جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: پندهای مولایمان اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب (ع)
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۱, ۱۱:۲۲ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۸
- نوشته
- 43
- مورد تشکر
- 120 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پندهای مولایمان اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب (ع)
ضرورت رازداري از رعيت، آنان که عيبجوترند از خود دور کن، زيرا مردم عيوبي دارند که والي در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشکار گرداني، و آنچه که هويداست بپوشاني، که داوري در آنچه از تو پنهان است با خداي جهان ميباشد، پس چندان که ميتواني زشتيها را بپوشان، تا آن را که دوست داري بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کينهاي را در مردم بگشاي، و رشته هر نوع دشمني را قطع کن، و از آنچه که در نظر روشن نيست کناره گير، در تصديق سخنچين شتاب مکن، زيرا سخنچين گرچه در لباس اندرزدهنده ظاهر ميشود اما خيانتکار است. جايگاه صحيح مشورت بخيل را در مشورت کردن، دخالت نده، که تو را از نيکوکاري باز ميدارد، و از تنگدستي ميترساند، ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحيه تو را سست ميکند. حريص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاري در نظرت زينت ميدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگوني هستند که ريشه آنها بدگماني به خداي بزرگ است.
نهج البلاغه نامۀ 53
بدین طریق بود عاقبت بخیری منکه در میان قنوت سحرت کنی یادم.یابن الحسن روحی فداکمتی ترانا و نراکعجل لولیک الفرج
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۲, ۲۲:۴۶ #2
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
**اگر خدا شريكى داشت **
ترجمه:لو كان لربك شريك لاتتك رسله
اگر پروردگارت شريكى مىداشت، فرستادگان آن شريك (يعنى پيامبران آن خدا ديگر) نزد تو مىآمدند.
شرح:
خداوند توانائى كه ما را، و اين دنياى پهناور و پر از زيبائى را، آفريده است، خدايى يگانه و بى همانند است.
تمامى پيغمبرانى كه براى راهنمايى افراد بشر، به ميان مردم آمدهاند، با آن كه دينهاى گوناگون آوردهاند، سخنهايشان درباره خدا، يكسان و همانند بوده است. همه آنها، به پيروان خود گفتهاند كه: خدا يكى است و شبيه و شريك ندارد.
فرزند عزيز، اين را بدان كه اگر غير از پروردگار يگانه و بى شريك، خدا ديگرى هم وجود داشت، او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت كنند.
ولى در طول ميليونها سالى كه از زندگى بشر مىگذرد، واز ميان 124 هزار پيغمبرى كه براى هدايت مردم آمدهاند، هرگز پيغمبرى نگفته است:
من، از سوى خدايى، غير از خداى يگانه، به سوى شما فرستاده شدهام.
همين موضوع، دليل آشكارى است براى آن كه بدانى: خداى تو، و آفريدگار و همه افراد بشر، و خالق اين جهان بزرگ، همان خداوند يگانه و بى مانند است كه تمام پيغمبران، از او سخن گفتهاند و همه افراد بشر را، به سوى او دعوت كردهاند.
-نامه / 31.
ویرایش توسط Moamma : ۱۳۸۸/۰۱/۱۲ در ساعت ۲۲:۴۸
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۲, ۲۲:۵۲ #3
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
**انگيزه دورى از گناه**
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه.
ترجمه:
اگر حتى خداوند، بندگانش را،از نافرمانى كردن و گناه ورزيدن نترسانيده بود، باز هم واجب بود كه انسان، مرتكب هيچ گناهى نشود، تا به اين وسيله، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى كرده باشد.
شرح:
كسي كه گناه ميكند و فرمان خداوند را به جاى نمىآورد، در حقيقت، نعمتهايى را كه خداوند به او داده است، تباه ميكند. زيرا چنين كسى، براى آن كه بتواند گناهى را مرتكب شود، ناچار بايد تمام نيروهائى را كه در وجودش هست، به كار ببرد. در حاليكه خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است.
خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است.
فرزند عزيز، كسى را در نظر بگير، كه مىخواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتكب گناه شود، و بطور مثال، دست به دزدى بزند:
تمام اعضاء بدن آن شخص، بايد وظايف خود را، با تمام نيرويى كه دارند انجام دهند، تا او توانايى انجام چنين گناهى را داشته باشد.
