-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۱:۳۰ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 41
- مورد تشکر
- 23 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
فردوسی با ارزش یا بی ارزش؟
شاعر بزرگ ایرانی به نام فردوسی که الان شعر های او را در بیشتر کتاب های درسی میبینیم براستی شاهکار بزرگی از طرف ایران به جهان ارائه داده است به طوری که امروزه در کشور های زیادی و به زبان های مختلفی تدریس و ترجمه شده است. در این سایت جناب ناصح که فکر کنم از مدیران سایت هستند گفته که فردوسی و اشعارش برای اهل تشیع بی ارزش است از طرف دیگر آنهایی که کتب درسی رو تهیه و تنظیم می کنند از اشعار او استفاده می کنند و ایرانیان در سراسر جهان به ایرانی بودن و افتخار می کنند و به خود می بالند
ولی چون شعری در مورد خلفا سروده اند الان برای اهل تشیع بی ارزش شده از شما می خواهم نظر بدید که آیا با ارزش است یا بی ارزش ؟آیا شیعه بوده یا سنی؟ اگه شیعه بوده چرا در مورد خلفا شعر می سرایند؟
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۱:۴۴ #2
ارزش اشخاص
به انوار مقدس پیامبر و اهل بیتش خدایا امیدم را از فضل و رحمتت قطع مگردان
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۱:۴۹ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 41
- مورد تشکر
- 23 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
فردوسی:لطفا بخوانید و نظر بدید
فردوسی از شاعران بزرگ ایران و جهان است به طوری که امروزه در کشور های مختلف اشعار او ترجمه شده و علاقه مندان زیادی دارد.در این سایت کاربری به نام ناصح و ظاهرا مدیری به نام سارا فردوسی را بی ارزش می خوانند.
صفویان با توجه به این که خودشان مانند فردوسی شیعه و ایرانی بودند، توجه خاصی به فردوسی کردند که تا امروز ادامه یافتهاست. پس از انقلاب ایران در ۱۳۵۷ علیه حکومت پادشاهی، بعضی انقلابیان به این فرض که فردوسی شاهدوست بودهاست یا شاهان را ستودهاست از او بد گفتهاند یا از شاهنامه انتقاد کردهاند.
پس اینجا معلوم شد که فردوسی شیعه بوده آیا کسی می تواند این را انکار کند؟؟؟؟
یا الله
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۲:۰۲ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 41
- مورد تشکر
- 23 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جناب بنده عرض کردم برای ما با ارزش هست یا نه؟ مانند طلا برای بعضی افراد با ارزش است. مانند دین که برای بعضی افراد فاقد ارزش است.الان فردوسی برای شما ارزشی دارد یا نه؟
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۳:۰۴ #5
واقعا فردسی شیعه بوده است
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۳:۲۷ #6
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,002
- مورد تشکر
- 1,397 پست
- حضور
- 12 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 1
- گالری
- 0
آیین وعقاید فردوسی از بدیهیات و واضحات تاریخی است که : اونخست میهن دوست و سپس مسلمانی شیعه بوده است:
منم بنده ی اهل بیـــــــــت نبی **سراینده ی خاک پای وصــــــــــی
برین زادم و هم برین بـگذرم** چنان دان که خاک پی حــــــــیدرم
گرت زین بدآید ، گناه من است **چنین است و این دین و راه منست
و هیچ خردمند دانایی به انکار یا تشکیک این بدیهیات نمی پردازد !این تنها بی خردان نادان هستند که یا از روی نادانی و یا به دستور دشمنان دانای ایران به انکار حقایق می پردازند . فردوسی در سراسر شاهنامه گاه به گاه،آیین و عقاید خویش را ابراز داشته و به مبانی روایی تشیع امامیه استناد جسته است :
۱- حدیث مدینه العلم : پیامبر فرمود : " من شهر دانشم و علی دروازه ی آن شهر است "
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی** خداونــــــــد امــــــــر و خداوند نهی
که من شهر علمم علی یم درست** در ست این سخن ، قول پیغمبرست
۲- حدیث فرقه ی ناجیه : پیامبر فرمود :" امتم پس از من ، هفتاد و سه فرقه شوند که تنها یکی رستگار است ، بقیه باطلند " (نقل به معنا)
چو خواهی که یابی ز هر بد رو**ا سر اندر نیــــــاری به دام بـــــــــلا
بدی در دو گیتی ز بد رستــگار **نــــکوکار گــــــردی بر کردگـــــار
به گفتـــــــار پیغمبرت راه جوی** دل از تیرگی ها بدین آب شـــــوی
تو را دانش و دین رهاند درست** ره رستــــــگاری بباید جســــــت
۳- حدیث سفینه : پیامبر فرمود :" دوستی علی چون کشتی ماند که هرکه برآن سوار شود برهد "
حکیم این جهان را چو دریا نهاد ** برانگیخته مـــــــــــــــــوج ازو تندباد
چو هفتــــــــاد کشتی برو ساخته** همه بــــادبــــانها بر افراخــــــــتــه
یکی پهن کشتی بسـان عروس** بیاراستــــه همچو چشــــم خروس
محمد بدو اندرون با عـــــــــلی **همه اهــــــل بیت نبــی و وصـــی
خردمند کز دور دریــــــــــا بدید **کرانه نه پیدا و بن نــــــــــــــاپدید
بدانســـت کو موج خواهد زدن **کس ازغــرق بیرون نخواهد شـــدن
بدل گفت اگر با نبی و وصـــی** شوم غرقه ، دارم دو یــــــــــار وفی
اگرچشم داری به دیگر سرای **به نزد نبـــــــــی و وصــــی گیر جای
۴ - حدیث غدیر : پیامبر در غدیر خم فرمود : " هرکه را مولای اویم این علی مولای است "
منم بنده ی اهل بیـــــــــت نبی **سراینده ی خاک پای وصـــــــــــــی
برین زادم و هم برین بـگذرم **چنان دان که خاک پی حــــــــــــیدرم
دلــت گر به راه خطا مایلــست **تورا دشمن اندر جهان خود دلســــت
نباشد جز از بی پدر، دشمـــنش **کــــه یزدان به آتش بسوزد تنــــش
هرآن کس که در جانش بغض علیست** ازو زار تر در جهان زار کیســـــــت
هرکس که با شرایط تاریخی روزگار فردوسی آشنا باشد می داند که ابراز عقیدتی این چنین ممنوع و محکوم ، تا چه اندازه خطیر بوده است . چنین اقدامی بی گمان از روی ایمان ، اخلاص و ارادت به آن آیین و عقیده بوده که فردوسی خود به این حقیقت تصریح فرموده است :
ا با دیگران مر ، مرا کار نیست بدین اندرون هیچ گفتار نیست
آیین و عقاید فردوسی چنان آشکار و پرآوازه بوده که آن حکیم فرزانه و عارف گرانمایه در تنهایی و بی مهری مردم روزگار خویش می زیسته تا آنجا که درپی مرگ او ، سنیان از خاک سپاری او در گورستان توس جلوگیری کردند وابوالقاسم گرگانی عالم سنی توس بر فردوسی نماز نگزارد چراکه:" فردوسی شیعه بود و مدح مجوس کرده است!" . بدیهی است که ستیز سنیان تازی سرشت و تازی گرا با فردوسی از دو جهت بوده : ۱- ایران دوستی و احیای هویت ، فرهنگ و پیشینه بلند تاریخی تمدنی ایران و شناسنامه دار کردن ایرانی . ۲- شیعه بودن فردوسی ، چراکه تشیع امامیه ایدئولوژی نهضت مقاومت ملی ایران علیه تازیان بود. در شرح حال فردوسی آمده است که سنیان نزد ساطان محمود غزنوی از فردوسی بدگویی کرده و با نشان دادن گزیده هایی از سروده های او در شاهنامه ، به شاه غزنوی ثابت کردند که فردوسی شیعه امامی است و شاه پذیرفت که فردوسی شیعه ی مخلصی است و اورا از دربارش راند و رنجاند!( ن.ک : شعوبیه ، نهضت مقاومت ملی ایران + تدوین موضوعی شاهنامه: عقاید فردوسی/ فهرست آثار . و نیز به پژوهش ارزنده ی عارف و فاضل ارجمند آقای دکتر سید مصطفی آزمایش /با فردوسی ، سلوک صوفیانه تا دیار سیمرغ/ تهران . انتشارات حقیقت . ۱۳۸۰ خورشیدی).
سنیان از همان آغاز بویژه در پی مرگ فردوسی کوشیدند تا عقاید فردوسی را تحریف کنند و اورا سنی و اگر نشد ملحد و بیدین معرفی کنند . این تلاش مذبوحانه( که تا سده ی نهم قمری ادامه داشت و ره به جایی نبرد ) را در نسخه بدل های شاهنامه می توان دید ( ن. ک : ایران آیین و فرهنگ / مقاله ی : منابع ایرانی /شاهنامه) . در چند دهه ی اخیر نیز بنا به خلق و خوی منفی و زشت ایرانی ، برخی کسانی که کاسه ی داغ تر از آش شده اند و افراطی و نادان هستند به بهانه ی پژوهش و نسخه یابی و نسخه خوانی و مقابله نسخ و سبک شناسی و دیگر اداهای فاضل مآبانه ! می کوشند تا در اصالت سرودهای عقیدتی فردوسی شک و تردید ایجاد کنند و اورانامسلمان یا بی دین جابزنند .این افراطی های نادان و بی دانش ، با چاپ نسخه های تحریف شده شاهنامه ، کوشیده اند تا به مقصود اهریمنی خویش برسند و گروهی نادان و خام ، این نیرنگ را پذیرفته اند . دشمنان دانا و دوستان نادان ایران بدانند که با این نیرنگ ها و ترفند ها ی اهریمنی راه به جایی نخواهند برد و فردوسی و شاهنامه همچنان شناسه ی میهنی ایرانی ، استوار و پایدار خواهد ماند !
نقل از دکتر افتخارزادهََ
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۳:۳۷ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 41
- مورد تشکر
- 23 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
خوب بود ولی بهتر بود شعر هایی که مربوط به احادیث می شد رو بقیش رو هم می آوردی
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۳:۴۱ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 41
- مورد تشکر
- 23 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
به به چه جالب جواب دادید آفرین بر شما خسته نباشید.پس قبول دارید که شیعیان زمان فردوسی و خود ایشان اصحاب را به طور خارق العاده ای قبول داشتند و دوستدار آنها بودند؟؟؟؟؟؟
ترا دانش و دین رهاند درست ********در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژن********نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی**********دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی*****خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه*******نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار ********** بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین ***** خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول *********که او را به خوبی ستاید رسول
نمونه شعری از فردوسی شاعر یزرگ ایران و جهان
یک شیعه مانند فردوسی ببینید چگونه اصحاب را میستاید
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۴:۱۹ #9
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۷
- نوشته
- 10,035
- مورد تشکر
- 25,834 پست
- حضور
- 17 روز 15 ساعت 28 دقیقه
- دریافت
- 6
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
فردوسي علاوه بر آوردن نام و ياد علي(ع) در شاهنامه خود، به گفتار آن امام ارجمند نيز عنايت داشته است كه در ذيل پارهاي از تأثّرات آشكار او از گفتار علي(ع) آورده ميشود، با اين تذكار كه نخستين بار ابوالفضل مستوفي، از فضلاي قرن هفتم، در كنار گزارش كلمات قصار اميرالمؤمنين به تطبيق بعضي از ابيات شاهنامه با گفتار امام نيز پرداخته است:20
به نام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه بر نگذرد
نه انديشه يابد بدو نيز راه كه او برتر از نام و از جايگاه.21
«الّذي لا يُدرِكُهُ بُعدُ الهِمَمِ وَ لا يَنالَهُ غوص الفِطَن»؛22 كسي كه دوري همّتها او را درنيابد و تيزبيني ـ نيز ـ بدو دست نيابد.
بدين آلتِ راي و جان و زبان ستود آفريننده را كي توان؟
به هستيش بايد كه خستو شوي زگفتارِ بيكار يكسو شوي.23
«لا يَبلُغُ مِدْحَتَهُ القائلونَ و لا يُؤدّي حَقَّهُ المُجتَهِدونَ»24؛ گويندگان نميتوانند او را چنان كه شايسته است، بستايند و كوشندگان نميتوانند حق او را به درستي بگذارند.
و ديگر كه گيتي فسانست و باد چو خوابي كه بيننده گيرد به ياد
چو بيدار گردد، نبيند به چشم اگر نيكوي ديد اگر درد و خشم.25
«النّاسُ نيامٌ فإذا ماتوا إنتَبَهوا»26؛ مردم در خوابند، هنگامي كه مُردند بيدار ميشوند.
پرستيدن دادگر پيشه كن ز روز گذر كردن انديشه كن
دل اندر جهان آفرين بند و بس ره رستگاري همين است و بس. 27
«اُوصيكُم بِذِكرِالمَوتِ وَ اقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ»؛ شما را به يادآوري مرگ و غفلت نورزيدن از آن سفارش ميكنم.28
الا اي خريدارِ مغز سخن دلت بر گسل زين سراي كهن.29
«اَهرِبوا مِنَ الدّنيا و أصرِفوا قُلوبُكُم عَنها»؛ از دنيا روي برگردانيد و قلبهايتان را از آن منصرف گردانيد.30
جهان سر به سر عبرت و حكمت است چرا مايه ما همه غفلت است
پر از رنج و تيمار و درد و بلاست بدان اي پسر كاين جهان بيوفاست.31
20 ـ ابوالفضل يوسف بن علي مستوفي، خردنماي جان افروز، با مقدمه و تصحيح و تعليقات محمود عابدي، تهران، رجاء، 1368.
21 ـ خالقي مطلق، شاهنامه فردوسي، دفتر يكم، ص 3و4 / ملاهادي سبزواري، شرح منظومه حكمت، به اهتمام مهدي محقق و ايزوتسو، تهران، سلسله دانش ايراني، 1360، ص 3.
22 ـ درباره خطبه توحيديّه علي(ع) ميتوان گفت: «در يك كلام بحث توحيد و خرد و جان و آفرينش فردوسي بدون توجه و بهرهوري هوشمندانه او از خطبه توحيديّه نهجابلاغه ممكن نبوده است.»(سيد عطاءاللّه مهاجراني، حماسه فردوسي، «نقد و تفسير نامور»، چ دوم، تهران، اطلاعات، 1377، ص 35).
23 ـ خالقي مطلق، شاهنامه فردوسي، دفتر يكم، ص 5 (ابيات 10و12).
24 ـ نهجالبلاغه، خطبه اول.
25 ـ شاهنامه فردوسي، به كوشش سعيد حميديان، چاپ مسكو، ج 4، ص475.
26 ـ عبدالواحد بن محمد آمدي، غررالحكم و در الحكم، ترجمة محمدعلي انصاري قمي، چ هشتم، تهران، ناشر مترجم، 1337، ص 217.
27 ـ شاهنامه فردوسي، چاپ مسكو، ج 3، ص 202.
28 ـ نهجالبلاغه، خطبه 118.
29 ـ شاهنامه فردوسي، پيشين، ج 7، ص185.
30 ـ عبدالواحدبن محمد آمدي، پيشين.
31 ـ شاهنامه فردوسي، ج 8، ص311.
ویرایش توسط مجیب : ۱۳۸۷/۱۲/۱۷ در ساعت ۱۴:۲۱
یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ
اگه مي خواي اهل آسمون بهت رحم كنن به اهل زمين رحم كن
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۲/۱۷, ۱۴:۵۰ #10
من هم با نظر جناب ابوبکر موافق هستم .اصلا دلیلی نداره یک آدم شیعه از خلفا تمجید کنه الا اینکه دوستدار آنها باشد
ویرایش توسط rojhalat : ۱۳۸۷/۱۲/۱۷ در ساعت ۱۴:۵۲
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری