جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: راز و دلائل طولانی شدن غيبت امام زمان (عج)؟
-
۱۳۸۷/۰۵/۰۸, ۰۵:۵۹ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 505
- مورد تشکر
- 1,183 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 17
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
موضوع غيبت امام
در روايتي آمده است: روزي ابن عباس خدمت حضرت مولا اميرالمؤمنين(ع) عرض ميكند: يا اميرالمؤمنين مگر ذوالفقارت كُند شده يا اينكه بازويت خسته شده است، چرا در كنج خانه نشستهاي؟ حقّت را گرفتهاند و دست به هيچ اقدامي نميزني؟
امام مهدي(ع) چرا غايب است و علّت و جهتش چيست؟ پاسخ اين مسئله بسيار مشكل است زيرا كه مسئلهاي عقلي نيست تا با براهين عقلي پاسخ داده شود و نيز عرفي هم نيست تا عرف و عقلا آن را درك كنند، بلكه اين موضوع تعبّدي است و بايد پاسخ آن از منابع وحي؛ رسول خدا و اهل بيت طاهرينش(ع) اخذ شود. وقتي كه به اخبار آل محمد(ع) مراجعه ميكنيم ميبينيم كه اختلاف نظر بسيار در اينباره وجود دارد. حال شماري از روايتها را بررسي ميكنيم تا ببينيم كدام ديدگاه مناسب است تا بدان روي آورد.
روايتها دليل غيبت را شش دسته دانستهاند:
1. خوف و ترس
شماري از اخبار دلالت دارد كه خوف و ترس باعث غيبت مهدي(ع) است كه از اين جمله است:
حضرت امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا فرمود، آن شخص [امام مهدي(ع)]بايد غايب شود. شخصي سؤال كرد براي چه يا رسولالله؟ فرمود: خوف قتل وي در ميان است.
روايتهاي زيادي بدين معنا وارد شده است.
چرا امامان ديگر نميترسيدند؟
رسول خدا(ص) در اين خصوص ميفرمايد:
حضرت مهدي از ذريّة من خواهد آمد، تمامي جبّاران و ستمگران و شاهان عالم را خواهد كشت و فقط يك قدرت حكمفرما خواهد بود.
خلفا و سلاطين هم ميخواستند او را از بين ببرند، لذا بيشتر از ترس اينكه اين امامان مبادا مهدي(ع) باشند آنان را اذيت يا شهيد ميكردند.
منصور دوانيقي ـ خليفة عباسي ـ حضرت صادق(ع) را چندين مرتبه آزار داد، ولي روزي آن حضرت را احضار كرد و بعد از آنكه صحبتهايشان تمام شد گفت: يا اباعبدالله، يك سؤال از تو ميپرسم، راستش را به من بگو. امام صادق(ع) فرمود: من به هيچ كس دروغ نگفته و نميگويم چه رسد به تو. پرسيد آيا مهدي موعود تو هستي؟ فرمودند: نه. سؤال كرد: پس كيست؟ جواب داد: ششمين از فرزندان من خواهد بود. باز پرسيد: آيا در زمان من ميآيد؟ گفت: نه. دوباره سؤال كرد: آيا در زمان فرزند من خواهد آمد؟ فرمود: نه. سپس حضرت را آزاد كرد.
از اين حديث آشكار ميشود كه حاكمان ميترسيدند مبادا امام معاصرشان حضرت مهدي(ع) باشد، و بر اساس ترس دشمنان را قلع و قمع ميكردند. البته چنان در خبرها به طور پيوسته نهمين فرزند امام حسين(ع) امام موعود معرفي شد و نشانههاي آن حضرت مشخص شد كه امام موعود در وجود يك نفر تجلي پيدا كرد.
لذا هر خليفه و پادشاه در كمين بود تا او را بكشد. بنابراين بر امام مهدي(ع) لازم و واجب بود كه به خاطر وجوب حفظ نفس، آن هم نفس شريفي كه جهان به وجودش بستگي دارد، غايب باشد. در اخبار بسياري رسيده كه:
اگر حجّت خدا بر روي زمين نباشد زمين اهلش را فرو ميبرد.
پس ترس حضرت مهدي(ع) به خاطر جان خودش نيست، بلكه تقية امام(ع) براي حفظ مصلحت كل عالم است. به همين دليل ذكر نام آن حضرت از جانب شرع مطّهر ممنوع شده است. پس غايب بودن و تصرفش در باطن جهان آفرينش ضروريترين واجب است.
2. فرار از بيعت
از اهل بيت(ع) نقل شده است كه امام مهدي(ع) براي اينكه مشغولالذمه كسي نباشد و كسي با او بيعت نكند تا در نتيجه وامدار كسي نباشد، از نظرها پنهان شده است.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: صاحب اين امر ـ حضرت مهدي(ع) ـ ولادتش از اين خلق روي زمين پنهان است تا اينكه وقتي كه ظهور ميكند هيچ كس بيعت و پيماني در گردن وي نداشته باشد. خداي تعالي در يك شب فرج حضرت مهدي(ع) را عملي ميكند.1
يازده روايت ديگر از ابيبصير و دوازده روايت از جميل و سيزده روايت از هشام بن سالم و چهارده روايت از حسن بن فضال و هفت روايت از اسحاق بن يعقوب به اين معنا نقل شده است كه حضرت مهدي(ع) خود ميفرمايد: پدران من هركدام به گونهاي بيعت اصحاب و حتي افراد سركش زمان خود را بر گردن داشتند ولي من خروج و ظهور ميكنم در حالي كه بيعت هيچكس از سركشان و طاغوتها بر گردنم نيست.
3. تطابق با ساير پيامبران
سدير گويد: حضرت امام صادق(ع) فرمود:
قائم ما غيبتي دارد كه مدتش طولاني است. گفتم: يابن رسولالله اين غيبت طولاني براي چيست؟ فرمود: همانا خداي عزّوجلّ ابا دارد از اينكه سنّتهاي پيغمبران(ع) در غيبتهايشان را در مورد امام قائم جاري نكند و براي امام(ع) چارهاي نيست جز اينكه دورة غيبتهايشان را سپري كند. خداي عزّوجلّ ميفرمايد: «البته شما قطعاً سنتهاي پيشينيان را خواهيد گذراند»2. 3
4. اتمام نقمت بر كافران
وجود امام(ع) براي كافران نقمت است و وقتي كه ظهور ميكند تمامي كافران را ميكشد و نابود ميكند مگر كساني كه ايمان بياورند. هنگامي كه امام(ع) ظهور ميكند بايد در اصلاب كفّار، مؤمني نباشد چنانكه شيوة ائمة اطهار(ع) چنين بود، زيرا ايشان گويا ميديدند كه مؤمني در اصلاب كافران وجود دارد.
ابراهيم كرخي ميگويد: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: چرا اميرالمؤمنين(ع) در مرحلة اول با مخالفان خود نجنگيد و خانهنشين شد؟ فرمود: به دليل آية شريفهاي كه ميفرمايد: «اگر زايل و برطرف شوند البته عذاب ميكنيم كافران را به عذاب دردناك». عرض كردم: مراد از تزايل و زايل شدن چيست؟ فرمود: وديعهها مؤمنين هستند در صلب كافران (يعني در صلب اين كافران نطفههايي وجود دارد كه آنها مؤمن خواهند بود و براي اينكه اين مؤمنين، پيش از تولد كشته و نابود نشوند علي(ع) دست به ذوالفقار نبرد و كفّار را نكشت). فرمود: همينطور، قائم آلمحمد(ص) هرگز ظاهر نميشود تا اينكه امانتهاي خداي عزّ و جلّ از صلب كفّار خارج شوند. وقتي كه آنان خارج شدند، حضرت مهدي(ع) ظهور ميكند. از دشمنان خدا بر هر كس كه ظاهر شود و در برابرش بايستد و قد علم كند، همه را ميكشد و زمين را از لوث وجود كفّار پاك ميكند و عدل و داد را در روي زمين گسترش ميدهد.
خانهنشيني امام علي(ع)
در روايتي آمده است: روزي ابن عباس خدمت حضرت مولا اميرالمؤمنين(ع) عرض ميكند: يا اميرالمؤمنين مگر ذوالفقارت كُند شده يا اينكه بازويت خسته شده است، چرا در كنج خانه نشستهاي؟ حقّت را گرفتهاند و دست به هيچ اقدامي نميزني؟ فرمود: «ابن عباس صبر كن خواهي ديد كه نه ذوالفقار كُند شده و نه بازويم خسته شده است، بايد صبر كرد». ابن عباس ميگويد، همين طور در انتظار بودم و روزشماري ميكردم به قدري كه سرانجام مأيوس شدم. با خود فكر كردم ديگر اميرالمؤمنين(ع) به ميدان جنگ نخواهد رفت، زيرا كه حاضر نيست در لشكر مخالفان شركت كند، قدرت را هم كه از او گرفتهاند. تقريباً نزديك بيست و پنج سال گذشت و من به كلّي قضيه را فراموش كرده بودم تا اينكه حضرت به خلافت ظاهري رسيد و جنگ صفّين پيش آمد و به طرف صفّين ميرفتيم. در بين راه اميرالمؤمنين بالاي يك تپّهاي سوار اسب شد و به من فرمود:
ابن عباس همراه من بيا. خدمتش رفتم، آن حضرت خطاب به مردم دست بلند كرد و فرمود: «آيا كسي هست مرا ياري كند؟» ناگهان چهار هزار جوان خود را از اسبها پايين افكندند و شمشيرها را از نيام كشيدند و عرض كردند: يا اميرالمؤمنين تا رگهاي گردنمان حركت كند و خون در رگهاي ما جريان داشته باشد دست از ياريات برنميداريم و در ركابت جان فشاني ميكنيم.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اين افراد را در چه سنّي ميبيني؟ ابن عباس ميگويد، به آن جوانان نظري انداختم و پاسخ دادم: اينها را در سنين بيست تا بيستوپنج سالگي ميبينم. حضرت فرمود: «ابن عباس، اگر آن روز ذوالفقار كند نشده بود اين جوانمردان مؤمن به حقيقت فداكار در صلب پدرها يا در رحم مادرها از بين ميرفتند؛ آيا حيف نبود چنين مردان با ايمان و با فضيلتي به كلّي نابود ميشدند؟»
از اين روايت معلوم ميشود كه آن بزرگوار در موقع برپايي غوغا در خانهاش گويا با چشم بصيرت مؤمنان را در اصلاب پدرانشان ميديد. وي دست بر روي دست گذاشت تا اينكه ريسمان بر گردنش بستند و براي بيعت به طرف مسجد بردند. اين چهار هزار نفر نمونهاي بودند از ميليونها مؤمني كه آن بزرگوار در اصلاب پدران ميديد.
امام حسين(ع) در كربلا كسي را كه مؤمني در صلبش بود نميكشت. روايت شده است: همانا حضرت حسين(ع) بعضي از اهل كوفه را در حملههايي كه در كربلا به آنها داشت نميكشت با اينكه ميتوانست آنان را بكشد و بعضي ديگر را ميكشت. دربارة اين قضيه از آن حضرت سؤال شد. پاسخ داد: «در صلب آن كساني كه نميكشم از اهل ايمان ميبينم».6
حضرت امام زينالعابدين(ع) ميفرمايد: «ديدم در روز عاشورا كسي نيزهاي به پدر بزرگوارم زد، ولي پدرم عكسالعملي نشان نداد و او را نكشت. وقتي كه امامت به من منتقل شد، دانستم كه يكي از دوستان ما در صلب او بوده است».7
ولادت مؤمناني كه در صلب كافراناند
ائمة طاهرين(ع) براي حفظ مؤمنان و ذريّة آنان خانهنشين شدند و در ميدان جنگ كسي را كه مؤمني در صلبش بود نميكشتند كه همين خود يكي از حكمتها و فلسفههاي غيبت حضرت مهدي(ع) است. اگر آن حضرت ظهور كند براي كافران نقمت است، بايد تمامي آنان را بكشد و زمين را از لوث وجودشان پاك گرداند. لذا در غيبت باقي است تا مؤمنان از اصلاب كفّار خارج شده و ديگر مؤمني در صلب هيچ كافري نباشد.
آية شريفة «و لا يلدوا إلاّ فاجراً كفّارا8؛ و نزايند جز گنهكار ناسپاس»، در خصوص زمان حضرت نوح(ع) هم هست. آن حضرت ميديد كه ديگر نطفة مؤمنان در صلب آن كافران نيست آن وقت نفرين كرد و حضرت پروردگار ـ جلّ جلاله ـ هم مستجاب نمود و آن طوفان عجيب واقع شد و تمام كافران را نابود كرد.
امام صادق(ع) در تفسير آية «و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الأرض9؛ و بدين گونه بنمايانيم به ابراهيم ملكوت آسمانها و زمين را»، فرمودند:10 «زماني كه حضرت ابراهيم(ع) اعماق آسمانها و زمين را ديد، متوجه شد يك نفر زنا ميكند. نفرين كرد و آن شخص مُرد و تا سه نفر زاني را نفرين كرد و هر سه مَردند.
خداي عزّ و جّل به سوي ابراهيم وحي فرستاد: اي ابراهيم دعاي تو مستجاب است، پس نفرين نكن به بندگان من، همانا من بندگانم را سه طايفه آفريدم:
1. بندهاي كه فقط مرا ميپرستد و هيچ شريك براي من نميگيرد، او را ثواب و پاداش خوب ميدهم.
2. بندهاي كه غير مرا ميپرستد آن هم از من فوت نميشود. 3. بندهاي كه غير مرا ميپرستد اما من از صلب او يك خدا پرست بيرون ميآورم».10
5. امتحان و آزمايش مردم
از فلسفة غيبت آن حضرت امتحان مردم است تا مردم آزمايش شوند و مؤمنان بر دين مقدس اسلام و عقايد حقّهاش باقي بمانند و منافقان و مخالفان واضح و آشكار گردند.
زراره ميگويد، شنيدم حضرت صادق(ع) ميفرمود: «حضرت مهدي(ع) پيش از قيام و ظهورش غيبتي دارد. عرض كردم: براي چه؟ فرمود، ميترسد و به شكم و گردن خود اشاره كرد. (يعني دشمنان او را ميكشند يا شكمش را ميشكافند يا گردنش را ميزنند) سپس فرمود: وي همان كسي است كه مورد انتظار مردم است كه عدهاي در ولادتش شك دارند. برخي ميگويند: وقتي كه پدرش از دنيا رفت، او هم مرد و پدرش ابتر بود (يعني فرزندي نداشت). بعضي ديگر ميگويند دو سال پيش از وفات پدرش متولّد شد. غيبت وي به اين علت است كه خداي عزّوجلّ دوست دارد كه خلق عالم را امتحان و آزمايش كند و در اين هنگام اهل باطل كه ميخواهند مردم را گمراه كنند در دلهاي مردم شكّ و ترديد ميكنند».11
ابن ابي يعفور ميگويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) ميفرمود: «واي به حال سركشان عرب از حادثهاي كه نزديك است». (ابن ابي يعفور ميدانست كه مراد از حادثة نزديك، امر ظهور حضرت مهدي(ع) است) پرسيدم: جانم به فدايت، چقدر از عرب با حضرت قائم(ع) هستند؟ فرمود: «افراد اندكي». عرض كردم: كساني كه خود را متّصف به امر تشيّع ميكنند بسيارند. فرمود: «مردم بايد پاك و خالص شوند و از هم تميز داده شده، غربال شوند و مردم بسياري از غربال خارج شوند».
در روايت ابن مسلم از آن حضرت(ع) دربارة علايم ظهور آمده است:
اين پيشآمدها بعد از غيبت طولاني واقع ميشود تا اينكه خداي مردم را آزمايش كند و معلوم كند چه كساني در پنهانيها مطيع خدا هستند و به خدا ايمان دارند.
كساني كه در آزمايشگاه الهي خوب از امتحان درآيند مقام بسيار والا و ارجمندي دارند.
اين خود يكي از آموزشگاههايي است كه مردم را كار آزموده ميكند و مقام علمي آنان را بالا ميبرد و مسلمانان خود داراي شخصيت بزرگي خواهند شد. وحشتي در دل كافران ميافكنند تا اينكه بسياري از كفّار مسلمان ميشوند و اسلام با غيبت امام مهدي(ع) هم رونق ميگيرد.
6. رشد عقلها
از حكمتهاي غيبت امام مهدي(ع) اين است كه مسلمانان در باورها، انديشهها و فقه اسلام، خودكفا ميشوند و قدرت علمي اسلام را پيشرفت ميدهند و با بهرهگيري از روشها و فرمايشهاي بزرگان اهل بيت(ع) قدرت و نيروي علمي اسلام را بالا ميبرند تا اينكه اسلام براي هميشه آمادة پذيرش انسانهاي كامل خواهد شد.
حضرت امام سجاد(ع) به ابوخالد كابلي فرمود: «اي اباخالد مردم زمان غيبت حضرت مهدي(ع) كه قائل به امامت آن بزرگوار هستند و انتظار ظهورش را ميكشند، بر مردم همة زمانها برتري دارند، زيرا خداي تعالي به ايشان به اندازهاي عقل، فهم و شناخت داده است كه غيبت آن حضرت نزد ايشان به منزلة مشاهده و عيان است و خدا ايشان را همانند كساني قرار داده است كه در ركاب پيغمبر خدا(ص) با شمشير جهاد ميكردند (و اينان مقامشان مانند مجاهدان بدر و احد است) ايشانند كه حقيقتاً خالص از هر شكّ و شبهه هستند و اينها شيعيان راستين ما و مبلغّان دين و دعوت كنندگان دين خدا هستند؛ هم در پنهاني و هم آشكارا».12
شيعيان در زمان غيبت با علم، فكر و انديشه، دين اسلام را تبليغ ميكنند و با وجود اينكه دستشان از دامن پر بركت و پر فيض امامشان كوتاه است، باز هم مشغول فعّاليت در راه دين مقدّس اسلام هستند، و از فيض تبليغ دين و حفظ اركان اسلام برخوردار ميشوند و يكي ديگر از فضيلتهاي زمان غيبت را كه انتظار فرج و گشايش كار ائمة دين حق است درك ميكنند. رسول خدا(ص) ايشان را برادران خود خوانده است كه اگر امام(ع) غايب نميبود اين فضيلتها و برتريها به دست نميآمد.
از حضرت باقر(ع) نقل شده است:
روزي رسول خدا(ص) در جمع اصحابش فرمود: «پروردگارا، برادرانم را به من بنمايان» ياراني كه در اطرافش بودند گفتند: مگر ما برادران شما نيستيم يا رسولالله؟ فرمود: «نه، همانا شما اصحاب من هستيد و برادران من كساني هستند كه در آخرالزمان خواهند آمد و به من ايمان ميآورند در حالي كه مرا نديدهاند. ولي خداي تعالي ايشان را به من شناساند به نام خودشان و نام پدرانشان پيش از آنكه از صلب پدران و رحم مادران خارج شوند. ايشان با سختي بسيار شديد بر دين خود باقي ميمانند مانند كسي كه خار قتاد را با دست خود در تاركي شب بتراشد يا مانند كسي كه آتش در كف دست خود نگه دارد. آنان چراغهاي نوردهنده و روشنكنندة تاريكيهاي گمراهي هستند. خدا هم از هر فتنة تاريك طوفاني آنان را نجات ميدهد. چنين اشخاصي برادران پيغمبر خدايند كه با عقل، فكر و انديشة كامل در راه حق كوشش ميكنند و خود را پيرو امام غايب ميدانند و با كمال سرسختي در دين خود استوار بلكه اسلام را در دنيا ترويج و در راه اسلام جانبازي ميكنند».13
7. افشاي اسرار توسط شيعيان
افشاگري شيعيان از جمله چيزهايي است كه دليل غيبت شمرده شده است، زيرا اينها نميتوانستند از نقل اسراري كه ائمة طاهرين برايشان بيان ميكردند و يا معجزات محرمانهاي كه انجام ميدادند، خودداري كنند. بلكه افشا ميكردند و باعث زحمت و گرفتاري امامان(ع) ميشدند و گاهي به قتل و شهادت آن بزرگواران منجر ميشد.
بزنطي از حضرت ثامن الحجج، علي بن موسيالرضا(ع) نقل ميكند:
اگر عالمان (امامان و پيشوايان بر حق) كساني را مييافتند كه با آنها سخن گويند و آنان نيز اسرار و مطالب محرمانة ايشان را كتمان كنند، البته حديثها ميگفتند و حكمت و علمهاي تازه را براي شما پخش ميكردند و ليكن شما مبتلا و گرفتار افشاگري شديد هستيد و هر چه ديديد يا شنيديد پخش ميكنيد و شما مردمي هستيد كه ما را در قلب خود دوست داريد و محبّت قلبي شما ثابت است ولي كار شما با دلهايتان مخالفت دارد.14
ابوبصير ميگويد: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم: آيا براي امر فرج يعني ظهور دولت حقّة حضرت مهدي(ع) زمان معيني نيست تا به آن وقت منتهي شود، تا بدنهاي ما آرامش يابد؟ آن بزرگوار فرمود: زمان معيني داشت و لكن شما افشاگري كرديد و مطالب محرمانه را پخش كرديد. خدا نيز آن مدّت را به تأخير انداخت.15
از اين حديثها به دست ميآيد افشاگري شيعه يكي از دليلهاي غيبت است. چه بسا اين دليل از مصداقهاي دليل اوّل ـ خوف قتل و تقيه ـ باشد.
8. غيبت از اسرار
تمامي اين دليلها، علت، سبب و فلسفة غيبت آن حضرت هستند و علاوه بر اينها حكمتهاي زيادي دارد كه از تيررس فكر ما دور است و نميتوانيم آنها را درك كنيم و ائمة اطهار(ع) هم براي ما بيان نكردهاند، زيرا ما ظرفيّت آن را نداشتهايم كه آنها را بفهميم. همين بي ظرفيتي باعث انحراف يا ارتداد ميشود. لذا مصلحت نبود كه امامان آنها را بيان كنند.
عبدالله بن فضل هاشمي گويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) ميفرمود: «صاحب امر غيبتي دارد كه ناچار بايد واقع شود. در آن غيبت هر كسي كه بر باطل است به شك ميافتد (يعني اين اختلافهايي كه دربارة آن حضرت وجود دارد، بعضي از اصل آن را انكار نموده و بعضي گفتند امام متولد شده ولي از دنيا رفته است. بعضي ادّعاي دروغين مهدويت كردند و ...) عرض كردم: فداي شما گردم، براي چه بايد آن حضرت غايب شود؟
فرمود: ما از طرف خدا مأذون نيستيم آن را براي شما بيان كنيم. عرض كردم: وجه حكمت غيبت آن حضرت چيست؟ فرمود: وجه حكمتش همان وجه حكمت غيبت حجّتهاي خداي تعالي است (چنانكه خضر، يوسف، يونس و ديگران و حضرت امام زينالعابدين(ع) مدّتي از زمان خود را در غيبت به سر بردند) حكمت غيبت حضرت مهدي(ع) بيان نميشود مگر بعد از آنكه آن بزرگوار ظهور كند، هم چنانكه حكمت كارهايي كه حضرت خضر پيغمبر انجام داد مانند شكستن كشتي، روي آب دريا و كشتن يك پسربچة بيگناه و ساختن ديوار براي حضرت موسي(ع) آشكار نشد مگر پس از آنكه بنا شد از هم جدا شوند.16
پينوشتها:
1. علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 96، ح 15.
2. سورة انشقاق (84)، آيات 19 و 84.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 90، ح 3.
4. سورة فتح(48)، آية 25.
5. بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 19.
6. علامه عسكري، سيد مرتضي، معاني السبطين، ج 52، ج 2، ح 17.
7. همان.
8. سورة نوح(71)، آية 27.
9. سورة انعام(6)، آية 75.
10. بحارالانوار، ج 12، ص61، ح 6.
11. همان، ج 51، ص 95، ح 10.
12. همان، ج 52، ص 122، ح 4.
13. همان.
14. همان، ص 110.
15. همان، ص 117، ح 40.
16. همان، ص 91، ح 4
ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۵/۲۶ در ساعت ۱۷:۲۵
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۸, ۰۶:۴۶ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 505
- مورد تشکر
- 1,183 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 17
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
» غیبت و حیرت
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند :
( برای غیبت او حیرتی است که گروههایی در آن گمراه می شوند ، و گروهی بر هدایت استوار می مانند که آنها بهترین امّت هستند که با بزرگان عترت همراهند.) (روزگار رهایی ج۱ ص۳۳۶)
امام باقر(ع) فرمودند :
( بعد از غیبت ، حیرت ظاهر می شود ، در این دوران تنها کسانی بر دین خود ثابت می مانند که در ایمان خود مخلص باشند و با روح یقین همراه ، و آنها کسانی هستند که خداوند از آنها درباره ی ولایت ما پیمان گرفته ، و در دل آنها ایمان را مستقر ساخته و آنها را با روحی از خود تأیید نموده است.) (روزگار رهایی ج۱ ص۳۳۷)
امام علی (ع) فرمودند :
( حیران و سرگردان می شوید ، آن سان که بنی اسرائیل در عهد موسی سرگردان شدند . به حقّ می گویم : سرگردانی شما چندین برابر سرگردانی آنها خواهد بود و آن در اثر ستم هایی است که بر فرزندان من روا خواهید داشت.) (روزگار رهایی ج۱ ص ۳۳۷)
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۹, ۰۱:۰۳ #3
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
پرسش : علت غیبت امام زمان(عج) چیست ؟!
بنام تو اي آرام جان
پرسش :علت غیبت امام زمان(عج) چیست؟!
پاسخ :
پیش از پرداختن به اسباب و عللغیبت امام مهدی(عج)، لازم بذکر است: از روایات چنین استفاه میشود که علت و فلسفه واقعی غیبت آن امام بر بشر پوشیده است، و جز خدا و پیشوایانمعصومعلیهمالسلامکسی نسبت به آن اطلاعکافی و کامل ندارد.چنانکه عبدالله بن فاضل هاشمی روایت کرده که از حضرتصادق(ع) شنیدم می فرمود:« صاحب الامر غیبتی دارد که ناچار ازآن است، بطوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.عرض کردم : یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟ فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اندآشکار سازیم.عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت سفیران و حجتهای پیش از او بوده است، حکمتغیبت قائم ظاهر نمی شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسطخضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(ع) ظاهر نگشت، مگر موقعی کهخواستند از هم جدا شوند»1
این روایت و روایاندیگر مثل این، اشاره دارد که علت واقعی غیبت حضرت را نمی توان گفت و هر سبب و علتیکه بیان می گردد، هر چند می تواند علت باشد، اما علت حقیقی نیست.
اما بعضیاز غلل غیبت حضرتش را که می توان با اسناد به روایات ذکر نمود، بدین ترتیب میباشند:
1ـ امتحان و آزمایش :غیبت آن حضرت سبب می شود تا نفاق عده ای آشکار شود و ایمان حقیقیمحبان و شیعیان واقعی امام(ع) در کوره ولایت امام غایب(عج) از ناخالصی ها و دوروییها و سست مایه ها جدا و پاک شود،و در یک کلام مؤمن ازمنافق معلوم گردد.
جعفر جعفی گوید: بهامام باقر(ع) عرض کردم: فرج شما کی خواهد رسید؟فرمود :«هیهات، هیهات! فرج، نخواهد رسید تا شما غربال شوید(و سه بارتکرار فرمودند) و افراد آلوده بروند و افراد پاک و مخلص باقیبمانند.»2
و نیز موسی بنجعفر(ع) فرمودند:« هنگامی که پنجمین فرزند امام هفتم غایب شد،مواظب دین خویش باشید، تا مبادا کسی شما را از دین خارج کند! ای پسرک من! برای صاحبالامر به ناچار غیبتی خواهد بود، بطوری که عده ای از مؤمنین از عقیده خود برمیگردند،همانا خدا به وسیله غیبت، بندگانش را«امتحان»مینماید.»3
2 ـ بیعت نکردن با ستمکاران :در روایات متعددی، یکی از علل غیبت امام(ع) عدم بیعت با کسی، بیان شده است. حسن بن فضال می گوید: علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم(امامعسکری) در جستجوی امام خود همه جا را می گردند اما او را نمی یابند.عرضکردم: به چه دلیل؟ فرمود: زیرا امامشان غایب می شود،عرض کردم: چرا غایب می شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیرقیام نمود بیعت کسی در گردنش نباشد.4
3 ـ ترس از گزند دشمنان :گفته شد که با تولد مهدی موعود(عج) همهستمگران و ظالمان به وحشت افتادند، و از آنجا که مرگ و انقراض حکومت ظالمانه واعمال غیر انسانی خود را در دست پرتوان امام(ع) می دانستند و می دانند، لذا جانامام مهدی(عج) تهدید می شود، به همین خاطر در روایات یکی دیگر از علل غیبت، حفظ جانحضرتش از تعرض و گزند دشمنان ذکر شده است؛ چنانکه زراره بن اعین از امامصادق(ع) روایت کند که فرمود : ای زراره! قائم ما ناچار از این است که غیبت کند. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: از جان خود بیم و ترس دارد. پس حضرت با دست به شکم خوداشاره کرد.5
البتهبدیهی است که این تماس با عدم اراده خداوند به ظهور آن حضرت توأم است، وگرنه او نیزمانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در راه خدا ترسی ندارند.
شیخ طوسی(ره) مینویسد: هیچ علتی مانع از ظهور آن حضرت نیست، جز اینکه می ترسد کشته شود.زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود بلکه ظاهر می گشت وهرگونه ناراحتی و آزاری را متحمل می شد. زیرا مقام رفیعامامان و همچنین انبیای عظام و بزرگواری آنها، به واسطه ناملایماتی بود که در راهدین خدا متحمل می شدند.6
پی نوشت ها :
1ـ کمالالدین،ص482.
2 ـبحارالانوار،ج51،ص113.
3ـهمان.
4ـ همان،ص152.
5 ـ کمالالدین و تمام النعمه شیخ صدوق، ص342.
6 ـ مهدیموعود، ص852.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر ارواحنا فداه صلوات بفرستید
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۴, ۰۱:۵۱ #4
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
مسئله غيبت امام - غائب شدگان در ملت هاي پيشنين
بنام تو اي آرام جان
از جـمـله رويـدادهـاى مـهمّ و بى سابقه درتاريخ امامت شيعه، مساءله غيبت حضرت مهدى (عج ) از ديده هاست . امام زمان (عج ) ازآغاز تولّد در خانه پدرى در (سامرّا) مخفيانه زندگى مى كرد. تا زمـانـى كـه پـدربـزرگـوارش زنـده بود، بعضى از شيعيان و ياران خاص آن حضرت توفيق شرفيابى به محضرحضرت مهدى (عج ) و زيارت چهره نورانى اش را پيدا مى كردند. پس از شـهـادت امـامعـسـكرى (ع) كه جستجوى دستگاه خلافت عباسى از آن حضرت ابعاد گسترده ترى پيدا كرد،زندگى پنهانى آن گرامى وارد مرحله جديدى شد و جز چند نفر كه سمت نيابت خاصّ آنحـضـرت را بـر عهده داشتند، كسى ايشان را نمى ديد. بدين ترتيب ، تاريخ امامت بابحران جـديـدى رو بـه رو شـد و اراده حـق بـر ايـن تعلّق گرفت كه آخرين جانشين پيامبر(ص ) در پس پرده غيب قرار گيرد.
غيبت، يك سنّت الهى
مـسـاءله غـيـبـت هـر چـنـد در تـاريـخ 250 سـالهامامت شيعى سابقه اى نداشته ، ولى در تاريخ زندگى امّتهاى پيشين در ارتباط با انبياو جانشينان آنان كم و بيش به چشم مى خورد. در پاره اى از روايـات رسـيـده ازامـامـان عـليـهـم السـّلام از مـساءله غيبت رهبران الهى به عنوان يك سنّتپـروردگـار يـاد شـده كـه در مـيـان تـمـامـى امـتها به وقوع پيوسته و جريان داشتهاست . امام باقر(ع ) مى فرمود:
هـِىَ وَ اللّهِ السُّنـَنُ، الْقـُذَّةُبـِالْقُذَّةِ وَ مِشْكاةٌ بِمِشْكاةٍ، وَ لابُدَّ اَنْ يَكُونَ فيكُمْ ما كانَ فِىالَّذينَ مِنْقَبْلِكُمْ، وَ لَوْكُنْتُمْ عَلى اَمْرٍ واحِدٍكُنْتُمْ عَلى غَيْرِسُنَّةِ الَّذينَ مِنْقَبْلِكُمْ).(61)سوگند به خدا آن (مساءله غيبت ) سنّتالهى است كه مو به مو اجرا خواهد شد. و هر آنچه كه در مـيـان امـّتهاى پيشين روىداده ، ناگزير در ميان شما نيز روى خواهد داد. و اگر شما يكنواخت مى زيستيد، بر غيرسنّت پيشينيان خود مشى مى كرديد.
امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنَّ سـُنـَنَالْاَنـْبـِيـاءِ بـِمـا وَقـَعَ عـَلَيـْهِمْ مِنَ الْغَيَباتِ حادِثَةٌ فِىالْقائِمِ مِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةَبِالقُذَّةِ).( 62 )هـمـانـا سـنـّتـهـاى پـيـامـبـران و غـيـبـتـهـايـى كـه درمـورد آنـان رخ داده در مـورد قـائم مـا اهل بيت نيز عيناً و پا به پا رخ خواهدداد.
در پاره اى از روايات ، چگونگى مشابهت غيبت حضرت مهدى (عج ) با غيبت انبياىپيشين ذكر شده است . امام باقر(ع ) مى فرمايد:
در قـائم آل مـحمّد(ص ) پنج شباهتبا پنج پيامبر وجوددارد: يونس بن متى ، يوسف بن يعقوب ، مـوسـى ، عـيـسـى ومـحـمـّد(ص ). بـا يـونس در بازگشت از غيبت در حالى كه جوان است ، بعد ازكـهـنـسـالى . بـا يـوسـف در غـيـبـت از خـاص و عـام و پـنـهـانـى وى از بـرادرانـشو مـشكل شدن امر او بر پدرش يعقوب ، با وجود نزديكى مسافت بين او و پدر و خانوادهاش و نيز پيروانش .
اما با موسى ، در دوام ترس ، طولانى بودن غيبت و پنهان بودنولادتش ، و نيز به رنج افتادن پـيـروانش بعد از او و تحمّل اذيت و آزار تا آنكهخداوند اجازه ظهور داد و يارى اش نمود و او را بر دشمنش پيروز گرداند.
امـّا بـاعـيـسـى ، در اخـتلاف كسانى كه درباره او دچار پراكندگى شدند، چندان كه گروهى ازآنان گفتند: زاده نشده ، گروهى ديگر گفتند: مرده است و گروه سوّم گفتند: كشته شده وبه دار آويخته شده است .
امّا با محمّد، در خروج آن حضرت با شمشير و كشتن دشمنانخدا و پيامبر و نابود ساختن جبّاران و طـاغـوتـهـا و ايـنـكـه حـضـرتش به وسيلهشمشير و رعب (ترس دشمنان از او) يارى مى شود و پرچمش شكست خورده ، بدو باز نمىگردد..(63)
غيبت درميان امتهاى پيشين
غـيـبـت انـبـيـا و جـانـشـينان آنان كمو بيش در ميان امّتهاى گذشته وجود داشته است . در زير به نمونه هايى از اين غيبتها اشاره مى كنيم .
الف ـ غيبت حضرت ادريس
نخستين غيبت در ميان پيامبران ، غيبت حضرت ادريس است . غيبت او چندان به درازا كشيد كه پيروانش دچار تنگنا شدند،.(64) بحدّى كه حتّى غذاى روزانه آنان تاءمين نمى شد طاغوت زمان بسيارى از آنان را كشت ، برخى ديگر را به فقر و تهيدستى كشاند و بقيه را در خوف و بيم نـگـهـداشت تا آنكه ادريس ظاهر شد و به پيروانش وعده گشايش داد و نيز وعده داد كه فردى از نسل او به نام (نوح ) قيام خواهد كرد. سپس خداوند او را به سوى خويش بالا برد.
مؤ منان و شيعيان وى نسل اندر نسل در انتظار قيام نوح بودند و در اين راه در برابر ستمگران ، شكيبايى ورزيدند تا آنكه سرانجام ، (نوح ) پرچم نبوت برافراشت ..(65)
ب ـ غيبت حضرت صالح
حـضـرت صـالح دومـيـن پـيـامبرى بود كه مدت زمان زيادى از ميان قوم خود ـ پس از هلاكت گروه زيادى از آنان ـ غايب شد و چون نزد باقيمانده امتش بازگشت ، آنها او را نشناختند. گروهى او را تـكـذيـب كـردند. جمعى نسبت به وى دچار ترديد شدند، ولى عدّه اى پذيراى دعوت او گشتند و بر آيينش استوار ماندند..(66)
ج ـ غيبت حضرت ابراهيم
شـيـخ صـدوق بـراى حـضرت ابراهيم (ع ) سه غيبت ذكر كرده است : غيبت نخست از آغاز تولد تا زمان برانگيخته شدن به نبوت كه در غارى پنهان بود و تنها مادرش از جايگاه وى خبر داشت .
غيبت دوّم در دوران رسالتش و زمانى بود كه طاغوت مصر او را تبعيد كرد و او گفت :
(وَ اَعْتَزِلُكُمْ وَ ماتَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ.(67))
و از شما و هر آنچه از غير خدا مى خوانيد، دورى مى جويم .
مرحله سوّم غيبت حضرت ابراهيم ، سياحت در شهرها به منظور پندگيرى بود..(68)
د ـ غيبت حضرت يوسف
بـر اسـاس نـوشـتـه شـيـخ صـدوق ، غـيـبـت حـضـرت يـوسـف بـيـسـت سـال بـه طـول انـجـامـيـد تـا آنـكـه خـداونـد فـراق را بـه وصال مبدل ساخت و او را به آغوش پدر و بستگانش بازگرداند. وى چند روزى از اين مدت را در چاه ، چند سالى را در زندان و بقيّه را در سمت پادشاهى مصر سپرى كرد.
پـدر او حـضـرت يـعـقوب مى دانست كه او در طول مدت غيبتش ـ بر خلاف ادعاى برادرانش كه مى گفتند طعمه گرگ گشته ـ زنده است و خداوند به همين زودى او را آشكار خواهد ساخت . از اين رو به فرزندانش مى گفت :
(اِنّى اَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُونَ .(69))
من (از جانب خدا) مى دانم آنچه را شما نمى دانيد..(70)
ه ـ غيبت حضرت موسى
حـضـرت مـوسـى نـيـز ـ طـبـق نـوشـته شيخ صدوق ـ دو غيبت داشت : نخست از آغاز ولادت تا دوران نـوجـوانـى . بـنـى اسـرائيـل پـس از حضرت يوسف دچار سختى و گرفتارى زيادى شده و مدّت چـهـارصـدسـال درانـتـظـارقـائم پـس ازاوبـودنـد. درايـن مـدّت پـنـجـاه نـفـردروغـگـو از بـنـى اسـرائيـل ظاهر شده و همگى مدعى بودند كه موسى بن عمران هستند تا آنكه بشارت ولادت او را شـنـيـدند، ولى حضرت موسى به خاطر رعايت امنيت از معرفى خويش خوددارى مى كرد. چون به سنّ نوجوانى رسيد، بر قوم خود ظاهر و موجب خوشحالى و اطمينان آنان شد.
غـيـبـت دوّم ـ كـه بـراى مـردم ـ از غـيـبـت نـخـسـت دشـوارتـر بـود و بـيـش از پـنـجـاه سـال بـه طـول انـجـاميد از زمانى آغاز شد كه حضرت موسى از مصر خارج و رهسپار مدين شد و نزد شعيب اقامت گزيد..(71)
و ـ غيبت جانشينان حضرت موسى
بـا درگـذشـت حـضـرت مـوسـى (يوشع بن نون ) جانشين وى شد. او با ستمگران زمان خود به مـبـازره بـرخـاسـت . پـس از او تـا ظـهـور حـضـرت داود كـه بـيـش از چـهـار صـد سـال بـه طـول انـجاميد، يازده تن از جانشينان او به تبليغ شريعت توحيد ماءمور گشتند. تمام ايـن پـيـشوايان در غيبت و اختفا به سر مى بردند. آخرين آنان پس از غيبتى طولانى آشكار شد و پـيـروان خـود را به ظهور (داود) بشارت داد. شيعيان وى بشارت ولادت (داود) را دريافتند و چه بسا او را نيز مى ديدند، ولى نمى شناختند، تا آنكه در جريان درگيرى (طالوت ) با (جالوت )، داود در صحنه ظاهر شد و (جالوت ) را به قتل رسانيد و از آن پس زمامدارى جامعه را بر عهده گرفت ..(72)
از بـررسـى مـجموع غيبتهاى ياد شده ، چنين نتيجه مى گيريم كه منشاء غيبتها همواره ترس بوده اسـت ؛ البـتـه نـه تـرس شـخـصـى و فـرار از كشته شدن ، بلكه ترس از غافلگير شدن در بـرابـر دشمن و پديدار گشتن اشكال و نقص در پياده كردن و اجراى برنامه الهى ، از اين رو، مـى بينيم به محض فراهم شدن شرايط و اجازه ظهور از سوى پروردگار، به غيبت خود پايان داده ، پرچم مبارزه با ستمگران را بر افراشته ، و از جان مايه مى گذاشتند.
غيبت امام زمان (عج ) نيز به عنوان آخرين و گسترده ترين حلقه در موضوع غيبت انبيا و جانشينان آنـان ، در هـمـيـن راسـتا صورت گرفت . او كه به منظور مصون ماندن با قيمانده سلسله امامت و حـجـّتـهاى خدا در زمين از تعرض دشمنان ، غيبت كرد، منتظر فرا رسيدن ، زمان مناسب و موعد مقرّر اسـت تـا به اذن پروردگار ظهور كند و ريشه ستم و ستمگران را بخشكاند و اسلام ناب را در تمام ابعادش پياده كند. از امام صادق (ع ) چنين نقل شده است :
بـراى صـاحـب ايـن امـر غـيـبـتـى اسـت كه چاره اى از آن نيست و آن به دلايلى است كه به ما اجازه افـشـاى آنـهـا داده نـشده است . اجمال حكمت آن ، همان حكمت غيبت پيامبران پيشين است كه حكمت و علّت اصـلى آن جـز پـس از ظـهـور كـشـف نمى شود، چنان كه حكمت كارهاى شگفت انگيز حضرت خضر ـ هـمـچـون سـوراخ كـردن كـشتى ، كشتن جوان و بنا كردن ديوار در شرف خرابى ـ براى حضرت موسى كشف نشد، مگر به هنگام جدايى آنان از يكديگر ... ..(73)
ویرایش توسط ║★║فاطمی║★║ : ۱۳۸۷/۰۵/۲۴ در ساعت ۰۱:۵۳
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۴, ۰۲:۰۱ #5
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
غيبت صغرى و ويژگيهاى آن
بنام تو اي آرام جان
غيبت صغرى و ويژگيهاى آن
امـام زمان (عج ) داراى دو مرحله از غيبت است : مرحله كوتاه مدت كه از آن به (غيبت صغرى ) تعبير مـىشـود و مرحله دراز مدت كه به آن (غيبت كبرى ) گفته مى شود. در روايتى از امام صادق (ع ) نقل شده است :
(لِلْقائِمِ غَيْبَتانِ اِحْداهُما طَويلَةٌ وَ الْاُخْرىقَصيرَةٌ) .(74)
براى قائم (ع ) دو غيبت است : يكى از آن دو دراز مدت و ديگرىكوتاه مدت است .
مـورخـان و دانـشـمـنـدان اسـلامـى پـايـان مـرحـله غـيـبـت صـغـرى را سـال 329 هـمـزمان با درگذشت آخرين سفير حضرت مهدى (عج ) ذكر كرده اند؛ولى در آغاز اين مـرحـله از غـيـبـت اخـتـلاف نـظـر دارنـد. بـيـشـتـر، آغـاز آن راسـال 260 هـجـرى پـس از شـهـادت امـام عـسـكـرى (ع ) ذكـر كـرده انـد كـه حـدود 69سـال و شـش مـاه و پـانـزده روز مـى شـود، ولى بـرخـى ديـگـر مـثـل شـيـخ مـفيد75)، آغـاز غـيـبـت صـغـرى را سال 255 هجرى يعنى زمان ولادت حضرت حجّتذكركرده اند كه دراين صورت ، مدّت اين مرحله از غيبت 74 سال خواهدشد.
ايـنمـرحـله از غـيبت امام زمان (عج ) از ويژگيهايى برخوردار است كه به اختصار به دومورد آن اشاره مى كنيم .
الف ـ عدم پنهانى كامل حضرت مهدى (عج ) از ديدهها
مـرحـله غـيـبـت صـغـرى حـدّ متوسط بين غيبت كبرى و زندگى حضرت مهدى (عج ) دردوران پيش از رحـلت پـدر بـزرگـوارشـان به شمار مى آيد. حضرت مهدى (عج ) در زمانحيات پدر ارجمندش نـيـز زنـدگـى عـادى نـداشـت و بـه نـوعى در غيبت بسر مىبرد..(76) در اين مقطع از زندگى آن حضرت ، شيعيان و ياران خاصّ امام ، توفيقشرفيابى به حضور آن بزرگوار را داشتند، امّا در مرحله غيبت صغرى ، دامنه ديدار وارتباط شيعيان با آن حضرت محدود به چهار نفر از آنـان شـد كـه سـمـت (نوّاب خاص ) امام را داشتند و بقيّه از طريق ايشان با حضرت مرتبط مى شدند.
غـيـبـت صـغـرى درحـقـيـقـت ، مقدّمه و زمينه ساز غيبت كبرى به شمار مى رود. توقيعات شريف امام عصر(عج ) توسط نوّاب خاص آن حضرت به دست مردم مى رسيد و بدين ترتيب هر گونه شك وتـرديـد نـسـبت به وجود وى از اذهان زدوده مى شد و شيعيان براى پذيرش غيبت كبرىآماده مى شدند. آنان در طول هفتاد و اندى سال غيبت صغرى و حتّى پيش از آن با غيبتپيشواى خود تا حدود زيـادى انس گرفته ، با وظايف خويش در شرايط عدم دسترسى به امام (ع ) آشنا بودند و خود را بـراى رويـارويـى بـا شـرايـط دشـوارتـر غـيـبت كبرىآماده ساختند. در پرتو اين تجربه وتـمـريـن بـود كـه غـيـبـت كـبـراى امـام زمـان (عج ) براى شيعيان گران تمام نشد و آنان پس از رويـارويى با اين جريان دچار مشكل عمده اى نشدند، در صورتى كه پذيرش آن براى ديگران دشوار بود.
ب ـ ادعاى مهدويت در شمال آفريقا
فـردى كـه (ابـو مـحـمـّد، عـبـيـداللّه عـلوى ) خـوانـده مـىشـد، خـود را مـهـدى و از فـرزنـدان اسماعيل و فرزند امام جعفر صادق (ع ) معرّفىكرد.
او همزمان با روى كار آمدن فاطميان در سال 296 هجرى قمرى در مصر و گسترشقدرت آنان ، ادعاى مهدويت كرد و با حمايت ابو عبداللّه ، حسين بن احمد بن محمد بن زكرياى شيعى ـ كه دولت آل اغـلب در ايـن مـنـطـقـه را بـا شـكـسـت دادن آخـريـن زمـامـدار آنـان به نام زياد بن عبدالله سـرنـگـون ساخت و بر بخش گسترده اى ازشمال آفريقا كه امروزه كشورهاى ليبى ، تونس و الجزاير را تشكيل مى دهد مسلّط گشت ـاز زندان آزاد شد و كارش بالا گرفت ، چندان كه مردم اين ديـار بـه فرمانش گردننهادند و حتّى در ميان مردم موقعيّتى بهتر و برتر از موقعيّت (ابو عبدالله شيعى ) وبرادرش (ابو عباس ) پيدا كرد.
هـمـيـن امر موجب شد كه ابو العباس در مهدويت اوشك كند و بگويد: اين فرد آن مهدى موعود كه ما بـدان مـعتقد هستيم و مردم را به سوىاو فرا مى خوانيم نيست ؛ زيرا او داراى حجّت و نشانه هاى روشن است .
سـخنان اوبه گوش ديگران رسيد و مورد پذيرش آنان قرار گرفت . از جمله يكى از آنان كه (شـيـخ المـشـايخ ) خوانده مى شد، با وى در اين زمينه احتجاج كرد و از وى براى اثباتحقانيّت خـود درخـواسـت مـعـجـزه و كـرامـتـى كـرد، ولى وى بـه جـاى ارائه مـعـجـزهآن پـيـرمـرد را بـه قتل رسانيد.
حـكـومـت (عـبـيـداللّه عـلوى ) حـكـومـتـى دردرون حـكـومـت بـغـداد بـه شـمـار مـى رفـت و مـسـتـقـل از حـكومت عباسيان اقدام به لشكركشى و كشورگشايى مى كرد، چندان كه دوبار براى فـتـح مـصـر لشـكـر كـشـيـد، يـكبـار سـال 301 و بـار ديـگـر در سـال 307، ولى مـوفـق نـشـد. وى در سـال 303 درتـونـس و در ساحل دريا شهرى ساخت و نام آن را (مهديّه ) گذاشت و آن را مركز حكومت خود قرار داد.
(عـبـيـداللّه ) بـيـش از 24 سـال تـحـت عـنـوان مـهـدويـّت بـرمـنـطـقـه شـمـال آفـريـقـا حـكـومـت كـرد تـا آنـكـه سـرانـجـام در سـال 322هـجـرى درگذشت ، فرزندش (ابـوالقـاسـم ) كـه عـنـوان جـانـشـيـنـى پـدر را داشـت وبـه (قـائم ) مـلقـّب بـود، به مدت يك سال مرگ پدر را از مردم پنهان داشت و وقتى كه شرايط را آماده و موانع حكومت خود را بر طرف ساخت ، آن رااعلام كرد..(77)
پي نوشتها:
61 - بحارالانوار ، ج 52 ، ص 110 .
62 - كمال الدين ، ج 2 ، ص 345 .
63 - كمال الدين ، ج 1 ، ص 327 .
64 - بـر اسـاس روايـتـى كـه از امـام بـاقـر(ع ) نـقـل شـده ، حـضـرت ادريـس بـه خـاطـر درگـيـرى بـا طـاغـوت زمـانـش و بـيـم از او مـدت بـيست سال در غارى پنهان بود ( ر . ك . كمال الدين ، ج 1 ، ص 127 ـ 132 ) .
65 - كمال الدين ، ج 1 ، ص 127 .
66 - همان مدرك ، ص 134 ـ 135 .
67 - مريم ، آيه 48 .
68 - كمال الدين ، ج 1 ، ص 137 ـ 141 .
69 - يوسف ، آيه 98 .
70 - ر . ك . كمال الدين ، ج 1 ، ص 141 ـ 142 .
71 - كمال الدين ، ج 1 ، ص 145 ـ 147 .
72 - ر . ك . كمال الدين ، ج 1 ، ص 153 ـ 155 .
73 - بحارالانوار ، ج 52 ، ص 91 .
74 - غيبت ، نعمانى ، ص 170 .
75 - ر . ك . الارشاد ، ص 346 .
76 - و شـايـد روى هـمـيـن جـهت ، شيخ مفيد دوران غيبت صغرى را از آغاز ولادت آن حضرت ذكر كرده است .
77 - بـر گـرفـتـه شـده از تـاريـخ الغـيـبـة الصـغـرى ، ص 353 ـ 355 و كامل ابن اثير ، ج 8 ، ص 24 ـ 284 .
ویرایش توسط ║★║فاطمی║★║ : ۱۳۸۷/۰۵/۲۴ در ساعت ۱۴:۲۷
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۴, ۱۴:۳۶ #6
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 26,365
- مورد تشکر
- 68,356 پست
- حضور
- 22 روز 14 ساعت 29 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
-
8953
غيبت كبري و نائبان امام زمان (عج) در دوران غيبت كبري
بنام تو اي آرام جان
غيبت كبرى
غـيـبـت كـبـرى بـا درگذشت چهارمين سفير امام زمان (عج) وبسته شدن باب مكاتبات و توقيعات آغاز شد.
از عـلى بـن مـحمّد سمرى آخرين سفيرحضرت ولى عصر(عج ) در روزهاى آخر عمرش خواستند تا جـانـشين خود را تعيين كند. وىگفت : (خدا مشيّتى دارد كه آن را انجام خواهد داد..(103)) آن گاه آخرين نامه اى راكه از ناحيه مقدّس آن حضرت در اين زمينه رسيده بود، براى حاضران خواند:
به نامخداوند بخشنده مهربان . اى على بن محمّد سمرى ! خداوند پاداش برادرانت رادر
سـوگ تـو افـزون كـنـد، تـو تـا شـش روز ديـگـر رحـلت خـواهـى كـرد؛ از ايـنرو به كارهايت رسـيـدگـى كـن و كـسـى را بـه جـانـشـيـنـى خـود بـر مـگـزيـن كـهغـيـبـت كامل فرا رسيده است . ديگر، تا زمانى كه خداى تبارك و تعالى بخواهد ظهورىنخواهد بود. و آن مدّتى بس دراز خواهد بود كه دلها را قساوت مى گيرد و زمين پر ازظلم و ستم خواهد شد. در اين دوران در ميان شيعيان من كسانى پيدا مى شوند كه ادعاىمشاهده خواهند نمود. آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج سفيانى و وقوع صيحه ادعاىمشاهده كند، دروغگو و افترازننده است . و هيچ توان و قوه اى جز براى خداوند برتر وبزرگ نيست ..(104)
بـديـن تـرتـيـب ، غـيـبـت كـبـرى آغـاز شـد و از آن تـاريـخ (نـيـمـه شـعـبـان سـال 329) تـا كـنـون كـه 1085 سال مى گذرد همچنان ادامه دارد تازمانى كه موانع ظهور آن حضرت برطرف گردد.
مـا در ايـن درس ـ در حدّ گنجايش ـمباحث زير را مرور خواهيم كرد: نايبان امام عصر(عج ) در دوران غيبت كبرى، دورانحيرت و آزمايش ، انتظار فرج ، پايان غيبت .
نايبان امام عصر(عج ) دردوران غيبت كبرى
امـام عـصـر(عـج ) در دوران غيبت كبرى همچون دوران غيبت صغرى سفرا و نمايندگانى در ميان امّت دارد. تـفـاوتـى كـه از ايـن جـهـت بـيـن دو دوران وجـود دارد، در خـاص و عـام بـودن نـمايندگان و چگونگى ارتباط آنان با آن حضرت است .
امـام زمـان (عـج ) در دوران غـيـبـت كـبـرى فـرد خـاصـى را به عنوان نايب خود تعيين نكرد، بلكه مـعـيـارهـايـى ارائه داد و از امـّت خـواسـت در مـشـكـلات ديـنـى و مسائل جارى خود به افراد واجد ملاكها و شرايط تعيين شده رجوع كنند.
امـام (ع ) ضـمن پاسخ به مسائلى كه توسط چهارمين سفير آن حضرت در آخرين روزهاى حياتش از مـحـضـر آن بـزرگـوار اسـتـفـسـار كـرده بـود، در مـورد حـوادث و مسائل جارى فرمود:
(اَمَّا الْحـَوادِثُ الْواقـِعـَةُ فـَارْجـِعـُوا فـيـهـا اِلى رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْهِمْ.(105))
اما در مورد حوادث و پيشامدهايى كه رخ مى دهد، به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنان هستم .
امـام (ع ) در ايـن توقيع شريف (راويان حديث ) را كه مصداق آن فقها و مجتهدان علوم دينى هستند، به عنوان (حجّت ) خود بر مردم معرفى كرد و بدين سان اركان فقاهت و مرجعيّت را در دوران غيبت كبرى استوار ساخت و ولايت و سرپرستى آنان را به ولايت خود گره زد.
پـيـش از امـام زمـان (عـج ) پـدر بـزرگـوارش امـام عـسـكـرى (ع ) بـه نقل از امام صادق (ع ) براى فقهايى كه عنوان نيابت حضرت ولىّ عصر(عج ) را دارند و مردم مى بايست بدانان رجوع كنند، معيارها و شرايطى بيان كرده است :
(اَمـّا مـَنْ كـانَ مـِنَ الْفـُقـَهـاءِ صائِنًا لِنَفْسِه ، حافِظًا لِدينِه ، مُخالِفًا عَلى هَواهُ مُطيعًا لِاَمْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ يُقَلِّدُوهُ).(106)
آن كـس از فـقيهان كه از نفسش مراقبت و از دينش نگهبانى كند و مخالف هوا و هوس و مطيع فرمان مولايش باشد، بر مردم لازم است كه از وى پيروى كنند.
تـفـاوت ديـگـر در چـگـونـگـى ارتـبـاط آنـان بـا امـام زمـان (عـج ) اسـت . نـايبان خاص ، افتخار شـرفـيابى به حضور امام (ع ) را داشتند و مشكلات و خواسته هاى شيعيان را به صورت كتبى يـا شـفـاهـى به آن بزرگوار منتقل كرده ، پاسخ لازم را از امام مى گرفتند؛ ولى نايبان عام از چـنـين افتخارى بى بهره اند و آنچه آنان را با مولايشان مرتبط مى سازد، همان علقه و رابطه معنوى و ولايى است .
دوران حيرت و آزمايش امّت
فترت دوران غيبت كبرى از دشوارترين فترتهايى است كه تا كنون امّتى در ارتباط با فقدان و غـيـبـت پـيـشواى خود ديده است . پيش از اين به غيبت موقت انبيا و جانشينان آنان از امت خود اشاره كرديم ، ولى غيبت هيچ يك از آنان چه از نظر دامنه و چه از نظر حسّاسيت زمانى و مشكلات و زمينه هـاى انـحـرافـى كـه در پيش روى امّت قرار داشت به پايه غيبت آخرين وصىّ پيامبر(ص ) نمى رسد.
حـضـرت مـوسـى بـا اعلام قبلى به منظور دريافت تورات ، سى روز از امت خود غايب شد، ولى هـنـگـامـى كـه از سـوى خـدا مـاءمـوريـت يـافـت غيبت خود را ده روز ديگر تمديد كند، امّت وى دچار انـحـراف و گـمـراهـى شـد و بـر اسـاس نـقـل تاريخ ، هفتاد هزار نفر آنان در برابر گوساله سامرى سجده كردند با آنكه هارون به عنوان جانشين موسى و نايب خاص او در ميان آنان بود و ايـشان را از گرايش به سامرى و گوساله او برحذر داشت ؛.(107) در صورتى كه از آغـاز غـيـبت كبرى تا كنون دهها، بلكه صدها تن از منحرفان و سامرى مسلكان ادعاى مهدويت يا نـيـابـت از حـضـرت مـهـدى (عـج ) كـرده انـد كـه بـرخـى از آنـان مثل (حسين بن منصور حلّاج ) همچون سامرىّ، شعبده باز و داراى كارهاى خارق العاده بودند.
رسـول گـرامـى اسـلام و جـانـشينان آن حضرت از پيش ، اين دشوارى و وضعيّت استثنايى را در پـيـش روى امـت خـود مـى ديـدنـد و بـا تـعبيرهاى گوناگون ، خطر آن را گوشزد مى كردند. در سخنى از پيامبر اكرم (ص ) چنين نقل شده است :
(تَكُونُلَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فيهَا الْاُمَمُ).(108)
براى او غيبت و (براى امّت ) حيرتى خواهد بود كه جمعيّتهاى زيادى در آن گمراه خواهند شد.
امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(يَكُونُ لِغَيْبَتِه حَيْرَةٌ يَضِلُّ فيها اَقْوامٌ وَيَهْتَدُونَ آخَرُونَ).(109)
بـراى غيبت او حيرتى است كه گروههايى در آن گمراه مى شوند و گروههايى ديگر از پرتو هدايتش بهره مى گيرند.
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
(يَخْرُجُ بَعْدَ غَيْبَةٍ وَ حَيْرَةٍ لايَثْبُتُ فيها عَلى دينِه اِلا الُْمخْلِصُونَ الْمُباشِرُونَ لِرُوحِ الْيَقينِ، اَلَّذيـنَ اءَخـَذَ اللّهُ مـيـثـاقـَهـُمْ بـِوِلايـَتـِنـا وَ كـَتـَبَ فـى قـُلُوبـِهـِمُ الْايـمـانَ وَ اَيَّدَهـُمْ بـِرُوحـٍ مِنْهُ).(110)
بـعد از غيبت و حيرتى ظهور مى كند. در اين فترت تنها افراد مخلصى كه همراه و برخوردار از روح يـقـيـن هستند، بر دين خود استوار مى مانند؛ كسانى كه خداوند از آنها درباره ولايت ما پيمان گـرفته و ايمان را در دلهاى آن نوشته و مستقر ساخته و آنان را با روحى از خود تاءييد كرده است .
ايـن روايـات از يـكسو خطر حيرت و سردرگمى امّت در دوران غيبت را كه متاءسفانه گريبانگير بـيـشـتـر مردم مى شود گوشزد مى كند و از سوى ديگر، ثابت قدمان در راه ولايت آن حضرت را بـشـارت مـى دهـد كـه ايـمـان و اخـلاص در عـمق وجود آنان رسوخ پيدا كرده و ايشان از سوى خدا همواره مورد تاءييد هستند.
بـديـهـى است مقام چنين مردمى كه نه پيامبرشان را ديده اند و نه امام زمانشان را ولى ـ برغم آن هـمـه راهـهاى انحرافى و دامهاى شيطانى كه در برابرشان گسترده شده ـ بدانان ايمان راسخ پـيـدا كرده و در راه ولايتشان استوار مانده اند، بمراتب بالاتر از مقام كسانى است كه محضر آن بـزرگـواران را درك كـرده و پـس از ديـدن مـعـجـزه يـا كـرامـتـى بـه ايـشـان گـرويـده انـد. رسول خدا(ص ) فرمود:
(اِنَّ اَعـْظـَمَ النـّاسِ يـَقـيـنًا قَوْمٌ يَكُونُونَ فى آخِرِ الزَّمانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِىَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الحُجَّةُ فَاَّمَنُوا بِسَوادٍ فى بَياضٍ).(111)
والاترين مردم از نظر يقين ، قومى هستند در آخر الزمان كه پيامبر(ص ) را درك نكرده اند و حجّت خـدا از آنـان پـوشـيـده داشـتـه شـده است . آنان به (صرف ديدن ) مركّب سياه روى كاغذ سفيد، ايمان آورده اند.
در روايت ديگرى كه از رسول اكرم (ص ) نقل شده ، براى هر يك از آنان پاداشى پنجاه برابر پاداش يك فرد در زمان رسول خدا(ص ) منظور شده است :
(سَيَاءْتى قَوْمٌ مِنْ بَعْدِكُمْ الرَّجُلُ الْواحِدُ مِنْهُمْ لَهُ اَجْرُ خَمْسينَ مِنْكُمْ ...
قالُوا: يا رَسُولَ اللّهِ! نَحْنُ كُنّا مَعَكَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ اُحُدٍ وَ نَزَلَ فينَا الْقُرْآنُ. فَقالَ: اِنَّكُمْ لَوْ تَحْمِلُوا لِما حَمَلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ).(112)
پـس از شـمـا قـومـى خـواهـنـد آمد كه پاداش هر يك از آنان برابر پاداش پنجاه نفر از شماست . گفتند: اى رسول خدا! ما در نبردهاى بدر، حنين و احد در محضر شما شركت كرديم و قرآن در ميان مـا نـازل شـد (چـگـونه آنان از ما برترند؟) فرمود: اگر آنچه برآنان روى خواهدداد، بر شما روى مى آورد، نمى توانستيد چون آنان شكيبايى پيشه كنيد.
امام خمينى رضوان اللّه عليه در وصيّت نامه سياسى الهى اش در همين ارتباط مى فرمايد:
(من با جراءت مدّعى هستم كه ملّت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملّت حجاز در عهد رسول اللّه (ص ) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤ منين و حسين بن على صلوات اللّه و سلامه عـليـهـمـا مـى بـاشـنـد ... در صـورتـى كـه نـه در مـحـضـر مـبـارك رسول اكرم (ص ) هستند و نه در محضر امام معصوم صلوات الله عليه .)
-
۱۳۸۸/۰۲/۱۱, ۱۱:۰۵ #7
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 86
- مورد تشکر
- 206 پست
- حضور
- 7 ساعت 9 دقیقه
- دریافت
- 20
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
راز و دلائل طولانی شدن غيبت امام زمان (عج)؟
عبارات و جملاتی هستند كه در وقت مطالعه خواننده را از ظرف زمان و مكان خارج كرده و به شرط آنكه چشمش خیره بر روز و اخبار و حوادث روزانه نمانده باشد او را متذكر میشوند.
اول:
اولی آیهای بود كه در لابهلای چند بیت شعر بر سنگ گور یك شهید والامقام، در بهشت زهرای تهران نوشته شده بود. عصاره آن همان آیه باشد که بر قلبم حك شده است:
«لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا مما تحبون»، هرگز به مقام ابرار، صاحبان بَر، نمیرسند مگر آنكه انفاق كنند آنچه را كه دوستتر دارند.
پوشیده نیست كه جنّات نعیم یكی از هدایا و نعمات خداوند به ابرار است.
این رتبه شایسته همان مردان است كه در طرفةالعینی جان شیرین را تقدیم حضرت دوست ساختند. «هر كه شد كشته او نیك سرانجام افتاد». كمیت و كیفیت خدمتگزاری هماره بسته «آگاهی و توانایی» است و كمیت و كیفیت صله و تحفه صاحب نعمت نیز در نسبت با قدرت و دارایی او نیست.
آن زمان كه آزادهمردی چون حسین، جمله دارایی خود را در ظهری داغ، بیطلب مابهازاء، بر سر دست گرفت و تقدیم آستان حضرت دوست ساخت، آن شرف را یافت كه به قول جناب سید محمد مهدی میرباقری، روز حسین علیه السلام محور ایامالله شود.
دوم:
پاسخ دلنشین امام محمد باقر علیه السلام خطاب به یكی از علاقمندان اهل بیت است كه خود را شیعه امام معرفی میكرد. حضرت میپرسند: اگر مالی داشته باشی در چه طریقی خرج میكنی؟ میگوید: (مثلاً) برای خود چنین و چنان خرید میكنم و... امام میفرماید: تو از دوستداران مایی و نه از شیعیان ما. ما اگر چیزی داشته باشیم همه را به شیعیان میبخشیم.
هر یك از ما، سهمی از دارایی را در طریق امام و اهلبیت علیهم السلام صرف میكنیم و سهم بزرگتری را برای خود نگه میداریم. اصل و محور خودمانیم و امام در حاشیه زندگی ما جای دارد. سنتهایی را به جای میآوریم آن هم به امید پاداش و استخوان سبك كردن و با هزار ترفند نیز آن سهم را كم و كمتر میكنیم.
وه كه اگر دانسته شود آن مردان نیك از قبیله ایمان و رستگاری چگونه جبران میكنند و چهسان مینوازند، به یكباره چونان حسین علیه السلام در طریق حق، همه دانستهها را در طریق امام حق و مبین ایثار میكردیم.
سوم:
این عبارت متكی به برهان محكم است كه آیتالله جوادی آملی فرمودهاند: «انسان در عصر غیبت یا منتظر است یا گرفتار جاهلیت». در عصر غیبت قسم سوم نداریم: یا مردم منتظران راستین ظهور ولیعصر ـ ارواحنا له الفدا ـ اند یا اگر منتظر نشدند در جاهلیت به سر میبرند».
عموماً چیزی را پاس میداریم و برایش هزینه میكنیم كه آن را بیشتر میشناسیم، بدان نسبت داریم و بدان دلبستهایم. میزان هزینه «جان و مال» در هر طریق، نسبت و علقه ما را به آن طریق مینماید.
گاه، هدایا و نذورات ما نیز در پیشگاه حضرات معصومین علیهم السلام به امید دستیابی به مال بیشتر و یا دیگر خواستههای دنیایی است و نه خود حضرات.
چهارم:
این عبارت زیبا از حضرت زینالعابدین علیه السلام است كه فرمودند «خود را وقف ما(امام و اهل بیت)كنید».
راز طولانی شدن دوری و غیبت را تنها خدا میداند و زمان به سر آمدنش را امّا، برخی عبارات صادره از سوی آن امام عزیز برای مردانی خاص چون شیخ مفید(ره) حكایت از آن میكند كه به قول حافظ شیرازی، «تو خود حجاب خودی» چنانكه فرمودهاند:
«از ما دور نساخته است آنان را مگر به عهدی كه با ما دارند وفا نمیكنند» و یا «مگر كردارهای آنان كه به ما میرسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است».
بیآنكه واقف بر وسعت و ژرفای عمل خود باشیم، باعث طولانیتر شدن غیبت شدهایم. عمل ما فضا را تنگ و ناامن ساخته و زمینههای حضور حضرتش را از بین برده است.
مگر جز این است كه جمله دارایی و نعمات آشكار و نهان، به اذن الله، در ملكیت حضرت صاحبالزّمان علیه السلام است؟ و همة خلایق روزی خوار او و او نیز شاهد بر آشكار و نهان ما؟
چه سهمی از همه آنچه را از سوی او دریافت میكنیم برای او، در مسیر او و به نام او هزینه میكنیم؟ چه سهمی از اوقات، اموال و دارایی و توانایی فراوانمان را؟
با این شیوه چگونه میتوان در صف ابرار درآمد، در خیل شیعیانش، در جمع منتظرانش و بالاخره زمینهسازان ظهور مقدسش؟!
آیا مجالی برای سر در جیب تفكر فرو بردن مانده است؟
ویرایش توسط همکار مدیر سایت : ۱۳۸۹/۰۴/۱۷ در ساعت ۱۶:۳۰
قال المهدي (ع)
قَد آذانا جُهَلاءُ الشّيعَهِ وَ حُمَقاؤهُم ، وَ مَن دينُهُ جَناحُ البَعُوضَهِ اَرجَحُ مِنهُ
نادانان و کم خردان شيعه و کساني که پرو بال پشه از دينداري آنان برتر و محکم تر است ، ما را آزار مي دهند
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۱۲/۲۸, ۱۹:۲۶ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,648
- مورد تشکر
- 1,961 پست
- حضور
- 7 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
38
علت تاخیر در فرج اقا امام زمان
علت تاخیر در فرج اقا امام زمان
سوال :علت تاخیر در فرج اقا امام زمان چیست ؟؟
پاسخ : علت تأخیر فرج آقا ومولای ما امام زمان (ع) به خود انسانها باز میگردد، زیرا تشکیل حکومت عدل وتوحیدی در سطح عالم احتیاج به شرایط وآمادگیهای لازم از طرف مردم دارد.از قبیل اینکه:
۱ – مردم مفهوم عدل را بدانند.
۲ – به حدّی برسند که از جان ودل خواهان عدل باشند.
۳ – با عمل به دستورات شرع به حدّ بالای شعور فکری وفرهنگی برسند گر چه در محدوده بخشی از مردم باشد. ولذا مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در شرح تجرید غیبت حضرت را از ناحیه خود مردم میداند.و….
ودر مجموع فراهم نشدن مجموع شرایط لازم برای ظهور، علت تأخیر ظهور حضرت است.
امام زمان (ع) در توقیعی که به شیخ مفید میفرستد میفرماید
اگر شیعیان ما (که خداوند توفیق طاعتشان دهد)در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد وسعادت دیدار ما زودتر نصیب آنها میگشت دیداری بر مبنای شناختی راستین وصداقتی از آنان نسبت به ما علت مخفی شدن ما از آنها چیزی نیست جز آنچه که از کردار آنها به ما میرسد وما توقّع انجام این کارها را از آنها نداریم (احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۵ )
یا حق
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۱۲/۲۸, ۱۹:۴۱ #9
علت تاخیر در فرج اقا امام زمان
نمیخوام به کسی جسارت کنما
ولی من خودم لیاقتش را ندارم هر چقدر هم فکرشو میکنم میبینم
نه بازم لیاقت میخواد
نگرا ن کارهایی که در گذشته اشتباه انجام دادی نباش ...تمام شد رفت .... نگران کارهایی باش که باید انجام دهی
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۱۲/۲۸, ۱۹:۵۰ #10
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۸
- نوشته
- 342
- مورد تشکر
- 907 پست
- حضور
- 12 ساعت 11 دقیقه
- دریافت
- 38
- آپلود
- 6
- گالری
-
5
مولای من اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
دعا نمای که بمیرم چرا نمی آیی !!؟؟
((رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ))
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری