-
۱۳۸۸/۰۱/۳۱, ۰۷:۴۸ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
.: سبک و مکتب در شعر فارسی :.
سبک و مکتب در شعر فارسی
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۵, ۱۴:۴۶ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
سبک و مکتب در شعر فارسی
سبک شعر، یعنی مجموع کلمات و لغات و طرز ترکیب آنها، ازلحاظ قواعد زبان و مفاد معنی هر کلمه در آن عصر، و طرز تخیل و ادای آن تخیلات ازلحاظ حالات روحی شاعر، که وابسته به تأثیر محیط و طرز معیشت و علوم و زندگی مادی ومعنوی هر دوره باشد، آنچه از این کلیات حاصل می شود آب و رنگی خاص به شعر می دهد کهآن را «سبک شعر» می نامیم، و قدما گاهی به جایسبک «طرز» و گاه «طریقه» و گاه «شیوه» استعمال می کردند.
1- سبک خراسانی یا ترکستانی
2- سبک عراقی
3- سبک هندی
4- بازگشت ادبی یا سبکهای جدید که منتهی به سبک جدید دوره مشروطه شده است.
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۵, ۱۴:۴۷ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
سبک خراسانی
سبک خراسانی که آن را سبک ترکستانی هم می گویند در واقع طنز و شیوه شاعران خراسان بوده است.
در این شیوه که از اولین دوران های شعر فارسی یعنی اوایل قرن چهارم تا اواسط قرن ششم ادامه داشت.
شاعران و استادان زیادی مانند: رودکی ،فرخی،عنصری،فردوسی،منوچهری،ناصرخسرو ،سنایی و
مسعود سعد سلمان ظهور کرده و شیوه خراسانی را به کمال رساندند.
سبک خراسانی دو مرحله دارد:
دوره سامانی و دوره غزنوی وسلجوقی.
در دوره سامانی،سادگی بیان و کهنگی تعبیرات و اصطلاحات به خوبی مشخص است. غلبه کلمات فارسی بر واژه های عربی و توجه به توصیفات طبیعی و ساده و محسوس و عینی از ویژگیهای شعر این دوره محسوب می شود.
موضوعاتی که در شعر این دوره مطرح می شود غالباً یا مدح است و یا هجور وهزل که هر دو ملایم است و معتدل و دور از اغراق. تغزلات عاشقانه و پند و اندرز وحکمت با شیوه ای شاعرانه و نه عالمانه نیز از مشخصات شعر این دوره به شمار می رود.
از قالبهای مهم در این عصر می توان به قصیده ومثنوی اشاره کرد. درقصیده معمولاًموضوع مدح و هجو و تغزل است و در مثنوی تمثیل و داستان و حماسه بیان می شود.
قالبهای دیگری مانندرباعی ودوبیتی گه گاه در یک دوره دیده می شود وتعداد آن ها بسیار اندک است.
صنایع لفظی و معنوی در شعر این دوره اگر وجود داشته باشد خالی از تکلف و تصنع است در حدی نیست که بتوان به آنها اعتنا کرد.
استفاده از بعضی معلومات علمی و برخی آیات و احادیث نبوی و روایات تاریخی وحماسی هم در شعر این دوره وجود دارد اما همه ی این مواد چنان در کلام به کار رفته است که صفت اصلی شعر این دوره یعنی سادگی بیان همچنان برجا می ماند و از بین نمیرود.
سبک خراسانی در دوره غزنوی و اوایل سلجوقی گذشته از بعضی مختصات لفظی و خصایص دستوری که در واقع مربوط به زبان و لهجه ی منطقه خراسان قدیم می شود، باشعر دوره سامانی تفاوتهایی دارد.
از جمله این که سادگی بیان، جای خود را به استحکام و سنگینی کلام می دهد و شعر تا حدی به پختگی می رسد.
هر چند شعرفرخی با صفت سادگی همراه است، اما پختگی و استحکام کلام در آن کاملاً مشهود است. عنصری ومنوچهری و بعدهاناصرخسرو وسنایی به تدریج سادگی طبیعی را از شعر سبک خراسانی دور می سازند و آن را تا حدی ازمیان می برند.
در سبک این دوره بعضی قالب های تازه مانندترجیع بندو ترکیب بند و نیز مسمط و قطعه به وجود می آید.
با این همه قصیده و مثنوی از قالبهای معتبر این سبک است.
صنایع بدیع اعم از لفظی و معنوی و انواع تشبیهات درشعر این دوره رواج داشته است.
شاعرانی مانند عنصری، منوچهری، ناصرخسرو وسنایی از اصطلاحات فلسفی،نجوم، ریاضیات و بعضی مباحث علوم طبیعی و پزشکی در شعر خود استفاده می کند و به این ترتیب رنگی عالمانه به شعر خود می زدند.
استفاده از احادیث و آیات قرآنی و نیز اشعار عربی درمیان شاعران این دوره رواج بیشتری یافت.
مثلاً منوچهری که دیوان اشعار عربیرا از برداشت نمی توانست خود را از زیر نفوذ و تاثیر آن خارج سازد و ناصرخسرو وسنایی معلومات و مطالعات دینی خود را در شعر خویش می آوردند.
بیان موضوعاتیمانند مدح و هجو و تغزل و پند و حکمت در شعر این دوره ادامه یافت ولی در این میان اغراق و تا حدی اضافه گویی زیادتر شده و در واقع به نوعی تکامل یافت.
بااین همه کسانی مانند ناصر خسرو، مدح اغراق آمیز را به یک سو نهادند و حکمت و دین واخلاق را به جای آن معنای قرار دادند.
هر چند در ابتدای این سبک روح ملی وحماسی خاصه در دوره سامانی جلوه ای بارز داشت ولی در پایان آن این روحیه تضعیف شده و جای آن را روحیه ی زاهدانه کسانی مثل ناصرخسرو و اخلاق صوفیانه ی شاعرانی چون سنایی پر کرد.
به طور خلاصه می توان گفت شروع این سبک با روحیه حماسی وپایان آن با روحیه صوفیانه.
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۵, ۱۴:۴۷ #4
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
سبک عراقی
سبک عراقی با ظهورسلجوقیان در خراسان واتابکان در عراق و آذربایجان به وجود آمد وبه تدریج شعر "دری" که مرکز اصلی آن در خراسان و ماوراءالنهر است، به عراق وآذربایجان راه یافت.
از طرفی در این دوران بر اثر سیاست سلجوقیان، مدارسمختلف دینی تأسیس شد و معارف اسلامی مانند تفسیر و منطق و حکمت و علوم بلاغی و ادبیات عرب در این مدارس تدریس می شد و ترویج علوم و معارف اسلامی باعث شد که شاعران وادیبان نیز با علوم رایج زمان آشنا شوند.
در این دوره علوم مدرسه ای در شعرتأثیر فراوان گذارد تا آنجا که فرا گرفتن علوم از لوازم شاعری شد و مایه تفاخر ومباهات شاعران.
رواج شعر دری در عراق و آذربایجان و تاثیر علوم اسلامی وادبیات عرب در آن سبب شد که در شعر فارسی تحولی اساسی به وجود آید.
این تحول هر چند در شعر شاعران آذربایجان و عراق مشهودتر است اما می توان آن را قبل از همه در شعر"انوری"و "ظهیر فاریابی" مشاهده کرد.
"انوری" نخستین کسی است که این شیوه جدید را ارائه می دهد و از یک طرف قصاید و مدایح اغراق آمیز و پرصنعت را وارد شعر رهایش کرد و از طرف دیگر غزلهای لطیف و پرشور سرود.
در آذربایجان "خاقانی " ونظامی " پرچم دار شیوه تازه شدند و در عراق "جمال الدین اصفهانی" و پسرش "کمال الدین" و این شیوه را برگزیده و در ادامه ی این روند"سعدی " و" حافظ " آن را به اوج میرساندند.
معانی شعری در این شیوه تازه گذشته از مدح که با اغراق و خضوع وخشوع فراوان نسبت به ممدوح همراه است دارای هجو و هزل نیز هست اگر بعضی از شاعران این دوره مانند "انوری" و "سوزنی سمرقندی" هجوهای تند و هزل هایی (مطالب طنز گونه) زشت دارند ولی دیگر شاعران این سبک مانند "خاقانی" نیز سرودن در مایه های هجو و هزل را آزموده اند.
عرفان و اخلاق و زهد از معانی رایج در شعر این دوره است.
غزل که ابتدا انوری آن را بهصورت یک نوع جدید ارائه می دهد، در شعر غالب شاعران این دوره آزمایش می شود اوج آندر غزل سعدی و حافظ جلوه گر می شود.
عرفانوتصوف نیز در این عصر یکمضمون رایج است که غالباً در شعر کسانی مانندمولوی وعطار وعراقی به چشم می خورد.
اغلب قالبهای شعری مانند: قصیده و مثنوی و غزل در این دوره رواج دارند.
در میان شاعران این دوره نظامی گنجوی در "خمسه" نوعی جدید از انواع ادبی را در قالب مثنوی ارائه میدهد. او کلام خود را نو می داند و حتی با فردوسی به چالشگری بر می خیزد.
دراین دوره است که سعدی بوستان را می آفریند و امیر خسرودهلوی وجامیگذشته از مثنوی های داستانی، اخلاق وحکمت را در قالب مثنوی رواج میدهند.
شاعران فارس و اصفهان قالب غزل را بر قالبهای دیگر ترجیحمی دهند و "فارس" مرکز غزلسرایی به سبک عراقی می شود و سعدی وحافظ خداوندان غزل، هریک شیوه تازه ای می آفرینند.
توجه به زیبایی کلمه و سادگی و خوش آهنگی کهدر واقع سبک خاص سعدی است در غزل تاثیر می گذارد و شاعرانبسیاری از او تقلید می کنند ولی با این همه حافظ تحولی بزرگ در غرلفارسی ایجاد می کند و سبکی مستقل و آزاد می آفریند. در سبک عراقی قالب مثنوی و غزل اهمیت بیشتری پیدا می کندو تا دوره های بعد ادامه می یابد.
به طور کلی خصایص شعر سبک عراقی به طورخلاصه عبارتند از:
کثرت لغات و ترکیبات عربی و از میان رفتن لغات دور ازذهن فارسی، رواج اشارات وتلمیح های فراوانمربوط به معانی علوم و اظهار فضل کردن و توجه و گرایش شاعران به حکمت و فلسفه ومنطق،تضمین و اشاره بهآیات و احادیث و اشعار مشهور عربی و اشاره به اخبار و احوال انبیا و مشایخ رو آوردنبه بیان غیرمستقیم و استفاده ازاستعاره ومعماوایهام، استفادهاز اغراق و صنایع مختلف بدیع، رواج بیان مسائل مذهبی و کم رنگ شدن حس وطن پرستی و گذشته از اینها توجه به اموال شخصی و زن و فرزندو اظهار بدبینی و تأسف از زندگی و گاه نفرت از شعر و شاعری که غالباً روحیات شاعررا نشان می دهد، از خصایص ممتاز و چشمگیر سبک عراقی به شمار می روند.
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۵, ۱۴:۴۸ #5
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
سبک هندی
سبک هندی یا اصفهانی که مقدمات آن از دوره مفعول فراهم شده بود با ظهور دولت" صفویه" در ایران و "بابریه" در هند و نیز بر اثر بعضی عوامل اجتماعی و سیاسی و دینی به وجود آمد.
پادشاهان صفوی برای حفظ استقلال ایران و تشکیل حکومت ملی، مذهب شیعه را به عنوان یک مذهب ملی و رسمی در سراسر ایران رواج می دادند و برای اشاعه آن تبلیغات دامنه داری را آغاز کردند و همین امر روال مذهبی و سنتی گذشته را تغییر داد.
توجه شدید پادشاهان صفوی به تشیع و علاقه فراوان آنان به خاندان نبوت و اهل بیت باعث شد که شعر در خدمت مذهب و تبلیغ مذهبی قرار گیرد.
پادشاهان صفوی به مدح و اغراقات آن چندان علاقه ای نشان نمی دهند. غالباً شعر در نظر آنان جزمناقب و مراثی امامان و اهل بیت چیزی نیست و شاعران مدیحه سرا که جز اغراق و تملق چیزی برای ارائه کردن نداشتند مورد بی اعتنایی قرار می گرفتند.
برخی ازشاعران به دربار بابریه رفتند و بسیاری به شعر مذهبی خاص مرثیه روی آورند.
از آنجا که دربار ایران به شاعران روی خوش نشان نمی داد، قصیده سرایی وسرودن خاصه مدیحه از رونق افتاد و همین موضوع امر باعث می شد که شعر از دربار خارج شود و به دست مردم و طبقات مختلف بیفتد.
مدرسه هایی که در دوره سلجوقیانرونقی گرفته بودند، به تدریج از میان رفتند و شاعران که غالباً اهل حرفه و کسب وکار بودند از مدرسه و علوم مدرسه فاصله گرفتند.
از این رو، از یک طرف سنتهای درباری و از طرف دیگر علوم مدرسه ای در شعر فارسی فراموش شد و به جای ایندو، سنتهای مذهبی خاصه تشیع و حکمت عامیانه وارد شعر شد.
به این ترتیبمعانی و بافت کلام در شعر به تدریج تغییر کرد و سبک هندی یا اصفهانی آغاز گردید.
از موضوعات شعری که در این سبک مورد توجه است می توان به مرثیه اشاره کرددر مرثیه ها شاعران غالباً به مناسبت خوشایند پادشاهان و یا بنا به اعتقاد خودشانگرایشی به این معنی پیدا کردند.
در کتاب عالم آرای عباسی در شرح حال شاه طهماسب صفوی آمده است که چون شاعری وی را مدح کرد او در جواب او گفت:
"من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند بلکه باید قصاید درشأن شاه ولایت و ائمه معصومین علیهم السلام بگویند وصله، اول از ارواح مقدسه حضراتو بعد از آن، از ما توقع نمایند."
این طرز فکر البته منحصر به شاه طهماسبنبود و غالب پادشاهان خاندان صفوی نیز همین اندیشه را داشتند.
از همین رواکثر شاعران این عصر به مرثیه روی آوردند ومحتشم کاشانیآن را به اوج کمال می رساند.
غزل از مهم ترین قالب هایشعری سبک هندی است. جوهر اصلی غزل در این دوره عشق است.عشق با نوعی لاابالیگری ورندی و فساد و بی بند و باری همراه با مبالغات مربوط به سوز و گداز عاشقانه اظهارتواضع بیش از حد نسبت به معشوق بیان می شوند.
با این همه نوعی واقع گویی وبیان واقعیات زندگی نیز در شعر این دوره به چشم می خورد. مثلاً با وقت در ادبیاتزیر می توان فهمید که چگونه شاعر از تجارب واقعی زندگی عاشقانه خود سخن می گوید:
به هر مجلس که جا سازم حدیث نیکوان پرسم ----- که حرف آن مه نامهربان را در میان پرسم
مرهم ناز مکن بر دل ریشم ضایع ----- که جگر سوخته داغ نهان دگرم
جلوه ی قد توام زود ز پا می افکند----- گر نمیبرد ز جا سرو روان دگرم
اما این واقع گرایی در عشق به تدریج در پردهای از خیال پردازی فرو رفت و نوعی پیچیدگی و ابهام در آن به وجود آیِد و نه تنهاشور و هیجان را از غزل گرفت بلکه درک آن را محتاج فکر و دقت فراوان کرد.
مثلاً در این بیت که آن رابیدلراجع به تبسم معشوق گفته است، اینابهام به چشم می خورد.
تبسم که به خون بهار تیغکشید؟------ که خنده بر لب گل نیم بسمل افتاده استشاعر می خواهدبگوید تبسم معشوق چنان زیباست که خنده گل در مقابل آن هیچ جلوه ای ندارد.
در بیت زیر پیچیدگی شعر لطف آن را از میان برده است.
دهان تنگش از من چشمه حیوان نهان می داشت --- خطش سر زد ز لب کای تشنه جان من خضر این را هماما در غزل به غیر از مضامینعاشقانه، موضوعاتی چون عرفان و فلسفه و اخلاق نیز وجود داشت و مثلاً در شعر شاعریمانند صائب فلسفه با عرفان بههم می آمیزد و شاعر که مثل صوفی از استدلال می گریزد، مثل واعظ به تمثیل می پردازد.
در سبک هندی قالب غزل بیش از قالب های دیگر اهمیت یافت و شعرای بزرگ این مکتب مانندصائب تبریزی، نظیری نیشابوری،کلیم کاشانی،عرفی شیرازی وبیدل آن توجه فراوان کردند.
اگر چهدر قالب های دیگر مانند مثنوی و قضیده نیز شاعران چون محتشم، کلیم، عرفی و ... شعرمی سرودند ولی جز مرثیه چیزی ارائه نکردند.
به طور کلی خصایص اصلی سبک هندی عبارتند از:
- اجتناب از سادگی بیان
- سعی در رقت فکر و خیال
- رعایت ایجاز و کوتاهی در کلام و جست و جوی در مضامین پیچیده و تعبیرات بی سابقه
- آوردن ترکیبات و کلمات نامأنوس و دور از ذهن و مضمون آفرینی
- آفرینش خیال و توجه به تمثیلات و ارسال المثل ها بر مبنای استفاده ازتجارب روزمره تا حدی که نشان دهنده تاثیر محیط زندگی در شعر باشد
علاوه براین ها توجه به اوهام و خرافات و رواج حکمت عامیانه، بیان احوال شخصی و عواطف مربوطبه زن و فرزند و خویشان نیز از خصوصیات این سبک به شمار می رود.
مضمونآفرینی و به جست و جوی مضامین بکر و ناگفته و نشناخته رفتن چنان که قبلاً هم اشارهشد چندان در سبک هندی رواج می یابد که کار به ابتذال می کشد.
مثلاً محمدطاهر غنی کشمیری از این که ساقه نرگس مانند قلم تهی است و از زمین آب می گیرد و کسیکه درد دندان دارد باید با قلم نی آب بخورد، در تشبیه معشوق و رقابت نرگس با آن، وسیلی خوردن وی از دست صبا، چنین مضمون عجیبی می سازد:
نرگس از چشم تو دم زد، بر دهانش زد صبا----- درد دندان دارداکنون می خورد آب از قلم
یا شوکت بخاری از سایه مژه چشم مور، قلمومی سازد و به دست نقاش می دهد تا دهان تنگ یار را به آن تصویر کند:
ز سایه ی مژه ی چشم مور بست قلم----- چو می کشید مصور دهانتنگ تو را
پرگویی نیز از خصایص شعر سبک هندی است.
شاعراناین عصر غالباً در تمام مدت عمر به شعر گویی یا به عبارت دیگر شعر بافی سرگرم بودند.
مثلاً شاعری به نام عواصی یزدی، روزی پانصد بیت شعر می گفته است ونود سال عمر کرده است.
وی در چهل سال پیش از مرگش گفته است:
ز شعرم آنچه اکنون در حساب است ----- هزار و نهصد و پنجه کتاباست
حتی شاعری بزرگ مثل صائب تبریزی ظاهراً تادویست هزار بیت شعر گفته است. این موضوع اما در میان این اشعار سست و ناهنجار بعضی ابیات زیبا و لطیف و هنرمندانه نیز به وجود آمده است که غالباً شهرت یافته است.
از این روست که گاه تک بیت های در شعر شاعران این سبک یافت می شود که مایه شهرت آنهاست.
این مفردات غالباً داراینکات و لطایف هنری است و مانند امثال زبانزد است.
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۵, ۱۴:۴۹ #6
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۷
- نوشته
- 17,586
- مورد تشکر
- 14,342 پست
- حضور
- 4 ساعت 10 دقیقه
- دریافت
- 662
- آپلود
- 397
- گالری
-
32
بازگشت ادبی
بازگشت ادبی شیوه و سبک خاصی نیست بلکه نوعی تقلید از گذشته است.
این نهضت از اواخر قرن دوازدهم هجری شروع شد و در اول مرکز اولیه آن اصفهان بود.
علت ظهور این نهضت نه تنها تاسیس دولت قاجاریه و تشویق و علاقه پادشاهان و شاهزادگان قاجاریه به مدیحه و شعر درباری است بلکه بنا به قول ملک الشعرای بهار غالب شاعران این دوره به علت ابتذالی که در شیوه هندی راه یافته بود، از آن شیوه خسته شده بودند و به احیای شعر گذشته ایران رو آوردند.
این نهضت ابتدا در اصفهان آغاز می شد و شاعرانی مانند سید محمد شعله اصفهانی، میر سیدعلی مشتاق، لطفعلی بیگ آذربیگدلی و سید احمد هاتف اصفهانی به مخالفت با شیوه هندی،دست به سرودن اشعاری به شیوه شاعران متقدم مانند سعدی و حافظ می زدند. سپس درزمان سلطنت آغامحمدخان قاجار، عبدالوهاب نشاط اصفهانی انجمن ادبی در همان شهر تشکیل می داد و شاعران را به سرودن اشعاری به شیوه قدما خاصه به سبک عراقی تشویق کرد.
چندی بعد در زمان فتحعلی شاه "نشاط" به تهران می آمدو به دستور او انجمنی ادبی تشکیل می داد به نام "انجمن خاقان" که زیر نظر خودفتحعلی شاه کار می کرد.
این انجمن در واقع در جایی برای جمع شدن شاعران درباری و تجدید حیات شعر درباری بود.
هدف شاعران در این انجمن احیای شعرکهن، یعنی سبک خراسانی و عراقی بود.
شاعرانی مانند صبا، نشاط، مجمر، سحاب،وصال شیرازی غالباً به شیوه گذشته شعر می سرودند و به مدح فتحعلی شاه و شاهزادگان وتقلید از انواع و قالب های مختلف شعر پیشینیان سرگرم شدند و به این ترتیب روند شعرفارسی در تمام قرن سیزدهم یعنی تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه با این رویه پیش میرود.
از معروف ترین شاعرانی که در قرن سیزدهم و قسمتی از قرن چهاردهم بدین شیوه شعر سروده اند می توان به فروغی بسطامی،قاآنی شیرازی،سروش اصفهانی و ملک الشعرای بهار اشاره کرد.
این شاعران هر چند گه گاه اشعار نسبتاً خوبی هم دارند اما بیشتر نیروی خود را صرف محکوم کردن شیوه هندی کرده و اکثراً از پیشینیان تقلید کرده اند.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری