-
۱۳۸۶/۰۸/۲۶, ۱۱:۳۱ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 28
- مورد تشکر
- 96 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
عوامل ترس از مرگ
ترس از مرگ، چرا؟
از چيزهايي كه همه مردم را نگران كرده و از آن ترس و وحشت و دلهره دارند، مرگ است. هيچ¬كس در وقوع مرگ شك و ترديدي ندارد؛ اما چرا از آن مي¬ترسيم. اين ترس چند عامل دارد:
1. ناآگاهي از حقيقت مرگ؛ آنان كه از روي ناآگاهي مرگ را نسيت شدن و نابودي مي¬دانند، از تصور مرگ به وحشت مي¬افتند. نقل شده امام هادي عليه السلام نزد يكي از يارانش _ كه مريض بود _ رفت و او را ديد كه از ترس مرگ به شدت گريه مي¬كند. حضرت فرمود: چون مرگ را نمي¬شناسي از آن مي¬ترسي. قرآن كريم از قول منكران معاد مي¬گويد: «اِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَنَحْيا وَما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ؛ جز اين زندگاني دنيايي ما، چيزي بعد از آن نيست، پس از مردن ديگر برانگيخته نخواهيم شد.» بديهي است كسي كه مرگ را نابودي مي¬داند از تصور آن دچار ترس و دهشت مي¬شود.
2. دل¬بستگي به دنيا؛ كساني كه در زندگي دنيا غوطه¬ورند و به آن دل¬بسته¬اند، جداشدن از دنيا برايشان سخت و دشوار است. آموزه¬هاي ديني تأكيد فراوان دارند كه به دنيا و امكانات آن هرگز دل¬نبنديد و سعي كنيد زندگي شما زاهدانه باشد تا زندگي براي شما آسان و راحت شود و با شنيدن مرگ دچار ترس و وحشت نشويد. نقل كرده¬اند شخصي از رسول خدا صلي الله و عليه و آله پرسيد: چرا من از مرگ خيلي مي¬ترسم؟ حضرت فرمود: آيا مال و ثروت داري؟ عرض كرد: آري. حضرت فرمود: آيا در راه خدا ثروت خود را مصرف مي¬كني؟ عرض كرد: خير. حضرت فرمود: ترس تو به سبب از دست دادن اموالت است؛ چون مي¬داني با مرگ آن¬ها از تو گرفته مي¬شود.
3. كمي توشۀ آخرت؛ انساني كه مي¬داند سفري ابدي در پيش دارد و براي آن توشه¬اي ذخيره نكرده است از فرارسيدن مرگ هراسان است و آرزو مي¬كند مرگش ديرتر فرارسد تا بتواند توشه¬اي براي سراي آخرت فراهم كند.
4. گناه؛ كساني كه دستورات خداي متعال را به درستي به جا نياورده¬اند و مي¬دانند كه در سراي آخرت بازخواست خواهند شد و به كيفر كردارشان خواهند رسيد، از مرگ هراس و وحشت دارند. قرآن كريم در باره اين افراد مي¬فرمايد: «وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ؛ و هرگز مرگ را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كرده¬اند، آرزو نخواهند كرد و خدا به حال ستمگران داناست.
5. نرسيدن به خواسته¬هايشان؛ كساني هستند كه كاملاً به قيامت باور و ايمان دارند و در حد توان خود را مهياي آن كرده¬اند و از گناه هم خوداري مي¬كنند، ولي نگران هستند كه آيا طبق خواسته و اميدشان با آنان رفتار خواهد شد و آيا رحمت و عنايات خاصه الهي آنان را دربرخواهد گرفت يا نه؟ از اين روي ياد مرگ آنان را دچار اضطراب و نگراني مي¬كند.
كتاب آسماني
http://alihashemiii.parsiblog.com/
-
-
۱۳۸۶/۰۸/۲۶, ۱۵:۲۹ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
روايتي را خيلي وقت پيش خوانده بودم واگر اشتباه نكنم شخصي همين سوال ( چرا از مرگ مي ترسيم) را از اباذر غفاري سوال كرد وايشان در پاسخ اين جمله را فرمودند :
لانكم عمرتم الدنيا وخربتم الآخرة
چون شما دنيايتان را آباد كرديد وآخرتتان را ويران
انصافا كدام انسان عاقل حاضره يك مكان آباد را رها كنه وبرود ودر يك خرابه زندگي كنه؟ همه ترس ما از اينه كه آخرتمون چون خرابه معلوم نيست چه به سرمان مي آيد وگرنه اگر خيال مان نسبت به اعمالمان راحت بود اصلا نگران رفتن از اين دنيا نبوديم .
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۸:۲۱ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنا م خدا
هول و هراس از مرگ چيز طبيعى است كه در همه افراد وجود دارد ولى كراهت از مرگ عواملى دارد كه در سؤالاتى از معصومين(ع) پرسيده شده و به طور خلاصه مى توان گفت :
الف : مردى از پيامبر اكرم(ص) پرسيد چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ فرمود : آيا مال دارى گفت آرى پيامبر فرمود : دل مرد در گرو محبت به مال و سرمايه اش است آن را پيش بفرست تا دوست داشته باشى ملاقاتش كنى (1).
ب : شخصى از ابوذرغفاري پرسيد چرا از مرگ كراهت داريم ؟ فرمود : چون شما دنياى تان را آباد و آخرتتان را خراب نموده ايد و واضح است كه كراهت داريد از جاى آباد به جاى خراب منتقل شويد .(2)
بايد براى مرگ آماده شد تا از آن نترسيد. شخصى به امام على(ع) گفت آمادگى براى مرگ چگونه است ؟ فرمود : ادا كردن واجبات و ترك محرمات و كرامت هاى انسانى را رعايت نمودن اگر كسى اين گونه آماده شد خوفى ندارد كه مرگ سراغش بيايد به خدا سوگند پسر ابى طالب نگران نيست كه مرگ به سراغش بيايد يا او سراغ مرگ برود .(3)
عوامل ديگرى چون ترك گناه ، صله رحم ، نيكى به والدين در روايات ما در آسانى مرگ مؤثراند .
اما اين كه در قبر از چه چيزهايى سؤال مى شود بايد گفت دو موقع از انسان بازجويى مى كنند يكى در قيامت كه به صورت تفصيلى از همه اعمال پرسيده خواهد شد و ديگرى در قبر كه به صورت اجمالى از اعتقادات و برخى اعمال سؤال خواهد شد در روايتى امام سجاد(ع) مى فرمايد : كه در قبر از خدا و رب سؤال مى شود آن گاه : رسول و دين و كتاب و امام سؤال خواهد شد همچنين از عمر و مال انسان نيز سؤال يم شود كه در چه راهى مصرف كرده است .(4)
پاورقي:
1 . ميزان الحكمه ، ج 9 ، ص 260
2 . ميزان الحكمه ، ج 9 ، ص 254
3 . ميزان الحكمه ، ج 9 ، ص 260
4 . ميزان الحكمه ، ج 8 ، ص 10
-
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۱۴:۱۱ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 348
- مورد تشکر
- 1,058 پست
- حضور
- 9 ساعت 5 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
9
فقط گناه
ویرایش توسط unas120 : ۱۳۸۷/۰۲/۲۹ در ساعت ۱۴:۱۱
حدیث قدسی
عبدی اطعنی اجعلک مثلی
بنده من تو مرا عبادت کن من تو را مثل خودم قرار می دهم.
عبد وافعی شدی قدرت خدایی پیدا می کنی
آي دي من در ياهو مسنجر unas120@yahoo.com
-
-
۱۳۸۷/۰۲/۳۰, ۰۱:۳۳ #5
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
متن زیر رو از کتاب معاد استاد قرائتی میارم.
طبق روش همیشگیشون خیلی ساده و روشن این بحث رو ارائه کردند.
--------------------------------------------------------------------------------------------
چرا از مرگ مىترسيم؟
ترس مىتواند ريشههاى گوناگونى داشته باشد، كه با بيان يك مثال، موارد آن را بيان مىكنيم:
در ديدگاه اسلام دنيا محل عبور است و انسان عابر و اموال دنيا وسيله مىباشد، و ترس از مرگ همانند ترس يك راننده در شرايط مختلف است:
1- گاهى راننده مىترسد، چون مىبيند ماشين او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است.
افرادى كه ايمان به معاد ندارند و مردن را نيست شدن مىدانند، بايد از مرگ هم بترسند چون مرگ در چشم آنها يك نوع سقوط و نابودى است.
2- گاهى رانندهاى كه ماشين خود را با خون دل تهيه كرده و علاقه زيادى به آن دارد، مىترسد كه مبادا كسى وسيله او را بگيرد و از تصوّر جدايى آن رنج مىبرد و خيال مىكند بهتر از اين ماشين چيز ديگرى نيست.
كسانى كه علاقه زيادى به دنيا دارند، جدايى آنها از دنيا بزرگترين شكنجه است، ولى اگر انسان در دنيا زاهد باشد و نسبت به آن دلبستگى و وابستگى نداشته باشد، مردن و جدا شدن از آن براى او آسان و راحت وبدون ترس است.
شخصى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پرسيد: چرا از مرگ مىترسيم؟ حضرت فرمود: آيا مال و ثروت دارى؟ گفت: بله، فرمود: آيا چيزى از آن را در راه خدا انفاق كردهاى؟ گفت: نه، فرمود: به همين خاطر است كه از مرگ مىترسى.
نظير همين سؤال را شخصى از امام حسنعليه السلام كرد امام جواب داد: «اِنّكم اَخرَبتُم آخرتَكُم و عَمّرتُم دُنياكم فَأنتم تَكرَهونَ النَّقلَة مِنَ العُمرانِ الىَ الخَراب» شما تمام كوشش خود را صرف آبادى دنياى خود كردهايد و براى آخرت كار نيكى انجام ندادهايد و به همين خاطر از مرگ مىترسيد كه از جاى آباد به جاى خراب منتقل مىشويد.
3- گاهى ترس راننده بخاطر آن است كه جاده را نمىشناسد و اين ناآگاهى او را زجر مىدهد.
امام هادى عليه السلام به عيادت يكى از ياران كه مريض بود رفت، ديد آن مريض گريه مىكند و از مردن مىترسد. امام هادى عليه السلام فرمود: «تَخافُ مِنَ المَوتِ لانّك لاتَعرِفُه» تو از مرگ مىترسى، چون نسبت به آن شناخت ندارى.
آرى، نا آگاهى و بىخبرى و شناخت ناقص نسبت به مرگ و معاد، يكى از عوامل ترس از مرگ است.
4- گاهى ترس راننده بخاطر از دست دادن ماشين و يا ناآگاه بودن از جاده نيست، بلكه چون جاده بسيار طولانى است و او سوخت كمى همراه دارد يا آنكه وسيله او قدرت و استحكام چندانى ندارد، مىترسد.
در مورد آخرت نيز بعضى از طولانى بودن راه وكمى زاد و توشه مىترسند.
حضرت علىعليه السلام در نهج البلاغه مىفرمايد: «آه من قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّريقِ و بُعدِ السّفَر و عَظيمِ المَورِد» آه كه توشه راهم كم است و راه طولانى و سفر دور و جايگاه و مقصد بس بزرگ است.
5- گاهى وسيله دارد و از كمبود سوخت و سالم بودن لاستيك و موتور هم دلهرهاى ندارد، ولى باز راننده ترس دارد. زيرا او در گذشته تخلّفاتى مرتكب شده و پا به فرار گذارده است و اكنون مىترسد كه در جلو راهش پليس باشد آن هم پليسى كه پرونده تمام تخلّفاتش را در دست دارد. به علاوه خود عقربك ماشين و كيلومترشمار نشان مىدهد كه طبق قوانين عمل ننموده است، حرارت ماشين، خستگى مسافران نيز گواه ديگرى بر تخلّف اوست، قهراً اين راننده خود را باخته كه بايد پاسخگوى تمام فرارها و تخلّفات خودش باشد.
در مورد مرگ نيز بعضى چنين هستند، چنانكه در سوره جمعه مىخوانيم: «ولايَتمنّونَه أبَداً بما قَدّمتْ أيديهِم»
حتّى كسانى كه خيال مىكنند از اولياى خدا هستند، بخاطر تخلّفات خود هرگز آرزوى مرگ نمىكنند.
در مناجات امامان معصومعليهم السلام نيز هر گاه مسأله ترس از معاد مطرح است، بيشتر به همين دليل اشاره شده كه چگونه در دادگاه عدل خداوند پاسخگوى عمرهاى تلف شده، واجبات از دست رفته، گناهان انجام شده و در خط ولايت و رهبرىهاى غير صحيح بودن و انواع درآمدها و مصرفهاى نابجا باشيم؟!
6- گاهى دلهره راننده به خاطر هيچ يك از موارد گذشته نيست، بلكه ترس او از اين است كه بعد از آنكه به مقصد برسد چه سرنوشتى در انتظار اوست و بر سر او چه خواهد آمد. بر فرض گرفتار جريمه تخلّفات نشود، آيا طبق تمايلات و خواستههاى او مورد مهربانى قرار خواهد گرفت؟ و آيا پس از طىّ اين راه پر پيچ و خم، ارزش مهمانى در مقصد را خواهد داشت يا نه؟
و هر گاه بداند پايان راهِ سياه و تاريك، صبح سفيد و نورانى و برخوردار از انواع نعمتهاى بىپايان است، هرگز ترسى نخواهد داشت.
از حضرت على عليه السلام سوأل شد: چرا شما مرگ را دوست داريد و گاهى مىفرماييد: اُنس من به مردن از علاقه طفل به پستان مادرش بيشتر است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «لمّا رأيتُهُ قد اِختارَلى دينَ ملائِكَتِه و رُسُلِه و اَنبيائِه عَلِمتُ أنّ الّذى أكرمَنى بهذا ليس يَنسانى فَأحبَبتُ لِقائَه» چون نمونه الطاف خدا را در دنيا ديدم، يقين پيدا كردم آن خدايى كه در دنيا آنقدر به من لطف كرد و مرا در راه فرشتگان و پيامبرانش سوق داد، در روز قيامت هم مرا فراموش نخواهد كرد.
آرى، من از مقصد و نوع برخورد و پذيرايىهاى آن خداى بزرگ در آن روز حسّاس دلهرهاى ندارم.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۳۰, ۰۱:۳۴ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
چه كنيم تا از مرگ نترسيم؟
براى اينكه از مرگ نترسيم، ابتدا بايد چيزهايى را كه از عوامل ترس است از بين ببريم، يعنى اگر ريشه ترس، ناآگاهى و ضعف شناخت و خيال نابودى و سقوط است، بايد به دليل عقل و راهنمايىهاى قرآن بدانيم كه مرگ به معناى نيستى نيست و بدين وسيله با اوّلين عامل ترس از مردن مبارزه كنيم.
اگر ترس به خاطر دلبستگى به دنيا و جدايى از مال و فرزند و همسر است، بايد بدانيم كه اگر خداوند در آستانه مرگ ما را از خانه و مال و فرزند فانى جدا مىكند، در عوض نعمتهاى ديگر (كه قابل قياس با نعمتهاى دنيا نيست،) در اختيارمان قرار مىدهد. پس بايد در دنيا سعى كنيم كه زاهد باشيم و نگذاريم حبّ دنيا در دل ما آنچنان اثر كند كه جدايى از آن مثل كندن چسب زخم از پشت دست، سبب زجر ما شود.
البتّه منظور اين نيست كه مال و ثروت بد است، بلكه علاقه و وابستگى به آن خطرناك است كه سبب ترس از مرگ و جدايى از آن مىشود. زيرا مالى كه بتوان با آن آخرت را آباد كرد، باعث اشتياق انسان به مرگ و ترك دنيا مىشود.
اگر ترس به خاطر تصوّر ورود به يك مرحله مبهم و تاريك و خطرناك است، بايد بدانيم كه راه مرگ تاريك نيست، بلكه پاگذاردن به يك مرحله از مراحل تكاملى انسان است و در جاى خود لازم و زيباست. زيرا مرگ و حركت به سراى ديگر و طىّ كردن مراحل تكاملى، يكى پس از ديگرى سبب رشد و امرى لازم و ضرورى است.
اگر بيم مرگ به خاطر كمىتوشه راه و ايمان و عمل صالح است، بايد خودمان رابا توشه تقوا مجهز نماييم. همان گونه كه قرآن كريم سفارش مىفرمايد: «وتَزوّدوا فَانّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى» توشه برداريد كه بدون شك بهترين توشههاى راه شما تقوا مىباشد.
اگر به خاطر تخلّفات و گناهان بسيارى است كه مرتكب شدهايم، بايد ضمن توبه و جبران آن، بدانيم كه خداوند «ارحم الرّاحمين» است و رحمت او بر غضبش پيشى دارد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «لو تَعلَمونَ قَدرَ رَحمَةِ اللّه لَاتّكلتُم علَيها» اگر مىدانستيد كه چقدر لطف و رحمت خداوند بزرگ است، بر آن تكيه واعتماد مىكرديد و هرگز به خود ترس راه نمىداديد.
آرى، اساس ترس ما از مردن، همان ضعف عملكرد و تخلّفات زياد ماست كه آن هم با توبه و كارهاى خوب و اميد صادقانه، قابل جبران است.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۳۰, ۰۷:۴۱ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
برخي از عوامل ترس
ترس از مرگ عوامل مختلفى دارد، مانند:
1. گناه كار بودن انسان و ترس از عذاب الهى
2. ميل به جاودانگى از سويى و مرگ را پايان زندگى پنداشتن از سوى ديگر.
3. جهل آدمى نسبت به ماهيت مرگ.
4. دلبستگى هاى شديد به اهل و اموال و...
5. آباد كردن دنيا و ويران كردن آخرت و...
قهراً اگر انسان استعداد موت را پيدا كند، نگرانى از او زايل مى شود، اين استعداد نيز فقط در سايه كسب مكارم اخلاق و از بين بردن رذائل و انجام واجبات و ترك محرمات، حاصل خواهد شد.
ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۲/۳۰ در ساعت ۰۷:۴۳
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۳۰, ۰۷:۴۹ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
meshkaat;18545ترس از مرگ عوامل مختلفى دارد، مانند:
1. گناه كار بودن انسان و ترس از عذاب الهى
2. ميل به جاودانگى از سويى و مرگ را پايان زندگى پنداشتن از سوى ديگر.
3. جهل آدمى نسبت به ماهيت مرگ.
4. دلبستگى هاى شديد به اهل و اموال و...
5. آباد كردن دنيا و ويران كردن آخرت و...
قهراً اگر انسان استعداد موت را پيدا كند، نگرانى از او زايل مى شود، اين استعداد نيز فقط در سايه كسب مكارم اخلاق و از بين بردن رذائل و انجام واجبات و ترك محرمات، حاصل خواهد شد.
انسان فطرتاً علاقه به دوام زندگى دارد و اين ندائى است كه آن را از درون مى شنود. علاقه به زندگى پيوسته، كه فطرى انسان است، خود گواه بر اين است كه بشر علاوه بر اين زندگى دنيوى، زندگى ديگرى دارد كه تجلى گاه اين ميل طبيعى است.
به همين منظور گروهى از مردم كه از حيات اخروى شناخت صحيحى ندارند، تصور مى كنند كه مرگ پايان زندگى است،به همين دليل دايمااز شنيدن كلمه مرگ هراس دارند،زيرا آن را يك نوع عمل ناهماهنگ با خواسته درونى خود مى پندارند و مرگ براى آن ها هم چون غولى وحشتناك جلوه مى كند كه با حيات آنان در جنگ و ستيز است، ولى مردان خدا كه علاوه بر زندگى دنيوى، به زندگى برترى نيز معتقدند، مشكل مرگ را كاملاً حل مى كنند; زيرا حقيقت مرگ جز عوض كردن محيط زندگى چيزى نيست و در حقيقت از يك نوع زندگى، به زندگى ديگر منتقل مى شوند، در عين حال بايد اعتراف كرد، مرگ در همه جا و همه افراد، با يك نوع نگرانى طبيعى همراه است; زيرا گسستن الفت انسان با عزيزان; مانند همسر و فرزند و دوست و... بدون رنج نخواهد بود، هر چند انسان پس از مرگ به زندگى برترى نيز گام بگذارد و به حيات و مقام بالاترى ارتقا يابد، اين نوع نگرانى و ناراحتى، يك امر طبيعى است كه در تمام افراد بشر در لحظه مرگ وجود دارد، ولى نگرانى غيرطبيعى از نظر قرآن كريم، معلول دو چيز است كه از آنِ افراد غير مؤمن است:
الف. مرگ در نظر گروه كافر، پايان زندگى است. و قطعاً تصور آن نيز ناراحت كننده است، ولى اين عامل به خاطر ايمان به واقعيت مرگ، درباره افراد با ايمان منتفى است.
ب. گروهى كه به نوعى به معاد معتقدند ولى از سنگينى جرائم، پيوسته در رعب و وحشت بسر مى برند، طبعاً مرگ براى آن ها جرعه تلخى است كه در كامشان ريخته مى شود.
قرآن كريم، درباره وحشت يهود دنياپرست از مرگ، چنين مى فرمايد: «قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الاَْخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَـدِقِينَ...; (بقره، 94و93) به آنان بگو: اگر در اين پندار كه بهشت اختصاص به شما دارد، راستگو هستيد، پس مرگ را آرزو كنيد، ولى آنان به خاطر اعمالى كه انجام داده اند هرگز مرگ را آرزو نمى كنند و خدا به وضع ظالمان آگاه است.
در برخى روايات درباره عامل ترس از مرگ و مبارزه با آن مى خوانيم:
1. مردى حضور پيامبر آمد و يادآور شد كه من مرگ را دوست نمى دارم، پيامبر از او پرسيد آيا ثروتى دارى؟ گفت: بلى، فرمود: آيا چيزى جلوتر از خود به سراى ديگر فرستاده اى؟ گفت: نه، پيامبر فرمود: به همين جهت مرگ را دوست نمى دارى.
2. مردى به امام مجتبى(ع) گفت: چرا ما مرگ را دوست نمى داريم؟ امام در پاسخ فرمود: شما خانه آخرت را ويران كرديد و خانه دنيا را آباد نموديد، طبعاً دوست نمى داريد كه از خانه آباد به ويرانه منتقل شويد. (بحار، علامه مجلسى(ره)، ج 6، ص 127 ـ 129)
-
۱۳۹۰/۰۸/۱۸, ۲۰:۱۵ #9
ایا اگر ترس از مرگ وجود نداشت همه ما خود کشی نمیکردیم شاید این ترس را خداوند در درون ما گداشته تا الکی خود کشی نکنیم
سلام بر ازادی
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری