جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: همهی آدمهای خوب به بهشت نمیروند!
-
۱۳۸۷/۱۲/۳۰, ۱۴:۴۳ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 92
- مورد تشکر
- 115 پست
- حضور
- 3 ساعت 32 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
همهی آدمهای خوب به بهشت نمیروند!
با عرض سلام ، بعد از مطالعه كتاب عدل الهي اثر متفكر شهيد استاد مرتضي مطهر(ره) ، بخشهايي از اين كتاب را در چند پست( با موضوع هاي مختلف ) در جواب يكي از اعضاي اين انجمن كه در مورد پاداش و كيفر افراد غير مسلمان پرسيده بود ، مي نويسم ، و توصيه ام اينست كه حتما اين كتاب را مطالعه نماييد ، تا به طور كامل اين موضوع را براي خود حل نماييد:
و اضافه مي كنم كه اگر طالب حقيقت هستيد ، تمام مطالب را به خوبي بخوانيد !!!!
در صفحة 254 و 255 نوشته است كه:
بحث در اين نيست كه آيا دين حق يكی است يا متعدد است ؟ بلكهپذيرفته ايم كهدين حق يكی است و هر كس موظف است آن را بپذيرد . ثالثا بحث در اين است كه اگركسی بدون اينكه دين حق را بپذيرد عملنيكی انجام دهد كه دين حق آن را نيكمیداند آيا برای او در مقابل عملنيكی كه انجام داده است اجر و پاداشی هست يانه ؟
دين حق میگويد امين باشيد و دروغ نگوييد ،آيا اگر غير مسلمانی اعمالش منطبقبر همين دستور باشد ، پاداشی دريافتخواهد كرد يا نه ؟ به عبارت ديگر آياخيانت كردن و امين بودن ، در موردغير مسلمان مساوی است يا نه ؟ آيا زنا و نمازدر مورد او برابر است(سواء صلی ام زنی ) يا نه ؟ اين است مسألهای كه موردبحث ماست .
معمولا كسانی كه داعيهروشنفكری دارند با قاطعيت میگويند هيچ فرقی ميانمسلمان و غير مسلمان ، بلكهميان موحد و غير موحد نيست ، هر كس عملنيكی انجامدهد ، خدمتی از راه تأسيس يك مؤسسه خيريه و يا يك اكتشاف و اختراع ويا از راهديگر انجام دهد ، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد.دو طرز تفكر
میگويند خداوند عادل است و خدای عادل ميان بندگان خود تبعيض نمیكند ،
نقطه مقابل اينها دسته ديگری هستند كه تقريبا همه مردم را مستحق عذابمیدانندو برای كمتر انسانی عمل مقبول و فرجام نيك معتقدند . اينها يكحساب سادهایدارند ، میگويند مردم يا مسلمانند و يا غير مسلمان ، غيرمسلمانها كه تقريباسه ربع مردم جهان را تشكيل میدهند به اين جهت كهمسلمان نيستند اهل دوزخند ،مسلمانان نيز يا شيعهاند و يا غير شيعه ، غيرشيعه كه تقريبا سه ربع مجموعمسلمانان را تشكيل میدهند به اين جهت كهشيعه نيستند اهل دوزخند ، شيعيان نيزاكثريتشان - در حدود سه ربع - تنهااسم تشيع دارند و اقليتی از آنها به اولينوظيفه خود كه " تقليد " ازيك مجتهد است آشنا هستند تا چه رسد به ساير وظائف كهصحت و تماميتآنها موقوف به اين وظيفه است ، اهل تقليد هم غالبا اهل عملنيستند . عليهذا بسياراند كند كسانی كه اهل نجات میباشند .
اين بود منطقدو طرف ، منطق آنان كه تقريبا میتوان گفت صلح كلی هستند، و منطق اينان كهمیتوان گفت مظهر غضب الهی بشمار میروند و غضب را بررحمت سبقت میدهند .
در اينجا منطق سومی هست و آن منطققرآن كريم است . قرآن كريم در اينمسأله به ما فكری مغاير با آن دو فكر میدهدكه كاملا مخصوص قرآن است . نظر قرآن نه با انديشه گزاف روشنفكر مابان ما تطبيقدارد و نه با تنگنظری خشك مقدسان ما .منطق سوم
و در ادامه در صفحات 255 الي 265 اشاره به دلايل اين دو گروه دارد ( از نظر عقلي و نقلي)
روشنفكر مابها
اين تيپ برای خود دو نوع دليل میآورند : عقلی و نقلی .
. 1 دليل عقلی : برهانمنطقی و دليل عقليی كه میگويد عمل نيك از هركس كه صادر شود پاداش خواهد داشتبر دو مقدمه استوار است :
الف . اينكه خدای متعال با همه موجودات ، نسبتیمتساوی و يكسان دارد، نسبت خدا با همه زمانها و همه مكانها متساوی است ، خداهمانگونه كهدر شرق هست ، در غرب هم هست ، همانطوری كه بالا وپايين و شرق و غرب برای او يكسان است ، بندگان و مخلوقات هم برای اويكسانند ، او با هيچكس خويشاوندی و رابطه خصوصی ندارد ، عليهذا نظر لطفويا نظر غضب خداوندی به بندگان نيز يكسان است مگر آنكه از ناحيهبندگان تفاوتیدر كار باشد
چون نسبت خدا با همه موجودات يكسان است ديگر دليلی ندارد كه عملنيك از يك نفرمقبول باشد و از يك نفر ديگر مقبول نباشد
ب . مقدمه دوم اينكه : خوبی و بدی اعمال ، قراردادی نيست بلكه واقعیاست . بهاصطلاح علمای كلام و علمای فن اصول فقه ، " حسن " و " قبح " افعال ، ذاتی است ،يعنی كارهای نيك و زشت ذاتا متمايزند ، كارهایخوب ذاتا خوب هستند و كارهای بدذاتا بدند . عبارت كوتاه تر امر و نهی خدا تابع " حسن " و " قبح " ذاتی افعال است ، نه برعكس . از اين دو مقدمه چنين نتيجه میگيريم كه چون خداوند اهل تبعيض نيست و
چون عمل نيك از هر كس نيك است ، پس هر كس كار نيك بكند ضرورتا والزاما ازطرف خدای متعال پاداش نيك خواهد داشت .
يار نزديك تر از من به من است
چه كنم با كه توان گفت كه دوستو اين عجب تر كه من از وی دورم
در كنار من و من مهجورم
2 دليل نقلی : قرآن كريم در آيات بسياری اصل عدم تبعيض ميان بشر را در پاداش داشتن عمل خير و كيفر داشتن عمل شر - كه در استدلال عقلی فوق ، ذكر شد - تأييد میكند . قرآن با يهوديان كه دارای فكر تبعيض بودند سخت مبارزه كرده است . يهوديها معتقد بودند - و هم اكنون نيز معتقدند - كه نژاد اسرائيل محبوب خداست ، میگفتند ما پسران خدا و دوستان وی هستيم ، فرضا خدا ما را به جهنم ببرد برای مدت محدودی بيش نخواهد بود . قرآن اينگونه افكار را " آرزوها " و خيالات باطل مینامد و سخت با آن به مبارزه برخاسته است . قرآن مسلمانانی را كه دچار اينگونه غرورها شدهاند نيز تخطئه فرمودهاست . اينك قسمتی از آيات قرآن در اين زمينه :
. 1 « و قالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودش ، قل اتخذتم عند الله عهدا فلن يخلف الله عهده ام تقولون علی الله ما لا تعلمون 0 بلی من كسب سيئة و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون 0 و الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون »( بقره / 80 - . 82) .
" و گفتند - منظور يهود است - كه ابدا به ما آتش دوزخ اصابت نمیكند و اگر بكند ايام محدودی بيش نخواهد بود . بگو آيا در اين باره از خدا پيمانی گرفتهايد ؟ - البته اگر پيمان داشته باشيد خدا خلف عهد نمیكند - يا اينكه چيزی را كه نمیدانيد به خدا میبنديد ؟ مطمئن باشيد كسی كه گناه فراهم میسازد و خطاهايش بر او احاطه كردهاند برای هميشه همنشين و همدم آتش خواهد بود . و كسانی كه ايمان دارند و كارهای نيك بجا میآورند اهل بهشتند و در آن جاويد خواهند بود " .
( به علت خلاصه بودن مطالب ، از نقل باقي آيات چشم پوشي كرده و به خودتان وا مي گذارم)
2. گذشته از آياتی كه قربها و عزتهای بی جهت را محكوم میكند ، آياتديگری هست كهمضمونش اين است كه خدای متعال اجر هيچ كار نيكی را ضايعنمیكند .
اين آيات نيز دليل قبولی عمل خير عموم مردم - اعم از مسلمان و غير مسلمان - گرفته شده است . در سوره " زلزلت " میخوانيم :
« فمن يعمل مثقال ذرش خيرا يره 0 و من يعمل مثقال ذرش شرا يره »
" هر كس كه هموزن ذرهای - يعنی كوچكترين شیء محسوس - كار نيك كند ،
آن كار را میبيند و هر كس كه هموزن ذرهای كار بدی مرتكب شود نيز آن كار
را میبيند " .
در جای ديگر میفرمايد :
« ان الله لا يضيع اجر المحسنين »( توبه / . 120) .
" همانا خدا اجر نيكوكاران را ضايع نمیفرمايد " .
در جای ديگر میفرمايد :
« انا لا نضيع اجر من احسن عملا »( كهف / . 30) .
" ما اجر كسی كه عملی را نيك انجام داده است ضايع نمیكنيم " .
لحن اين آيات طوری است كه آنها را از عمومات غيرقابل تخصيص قرار میدهد .
در قبال روشنفكران گشاد باز كهمدعيند عمل خير از هر كس در هر وضع وحالی كه باشد مقبول درگاه خداست مقدسانسختگير قرار گرفتهاند و اينهادرست در نقطه مقابل آنها موضعگيری كردهاند . اينها میگويند : محال استكه عملی از غيرمسلمان پذيرفته باشد . اعمال كافرانو همچنين مسلمانان غيرشيعه يك پول هم ارزش ندارد . كافر و مسلمان غير شيعه ،خودش مردود ومطرود است پس عملش به طريق اولی مردود است . اين گروه نيز دودليلمیآورند : عقلی و نقلی .سختگيرها
دليل عقلی اين گروه ايناست كه اگر بنا باشد اعمال غير مسلمان و يامسلمان غير شيعه مقبول درگاه الهیباشد پس فرق ميان مسلمان و غير مسلمان، و همچنين فرق ميان شيعه و غير شيعهچيست ؟تساوی كافر و مسلمان وهمچنين تساوی شيعه و غير شيعه در حساب اعمال ، معنايش جزاين نيست كهاساسا اسلام و تشيع چيز زائد و لغو و غير لازمی است .. 1 دليل عقلی :
. 2 دليل نقلی :
علاوه بر استدلال فوق ، اين دسته به دو آيه از قرآن كريم و پارها ی از روايات و احاديث استدلال میكنند . در پارهای از آيات قرآن ، تصريح شده كه عمل كافر غير مقبول است ، همچنان كه در روايات بسياری وارد است كه عمل غير شيعه يعنی عمل كسی كه ولايت اهل البيت را ندارد مقبول نيست . در سوره مباركه ابراهيم ، خدا اعمال كفار را به خاكستری تشبيه میكند كه به وسيله تندبادی پراكنده شود و از دست برود :
« مثل الذين كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الريح فی يوم عاصف لا يقدرون مما كسبوا علی شیء ، ذلك هو الضلال البعيد »( 18) .
" مثل كافران اينگونه است كه كارهای ايشان همچون توده خاكستری است كه در يك روز طوفانی دستخوش باد سختی گردد ، بر چيزی از آنچه فراهم كردهاند دست نمیيابند ، آن است گمراهی عميق " .
در آيه ای از سوره مباركه نور ، اعمال كافران به سرابی تشبيه شده است كه " آب نما " است ولی از نزديك هيچ است .
اين آيه میفرمايد : خدمات بزرگی كه چشمها را خيره میكند و در نظر برخی از ساده لوحها حتی از خدمات انبياء هم بزرگتر است اگر با ايمان به خدا توأم نباشد هيچ و پوچ است و عظمت آن ، خيالی بيش نيست ، همچنان كه سراب .
اينك متن آيه كريمه :
« و الذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم يجده شيئا و وجد الله عنده فوفيه حسابه ، و الله سريع الحساب ».
" و كافران كارهايشان همچون سرابی در بيابان است كه شخص تشنه آن را آب میپندارد ، تا وقتی كه نزديك آن بيايد میبيند كه هيچ نيست ، و خدا را در آنجا میيابد كه به حساب وی میرسد و خدا بی درنگ حساب را تصفيه میكند " .
از ضميمه ساختن اين آيه با آيه قبل چنين استنباط میكنيم كه اعمال نيككافرانبا همه ظاهر فريبا ، سرابی بی واقعيت است و اما اعمال بد ايشانوامصيبتا ، شراندر شر و ظلمت روی ظلمت است .
" بحار الانوار " مباحث معاد باب هجدهم ( باب الوعد و الوعيد و الحبطو التكفير ) ، و جلد هفتم از چاپ قديم باب 227 ، و جلد پانزدهم از چاپقديم جزء اخلاقصفحه 187 مراجعه كنند . برای نمونه يك روايت از وسائل
الشيعه نقل میكنيم :
" محمد بن مسلم میگويد از امام باقر ( ع ) شنيدم كه فرمود : هر كسخدا راپرستش كند و خود را در عبادت به رنج وا دارد و امامی كه خدابرايش تعيين كردهاست نداشته باشد ، عملش نا مقبول و خودش گمراه وسرگردان است و خداوند اعمال اورا دشمن میدارد . . . و اگر به اين حالبميرد مردنش مردن اسلام نيست ، مردنكفر و نفاق است . ای محمد بن مسلمبدان كه پيشوايان ظلم و پيروانشان از دينخدا بيرونند ، خود گمراه شدند وديگران را نيز گمراه ساختند ، اعمالی كه انجاممیدهند مانند خاكستری استكه در يك روز طوفانی دستخوش بادی سخت گردد كه بههيچ چيزی از آنچهفراهم كردهاند دست نمیيابند ، آن است گمراهی عميق " وسائل الشيعة ، چاپ مكتبه محمدی - قم - جزء اول از جلد اول ص 90
اين است دلائل كسانی كه میگويند اساس سعادت و نيكبختی ، ايمان واعتقاداست .
ادامه دارد ........
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۲/۳۰, ۱۴:۵۰ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 92
- مورد تشکر
- 115 پست
- حضور
- 3 ساعت 32 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در صفحه 265 به بعد آمده است :
درباره ارزش ايمان در سه مرحلهبايد بحث كرد :ارزش ايمان
. 1 آيا فقدان اعتقاد و ايمان به اصول دين از قبيل توحيد و نبوتومعاد ، و بر حسب ديد اسلامی شيعی ، اينها به علاوه امامت و عدل ، در هرشرايطی كه فرض شود موجب عذاب الهی است ؟ يا آنكه امكان دارد كه برخیاز بیايمانان ، معذور باشند و در مقابل بیايمانی معاقب نباشند ؟
. 2 آيا ايمان شرطحتمی قبول عمل خير است بطوری كه هيچ كار نيكی ازغير مسلمانان و بلكه غير شيعهپذيرفته نيست ؟
. 3 آيا كفر و انكار ، موجب حبط و از بين بردن اعمال خيرنمیشود ؟( اين موضوع را جداگانه مي نويسم)
در ضمن مباحث آينده ، هر سه مرحله را مورد بررسی قرار خواهيم داد .
شكی نيست كه كفر بر دو نوعاست : يكی كفر از روی لجبازی و عناد كهكفر جحود ناميده میشود و ديگر كفر ازروی جهالت و نادانی و آشنا نبودنبه حقيقت . در مورد اول ، دلائل قطعی عقل ونقل گوياست كه شخصی كهدانسته و شناخته ، با حق ، عناد میورزد و در صدد انكاربر میآيد مستحقعقوبت است . ولی در مورد دوم بايد گفت اگر جهالت و نادانی ازرویتقصير كاری شخص نباشد مورد عفو و بخشش پروردگار قرار میگيرد .مؤاخذه بر كفر
« يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سليم »( شعراء / 88 و . 89)
روزی كه مال و پسران به درد انسان نمیخورند جز اينكه كسی با قلبسالم نزدخدا بيايد " .
اساسی ترين شرط سلامت قلب ،تسليم بودن در مقابل حقيقت است . تسليمسه مرحله دارد : تسليم تن ، تسليم عقل، تسليم دل .مراتب تسليم
زمانی كه دو حريف با يكديگر نبرد میكنند و يكی از طرفين احساس شكستمیكندممكن است تسليم گردد .در اين گونه تسليمها ، معمولا حريف مغلوبدستهای خود را به عنوان تسليم بالامیكند و از ستيز و جنگ باز میايستد ودر اطاعت حريف در میآيد يعنی هر طوریكه حريفش فرمان دهد عمل میكند . در اين نوع از تسليم ، تن و جسم تسليم میشوداما فكر و انديشه تسليمنمیگردد ، بلكه مرتبا در فكر تمرد است ، دائمامیانديشد كه چگونه ممكناست فرصتی بدست آورد تا دوباره بر حريف چيره گردد . اين وضع عقل و فكراو است و از لحاظ عواطف و احساسات نيز دائما به دشمن نفرينمیفرستد .
اينگونه از تسليم كه تسليم بدن است منتهای قلمروی است كه زورمیتواندتسخير كند . مرحله ديگر تسليم ، تسليم عقل و فكر است . قدرتی كهمیتواند عقل راتحت تسليم در آورد قدرت منطق و استدلال است . در اينجا از زوربازوكاری ساخته نيست . هرگز ممكن نيست كه با كتك زدن ، به يك دانش آموزفهمانيد كه مجموع زوايای مثلث برابر با دو قائمه است . قضايای رياضی رابااستدلال بايد ثابت كرد و راهی ديگر ندارد . عقل را فكر و استدلال ،تسخير ووادار به تسليم میكند . اگر دليل كافی وجود داشته باشد و بر عقلعرضه شود وآن را فهم كند ، تسليم میگردد ولو آنكه همه زورهای جهان بگويدتسليم نباش .
معروف است وقتی كه گاليله را به خاطر اعتقاد به حركت زمين و مركزيتخورشيدشكنجه میدادند وی از بيم اينكه او را آتش بزنند از عقيده علمیخود اظهار توبهكرد ، در همان حال روی زمين چيزی مینوشت ، ديدند نوشتهاست :
" با توبهگاليله زمين از گردش خود باز نمیايستد " .
زور میتواند بشر را وادار كند كه به زبان از گفته خويش برگردد ولی فكربشرهرگز تسليم نمیشود مگر وقتی كه با نيروی منطق و برهان مواجه گردد .
« قل هاتوابرهانكم ان كنتم صادقين »(نمل / . 64(
" دليل خويشتن را بياوريد اگر راستگو هستيد " .
سومين مرحله تسليم ، تسليم قلب است . حقيقت ايمان تسليم قلب است ، تسليم زبان يا تسليم فكر و عقل اگر با تسليم قلب توأم نباشد ايمان نيست . تسليم قلب مساوی است با تسليم سراسر وجود انسان و نفی هرگونه جحود و عناد .
ممكن است كسی در مقابل يك فكر ، حتی از لحاظ عقلی و منطقی تسليم گردد ولی روحش تسليم نگردد . آنجا كه شخص از روی تعصب ، عناد و لجاج میورزد و يا به خاطر منافع شخصی زير بار حقيقت نمیرود ، فكر و عقل و انديشهاش تسليم است اما روحش متمرد و طاغی و فاقد تسليم است و به همين دليل فاقد ايمان است ، زيرا حقيقت ايمان همان تسليم دل و جان است .
خدای متعال میفرمايد :
يا ايها الذين آمنوا ادخلوا فی السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان (بقره / . 208 ) .
" ای كسانی كه ايمان آوردهايد ، در قلعه سلم داخل شويد و گامهای شيطان را پيروی نكنيد " .
يعنی روحتان با عقلتان جنگ نكند ، احساساتتان با ادراكاتتان ستيز ننمايد . داستان شيطان كه در قرآن كريم آمده است نمونهای از كفر قلب و تسليم عقل است . شيطان خدا را میشناخت ، به روز رستاخيز نيز اعتقاد داشت ، پيامبران و اوصياء پيامبران را نيز كاملا میشناخت و به مقام آنها اعتراف داشت ، در عين حال خدا او را كافر ناميده و دربارهاش فرموده است :
« و كان من الكافرين »( بقره / . 34) .
" و از كافران بود " .
دليل بر اينكه از نظر قرآن ، شيطان خدا را میشناخت اين است كه قرآن صريحا میگويد : او به خالقيت خدا اعتراف داشت ، خطاب به خداوند گفت :
« خلقتنی من نار و خلقته من طين »( اعراف / . 12) .
" مرا از آتش آفريدی و او ( آدم ) را از گل " .
و دليل بر اينكه به روز رستاخيز اعتقاد داشت اين است كه گفت :
« انظرنی الی يوم يبعثون »( اعراف / . 14) .
" پروردگارا مرا تا روز رستاخيز مهلت بده " .
و دليل بر شناخت وی انبياء و معصومين را اين است كه گفت :
« فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين »( ص / 82 - . 83) .
" به عزت تو قسم كه همه فرزندان آدم را گمراه میسازم مگر بندگان خالص ( انبيا و امامان) شدهات را " .
از نظر منطق قرآن چرا شيطان با اينهمه شناساييها ، از كافران محسوب گشته است ؟
معلوم است ، برای اينكه در عين قبول ادراكاتش حقيقت را ، احساساتش به ستيزه برخاست ، دلش در برابر درك عقلش قيام كرد ، از قبول حقيقت اباء و استكبار نمود ، تسليم قلب نداشت .
ادامه دارد ....
-
۱۳۸۷/۱۲/۳۰, ۱۴:۵۳ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 92
- مورد تشکر
- 115 پست
- حضور
- 3 ساعت 32 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در صفحه 269 داريم :
ما معمولا وقتی میگوييم فلان كس مسلمان است يا مسلمان نيست نظر به واقعيت مطلب نداريم . از نظر جغرافيايی ، كسانی را كه در يك منطقه زندگی میكنند و به حكم تقليد و وراثت از پدران و مادران ، مسلمانند ، مسلمان میناميم و كسانی ديگر را كه در شرايط ديگر زيستهاند و به حكم تقليد از پدران و مادران ، وابسته به دينی ديگر هستند ، يا اصلا بیدينند ، غير مسلمان میناميم .اسلام واقعی و اسلام منطقهای
بايد دانست اين جهت ارزش زيادی ندارد ، نه در جنبه مسلمان بودن و نه در جنبه نامسلمان بودن و كافر بودن
اگر كسی دارای صفت تسليم باشد و به عللی حقيقت اسلام بر او مكتوم مانده باشد و او در اين باره بی تقصير باشد ، هرگز خداوند او را معذب نمیسازد ، او اهل نجات از دوزخ است . خدای متعال میفرمايد :
« و ما كنا معذبين حتی نبعث رسولا »( اسراء / . 15) .
" ما چنين نيستيم كه رسول نفرستاده ( حجت تمام نشده ) بشر را معذب كنيم " .
در صفحه 271 اينگونه آمده است كه:
ادامه دارد ....اخلاص ، شرط قبول اعمالمسأله دوم از مسائلی كه درباره ارزش ايمان طرح كرديم اين است كه آيا ايمان چه دخالتی در قبولی اعمال میتواند داشته باشد ؟
هر عملی دو جنبه و دو بعد دارد و هر يك از دو جنبه آن از نظر خوبی وبدی حسابیجداگانه دارد . ممكن است يك عمل از لحاظ يك بعد نيك باشدولی در بعد ديگر نيكنباشد . عكس آن نيز ممكن است ، و نيز ممكن استيك عمل از لحاظ هر دو بعد نيكيا بد باشد .
1. فعل ( ظاهر عمل)
2. فاعل ( نيت شخص از عمل)
قرآن میفرمايد :
« الذی خلق الموت و الحيوش ليبلوكم ايكم احسن عملا » ملك / . 2
" آنكه مرگ و زندگی را آفريد تا شما را در امتحان نيكوترين عمل وصواب ترينعمل قرار دهد " .
فرمود " صواب ترين " عمل و نفرمود " بيشترين عمل " زيرا عمدهايناست كه بدانيم آنگاه كه تحت تأثير انگيزههايی روحی ، عملی انجام میدهيمگذشته از پيكر عمل كه يك سلسله حركات و سكنات است و دارای اثرها وارزشهایخاص اجتماعی است ، از نظر معنوی واقعا و حقيقتا به سويی میرويمو طی طريقیمیكنيم .
حسن و قبح فعلی ، يا خوبی و بدی اعمال ، از نظر بعد اول بستگی به اثر خارجی آن عمل دارد ، و حسن و قبح فاعلی ، يا خوبی و بدی از نظر بعد دوم بستگی به كيفيت صدور آن از فاعل دارد . در حساب اول ، قضاوت ما درباره يك عمل از لحاظ نتيجه خارجی و اجتماعی آن است ، و در حساب دوم ، قضاوت ما از نظر تأثير داخلی و روانی عمل در شخص فاعل است . وقتی يك فرد ، بيمارستانی بوجود میآورد يا اقدام نيكوكارانه ديگری در امور فرهنگی يا بهداشتی يا اقتصادی يك كشور انجام میدهد ، شك نيست كه عمل او از نظر اجتماعی و در مقياس تاريخ ، خير است ، يعنی كار مفيد و نافع برایخلقخداست . در اين حساب تفاوتی نمیكند كه هدف فاعل از ايجادبيمارستان يا مؤسسهخيريه ديگر چه باشد ؟ خواه هدفش رياكاری و تظاهر واشباع غرائز نفسانی باشد ياانسانی و عالی و غيرفردی و مافوق مادی ، درهر صورت از لحاظ اجتماع يك مؤسسهخيريه بوجود آمده است .
اما در حساب " حسن فاعلی " نظر به اثر اجتماعی و خارجی فعل نيست ، در اين حساب نظر به نوع ارتباط عمل با فاعل است ، در اين حساب مفيد بودن عمل كافی نيست برای اينكه عمل ، " عمل خير " محسوب گردد . در اينجا حساب اين است كه فاعل با چه نيت و چه منظور و هدفی و برای وصول به چه مقصدی اقدام كرده است . اگر فاعل ، دارای نيت و هدف خير باشد و كار خير را با انگيزه خير انجام داده باشد كارش خير است يعنی حسن فاعلی دارد و عملش دو بعدی است ، در دو امتداد پيش رفته است : در امتداد تاريخ و زندگی اجتماعی بشری ، و در امتداد معنوی و ملكوتی ، ولی اگر آن را با انگيزه ريا يا جلب منفعت مادی انجام داده باشد ، كارش يك بعدی است ، تنها در امتداد تاريخ و زمان پيش رفته ولی در امتداد معنوی و ملكوتی پيش نرفته است و به اصطلاح اسلامی عملش به عالم بالا صعود نكرده است ، و به تعبير ديگر در اينگونه موارد ، فاعل به اجتماع خدمت كرده و آن را بالا برده است ولی به خودش خدمت نكرده است بلكه احيانا خيانت كرده است ، روحش بجای اينكه با اين عمل ، تعالی يابد و بالا رود تنزل يافته و سقوط كرده است . البته مقصود اين نيست كه حساب حسن فاعلی از حسن فعلی بكلی جداست و انسان از نظر نظام روحی و تكامل معنوی نبايد كاری به كارهای مفيد اجتماعی داشته باشد ، مقصود اين است كه كار مفيد اجتماعی آنگاه از نظر نظام روحی و تكامل معنوی مفيد است كه روح با انجام آن عمل يك سير و سفر معنوی كرده باشد ، از منزل خودخواهی و هواپرستی خارج شده و قدم به منزل اخلاص و صفا گذاشته باشد .
نسبت حسن فعلی به حسن فاعلی نسبت بدن به روح است . يك موجود زنده ، تركيبی است از روح و بدن ، بايد در پيكر عملی كه حسن فعلی دارد ، حسن فاعلی دميده شود تا آن عمل زنده گردد و حيات يابد .
عليهذا دليل عقلی به اصطلاح " روشنفكر مابان " - مبنی بر اينكه " خداوند با همه مخلوقاتش نسبت متساوی و يكسان دارد ، و از طرف ديگر حسن و قبح اعمال ، ذاتی اعمال است ، پس عمل خير از همه مردم يكسان است و لازمه اين دو " يكسانی " اين است كه پاداش اخروی مؤمن و غير مؤمن يكسان باشد . . . " - مخدوش است
میگويند : برای خدا چه فرق میكند كه آنكه عمل خير انجام میدهد او را بشناسد يا نشناسد ؟ با او آشنا باشد يا آشنا نباشد؟
عمل را برای رضای او انجام داده باشد يا برای مقصودی ديگر ؟ قصدش تقرب به خدا باشد يا نباشد ؟
پاسخ اين است : برای خدا فرق نمیكند ولی برای خود آن شخص فرق میكند ، او اگر خدا را نشناسد و با او آشنا نباشد يك نوع سلوك روحی میكند و اگر آشنا باشد نوعی ديگر . اگر آشنا نباشد عمل يك بعدی انجام میدهد ، عملش تنها حسن فعلی و حسن تاريخی میيابد ، ولی اگر آشنا باشد عمل دو بعدی انجام میدهد و عملش حسن فاعلی و حسن ملكوتی نيز پيدا میكند و دو بعدی میگردد ، اگر آشنا باشد خودش و عملش به سوی خدا بالا میرود و اگر آشنا نباشد بالا نمیرود . به عبارت ديگر : برای خدا فرق نمیكند اما برای عمل فرق میكند ، در يك صورت ، عمل ، عملی میشوند زنده و صعود كننده به بالا ، و در صورت ديگر عملی میشود مرده و هبوط كننده به پايين . میگويند خدای عادل و حكيم هرگز به جرم اينكه بندهای با او رابطه دوستی ندارد خط بطلان بر روی اعمال نيكش نمیكشد . ما هم معتقديم كه خداوند خط بطلان نمیكشد ، اما بايد ببينيم آيا اگر كسی خداشناس نباشد عمل خير واقعی كه هم حسن اثر داشته باشد و هم حسن ارتباط ، هم از نظر نظام اجتماعی خوب باشد و هم از نظر روحی عامل ، از او سر میزند يا سر نمیزند ؟ همه اشتباهها از آنجا پيدا شده است كه ما مفيد بودن اجتماعی يك عمل را برای اينكه آن عمل ، " خير " و " صالح "
محسوب گردد كافی فرض كردهايم . مسلما اگر به فرض ( البته فرض محال ) كسی خدا را نشناسد و با عمل خود به سوی خدا بالا رود خدا او را باز نمیگرداند ، اما حقيقت اين است كه كسی كه خدا را نمیشناسد حجابی را پاره نمیكند ، طوری از اطوار نفس را طی نمینمايد و به سوی ملكوت خدا
بالا نمیرود تا عملش آنجهانی گردد و جنبه ملكوتی بيابد و صورتی پيدا كند كه در آن جهان مايه بهجت و لذت و سرور و سعادت او گردد . مقبوليت عمل نزد پروردگار جز اين نيست كه عمل اينچنين باشد . يك تفاوت اصيل در ميان قوانين الهی و قوانين بشری همين است كه قوانين الهی دو بعدی است و قوانين بشری يك بعدی
از رسول اكرم ( صلی الله عليه و آله ) در روايت متواتر ميان شيعه و سنی رسيده است كه :
« انما الاعمال بالنيات » (وسائل ، ج 1 ، ص . 8) .
" همانا كارها وابسته به نيتهاست " .
« لا عمل الا بنية » (وسائل ، ج 1 ، ص . 8) .
" هيچ عملی بدون نيت پذيرفته نيست " .
-
۱۳۸۷/۱۲/۳۰, ۱۴:۵۶ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 92
- مورد تشکر
- 115 پست
- حضور
- 3 ساعت 32 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در صفحة 277 :كيفيت يا كميت ؟از بحث گذشته نتيجه جالبیبدست میآيد و آن اينكه : آنچه در حساب خدامايه ارزش اعمال است كيفيت است نهكميت .به نظر من(شهيد مطهري) اگر افرادی يافت شوند كه نيكی به انسانهای ديگر و حتی نيكی به يك جاندار اعم از انسان يا حيوان را - زيرا لكل كبد حراء اجر - بدون هيچ چشم انتظاری انجام دهند ، و حتی در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت نكنند كه چهره خود را در آيينه وجود محرومين میبينند ، يعنی ترس از اينكه روزی چنين سرنوشتی داشته باشند عامل محرك آنها نباشد ، بلكه طوری انگيزه احسان و خدمت در آنها قوی باشد كه اگر بدانند هيچ گونه سودی عايد آنها نمیشود و حتی يك نفر هم از كار آنها آگاه نمیگردد و احدی به آنها يك " بارك الله " هم نخواهد گفت باز هم آن كار خير را انجام میدهند ، و تحت تأثير عادت و امثال آن هم نباشند ، بايد گفت در عمق ضمير اين انسانها نوری از معرفت خداوند هست ، و به فرض اينكه به زبان ، انكار كنند در عمق ضمير اقرار دارند ، انكارشان در واقع و نفس الامر انكار يك موهومی است كه آن را بجای خدا تصور كردهاند و يا انكار يك موهوم ديگری است كه آن را بجای بازگشت به خدا و قيامت تصور كردهاند ، نه انكار خدا و معاد واقعی .
قرصههای جوينی كه علی ( ع ) وخاندانش انفاق كردند و سوره " هل اتی " در شأنآنان نازل شد
اهميت عمل علی ( ع ) و خاندانش از جنبه مادی كهنظرهای ما را جلب میكند نيست، اهميت عمل آنان در اين است كه عملیپاك و صد در صد خالص برای خدا بوده است ،در آن حد از اخلاص كه برایما قابل تصور هم نيست ، اخلاصی كه برای ما قابلتصور هم نيست
اهميت عمل آنان در اين بوده است كه قرآن نقل كرده است :
« انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا »( دهر / . 9) .
" ما فقط به خاطر روی خدا به شما انفاق میكنيم و پاداش يا تشكری از شما توقع نداريم "
مسجد بهلول
میگويند مسجدی میساختند ، بهلول سر رسيد و پرسيد : چه میكنيد ؟ گفتند :
مسجد میسازيم . گفت : برای چه ؟ پاسخ دادند : برای چه ندارد ، برای رضای خدا .
بهلول خواست ميزان اخلاص بانيان خير را به خودشان بفهماند ، محرمانه سفارش داد سنگی تراشيدند و روی آن نوشتند " مسجد بهلول " ، شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب كرد . سازندگان مسجد روز بعد آمدند و ديدند بالای در مسجد نوشته شده است " مسجد بهلول " ، ناراحت شدند ، بهلول را پيدا كرده به باد كتك گرفتند كه زحمات ديگران را به نام خودت قلمداد میكنی ؟ ! بهلول گفت مگر شما نگفتيد كه مسجد را برای خدا ساخته ايم ؟ فرضا مردم اشتباه كنند و گمان كنند كه من مسجد را ساختهام ، خدا كه اشتباه نمیكند .
چه بسا كارهای بزرگی كه از نظر ما بزرگ است و در نزد خدا پشيزی نمیارزد . شايد بسياری از بناهای عظيم از معابد و مساجد و زيارتگاهها و بيمارستانها و پلها و كاروانسراها و مدرسهها چنين سرنوشتی داشته باشند ، حسابش با خداست .
در صفحه 280 داريم:
اگر به ما بگويند كه فلانكس از جاده شمال تهران خارج شد و در جهت شمالچند روزبه سفر خود ادامه داد هرگز توقع نداريم كه چنين كسی به قم واصفهان و شيرازبرسد ، اگر كسی چنين احتمالی بدهد به او میخنديم ومیگوييم اگر او میخواستبه قم و اصفهان و شيراز برود بايد از جاده جنوبتهران خارج شود و ادامه دهد .
بهشت و جهنم ، دو غايت سير معنوی انسان است . در آن جهان هر كسی خود را در غايت مسير خود میبيند ، يكی بالا است و ديگری پايين ، يكی اعلا عليين است و ديگری اسفل سافلين .
« ان كتاب الابرار لفی عليين »( مطففين / . 18) .
« ان كتاب الفجار لفی سجين »( مطففين / . 7) .
چگونه ممكن است كسی به سوی مقصدی حركت نكند و يا به سوی مقصدی ضد آن مقصد حركت كند و آنگاه به آن مقصد برسد ؟
از آنكه به چنين مقصدی اعتقاد ندارد يا تمكين و تسليم ندارد و بالاخره رغبتی به آن ندارد و
به انگيزه رسيدن به آنجا كوچكترين گامی برنمیدارد چگونه میتوان توقع داشت كه سر از آنجا در بياورد ؟ بی شك هر راهی به مقصد خودش منتهی میگردد ، تا مقصد خدا نباشد به خدا منتهی نمیگردد .
قرآن كريم میفرمايد :
" هر كس ( فقط ) طالب دنيای نقد باشد ، آن مقدار كه بخواهيم به آنان كه بخواهيم میدهيم ، سپس برای وی جهنم را قرار دادهايم كه نكوهيده و رانده شده وارد آن میگردد . و هر كس خواهان آخرت باشد و كوشش شايسته آن را انجام دهد ، پس كوشش آنان مورد قدردانی قرار خواهد گرفت " . اسراء / 18 - . 19
يعنی اگر كسی سطح فكرش از دنيا بالاتر نباشد و هدفی عالی تر از دنيا نداشته باشد ، محال است كه به هدف عالی اخروی نائل گردد ، ولی لطف و كرم ما و خدايی ما ايجاب میكند كه از همان هدف دنيايی كه خواهان آن است به او بهرهای بدهيم .
جهان ، سرزمين مستعد و مناسبی است برای كاشتن و روييدن و رشد كردن و درو كردن ، بستگی دارد به اينكه انسان چه بذری برای رشد و پرورش انتخاب كند و چه محصولی بخواهد بدست آورد ، هر بذری انتخاب كند همان بذر عينا در مزرعه مستعد و مناسب اين جهان رشد داده میشود .
از آنچه در اين بحث گفته شد ، قسمتی از مسائل مورد بحث حل میگردد .
روشنساختيم كه حسن فعلی برای پاداش اخروی عمل كافی نيست ، حسن فاعلی
هم لازم است
در اينجا فقط اشاره به يك نكته لازم است و آن اينكه ممكن است كسیبگويد برایحسن فاعلی ضرورت ندارد كه حتما قصد تقرب به خداوند در كارباشد ، اگر كسی عملخيری را به انگيزه وجدان و به خاطر عطوفت و رحمتی كهبر قلبش مستولی است انجامدهد ، كافی است كه عمل او حسن فاعلی پيداكند . به عبارت ديگر انگيزهانساندوستی برای حسن فاعلی كافی است ، همينكه انگيزه انسان " خود " نباشد حسنفاعلی پيدا میكند اعم از اينكهانگيزه " خدا " باشد يا " انسانيت " .
ايننكته قابل تأمل است . در عين اينكه ما مطلب بالا را تأييد نمیكنيمكه فرقینيست ميان اينكه انگيزه خدا باشد يا انسانيت در عين حال جدا معتقديم هر گاهعملی به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطرانسانيت انجام گيرد دررديف عملی كه انگيزهاش فقط " برای خود " است نيست . البته خداوندچنين كسانی را بی اجر نمیگذارد . در برخی احاديث وارد شده استكهمشركانی نظير " حاتم " با اينكه مشركند ، به خاطر كارهای خيری كه دردنيا كردهاند معذب نخواهند بود و يا تخفيفی در عذاب آنها داده میشود .
ازروايات زيادی كه در دست داريم كاملا میتوان اين مطلب را استفادهكرد :
از حضرت امام موسی كاظم ( عليهالسلام ) نقل میكند كه آن حضرت فرمود : در بنی اسرائيل مردی مؤمن همسايهای كافر داشت . آن مرد كافر نسبت بههمسايهمؤمن خود همواره نيكی و نيكرفتاری میكرد ، وقتی كه مرد ، خداوندبرای اوخانهای ا ز نوعی گل بنا كرد كه مانع او از گرمای آتش بود و روزیاو از خارجمحيط او كه محيط آتش بود به او میرسيد . به او گفته شد : اينبه سبب نيكی ونيكرفتاری تو نسبت به همسايه مؤمنت میباشد. بحار الانوار ، چاپ كمپانی ، ج 3 ص . 377
ادامه دارد ....
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۱۲/۳۰, ۱۵:۰۰ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 92
- مورد تشکر
- 115 پست
- حضور
- 3 ساعت 32 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در صفحة 285 داريم :ايمان به نبوت و امامتاكنون يك قسمت ديگراز مسأله را مورد بحث قرار میدهيم و آن اين استكه آيا غير مسلمانان كه موحدو به قيامت معتقدند و برای خدا كار میكنندوضعشان چگونه است ؟ در اينجا اكنون بحث ما درباره آن عده از مكتشفين و مخترعين وخدمتگزاران بهبشريت كه مادی و منكر خدا هستند و طبعا انگيزههای عملیآنها از حدود ماديات فراتر نمیرود نيست ، از بحث گذشته نظر ما درباره آنها از نظر منطق اسلامروشنشد . بحث ما در اين فصل درباره آن نيكوكارانی است كه به مبدأ ومعاد ايماندارند و طبعا میتوانند در عمل آهنگ بالا كنند و برای مقصدیماوراء ماديات عملنمايندپايان...
به نظر میرسد دخالت ايمان به انبياء و اولياء خدا در پذيرش اعمال از دو جهت است :
يكی اينكه معرفت آنان برمیگردد به معرفت خدا . در حقيقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولياء خدا كامل نمیگردد ، به عبارت ديگر اينكه : شناختن خدا بطور كامل شناختن مظاهر هدايت و راهنمايی است . ديگر اينكه شناختن مقام نبوت و امامت از اين نظر لازم است كه بدون معرفت آنان ، بدست آوردن برنامه كامل و صحيح ممكن نيست . فرق بزرگ بين يك نفر مسلمان نيكوكار و يك نفر كافر نيكوكار اين است كه كافر نيكوكار از آن جهت كه دارای برنامه صحيح و درست نيست ، احتمال موفقيتش ناچيز است ، ولی يك نفر مسلمان از آن جهت كه خود را به دينی تسليم كرده است كه برنامهای جامع و صحيح دارد ، اگر برنامه خويش را درست و صحيح اجرا كند موفقيتش قطعی است . عملی صالح ، تنها احسان به خلق نيست ، تمام واجبات و محرمات و مكروهات و مستحبات ، جزء برنامه عمل صالح است . مسيحی متدينی كه به خاطر دوری از اسلام فاقد برنامه صحيح است از مواهب عظيم اين برنامه محروم است ، زيرا ممنوعاتی را كه نبايد ، مرتكب میشود ، مثلا شراب نبايد بنوشد و مینو شد . میدانيم كه ممنوعيت شراب به واسطه زيانهای فردی و اجتماعی و روحی آن است و طبعا آنكه شراب مینوشد زيانهای شراب به او میرسد و از اين نظر مانند كسی است كه از راهنمايی پزشك محروم است و به واسطه اين محروميت ، كاری میكند كه پيش از وقت ، قلب يا كبد يا اعصاب خود را بيمار ، و عمر خود را كوتاهمیكند .
در برنامه اسلام ، پارهای دستورهاست كه عمل به آنها شرط تكامل روحی ومعنوی است . بديهی است يك نفر غيرمسلمان هر اندازه بی نظر و بی تعصبوخالی از عناد باشد ، به واسطه محروميت از استفاده از برنامه كاملانسانيت ، ازمزايای آن محروم خواهد ماند .
فرق بين نيكوكار مسلمان و نيكوكار غير مسلمان را میتوان چنين بيان كرد كه نيكوكار مسلمان همچون مريضی است كه تحت مراقبت و دستور يك طبيب حاذق برنامه دارد ، غذا و دوايش همه به دستور طبيب است ، هم از لحاظ نوع دوا و غذا و هم از لحاظ وقت آن و هم از لحاظ اندازه آن كاملا طبق دستور عمل میكند ، ولی نيكوكار غير مسلمان همچون مريضی است كه برنامه ندارد و خودسرانه كار میكند ، هر غذا يا دوائی كه به دستش میرسد میخورد ، چنين مريضی ممكن است احيانا يك دوای مفيد بخورد و نتيجه خوب بگيرد ، ولی همينطور هم ممكن است دوائی را كه زيانبار و مهلك است مورد استفاده قرار دهد ، همچنين ممكن است يك غذای مناسب بخورد ولی با ناپرهيزی بعدی و خوردن غذای نامناسب ، اثر مفيد غذای اول را هم خنثی كند .
با اين بيان روشن میگردد كه تفاوت بين مسلمان و خداشناس غيرمسلمان اين است كه مسلمان ، خداشناسی است كه برنامه صحيح دارد ولی خداشناس غير مسلمان كارهايش بدون برنامه صحيح است ، به عبارت ديگر مسلمان ،
هدايت يافته است و غير مسلمان هر چند خداشناس باشد ، هدايت نايافته است . قرآن كريم در همين زمينه میفرمايد :
« فان اسلموا فقد اهتدوا »( آل عمران / . 20) .
" اگر تسليم برنامه محمدی شدند پس راه را يافتهاند " .
از مجموع آنچه در چند فصل اخير گفتيم معلوم شد كه همه غير مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خير ، يكسان نيستند ، ميان غير مسلمانی كه به خدا و قيامت معتقد نيست و غير مسلمانی كه به خدا و قيامت معتقد هست ولی از موهبت ايمان به نبوت محروم است تفاوت عظيم است . برای دسته اول امكان انجام يك عمل مقبول عند الله نيست ولی برای دسته دوم هست . اين دسته ممكن است با شرايطی به بهشت بروند ، ولی برای دسته اول ممكن نيست . به نظر میرسد فلسفه اينكه اسلام ميان مشركان و اهل كتاب در همزيستی تفاوت قائل است ، مشرك را تحمل نمیكند ولی اهل كتاب را تحمل میكند ، مشرك را مجبور به ترك عقيده میكند ولی اهل كتاب را مجبور به ترك عقيده نمیكند همين است كه مشرك يا منكر خدا به واسطه شرك و انكار ، باب نجات را برای ابد به روی خود بسته است ، در شرايطی است كه از عبور از طبيعت مادی و صعود به ملكوت و بهشت جاويدان ، برای هميشه خود را محروم كرده است ، ولی اهل كتاب در شرايطی هستند كه میتوانند ولو به طور ناقص عمل صالح انجام دهند و با شرايطی نتيجه آن را بيابند :
قرآن كريم خطاب به اهل كتاب میفرمايد :
« تعالوا الی كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »( آل عمران / . 64) .
" بياييد به سوی يك كلمه و يك عقيده مشترك ميان ما و شما ، و آن اينكه جز خدا چيزی را نپرستيم و چيزی را شريك خداوند قرار ندهيم ، و بعضی از ما بعضی ديگر را مطاع و ارباب خود نشمارد " . قرآن كريم با اهل كتاب چنين صلائی داده است ولی هرگز با مشركان و منكران ، چنين صلائی نداده و نمیدهد .
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۱/۰۱, ۰۸:۳۸ #6
سلام بر شما
مطالب خوب و مفيدي بود .
ولي توصيه مي كنم مختصر و كوتاه بنويسيد تا همه حوصله خوندن و استفاده از مطالب مفيد شما را داشته باشند .
من هم مطالب كوتاهي عرض ميكنم .
گنهكارانى كه از فضل و رحمت بى پايان الهى استفاده نكنند و با بار گناه وارد قيامت شوند ، به ميزان جرم و گناهشان در جهنم مى مانند و آن گاه كه از آلودگى و گناه پاك شوند ، وارد بهشت مى شوند . فقط عده اى همچون كافران و منافقان معاند براى هميشه در جهنم باقى خواهند ماند:
«إنّ اللّه جامع المنـفقين و الكـفرين فى جهنّم جميعًا» (نساء ، 140) ; «أولـئك أصحـب النّار هم فيها خـلدون» (آل عمران ، 116 و مجادله ، 17) همان گونه كه بهشتيان براى هميشه در بهشت خواهند بود .
-
۱۳۸۸/۰۱/۰۱, ۰۹:۰۳ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 92
- مورد تشکر
- 115 پست
- حضور
- 3 ساعت 32 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام ، از اينكه مطالب را خوانديد ، ممنونم
حرف شما صحيح است ، بايد كمي خلاصه نوشت ، ولي بايد قبول كنيم برخي از مسائل با يك جواب خلاصه ( آري يا خير ، آنهم اين سوال) حل نميشه و گاهي بايد چندين تومار نوشت تا ديگر جاي هيچ سوالي نماند، مطالب فوق را بنده به صورت خلاصه از كتاب عدل الهي شهيد متفكر مطهري(ره) نوشتم و مجبور بودم كه مطالب را اينقدر زياد بنو يسم ، تا جاي هيچ سوالي براي كسي نماند و توصيه ام اينست كه اين كتاب را حتما مطالعه نماييد :
با موفقيت روز افزون براي شما و اعضاي اين انجمن //
دانلود كتاب عدل الهي متفكر شهيد مطهري(ره)
http://www.aviny.com/Library/Motahari/books/67/book.zip
ویرایش توسط penitent : ۱۳۸۸/۰۱/۰۱ در ساعت ۰۹:۱۰
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۱/۰۱, ۱۰:۲۲ #8
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری