-
۱۳۸۷/۱۲/۰۸, ۱۳:۰۰ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 982
- مورد تشکر
- 768 پست
- حضور
- 8 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آنچه پس از رحلتش بر سر ما آمد
سيد محمود عليپور
كد خبر: ۳۸۲۱۴تاريخ انتشار: ۱۸:۴۵ - ۰۵ اسفند ۱۳۸۷تعداد بازديد: ۲۰۱۳
در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچهای بسته بود و «علی علیه السلام» و «فضل بن عباس» زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود كه: مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غايب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فوراً به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.
در این موقع «سوادة بن قیس» برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد «طائف» در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقاً تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛ بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را كه هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین كند.
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص كند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار و گردنهای كشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعاً از در قصاص وارد میشود؟ ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شكم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت.
اين گوشهاي است از درياي بي كران مهر و عطوفت پيامبر رأفت و رحمت كه فردا روزي عالمي را تا ابد در غم از دست دادن خويش داغدار ميكند. پيامبري كه تا روزهاي آخر زندگي اين دنيايي اش دست از راهنمايي امت خويش برنمي دارد و با تأكيد بر امر مهمي چون حق الناس، آخرين تلاشهايش ر ا براي فلاح و رستگاري مردم به انجام ميرساند.
آري، فردا گوهري عالم را با رحلتش ماتم زده ميكند كه رحمة للعالمين بود اما با رفتنش، آتش فتنههاي زيادي كه از پس بغض فروخورده دشمنانش طي ساليان دراز مجالي براي بروز نداشتند، دوباره شعله ور شدند، چنانچه يگانه دختر او بضعة الرسول، بقیة النبوة و سيدة نساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پيامدهاي اين رحلت عظيم را در خطبه فدكیه و خطبهاي كه بعداً در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرمودهاند، اينگونه با مردم در ميان ميگذارد:
ـ ایجاد ضعف و سستي در میان مردم.
و چه زشت است سستي و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش.
ـ ايجاد تفرقه و اختلاف.
در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما (19) ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم.
ـ تبديل امید و آرزوهاي مسلمانان به ناامیدي.
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهي و حكومت اسلامي بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مأیوس شده و امیدشان به یأس مبدل گشت.
ـ آشكار شدن خط نفاق و دورویي.
حضرت در جاي دیگري از همین خطبه، با كنایه زیبایي به این نفاق افكني پرداخته و فرموده است: شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مينوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملي ميشود كه در واقع خلاف آن است و براي نابودي اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید. و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر ميكنیم.
ـ كم رنگ شدن دین و معنویت.
«جلباب» چادر یا عبایي كه بدن انسان را ميپوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده. چون دین نیز تمام زوایاي زندگي فردي و اجتماعي انسان را در بر ميگیرد، همانگونه كه چادر و عبا تمام بدن انسان را در بر ميگیرد. و در عبارتي دیگر فرمودهاند: به خاموش كردن انوار درخشان دین و بياهمیت كردن و مهمل گذاردن سنتهاي پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.
ـ مردم دچار بيتفاوتي شدند.
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند: اي گروه جوانمرد، اي بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستي و ضعف شما در حق من و تغافل و بيتفاوتي و خواب آلودگي درمورد دادخواهي من، چیست؟
ـ پیمان شكني مردم.
فرمودند: پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كاري ميكنید و بعد از آن پیشگامي و روي آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید. حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره ميكند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براي مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با علي (ع) بیعت كردند. اما اكنون بیعت خود را شكستند.
ـ مردم دچار وسوسههاي شیطاني شدند.
به شیطان گمراه كننده پاسخ مثبت دادید. و در جاي دیگر از خطبه فرمودهاند: شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد، شما را فراخواند، دید كه پاسخگوي دعوت باطل او هستید.
ـ شتاب در شنیدن حرفهاي بیهوده و بياساس.
اي گروه مردم كه به سوي شنیدن حرفهاي بیهوده شتاب ميكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده ميگیرید.
ـ روييدن نطفه مظاهر فساد.
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود: به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار كشید تا كي مرض فساد پیكر جامعه اسلامي را از پاي درآورد كه پس از این از پستان شتر به جاي شیر خون بدوشید و زهري كه به سرعت هلاك كننده است.
ـ سر كار آمدن فرصت طلبان.
حضرت زهرا سلام الله علیها در فرازهایي از خطبه فدكیه به گروههاي فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است و ویژگيهاي آنها را نیز بیان فرموده است.
007
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری