جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: نظام حقوق زن در اسلام(مرتضی مطهری)
-
۱۳۸۷/۱۲/۲۷, ۱۹:۱۹ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 125
- مورد تشکر
- 268 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نظام حقوق زن در اسلام(مرتضی مطهری)
نام کتاب : نظام حقوق زن در اسلام ( ۳۶۴ صفحه )
نویسنده : استاد شهید مرتضی مطهری
ناشر : انتشارات صدرا ( چاپ سی و یکم ٬ ۱۳۸۱ )
آنچه اکنون در قالب کتاب نظام حقوق زن در اسلام از نظر خواننده محترم می گذرد مجموع مقالاتی است که شهید مرتضی مطهری در سالهای 45و 46 در مجله زن روز تحت عنوان "زن در حقوق اسلامی" منتشر کرده است.
مقدمه:
مقتضیات عصر ما ایجاب می کند که بسیاری از مسائل مجددا مورد ارزیابی قرار گیرد. " نظام حقوق و تکالیف خانوادگی" از جمله این مسائل است .
در عصر ما , چنین فرض شده که مسئله اساسی در زمینه نظام حقوق و تکالیف خانوادگی آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد است و همه مسائل دیگر مسائلی فرعی هستند . اما باید توجه داشت که نظام آفرینش این دو جنس را در وضعیتهایی نامشابه و مخالف قرار داده است.
در قرن بیستم برای اولین بار در سازمان ملل متحد و با صراحت تمام مساله تساوی کامل "حقوق زن" و "حقوق مرد" در اعلامیه جهانی حقوق بشر (سال 1984میلادی) مطرح شد.
در اینگونه نهضتهای اجتماعی غرب ، دو محور اصلی ، "آزادی" و "تساوی" بوده است ، در مورد حقوق زن نیز جز درباره"آزادی" و تساوی سخن نرفته است .
هرچند که زن و مرد در انسانیت برابرند ولی دوگونه انسانند با دو گونه خصلت و دوگونه روانشناسی که طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و باید توجه داشت که هرگونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت ، عوارض نا مطلوبی به بار می آورد.
در این نهضت(حقوق زن) به این نکته توجه نشد که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست,تساوی حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر در این نهضت عمدا یا سهوا تساوی به جای تشابه به کار رفته است.
مدافعان حقوق زن با بی توجهی به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او شدند(1).اگر مرد در برابر زن جبهه بگیرد و بگوید تو یکی– من یکی , بگوید در کارهای سخت و سنگین با من شریک باش, به فراخور نیروی کارت مزد بگیر , تمام هزینه زندگیت را خودت بر عهده بگیر و ... در این حالت کلاه زن پس معرکه است ، زیرا که زن بالطبع نیروی کارش کمتر و استهلاک ثروتش بیشتر از مرداست .
از سویی دیگر عادت ماهانه , وضع حمل و...زن را در وضعی قرار میدهد که به حمایت مرد و حقوقی بیشتر نیازمند است . در همه جانداران دیگر هم, جنس نر به حکم غریزه به حمایت از جنس ماده بر می خیزد.(2)
از عمده مسائلی که لازم است مورد تجدید نظر قرار گیرد روابط تغییر یافته دو جنس زن ومرد در عصر حاضر است که سعی شده است در ده بخش ذیل آگاهی لازم را به خواننده ارائه دهد.
*خاصيت حقيقت اين است كه شك و تشكيك به روشن شدن حقیقت كمك مي كند. زیرا که شك مقدمه يقين است و ترديد پلكان تحقيق*
بخش اول : خواستگاری و نامزدی
از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگاری نزد زن می رفته اند و از آنها تقاضای همسری می کرده اند . این مهم همیشه بزرگترین عامل برای حفظ حیثیت زن بوده است.
طبيعت ، مرد را مظهر طلب و زن را مظهر مطلوب بودن آفريده است، اين تدبير حكيمانه اي است كه در غريزه مرد نياز و در غريزه زن ناز قرار داده است و ضعف جسماني زن را در مقابل نيروي جسماني مرد بدين وسيله جبران كرده است(3). براي زن كه مي خواهد محبوب و معشوق باشد قابل تحمل و موافق غريزه نيست كه مردي را دعوت به همسري كند و جواب رد بشنود ، منتهاي هنر زن اين بوده است كه توانسته مرد را در هر مقامي و هر وضعي به آستان خود بكشد.
بخش دوم : ازدواج دائم و موقت
ازدواج موقت يكي از قوانين درخشان اسلام از ديدگاه جعفري است كه درپاره اي موارد با ازدواج دائم متفاوت است.
1- در ازدواج موقت زن و مرد پس از پايان مدت تعین شده از هم جدا مي شوند. هر چند در صورت تمايل مي توانند آن را تمديد كنند.
2- روابط اقتصادي كاملا آزاد و قراردادي است. اما در ازدواج دائم كليه مخارج زن و خانواده با مرد است.
3- در ازدواج دائم زن بايد مرد را به عنوان رئيس خانواده بپذيرد اما در ازدواج موقت اين امر قراردادي است.
4- هدف از ازدواج دائم توليد نسل است، پس هيچ يك از طرفين حق ندارد از توليد نسل جلوگيري كنند. بر خلاف ازدواج موقت كه هر دو طرف دارای اختیار هستند. در ازدواج موقت زن نبايد مانع استمتاع(تمتع بردن-برخوردار شدن) مرد شود(4)، ولي مي تواند بدون آنكه لطمه اي به استمتاع مرد وارد آيد از حاملگي جلوگيري كند.
زندگي امروز و ازدواج موقت:
آيا طبيعت حاضر است به خاطر اين كه امروزه وضع زندگي عوض شده است و ديگر نمي توان در سنين 16 یا 18 سالگي ازدواج كرد ، بلوغ جنسي را به تاخير بياندازد؟ و تا زماني كه ما شغل مناسب پيدا نكرده ايم و آماده ازدواج نشده ايم، ار سر ما دست بردارد؟
آيا مي توان رياضت جنسي را به عنوان راه حل ارائه كرد؟ حتي اگر جواني اين رياضت را بپذيرد، عوارض رواني سهمگين كه در اثر ممانعت از اعمال غريزه جنسي پدید می آید را نمي توان ناديده گرفت.
پس دو راه باقي می ماند:
1- جوانان را رها كنيم و به يك پسر اجازه دهيم از صدها دختر كام بگيرد و به يك دختر اجازه دهيم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد (5)و عملا كمونيسم جنسي را بپذيريم.
2- يا اين كه ازدواج موقت را بپذيريم كه زن را محدود مي كند و وقتي هر زني به مرد معيني اختصاص يافت قهرا هر مرد هم به زن خاصي اختصاص مي يابد. به اين ترتيب مي توان غريزه جنسي مردان را كنترل كرد. حتي اروپاييان نيز زنان بدكار را لازمه يك جامعه مي دانند،زیراکه مردان مجرد را كه قادر به ازدواج دائم نيستند خطر بزرگي براي خانواده ها به حساب مي آورند(6)
ازدواج موقت و مسئله حرمسرا :
یکی از موضوعات مهمی که مورد طعن غربیان قرار گرفته است ، وجود حرمسراهای متعدد در تاریخ شرق و در زندگی خلفا و سلاطین مشرق زمین است . آنها می گویند مجاز دانستن ازدواج موقت مساوی است با مجاز دانستن حرمسراها و البته هوسرانی و ...
عین این مطلب در مورد تعدد زوجات هم گفته شده است که در جایی دیگر به آن خواهیم پرداخت .
ما در اینجا می خواهیم به این نکته بپردازیم که آیا این قوانین اسلام عامل پدیداری حرمسراها بوده است .
دوعلت مهم اجتماعی برای حرمسرا سازی قابل بيان است :
1- تقوا و عفاف زن : شرايط اخلاقي و اجتماعي محیط باید طوری باشد که به زنان اجازه ندهد در حالیکه با مرد بخصوصی رابطه جنسی دارند با مردان دیگر نیز رابطه داشته باشد . در این شرایط مرد هوسران متمكن چاره اي ندارد جز اينكه حرمسرا تشكيل دهد.
پس بدیهی است که اگر شرايط اجتماعي و تقواي زن نبود، و زمينه هوسراني براي مردان همه جا فراهم بود ديگر مرد نيازي به حرمسرا نداشت.
2- عامل ديگر نبودن عدالت اجتماعي است . وقتي يكي غرق در نعمت باشد و ديگري گرفتار فقر، گروه زيادي از مردان ار همسر محروم مي شوند، زنان مجرد زياد مي شوند و زمينه براي حرمسرا سازي فراهم مي شود. صدها تن از زناني كه در حرمسراها به سر مي برده اند، در واقع حق طبيعي يك عده محروم و بيچاره بوده اند كه تا آخر عمر مجرد زيسته اند.(7)
یک نگاه مختصر به تاریخ نشان میدهد که قانون ازدواج موقت کوچکترین تاثیری در تشکیل حرمسرا نداشته است.خلافای عباسی و سلاطین عثمانی که بیش از همه به حرمسرا سازی مشهورند، هیچ کدام پیرو مذهب شیعه نبوده اند که از قانون ازدواج موقت استفاده کرده باشند.
سلاطین شیعه مذهب با آنکه می توانسته اند این قانون را بهانه کار قرار دهند اما هرگز به پای خلافای عباسی و سلاطین عثمانی نرسیده اند و این خود میرساند که این ماجرا معلول اوضاع خاص اجتماعی دیگر است.
در اسلام آدم ذواق یعنی کسی که هدفش این است که زنان گوناگون را مورد کامجویی و " چشش " قرار دهد ، ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است . از سویی دیگر امتیاز اسلام از برخی شرایع دیگر این است که ریاضت و رهبانیت را مردود می شمارد ، نه اینکه هواپرستی را جایز و مباح بداند . از نظر اسلام تمام غرایز ( اعم از جنسی و ... ) باید در حدود اقتضاء و احتیاج طبیعت اشباع و ارضا گردد .
از این رو اگر چیزی رنگ هواپرستی یا ظلم و بی عدالتی به خود بگیرد ، کافی است که بدانیم مطابق منظور اسلام نیست .
امام موسی (ع) به علی بن یقطین فرمود :
تو را با نکاح متعه چه کار و حال آنکه خداوند تو را از آن بی نیاز کرده است .
و به دیگری فرمود :
این کار برای کسی رواست که خداوند او را با داشتن همسری از این کار بی نیاز نکرده است و اما کسی که دارای همسر است فقط هنگامی می تواند دست به این کار بزند که دسترسی به همسر خود نداشته باشد .
بنابراین می بینیم که مقصود شریعت پیامبر (ص) از این حکم و تبلیغ و ترویج ائمه اطهار جهت احیای این سنت که در زمان خلیفه دوم مسلمین به دلیلی کاملا منطقی و سیاسی ( از یک جهت ) ممنوع شده بود ، ایجاد زمینه هوسرانی و هواپرستی و حرمسرا سازی برای حیوان صفتان و یا وسیله بیچارگی برای عده ای زنان اغفال شده و فرزندان بی سرپرست آنها نبوده است .
امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند :
اگر عمر سبقت نمی جست و متعه ( ازدواج موقت ) را تحریم نمی کرد ، احدی جز افرادی که سرشتشان منحرف است زنا نمی کرد .
روایت دیگری از امیرالمومنین به نقل از اهل سنت هست که می فرماید :
هرگاه بدانم شخص زنداری متعه کرده است او را سنگسار خواهم کرد .
اکنون ببینیم دنیای امروز با تشکیل حرمسرا چه کرده است ؟
آیا دنیای امروز رسم حرمسرا را منسوخ کرده است ؟
آری دنیای امروز حرمسرا داری را منسوخ کرده است و عامل پدیداری آن را از میان برده است . اما کدام عامل ؟ آیا عامل نا همواریهای اجتماعی را از میان برده است و در نتیجه همه جوانان را به ازدواج رسانده اند ؟
خیر ، کار دیگری کرده است ، او با عفاف و تقوای زن مبارزه کرده است و با این کار بزرگترین خدمت را به مرد کرده است ، چرا که تقوا و عفاف زن به همان نسبت که به زن ارزش می دهد و او را عزیز و گرانبها می کند ، برای مرد مانع شمرده می شود .
دنیای امروز کاری کرده که مرد عیاشاین قرن نیازی به تشکیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد . برای مرد این قرن از برکت تمدن غرب همه جا حرمسراست .
خوب برنده این بازی مشخص شد . اما بازنده کیست ؟ متاسفانه باید بگویم آن که هم دیروز و هم امروز بازی را باخته است ، موجود خوش باور و ساده دلی است به نام جنس زن معروف است .
بخش سوم : زن و استقلال
از نظر اسلام پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادي ، استقلال دارند. يعني مي توانند شخصا مال خود را حفظ و نگهداري كنند.
مطلب ديگر مربوط به استقلال در ازدواج است ، پسر بالغ در ازدواج اختيار دار خود است، دختر اگر بيوه باشد مانند پسر است، اما اگر دختر دوشیزه باشد و برای اولین بار است که با مردی پیمان زناشویی میبندد چطور؟
از پيامبر نقل است كه پدر اختياردار مطلق دختر نيست، اما اختلافاتي ميان فقها است كه آيا دوشيزگان حق دارند بدون موافقت پدر ازدواج كنند؟ فقها خصوصا فقهاي متاخر، موافقت پدر را شرط لازم نمي دانند اما قانون مدني ما از آن دسته فقهايي پيروي كرده که موافقت پدر را شرط لازم مي دانند.
پس چون این مسئله یک مسئله مسلم اسلامی نیست ، از نظر اسلامی درباره آن بحث نمی کنم ولی لازم است از نظر اجتماعی در این باره بحث کنم.
مرد بنده شهوت است و زن اسير محبت :
فلسفه موافقت پدر ناشي از اين نيست كه دختر قاصر (قصور کننده،كوتاهي كننده) شناخته شده، بلكه به گوشه اي از روانشناسي زن و مرد مربوط است، مربوط به حس شكارچيگري مرد از يك طرف و حس خوش باوري زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف ديگر است.
مرد بنده شهوت و زن اسير محبت است. اين يك احتياط و مراقبتي است كه قانون براي حفظ "زن تجربه نكرده" كرده است كه ناشي از سوءظن به طبيعت مرد است(8)،و در واقع در اینجا قانون نه تنها به زن توهین نکرده، بلکه او را مشمول حمایت خود نیز کرده است.
پس آنچه در این مورد قابل اعتراض است ، عمل مردم ایران است ، نه قانون مدنی و نه قانون اسلام . در میان مردم ما غالب پدران هنوز مانند دوران جاهلیت ، خود را اختیار دار مطلق دختر می دانند و اظهار نظر او را در امر انتخاب همسر و شریک زندگی و پدران فرزندان آینده اش بی حیایی و خارج از نزاکت می دانند و به رشد فکری دختر – که لزوم آن از مسلمات اسلام است – توجهی نمی کنند . برای مثال چه بسیار عقدهایی که قبل از رشد دختران صورت می گیرد و شرعا باتطل و بلا اثر است .
بخش چهارم مقام انساني زن از نظر قرآن
اگر بخواهيم ببينيم نظر قران درباره خلقت زن و مرد چيست ، بايد ببينيم قران زن و مرد را يك سرشتي مي داند يا دو سرشتي؟ قران با صراحت در آيات متعددي مي فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريديم. سوره نسا آيه 1 : همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم.در سوره های نسا، نحل و روم نیز می فرماید : خداوند از جنس خود شما براي شما همسر آفريد.
قران داستان بهشت آدم را مطرح كرده است ولي هرگز نگفته كه شيطان حوا را فريفت و حوا آدم را. قران آنجا كه پاي وسوسه شيطان در ميان است ضمير ها را به شكل مثني مي آورد. قران در كنار هر مرد بزرگ، از يك زن بزرگ ياد مي كند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسي و عيسي، در نهايت تجليل ياد مي كند(9). اسلام دوست داشتن زن را جز اخلاق انبيا معرفي كرده است. پيغمبر اكرم مي فرمود: «من به سه چيز علاقه دارم: بوي خوش، زن، نماز»
برتراند راسل مي گويد: در همه آيينها نوعي بدبيني به علاقه جنسي يافت مي شود مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعي حدود و مقرراتي براي اين علاقه وضع كرده است اما هرگز آن را پليد نشمرده است.
...........................................
اعلامیه حقوق بشر در مورد حيثيت و حقوق انساني :
جمله های طلایی آورده شده در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر ، همان اعلامیه ای که درباره اش می گویند : بزرگترین توفیقی است که تا این تاریخ در طریق تائید حقوق انسانی نصیب عالم بشریت شده است . روی هر کلمه و هر جمله آن حساب شده است و به واقع مظهر افکار چندین قرن فلاسفه آزادیخواه و حقوق شناس جهان است .
نكات مهم مقدمه این اعلامیه که شایسته است مورد توجه قرار گیرد به قرار زیر است :
1. بشر از يك نوع حيثيت و احترام و حقوق ذاتي غيرقابل انتقال برخوردار است.
2.حيثيت و حقوق ذاتي كلي و عمومي است. تبعيض بردار نيست. سفيد، سياه، بلند، كوتاه، زن و مرد يكسان از آن برخوردارند.
3. اساس آزادي و عدالت اين است كه همه افراد در عمق وجدان خود به حيثيت انساني ايمان داشته باشند.
4. تمام تلاش انسان براي دنيايي است كه در آن آزادي عقيده و امنيت و رفاه به طور كامل وجود داشته باشد.
نویسندگان و تنظیم کنندگان این اعلامیه و همچنین فیلسوفانی که در حقیقت الهام دهنده نویسندگان این اعلامیه هستند ، مورد ستایش و تعظیم ما هستند . ولی چون این اعلامیه یک متن فلسفی است ، به دست بشر نوشته شده نه بدست فرشتگان و استنباط گروهی از افراد بشر است پس هر فیلسوفی حق دارد آن را تجزیه و تحلیل کند و احیانا نقاط ضعفی که در آن می بیند را تذکر دهد .
اما در اینجا ما کاری به نقاط ضعف آن نداریم ، به نقطه قوت آن می پردازیم .
تکیه گاه این اعلامیه "مقام ذاتی انسان " است ، شرافت و حیثیت ذاتی انسان است .
پس سوالات ما این است چرا در فلسفه های غربی انسان سقوط کرده است ؟ چرا دیگر انسان را اشرف مخلوقات نمی دانند و میان فکر و اعمال روحی انسان با گرمای زغال سنگ از لحاظ ماهیت تفاوتی نمی بینند ؟ به دیگر سخن اگر بناست انگیزه و محرک اصلی بشر در همه کارها امور اقتصادی و یا جنسی و یا برتری طلبی باشد ، اگر بناست نیک و بد به طور کلی مفاهیم نسبی باشند و الهامات فطری و وجدانی سخن یاوه شمرده شود ، اگر انسان جنسا بنده شهوات و میلهای نفسانی خود باشد و جز در برابر زور سر خم نکند و اگر ... چگونه می توانیم از حیثیت و شرافت انسانی و حقوق غیر قابل سلب و شخصیت قابل احترام انسان دم بزنیم و آن را اساس و پایه همه فعالیتهای خود قرار دهیم ؟!
به بیان دیگر غرب درباره انسان دچار تناقض شده است ، این بدان معناست که دنياي غرب از طرفي انسان را از لحاظ پيدايش و عللي كه او را به وجود آورده است تا اندازه بسياري پايين مي آورد.غرب معتقد است که حيات و مولود انسان امري تصادفي است كه هدفي در پي ندارد و بيان مي كند كه انسان خود نمونه اي است از ماشینهایی که اكنون به دست خود مي سازد. آنگاه اعلاميه حقوق بشر را درباره انسان صادر مي كند. براي غرب لازم است در تفسيري كه از انسان مي كند، تجديد نظر كرده و سپس اعلاميه حقوق بشر صادر كند.اعلامیه حقوق بشر را باید کسی صادر کند که به سرشت انسان خوشبین است و آن را معتدلترین و کاملترین سرشتها می داند.آنچه شایسته انسان غربی است کشتن عواطف انسانی و تقدم سرمایه بر انسان است، نه نوشتن اعلامیه حقوق بشر.
بخش پنجم : مبانی طبيعي حقوق خانوادگي
می توان انواع حقوق را به 3 بخش تقسیم کرد:
1.حقوق طبيعي: هر استعداد طبيعي مبناي يك حق طبيعي است و يك سند طبيعي براي آن به شمار ميآيد(10). مثلا فرزند انسان حق درس خواندن دارد چون استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان است ولي در حيوانات نيست.
2.حقوق اجتماعي: افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعي غير خانوادگي يعني از لحاظ حقوقي كه در اجتماع نسبت به هم دارند، هم وضع مساوي دارند و هم وضع مشابه. يعني حقوق اوليه طبيعي آنها برابر يكديگر و مانند يكديگر است. البته همين تساوي حقوق تدريجا آنها را از لحاظ حقوق اكتسابي در وضع نا مساوي قرار مي دهد مثلا بعضي با استعداد تر هستند ، پركار تر هستند و ... پس حقوق اكتسابي آنها صورت متفاوتي پيدا مي كند كه اگر بخواهيم حقوق اكتسابي آنها را مانند حقوق اوليه آنها مساوي قرار دهيم، عمل ما جز ظلم و تجاوز نخواهد بود.
3.حقوق خانوادگي: آيا افراد بشر در اجتماع خانوادگي نيز از لحاظ حقوق اوليه طبيعي مشابه و همانند هستند؟ در اينجا دو فرض وجود دارد:
1- فرضيه تشابه حقوق زن و مرد كه به غلط نام تساوي حقوق بر روي آن گذاشته اند؛ روابط درون خانواده قراردادي است و فقط مزاياي اكتسابي سبب مي شود كه يكي رئيس و ديگري مرئوس باشد. و زن و شوهر بودن سبب نمي شود هر كدام وضع مخصوص به خود داشته باشند.
2- فرض ديگر اين است كه حقوق طبيعي و اوليه زن و مرد متفاوت است كه باعث مي شود هريك از زن و مرد وظايف و حقوق متفاوتي داشته باشند.
آيا زندگي خانوادگي طبيعي است يا قرادادي ؟
بعضي زندگي انسان در اجتماع را يك امر طبيعي مي دانند (مدني بالطبع) و بعضي زندگي اجتماعي را قراردادي مي دانند كه انسان به اختيار خود و تحت تاثير عوامل خارجي و نه دروني، آن را انتخاب كرده است. اما در زندي خانوادگي چطور؟ در اينجا فقط يك نظر وجود دارد كه زندگي خانوادگي بشر صد در صد طبيعي است، يعني انسان طبيعتا منزلي آفريده شده است و همچنانكه بسياري از حيوانات با آنكه زندگي اجتماعي ندارند اما به صورت «جفت» زندكي ميكنند(11).
حتي قرائن تاريخي دوره اي را نشان نمي دهد كه در آن دوره انسان فاقد زندگي خانوادگي باشد یا رابطه عمومي و اشتراكي جنسی داشته باشد. غرض اين است كه احساسات خانوادگي بشر امری طبيعي و غريزي است و مولود عادت و نتيجه تمدن نيست(12).
زن یا مرد مسئله این است : جاي بحث نيست كه زن و مرد از نظر طبيعت اختلاف دارند اما سوال اينجاست كه آيا آن تفاوت ها در تعيين حقوق و تكاليف زن و مرد تاثيرگذارند يا نه؟
الكسيس كارل مي گويد: به علت عدم توجه به اين نكته اصلي (تفاوت در حقوق به علت تفاوت طبیعی)، طرفداران نهضت زن فكر مي كنند هر دو جنس مي توانند يك قسم تعليم و ترتيب يابند و مشاغل و مسئوليت هاي يكساني به عهده گيرند. اين دانشمند تفاوت هاي طبيعي دو جنس را مطرح مي كند و معتقد است كه اين تفاوت ها وظيفه و حقوق نامشابهي براي زن و مرد ايجاد مي كند(13).
بخش ششم : تفاوت هاي زن و مرد
تمام تفاوت هايي كه براي زن و مرد برشمرديم، نشانه نقص يا كمال هيچ يك از دو جنس نيست. بلكه قانون خلقت اين تفاوت ها را به وجود آورده است تا پيوند خانوادگي زن و مرد را محكم تر كند. اين تفاوت ها قطعا براي زندگي مشترك ساخته شده اند و مجرد زيستن انحراف از قانون خلقت است. انواع نظریات را در مورد تفاوتهای جنسی در ادامه مرور می کنیم.
1.نظريه افلاطون : افلاطون با كمال صراحت مدعي است كه زنان و مردان داراي استعداد هاي مشابهي هستند و زنان مي توانند همان وظايفي را عهده دار شوند كه مردان عهده دار مي شوند. هرچند كه افلاطون معتقد است كه دو جنس در نيروهاي جسمي و رواني از نظر كمي متفاوتند اما نيروهاي جسمي و رواني آنها را از نظر كيفي برابر مي داند.
با این حال افلاطون خدا را شكر مي كند كه يوناني آفريده شده نه غير يوناني، آزاد به دنيا آمده و نه برده، مرد آفريده شده است و نه زن.
2.نظريه ارسطو: ارسطو در كتاب سياست خود با عقيده استادش افلاطون مخالف است. او معتقد است تفاوت زن و مرد هم جنبه كمي دارد و هم جنبه كيفي. يعني يك خلق و خو مي تواند براي مرد فضيلت باشد اما براي زن قضيلت نباشد.
3.نظر دنياي امروز : ( براساس برداشت شهید مطهری در سال 46 یعنی سال 1968 میلادی و قبل از تصویب کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان و بدون ذکر منبع علمی )
در دنیای امروز علاوه برتفاوتهایی که در قدیم در مورد این دو جنس با قضاوتهای ظاهری بدست آمده بود به تفاوتهای ریشه ای دیگری با گسترش علم پی برد ه اند و امروز می دانیم که زن و مرد از لحاظ جسمي ، رواني و احساسات نسبت به يكديگر داراي تفاوت هستند.
در اینجا به برخی از این تفاوتها اشاره می کنیم :
- تفاوت از لحاظ جسمي : مردان درشت تر و خشن تر هستند، زنان كوچكتر و ظريفترند. حتي گفته می شود جنين دختر سريعتر از جنين پسر رشد مي كند. مقاومت زن در برابر بسياري از بيماري ها بيشتر است. ضربان قلب زن تند تر مي زند هرچند كه ريه مرد قادر به تنفس هواي بيشتري نسبت به زن است.
- از لحاظ رواني : ميل مرد به ورزش، شكار، مبارزه ، تجاوز(14) و غوغا است. در مقابل ميل زن به احساسات صلح جويانه، آرامش و سكوت است و به همين دليل خودكشي زنان كمتر از مردان است. زن طبعا به زينت و زيور و جمال و مد و آرايش علاقه دارد و احساسات زن بي ثبات تر است(16). زن از مرد محتاط تر ، مذهبی تر ، پرحرف تر ، ترسو تر و تشریفاتی تر است . زن در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی به پای مرد نمی رسد ولی در ادبیات ، نقاشی و سایر مسائل – که با ذوق و احساسات مربوط است – دست کمی از مرد ندارد . مرد بیشتر از زن قدرت رازداری دارد ، زن از مرد رقیق القلب تر است و فورا به گریه و احیانا به غش متوسل می شود .
- از نظر احساسات به همديگر: مرد بنده شهوت است و زن بنده محبت. مرد مي خواهد شخص زن را تصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن مي خواهد دل مرد را تسخير كند. مرد مي خواهد زن را بگيرد و زن مي خواهد كه او را بگيرند. زن از مرد شجاعت و دلیری می خواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری . زن حمایت مرد را گرانبها ترین چیزها برای خود می شمارد . زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود . شهوت مرد ابتدايي و تهاجمي است و شهوت زن انفعالي و تحريكي(17).
تفاوتهاي زن و مرد 2 :
پروفسور ريك (روان شناس آمريكايي) مي گويد: زن و مرد بنا به مقتضيات جنسي خود به طور متفاوت عمل مي كنند، انها مكمل يكديگرند ولي هيچ گاه يكي نمي شوند و به همين دليل است كه عاشق يكديگر مي شوند و از صفات و اخلاق يكديگر خسته و ناراحت نمي شوند. پروفسور ريك ادامه مي دهد: براي مرد خسته كننده است كه دائم در كنار زني كه دوستش دارد به سر برد(17)اما هيچ لذتي براي زن بالاتر از اين نيست كه هميشه در كنار مردي كه دوستش دارد باشد.
اگر مردي در دوران زندگيش با چند معشوقه به سر برده باشد، به نظر زنان مرد جالبي است. اما مردها از زني كه بيش از يك مرد در زندگيش وجود داشته باشد، متنفرند. و كلام آخر اين كه براي يك زن شكست بزرگي است كه محبوب مردي واقع نشده باشد، بوسيده نشود و محبوب نباشد. اما مرد اگر نتواند دل زني را به دست آورد، نتواند زني را ببوسد، احساس شكست مي كند(18).
.........................................
نهضتی که در اروپا برای احقاق حقوق پامال شده زن صورت گرفت به دلیل اینکه دیر به این فکر افتاده بودند ، با دستپاچگی و عجله زیاد انجام گرفت . احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگوید و راهنما قرار گیرد .
این نهضت یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت و حقوق زیادی به او داد و درهای بسته ای را به روی او باز کرد اما در عوض ، بدبختیها و بیچارگیهای دیگری برای خود زن و برای جامعه بشریت به وجود آورد . مسلما اگر آنچنان شتابزدگی به خرج داده نمی شد ، احقاق حقوق زن به شکل بسیار بهتری صورت می گرفت و فریاد فرزانگان از وضع نا هنجار حاضر و از آینده بسیار وحشتناکتر به فلک نمی رسید . ولی این امید باقی است که علم جای خود را باز کند و الهام بخش نهضت زنان شود . اظهار نظرهای دانشمندان اروپایی در این زمینه خود نشانه امید است .
به نظر میرسد آن چیزهایی که مقلدان غرب را در زمینه روابط زن و مرد ، تازه به نشئه فرو برده است ، خود غربیان دوره خمار آنها را طی می کنند .
بخش هفتم : مهر و نفقه
يكي از سنن بسيار كهن در روابط بشري اين است كه مرد هنگام ازدواج براي زن مهر قائل مي شود. به علاوه در تمام مدت ازدواج عهده دار مخارج زن و فرزندان خويش بوده است؛ حال می خواهیم به بررسي ريشه اين سنت بپردازيم.
تاريخچه مهر:
در ادوار ما قبل تاريخ كه بشر به حالت توحش مي زيسته و زندگي اش شكل قبيله اي داشته به علل نامعلومي ازدواج با همخون مجاز شمرده نمي شده است ، پس جوانان براي انتخاب همسر به ميان قبايل ديگر مي رفته اند. چون همواره حالت جنگ ميان قبايل حكم فرما بود، انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت مي گرفت. اما به تدريج صلح جاي جنگ را گرفت و باعث شد رسم ربودن دختران منسوخ شود. پس پسر به میان قبيله دختري مي رفت ، براي پدر دختر كار مي كرد و پدر در مقابل ، دخترش را به داماد مي داد. در آن زمان ثروت به گونه اي نبود که بتوان تمام مهر را به صورت ثروت پرداخت كرد. اما با پيدايش ثروت در جامعه انساني، مهر از حالت كار كردن بيرون آمد و به شکل اهدا ثروت درامد. در اين نظام زن استقلال اجتماعي و اقتصادي نداشت و مورد بهره كشي اقتصادي از طرف شوهر واقع مي شد. در واقع پولي كه مرد به عنوان مهر مي پرداخت و مخارجي كه به عنوان نفقه پرداخت مي كرد در مقابل بهره كشي اقتصادي بوده كه از زن در ايام زناشويي مي برده است.
مهر در نظام حقوقي اسلام :
در ديدگاه اسلامي مرد به هنكام ازدواج يك پيشكشي تقديم به شخص زن مي كند (كه متعلق به خود زن است) و هيچ كس حق ندارد زن را به خدمت خود بگمارد و استثمار كند. مرد از نظر بهره برداري فقط مي تواند در زمان زناشويي از وصال او بهره مند شود(19) و در مقابل،زندگي او را در حد امكانات خود تامين نمايد. اين نظام همان است كه اسلام آن را پذيرفته است و زناشويي را بر اين اساس بنيان نهاده است.
به عقیده ما پدید آمدن مهر نتیجه تدبیر ماهرانه ایست که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها به یکدیگر به کار رفته است .
مهر از آنجا پیدا شد ه که در متن خلقت نقش هر یک از زن و مرد در مساله عشق مغایر نقش دیگری است .دانشمندان می گویند : مرد از زن شهوانی تر است . در روایات اسلامی وارد شده است که مرد از زن شهوانی تر نیست بلکه بر عکس است ، لکن زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خود دارتر آفریده شده است . نتیجه هر دو سخن یکی است . به هر حال مرد در مقابل غریزه از زن ناتوانتر است . این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و بر عکس ، مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام کند . یکی از این اقدامات این بوده که برای جلب رضایت او و احترام موافقت او هدیه ای نثار او می کرده است .
این هدیه و کادو منحصر به ازدواج مشروع نیست ، انجا هم که زن و مرد به صورت نا مشروعی می خواهند از وجود یکدیگر لذت ببرند و به اصطلاح می خواهند از عشق آزاد بهره ببرند ، باز مرد است که به زن هدیه می دهد . اگر احیانا قهوه یا چایی یا غذایی صرف کنند ، این مرد است که وظیفه خود می داند که پول آنها را بپردازد . زن برای خود نوعی اهانت تلقی می کند که بخاطر مرد مایه بگزارد و پول خرج کند .
عیاشی برای پسر مستلزم داشتن پول و امکانات مالی است و عیاشی برای یک دختر وسیله ایست برای دریافت کادوها . این عادات که حتی در روابط نا مشروع و غیر قانونی هم جاری است ، ناشی از نوع احساسات نا متشابه زن و مرد نسبت به یکدیگر است .
آیا زن امروز مهر و نفقه نمی خواهد؟
از نظر اسلام تامین بودجه کانون خانوادگی بر عهده مرد است و زن از این نظر مسئولیتی ندارد.حتی اگر زن دارای ثروت هنگفت باشد ملزم نیست در تامین مخارج زندگی شرکت کند.اسلام به شکل بی سابقه ای جانب زن را در مسائل مالی رعایت کرده است.یعنی هم به زن استقلال اقتصادی داده و هم مسئولیت تامین بودجه خانواده را از دوش او برداشته است(20).
هنگامی که غرب پرستان می خواهند قانون نفقه را مورد انتقاد قرار دهند می گویند: فلسفه نفقه این است که مرد خود را مالک زن می داند و او را به خدمت خود می گمارد , در حالی که اگر کسی قانون اسلام را از آن جهت مورد حمله قرار دهد که اسلام بیش از حد زن را نوازش کرده و مرد را به زیر بار کشیده , بهتر می تواند به ایراد خود وجهه و صورت بدهد.
حقیقت این است که اسلام نخواسته به نفع زن یا مرد قانونی وضع کند , بلکه اسلام سعادت جامعه بشریت را در نظر گرفته است.
به علاوه باید توجه داشت زن و مرد از لحاظ نیروی کار متفاوت اند و اگر بنا باشد مرد به زن بگوید , ذره ای از درآمد خودم را خرج تو نمی کنم، هرگز زن قادر نیست خود را به پای مرد برساند . گذشته از این ها, احتیاج زن به پول و ثروت بیش از مرد است, تجمل و زینت از احتیاجات اصلی زن است که برابر است با مخارج چندین مرد, نتیجه اینکه توانایی تولید ثروت برای زن کمتر , اما استهلاک ثروت زن بیشتر است. به علاوه زن باقی ماندن زن در جمال و نشاط اوست و اگر قرار باشد زن به دنبال هزینه ی زندگی و معاش برود زیبایی و زن بودن خود را از دست می دهد و دلیل اینکه مردان حاضر اند با جان کندن پول در آورند و تقدیم زن خود کنند تا او خرج سر و صورت خود کند این است که مرد نیاز روحی خود را به زن دریافته است و می داند که هر اندازه موجبات آسایش و فراغ زن را فراهم کند در واقع به سعادت خود خدمت کرده است.
زن از جنبه ی مالی نیازمند به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه ی روحی نیازمند زن .
زن اگر به همسر قانونی خود متکی نباشد به مردان دیگر متکی خواهد شد و این دقیقا فلسفه تبلیغ علیه نفقه توسط مردان شکارچی است.
آیا اعلامیه حقوق بشر به زن توهین کرده است؟
ماده ی بیست و سه بند سه :
هرکس که کار میکند به مزد منصفانه ای ذی حق می شود که زندگی او و خانواده اش را تامین کند.
ماده ی بیست و پنج بند یک:
هرکس حق دارد که سطح زندگانی خود و خانواده اش را از حیث خوراک,پوشاک و خدمات دیگر تامین کند و نیز می گوید : هر کس حق دارد در موقع بیکاری, بیماری, بیوگی یا در تمام مواردی که به علل خارج از اراده ی انسان وسایل امرار معاشش از دست رفته باشد باید از شرایط آبرومندانه ی زندگی برخوردار شود.
در اینجا اعلامیه ی حقوق بشر از دست دادن شوهر را از دست دادن وسیله معاش معرفی کرده و بیوگی را در ردیف بیکاری.
آیا این یک توهین بزرگ به زن است؟
مسلما اگر در یکی از کتابهای قانونی مشرق زمین چنین تعبیری یافت می شد فریاد اعتراض اعتراض بعضی بلند می شد اما انسان واقع بین می فهمد که نه قانون خلقت نه اعلامیه ی حقوق بشر هیچ یک به زن توهین نکرده است.بلکه قانون خلقت برای اینکه زن و مرد را بهتر به هم پیوند دهد آن دو را نیازمند یکدیگر آفریده است. زن متکی مرد از نظر مالی و مرد متکی به زن از نظر روحی .
بخش هشتم : مسئله ی ارث در اسلام
همانطور که اشاره کردیم ، اسلام مهرو نفقه را اموری لازم جهت استحکام زناشویی می داندو الغاء مهر و نفقه را موجب تزلزل خانواده و کشیده شدن زن به فحشا معرفی می کند.
حال که با مهر و نفقه از بودجه زندگی زن کاسته شده و تحمیلی از این نظر بر مرد است پس اسلام می خواهد این تحمیل از طریق ارث جبران شود ، لذا برای مرد دو برابر زن ارث قرار داده است.
بخش نهم : حق طلاق
هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار نداده است.
درگذشته کمتر در مورد طلاق ، عوارض سوء آن و علل پیدایش و جلوگیری از آن فکر میکردند ، مسلما تفاوت دیروز و امروز در این است گه زندگی اجتماعی ، شکلی پیدا کرده است که موجب جدایی و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی بیشتری شده است(12).و متاسفانه آینده خطرناکتری در پیش است.
محیط طلاق زای آمریکا :
مجله نیوز وویک نقل میکند که "زن آمریکایی کامجویی و لذت را بر استواری ونگهداری کانون خانوادگی مقدم می دارد".و ما معتقدیم که این محیط آمریکاست که این روحیه را به زن آمریکایی داده است، اگرزن آمریکایی سر به هوا شده است و کامجویی را به وفاداری ترجیح می دهد،زیاد هم مقصر نیست،این محیط اجتماعی است که چنین تیشه به ریشه کانون مقدس خانوادگی می زند(22).
عجبا! پیشقراولان قرن روز به روز عوامل اجتماعی طلاق را افزایش می دهند و آنگاه فریاد می کشند که چرا طلاق اینقدر زیاد شده است. اینها از طرفی عوامل طلاق را افزایش می دهند و از طرف دیگر میخواهند با قید و بند قانون جلوی آن را بگیرند.
طلاق در عصر حاضر یک مشکل جهانی است . آنان که طلاق را ممنوع کرده اند از بسته بودن راه خلاصی از ازدواج های نا موفق می نالند. به عکس آنان که راه طلاق را برای زن و مرد متساویا باز کرده اند از نا استواری بنیان خانواده ها فریادشان به آسمان رسیده است و آنان که حق طلاق را فقط به مردان داده اند از دو ناحیه شکایت می کنند.
1. طلاقهای نا جوانمردانه : بعضی مردان پس از سالها زندگی ، هوس زن نو در دلشان پیدا می شود و با رفتن به محضر و طلاق او ، زن را از آشیانه خود می رانند.
2. از ناحیه امتناعهای ناجوانمردانه : زیرا بعضی مردان از طلاق زنی که امید و سازش و زندگی مشترک میان آنها وجود ندارد سر باز می زنند.
اسلام طلاق را حلال مبغوض(موردبغض و خشم) نامیده است! حال باید ببینیم اگر طلاق حلال است چرا مبغوض شده است؟ و اگر مبغوض است چرا حلال شده؟ اسلام با طلاق ، سخت مخالف است، اسلام می خواهد تا حد امکان طلاق صورت نگیرد ، اسلام طلاق را به عنوان یک چاره جویی در مواردی که چاره منحصربه جدایی است تجویز کرده است. همه رازها در این نهفته است که زوجیت و زندگی زناشویی یک علقه طبیعی است نه قرار داد ، این بنیان با دیگر بنیانهای اجتماعی متفاوت است. یعنی طبیعت و غریزه در رابطه زناشویی دخالت دارد.
مکانیسم طبیعی ازدواج که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده این است که زن در خانواده محبوب و محترم باشد. پس اگر زنی از این مقام سقوط کرد و شعله محبت مرد نسبت به او خاموش شد پایه و اساس خانواده خراب شده، یعنی یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت از هم پاشیده پس نمی توان آن را یک امر زنده و باقی فرض کرد. توصیه های اسلام بر اینکه زن حتما باید خود را برای شوهر بیاراید، رغبت های جنسی او را اشباع کند و با پاسخ منفی دادن در او عقده و ناراحتی ایجاد نکند و در عوض به مرد توصیه شده به زن خود محبت و مهربانی کند و علاقه خود را کتمان نکند و همچنین تدابیر اسلام مبنی بر این که التذاذ جنسی محدود به محیط خانواده باشد ،همه و همه برای این است که اجتماع خانواده از هم نپاشد.
مقام طبیعی مرد در حمایت خانوادگی:
از نظر اسلام منتهای اهانت به زن است که مرد به او بگوید دوستت ندارم. و آنگاه قانون بخواهد آن زن را به زور و اجبار در آن خانه نگهدارد. ممکن است قانون بتواند به اجبار زن را در خانه نگه دارد ولی قادر نیست زن را در مقام طبیعی محبوبیت در خانه نگه داری کند، قانون قادر است مرد را به نگهداری زن و پرداخت نفقه مجبور کند اما نمیتواند از مرد یک فداکار بسازد. اینجا پرسش دیگری پیش می آید و آن این است که اگر شعله محبت از طرف زن خاموش شود، چه؟ باید بدانیم حیات خانواده وابسته به علاقه طرفین است نه یک طرف. اما همان طور که قبلا گفتیم، روان شناسی زن به گونه ای است که محبت زن به صورت عکس العمل به علاقه و احترام مرد است، از این رو علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به زن است. در حالی که بی علاقگی زن، نه تنها در علاقه مرد تاثیری ندارد بلکه ممکن است آن را تیز تر کند پس طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به مرد داده است(23).حال معلوم شد که منطق اسلام مبتنی بر مالکیت مرد و مملوکیت زن نیست. اسلام با شعاع وحی به نکات اساسی در بنیان خانوادگی پی برده است که علم پس از 14 قرن خود را به آنها نزدیک کرده است.
در پایان باید اشاره کنم که در اسلام از نظر بسیاری از فقهای بزرگ زمان از جمله علامه حلی ( برعکس بسیاری دیگر ) مقوله ای بنام طلاق قضایی وجود دارد که در ان حاکم شرع موظف است زنانی را که بلاتکلیفند ، یعنی آنانی را که نه شوهرانشان حقوقشان ( نفقه و کسوه ، همخوابگی و زناشویی ، حسن معاشرت اخلاقی ) را رعایت میکنند و نه طلاقشان می دهند را طلاق دهد و آنان را از آن وضعیت نجات دهد . پس در اسلام بن بست طلاق نداریم .
بخش دهم : تعدد زوجات
هرچند تک همسری طبیعی ترین فرم زناشویی است که در آن روح اختصاص مالکیت فردی و خصوصی حکم فرماست.
اما نیاز است که انواع دیگر روابط جنسی به طور مختصر شرح داده شود :
1.کمونیسم جنسی:
یعنی نه مرد به زن معینی اختصاص داشته باشد و نه زن مخصوص مرد معین باشد که در واقع مساوی است با نفی زندگی خانوادگی. تاریخ و فرضیات مربوط به ما قبل آن تاریخ ، دوره ای را نشان نمی دهد که کمونیسم جنسی بر آن حکم فرما بوده باشد .
2.چند شوهری:
شکل دیگر چند همسری چند شوهری است.
در صحیح بخاری از عایشه نقل می شود که:« در جاهلیت عرب چهار نوع زناشویی وجود داشته است:
1.یک نوع همان است که امروزه رایج است که با خواستگاری مرد از زن انجام می شود.
2.در نوع دیگر، مرد زن خود را تشویق به زناشویی با مرد دیگری می کرد تا از او آبستن شود و بتواند برای شوهر اولش نسل بهتری به وجود آورد که در حقیقت این کار برای بهبود و اصلاح نسل صورت می گرفت.
3.گروهی از مردان که کمتر از 10 نفر بودند با یک زن ارتباط بر قرار می کردند، آن زن آبستن می شد و فرزندی به دنیا می آورد. سپس آن زن می توانست از بین آن مردان یکی را به اختیار خود بر گزیند.
4.نوع آخر، زنانی که رسما عنوان روسپی داشتند و با هر کس ارتباط برقرار می کردند، اما پس از آنکه این زنان فرزندانی به دنیا می آوردند، همه مردانی که با آن زن رابطه داشتند جمع می شدند و آنگاه قیافه شناس و کاهن می آمدند تا پدر آن فرزند را تشخیص دهند و ان مرد هم مجبور بود آن فرزند را فرزند قانونی و رسمی خود بداند.
اشکال چند شوهری :
اشکال عمده و اساسی که چند شوهری به وجود میاورد، همان اشتباه انتساب است. به علاوه چند شوهری نه تنها با طبیعت انحصار طلبی مرد نا موافق است، با طبیعت زن نیز مخالفت دارد. تحقیقات روان شناسی ثابت کرده است که زن بیش از مرد خواهان تک همسری است.
علل تاریخی تعدد زوجات:
1. علل جغرافیایی: منتسکیو و گوستاو لوبون تاکید زیادی دارند که علل جغرافیایی را دخالت دهند. به عقیده این متفکران، آب و هوای مشرق زمین مقتضی رسم تعدد زوجات بوده زیرا زنان در آب و هوای مشرق زمین هم زود تر بالغ می شوند هم زود تر پیر می شوند. به علاوه مرد پرورده مشرق زمین از لحاظ نیروی جنسی طوری است که یک زن نمی تواند او را ارضا کند.
2. محدود بودن دوره فرزندزایی زن: به عقیده بعضی محدود بودن سن زن از نظر تولیدمثل و رسیدن او به سن یائسگی یکی از عوامل پیدایش رسم تعدد زوجات بوده است. میل مرد به داشتن فرزند بیشتر و عدم میل او به طلاق زن اول سبب چند همسری شده است.
3. عوامل اقتصادی: در دوران قدیم بر خلاف امروز زن و فرزند زیاد از لحاط اقتصادی به نفع مرد بوده است. مرد از زنان و فرزندان خود کار می کشیده است و احیانا فرزندان خود را می فروخته است. از این جهت می تواند علت تعدد زوجات واقع شود، زیرا مرد تنها با قبول همسری رسمی زن می تواند این مزیت را برای زن تامین کند ولی چنانچه می دانیم این علت را به همه مواردی که تعدد زوجات داشته است نمی توان تعمیم داد.
4. فزونی عددی زنان بر مردان : آخرین و مهمترین عامل ، فزونی عددی زنان بر مردان است. در کل موالید زن و مرد مساوی است اما تلفات بیشتر مرد سبب می شود که عده زنان آماده ازدواج از عده مردان آماده ازدواج بیشتر باشد. پس در صورت تک همسری گروه فراوانی از زنان از داشتن شوهر قانونی و خانه و زندگی محروم می شوند.
حق زن در چند همسری(در اعلامیه حقوق بشر)
از نظر ما یک نقیصه بزرگ در اعلامیه حقوق بشر این است که به حق تاهل توجهی نکرده است. این حق مخصوصا از ناحیه زن اهمیت بیشتری دارد، زیرا که ازدواج برای مرد از جنبه های مادی اهمیت دارد و برای زن از جنبه های معنوی و عاطفی.
حق تاهل برای یک مرد یعنی اشباع غریزه و حق همسر و شریک داشتن. اما حق تاهل برای یک زن علاوه بر همه اینها حق حامی و سرپرست داشتن است. حال اگر تک همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد، عملا گروه زیادی از زنان از حق طبیعی انسانی خود (حق تاهل) محروم می مانند. بر عهده زنان روشن بین مسلمان است که شخصیت واقعی خود را باز یابند و به نام حمایت از حقوق حقه زن، به نام حمایت از اخلاق و نسل بشر به کمسیون حقوق ملل در سازمان ملل پیشنهاد کنند که تعدد زوجات را در همان شرایط منطقی که اسلام گفته، به عنوان خدمت به جنس زن به رسمیت بشناسد.
آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟
حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنویدعقیده رایج فیلسوفان وروانشناسان غربی بر این است که مرد چند همسری آفریده شده است وتک همسری بر خلاف طبیعت اوست(25).
اما ما با این عقیده مخالفیم و معتقدیم که محیطهای اجتماعی عوامل خیانت را در مرد به وجود میاورند نه خلقت.
چند همسری،عامل نجات تک همسری:
بلی، مجازبودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تک همسری است. به این معنی که درشرایطی که موجبات تعدد زوجات پیدا می شود و عده زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند فزونی می یابد،اگر حق تاهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشودو به مردانی که شرایط جسمی، مالی و اخلاقی دارنداجازه چند همسری داده نشود،رفیقه بازی و معشوقه گیری ریشه تک همسری واقعی را می خشکاند.
درواقع مسئله این نیست که تک همسری بهتر است یاچند همسری،تردیدی نیست که تک همسری بهتر است .تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی ، یعنی اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد . بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا می شود اما به واسطه ضرورتهای اجتماعی، مخصوصا فزونی عده زنان در سن ازدواج، تک همسری مطلق ممکن نیست و در واقع تک همسری تمام خانواده ها افسانه ای بیش نیست . پس دو راه در پیش است :
1.رسمیت یافتن تعدد زوجات که در این صورت تعداد مردان چند همسر به ده درصد کل مردان هم نخواهد رسید.
2.رواج معشوقه بازی که در این صورت چون هر زن میتواند با چند مرد ارتباط داشته باشد، پس اکثر متاهلان در واقع چند همسر خواهند داشت.
آری این است صورت صحیح مسئله چند همسری. اما مبلغان غربی حاضر نیستند صورت صحیح آن را طرح کنند وبا لحنی معصومانه می گویند ما طرفدار مرد تک همسر و باوفا هستیم نه مرد چند همسر بی وفا و آنوقت ...
اشکالات و معایب چند همسری :
1.مشکلات روحی: در روابط زناشویی آنچه عمده واساس است امور معنوی و عشق است،پس آنچه که روح ازدواج و جنبه انسانی آن است عشق است که آن هم قابل قسمت نیست، پس تعدد زوجات محکوم است.
اما این تصور در واقع یک تخیل شاعرانه است، در اینجاسخن از ظرفیت روح بشر است، و مسلما ظرفیت روحی بشر آنقدر محدود نیست که نتواند چند علاقه را در خود جای دهد.
2.مشکلات حقوقی: کسانی که مدعی هستند حق و عدالت ایجاب می کند که تعدد زوجات با اجازه همسر پیشین باشد، فقط از زاویه تفنن و تنوع طلبی مطلب را نگریسته اندو ضرورتهای اجتماعی را از یاد برده اند که اساسا اگر ضرورت اجتماعی در کار نبود،تعدد زوجات حتی با اجازه همسر پیشین قابل قبول نمی بود.
نقش اسلام در چند همسری :
اسلام نه چند همسری را اختراع کردو نه آن را نسخ کرد.ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد.که می توان این اصلاحات را به سه بخش تقسیم کرد.
1.محدودیت: اولین اصلاح تعیین حداکثر تعداد برای چند همسری بود،زیرا در زمان صدر اسلام افرادی بودند که حتی ده زن داشتند.
2.عدالت: اسلام عدالت را شرط کردو اجازه نداد تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد و در کمال صراحت اعلام کرد : اگر به عدالت خود ایمان ندارید پس به یک زن اکتفا کنید(26).
3.شرایط دیگر: گذشته از شرایط بالا، زن یکسری حقوق مالی و استمتاعی به عهده مرد داردو مردی حق ازدواج دوباره دارد که امکانات مالی به او این اجازه را بدهد.
مرد امروز و تعدد زوجات
مرد امروز از تعدد زوجات روگردان است. چرا؟؟؟
آیا به خاطر اینکه می خواهد به همسر خود وفادرا باشد؟
یا اینکه میخواهد حس تنوع طلبی را از طریق گناه ارضا کند؟
مرد دیروز اگر می خواست گناه کند راه گناه چندان باز نبود، ناچار تعدد زوجات را بهانه می کرد و از انجام بعضی تعهدات مالی درباره زنان و فرزندان چاره ای نداشت . اما مرد امروز می خواهد بدون هیچ اجبار و تعهدی به هوسرانیهای بی پایان خود بپردازد.
مرد امروز تحت صدها عنوان کام خود را از زن می گیرد بدون آنکه دیناری از جیب خود بپردازد(27).
با چنین امکاناتی مرد امروز چه حاجت به تعدد زوجات دارد؟؟؟
حرف آخر:
آنچه مایه تاسف من است این است که مردم ما چرا گاهی منطق را از دست می دهند؟ چرا اگر گوهری در دست دارند، و مردم آن سوی جهان می گویند این گردوست، باور می کنند و دور می اندازند، و اما اگر گردویی در دست اجنبی ببینند و به آنها گفته شود این گوهر است، به راحتی باور میکنند و شیفته آن می شوند؟!
-
تشکرها 3
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری