جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: تکه هایی از افکارم در آن دوران که 17 سال داشتم.
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۲, ۱۲:۱۳ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 53
- مورد تشکر
- 26 پست
- حضور
- 7 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تکه هایی از افکارم در آن دوران که 17 سال داشتم.
دلیلی ندارد مطرح کنم به چه دلیل این خاطرات قاعده مند را در این جا و این انجمن ها مطرح می کنم. اما هر چیز خوب برای خودش دلیلی دارد لابد.
متون زیر به قلم من است در آن زمان که 17 سال داشتم و آخرین ماه های زندگی نیمه سعادتمندانه ام را در ایران می گذراندم به همراه مادرم - و پدر مادر هر دو در شرف جدایی بودند
-
«هميشه با تو خواهم بود و فقط تو را دوست خواهم داشت» يا «بيا قول دهيم با ديگری (ديگرانی) رابطه نداشته باشيم» يا «تو بهترين و مهمترينِ آدمِ زندگیِ من هستی و خواهی بود» يا هر جمله ديگری با مضمونِ «فقط تو!» باعث میشود علاقهام نسبت به طرفِ مقابل يکباره کم شود. فارغ از اينکه آيا محتوای اين جملهها واقعيت دارند و اصلاً گزارههای درستی هستند يا نه –که فکر میکنم نيستند-، صرفِ بيانشدنشان فوراً احتمالِ وجود يک يا چند تا از اين خصوصيتهای –به زعمِ من- منفی را در او برايم روشن میکند: اعتمادبهنفسِ کم، مالک دانستنِ خود بر من، بیمنطقی، کمتجربگی، نداشتنِ جاهطلبی، حسادت، دروغگويی. و همين باعث میشود جذابيتِ او به شدت کم شود. حداقل يکی از روابطِ عالیِ عاشقانه و نسبتاً طولانیِ من (بيش از1 سال) فقط و فقط به خاطرِ اين موضوع تغييرِ ماهيت داد و تبديل شد به مناسبتی عذابآور، بیهيجان، لوس، که با سختی و تلاشِ زياد توانستم خودم را از آن عذابِ عجيب رها کنم.
حالا چرا آن خصوصيتها به ذهنم میآيند؟ کسی که از معشوقش تعهد بخواهد، به نظرم، علاوه بر اينکه به مرزهای امورِ خصوصیِ او تجاوز میکند دارد برای نهايتِ لذتبردن و زندگانی کردناش هم تصميم میگيرد. به نظرم شايسته نيست با انسان اينگونه برخورد شود. نيز محدود کردنِ معشوق به خاطرِ حسادت که غيرانسانی و بیتمدنی است.
کسی که تعهد میدهد و تعهد میگيرد دارد با بیمنطقی اين موضوع را ناديده میگيرد که در دنيا خوبانِ زيادی هستند که ممکن است روزی رابطهای با حداقل يکی از آنها دربگيرد. يا آنقدر بیاعتمادبهنفس است که فکر میکند نمیتواند با اين خوبان ارتباط بگيرد.
چنين کسی جاهطلبیِ عاشقانه را در خودش کُشته است و جايی برای رشد و پيشرفتِ خودش باقی نگذاشته. گاهی هم بیتجربگی يا کمتجربگی باعث میشود فکر کند احساسش هميشه پايدار میماند و برای همين محتوای گزاره تعهد برايش بیمعناست و از سرِ بیتوجهی تن میدهد. دروغگويی هم که نياز به شرح ندارد و اغلب –آنقدر که ديدهام- هدف از دروغگويی سوءاستفاده از معشوق است.
گذشته از همه اين حرفها، میفهمم که نظر حسين (دوستی در آن زمان) چيزی شديدتر از اينهايی است که تا الان گفتهام، يعنی: تعهد جزئی از رابطه عاشقانه است، مستتر است و شايد هيچوقت بيان نشود، اما هر دو طرف آن را میدانند و خودآگاه يا حتی ناخودآگاه به آن اعتقاد دارند.
فکر میکنم اين موضوع اصلاً بديهی نيست که اينطور فرض گرفته شود. حتی قبول ندارم که منطبق بر عُرف است. عُرف ممکن است تعهد داشتن را پسنديده بداند اما تأکيد ندارد که اگر رابطه عاشقانه، آنگاه فقط و فقط همين يکی! يعنی تا آدمها دربارهاش حرف نزده باشند، درست نيست که تعهد را شرطِ مسلمِ هر رابطهای بدانيم.
حرفِ من البته اين است که «فقط با هم بودن» در قياس با «کيفيتِ رابطه» اصلاً قابلِ عرض نيست. بنابراين درگيرِ چنين موضوعی نمیشوم هيچوقت. به اين فکر نمیکنم و برايم اهميت ندارد که وقتی معشوقم با من نيست، کجاست، با کيست و چه میکند. هرچند برايم مهم است که شاد باشد، رنج نکشد، لذت ببرد و اذيت نشود و برای شاد بودنش هر کاری از دستم بربيايد انجام میدهم (مثلاً محدودش نمیکنم به فقط رابطه داشتن با خودم!). کارِ آسانی نيست اگر که آدم حسود باشد، احساسِ مالکيت کند بر معشوقش، فکر کند توانايیِ برقراریِ رابطه عاشقانه ديگری را ندارد يا خود را –هم به لحاظ ذهنی، هم عملی- محدود کرده باشد به همين يک معشوق.
برای خودِ من اتفاق نيفتاده که همزمان و به يک ميزان و شدت عاشق دو يا چند نفر بوده باشم. اما برايم غريب نيست اگر کسی اينگونه باشد. ديدهام از نزديک و درک کردهام. حداقل در ارتباطهايم با سه نفر پيش آمده که «تنها معشوق» نبوده باشم. و رابطهها هم به شدت خوب و دلپذير و سرشارکننده بودهاند. خودم در مدت زمانی تقريباً سهماهه عاشقِ دو نفر بودهام همزمان: يکی در ابتدای آشنايی و ديگری در اُفولِ هيجانهای عاشقانه. هرچند فقط با يکیشان رابطه نزديک جسمی داشتهام. آن هم نه اينکه نزديکیِ جسمی را با هر دو بَد بدانم و اشتباه، نشده که بشود يا نخواسته بوديم.
منظورم اين است که اگر طرفينِ رابطه بدانند که هرکدام با کسانِ ديگری ارتباط دارند -يا به هر حال ممکن است زمانی رابطه داشته بوده باشند يا در آينده داشته باشند- و همچنان رابطه خودشان قوی و سالم باشد -و اين وابسته است به خصوصياتِ يک رابطه سالمِ عاشقانه که بحثِ من نيست- و بخواهند که با هم باشند، نيازی به هيچ ناخالصیای از جمله «تعهد» و قول و بازی با کلمه قاطعانه «فقط» نيست. اگر هم نخواهند با هم باشند، از بودنِ با يکديگر لذت نمیبرند –يا حداقل يکی از طرفين لذت نمیبرد-، هيچ نوع تعهدی نمیتواند آنها را به هم وفادار نگه دارد. برای همين است که «تعهد»، در رابطه عاشقانه، برايم واژهای بیکارکرد است.
-
۱۳۸۸/۰۲/۰۲, ۱۳:۵۶ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 359
- مورد تشکر
- 1,540 پست
- حضور
- 1 روز 4 ساعت 50 دقیقه
- دریافت
- 4
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام خدمت خانم کارولینا...
امیدوارم بر خلاف گذشته در مورد نظرات دیگران فکر کنید و پاسخ بدید!
پیش از هر نقلی می خوام برای چندمین بار بهتون تذکر بدم که لطفا" تو این کانون رعایت حیا و متانت رو بکنید هر چند می دونم که سالها در خارج از کشور زندگی کردید و مطمینا" فرهنگ که چه عرض کنم بی فرهنگی اروپا تو رفتارتون تاثیر گذاشته! ولی امیدوارم که رعایت فرهنگ و اخلاق ایرانی و اسلامی رو برای احترام به کاربرای این سایت بکنید...
ببخشید...اصلا" قصد توهین به شما رو نداشتم... موفقیت شما در عرصه ی هنر به عنوان یک بانوی ایرانی برای همه ی ما قابل تحسینه . امیدوارم نماینده ی شایسته ای از فرهنگ غنی ایرانی در لهستان باشید.
در مورد فرمایشات شما هم که نمونه ی بارز بی بند و باری در یک رابطه ی عاشقانه است!
شما ابتدا باید معنی و حقیقت عشق رو بشناسید و بعد هر رفتاری رو تو مرام عاشقی داخل کنید!
کسی میتونه خودش رو عاشق بدونه که از هر چیز جز معشوق دل بکنه !
اگه عشق رو بذاریم کنار و از دوست داشتن یا علاقه استفاده کنیم فرمایش شما تاحدودی قابل قبول به نظر میرسه(البته در نگاه کلی).
مثلا" اگه ما یک نوع غذا رو دوست داریم هیچ تعهدی به این نداریم که تنها از اون غذا استفاده کنیم!
علاقه به افراد هم طبق نظر شما همین حکم رو داره...
خوب اگه دو طرف رابطه راضی به این باشند که هیچ محدودیتی در رابطه برقرار کردن با دیگران وجود نداشته باشه دیگه مشکلی نیست!!!
ولی با یه دید گسترده تر.... نخیر خیلی هم مشکل و آسیب بزرگی هست! نتیجه ی این بی قید و بند بودن در این روابط رو می تونید تو جوامع غرب و کشور خودتون مشاهده کنید!
بچه های بی سرپرست! آمار فاجعه بار طلاق...آمار ایدز و...
گریه نمی کنم نه اینکه سنگم......
گریه غرورمو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگیاش
گریه نمی کنه قدم میزنه.......
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
۞❀۞❀۞آشنایی با شهید فرانسوی دفاع مقدس۞❀۞❀۞
توسط seyed yasin در انجمن برگی از دفتر زندگی ( زندگی نامه و خاطرات شهدا)پاسخ: 7آخرين نوشته: ۱۳۹۳/۰۶/۰۴, ۰۷:۵۶ -
▐★♥★ ▐داستان هایی از سیرت حضرت امام رضا (ع)▐★♥★ ▐
توسط ║★║فاطمی║★║ در انجمن اهل بیت و ائمه در قرآنپاسخ: 24آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۷/۰۷, ۱۷:۳۸ -
✿ دانلود نمایشنامه رادیویی از سرزمین نور ( رمان زندگی پیامبر اعظم ص ) ✿
توسط قاری قرآن در انجمن کلیپ صوتیپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۷/۰۲, ۱۱:۲۲ -
نامه ی زن آمریکایی به زنان ودختران مسلمان
توسط خادمة المهدی در انجمن حجاب و پوشش اسلاميپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۶/۲۸, ۱۴:۴۷
اشتراک گذاری