- ششهاى او، بايد بطور مرتب هواى تازه را به خود بگيرند، تا او نفس بكشد و زنده بماند
- قلبش بايد بطور منظم در حال تپيدن باشد، تا خون به تمام پيكرش برسد و او را زنده نگاه دارد،
- چشمهايش بايد توانايى ديدن داشته باشند، تا او راه خود را ببيند،
- پاهايش بايد قادر به حركت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسيرى كه با چشمش مىبيند، پيش برود،
- گوشهايش بايد توانايى شنيدن داشته باشند، تا او صداى نزديك شدن مردم را تشخيص بدهد و از خطر فرار كند،
- دستهايش بايد توانايى كار و حركت داشته باشند، تا او درها را باز كند و اشياى را بردارد،
- مغزش بايد كار خود را انجام دهد،تا ساير اعضاى بدنش از آن فرمان بگيرند، و وظايف خود را اجرا كنند...
و اگر يكى از اين اعضاى، يعنى يكى از اين نعمتهايى كه خداوند به انسان داده است، كار خود را به درشتى انجام ندهد، شخص گناهكار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس مىبينى كه گناهكار، براى آنكه در برابر خداوند، مرتكب گناه و نافرمانى، شود، از همان امكانات و نيروهايى استفاده ميكند، كه خداوند، آنها را، براى انجام كارهاى درست و نيك به او داده است.
به اين ترتيب، آيا شخص گناهكار، با انجام هر كدام از گناهان خود، و نعمتها و نيروهايى را كه خداوند دارد، تباه و حرام نمىكند؟
البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانى، بيمناك كرده است. ولى اگر خداوند چنين بيم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود كه به خاطر گناهانش كيفر و مجازات نخواهد ديد، باز هم حق نداشت نعمتهاى خداوند را تباه كند. يعنى در برابر نعمتهاى ديدن، شنيدن، بوئيدن، حركت، تپيدن قلب، تنفس ششها، انديشيدن، توانايى انجام كارهاى گوناگون داشتن، و هزاران نعمت ديگر، انسان بايد قدرشناس باشد، و به - شكرانه اين نعمتهاى بزرگ و با ارزش، هرگز مرتكب گناه و نافرمانى خداوند نشود.
-ح / 290.
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۳, ۰۹:۴۰ #4
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
زندگى دنيوى دليل زندگى اخروى
عجبت لمن أنكر النشاه الاخرى و هويرى النشاه الاولى.
ترجمه:
شرح:
در شگفتم، از كسيكه زندگى اين دنيا را مىبيند، و باز زندگى دنياى ديگر (آخرت) را قبول ندارد.
كسيكه با درك و دانائى، در زندگى اين دنيا نظر كند، سراسر دنيا را، پر از نشانههايى خواهد ديد كه از قدرت آفرينش خداوند حكايت مىكنند. و كسيكه قدرت آفرينش خداوند را، با عقل و بينش برسى كند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انكار نخواهد كرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنياى خود نگاه كنيم، به روشنى مىبينيم كه انسان و حيوان و گياه، و بالاخره تمام موجودات زنده اين دنيا، از ((نيستى)) به وجود آمدهاند. پس خداوند كه قادر بوده است اين زندگى و اين همه موجودات زنده را، از((نيستى)) به ((هستى)) بياورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت كه پس از مرگ و نابودى اين موجودات، يكبار ديگر آنها را زنده كند.
اگر در زندگى انسان دقت كنيم، از يك نظر، خواهيم ديد كه خداوند، در همين دنيا هم، ريشه و اصل زندگى انسانها را دل خاك قرار داده، و در وقت لزوم، افراد بشر را، از خاك به وجود آورده است.
ابتدا، ريشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همين خاكهاى بيابانى پنهان بوده است. از دل اين خاكها، گندم و برنج و سبزى و ميوه و ديگر گياهان خوردنى و روئيدهاند. قسمتى از اين روئيدنيها را، پدر و مادر ما خوردهاند. قسمت ديگرى را نيز حيوانات خوردهاند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آيند. يعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حيوانات را نيز خوردهاند، در حقيقت، از غذايى استفاده كردهاند كه اصل آن، باز هم از خاك بوده است.
به اين ترتيب، پدر و مادر ما، با خوردن خوراكىهايى، كه در هر حال، از زمين بدست مىآيد، به زندگى خود ادامه دادهاند و بزرگ شدهاند بعد، وجود ما، همچون يك ياخته، در پشت و شكم آنها، پيدا شده است آنگاه ما شروع به رشد كردهايم، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و ساير اعضاء بدن شدهايم سرانجام، به صورت يك انسان كامل، از شكم مادر، به اين جهان قدم گذاشتهايم. تمام اين مراحل، از وقتى كه ذرات هستى ما، در دل خاكها بوده، تا وقتى كه اين ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است، با قدرت آفرينش خداوند طى شده است.
پس مىبينيم كه خداوند، قبلا، يكبار قدرت خود را، در همين دنيا، نشان داده و ما را، از خاك به خود آورده است. به اين ترتيب، خدايى كه چنين قدرتى دارد، يكبار ديگر هم، قادر به انجام اين كار خواهد بود. يعنى، وقتى ما بميريم و به مشتى خاك مبدل شويم، دوباره، در روز قيامت، خداوند ما را، از دل خاكها بيرون مىآورد، و به ما (( هستى)) و زندگى مىدهد، تا براى رسيدگى به حساب كارهايمان، در صف محشر آماده شويم.
-ح/ 126
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۳, ۱۶:۲۶ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,092
- مورد تشکر
- 2,132 پست
- حضور
- 1 روز 17 ساعت 36 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در خلوت هم از گناه بپرهیزید
اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم .
حکمت/ 324.
ترجمه :در خلوت و تنهایى هم ، از گناه و نافرمانى بپرهیزید، زیرا همان كسى كه گناه شما را مى بیند (یعنى خداوند) خودش نیز درباره آن ، داورى خواهد كرد.
شرح : گروهى از افراد كوته فكر هستند، كه گمان مى كنند اگر در خلوت و تنهایى ، مرتكب گناه شوند، و كسى شاهد گناه آنها نباشد، از كیفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنكه خداوند، در همه جا حاضر است ، و در خلوت و تنهایى هم ، شاهد اعمال بندگان خویش است .
امام صادق علیه السلام مى فرماید: كسیكه در تنهایى مرتكب گناه مى شوند، مثل كسى است كه در یك كشتى ، داخل اطاقك خصوص خود، نشسته است و كف آن را سوراخ مى كند. گرچه كسى شاهد این عمل زشت و نادرست نیست ، تا از آن جلوگیرى كند، یا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنین كسى ، مجازات عمل خود را خواهد دید، زیرا به خاطر كار زشت او، دیگران هم صدمه خواهند دید. چون سرانجام ، آب دریا، از سوراخ آن اتاقك بلا خواهد آمد، و همه كشتى را، با تمام سرنشینان آن غرق خواهد كرد.
پس گناه ، اگر در خلوت و تنهایى صورت گیرد، هم شخص گناهكار به مجازات خواهد رسانید، هم به روى جامعه اثر بد خواهد گذاشت .
از سوى دیگر، انسان در رابطه با خدا، باید بداند كه : هرچند در خلوت و تنهایى مرتكب گناه شود، و كسى شاهد او نباشد، ولى خداوند، او را مى بیند و شاهد گناهان اوست . به این ترتیب ، شخص گناهكار، در روز رستاخیز، از داورى خداوند توانا و بینا كه خود آن گناه را دیده است - هیچ راه فرارى نخواهد داشت .
ویرایش توسط نسیم حیات : ۱۳۸۸/۰۱/۱۳ در ساعت ۱۶:۳۱
وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ / ۱۰- یونس
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۴, ۰۰:۳۱ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 359
- مورد تشکر
- 1,540 پست
- حضور
- 1 روز 4 ساعت 50 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با تشکر از همه ی عزیزانی که این تاپیکو با کلام ناب مولا علی نورانی کردن.
مشتاقانه منتظر شنیدن سخنان گوهر بار از مولای عشق هستیم................
علی یارتون
گریه نمی کنم نه اینکه سنگم......
گریه غرورمو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگیاش
گریه نمی کنه قدم میزنه.......
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۴, ۱۴:۱۱ #7
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
رابطه عقل و گفتار
اذا تم العقل نقص الكلام.
ترجمه:
هنگامى كه عقل انسان كامل گردد، گفتارش كوتاه مىشود.
شرح:
انسان، هر اندازه كه عقل و شعورش بيشتر شود و به سوى كمال برود، به همان نسبت، كمتر حرف ميزند و در عوض بيشتر فكر مىكند.
كسانيكه زياد حرف مىزنند و جلوى زبان خود را نميگيرند،
- عقلشان كم و فكرشان كوتاه است.
- به همين دليل، هنگام سخن گفتن، درباره آنچه مىگويند، فكر نمىكنند، و هر چه به زبانشان آيد بدون فكر و انديشه، بيان مىكنند.
اما برعكس، افراد عاقل،
- تا زمانى كه موضوعى را خوب بررسى نكردهاند، و درباره خوب و بد آن نينديشيدهاند، سخنى بر زبان نمىآورند.
- به همين دليل، شخص عاقل، كمتر حرف ميزند، چون مقدارى از وقت خود را، به فكر كردن درباره گفتارى كه ميخواهد بر زبان آورد، مىگذراند.
حضرت على عليهالسلام، در جمله ديگرى ميفرمايد: (( زبان عاقل، در پشت عقل او قرار دارد)).
يعنى:
- شخص عاقل، عقل خود را پيش از زبانش به كار مىاندازد.
- در هر كارى، اول فكر مىكند، عقل و شعور خود را به كار مىگيرد،
- و هنگامى كه به درستى سخن خود مطمئن شد، زبان به گفتار مىگشايد.
- در حاليكه شخص نادان، پيش از آنكه فكر خود را به كار اندازد، شروع به حرف زدن مىكند،
- و چه بسا كه با سخنان بىمعنى و حساب نشدهاش، هم خود و هم ديگران را به زحمت و ناراحتى دچار مىسازد.
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۶, ۲۱:۳۱ #8
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
حق يكى است
ما اختلفت دعوتان الا كانت احداهما ضلالة
ترجمه:
هر گاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، يكى از آن دو گمراهى (باطل) است.
شرح:
بسيار ديده مىشود كه دو شخص، يا دو گروه، بر سر يك مسئله اختلاف دارند. به اين معنى كه هر كدام، در مورد آن مسئله، ادعايى دارد كه با ادعاى ديگرى مخالف است، و هر يك نيز، ادعاى خود را صحيح و بر حق ميداند و ادعاى ديگرى را غلط و باطل ميشمارد.
اما، از آنجا كه هميشه حق يگانه است، و هر چيزى كه بر حق باشد، نمىتواند دو صورت و دو شكل جداگانه داشته باشد و هر دو نيز، درست و بر حق باشند، ناگزير بايد قبول كرد كه دستكم، يكى از آن دو ادعا، باطل و گمراهانه است.
روشنتر بگوييم:نمىشود كه دو نفر، در مورد يك موضوع دو ادعاى مختلف بكنند، و هر دو نيز درست گفته باشند.
يعنى اگر، در چنين مواردى، يقين داشته باشيم كه هر دو نفر در اشتباه نيستند، پس بايد مطمئن باشيم كه بطور قطع، فقط يكى از آنها ((حق)) ميگويد و ديگرى بر باطل است.
وظيفه كسى هم كه با چنين افراد يا گروههايى روبرو ميشود، آن است كه سخن و عقيده و ادعاى هر دو را، به دقت بررسى كند، تا آنچه را كه بر حق است دريابد، و با انتخاب و پذيرش حق، از باطل دورى كند
-ح / 183.
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۷, ۱۴:۴۳ #9
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
جامعيت قرآن
و فى القرآن نبا ما قبلكم و خبر ما بعدكم و حكم و ما بينكم.ترجمه:
سرگذشت نسلهاى پيشين شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آينده شما، و احكام و دستورات به امورى كه بين شما جارى است، همه در قرآن آمده است.شرح:
آنچه انسان، در زندگى اين جهانى خود به آن نيازمند است، بطور كلى، خارج از اين سه مورد نيست
* نخست، ميخواهد بداند كه پدران و مادران و نياكان او، در گذشته، چگونه بودهاند، چگونه زيستهاند، چهها مىانديشيدهاند،
* آن گاه مىخواهد بداند پس از مرگ او، دنيا چه صورتى خواهد داشت، و نسلهاى آينده در چه اوضاع و شرايطى خواهند زيست، و احوال آنها، در دنياى آينده چگونه خواهد بود.
* و سپس مىخواهند بداند: در حال حاضر، در دوران بين گذشته و آينده، كه خود در آن زندگى ميكند، با مردم چگونه بايد رفتار كند، و امورى را كه بين او و ديگران جارى است، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و به طريق آسايش و رستگارى گام بردارد
قرآن مجيد، كلام الهى و آسمانى ما مسلمانان، كتاب سازنده و روشنگرى است كه اين سه موضوع مهم و حياتى را، براى ما، به روشنى و بدون ترديد يا ابهام، توضيح داده است.
پس ما، اگر مىخواهيم با درك و آگاهى زندگى كنيم و در منجلاب و گمراهيها فرو نرويم، و به سوى سعادت گام برداريم، بايد قرآن را به دقت بخوانيد، معنى آن را درك كنيم، و مفاهيم آن را دستور زندگى خويش قرار دهيم، و احكام آن را به كار بنديم.
-ح / 313
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۱/۱۸, ۱۸:۲۴ #10
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,954
- مورد تشکر
- 6,046 پست
- حضور
- 16 روز 10 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
611
خشنودى از كار بدكاران
الراض بفعل قوم كالداخل فيه معم و على كل داخل فى باطل أثمان اثم العمل به و اثم الرض به.
ترجمه:
هر كس كه به كار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است كه در آن كار، با آنها همراهى كرده است، هر كس در كار نادرست همراهى كند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همكارى در آن كار نادرست، و گناه رضايت دادن به انجام آن.
شرح:
اسلام، دينى است كه پيرامون خود را، همواره از زندگى كردن و حصارهاى خلوت و تنهائى و سر بردن در چهار ديواريهاى در بسته، باز ميدارد.
و در مقابل، همه را به زندگى اجتماعى دعوت ميكند.
براى يك چنين زندگى اجتماعى برادرانهايى، كه در آن همه نسب به يكديگر وظايف و مسئوليتهايى دارند قوانين كاملى نيز قرار داده، كه جلوههاى گوناگون آن، در تعاليم درخشان اسلامى ديده مىشود.
بر اساس اين قوانين، خوب بودن و خوب زيستن، تنها اين نيست كه ما، خود را از همه كنار بكشيم، و در خلوت و تنهايى مشغول عبادت شويم و كارى به كار ديگران و ساير افراد جامعه نداشته باشيم. چه، در اين صورت، حتى اگر هيچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى كه ديگران، در كنار ما و مقابل چشمان ما انجام ميدهند، شريك و سهيم خواهيم بود.
به بيان ديگر، يك مسلمان مؤمن واقعى، نبايد در برابر كارهاى باطل و نادرست ديگران نيز، ساكت بنشيند و هيچ اقدامى نكند.چون اين سكوت، دليل آن است كه او، با انجام آن كارهاى باطل مخالفتى ندارد و كسى كه مخالف امرى نباشد، بطور طبيعى، به انجام آن امر، رضايت داده است. و راضى بودن به انجام كار ديگران نيز مانند آن است كه خود او هم در آن كار، شركت و دخالت داشته است.
از اين روست كه امام عليهالسلام ميفرمايد: مسلمانان مؤمن حق ندارد ساكت بنشيند و شاهد و تماشاگر كارهاى باطل ديگران باشد.چون در آنصورت، از او دو گناه سرزده است. يك گناه همان رضايت دادن به انجام آن كار است، و گناه ديگر آن است كه با چنين رضايتى، خود او نيز، در آن كار نادرست بصورت همكار و همراه در آمده و در حقيقت مثل آن است كه خود نيز، در انجام آن گناه، شركت و همكارى داشته است
-ح / 154
یارب
يا رب منم جويان تو يا خود تويى جويان من
اى ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگرى
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری