صفحه 1 از 9 123 ... آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: ღاشعار دفاع مقدس ღ

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    494
    مورد تشکر
    732 پست
    حضور
    31 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    ღاشعار دفاع مقدس ღ




    دید در معرض تهدید دل و دنیش را
    رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
    رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
    چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را
    رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد
    مشت خاکستری از حادثه مینش را
    استخوان های نحیفی که گواهی می داد
    سن و سال کم از بیست به پایینش را
    ماند سردرگم و حیران که بگیرد خورشید
    زیر پابوس سبک یا غم سنگیش را
    بود ناچیز تر از آن که فقط جمجمه ای
    کند آرام دل مادر غمگینش را
    باز هم خنده به لب داشت کدر کرد و کبود
    تلخی غربت در چهره شیرینش را
    شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
    گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را
    ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز
    قصه یوسف و پیراهن خونینش را
    کفن پاک تو سجاده پلاکت تسبیح
    ابتدا بوسه ثواب است کدامینش را

    حميد رضا حامدی

    ویرایش توسط سوگند : ۱۳۸۸/۱۱/۲۱ در ساعت ۰۹:۵۴


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    3
    مورد تشکر
    6 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    به نام اله العاصین
    رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ
    از جبهه گریختن گناهی است بزرگ
    ما بر سر پست انقلابیم اکنون
    خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ
    ویرایش توسط کمیل دین شعاری : ۱۳۸۸/۰۱/۱۷ در ساعت ۱۱:۲۱


  3. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    494
    مورد تشکر
    732 پست
    حضور
    31 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0




    رضا عزیزی

    آسمان حیاطمان ابری‌ست، شیشه‌هامان همیشه لک دارد
    مادرم در سکوت می‌سوزد، قصه‌ای مثل شاپرک دارد

    خسته در خانه‌های بالاشهر، پشت‌هم رخت چرک می‌شوید
    در میان شکسته‌های دلش غمی اندازه‌ی فلک دارد

    زخم‌ها مثل روز یادش هست، درد سیلی هنوز یادش هست
    پدرم گفته برنمی‌گردد، مادر اما هنوز شک دارد

    خواهرم هی مدام می‌پرسد: دستمان خالی است یعنی چه؟
    طفلک کوچکم نمی‌داند دست مادر فقط ترک دارد

    بغض مادر شکستنی، آنی‌ست، جانمازش همیشه بارانی‌ست
    به خدا حاضرم قسم بخورم با خدا درد مشترک دارد

    و از آن روز سرد برف‌آلود که پدر رفت و توی مه گم شد
    آسمان حیاطمان ابری‌ست، شیشه‌هامان همیشه لک دارد


    ویرایش توسط Divine Love : ۱۳۸۸/۰۱/۲۱ در ساعت ۱۵:۵۰


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    17,586
    مورد تشکر
    14,342 پست
    حضور
    4 ساعت 10 دقیقه
    دریافت
    662
    آپلود
    397
    گالری
    32

    مطلب قصه رفتن




    کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالي تو
    دلم دوباره گرفته زبي‌خيالي تو
    تو التماس نگاه کدام پنجره‌اي
    که نقش بسته نگاهم به طرح قالي تو
    شکوفه‌هاي نگاهم هميشه پژمرده است
    بدون عشق و صميميت شمالي تو
    به بام شهر، من امشب ستاره مي‌کارم
    براي چشم گريزنده‌ي غزالي تو
    هميشه مثل ستاره، بيا کنارم باش
    دوباره قصه رفتن و جاي خالي تو


    شاعر:سیده فاطمه میر عمادی



  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    203
    مورد تشکر
    333 پست
    حضور
    1 روز 2 ساعت 11 دقیقه
    دریافت
    14
    آپلود
    3
    گالری
    4



    عشق یعنی گمشدن در زیر خاک
    عشق یعنی استخوان و یک پلاک

    فاطمیه آمد و آن همدم و مونس کجاست
    شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست
    در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا
    تا نپرسند این جماعت صاحب مجلس کجاست

    اجرک الله یا بقیه الله


  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    17,586
    مورد تشکر
    14,342 پست
    حضور
    4 ساعت 10 دقیقه
    دریافت
    662
    آپلود
    397
    گالری
    32

    آرزوی قشنگ




    مي‌خواهم سبز بايستم
    چنان درختان
    و سرخ بميرم
    چنان که شهيدان
    آري
    چه سرگذشت قشنگي است
    سبز،
    سرخ!


    شاعر:مجتبی تونه ای
    منبع: كتاب حماسه‌هاي هميشه جلد 1 صفحه 301


  7. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۸
    نوشته
    267
    مورد تشکر
    806 پست
    حضور
    18 ساعت 9 دقیقه
    دریافت
    67
    آپلود
    0
    گالری
    6



    اي شهيدان! عشق مديون شماست
    هرچه ما داريم از خون شماست

    اي شقايق ها و اي آلاله ها
    ديدگانم دشت مفتون شماست

    در مقامات سلوك معنوي
    سالك پيوسته مادون شماست

    باز اين دل را به غارت برده ايد
    سينه ام جاي شبيخون شماست

    خانه ويران بيداد و ستم
    شعله ور از آتش خون شماست

    ماهيان سرخ پولك- نقره اي
    ديدگانم رود كارون شماست


    بهروز ساقي
    امام صادق علیه اسلام می فرمایند : «نحن حجه الله علی خلقه و جدتنا حجته علینا »‌ .... « ما حجت خداوند بر مخلوقات هستیم و جده ما ( حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ) حجت او بر ما »‌
    « اشهد ان فاطمه الزهراء بنت رسول الله عصمة الله الکبری و حجت الله علی الحجج »


  8. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    17,586
    مورد تشکر
    14,342 پست
    حضور
    4 ساعت 10 دقیقه
    دریافت
    662
    آپلود
    397
    گالری
    32

    یک روز دیگر




    چشم پاک دختري از جمله‌اي تر مانده است
    چشم‌هاي پاکش اما خيره بر در مانده است
    روي ديوار اتاق کوچک تنهايي‌اش
    عکس بابايش کنار شعر مادر مانده است
    قلب دختر مي‌تپد و روبه رويش عکس مرد
    چون پرستويي که بي‌آواز و بي‌پر مانده است
    کوچه‌ها آبي شد و بابا نيامد، مادرش
    گفت تا برگشتنش يک روز ديگر مانده است

    شاعر:محدثه عباسی
    منبع: ماهنامه سبزسرخ شماره 39 صفحه 8

    ویرایش توسط سوگند : ۱۳۸۸/۰۷/۰۱ در ساعت ۰۸:۵۴


  9. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۸
    نوشته
    1,289
    مورد تشکر
    3,163 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    زشرق نگاهت، طلوعى طلايى كجاست
    بگو لحظه ی گريه هاى جدايى كجاست

    تمام غزل هاى نابم فداى تو باد!
    سرود صميمانه ی آشنايى كجاست
    زمانى مرا شوق ديدار چشم تو بود
    همان اشتياقى كه گفتم: - بيايى - كجاست
    تو بودى، مرا فرصت سُرخ پرواز بود
    چو رفتى ديگر بال هاى رهايى كجاست؟
    كسى مثل تو آرزوى شهادت نداشت
    دريغا پس از تو دلى نينوايى كجاست؟








    ღاشعار دفاع مقدس ღ



    تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نياز؟
    مي کشم ناز يکي تا به همه ناز کنم..


    ***



  10. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۸
    نوشته
    1,289
    مورد تشکر
    3,163 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ღاشعار دفاع مقدس ღ


    كه را روى اين دست ها مى برند؟
    خدايا مگر عشق را مى برند؟
    كسى نيست آيا كه گويد به من
    تن بى كفن را كجا مى برند؟
    چه در مخملى سبز پيچيده اند
    كه او را به باغ خدا مى برند؟
    به دوش نسيم سحرگاه عشق
    شهيد مرا تا كجا مى برند؟
    من و كوچه سرد و غمگين تو
    تو را از نگاهم چرا مى برند؟
    چرا خون نگريم مگر مى شود
    عزيز مرا سر جدا مى برند



    تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نياز؟
    مي کشم ناز يکي تا به همه ناز کنم..


    ***



صفحه 1 از 9 123 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود