جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: برش هايي از زندگي شهيد محمد مهدوي از نگاه مادرش
-
۱۳۸۷/۱۱/۲۸, ۱۶:۰۴ #1
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 719
- مورد تشکر
- 1,947 پست
- حضور
- 4 ساعت 21 دقیقه
- دریافت
- 41
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
برش هايي از زندگي شهيد محمد مهدوي از نگاه مادرش
از خدا مي خواهم هميشه با جوان ها باشم
ز.حامي پور/فارس _ از مجله امتداد-ش 36
بادوستاني که گمراه بودند نمي گشت. به دوستانش مي گفت تا موقعي که خودتو اصلاح نکني من باهات قهر هستم. هيچ وقت به نامحرم نگاه نمي کرد. بسيار معصوم و سر به زير بود . در دبيرستان به خاطر لباس هاي ساده اش معلم ها بهش گير مي دادن. يک بار محرم مشکي پوشيده بود. يکي از معلم ها بهش کنايه زده بود که بعضي ها به خاطر مرگ يک عده اي که 1400 سال پيش به خاطر مال دنيا کشته شدند هنوز سياه مي پوشند. محمد هم ديگه سر کلاس آن آقا نرفت. نتيجه اش هم شد نمره 19 آخر ترم درسش که شد15. هيچ وقت به مدير مدرسه اش اين جريان رو نگفت. مي گفت با اين کار يک خانواده از نان خوردن مي افتند. حياي بسيار داشت. حتي با قوام نزديک که نامحرم بودند رابطه نداشت. هميشه مي گفت: حيا و تقوا مثل طناب است و اگر طناب حيا پاره بشه تقوا هم از بين ميره.
جايي که مي دونست گناه است نمي رفت. مي گفت:"هر چه ديده ببينه دل مي کنه ياد." اگر چشمم به نامحرم بيفتد حتما به گناه مي افتم. خيلي با نفسش مبارزه مي کرد. در جمع خيلي باهاش بحث مي کردند و اون خيلي پر و آگاهانه جواب مي داد. چون مطالعه داشت . خيلي ه دين پايبند بود. هر چه مي گفت عمل مي کرد. مي گفت هر کاري مي خوام بکنم اول بايد ببينم امام زمان (عج) از اين کار راضيه؟ چه دردي از درد امام زمان(عج) دوا ميشه؟ اگر مي بينيد امام زمان (عج) ناراحت مي شه انجام نديد.
رشته حسابداري شيراز دانشگاه دولتي ،مهندسي نفت دانشگاه آزاد و علوم قرآني قبول شد. يه روز از دانشگاه اومد. اصلا روحيه نداشت. گفت: مامان با بابام صحبت کنيد من دانشگاه نرم، محيط خوبي نداره، چقدر بايد به خاطر بدحجابي به زمين نگاه کنم. هر وقت مي رم دانشگاه دخترهاي فاسد بلند ميشن ميگن: قدقامت الصلاه، حاج اقا تشريف آوردن. ديگه نمي رم دانشگاه. مي خونم براي حوزه. درسي که دين رو از آدم بگيره به درد نمي خوره. باباش گفت: دانشگاه رو بايد بخوني. او هم دانشگاه پيام نور رشته مديريت صنعتي درسش رو ادامه داد. در کنار درس هاش رياضي و فيزيک و شيمي تدريس مي کرد. پولش رو در راه فرهنگي يا کمک به بچه هاي يتيم خرج مي کرد. مي گفت: کلاس نگرفتم براي ماديات، ميخوام با بچه پولدارها که پدر ومادرشون فقط براي درس بچه هاشون پول خرج مي کنند و نگران دينشون نيستند رابطه داشته باشم.
تعريف مي کرد توي خونه يکي از بچه ها که رفتم سگ داشت. سگ اومد به پام چسبيد. پام رو تکون دادم تا سگه افتاد. پسره گفت: واي! اين براي خانواده ما خيلي باارزشه، خيلي احترام داره. گفتم درسته سگ احترام داره اما جاي خاصي داره. مگه شما نماز نمي خونيد که سگ نگه داشتيد؟ پسره چيزي نگفت. مي گفت: خدا مي خواد من با اين بچه ها آشنا بشم و روشون کار فرهنگي کنم. هر جلسه که کلاس حضوري داشت نيم ساعت هم مي گذاشت براي نماز و احکام. الحمدلله همشون توي منزل درباره خاطراتي که با محمد داشتند صحبت مي کنند. يکي از دوستانش مي گفت: ما همه بد بوديم اما يکي از دانش آموزان خيلي بد بود_هم از لحاظ درسي و هم از لحاظ اخلاقي_ هيچ کس نمي توانست حريفش بشه. چند هفته اي گذشت ديديم خيلي بچه خيلي خوب و آروم شده. به پدرش گفتيم چي شده گفت يه معلم خدا رسونده هم از لحاظ ديني هم از لحاظ درسي تک هست. به خاطر اون معلم بوده . از اون به بعد پدر و مادر هاي اون مدرسه براي بچه شون با محمد کلاس مي گرفتند. مي گفت اين ها همه از خدا و امام زمانه. به خدا گفتم راهي رو بذاره که با جوان ها باشم.
شهيد محمد مهدوي در حادثه تروريستي بمب گذاري حسينيه رهپويان وصال شيراز به شهادت رسيد.
اللهم ارزقنا توفيق الشهادة
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
۩~*~۩تصاويرراهپيمايي مردم مسلمان ايران دراعتراض به سوزاندن قرآن۩~*~۩
توسط ║★║فاطمی║★║ در انجمن تصاویر دیدنیپاسخ: 116آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۲۷, ۱۸:۳۱ -
جن و فرشته چه تفاوتهايي دارند ؟
توسط ║★║فاطمی║★║ در انجمن سایر مباحث اعتقادی در قرآنپاسخ: 2آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۲۱, ۱۷:۰۶ -
زيبايي و اصل و نصب بدون اخلاق ارزش ندارد!
توسط غريب در انجمن عرفان نابپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۲۰, ۲۰:۱۵ -
گفتگوبين صدف وعروس دريايي
توسط نجم الثاقب در انجمن حجاب و پوشش اسلاميپاسخ: 10آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۰۶, ۰۸:۳۲ -
بررسي روايي مساله فتنه و امتحان الهي
توسط theological در انجمن سایر مباحث اعتقادی در قرآنپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۸۸/۱۱/۱۸, ۱۶:۴۲
اشتراک گذاری