صفحه 1 از 3 123 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: سخن رانی بنده در دانشگاه ورشو به تاریخ 26 دسامبر

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    53
    مورد تشکر
    26 پست
    حضور
    7 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    راهنما سخن رانی بنده در دانشگاه ورشو به تاریخ 26 دسامبر




    آنچه در ادامه می آید سخرانی برگردانده ی شده اینجانب است به فارسی در تالار سین در دانشکده ی هنرهای زیبا / دانشگاه ورشو
    ترجمه ملغمه نیست و سعی کردم آنچه به فارسی می آید با وضوحی کلاسیک همان باشد که به زبان مبدا (لهستانی) ایراد شد

    دانشگاه ورشو – 26 دسامبر 2008
    ترجمه شده از زبان مبدا (لهستانی) به فارسی در تاریخ 17 مارچ 2009
    من اگر نفسی برای حرف زدن داشتم دو چیز نفسم را برید : یکی این سرود دک و دراز دانشگاه شما --- که اصلا چرا سرود؟ --- و یکی تعریف هایی که آقای توماس ماسین از من کردند. من متشکر هستم آقای ماسین، اما من تقریبا هیچکدام از آن ها را قبول ندارم. مثلا فرمودید من فروتنم زیرا از های و هوی در می روم، بیزارم. من اصلا فروتن نیستم وقتی فروتنی یعنی مجامله، یعنی دروغ وارونه. فرمودید من وارث آیرون گروشکا پدرم هستم چون در هفت هشت سال آخر عمرش سوای دختر دوست نزدیک او نیز بودم. البته من به او ارادت زیاد داشتم چون به راستی انسان بود اما هیچ جور ارثی از او نبرده ام به خصوص حجب و کم رویی هر چند سخت به انسانیت او احترام داشتم. و هنوز این انسانیت اوست که بزرگترین صفت او در یادهای من است. به ریشه های خانوادگی اشاره فرمودید اما اصل و ریشه های خانوادگی هم که از آن قاطیغوریاس های پرت است و منتفی است. مطرح نیست. پس جز این که سپاس گذار شما باشم و تکذیب کننده ی حرمت گذار تعریف هاتان کاری نمی توانم بکنم.
    ولی از همه مهم تر، من نفسی برای حرف زدن از اول نداشتم، و این را با کمال راحتی ست که می گویم. من به عنوان نویسنده و بازیگر، اگر حرفی برای گفتن داشته باشم درست تر است که آن را به وسیله ی اسکریپت متن و نقش آفرینی ام در سینما و تئاتر بگویم، که ناچار تا حال هم باید آن ها را گفته باشم --- اگر گذاشته باشندم. تنها چیزی که می شد بگویم درباره ی بازیگری / نوشتن می شود باشد. تاکید می کنم روی درباره.
    نویسندگی کاری است که به عقیده من گفتگویی ست که آدم، در اساس، با خودش دارد. کارش، که نوشتن است، در تنهایی ست و با خودش است و همین تضمین صادق بودنش است. یا باید باشد. هیچ بهش مربوط نیست که دیگران درباره اش چه قضاوتی می خواهند بکنند. و نباید هم مربوط باشد. اگر نویسنده ای که داستان نویس / نمایشنامه نویس / فیلمنامه نویس است بخواهد واقعا با صداقت کاری را انجام بدهد و متوجه یک بازار نباشد، خواه مرید خواه خریدار، من فکر می کنم خود این کار، درگیری با این وظیفه ای که برای خودش انتخاب کرده است، بزرگترین حد ایفای وظیفه اش است در کار نویسندگی. منتها اگر آدمی باشد که مطالب کوچک ذهن خودش را جسمیت بدهد کارش برای دیگران در حد خصوصی خودش می ماند، اما اگر دیدی داشت و دنیای اطراف خودش را تماشا کرد و خواست آن را ، دیدش از این دنیا را، بازگو کند، خوب، آن وقت ممکن است در این کار معدل خواست و دیدهای یک عده دیگر را هم متمرکز کند در کار خودش، یا روشن و بیان کند در کار خودش، هم به آن ها و هم به دیگران؛ یا پیشنهاد کند به آن ها و به دیگران و آن وقت به وسیله ی این نوشته ها، به وسیله ی این خلاصه کردن و تقطیر فکرهایش با آدم های دیگر تماس پیدا کند، از رهنمایی و قبول تا رد و ضدیت. به هر حال این فرع قضیه است و تغییری در این مطلب نمی دهد که نوشتن یک کار تنهایی ست و حرف زدن با خود است هر چند برای دیگران هم بشود و به درد دیگران هم بخورد.
    هنر همیشه فردی است و برون ریزی و بیان ذهن فردی یک فرد بوده است و هست، حالا اگر به اجتماعی بودن یا لزوم اجتماعی بودن هنر اشاره بفرمایید، در حداکثر این می تواند یک صفت یا یک جهت برای هنر باشد. شکل پدید آمدن مستقیم اش نیست. شکل مستقیم پدید آمدن اش هم نیست. هنر اجتماعی هم، هنر اجتماعی درست و راست هم، هنر اجتماعی جوشان و زنده و مطلوب و مغتنم هم هنر فردی فردی ست که نظر به سوی افق اصلاح شده، پاک شده ی انسانی داشته یا دارد. این هنر یک فرد درباره ی اجتماع یا برای اجتماع است --- برای آرزوی پاک کردن اجتماع است وقتی که اجتماع درست نیست. وقتی که اجتماع بیمار است. وقتی نویسنده، یا هنرمندی بر ضد این کجی و نادرستی --- اعم از سیاسی و مالی و فکری و روحی و رفتاری--- حرف می زند طبیعی است اگر هنرش مورد قبول کلی و فی الفور اجتماع نباشد. اجتماعی که در اکثریت خود، یا دست کم در اکثریت فعاله و اساسی خود، قادر به درک و تحسین موجه هنر پاک اجتماعی باشد، اجتماعی ست که به آن حد و اندازه از شعور و هوش رسیده است که قبلا درد خود را دوا کرده، حالا دارد به فکر گل زدن به فرق هنرمند می افتد، احسنت می گوید. اصلا من تقریبا یقین دارم که در چنان جایی ، جایی برای یک چنین هنر، جوری که فعلا می شناسیمش باقی نمی ماند، نیست. اما فعلا اگر که هنرمند از شعور یا دیدی تندتر از دید یا شعور اطرافش بهره ای دارد ناچار حرف های تازه خواهد زد، با جورهای تازه حرف خواهد زد، و کارهای تازه خواهد کرد که این برای دیگران غریبه خواهد بود. پیداست احتمال تخطئه او در یک چنین وضعی بسیار بیشتر است تا امکان گرفتن تحسین. و اگر او از تخطئه بترسد و به جستجوی تحسین و جمع کردن تبعه باشد ناچار باید دید و شعور را بدهد جایش اسنک و پفک بگیرد. جلتی برای برگ زدن ، کفتر از کلاه در آوردن. این کار را کرده اند و چه بسیار دیده ایم اما حرفش از این بحث ما دور است.
    دید و شعور هم وقتی کمتر به کار بیفتد بیشتر در راه زوال می افتد.
    آدم باید حرف خود را بزند صرف نظر از دیگران . آدم بودن هم یکی از توقعات ما از هنرمند است. توقع اساسی هر اجتماعی نگر از هنرمند است. هنرمند باید حرف را بزند، منتها بهتر. با صرف نظر از هر چه یا هر کس. در این کار احتمال تنهایی، بی اعتنایی دیدن ، شاید هم غریبه شدن ، در نتیجه کم هم نیست. اما غرض که اختلاط با هر کس، یا مشمول مهر و عنایت شدن که نیست. البته تنهایی و تک صدایی ، این منفرد نشستن را هم نوعی مخاطره ی حرفه ای حساب بفرمایید. یک جور عارضه ی شغلی است --- مانند خون که روی دست دکتر جراح می ریزد، یا بوی دباغی روی لباس کارگر کارگاه چرم. فرعی است ! مطرح نیست ! شاید در این مزیتی هم هست --- این که می بیند از بند چرک رسم چرت چرت زدن جسته است و دیده است و دیده را گفته ست. البته از خطا مصون هم نیست. یک کار انسانی ست ماندد هر چه کار انسانی ست.
    ملاحظه ی واقعیات در مورد من که این کارها را می گویم و حسابم را با این چیزها روشن کرده ام، حکم می کند بگویم الان که پیش شما هستم، و توقع، در هر حال، اینست که همه ی شما یک ذهن کنجکاو جوشنده داشته باشید، دست کم به این دلیل که در دوره های دانشجویی هستید، و تمام تخمیر فکری بایستی در این دوره انجام بگیرد، خوب می دانم، یقین دارم که از صد نفر دوتاتان هم نه این چند فیلم نامه های مرا خوانده اید، و نه این چند فیلم های مرا دیده اید، و حالا که اینجا آمده اید همانجور است که تشریف برده باشید سیرک، به جایی که فیل هوا می کنند. کار من که چیزی نیست، اصلا از نثر و قصه و از فیلم چیزی که چیزی باشد نمی دانید. یا شعر. فرق ندارد. هنر، فرهنگ ، علم...
    تنها چیزی را که از ذهن تان به طور تند و کمابیش سطحی گذشته است یا وقتی از دیگران شنیده اید یا خوانده اید، که در ارج آن گفته یا نوشته هم می شود شک داشت، آن را به اسم عقیده برای خود دارید --- چیزی که حاصل یک کار فکری سنجیده و شکیبا نیست. من می دانم کنجکاوی ساده شما را کشانده است به اینجا یا شاید رنگ لباس زیر من. بیشتر بیکارید و دل مرده، حالا امیدوارید شاید این تازه آمده ی دلربا ، این دخترک لوند و دلبر سرگرم تان کند امشب. من هم ، این تازه آمده ای هم که پیش از تولد فکریتان در همین ورشو زندگی می کرده، حقه را می زنم و از تالار این همه پر از تماشایی فریب نخواهم خورد، خود را پر از رضایت و باد غرور نخواهم کرد چون حرص اسم ندارم، که بیهوده است مانند خودنمایی و خود را فریفتن و زیور به خود بستن.
    اما این وضع را که خوب می شناسمش مغتنم می شمارم تا حرف های دیگری را هم میان مطلب اصلی که تئاتر و سینما و قصه است قالب کنم؛ شاید با این تماس، با این قلق، آغاز تغییرکی به دست بیاید. اگر که بیاید. و اگر که بیاید چندان هم نمی ماند. و این که من اینجا پیش شما هستم در واقع، باز، همان پیش خودم بودن است. در حداکثر من دارم برای کسانی میان شما حرف می زنم که بتوانند حرف های خودشان را در حرف های من پیدا کنند نه در لباس زیر و دامن کوتاه من و از برای سنجش این هر دو امکان تازه ای برایشان باشد. من هم با این به خود گفتن حرف هایم را دوباره ورانداز می کنم ، با این امید که از واکنش هاتان من هم به نوبه ی خود واکنش به دست بیارم، چشم انداز تازه ای، شاید، پیدا کنم برای دیدن ابعاد اطرافم، برای دیدن اجزا و طرح فکر خودم. بعد هم اگر بشود آن را از واکنش هاتان غنی بکنم.


  2. تشکر


  3. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۸
    نوشته
    207
    مورد تشکر
    155 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست
    این منفرد نشستن را هم نوعی مخاطره ی حرفه ای حساب بفرمایید. یک جور عارضه ی شغلی است ---
    من فکر میکنم یک عارضه شغلی به واقع میتونه باعث نرسیدن به هدف اصلاح و تعالی جامعه باشه
    نظر شما چیه ؟
    به نظر من همیشه راه بهتری وجود داره ! و اون راه بهتر ماهیت بخش هست نه تکرار مکررات
    صدف سينه من عمري
    گهر عشق تو پروردست
    كس نداند كه درين خانه
    طفل با دايه چه ها كردست
    همه ويراني و ويراني
    همه خاموشي و خاموشي
    سايه
    افكنده به روزنها
    پيچك خشك فراموشي...

    http://z.about.com/d/cruises/1/0/g/I/1/122-2240_IMG.JPG

  4. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    53
    مورد تشکر
    26 پست
    حضور
    7 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط parzadan نمایش پست
    من فکر میکنم یک عارضه شغلی به واقع میتونه باعث نرسیدن به هدف اصلاح و تعالی جامعه باشه
    نظر شما چیه ؟
    به نظر من همیشه راه بهتری وجود داره ! و اون راه بهتر ماهیت بخش هست نه تکرار مکررات

    مباحثه بر سر هدفمندی و وجوه هدفمندی کار چه در هنر چه در پیشه های دیگر نبود . عارضه ی شغلی می شود همان پرداخت هزینه اگر کاری که می کنی کار باشد و بها داشته باشد و اگر چیزکی که چیز باشد در میان باشد حالا فرق نمی کند اساسا طرف بازیگر است پزشک است یا دباغ . مخاطره ی کاری همان ریسک پذیری در انجام کار است و ارتباطی به نیل به هدف یا فرسودن و انحراف از هدف ندارد . بهایی است که ناگزیر برای انجام کار ، تاکید می کنم انجام کار باید پرداخت. و منظور از تکرار مکررات و البته راه بهتر و به هر حال و در نهایت راه بهتر ماهیت بخش را هم که نفهمیدم.

  5. تشکر


  6. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۸
    نوشته
    207
    مورد تشکر
    155 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست
    مباحثه بر سر هدفمندی و وجوه هدفمندی کار چه در هنر چه در پیشه های دیگر نبود . عارضه ی شغلی می شود همان پرداخت هزینه اگر کاری که می کنی کار باشد و بها داشته باشد و اگر چیزکی که چیز باشد در میان باشد حالا فرق نمی کند اساسا طرف بازیگر است پزشک است یا دباغ . مخاطره ی کاری همان ریسک پذیری در انجام کار است و ارتباطی به نیل به هدف یا فرسودن و انحراف از هدف ندارد . بهایی است که ناگزیر برای انجام کار ، تاکید می کنم انجام کار باید پرداخت. و منظور از تکرار مکررات و البته راه بهتر و به هر حال و در نهایت راه بهتر ماهیت بخش را هم که نفهمیدم.
    فکر میکنم که هنرمندی که بخواد به هدفش برسه نمیتونه نگران خدشه دار شدن شخصیتش نباشه و فقط برای خودش بنویسه اصلا به تاثیر گذاری کارش و آینده رفتارش هم فکر نکنه آزاد آزاد باشه ..
    و فرض هم گذاشتم به اینکه هدف هنرمند ماهیت دادن به هنر باشه نمیدونم فرضم درست هست یا نه ..
    در قبال این جمله
    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست
    اگر او از تخطئه بترسد و به جستجوی تحسین و جمع کردن تبعه باشد
    گفتم به نظر من میشه هم ترسید هم هم شعور را کنار نگذاشت ! شاید گذرا و ساده از مفهوم و ماهیت ترس گذشتید .. و تکرار کردید آنچه همه از ترس گفتند که ترس مانع رسیدن به هدف میشود ...
    یعنی ارائه مفهوم جدید از مفید بودن بهتر و تاثیر گذار تر تا تذکر دادن به افت های همچون جستجوی تحسین
    ویرایش توسط parzadan : ۱۳۸۸/۰۱/۱۴ در ساعت ۱۲:۴۱
    صدف سينه من عمري
    گهر عشق تو پروردست
    كس نداند كه درين خانه
    طفل با دايه چه ها كردست
    همه ويراني و ويراني
    همه خاموشي و خاموشي
    سايه
    افكنده به روزنها
    پيچك خشك فراموشي...

    http://z.about.com/d/cruises/1/0/g/I/1/122-2240_IMG.JPG

  7. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    167
    مورد تشکر
    390 پست
    حضور
    36 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    با سلام خدمت خانم كاروليناي گرامي
    لازم مي دانم از مباحث جالبي كه در خصوص نقش ، اثر و كاركرد هنر مطرح فرموديد تشكر كنم ، چرا كه بخش قابل توجهي از واقعيات مربوط به تاثير هنرمند در كلامتان منعكس شده است ولي به نظر حقير هرچند صراحت لهجه و رك گويي خصلتي بواقع نيكوست ،


    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست


    ملاحظه ی واقعیات در مورد من که این کارها را می گویم و حسابم را با این چیزها روشن کرده ام، حکم می کند بگویم الان که پیش شما هستم، و توقع، در هر حال، اینست که همه ی شما یک ذهن کنجکاو جوشنده داشته باشید، دست کم به این دلیل که در دوره های دانشجویی هستید، و تمام تخمیر فکری بایستی در این دوره انجام بگیرد، خوب می دانم، یقین دارم که از صد نفر دوتاتان هم نه این چند فیلم نامه های مرا خوانده اید، و نه این چند فیلم های مرا دیده اید، و حالا که اینجا آمده اید همانجور است که تشریف برده باشید سیرک، به جایی که فیل هوا می کنند. کار من که چیزی نیست، اصلا از نثر و قصه و از فیلم چیزی که چیزی باشد نمی دانید. یا شعر. فرق ندارد. هنر، فرهنگ ، علم...
    تنها چیزی را که از ذهن تان به طور تند و کمابیش سطحی گذشته است یا وقتی از دیگران شنیده اید یا خوانده اید، که در ارج آن گفته یا نوشته هم می شود شک داشت، آن را به اسم عقیده برای خود دارید --- چیزی که حاصل یک کار فکری سنجیده و شکیبا نیست. من می دانم کنجکاوی ساده شما را کشانده است به اینجا یا شاید رنگ لباس زیر من. بیشتر بیکارید و دل مرده، حالا امیدوارید شاید این تازه آمده ی دلربا ، این دخترک لوند و دلبر سرگرم تان کند امشب. من هم ، این تازه آمده ای هم که پیش از تولد فکریتان در همین ورشو زندگی می کرده، حقه را می زنم و از تالار این همه پر از تماشایی فریب نخواهم خورد، خود را پر از رضایت و باد غرور نخواهم کرد چون حرص اسم ندارم، که بیهوده است مانند خودنمایی و خود را فریفتن و زیور به خود بستن.

    مي توان با مخاطب به گونه اي سخن گفت كه بدون اثر آزاردهنده كلام تند و تيز ، تاثير مدنظر گوينده ايجاد شود .

  8. #6
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    53
    مورد تشکر
    26 پست
    حضور
    7 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط parzadan نمایش پست
    فکر میکنم که هنرمندی که بخواد به هدفش برسه نمیتونه نگران خدشه دار شدن شخصیتش نباشه و فقط برای خودش بنویسه اصلا به تاثیر گذاری کارش و آینده رفتارش هم فکر نکنه آزاد آزاد باشه ..
    و فرض هم گذاشتم به اینکه هدف هنرمند ماهیت دادن به هنر باشه نمیدونم فرضم درست هست یا نه ..
    در قبال این جمله

    گفتم به نظر من میشه هم ترسید هم هم شعور را کنار نگذاشت ! شاید گذرا و ساده از مفهوم و ماهیت ترس گذشتید .. و تکرار کردید آنچه همه از ترس گفتند که ترس مانع رسیدن به هدف میشود ...
    یعنی ارائه مفهوم جدید از مفید بودن بهتر و تاثیر گذار تر تا تذکر دادن به افت های همچون جستجوی تحسین
    متوجه نشدم و نمی شوم از کجای متن زایل کردن شخصیت و بی اعتبار ساختن هنرمند را به نمود گرفتی و به حدود خدشه دار شدن شخصیت فردی بستی آنچه را در هیئت مخاطره ی شغلی بیان کردم. باز هم محافظه کاری یا مقابل آن رادیکالیسم را تصور نمی کنم بشود بست به آنچه در باب مخاطره ی شغلی گفتم و به هر حال هنرمند آزاد است یا بوده ست و می شود که رادیکال باشد و یا محافظه کار یا چیزی به بست شبیه این هر دو. برای خود نوشتن و در حضور خود بودن زیر سوال نمی برد موضوعات اجتماعی یا دغدغه های این سانی را که می تواند موضوع کار هنرمند باشد و همچنین اهمیت قایل شدن هنرمند به فضای انسانی و دغدغه اجتماع و واکنش افراد. و ماهیت بخشیدن آن طور که تو بیانش می کنی در فهم من نمی گنجد شاید . چون نمی فهمم چطور هدف می شود ماهیت بخشی ؟ و به هر حال ماهیت کدام است و کجاست و چیست ؟ و هجمونیک سخن گفتن تو در باب ماهیت از برای چیست ؟ و اینکه اصلا مبحث ما ماهیت بخشی در هنر نبوده ست و نشد. داستان بسیار روان تر از مفهوم و ماهیت ترس ! و بازداری آن از رسیدن به هدف بود. و اصلا در این باره سخن نگفتم و دوست ندارم بگویم چون سلیقه ی شخصی دخیل می شود در آن و نه انصاف؛ به مثل شبیه آن کس که سرشار می شود آن هنگام که نفرت همگانی را برانگیزد و مقابل آنکه مقبول بودن یا حداقل سنجیده بودن فضای دور و بر برایش مهم است و چه کسی قاضی است که این درست است یا آن به جز فهم همگانی که به هیچ نمی ارزد یا فضای عمومی که به حد همان جلت است که فرمودم.

    ویرایش توسط Karolina : ۱۳۸۸/۰۱/۱۴ در ساعت ۱۳:۴۱

  9. #7
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    53
    مورد تشکر
    26 پست
    حضور
    7 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط امير نمایش پست
    با سلام خدمت خانم كاروليناي گرامي
    لازم مي دانم از مباحث جالبي كه در خصوص نقش ، اثر و كاركرد هنر مطرح فرموديد تشكر كنم ، چرا كه بخش قابل توجهي از واقعيات مربوط به تاثير هنرمند در كلامتان منعكس شده است ولي به نظر حقير هرچند صراحت لهجه و رك گويي خصلتي بواقع نيكوست ،




    مي توان با مخاطب به گونه اي سخن گفت كه بدون اثر آزاردهنده كلام تند و تيز ، تاثير مدنظر گوينده ايجاد شود .

    سپاس از خواندن متن
    واکنش و برخورد با مخاطب البته سبک است و سیاق بیان، حالا چه اسمش بشود رک گویی و ساده و صریح بودن و چه دید از بالا و خرد دیدن مخاطب و سواد خود را به جا یا نا به جا به رخ کشیدن - در هر حال راه می برد به ادبیات را در خدمت هوش گرفتن و شناسایی و هشدار را صحیح عرضه کردن از دید خود.

    ویرایش توسط Karolina : ۱۳۸۸/۰۱/۱۴ در ساعت ۱۳:۵۶

  10. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    38
    مورد تشکر
    56 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام
    می شه موضوع سخنرانیتونو مطرح بفرمایید.
    تا بیشتر با اجزای سخنرانیتون ارتباط برقرار بشه.
    در جستجوی امید

  11. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۸
    نوشته
    207
    مورد تشکر
    155 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست
    هنر همیشه فردی است و برون ریزی و بیان ذهن فردی یک فرد بوده است و هست، حالا اگر به اجتماعی بودن یا لزوم اجتماعی بودن هنر اشاره بفرمایید، در حداکثر این می تواند یک صفت یا یک جهت برای هنر باشد. شکل پدید آمدن مستقیم اش نیست. شکل مستقیم پدید آمدن اش هم نیست. هنر اجتماعی هم، هنر اجتماعی درست و راست هم، هنر اجتماعی جوشان و زنده و مطلوب و مغتنم هم هنر فردی فردی ست که نظر به سوی افق اصلاح شده، پاک شده ی انسانی داشته یا دارد. این هنر یک فرد درباره ی اجتماع یا برای اجتماع است --- برای آرزوی پاک کردن اجتماع است وقتی که اجتماع درست نیست. وقتی که اجتماع بیمار است. وقتی نویسنده، یا هنرمندی بر ضد این کجی و نادرستی --- اعم از سیاسی و مالی و فکری و روحی و رفتاری--- حرف می زند طبیعی است اگر هنرش مورد قبول کلی و فی الفور اجتماع نباشد. اجتماعی که در اکثریت خود، یا دست کم در اکثریت فعاله و اساسی خود، قادر به درک و تحسین موجه هنر پاک اجتماعی باشد، اجتماعی ست که به آن حد و اندازه از شعور و هوش رسیده است که قبلا درد خود را دوا کرده، حالا دارد به فکر گل زدن به فرق هنرمند می افتد، احسنت می گوید. اصلا من تقریبا یقین دارم که در چنان جایی ، جایی برای یک چنین هنر، جوری که فعلا می شناسیمش باقی نمی ماند، نیست. اما فعلا اگر که هنرمند از شعور یا دیدی تندتر از دید یا شعور اطرافش بهره ای دارد ناچار حرف های تازه خواهد زد، با جورهای تازه حرف خواهد زد، و کارهای تازه خواهد کرد که این برای دیگران غریبه خواهد بود. پیداست احتمال تخطئه او در یک چنین وضعی بسیار بیشتر است تا امکان گرفتن تحسین. و اگر او از تخطئه بترسد و به جستجوی تحسین و جمع کردن تبعه باشد ناچار باید دید و شعور را بدهد جایش اسنک و پفک بگیرد. جلتی برای برگ زدن ، کفتر از کلاه در آوردن. این کار را کرده اند و چه بسیار دیده ایم اما حرفش از این بحث ما دور است.
    من در هیچ جای از متن بی اعتبار کردن کسی را "نمود" نگرفتم . از محافظه کاری و رادیکالیسم هم نخواستم چیزی بگم .

    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست
    آدم باید حرف خود را بزند صرف نظر از دیگران . آدم بودن هم یکی از توقعات ما از هنرمند است. توقع اساسی هر اجتماعی نگر از هنرمند است. هنرمند باید حرف را بزند، منتها بهتر. با صرف نظر از هر چه یا هر کس. در این کار احتمال تنهایی، بی اعتنایی دیدن ، شاید هم غریبه شدن ، در نتیجه کم هم نیست. اما غرض که اختلاط با هر کس، یا مشمول مهر و عنایت شدن که نیست.
    من خواستم بگم گفتن این جملات چیزی جز مخفی کردن واقعیت نیست حدالق از نظر من . باخود بودن برای چه بود ؟ جز جلب توجه ؟ اگر جیز دیگریست شما بفرمایید !
    ویرایش توسط parzadan : ۱۳۸۸/۰۱/۱۴ در ساعت ۱۶:۰۰
    صدف سينه من عمري
    گهر عشق تو پروردست
    كس نداند كه درين خانه
    طفل با دايه چه ها كردست
    همه ويراني و ويراني
    همه خاموشي و خاموشي
    سايه
    افكنده به روزنها
    پيچك خشك فراموشي...

    http://z.about.com/d/cruises/1/0/g/I/1/122-2240_IMG.JPG

  12. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۷
    نوشته
    982
    مورد تشکر
    768 پست
    حضور
    8 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    بستگی داره به چه هنر بگویم و به چه کسی هنرمند! به نظر بنده نسبت به نوع فرهنگ و بخصوص ایدئولوژی-عنوان هنر و هنرمند از جوامعی به جوامع دیگر فرق میکنه! برای مثال در جوامع غربی و بخصوص جوامعی که دین در آنهاکم رنگ تر است به یک فردی که نقش اول فیلمهای پورنو را به عهده داره و یا مانکن سکسی مجلات مختلف -هنرمند اطلاق میشود . حال آنکه همین فرد را در جامعه دینی بخصوص جوامع اسلامی فردی فاسد عنوان میکنند. دوستان اگر به جملات و سخنرانی های هنرمندان جوامع بی دین و یا کم دین بنگریم خواهیم دید که به هر نحوی از انحاء از کلمات مبتذل و یا دور از شان یک هنرمند واقعی استفاده شده است . و وقتی چنین کسانی را مورد انتقاد قرار می دهیم با کلمات و جملات قلمبه و سلمبه سعی در برخ کشیدن اطلاعات و عقاید پوچ خود را خواهند داشت. کمبود معنویات- سوءاستفاده های ابزاری - عدم اعتقادات دینی و در نهایت بی هویت و بی هدف زندگی کردن از این افراد موجودی ساخته که از انسانیت فقط ناطق بودن آنرا یدک می کشند ! در این میان دلم می سوزد برای کسانی که نام و هویت ایرانی را مطرح می کنند ولی سبک و سیاق زندگیشان چونان حیواناتی که در جنگل برای زنده بودن می کشند و کشته میشوند - می باشد. بسیار جای تاسف دارد که نام مقدس هنر و هنرمند را با چنین کسانی عجین کنیم پس ای کاش مرزها و خطوط تفکیک آنها را یاد بگیریم و به هر کار رذیلانه هنر و هر فرد منحرف و پستی هنرمند نگوئیم! می دانم که بعد از اکران پست فوق سیل انتقادها به بهانه توهین و... سرازیر خواهند شد ولی حقیقت تلخ است و انسان باید جرات پذیرفتن حقایق ولو به ضررش را بپذیرد....!
    007

  13. تشکر


صفحه 1 از 3 123 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود