مورد توحيد الوهيت كه قبولش ندارند مؤاخذه مي كند.
    «تدعون» ( مي خوانيد) هم شامل دعاي عبادت و هم شامل خواستن است. كه هر دو حالت بيانگر احوال مشركان مي باشند. و آنچه را كه آنها جز الله، مي خوانند فراوان اند. برخي، عده اي از پيامبران و انسانهاي صالح را مي خوانند و برخي فرشتگان را صدا مي كنند و عده اي به سوي ستاره و درختان و سنگها و بتها متوجه مي شوند.

    ﴿إِنْ أَرَادَنِي اللَّهُ بِضُرٍّ...﴾ با اين آيه، خداوند هر نوع ضرر و فايده را از جانب معبودان باطل، منتفي مي سازد. پس وقتي اعتقاد كساني را كه بعضي از ضرر و فايده را به برخي از بزرگان نسبت مي دادند و مي گفتند: چون آنها بندگان خاص خدايند چنين و چنان مي كنند، خداوند باطل اعلام كرد، پس حال كساني كه چنين اعتقادي نسبت به دست بند و مهره و نخ و غيره دارند معلوم است. و بخاطر همين است كه سلف صالح و علماي توحيد از آيات شرك اكبر در جهت بطلان شرك اصغر استفاده مي كنند. چونكه منشأ هر دو نوع شرك، يكي مي باشد كه همان اعتقاد به نفع و ضرر غير الله است. و آيات فوق، هر نوع ضرر و فايده را از جانب غير الله باطل مي دانند. زيرا احدي قادر نخواهد بود كه بدون اجازة الله ضرري برساند يا ضرري را دفع نمايد.
    در حديث فوق آمده است كه رسول الله -صلي الله عليه وسلم- انگشتري بدست كسي ديد. از او پرسيد «ما هذه» اين چيست؟ آن شخص گفت: اين براي علاج بيماري واهنه است. واهنه يعني ناتواني جسمي. رسول الله -صلي الله عليه وسلم- به او دستور داد كه آنرا از دستش بيرون بياورد و فرمود: اين، بر ناتواني تو خواهد افزود.
    يعني اثر مثبتي نخواهد داشت كه هيچ بلكه برايت اثر منفي و ضررهاي روحي و رواني خواهد داشت. و ممكن است و سواس و اضطراب بيشتري نصيب تو گردد. البته اكثر كساني كه شرك مي ورزند. بجاي بهبودي، دچار بيماريهاي روحي و رواني بيشتري مي شوند. و اين حال تمام كساني است كه شرك مي ورزند, بجاي نفع و سود, دچار ضرر و زيان بيشتري مي شوند, گر چه به گمان خودشان فايده و نفع برده اند.
    سپس رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود:«اگر در همين حال بميري، ابداً به رستگاري نمي رسي».
    هدف از رستگاري يا همان رستگاري مطلق است كه ورود به بهشت و نجات از دوزخ مي باشد. و اين در صورتي است كه فرد با پوشيدن آن انگشتر، مرتكب شرك اكبر شده باشد. يعني خود انگشتر را بذاته مؤثر بداند.
    يا اينكه هدف از نفي،‌ نفي كمال است يعني كاملاً رستگار نمي شوي، و اين در صورتي است كه مرتكب شرك اصغر باشد.
    چون از سببي استفاده كرده كه شرعاً و تقديراً سبب نبوده است.
    در حديث فوق آمده كه «هر كس چيزي بياويزد ...» چيزي كه قلبش وابسته به آن باشد و از آن اميد شفا داشته باشد.
    «تميمه» نوعي مهره بود كه بخاطر حفاظت از چشم زخم وديگر ضررها و حسد و غيره به گردن مي بستند. رسول الله -صلي الله عليه وسلم- چنين افرادي را بد دعا كرد و فرموده: خداوند آرزوئي را كه بخاطر آن چنين كرده اند، بر آورده نسازد.
    «ودعة» نوعي صدف بود كه به گردن و بازو، جهت دفع چشم زخم و غيره مي بستند. رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- فرمود: كساني كه بگمان خود براي آرامش و راحت خويش چنين مي كنند، هرگز آرامش و راحت نبينند. براي اينكه اين شخص به الله شرك آورده است. و از عمل حذيفه كه آن نخ تب را قطع نمود در مي يابيم كه اين كار، از نظر سلف صالح امت، منكري بزرگ تلقي مي شده، از اينرو ايشان اقدام به قطع آن نمودند. و اين كار حذيفه دلالت بر اين دارد كه اين منكر بزرگي است كه انكار و قطع آن واجب است.
    گذشتگان نيك امت، در مورد تفسير اين آيه ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ ...﴾ گفته اند يعني آنها ايمان دارند كه الله خالق و رازق و زنده كننده و كشنده است و توحيد ربوبيت را قبول دارند اما با اين حال در توحيد عبادت، شرك مي ورزند. پس معلوم شد كه توحيد ربوبيت به تنهائي كافي و نجات دهنده نيست تا اينكه خدا را در عبادت نيز يگانه قرار نداده باشيم.
    گر چه اين آيه در مورد شرك اكبر است ولي ديديم كه صحابي رسول الله -صلي الله عليه وسلم- از آن براي شرك اصغر استدلال نمود.
    تبرك جستن به درخت و سنگ و غيره

    همچنين خداوند مي فرمايد: ﴿أَفَرَأَيْتُمْ اللاَتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى﴾ [النجم: 19و20]

    ترجمه: آيا لات و عزا را ديده ايد, و منات آن بت سومي ديگر را.
    از ابو واقد ليثي روايت است:
    خرجنا مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- إِلَى حُنَيْنٍ و نحن حدثاء عهدٍ بكفر و للمشركين سِدْرَةٌ يَعْكُفُونَ عِنْدَهَا و ينوطون بِهَا أَسْلِحَتَهُمْ يُقَالُ لَهَا ذَاتُ أَنْوَاطٍ فَمَرَرْنَا بِسِدْرَةٍ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ! اجْعَلْ لَنَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ كمالهم ذات أنواط. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم-: «الله اكبر! إنها السُّنن!، قلتم وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ كَمَا قَالت بنو إسرائيل لمُوسَى: ﴿اجْعَل لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[ [الأعراف:138] لتركبن سُنَنَ من كان قبلَكم». ( ترمذي با تصحيح)
    ترجمه: ما در حالي كه تازه مسلمان شده بوديم با رسول الله -صلي الله عليه وسلم- ، به سوي حنين مي رفتيم. مشركين آن ديار، درخت سدري داشتند كه آنرا عبادت مي كردند و سلاحهاي خود را بخاطر تبرك به آن آويزان مي نمودند. آن درخت، معروف به ذات انواط بود. ما به رسول الله -صلي الله عليه وسلم- گفتيم: براي ما نيز ذات انواط، مقرر كنيد. رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود: الله اكبر! اينگونه خواسته ها، روش پيشينيان است و شما بخدا سوگند همان سخني را گفتيد كه بني إسرائيل به موسي گفتند. آنها به موسي گفتند: براي ما نيز، معبودي مقرر كن همانطور كه آنها (مشركين) معبود دارند. موسي گفت: شما نادان هستيد. آنگاه رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- افزود: شما نيز از روشهاي آنان پيروي خواهيد كرد.
    حكم افرادي كه چنين مي كنند چيست؟ جواب اينكه آنها مشرك مي شوند.
    تبرك: يعني طلب خير فراوان و دائمي كه طبق تصريح نصوص قرآن و سنت، فقط خداوند مي تواند خير و بركت عطا كند نه كسي ديگر چنانكه مي فرمايد: ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ﴾ يعني كسيكه قرآن را بر بنده اش نازل كرد، داراي خير فراوان و دائم است . همچنين مي فرمايد: ﴿وبارَكنا عَليه وعلى إسحاق﴾ ترجمه: ما به او و اسحاق خير فراوان داديم.

    ﴿وجَعَلني مُباركاً﴾ ترجمه: خداوند مرا مبارك و پر از خير فراوان قرار داد.
    پس روشن شد كه بخشيدن خير و بركت كار ويژة پرودگار عالم است. از اينرو براي احدي از مخلوق، روا نخواهد بود كه بگويد: من به فلاني بركت دادم، يا بركت خواهم داد يا قدوم شما با بركت بود. چون كلمة بركت بمعني خير كثير و دايم است كه فقط به ذات يكتاي الله اختصاص دارد. نصوص كتاب و سنت دلالت بر اين دارد, چيزهايي كه در آنها بركت قرار داده شده, سه نوع مي باشد: 1ـ بعضي از مكانها 2ـ بعضي از زمانها 3ـ بعضي از انسانها
    در روشني آيات و احاديث در مي يابيم كه خداوند، بيت الله الحرام و اطراف بيت المقدس و ... را بركت داده است. يعني خداوند آنها را مبروك قرار داده و در آنجا خير فراوان و ثابت و دايم نازل كرده است. اين چيز، در مردم انگيزه بوجود بياورد كه به زيارت آنجا بروند و همواره آن مكانها را زنده نگه بدارند. البته اين بركت، مسالة معنوي است و قابل انتقال نيست. به اين معني كه شما بوسيله دست زدن و بوسه گرفتن و با دفن شدن در آنجا، متبرك نمي شويد. و قتي مي گوئيم اين مكان مباركي است يعني شما قلباً وابسته به آنجا باشيد و آنجا اعمال با بركتي وجود دارد كه شما با انجام آن مي توانيد از بركت و خير فراوان بهره مند شويد. مانند طواف بيت الله و عبادت در آن و سلام كردن حجرالأسود كه سنگ مباركي است چون رسول الله -صلي الله عليه وسلم- آنرا بوسه زده است ما نيز به پيروي از ايشان آنرا بوسه مي زنيم. و از بركت پيروي رسول الله -صلي الله عليه وسلم- بهره مند مي شويم. از اينرو وقتي عمر -رضي الله عنه- حجر الأسود را بوسه زد گفت: مي دانم كه سنگي بيش نيستي و ضرر و فايده اي نمي رساني.
    زمانهاي مباركي مانند رمضان و بعضي ديگر از روزهاي سال كه اگر كسي آنها را گرامي بدارد به اين معني كه در آنها عبادتي را كه شرعاً منقول است، انجام دهد، از خير فراوان آن عبادتها بهره مند مي گردد كه آن خير را در ايام ديگر نمي تواند بدست بياورد.
    و اما انسانهاي مبروك مانند انبياء و پيامبران الهي كه خداوند ذات آنها را مبروك و مبارك قرار داده است، كه مي توان با دست زدن به جسم مبارك يا عرق و موهايشان تبرك جست.
    چنانكه اصحاب رسول الله -صلي الله عليه وسلم- به عرق و مو و آب وضوي ايشان تبرك مي جستند. و اين بركتي است ذاتي و قابل انتقال نيست وفقط مخصوص پيامبران و انبياء است.
    و اما تبرك جستن به آثار ديگران غير از پيامبران و انبياء چيزي است كه هيچگونه دليلي براي اثبات آن وجود ندارد. چنانكه از اصحاب و تابعين و مخضرمين ثابت نيست كه به آثار برجسته ترين افراد اين امت كه ابوبكر و عمر و عثمان و علي مي باشند، تبرك بجويند.
    يقيناً اينها بذاته انسانهاي مباركي نبوده اند بلكه بوسيلة اعمال مباركي، مبروك شده اند. بنابراين مي گويئم: هر انسان مسلماني مبارك است ولي نه اينكه وجودش داراي بركت است بلكه اسلام و ايمان و عظمت الله كه در قلبش وجود دارد و پيروي از رسول الله -صلي الله عليه وسلم- و علم و عمل و اخلاص، اينها همه بركاتي هستند كه صاحب خود را مبارك مي كنند. و تبرك جستن به اينگونه انسانهاي صالح، به پيروي وحرف شنوي واستفاده از علم، آنان است و گرنه بركتي كه به سبب اعمال خود بدست آورده اند، قابل انتقال به شما نيست.
    يقيناً دست زدن آنان به نيت تبرك و يا استفاده از آب دهن و ديگر آثار وجودشان، جايز نخواهد بود زيرا بطور قطع برجسته ترين افراد اين امت با خلفاي راشدين و ديگر اصحاب رسول الله -صلي الله عليه وسلم- ، چنين كاري نكرده اند.
    اما تبرك جستن مشركين عبارت بود از طلب خيركثير و ثابت و دايم از معبودانشان؛ از درختان و سنگها و گنبد ها و غارهاي معين و قبرها و چشمه هاي مخصوص و ديگر چيزها.
    حال اگر كسي معتقد باشد كه اين چيزها بين او و بين خدا وسيله قرار مي گيرند و مشكلش حل خواهد شد، چنين اعتقادي، شرك اكبر است. زيرا بمعني شريك گرفتن با خدا است. و مشركين زمان جاهليت همين اعتقاد را نسبت به بتها و درختان و سنگهائي كه به آنان تبرك مي جستند و آنها را صدا مي كردند، داشتند. آنها گمان مي كردند كه ايشان خواسته هاي اينان را به خدا منتقل مي كنند. قبرهايي كه جاهلان به آنها تبرك مي جويند, اعتقاد جاهلان بر اين است كه اگر نزد اين قبر بنشينند و آن را مسح كنند يا خاك آن را بر خود بريزند,‌ صاحب اين قبر براي ايشان نزد خداوند شفاعت خواهد كرد.
    چنانكه خداوند مي فرمايد: ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَانَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾ ترجمه: آنهائي كه غير خدا و ديگران را كارساز خويش قرار داده اند مي گويند. ما آنها را نمي پرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خدا نزديك بكنند.
    اما اگر خاك قبر را به سر و صورت پاشيد يا بر آن غلط زدن به نيت اينكه اين خاك مباركي است و او را مبارك مي گرداند، چنين اعتقادي شرك اصغر محسوب مي شود.
    خداوند مي فرمايد: ﴿أَفَرَأَيْتُمْ اللاَتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى﴾.
    «اللات» تخته سنگ سفيدي بود در طائف. رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- پس از اينكه ثقيفيان مسلمان شدند، مغيره بن شعبه را فرستاد كه آنرا ويران كند. در آنجا اطاقي بود و پرده دار و خدمتگذاراني.
    «العزا» درختي بود در فاصلة مكه و طائف. بعداً در آنجا بنائي در جوار سه درخت ساخته شد و زني جادوگر پرده دار آنجا بود.
    رسول الله -صلي الله عليه وسلم- بعد از فتح مكه، خالد بن وليد را فرستاد. و آن سه درخت را قطع نمود و زن جادوگر را كه جنيان را احضار مي كرد و مردم را گمراه مي ساخت، ‌به قتل رسانيد. و در حقيقت وابستگي مردم به آن درخت و زني بود كه خادم آن مكان شركي بود.
    ﴿وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى﴾ منات نيز تخته سنگي بود. آنرا منات ناميدند بخاطر خونهاي زياد حيوانات كه در آنجا ذبح مي شدند.
    وجه مناسبت اين آيه با عنوان بحث، اينست كه لات و منات دو تخته سنگ بودند و عزا درختي بود و آنچه مشركين آنزمان نزد آنها انجام مي دادند، عيناً همان چيزي است كه مشركين مسلمان نماي زمان ما نزد بسياري از درختان و سنگها بويژه قبرها انجام مي دهند. اينها روي به قبرها مي كنند و آنها را مي پرستند.
    اين حديث، حديثي صحيح و با عظمت است. مشركين درختي داشتند و اعتقاداتشان به آن درخت عبارت بود از:
    1ـ آنرا تعظيم مي كردند.
    2ـ نزد آن اعتكاف مي نشستند, بخاطر تعظيم و قرب.
    3ـ سلاحهاي خود را بقصد تبرك به آن آويزان مي كردند.
    آنها با اين اعتقادات مرتكب شرك اكبر مي شدند.
    بعضي از ياران رسول الله -صلي الله عليه وسلم- كه تازه مسلمان شده بودند گمان مي كردند اين كار با توحيد، تضادي ندارد، بخاطر همين از رسول الله -صلي الله عليه وسلم- ، درخواست نمودند كه براي آنها نيز چنين چيزي مقرر بكند.
    از اينرو علما مي گويند: چه بسا بعضي از انواع شرك بر فضلا نيز مشتبه مي شود. همانطور كه بر عده اي از اصحاب پيامبر كه تازه مسلمان شده بودند بخشهائي از توحيد عبوديت، هنوز مشتبه بود در حالي كه آشنائي آنها نسبت به لغت عرب از ديگران بيشتر بود.
    رسول الله -صلي الله عليه وسلم- با شنيدن اين سخن تعجب كرد و گفت: الله اكبر! آنگاه اين سخن آنان را به سخن قوم موسي تشبيه كرد كه از او خواسته بودند براي آنها معبودي قرار بدهد همانطور كه ديگر اقوام معبوداني باطل داشتند. وقتي رسول الله -صلي الله عليه وسلم- با اين شدت به آنها پاسخ داد، آنها خواستة خويش را پس گرفتند. چون اگر اين خواستة آنان عملي مي شد مرتكب شرك اكبر مي شدند ولي چون خواسته اي بيش نبود، شرك اصغر بحساب مي رفت. زيرا آنها ابراز علاقه به عبادت غير الله نشان دادند. و چون شرك اكبر نبود، رسول الله -صلي الله عليه وسلم- آنها را به تجديد اسلام، وادار نساخت.
    اما آنچه در كنار ذات انواط انجام مي دادند طبيعي است كه شرك اكبر بود و هر كس به درخت، سنگ و چيز ديگري به نيت اينكه آن چيز او را به خدا نزديك مي گرداند، تبرك جويد يا نياز هاي خود را بر آن عرضه نمايد، يا گمان كند كه با تبرك جستن به اينجا مشكلاتشان بهتر حل خواهد شد، و يا اينكه دعاهايشان در آنجا بهتر اجابت خواهد شد, چنين شخصي مرتكب شرك اكبر شده است.

    و اگر به آنچه قبرپرستان در زمان حاضر انجام مي دهند، توجه بكنيد متوجه خواهيد شد كه آنها نسبت به صاحب قبر، عيناً همان اعتقادي را دارند كه مشركين سابق، به لات و عزي و منات و ذات انواط داشتند. حتي نسبت به حصار آهني قبر، اعتقاداتي دارند. شما اگر به زيارتگاه هاي شهر هايي كه شرك به خدا، در آنجا شايع است، سر بزنيد خواهيد ديد كه آنها ديوار و نرده هاي آهني قبر را مقدس مي شمارند و به نيت تبرك به آنها دست مي زنند. و دست زدن به در و ديوار ضريح بمنزله دست زدن به خود شخصي است كه در آنجا مدفون است. و معتقد اند كه او به خواسته هايشان پاسخ مي دهد يا حداقل خواسته هايشان را به خدا منعكس مي كند كه چنين اعتقادي، شرك اكبر محسوب مي شود. زيرا آنان يكي از بندگان خدا را صدا مي كنند و معتقد اند كه او در نفع و ضرر متصرف است. يا اينكه وسيله و رابطي بين آنها و بين الله مي باشند كه اين هم بهانة مشركين سابق بود چنانكه قرآن به نقل از آنان مي گويد: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾
    ترجمه: ما آنها را نمي پرستيم مگر براي اينكه ما را به خدا نزديك بكنند.
    اما اينكه بعضي از انسانهاي نادان، درب و ديوار و ستونهاي مسجد الحرام و ديگر اماكن مقدس را بقصد تبرك دست مي كشند از دو حال خارج نيست يا معتقد اند كه در اينجا فرشته و يا روح فلان پيامبر يا ولي نهفته است و شفاعت آنان را خواهند كرد، اگر چنين اعتقادي داشته باشند. مرتكب شرك اكبر شده اند.
    اما اگر فقط بخاطر اينكه اينها اماكن مقدس و مباركي هستند و به نيت شفا يافتن چنين بكنند، مرتكب شرك اصغر شده اند.
    بعضى از وسائل شرك
    پيرامون ذبح كردن حيوان براي غير الله

    خداوند مي فرمايد:﴿قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَاي وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين * لاَشَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ﴾ [انعام: 162و163]
    ترجمه: بگو نماز من و قرباني من و زندگي من و مرگ من براي الله است كه پروردگار عالميان مي باشد. و همتائي ندارد و من به همين امر شده ام و خود اولين مسلمانم.
    همچنين مي فرمايد: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ﴾ [كوثر:2] ترجمه:براي پروردگارت نماز بخوان و نيز براي او ذبح كن.
    همچنين از علي -رضي الله عنه- روايت است كه رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود:‹‹لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ذَبَحَ لِغَيْرِ اللَّهِ، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَعَنَ وَالِديه، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ آوَا مُحْدِثًا لَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَيَّرَ مَنَارَ الأَرْضِ››. (مسلم)
    ترجمه: نفرين خدا بر كسي باد كه براي غير الله ذبح بكند و نفرين خدا بر كسي كه پدر و مادر خود را نفرين مي كند ونفرين خدا بر كسيكه خائني را پناه بدهد و نفرين خدا بر كسيكه حدود زمين را تغيير بدهد.
    از طارق بن شهاب روايت است كه رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود:‹‹دَخَل الجنَّة رجُلٌ في ذُبابٍ و دَخَل النَّار رَجُلٌ في ذباب›› قالوا وكيف ذلك يا رسول الله؟ قال مرَّ رجُلان على قومٍ لهم صَنَمٌ لا يَجُوزُه أحد حتى يُقرِّبَ له شيئا، فقالوا لأحدهما: قَرِّب قال: ليس عندي شي اُقرِّبُ قالوا له: قرِّب ولو ذُباباً، فقرَّب ذُبابا، فخلُّوا سبيله، فَدَخل النّار و قالوا الآخر: قرِّب. فقال: ما كنتُ لا قرِّب لأحدٍ شيئاً دون الله فَضَربوا عُنُقه، فَدَخَل الجنّة››. (احمد).
    ترجمه: مردي بخاطر مگسي به بهشت و مردي بخاطر مگسي به دوزخ رفت. پرسيدند چگونه؟ فرمود: دو مرد از كنار قومي گذشتند كه بتي داشتند. و معمول بود كه هيچكس از آنجا نمي گذشتند مگر نذر ميكرد. به يكي از آنان گفتند: نذرانه اي پيش كن. گفت: چيزي ندارم. گفتند: مگسي نذر كن. قبول كرد و مگسي نذر كرد. رهايش كردند. و با اين عمل (سرانجام) به دوزخ رفت. به نفر دوم گفتند: نذرانه اي پيش كن. گفت: من تاكنون براي غير الله نذر نكرده ام. آنها گردن او را زدند و بدينصورت شهيد شد و به بهشت رفت.
    اين بحث، در مورد وعيد ذبح نمودن براي غير الله است. و اينكه اين عمل شرك به خداوند است.
    ذبح: يعني ريختن خون. در ذبح كردن دو چيز مهم است و اساس اين بحث نيز بر آنها است.
    1ـ گرفتن نام كسي هنگام ذبح كردن.
    2ـ هدف از ذبح كردن.
    گرفتن نام كسي هنگام ذبح كردن بمعني كمك گرفتن از آن شخص است مثلاً وقتي شما مي گوئيد: بسم الله. يعني كمك مي گيرم و تبرك حاصل مي كنم از نام الله.


    و اما هدف ذبح كردن، همان جنبة عبادي و نيت تقرّب است. پس جمعا چهار صورت وجود دارد.
    1ـ هنگام ذبح كردن نام الله گرفته شود و هدف هم خشنودي او باشد. و اين عين توحيد و عبادت است. بنابر اين در جائي كه هدف از ذبح كردن حيوان، تقرب الي الله باشد بايد هم نام خدا را بگيرد و هم نيت تقرب را داشته باشد مانند قرباني عيد أضحي و عقيقه و خيرات. اگر چنانچه عمداً نام الله را نگرفت، حيوان ذبح شده حرام مي گردد.
    اما اگر هدف از ذبح نمودن حيوان، تقرب إلي الله نبود بلكه براي ميهماني كسي و يا به نيت گوشت خوري، آنرا ذبح مي كرد، اين هم اشكالي ندارد، فقط نام الله را بايد بگيرد.
    2ـ هنگام ذبح كردن، نام الله را بگيرد ولي هدف خشنودي غير الله باشد. مثلاً با زبان بگويد: به نام خدا و در دل، فلان ولي و پيغمبر و صاحب قبر را نيت بكند و خون را بخاطر او بريزد. اين كار شرك است زيرا خون آن حيوان، بخاطر تعظيم غير الله ريخته شده است.
    و آنچه امروز در مراسم بعضي از شخصيتهاي مذهبي و سياسي و در جلوي قدم آنها ذبح مي شود از همين قبيل است. گر چه نام الله بر آنها گرفته مي شود. ولي علما گوشت اينگونه حيوانات را حرام مي دانند بخاطر اينكه خون آنها براي تعظيم آن شخص ريخته مي شود و نه براي مهماني او.
    و بايد دانست كه شايسته نيست از بندگان بدينصورت تجليل شود زيرا ريختن خون فقط براي تجليل و تعظيم الله جايز است كه خونها را در رگها جاري ساخته است.
    3ـ اينكه هم نام غير الله بر آن گرفته شود و هم نيت تقرب غير الله بشود. مثلاً بگويد: بنام مسيح و در دل نيز خشنودي او را نيت بكند. يا بنام حسين -رضي الله عنه- و بنام زينب رضي الله عنها و بنام علي -رضي الله عنه- و بنام عبد القادر جيلاني رحمه الله و ....
    و خوردن غذاهايي كه در روز عاشورا و ديگر مناسبات بنام حسين و ديگران درست مي شود جايز نمي باشد و خوردن آن حرام مي باشد, زيرا قرباني آنها بخاطر غير الله بوده است.
    كسي كه چنين بكند هم مرتكب شرك در عبادت شده و هم مر تكب شرك در استعانت شده است.
    4ـ ذبح بنام غير الله باشد و هدف خشنودي الله باشد. گرچه اين نوع خيلي كم اتفاق مي افتد ولي باز هم كساني كه چنين مي كنند، مرتكب شرك شده اند.
    خلاصه اينكه گرفتن نام غير الله هنگام ذبح، ‌شرك در استعانت، ‌و نيت تقرب به غير الله، شرك در عبوديت است.
    بنابر اين، الله -جل جلاله- مي فرمايد: ﴿وَلاَ تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾ [أنعام:121].
    ترجمه: از ذبيحه اي كه نام الله بر آن گرفته نشده است نخوريد. و اين كار نوعي فسق است. همانا شياطين به اولياي خويش دستور مي دهند كه با شما مجادله بكنند. و اگر شما از آنان پيروي بكنيد، شما نيز مشرك مي شويد.
    ﴿قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي ...﴾ اين آيه دلالت به اين دارد كه قرباني و نماز دو عبادت اند و فقط خداوند شايسته است كه اين عبادتها براي او انجام گيرد.
    ﴿لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ لام بمعني استحقاق است ﴿لاَ شَرِيكَ لَهُ﴾ يعني در هيچ يك از اين عبادات (نماز و قرباني)، شريكي ندارد. و نبايد در نماز يا در ذبح حيوان به سوي كسي ديگر متوجه شد. فقط خدا، اين شايستگي را دارد. و اوست صاحب ملكوت اعظم.
    ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ﴾ نماز و قرباني دو عبادت اند: و عبادت يعني هر عمل و گفتار و كردار ظاهري و باطني اي كه خداوند مي پسندد و با آن خشنود مي گردد. نماز يكي از اوامر خدا است. پس نزد وي محبوب و پسنديده است. همچنين قرباني از دستورات خداوند است پس او بدان راضي مي شود و آنرا مي پسندد.
    و در حديث علي -رضي الله عنه- آمده است كه نفرين الله بر كسيكه براي غير الله ذبح مي كند. يعني بنام غير الله و براي تقرب به وي و تعظيم او، چنين مي كند.
    «لعن» يعني طرد نمودن و دور ساختن از رحمتهاي الله. و هر گاه فاعل اين فعل خود الله باشد. پس معني چنين است: كه از رحمتهاي خاص خود، او را دور ساخته است. زيرا رحمتهاي عامة خدا، مسلمان و كافر و تمامي مخلوقات را در بر مي گيرد.

    ضمناً بايد دانست كه هر گناهي كه براي آن لعن و نفرين بيان شده است، از گناهان كبيره محسوب مي شود. البته ذبح لغير الله كه، كاملاً آشكار است كه از گناهان كبيره مي باشد، زيرا شرك به خدا است كه صاحبش شايستة لعن و نفرين و دور شدن از رحمتهاي الله مي باشد.
    حديث طارق بن شهاب بيانگر اين مطلب است كه ذبح براي غير الله، شرك اكبر مي باشد و صاحبش مستحق دوزخ مي گردد. از حديث اينطور بر مي آيد شخصي كه براي غير الله قرباني كرد, از روي اجبار نبوده است.
    وقتي با تقديم مگس بي ارزشي براي غير الله، انسان مستحق آتش دوزخ مي گردد، پس با تقديم چيزهاي مهم و گرانقيمت بطريق اولي و بيشتر مستحق عذاب مي گردد.
    البته يكي از خصوصيات امت محمد -صلي الله عليه وسلم- اينست كه اگر مجبوراً و از روي اكراه مرتكب كفر و شركي بشود، كافر نمي گردد.

    نذر كردن به نام غير الله شرك است

    خداوند مي فرمايد: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا﴾ [دهر: 7]
    ترجمه: به نذر خود را به جا مي آورند و از روزي كه شرش گسترده است مي ترسند.
    همچنين فرموده است: ﴿وَمَا أَنفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ﴾ [ بقره: 270]
    ترجمه: آنچه خرج و انفاق يا نذر بكنيد، خداوند آنرا مي داند.
    از عايشه رضي الله عنها روايت است كه رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود: ‹‹مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَ اللَّهَ فَلايَعْصِهِ››. (بخاري)
    ترجمه: كسيكه نذر به طاعت خدا نمود، نذرش را بجا بياورد و اگر نذر به معصيت كرد، بر آن عمل نكند.


    --------------------------------------------------------------------------------

    خداوند از كساني كه به نذر هايشان، وفا مي نمايند ستايش كرده است ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ﴾ و اين عبادتي است پسنديده نزد خداوند بنابراين، انتقال آن به غير الله، شرك اكبر محسوب مي شود.
    حديث عايشه بيانگر اينست كه وفا به نذر، ‌واجب و ضروري است. و هر چيز واجب، عبادت پسنديده ايست نزد خداوند. و نذر عبادتي است كه خود بنده آنرا بر خود واجب كرده است.
    و كسيكه نذر به معصيت نموده، نبايد به آن عمل بكند. زيرا وجب كردن معصيت بر خود بمعني معارضه با نهي خداوند است. زيرا خداوند از معصيت و نافرماني خود، نهي كرده است. البته بر كسيكه چنين نذري مي كند، كفارة يمين(قَسَم) لازم مي آيد.
    بهر حال نذر چه براي الله باشد چه براي غير الله، عبادت است. اگر براي الله باشد عبادت مشروع و متناسب با توحيد است و اگر براي غير الله باشد، عبادت نا مشروع و شرك اكبر مي شود.

    كمك خواستن از غير الله شرك است

    خداوند مي فرمايد: ﴿وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنْ الإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنْ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا﴾ [جن: 6]

    ترجمه:مرداني از انسانها به مرداني از جنها پناه مي جستند و اين كار به ترس و اضطراب آنان افزود.
    وعن خولة بنت حكيم قالت: سمعت رسول الله -صلى الله عليه وسلم- يقول: ‹‹مَنْ نَزَلَ مَنْزِلا فقَالَ أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ لَمْ يَضُرَّهُ شَيْءٌ حَتَّى يَرحَلَ مِنْ مَنْزِلِهِ ذَلِكَ ››. (مسلم)
    ترجمه: رسول الله -صلي الله عليه وسلم- فرمود: هر كس در منزلي يا جايي فرود آيد و بگويد:«من به كلمات و سخنان كامل الله، از گزند مخلوقاتش پناه مي برم». تا وقتي در آن مكان باشد هيچ چيز و هيچ كس به او ضرر نخواهد رساند.


    --------------------------------------------------------------------------------

    كمك خواستن از غير الله و پناه جستن به غير الله، شرك اكبر است.
    استعاذه از عياذه است يعني پناه گرفتن و طلب چيزي كه انسان را از خطر محفوظ بدارد. در استعاذه يكي طالب است و ديگري مطلوب منه، كه مطلوب منه بايد از طالب قوي تر باشد.
    طلب كردن يعني خواستن و خواستن همان دعا است و دعا عين عبادت است. و عبادت به اتفاق علما و نصوص قرآن و سنت، مخصوص خداوند مي باشد. چنانكه مي فرمايد: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا﴾ [جن:18]
    ترجمه: مساجد از آن خدايند پس با خدا كسي ديگر را صدا نكنيد.
    ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ﴾ ترجمه: پروردگارت دستور داده كه جز او را نپرستيد.
    و حقيقت، پناه جستني كه از هيچ كس جز الله جايز نيست، همان است كه ظاهرا و باطناً باشد. يعني هم از نظر كردار و رفتار و اقوال ظاهري و هم از نظر دروني و قلبي و رواني به آنچيزي كه معتقد است متمسك بشود.
    و اما كمك گرفتن و پناه جستن ظاهري به بعضي از انسانها و در چيزهائي كه در تصرف آنهاست، در روشني ديگر دلايل واضح، جايز است ولي بايد فقط گفتاري باشد و باز هم از نظر دروني و قلبي بايد به سوي الله متوجه بود و بنده را فقط سببي از اسباب تصور كرد.
    از اينرو ما به بطلان سخن كساني كه مي گويند: اوليا و جنها و مردگان نيز ما را بر حسب قدرت و اختياراتي كه دارند كمك مي كنند، پي مي بريم.
    خداوند مي فرمايد: مرداني از انسانها به مرداني از جنها پناه جستند و از آنها كمك خواستند ولي بجاي اينكه فايده اي عايدشان بشود، ترس و اضطرابشان افزايش يافت.
    و اين ترس و اضطراب و ناتواني جسمي و روحي سزاي عمل آنان بود كه بجاي كمك گرفتن از الله، به غير الله مراجعه كردند. و عبادتي را كه شايستة الله بود به مخلوقي از مخلوقاتش منتقل كردند.
    رسول الله -صلي الله عليه وسلم- در اين حديث، فضيلت استعاذه و كمك و پناه جستن به كمات الله را بيان فرمودند. و هدف از شر مخلوقات يعني از گزند مخلوقاتي كه داراي شرّ هستند. زيرا بعضي از مخلوقات خدا موذي اند و بعضي مانند فرشتگان و پيامبران و بندگان نيك، جزو اهل خير مي باشند



    عمر عمراست

    نمی دانم دلم در خانه کیست
    گذرگاه دلم درجاده کیست

    محبت کن محبت ای راحل عشق
    که بیمارم بدین غمنامه عشق

    دلنگیز دلم بی من سفر کرد
    نمی دانم ندارد میل بر بوسیدن من

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    579
    مورد تشکر
    2,171 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    61
    آپلود
    0
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط میران نمایش پست
    لازم است بدانيم كه از جمله وسائل شرك نماز در مساجدي است كه در آنها قبر است، و نماز در آن مساجد باطل است،


    گرچه تمام مطالب شما سرقتی است طبعا جواب نمیتوانید بدهید

    اما نوشتید پس ببینید

    ساخت مسجد بر مقبره ريشه قرآني دارد



    اگر به آيه 21 سوره كهف نگاه كنيم ميبينيم خداوند دو گروه را مقابل هم قرار داده است:

    وقتي مردم شهر از داستان اصحاب کهف آگاه شدند، آمدند به سمت غار ناگاه ديدند اصحاب کهف مرده‎اند، همه آنها اتفاق نظر داشتند كه براي حفظ يادشان بايد بنائي ساخته شود اما برای چگونگی حفظ ياد آنان به دو دسته تقسيم شدند:

    گروه اول كه درك درستي از حقانيت و معنويت و درستي اصحاب كهف ندارند، لذا ميگويند:

    خدا ميداند آنها كه بودند، يك بنائي بر روي آنان بسازيد.

    ابنوا عليهم بنيانا ربهم اعلم بهم

    گروه دوم با عقيده محكم گفتند:

    لنتخذن حتما حتما ميسازيم كه نشان از ديدگاه و تعهد ديني دارد.

    قال الذين غلبوا علی امرهم لنتخذن عليهم مسجدا

    پيشنهاد مسجد ساختن از جانب كسي مطرح مي‏شود كه موحد باشد خدا را بشناسد نماز را بشناسد (مطابق نظر فخر رازي و شوكاني از مفسرين اهل سنت)

    نظر قرآن درباره بناء بر قبور صالحان مثبت است

    اگر منفی بود اينجا مناسب‎ترین جا برای بیانش بود

    همانطور که در آیه 22 درباره افرادی که ادعا کنند تعداد اصحاب کهف را می‎دانند نظر منفی دارد، لذا فرمود: رجما بالغیب، یعنی تیری به تاریکی می‎اندازند.

    نیز نظر قرآن درباره ساخت مسجد بر قبور صالحان مثبت است

    دوباره به تفاوت دو جمله اخیر دقت کنید:

    تفاوتهای:

    فقالوا با قال الذین غلبوا

    ابنوا با لنتخذن

    بنیانا با مسجدا

    ترجمه:

    پس گفتند با کسانی که غالب شدند

    بسازید با حتما حتما میسازیم

    بنائی با مسجدی

    لذا به نظر مي‏رسد قرآن كفّه اين طرف را با عبارت لنتخذن، غلبوا، مسجدا سنگين‏تر كرده است، چرا كه صرف ساخت بناء تعظيم شعائر نيست، مسجد كه باشد ياد آن فرد با ياد خدا گره مي‏خورد.

    اين مساجد است که در طول تاريخ ماندگار مانده است
    ویرایش توسط سيد حسين : ۱۳۸۷/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۷:۴۷


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    579
    مورد تشکر
    2,171 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    61
    آپلود
    0
    گالری
    10

    توسل انبیاء به أشیاء و اشخاض شرک نیست




    نقل قول نوشته اصلی توسط میران نمایش پست
    كمك خواستن از غير الله شرك است

    کیلوئی حرف زدن راحت است

    وهابیتها یک چماقی درست کرده اند به نام شرک

    لطفا جواب این موارد را بدهید

    موارد توسل انبیاء به اشیائی غیر خدا:

    قال هی عصای اتوکأ علیها

    حضرت موسی فرمود : این عصا تکیه گاه من است

    آیا تکیه گاه غیر خدائی امکان دارد؟

    یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المومنین

    ای پیامبر، خدا و مومنین تابع برای تو کافی است

    آیا ذکر نام مؤمنین کنار نام الله شرک نیست؟

    من انصاری الی الله

    حضرت عیسی فرمود: کیست به من کمک کند به سوی خدا

    در کنار نام خدا، غیر خدا را به زبان آوردن شرک نیست؟

    سنشد عضدک باخیک

    بازوان تو را بوسيله برادرت محكم مى‏كنيم‏

    بازوان برادر به کمک حضرت موسی بیاید شرک نیست؟

    پس توسل و استعانت به غیر خدا جائز است نه بصورت استقلالی.

    و الا کدام مسلماني است كه مستقلا از پیامبر کمک بخواهد؟

    ویرایش توسط سيد حسين : ۱۳۸۷/۱۱/۰۲ در ساعت ۰۵:۵۳


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    579
    مورد تشکر
    2,171 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    61
    آپلود
    0
    گالری
    10

    تبرک به آثار پیامبر بعد فوت ایشان




    نقل قول نوشته اصلی توسط میران نمایش پست
    دست زدن به در و ديوار ضريح بمنزله دست زدن به خود شخصي است كه در آنجا مدفون است. و معتقد اند كه او به خواسته هايشان پاسخ مي دهد يا حداقل خواسته هايشان را به خدا منعكس مي كند كه چنين اعتقادي، شرك اكبر محسوب مي شود.
    نقل قول نوشته اصلی توسط میران نمایش پست
    اما آنچه در كنار ذات انواط انجام مي دادند طبيعي است كه شرك اكبر بود و هر كس به درخت، سنگ و چيز ديگري به نيت اينكه آن چيز او را به خدا نزديك مي گرداند، تبرك جويد يا نياز هاي خود را بر آن عرضه نمايد، يا گمان كند كه با تبرك جستن به اينجا مشكلاتشان بهتر حل خواهد شد، و يا اينكه دعاهايشان در آنجا بهتر اجابت خواهد شد, چنين شخصي مرتكب شرك اكبر شده است.

    تبرک به آثار پیامبر بعد فوت ایشان


    چرا به خلفاء توهین میکنید؟

    چرا به عمر و معاویه توهین میکنید؟

    آیا تبرک جستن با ظرف آب پیامبر شرک اکبر است؟

    بخاری بابی دارد به نام: زره عصا شمشیر کاسه و انگشتر پیامبر و هرآنچه خلفاء بعد ایشان استفاده کرده‎اند بعنوان تبرک، مانند مو کفش آینه و ...
    صحیح بخاری ج 4 ص 46 باب ما ذکر من درع النبی و عصاه ...

    اگر تبرک به اموات شرک است چرا معاویه وصیت کرد او را در لباس پیامبر دفن کنند؟
    تاریخ دمشق ج 59 ص 229

    اگر لباس پیامبر خیر و برکت داشته باشد قطعا قبر ایشان نیز.

    انس بن مالک این صحابی که نزد اهل سنت بسیار محترم(!!) است عطر و موئی از رسول خدا را در حنوطش داخل کردند، چرا؟
    طبقات ابن سعد ج 7 ص 25

    بخاری بابی دارد به نام: نوشیدن از کاسه آب پیامبر، ج 6 ص 251

    کاسه آب روح دارد؟

    حامل چه خیر و برکتی است؟

    جز اینکه چند ثانیه با لبان مبارک ایشان تماس داشته است؟

    چرا عمر بن الخطاب با کاسه پیامبر آب زمزم مینوشد و بر روی خودش میریزد؟
    کنزالعمال ج 14 ص 264

    مگر کاسه آب پیامبر با ضریح پیامبر فرق دارد؟

    دوباره تکرار میکنم شرک اکبر را به عمر و معاویه نسبت ندهید
    ویرایش توسط سيد حسين : ۱۳۸۷/۱۱/۰۲ در ساعت ۰۱:۰۷


  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    579
    مورد تشکر
    2,171 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    61
    آپلود
    0
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط میران نمایش پست
    در روشني آيات و احاديث در مي يابيم كه خداوند، بيت الله الحرام و اطراف بيت المقدس و ... را بركت داده است. يعني خداوند آنها را مبروك قرار داده و در آنجا خير فراوان و ثابت و دايم نازل كرده است. اين چيز، در مردم انگيزه بوجود بياورد كه به زيارت آنجا بروند و همواره آن مكانها را زنده نگه بدارند. البته اين بركت، مسالة معنوي است و قابل انتقال نيست. به اين معني كه شما بوسيله دست زدن و بوسه گرفتن و با دفن شدن در آنجا، متبرك نمي شويد.


    تبرك مرده به پیامبر شرک نیست اما تبرک زنده شرک است؟؟!!



    و اين سؤال از وهابي‏هاست كه ساخت مسجد را بر روي قبور حرام مي‏دانند ولي نميدانيم چرا اين مظهر شرك (به زعم باطلشان) را در مدينه باقي گذاردند و حرم پيامبر را خراب نكردند.

    اگر پیامبر مرده و پوسیده چرا ابابکر و عمر کنار پیامبر دفن کردند؟

    غیر از تبرک از وجود پیامبر غرض دیگری داشتند؟

    چرا امام حسن علیه السلام وصیت کرد: اگر بدون خونریزی ممکن شد مرا کنار قبر جدم دفن کنید؟

    جز تبرک جستن به قبر پیامبر؟

    چرا عایشه اجازه نداد جنازه امام حسن کنار پیامبر دفن شود؟

    جز جلوگیری از تبرک جستن و افتخار همجواری قبر رسول الله؟

    امکان دارد عمل شرک آلود باعث افتخار باشد؟

    یک مرده (ابابکر و عمر) بتواند از خاک پیامبر فیض ببرد، ما زنده ها نتوانیم؟

    عجب دین چپندرقیچی دارند این وهابیها.

    خدايا شر أيادي يهود را از حرمين شريفين كوتاه كن.

    اللهم آمين
    ویرایش توسط سيد حسين : ۱۳۸۷/۱۱/۰۲ در ساعت ۰۶:۰۲


  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    579
    مورد تشکر
    2,171 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    61
    آپلود
    0
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط میران نمایش پست
    از اينرو ما به بطلان سخن كساني كه مي گويند: اوليا و جنها و مردگان نيز ما را بر حسب قدرت و اختياراتي كه دارند كمك مي كنند، پي مي بريم.


    چه بی محابا؟

    چه راحت؟

    چه بی خیال؟

    به حنابله به شوافع به حنفیها توهین میکنی؟

    جدا از خدا نمیترسی؟

    پس گوش کن:

    امام شافعی میگوید:

    من به ابو حنیفه تبرک میجویم، هر روز سر قبرش می آیم، اگر حاجتی داشته باشم دو رکعت نماز میخوانم و نزد قبرش از خدا حاجت میخواهم، فورا حاجت میگیرم.
    تاریخ بغداد ج 1 ص 123 باب ما ذکر فی مقابر بغداد.


    ابوعلی خلال شیخ حنابله میگوید:
    هر گاه امری بر من سخت شود نزد قبر موسی بن جعفر علیهما السلام می آیم به او متوسل میشوم آنچه بخواهم خدا برایم آسان میکند.
    تاریخ بغداد ج 1 ص 120 باب ما ذکر فی مقابر بغداد.




  7. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    11
    مورد تشکر
    11 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    چند نکته
    1- کپی کننده این متن هدفش القای عقاید خود به خوانندگان است نه تحقیق و پرسش و تبادل نظر. از این رو بحث با این فرد مصداق جدال غیر احسن و مراء خواهد بود اما از باب اتمام حجت لازم است ایشان را متوجه پاسخ مطالبشان کرد
    2- این مطلب چند بخش دارد که هر کدام جوابی جداگانه می خواهد و شایسته است جناب میران یا مدیریت سایت این مطلب را قطعه قطعه کرده و هر کدام را در بحثی جداگانه مطرح کنند تا حقیقت امر توحید و شرک روشن شود
    3- در این بحث چند اصطلاح اساسی به صورت مکرر به کار رفته که لازم است درباره آن به تفصیل بحث شود مثل شرک ( اصغر و اکبر)،عبادت،صدازدن و کمک خواستن و تبرک. شاید به نظر برسد که این واژه ها شناخته شده هستند و مفهوم روشنی دارند اما با کمی دقت روشن می شود که پیروان ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب مفهومی را منظور می کنند که برای سایر مسلمانان شناخته شده نیست

    چند پاسخ:
    1- مساجد بر روی قبر

    لازم استبدانيم كه از جمله وسائل شرك نماز در مساجدي است كه در آنها قبر است، و نماز در آنمساجد باطل است،
    بطلان نماز در مسجدی که قبر در آن است بحثی فقهی است که دو جواب به این روایت داده می شود اولا این روایت با آیه قران که به جواز ساختن مسجد بر قبور اصحاب کهف تصریح کرده رد می شود علاوه بر آن که این روایت هیچ دلالتی بر حرمت ساختن مسجد ندارد چه رسد به شرک بودن آن اما شرک بودن نماز در این مساجد ادعایی است که هیچ دلیلی در این نوشته برایش ذکر نشده

    2- آیا خواندن غیر خدا شرک است ؟
    براي شناخت چيزي نياز به دو مساله وجود دارد:
    1
    ـ شناخت حقيقت آنچيز.
    2
    ـ شناخت اضداد آن.
    بنابراين شيخ رحمه الله شروع به بيان اضداد توحيدنمود.
    شاید بتوان گفت که اصل انحراف و اختلاف ابن تیمیه با علمای مسلمین همین کار اوست ابن تیمیه به جای اینکه ابتدا به شناخت ومعرفی حقیقت توحید بپردازد اضداد توحید فرضی خود را معرفی کرده است
    از آنجاییکه توحید مورد اختلاف توحید الوهیت و عبادت است ما هم به بررسی و نقد این توحید از دید ابن تیمیه می پردازیم
    ابن تیمیه خواندن غیر خدا را مصداق عبادت غیر خدا و شرک در عبادت او می داند اما از آنجایی که هر صدا زدنی شرک نیست برای این شرک بودن یک قید ذکر می کند که همان ناتوانی اموات در شنیدن و اجابت سوال سائل است .اگر علت شرک بودن ناتوانی کسی است که او را صدا می زنند پس صدا زدن انسان کر و ناتوان هم باید شرک باشد؟! در حالیکه این گروه این کار را شرک نمی دانند بلکه آنرا کاری بیهوده و لغو می دانند نه شرک.
    ممکن است گفته شود که صدای اموات زدن از اینرو شرک است که معتقدید آنها چون خدا حاضر و ناظر هستند در این صورت اگر کسی اعتقاد داشته باشد که عزرائیل همه جا حاضر و ناظر است باید مشرک باشد؟! در حالیکه کسی منکر احاطه عزرائیل و برخی ملائکه بر آدمیان نیست.
    ممکن است گفته شود صدای اموات زدن به این دلیل شرک است که شما آنها را چون خدا قادر بر انجام کارهایی مثل شفای مریض می دانید میگویم صرف اعتقاد به توانایی، آنها را شریک خدا نمی کند همانطور که گذشت زیرا عیسی که می توانست شفا بدهد نه از پیش خود شفا می داد بلکه به اذن و قدرت خدا چنین می کرد و چه ایرادی دارد که خدا به روح پیامبر هم چنین قدرتی بدهد ؟و اصلا مگر جسم عیسی بود که شفا می داد و مگر جسم پیامبر بود که توانایی معجزه داشت قطعا قوت روح القدسی آنها بود که خرق عادت می کرد و این قدرت همچنان در روح این حضرات وجود دارد.
    این پاسخ ادامه دارد......


  8. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    11
    مورد تشکر
    11 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    مسلما کمک خواستن ازغیر خدا به صورت مطلق ، شرک وممنوع نیست
    چرا که ما در زندگی عادی بسیار صدای غیر خدا می زنیم و هیچ عاقلی آنرا شرک نمی داند
    بلکه آنچه باعث می شود صدا زدنی شرک باشد اعتقاد به اینست که خوانده شده خداست درحالیکه خدا نیست
    زمانی که از امثال میران سوال کنیم که چه فرقی بین صدا زدن یک دوست زنده و پیامبر است جواب می دهد که این صدا زدن عرفی است و آن صدا زدن عبادی
    ما هم قبول داریم که صدا زدن و دعا دو گونه است یکی عرفی و دیگری عبادی اما اینکه صدای اولیای درگذشته زدن را عبادی بدانیم چنین نیست ما تنها صدا زدنی را عبادی می دانیم که به قصد عبادت کردن باشد یا کسی که صدا می زند به این قصد صدا بزند که خدای خودش را صدا بزند و اگر غیر خدایی را که خدا نمی داند صدا بزند این صدا زدن عبادی نخواهد بود خواه این غیر خدا زنده باشد و شنونده و توانا خواه مرده باشد و ناشنوا و ناتوان
    آخر الامر اینست که صدا زدن ارواح اولیای خدا کاری بیهوده و بی نتیجه خواهد بود اما اینکه شرک و خدا شمردن اولیای خدا باشد تصوری غلط است خصوصا که با استناد به روایات معتبر شیعه و سنی ما اعتقاد داریم پیامبر در عالم برزخ شنواست و حداقل قدرت دعا کردن در حق ما و شفاعت نزد پرودگارش را دارد

    اگر بدون تعصب و با دیده تحقیق به آیاتی که مورد استناد این افراد است نگاه کنیم در خواهیم یافت که صدا زدن غیر خدا در عرض خدا(مع الله یعنی خدا دانستن مدعو)جایز نیست اما صدا زدنی که همراه با اعتقاد به خدایی یگانه خدا و توانایی خوانده شده بر اساس قانون اسباب و مسببات است ممنوع و شرک نیست یعنی خوانده شده را خدا و مستقل ندانیم بلکه او را سببی که خدا برای رفع حاجت ما قرار داده بدانیم


    ویرایش توسط shoorideh2 : ۱۳۸۷/۱۱/۰۷ در ساعت ۱۴:۴۹

  9. تشکر


  10. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    11
    مورد تشکر
    11 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    2نذر و قربانی
    لازم است به معنی این دو واژه دقت بیشتری شود
    قربانی یعنی چیزی که مایه تقرب به خداست و طبیعتا کاری است مطلوب و پر ثواب و نذر هم واجب کردن انجام کاری به خاطر خدا بر خویشتن
    اگر کسی برای نزدیکی و تقرب به غیر خدا گوسفندی را ذبح کند این قربانی او باطل است و اصلا مصداق قربانی نیست و اگر با اعتقاد به اینکه چیزی یا کسی خداست به خاطر او چیزی را برخود واجب کند قطعا مشرک است اما نه به خاطر نذر بلکه به خاطر اعتقادش هر چند نذرش هم باطل است
    2-هنگام ذبح كردن، نام الله را بگيرد ولي هدف خشنودي غير الله باشد. مثلاً با زبان بگويد: به نام خدا و در دل، فلان ولي و پيغمبر و صاحب قبر را نيت بكند و خون را بخاطر او بريزد. اين كار شرك است زيرا خون آن حيوان، بخاطر تعظيم غير الله ريخته شده است.
    لازم است به این سوال پاسخ داده شود که کسانی که فلان ولی و صاحب قبر را نیت می کنند به چه صورتی نیت می کنند و چه ارتباطی میان قربانی و آنها برقرار می کنند ؟قطعا به نیت خدا دانستن آنها نیست بلکه نیت می کنند که ثواب این قربانی به روح آنها برسد و این چه ربطی به شرک دارد ؟
    دلیل این شرک دانستن دراین عبارت تعظیم غیر الله گفته شده در حالیکه هیچ کس تعظیم غیر الله را شرک ندانسته است بلکه در اسلام بر تعظیم و بزرگداشت مقام معلم و والدین و اولیای خدا تاکید شده البته در میان سلفیه و کسانی که تنها نحوه و روش تعظیم گذشتگان را شیوه صحیح بزرگداشت می دانند هیچ نوع بزرگداشتی شرعی و جایز نیست چه قربانی کردن گوسفند باشد چه برگزاری جلسات و همایش و چه جشنهای تولد و مراسم عزاداری.
    اما به هر حال این کار شرک نیست .
    و خوردن غذاهايي كه در روز عاشورا و ديگر مناسبات بنام حسين و ديگران درست مي شود جايز نمي باشد و خوردن آن حرام مي باشد, زيرا قرباني آنها بخاطر غير الله بوده است. .
    این سخن به خاطر بی خبری از نیت قربانی کنندگان در روز عاشوراست طبیعی است که هیچ یک از تکرار کنندگان این سخن هنگام قربانی کردن روز عاشورا حضور نداشته و نیت قربانی کننده را نپرسیده اند در حالیکه اگر اهل تحقیق بوده و احتمال دروغ بودن برخی اخبار را می دادند به راحتی چنین نظراتی را مطرح نمی کردند
    عبادت يعني هر عمل و گفتار و كردار ظاهري و باطني اي كه خداوند مي پسندد و با آن خشنود مي گردد. نماز يكي از اوامر خدا است. پس نزد وي محبوب و پسنديده است. همچنين قرباني از دستورات خداوند است پس او بدان راضي مي شود و آنرا مي پسندد. .
    با تعریفی که جناب میران بیان کرده اند احترام به پدر و مادر و معلم هم عبادت است چون خدا بدان راضی می شود و آنرا می پسندد اما اولا: شیوه احترام امری عرفی است و محدود در آنچه در دین آمده نیست ثانیا:برای رضایت معلم و والدین هم هست همانطور که ممکن است قربانی برای رضایت پیامبر هم باشد پس چه فرقی بین ایندوست که یکی شرک است و دیگری عبادت؟؟
    بهر حال نذر چه براي الله باشد چه براي غير الله، عبادت است. اگر براي الله باشد عبادت مشروع و متناسب با توحيد است و اگر براي غير الله باشد، عبادت نا مشروع و شرك اكبر مي شود.
    اگر به معنی نذر توجه شود روشن است که نذر قراری یکطرفه میان بنده و خداست و در این حال کسی که غیر خدا را خدا بداند شرک ورزیده و نذرش باطل است ولی هیچ مسلمانی غیر خدا را خدا نمی داند که خواسته باشد با او قرار بگذارد که کاری را بر خود واجب کند و اگر با کسی که خدا نمی داند قراری بگذارد این کار نذر به حساب نمی آید هر چند لفظ نذر کردن را به کار برده باشد

    ویرایش توسط shoorideh2 : ۱۳۸۷/۱۱/۰۷ در ساعت ۱۵:۳۰ دلیل: نامناسب بودن قلم

  11. تشکر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود