-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۴:۵۵ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
دیوان اشعار امام خمینی (ره)
دیوان اشعار امام خمینی (ره)
ویرایش توسط شقایق : ۱۳۹۵/۰۳/۱۳ در ساعت ۲۰:۵۱
-
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۴:۵۶ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
غزلیات
عيد نوروز
باد نوروز وزيـــده است به كوه و صحرا
جامه عيـــد بپـــوشنـــد، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبـــود راه به دوست
نازم آن مطـــرب مجلـــس كـــه بود قبله نما
صوفى و عارف ازين باديه دور افتـادند
جــام مى گير ز مطــرب، كه رَوى سوى صفا
همه در عيد به صحرا و گلستان بروند
من ســرمست، ز ميخـــانه كنـــم رو به خدا
عيد نوروز مبارك به غنــــى و درويش
يــــــار دلـــــدار، ز بتخـــانــــه درى را بـــگشا
گر مرا ره به در پير خــــــرابات دهى
بــه سر و جان به سويش راه نوردم نه به پا
سالها در صف اربــــــاب عمائم بودم
تـــا بـــه دلـــدار رسيدم نـــكنم بـــــاز خــطا
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۴:۵۷ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
حُسن ختام
الا يا ايها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را
كه از جـــانم فــــرو ريزد، هواى ننگ و نامم را
از آن مى ريز در جـــامم كــه جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستى، هسته نيرنگ و دامم را
از آن مى ده كه جانم را ز قيد خود رها سازد
به خود گيـــرد زمـــــامم را، فرو ريزد مقامم را
از آن مى ده كــه در خلوتگـــــه رندان بيحرمت
به هم كــوبد سجودم را، به هم ريزد قيامم را
نبـــــودى در حـــريمِ قدسِ گلــــرويان ميخــانه
كه از هـــر روزنـــى آيم، گلى گيرد لجامم را
روم در جـــرگه پيران از خــــــود بىخبر، شايد
برون ســـازند از جــانم، به مى افكار خامم را
تـــو اى پيــــك سبكباران دريــــاى عدم، از من
به دريادارِ آن وادى، رســـان مدح و سلامم را
به ســـاغر ختم كردم اين عدم اندر عدم نامه
به پيرِ صومعه بــــرگو: ببين حُسن ختــامم را
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۴:۵۸ #4
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
جان جهان
به تو دل بستم و غير تو كسى نيست مرا
جُز تو اى جان جــــهان، دادرسى نيست مرا
عاشق روى تــوام، اى گل بى مثل و مثال
به خدا، غير تو هــرگز هــــوسى نيست مرا
بـــا تو هستم، ز تو هرگز نشدم دور؛ ولى
چه توان كرد كه بانگ جــــرسى نيست مرا
پــــرده از روى بينداز، به جان تـــــو قســم
غيـــر ديــــدار رخت مـــلتمسى نيست مرا
گر نباشى بـــرم، اى پـــردگى هرجـــــايى
ارزش قدس چـــو بـــال مگسى نيست مرا
مــــده از جنت و از حــــــور و قصورم خبرى
جز رخ دوست نظر سوى كسى نيست مرا
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۵:۰۳ #5
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,758
- مورد تشکر
- 3,252 پست
- حضور
- 6 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
صاحب درد
ما زاده عشقیم و فزاینده دردیم *** با مدعی عاکف مسجد، به نبردیم
با مدعیان در طلبش عهد نبستیم *** با بی خبران سازش بیهوده نکردیم
در آتش عشق تو خلیلانه خزیدیم *** در مسلخ عشاق تو فرزانه و فزذیم
درمیکده با می زدگان بیهش و مستیم *** در بتکده با بت زده هم عهد چو مردیم
در حلقه خود با خستگان چون گل سرخیم *** در جرگه زالو صفتان با رخ زردیم
در زمره آشفته دلان زار و نزاریم *** در حوزه صاحبنظران چون یخ سردیم
با صوفی و درویش و قلندر به ستیزیم *** با می زدگان، گمشدگان، بادیه گردیم
با کس ننماییم بیان، حال دل خویش *** ما خانه بدوشان همگی صاحب دردیم
هر معرفتى كـــه بوىِ هستىِ تو داد *** ديوى است به ره، از آن حذر بايد كرد
سبحه بر کف، توبه بر لب،دل پر از شوق گناه/ معصيت را خنده مي آيد ز استغفار ما
أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ
-
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۵:۰۵ #6
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
شرح جلوه
ديــــــــــدهاى نيست نبيند رخ زيبــــــــــــاى تو را
نيست گـوشى كه همىنشنود آواى تو را
هيچ دستـــــــــى نشـــــــــود جز بر خوان تو دراز
كـــس نجويد به جهـــــــان جز اثر پاى تو را
رهرو عشقـــــــــم و از خــــــــــرقه و مسند بيزار
به دو عالـــــــــــم ندهم روى دل آراي تو را
قامت ســــــــرو قـــــــــــــدان را به پشيزى نخرد
آنكه در خــــــــــــواب ببيند قد رعناى تو را
به كجا روى نمـــــــايد كـــــــــه تواش قبله نهاى؟
آنكه جويد به حـــــــرم، منزل و ماواى تو را
همه جـا منزل عشق است؛ كه يارم همه جاست
كور دل آنكــــه نيابد به جهـــان، جاى تو را
بــــــا كـــــه گويم كه نديده است و نبيند به جهان
جــــــز خم ابـــــرو و جز زلف چليپاى تو را
دكـــــــه علـــــــم و خرد بست، درِ عشق گشود
آنكه مىداشت به سر علّت سوداى تو را
بشكنــــــم اين قلـــــــم و پـــــــاره كنم اين دفتر
نتـــــوان شـــــرح كنم جلـــــوه والاى تو را
ویرایش توسط سوگند : ۱۳۸۷/۱۱/۱۴ در ساعت ۱۵:۰۶
-
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۵:۰۸ #7
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
درياى جمال
ســـــــر زلفت به كنارى زن و رخسارگشا
تا جهان محو شود، خرقه كشد سوى فنا
به سر كوى تو اى قبله دل، راهى نيست
ورنه هــــرگز نشـــــوم راهــى وادىّ "مِنا"
از صفـــاى گل روى تو هر آن كس برخورد
بَـــــــركَند دل ز حريم و نكُند رو به "صفا"
طاق ابروى تو محراب دل و جان من است
مــــــن كجا و تو كجا؟ زاهد و محراب كجا؟
ملحد و عارف و درويش و خراباتى و مست
همـــه در امــــرِ تو هستند و تو فرمانفرما
خرقــه صوفى و جام مى و شمشير جهاد
قبلهگاهى تو و اين جمله، همه قبله نما
رَسَـــم آيا به وصـــــال تو كه در جان منى؟
هجر روى تو كه در جان منى، نيست روا
ما همه موج و تو درياى جمالى اى دوست
مــــــوج درياست، عجب آنكه نباشد دريا
-
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۵:۱۳ #8
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
مسلك نيستى
جزعشق تو، هيچ نيست اندر دل ما
عشق تـو سرشته گشته اندر گلِ ما
"اسفار" و "شفاء" ابن سينا نگشود
بـــــا آن همـه جرّ و بحثها مشكل ما
بــا شيخ بگو كه راه من باطل خواند
بـــر حـــــــــــقّ تو لبخند زند باطل ما
گــــــــــر سالك او منازلى سير كند
خــــــود مسلك نيستى بود منزل ما
صـــد قافله دل، بار به مقصد بستند
بر جــــاى بمانـــد اين دل غافـــل ما
گر نوح ز غرق سوى ساحل ره يافت
اين غرق شدن همى بود ساحل ما
-
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۵:۱۴ #9
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
لب دوست
گـــــرچه از هر دو جهان هيچ نشد حاصل ما
غــــم نباشد، چـــــــو بـــــود مهر تو اندر دل ما
حاصل كونْ و مكان، جمله ز عكس رخ توست
پس همين بس كه همه كوْن و مكانْ حاصل ما
جملـــــــه اسرار نهان است درونِ لب دوست
لب گشا! پـــــــرده بــــــــرانداز ازين مشكل ما
يـــــــــــا بكش يــا برَهان زين قفس تنگ، مرا
يا بــــــــرون ساز ز دل، ايـــــن هــوس باطل ما
لايـــــق طوْف حــــــــــريم تو نبـــــــــوديم اگر
از چــــــه رو پس ز مــــحبت بسرشتى گِل ما؟
-
-
۱۳۸۷/۱۱/۱۴, ۱۹:۳۳ #10
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
خانقاهِ دل
الا يــــا ايها الســـــــــاقى! برون بر حسرت دلها
كــه جامت حل نمايد يكسره اسرار مشــكلها
بــــــه مــــى بـــــــر بند راه عقل را از خانقاه دل
كــــه اين دارالجنون هرگز نباشد جــاى عاقلها
اگر دل بستهاى بر عشق جانان، جاى خالى كن
كه اين ميخانه هــرگز نيست جز ماواى بيدلها
تــــــو گــر از نشئه مى كمتر از آنى به خود آيى
بـــــــرون شـو بيد رنگ از مرز خلـوتگاه غافلها
چــــــه از گلهاى باغ دوست رنگ آن صنم ديدى
جـــدا گشتى ز بــاغ دوست درياها و ساحلها
تــــــــو راه جنت و فردوس را در پيش خود ديدى
جـــدا گشتى ز راه حـق و پيوستى به باطلها
اگـــــــر دل دادهاى بر عـــــــالم هستى و بالاتر
به خود بستى ز تار عنكبوتى بس سلاسلها
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری