-
۱۳۸۸/۰۱/۲۵, ۱۰:۳۶ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۸
- نوشته
- 20
- مورد تشکر
- 45 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اهل حق
با عرض سلام و خسته نباشيد و تشكر از راهنمايي برادران عزيز و دوستان گرامي بنده سوالاتي در مورد ماهيت و اصول عقايد فرقه اهل حق دارم اگر امكان دارد بنده را راهنمايي نمائيد
با تشكر
-
-
۱۳۸۸/۰۱/۲۶, ۰۳:۰۴ #2
تاريخچه شيعه با فرقه «اهل حق» غير قابل قياس است
بسم الله الرحمن الرحیم
اهل حق، سير تاريخي و مباني فكري» فرقه اهل حق غير از اعتقاد به اميرالمومنين (ع) آن هم به صورتي بسيار متفاوت، تقريبا هيچ وجه مشتركي با تشيع ندارد و تاريخچه شيعه با اين فرقه غير قابل قياس است.
اهلحق، سير تاريخي و مباني فكري» بعضي به اشتباه اهل حق را برآمده از عرفان تشيع تلقي ميكنند، اهلحق در واقع فرقه اي است با گرايشهاي باطني و برخاسته از تودههاي مردم غرب كشور كه عموما اهل سواد و علم نبودهاند؛ بههمين دليل اعتقادات پيروان اين فرقه با خرافات، توهمات، افسانهها و اسطورهها آميخته شده است.تاريخچه مشخصي از فرقه اهلحق يا آيين حقيقت يا دين حقيقت يا يارسان وجود ندارد كه اين خود نشان دهنده ضعيف بودن مبناي فكري اين فرقه و ابهام در آن است.
آيا كاربرد لفظ علياللهي براي فرقه اهلحق جايز است .اگر محققانه به تاريخ تشيع بنگريم متوجه خواهيم شد فرقهاي به نام علياللهي به معناي واقعي كلمه در شيعه وجود نداشته است. بودهاند كساني به نام غلات كه در مورد اميرالمومنين (ع) غلو كرده بودند اما آنها هيچ وقت تشكيلات و خصوصيات خاص يك فرقه را نداشتند
بعضي از محققان شيعه به شدت به علياللهي، غلات و ديگر فرقههاي منسوب به شيعه تاختهاند در حالي كه در تاريخ شيعه اثري از موسسان اين فرقهها وجود ندارد و ما آنها را فقط در كتابهاي مربوط به فرق و مذاهب ميبينيم كه اين نشان ميدهد چنين كاري فقط براي خدشه وارد كردن به مذهب شيعه انجام شده است.
اهل حق يك مكتب عرفاني هم نيست؛ چرا كه ما در عرفان تجلي اسما و صفات داريم نه تجلي ذات.
در مورد بنيانگذار و موسس فرقه اهلحق اقوال زيادي وجود دارد، نصير، بهلول، بابا سرهنگ، باباخوشين، شاه اسحاق و ... ازجمله كساني هستند كه به عنوان موسس فرقه اهل حق معرفي شدهاند.
شخصيت اصلي اهل حق شخصي به نام سلطان اسحاق است كه تقريبا تمام 12 شاخه اهل حق او را به عنوان مجدد اين فرقه ميشناسند نه موسس. حتي بعضي از شاخههاي اهلحق او را بيش از اميرالمومنين (ع) مورد تكريم قرار مي دهند. تقريبا همه شاخههاي اهل حق با اندكي شدت و ضعف امام علي (ع) را مظهر الوهيت ميدانند، تجليات سلطان اسحاق شامل 28 نفر ميشود كه اين 28 نفر به 4 گروه 7 نفره تقسيم ميشوند.تمام شاخههاي اهلحق به جز يك شاخه خاص كه خود را مي خواهند به اسلام نزديكتر كنند، به حضرت رسول اكرم پيامبر اسلام (ع) قائل نيستند، حتي بعضي از پيروان فرقه اهلحق معتقدند كه پيامبر اسلام خود به مقام الوهيت حضرت علي (ع) واقف بوده است اما از جانب ايشان اجازه نداشته است اين نكته را فاش كند.پيروان اهل حق 3 روز در سال روزه مي گيرند و بعد از آن عيدي شبيه عيد فطر دارند اما با اين حال اكثر شاخههاي اين فرقه نماز و روزه را انكار مي كنند.شاهنامه حقيقت و نامه سرانجام را ازجمله متون ديني اهل حق است: مولف رسالههاي اهل حق مشخص نيست و بيشتر آنها را به سلطان اسحاق منسوب ميكنند
داشتن شاربهاي بلند، قائل بودن به سرّ مگو، اعتقاد به دونادون، مراسم سرسپردگي و برخي از موارد ديگر در بين تمام خاندان اهل حق كه خود را اهل باطن هم مي دانند، رايج است. حتي بعضي از شاخههاي اهل حق شيطان رجيم را نيز مورد ستايش قرار مي دهند و معتقدند او براي جدا كردن خوب از بد از سوي خدا ماموريت دارد كه از اين لحاظ شبيه فرقه يزيديه عمل مي كنند. عده اي ديگر از پيروان اين فرقه نيز خروس را تجلي سلطان اسحاق مي دانند و از كشتن اين حيوان خودداري مي كنند.
-
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۴, ۰۹:۱۴ #3
حضرت علي _ عليه السّلام _ ميفرمايد: يهلك في اثنان: محبّ غال و مبغض قال:[1] و ما با مطالعة تاريخ اين سخن اميرالمؤمنين _ عليه السّلام _ را به عينه ميبينيم كه گذشته از دشمنان آن حضرت، عدهاي نيز بر اثر افراط و غلو در مورد حضرت علي _ عليه السّلام _ به بيراهه كشيده شده و از نيل به هدايت بازماندهاند؛ اين افراد كه در اصطلاح علماي ملل و نحل به غاليان معروف هستند، فرقههاي متعددي را تشكيل ميدهند كه معروفترين و ناميترين اين فرقهها، فرقة اهل حق ميباشد. اهل حق به معني لفظ نام گروهي است كه به ايشان با نوعي تسامح، علي اللهي نيز ميگويند، اينان حضرت علي _ عليه السّلام _ را تجلي خداوند ميدانند[2] و در مورد تجلي خداوند و حلول عقايدي دارند كه در كتابهاي مفصل بدان اشاره شده است؛ با اين همه آنان علي اللهي واقعي نيستند، بلكه عقايدشان آميختهاي از اعتقادات مانوي و اديان كهن ايماني و مذهب اسماعيلي و تناسخ هندي و ديگر اديان سري است.[3]
بنابر ادعاي بزرگان اهل حق، اساس مذهب اهل حق كوشش براي وصول به حق و خداوند ميباشد و در اين راه بايد نخست مرحلة شريعت يعني انجام آداب و مراسم ظاهري دين و مرحله طريقت يعني رسوم عرفاني و مرحله معرفت يعني شناخت خداوند و مرحله حقيقت يعني وصول به خداوند را بپيمايند.[4]
اختلاف موجود بين اهل حقها زيادتر از آن است كه بتوان از يك گروه واحد اهل حق سخن گفت، برخي از محققان با توجه به اسناد و مدارك منتشره، اهل حقهاي امروزي را به سه گروه تقسيم كردهاند:
1. گروه شيطان پرستان: اينان شيطان را تقديس ميكنند و خوك را مقدس ميشمارند و از گوشت آن ميخورند و با طهارت مخالفند.
2. گروه علي اللهي: كه شامل تعداد بسياري از طائفههاي اهل حق ميشود، اينان تصور ميكنند كه حضرت علي - عليه السّلام - جسماً و ذاتاً خداست. دين خود را جدا از اسلام ميدانند؛ واجبات شرعي را قبول ندارند.
3. گروه اهل حقهاي به ظاهر مسلمان كه خود را شيعه امامي ميدانند .[5]
با همه اين گروهبنديها همه اهل حق در پنج مورد با هم اشتراك دارند كه عبارت است از:
1. سرسپردن. 2. داشتن پير و دليل. 3. نياز دادن به جاي نماز. 4. روزه سه روزه گرفتن. 5. شارب داشتن.[6]
الف) انتقادهاي اعتقادي
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 25، ص 270.
[2] . مرداني، محمد، سيري كوتاه در مرام اهل حق، انتشارات مؤسسه دفاع از حريم اسلام، چاپ اول، 1377، ص 39 و 47 تا 55.
[3] . مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375، ص 78.
[4] . همان، ص 79.
[5] . مقدمه داود الهامي بر كتاب سيري كوتاه در مرام اهل حق تأليف محمد مرداني، انتشارات مؤسسة دفاع از حريم اسلام، چاپ اول، 1371، ص 10 و 11.
[6] . سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 56.
-
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۴, ۰۹:۱۷ #4
مذهب اهل حق را بايد التقاطي از عقايد گوناگون مذاهب مختلف دانست كه از هر مذهبي و هر فرقهاي نكتهاي و مطلبي را اخذ كرده و با آميختن همة آنها، مذهب جديدي را به وجود آورده است:
1. انحراف از توحيد
اهل حق در مورد خداوند دچار تشبيه و تجسيم و... ميشوند و عقايد بيارزش در اين مورد دارند، آنان ميگويند: خدا قبل از آفرينش درون درّي بوده و آن درّ در قعر دريا قرار داشت.[7] و فرشتگان نيز از خداوند صادر شدهاند. نخستين ايشان از زير بغل خداوندگار پيدا شد، دومين آنها از دهان او، سومين آنها از نفسش، چهارمين از عروقش، پنجمين از نورش...[8] و...
در حالي كه طبق آموزههاي اسلامي، خداوند منزه از جسم، مكان، زمان و... بوده و خالق همة ممكنات است و حضرت علي _ عليه السّلام _ در وصف خداوند ميفرمايد: برتر و بالاتر است از گفتار كساني كه او را بر مخلوقاتش تشبيه ميكنند يا راه انكارش را ميپويند.[9] و در خطبهاي ديگر ميفرمايد: «... تغيير و گوناگوني در او راه ندارد و گذشت زمان هيچ گونه تبديل و دگرگوني براي او به وجود نياورد. آمد و شد شبها و روزها او را كهنه نسازد و روشنايي و تاريكي تغييرش ندهد، او به اجزاء و جوارح و اعضا و به عوارض و ابعاض به هيچ كدام توصيف نگردد. حد و نهايتي براي او نيست و انقطاع و انتهايي ندارد.»[10]
2. انكار معاد و اعتقاد به تناسخ
اهل حق معاد مورد نظر دين اسلام را قبول ندارد و تناسخ مأخوذ از اديان هندي را جايگزين آن قرار داده است و معتقدند «روح هر كسي هزاربار با بدنهاي مختلف متولد ميشود؛ گاه به صورت انسان و گاه به صورت حيوان، زماني به شكل پرنده و زماني ديگر به شكل درنده و خزنده.[11] و انسان بايد هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبي زندگي كند تا در هزار و يكمين مرحله بهشتي يا جهنمي شود.[12] و نام اين نقل و انتقال را به جاي تناسخ، تكامل مينهند.
گذشته از ايرادهاي عقلي و منطقي كه در كتاب هاي كلامي و فلسفي به آنها اشاره شده، سؤال اين است كه: اين نقل و انتقالها چرا صورت ميگيرد؟ و چرا در همان دفعه اول روح به جهنم يا بهشت نميرود، و هزار بار بايد عوض شود؟ و اگر اين مراحل براي تكامل لازم است، پس در طول اين هزار بار نقل و انتقال بايد همه به تكامل برسند كه در آن صورت همگي بهشتي خواهند بود و اگر به تكامل نرسند هزار بار نقل و انتقال بيخود خواهد بود.
7مالاميري كجوري، احمد، اهل حق، نشر مرتضي، چاپ اول، 1376، ص 192.
8 . فرهنگ فرق اسلامي، ص 80.
9 . نهجالبلاغه، خطبة 49.
10 . همان، خطبه 1860.
11 . اهل حق، ص 15.
12. سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 64.
-
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۴, ۰۹:۱۹ #5
ب) انتقادهاي عملي
با اين كه اهل حق خود را مسلمان و متدين به دين اسلام ميدانند، اما نه تنها در اصول دين همانند ساير مسلمانان نيستند؛ در فروع دين هم مانند ساير مسلمانان عمل نميكنند كه به چند مورد از اين موراد اشاره ميشود:
1. ترك نماز و روزه
اهل حق، نماز و روزه بر شيوه اسلامي را كاملاً مردود ميدانند، سلطان سهاك در مسائل عقيدتي اكيداً اعلام داشته كه روزه سه روز و نياز به جاي نماز. اينها پولي را كه به عنوان نياز و سرانه دادن، ميدهند كافي از نماز ميدانند و ميگويند: ما نياز ميدهيم و آن نياز غالباً يك گوسفند قرباني است كه آن را رئيس ديگ جوش كند و به اهل حق بخوراند و ميگويند اگر نياز نباشد نماز بيسود است اگر نيازدهي پس نماز بيهوده است.[13]
و بدين ترتيب با آيات قرآن كه روزه را يك ماه[14] و نماز را واجب ميداند، مخالفت ميكنند و با اين همه ادعاي مسلماني هم ميكنند.
2. تغيير قبله
اهل حق كعبه را قبله نميدانند و «پيديور» كه محلي در غرب شهرستان پاوه يعني جايگاه سلطان سهاك را قبله خود ميپندارند. و مردگان را رو به اين منطقه خاك ميكنند و قربانيها را هم رو به اين منطقه قرباني ميكنند. و البته در مقام شعر نيز قلب را قبله هر شخصي معرفي ميكنند.
3. منع از كوتاه كردن شارب (سبيل)
اهل حق شارب (سبيل) زدن را كاملاً ممنوع ميشمارند. و اهل حق واقعي را كسي ميدانند كه شارب او دست نخورده باقي مانده باشد. از يكي از بزرگان آنها نقل شده است كه: صاحبكار فرمود: در دوره مرتضي علي (دورهاي كه خدا در جسد حضرت علي حلول كرده بود) قرار چنين بوده هر كسي كه ما را خواست سبيل نگيرد، از نان و آب روزه نباشد، اهل حق قليان نكشد؛ آن وقت قرار چنين بود، چه بر طريقت چه بر حقيقت، ما اقرار داديم در پيش محمد مصطفي هر كساني از اين سه چيز بيرون باشد ما از او جدا باشيم، نشانه ياري (احل حق بودن) همين است.[15]
13. ر. ك: سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 38.
14 بقره/181.
15 . اهل حق، ص 127.
-
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۴, ۱۳:۴۷ #6
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 937
- مورد تشکر
- 1,691 پست
- حضور
- 1 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
-
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۵, ۲۰:۰۶ #7
من از یکی از پیروان اهل حق در مورد عقیده شان درباره قرآن پرسیدم وایشان گفتند که ما کتاب دینی خود را که به آن ( دفتر ) می گویم از قرآن بالاتر میدانیم و از کارشناسان سوالی نبز دارم که صرف نظر از تناقض مسئله تناسخ با معاد آیا روایت معتبری از پیامبر و معصومین داریم که در آن مسئله تناسخ به صراحت رد شده باشد؟
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۶, ۰۹:۱۷ #8
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۸/۰۶, ۱۵:۴۲ #9
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 937
- مورد تشکر
- 1,691 پست
- حضور
- 1 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
خلاف به عرض تان رسانده اند گرامی
گروهی که شارب را نمی زدند ، یا تار و مار شدند ( مثل برخی از افراد مشهور این فرقه که ناچار از کوچ شده یا مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار گرفتند ) یا از ابتدا معتقد به نورعلی الهی نبودند ( مثل جمعیت ترک تباری که این کار را انجام ندادند و اصلا جزو فرقه محسوب نمی شدند )
اما آن ها که جمعیت اصلی را تشکیل می دهند ، شارب را اکثرا از ته و با تیغ تراشیدند ، تا وفاداری و تعهد خود به انجام دستورات دکتر بهرام را به احسن وجه نشان داده باشند . ( خودتان می توانید ببینید ! )
-
-
۱۳۸۸/۰۸/۱۴, ۲۱:۰۱ #10
دوست عزیز بنده در یکی از شهرهای غرب کشور زندگی میکنم، و خیلی از این اهل حق را دیده ام. ولی فرقه های آنها را نمیشناسم. اما اهل حق هایی که در شهرهایی مثل صحنه و کرمانشاه و اسلام آباد غرب زندگی میکنند هنوز شارب خود را کوتاه نمی کنند. ولی دقیقا نمیدانم که اینها از کدام فرقه ی اهل حق هستند.
به هر حال سبیل اینها زیاد مهم نیست() ولی یکی از نشانه های شناخت آنها در شهرهای اطراف ما همین سبیل آنهاست.
ویرایش توسط مجنون الحیدر : ۱۳۸۸/۰۸/۱۴ در ساعت ۲۱:۰۳
من که مجنونم از آن حیدر کرار خدایا مددی
عشق دیوانه به حد نیست، ندارد عــــددی
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری