جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: جبهه / روز های زندگی یک مرد (شهید سید مرتضی آوینی)
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۳, ۱۴:۰۶ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
جبهه / روز های زندگی یک مرد (شهید سید مرتضی آوینی)
سيد مرتضي آويني در شهريور سال 1324 در شهر ري متولد شد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در شهرهاي زنجان ، کرمان و تهران به پايان رساند و سپس به عنوان دانشجوي معماري وارد دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد. او از کودکي شعر ميسرود ، داستان و مقاله مينوشت و نقاشي ميکرد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي معماري را کنار گذاشت و به اقتضاي ضرورتهاي انقلاب به فيلمسازي پرداخت .خودش در اين زمينه ميگويد:
«حقير داراي فوقليسانس معماري از دانشکده هنرهاي زيبا هستم ، اما کاري را که اکنون انجام ميدهم نبايد با تحصيلاتم مربوط دانست. حقير هر چه آموختهام از خارج دانشگاه است. بنده با يقين کامل ميگويم که تخصص حقيقي در سايه تعهد اسلامي به دست ميآيد ولا غير. قبل از انقلاب فيلم نميساختم، اگر چه با سينما آشنايي داشتم. اشتغال اساسيام قبل از انقلاب در ادبيات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشتههاي خويش را اعم از تراوشات فلسفي، داستانهاي کوتاه، اشعار و ... در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم که ديگر چيزي که «حديث نفس» باشد ننويسم و ديگر از «خودم» سخني به ميان نياورم... سعي کردم که "خودم" را از ميان بردارم تا هر چه هست خدا باشد ، و خدا را شکر بر اين تصميم وفادار ماندم. البته آنچه که انسان مينويسد هميشه تراوشات دروني خود اوست ، همه هنرها اين چنيناند. کسي هم که فيلم ميسازد، اثرش تراوشات دروني خود اوست، اما اگر انسان خود را در خدا فاني کند، آنگاه اين خدا است که در آثار او جلوهگر ميشود. حقير چنين ادعايي ندارم، ولي سعيم بر اين بوده است».
شهيد آويني فيلمسازي را در اوايل پيروزي انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره قائله گنبد (مجموعه شش روز در ترکمن صحرا)، سيل خوزستان و ظلم خوانين (مجموعه مستند خان گزيدهها) آغاز کرد.
«با شروع کار جهاد سازندگي در سال 58 به روستاها رفتيم که براي خدا بيل بزنيم. بعدها ضرورتهاي موجود رفتهرفته ما را به فيلمسازي کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نيتمان اين بود که نسبت به همه وقايعي که براي انقلاب اسلامي و نظام پيش ميآيد عکس العمل نشان بدهيم. مثلاً سيل خوزستان که واقع شد ، همان گروهي که بعدها مجموعه حقيقت را ساختيم، به خوزستان رفتيم و يک گزارش مفصل تهيه کرديم. آن گزارش در واقع جزو اولين کارهايمان در گروه جهاد بود. بعد، غائله خسرو و ناصر قشقايي پيش آمد و ما به فيروزآباد ، آباده و مناطق درگيري رفتيم... وقتي فيروزآباد در محاصره بود ، ما با مشکلات زيادي از خط محاصره گذشتيم و خودمان را به فيروزآباد رسانديم. در واقع اولين صحنههاي جنگ را ما در آن جا ، در جنگ با خوانين گرفتيم».
گروه جهاد اولين گروهي بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت . دو تن از اعضاي گروه در همان روزهاي اول جنگ در قصر شيرين اسير شدند و نفر سوم ، در حالي که تير به شانهاش خورده بود ، از حلقه محاصره گريخت. گروه بار ديگر شکل گرفت و در روزهاي محاصره خرمشهر براي تهيه فيلم وارد اين شهر شد.
«وقتي به خرمشهر رسيديم هنوز خونينشهر نشده بود. شهر هنوز سرپا بود ، اگر چه احساس نميشد که اين حالت زياد پردوام باشد و زياد هم دوام نياورد. ما به تهران بازگشتيم و شبانهروز پاي ميز موويلا کار کرديم ، تا اولين فيلم مستند جنگي درباره خرمشهر از تلويزيون پخش شد: فتح خون».
مجموعه يازده قسمتي «حقيقت» کار بعدي گروه محسوب ميشد که يکي از هدفهاي آن ترسيم علل سقوط خرمشهر بود.
«يک هفتهاي نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جستجوي حقيقت ماجرا به آبادان رفتيم که سخت در محاصره بود. توليد مجموعه حقيقت اينگونه آغاز شد».
کار گروه جهاد در جبههها ادامه يافت و با شروع عمليات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پيوستهاي پيدا کرد. آغاز تهيه مجموعه زيبا و ماندگار روايت فتح که بعد از اين عمليات تا پايان جنگ به طور منظم از تلويزيون پخش شده به همين ايام باز ميگردد. شهيد آويني درباره انگيزه گروه جهاد در ساختن اين مجموعه که شامل بيش از هفتاد برنامه است چنين مي گويد:
«انگيزش دروني هنرمنداني که در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آنها را به جبهههاي دفاعمقدس ميکشاند نه وظايف و تعهدات اداري. روح کارمندي نميتوانست در اين عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروههاي فيلمبرداري ما با همان انگيزههايي که رزمآوران را به جبهه کشانده بود کار ميکردند ، داوطلبانه و بدون چشمداشت مالي، در کمال قناعت و شجاعت و آماده براي شهادت. اين جا عرصهاي نبود که فقط پاي تکنيک يا هنر در ميان باشد... بچههاي ما تا سال 1367 که به ناگزير تسليم سيستمهاي برآورد مالي و فني تلويزيوني شديم جز حقوق ماهيانه جهاد سازندگي يا سپاه پاسداران که از هفت هزار تومان بالاتر نميشد، چيزي دريافت نميکردند. نميدانم چطور شده بود که اين اواخر، يعني سال 1366، بنياد فارابي به ياد ما افتاده بود و نود هزار تومان به واحد تلويزيوني جهاد سازندگي هديه کرده بود ، همين مختصر را نيز بچهها غالباً به خانواده شهدايمان هديه کردند اولين شهيدي که داديم علي طالبي بود که در عمليات طريقالقدس به شهادت رسيد و آخرينشان مهدي فلاحت پور است که در لبنان شهيد شد... و خُب، ديگر چيزي براي گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشدهايم و اگر باز هم جنگي پيش بيايد که پاي انقلاب اسلامي در ميان باشد، ما حاضريم. ميدانيد، زندهترين روزهاي زندگي يک «مرد» آن روزهايي است که در مبارزه ميگذراند و زندگي در تقابل مرگ است که خودش را نشان ميدهد».
سرانجام سيد مرتضي آويني در تاريخ 19 فروردين 1372 و در حين تصويربرداري مجموعهاي ديگر از سري فيلمهاي روايت فتح در قتلگاه فکه بر روي مين باقي مانده از دوران جنگ رفت و به شهادت رسيد . رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنه اي نيز ضمن شرکت در مراسم تشييعجنازه وي او را سيد شهيدان اهل قلم ناميد.
-
تشکرها 7
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۹, ۱۵:۲۷ #2
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
به نام خدای فکهبعد از شنیدن خبر شهادت سید مرتضی خواستم خودم این خبر را به بچهها بدهم ، به همین علت ظهر در راه بازگشت از مدرسه به آنها گفتم :« پدر هست ، همیشه هست ، فقط ما توانائی دیدنش را نداریم و این میتواند زیاد مهم نباشد » .
انسان حقیقی در فناست كه حیات مییابد و به دیگران نیز حیات میبخشد و چنین مقدر است كه در قید حیات ظاهر جز برای تنی چند از اهل دل ناشناس بماند ، تنهایی و غربت او نیز تا واپسین روز مؤید همین معنا بود.
در روز تشییع جنازه از دیدن آن خیل دلسوختگان بر خود لرزیدم . چگونه او در تنهایی خود این همه عاشق داشت ؟ بسیار گفتند و شنیدیم که او لیاقت شهادت داشت . شهادت حقش بود . باب شهادت به روی شایستگان باز است . چگونه باور کنم ؟
این روزگار كه روزگار شهادت نیست . او همواره در پی جاودانگی بود . از مرگ نمیهراسید و باور داشت كه این تن نه جای پروراندن كرم است ، پیلهای است تا كه پروانه آن را بشكافد و آن همه بر گرد شمع ولایت طواف كند ، تا خود شمع صفت شود و در مدح عشق ، كربلا ، ندای هل من ناصر ینصرنی ، را ندای حقطلبی تمام اعصار را لبیك گوید ، او كربلا را در فكه یافت و از همان جا نیز به یاران امام حسین (ع) پیوست .
منبع : كتاب راز خون
راوی : همسر شهید
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۹, ۱۵:۳۳ #3
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
مروارید گم شده رهبرهمه میدانستند آن روز مراسم خاكسپاری سید مرتضی آوینی است ، قرار نبود آیتالله سید علی خامنهای در این مراسم باشكوه شركت كنند ، در اولین ساعات روز آقا تماس گرفتند و فرمودند : « من دلم گرفته ، دلم غم دارد ، میخواهم بیایم تشییع پیكر پاك شهید آوینی . من افتخار میكنم به وجود این بچههای نویسنده و هنرمندی كه در این مجموعه حوزه هنری تلاش می كنند . این آقای آوینی را آدم وقتی سیما و چهره نورانیاش را میبیند ، همینطور دوست دارد به ایشان علاقمند بشود » .
دل بیقرار رهبر در جست و جوی مروارید گم شده سپاهش بود كه اینك بر دوش هزاران ایرانی مسلمان به سمت بهشتزهرا میرفت و باز هم آقا صبور ، سنگین و سرافراز غم فراق یكی دیگر از مرواریدانش را به جان میخرید .
منبع : کتاب راز خون
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۹, ۱۵:۳۹ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
تشییع با شکوهاواخر فروردین ماه بود ، پیكر خونین و خسته سید مرتضی بر دوش امت حزب الله در مقابل حوزه هنری تشییع میشد ، در همین لحظه اتومبیل حامل مقام معظم رهبری در خیابان سمیه ایستاد ، آقا برای ادای احترام به شهید علی رغم مسائل امنیتی از ماشین پیاده شد ، كنار پیكر سرباز دلخسته خویش ایستاد و زیر لب زمزمه نمود ، « انا لله و انا الیه راجعون » .
نگاهی به اطراف انداخت ، در جست و جوی خانواده شهید بود . آقا آرام و بیصدا در حالیكه چشم به تابوت سید مرتضی دوخته بود ، به راه افتاد .
خیابان سمیه هنوز صدای گامهای آهسته مقام معظم رهبری را به دنبال پیكر سربازش در ذهن دارد .
و چه سخت است كه سربازی را در مقابل چشمان مولا و مقتدایش به خاك بسپاری و چه بغضی در دل دارد ، سالاری كه فرزند ، سرباز و سردار فاتح قلبش را به خاك میسپرد .
یاد راوی عرصه جبهه و جنگ بخیر
منبع : کتاب راز خون
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۹, ۱۶:۰۹ #5
امشب ،شب شهادت اقا مرتضی اوینیه!
فردا روزی(در سال 1372) اوینی کربلایش را می یابد و ان گاه...
خوب گوش کن صدایش را میشنوی که میگوید:
هر شهید کربلایی دارد که خاک ان کربلا تشنه خون اوست و زمان،انتظار میکشد تا پای ان شهید بدان کربلا برسد و ان گاه خون شهید جاذبه خاک را خواهد شکست ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و رو حش را بدان سفری خواهد برد که برای پیمودن ان راهی جز شهادت وجود ندارد.
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۹, ۲۰:۳۶ #6
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 719
- مورد تشکر
- 1,947 پست
- حضور
- 4 ساعت 21 دقیقه
- دریافت
- 41
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
هدیه به روح این شهید بزرگوار:
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و امها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
وارزقنا توفیق الشهادة
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۹, ۲۲:۴۰ #7
و چگونه در بند خاک بماند انکه پرواز اموخته است؟
سید مرتضی اوینی
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۲۰, ۱۰:۴۰ #8
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
بهشت فکهمرتضي انسي ديرينه با شهدا داشت، آن شب در معراج شهداي اهواز ، قرآن خواند و تا صبح گريست . براي رفتن عجله داشت، روز بعد به ميدان مين در منطقه فكه رفتيم . پيكر شهيدي بر روي زمين بود. گوشي بيسيم به گوشتهاي آبشدهاش چسبيده بود . آن روز مدام ميگفت :« بچهها ! ميخواهيم برويم قتلگه نه » .
مقتل شهداي والفجر 1 انتظارش را ميكشيد . خودش ميدانست كه او را پذيرفتهاند ، بايد بار سفر را ببندد . دوست داشت حتي در عالم رؤيا شمشير امام علي (ع) را ببيند ، به قتلگاه نزديك شد آنجا كه 50 نفر دست در دست يكديگر به شهادت رسيدهاند . دوستي با خنده گفت : « قتلگاه هم شبيه همين تپهها و گودالهاست ! « همينجا مصاحبه را بگير » . سيد خسته عشق بود ، با صبوري پاسخ داد : « نه اصغر جان! ميگرديم تا قتلگاه را پيدا كنيم . » سرانجام قتلگاه را يافت و از همانجا پركشيد . ساخت فيلم بهانهاي بود براي او ، دلش هواي رفتن داشت .
دوست شهید
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۱/۲۰, ۱۰:۵۰ #9
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 813
- مورد تشکر
- 2,274 پست
- حضور
- 1 روز 37 دقیقه
- دریافت
- 165
- آپلود
- 14
- گالری
-
6
زندگی و نمازبه نماز سيد كه نگاه ميكردم ، ملائك را ميديدم كه در صفوف زيباي خويش او را به نظاره نشستهاند .
رو به قبله ايستادم. اما دلم هنوز در پي تعلقات بود .
گفتم : « نميدانم , چرا من هميشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است . »
به چشمانم خيره شد .
« مواظب باش ! كسي كه سرنماز حواسش جمع نباشد ، در زندگي نيز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد . » گفت و رفت .
اما من مدتها در فكر ارتباط ميان نماز و زندگي بودم . « نماز مهمترين چيز است ، نمازت را با توجه بخوان » (1) .
بار ديگر خواندم , اما نماز سيد مرتضي چيز ديگري بود .
1- از سخنان سيد مرتضي آويني
منبع : كتاب همسفر خورشيد
-
-
۱۳۸۹/۰۱/۱۹, ۱۷:۰۷ #10
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
سید مرتضی آوینی در سال 1326 ش. در شهرری، واقع در جنوب تهران، به دنیا آمد. پدرش مهندس معدن بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهرهای زنجان، كرمان و تهران سپری كرد و در سال 1344 ش. دیپلم گرفت. همان سال وارد دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. رشته تحصیلی او معماری بود. هم درس میخواند و هم كار میكرد. در سال 1354 ش. فوقلیسانس معماری گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی آوینی به فیلمسازی روی آورد. او به گروه تلویزیونی جهاد سازندگی رفت و شروع به ساخت فیلمهای مستند كرد. نخستین فیلم او درباره سیلی بود كه در سال 1358 ش. در خوزستان آمد. فیلمهای مستند بعدی او یكی «شش روز در تركمن صحرا» بود كه درباره اقدامات ضد انقلاب در منطقه گنبد تهیه شد و دیگری «خان گزیدهها» بود كه درباره خانهای منطقه فیروزآباد فارس ساخته شد. آوینی با شروع جنگ (31 شهریور 1359) و محاصره بندر خرمشهر به این شهر رفت و با یاری همكارانش فیلم «فتح خون» را ساخت. سپس مجموعه «حقیقت» را برای شهر آبادان تهیه كرد. مشهورترین كار آوینی ساخت مجموعه تلویزیونی «روایت فتح» بود كه از سال 1364ش. از تلویزیون پخش شد. روایت فتح، از آنجا كه چهره واقعی جبهههای جنگ را نشان میداد مورد توجه قرار گرفت. آوینی، متن این فیلمها را خودش مینوشت و گویندگی آن را نیز به عهده داشت. او غیر از ساخت فیلمهای مستند، فعالیت چشمگیری نیز در مطبوعات داشت. مقالات او ابتدا در ماهنامه اعتصام چاپ شد و بعدها در ماهنامه جهاد. او از سال 1368 ش در ماهنامه سوره مقاله مینوشت. مدتی نیز سردبیر آن بود. مجموعه مطالبی كه او در سوره چاپ كرد بیش از 2500 صفحه است. از كارهای دیگر او راهاندازی ماهنامه «ادبیات داستانی» و تأسیس «دفتر مطالعات دینی هنر» در حوزه هنری بود. آوینی در سال 1371 ش. بار دیگر ساخت مجموعه تلویزیونی روایت فتح را آغاز كرد و راهی مناطق مختلف جنگی شد. او شنیده بود، دالانهایی در منطقه فكه پیدا شده كه پیكر دهها رزمنده ایرانی در آنجا مدفون است. در 20 فروردین 1372 او و همكارانش به آن منطقه رفتند. پای سید مرتضی آوینی روی یك مین خنثی نشده رفت. در اثر انفجار، یك پای او قطع شد و بر اثر شدت خونریزی در راه بیمارستان به شهادت رسید. مهندس سعید یزدانپرست نیز در این حادثه شهید شد. فیلمهای ساخته شده آوینی كه از تلویزیون پخش شد 25 مجموعه بود. نوشتههای او نیز تاكنون در دوازده جلد كتاب منتشر شده است.
به نقل از : دایرۀالمعارف انقلاب اسلامی (وابسته به حوزه هنری)، ج1، ص 23
منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری