جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: و تو یک کوفی خواهی بود اگر....

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آذر ۱۳۸۷
    نوشته
    62
    مورد تشکر
    152 پست
    حضور
    1 ساعت 19 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    و تو یک کوفی خواهی بود اگر....




    بسم رب المهدی

    روزگاریست در جست و جوی یارم , نه از آن رو که نمی شناسمش. معنی انتظار را نمی دانم.
    منتظر از چه رو در کلام امام صادق (ع) چنین اوج می یابد که شایسته ی بهترین مردمان می گردد. قدر مسلم آنکه با واگویه ی « اللهم عجل لولیک الفرج» به این مقام نخواهی رسید!
    اشک هایی که در فراق ریخته می شود ,ندبه هایی که بی شک از سوز دل بر میخیزد زیاست, لیکن انتظار را کامل نمی کند .
    شاید راه اندکی وضوح یابد اگر بگویم اینک به دنبال منتظرم . نه آنکه او را بشناسم ,که خود را بیابم و بدانم ژرفای انتظار را . اما چرا نمی یابمش میان این همه عاریه دار ثقلین ؟بی تاب میشوم نکند باز اهل کساء تنها مانده باشد.
    ما را چه میشود که فرسنگ ها از اهالی انتظار فاصله گرفته ایم؟
    کوفی را از چه رو مواخذه میکنی که تو خود کوفی هستی اگر منتظر نباشی...
    کوفه آن زمان که در بحبوحه ی فرستادن دل نوشته هایش بود رنگ عشق داشت , رنگ شهر خودمان.
    کوفی حسین را تنها گذاشت و ما فرزند حسین را. چه بیگانه وار به هم شبیه شده ایم حال آنکه کوفی , کوفی را نمی شناخت اما ما.....
    لحظه ای تامل کن و در احوال کوفی بنگر,شاید بیش از ما شیفته ی حجت زمان خویش بود ؛ اما نه اینکه حسین را نفهمید که شناخت " نامه هاشان سخنم را تصدیق میکند" بی شک آنها رسالت حسین را دریافتند اما رسالت خودشان را هرگز.
    کوفی از حریتی که حسین به اومی بخشید گریخت, از سنگینی بار ایمانی که به او میداد. کوفی رسالت خویش را ندانست نه امامت حسین را.
    او نیز به انتظار ظهور حسین نشست و فقط نشست و نگریست , به تمام زشتی ها , سیاهی ها و گویی صدای یاری خواستن مولایش را نشنید که چنین بی روح فقط به نظاره نشست.
    حق را ادا نکرده ام اگر بگویم حسین در پی یاری گر بود که در اندیشه ی یاری گری بود!
    " هل من ناصر ینصرنی " را تو مدد جویی مپندار که شعار امامت حسین همین است : "کیست که مشتاق هدایت حسین است تا او را یاری کنم .کیست که در جست و جوی دستان مُمد اوست"
    مثل هل من ناصر مثل کشتی نوح است و تنها آنکه منتظر است نجات خواهد یافت و مثل ما مثل کوفیانی که نا آَشنا با دستان مهربان حسین به یاریش نشتافتند،نه به یاری حسین به یاری خویشتن خویش.
    زیبا که بنگری ، زشتی روزگار بار دیگر نوای هل من ناصر ینصرنی را در ضمیرت نجوا خواهد کرد. در چه اندیشه به خواب رفته ای؟
    ندبه هایت پسر فاطمه را به دیارمان میخواند ،بگذار این بار کوفه برای همیشه رنگ عشق به خود بگیرد. حسین عازم کوفه خواهد شد به شرط انتظار تو ، یه شرط دلدادگی.
    عاشق که میشوی دیگر از آن خود نیستی .دل اگر بیقرار شود ،صبر گر لبریز گردد،تاب نخواهی آورد درد دوری را . یار را به خانه بخوان ،گر خانه را جای منزلتش نیست ،بگستر آن را. مگو یارای یاریش نیست ،میکده یار را می طلبد،وقت مستی است، پیاله خالی مانده .زشت باد دلی که جز به سلامتی ساقی خیال نوشیدن دارد.
    در این خرابات پی کدام معجزه ماندی برای پایان انتظارت؟ معجزه حد بی حد جنون توست.معجزه قدرت اراده و همت توست . رسالت خویش را بازیاب . بهار را که نمی شود خشک و خالی دعوت گرفت ،خانه تکانی ای می باید دیدن شکوفه هایش را.
    در این انتظار چه هراسی از تنهایی است؟تو گر تنها ترین تنهایان شوی باز تنها نخواهی بود. مهدی خود اولین منتظر است. او چشم به راه بیداری است؛ تا کی کوفیان به جست و جوی حقیقت رسالتشان را دریابند.
    به چه وهم در سیری؟ شور درون را بگذار تا بسوزاندت ،وارثان زمین چشم به قدم هایت دوخته اند.
    دگر مگو خانه تکانی را تمام قدم های شهر نیاز است ،گام اول را که برداری بوی بهار به مشام میرسد.....و محظوظ میشوی از حال وهوای عید.
    فقط گام اول را بردار اگر چه تنها اما بردار تا آنها که ورایت ایستاده اند به حرکت آیند گر چه آهسته اما بیایند،بگذار آهسته بیایند.
    بلا گردان قدمهایت. گام بردار ،پیش رو، رکود مکن که عاشقی می ایستد ، نه ، تمام میشود.
    نباشد آن روز که به مرگ عشق رضا دهیم.

    یا لطیف

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۷
    نوشته
    123
    مورد تشکر
    226 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
    كلمه لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي

  3. تشکر


  4. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آذر ۱۳۸۷
    نوشته
    62
    مورد تشکر
    152 پست
    حضور
    1 ساعت 19 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    اي دل اگر عاشقي در پي دلدار باش ................ بر در دل روز و شب منتظر يار باش
    دلبر تو دايما بر در دل حاضر است ............... رو در دل برگشاي حاضر و بيدار باش
    ناحيت دل گرفت لشگر غوغاي نفس...............پس تو اگر عاشقي عاشق هشيار باش
    نيست کس آگه که يار کي بنمايد جمال.............. ليک تو باري به نقد ساخته‌ي کار باش
    در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن ..........تو به يکي زنده‌اي از همه بيزار باش
    گر دل و جان تو را در بقا آرزوست .................... دم مزن و در فنا همدم عطار باش
    یا لطیف

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود