-
۱۳۸۶/۱۲/۰۸, ۰۷:۳۸ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 34
- مورد تشکر
- 52 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مقالات حجاب
عنوان :تاملاتي در مساله حجابصاحب اثر :عليرضا - باونديان
منبع :باشگاه انديشه[FONT='Tahoma','sans-serif'] از جمله مباحثي که همواره به عنوان يک موضوع بحث برانگيز و جنجالي، مطرح بوده، ذهن و ضمير انسان ها و جوامع بشري را به خود معطوف و مشغول ساخته است، مقوله حجاب و تعيين حدود و ثغور آن، بوده است. عده اي رعايت حجاب و پوشش اسلامي را مانع حضور زنان در اجتماع تلقي کرده و مدعي هستند که رعايت حجاب براي خانم ها دست و پاگير بوده و مانع فعاليت هاي آنها در عرصه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي شود و از اين ناحيه، آسيب هاي اقتصادي به جامعه و پيامدهاي روحي و رواني براي خانم ها به ارمغان مي آورد! برخي ديگر، قانون حجاب را مغاير اصل آزادي و دموکراسي معرفي نموده و با جديت تمام با آن مخالفت مي کنند و با کساني که با ميل و رغبت، حجاب و پوشش شان را به عنوان يک وظيفه و تکليف رعايت کرده و در اجتماع ظاهر مي شوند با شدت برخورد کرده و از امتيازات اساسي و مهم اجتماعي مثل رفتن به مدرسه، دانشگاه، استخدام در ادارات دولتي و گرفتن گذرنامه و... محروم مي کنند، آن هم در کشورهايي که خود را مهد فرهنگ و تمدن و پايه گذار دموکراسي معرفي کرده و از آزادي هاي فردي و اجتماعي دم مي زنند!
عده اي قابل توجه نيز حجاب را به عنوان يک اصل و رعايت آن را در جامعه لازم و ضروري دانسته و از آن دفاع و حمايت مي کنند. هر يک از اين گروه ها از راه و روش خاصي پيروي کرده و ضرورت رعايت حجاب را از منظرهاي مختلفي بيان داشته اند. برخي ضرورت رعايت حجاب را از منظر روان شناسي مطرح کرده و به بحث و ارزيابي آن پرداخته اند و با توجه به نيازهاي روحي و رواني انسان، ضرورت رعايت حجاب را براي رشد و ترقي و تمرين تعالي او، معرفي کرده اند(1).
برخي ديگر حجاب را به عنوان يک امر فطري، تلقي کرده و براي اثبات ادعاي خود به شواهدي از اوستا، تلمود، تورات و انجيل تمسک نموده اند. اين دسته مدعي هستند که حجاب به عنوان يک اصل مشترک در تمام اديان، جايگاه خاصي داشته و دارد(2).
دسته اي ديگر با توجه به فرهنگ مبتذل غرب و رواج برهنگي و آسيب هاي فراوان و پيامدهاي منفي آن «که از اين رهگذر متوجه قشر حساس خانم ها شده، آمار و ارقام به خوبي آن را نشان داده و حکايت مي کند» به ضرورت رعايت حجاب استدلال کرده و آن را حريم امن براي خانم ها و رشد و سلامت خانواده و اجتماع ديده اند و معرفي کرده اند.»(3)
عده اي ديگر حجاب را به عنوان تکليفي الهي تلقي کرده و در انجام رعايت آن، مثل ساير واجبات الهي، خود و ديگران را ملزم مي دانند و در انجام تکليف و پوشش اسلامي از سرزنش و ملامت ملامتگران و توهين و تحقير اين و آن، افسرده و عصباني نمي شوند بلکه آن را به عنوان تکليف الهي که باعث عفاف و پاکدامني افراد و بهداشت و سلامت خانواده و اجتماع شده و رشد، ترقي و کمال آنان را به همراه دارد با عشق و علاقه رعايت مي کنند و رعايت آن را به ديگران نيز توصيه نموده و به انجام آن تشويق و ترغيب مي نمايند.
البته طرح و دسته بندي نظريات به معناي مخالفت آنها با يکديگر نيست به گونه اي که قابل جمع نباشد. بلکه مي توان گفت: رعايت حجاب را همه قبول دارند منتهي هر دسته از زاويه اي خاص بر ضرورت آن استدلال کرده اند.
در اين ميان اگر آيات شريفه قرآن کريم در ارتباط با مقوله حجاب را ارزيابي کنيم متوجه خواهيم شد که مسئله حجاب و پوشش که به عنوان يک پديده بحث برانگيز و جنجالي در دنياي امروزي مطرح است امر جديد و نوظهوري نيست که با آمدن دين مبين اسلام، تشريع شده باشد، بلکه اگر نگوييم اين مسئله ريشه در فطرت انسان دارد، لااقل مي توان ادعا کرد که همراه با خلقت انسان، حتي قبل از هبوطش در عالم خاکي، مطرح بوده است، هنگامي که آدم ابوالبشر و همسرش حوا، توسط دشمن قسم خورده اي به نام ابليس، وسوسه شده و به منطقه ممنوعه نزديک، و از حد و مرز تعيين شده تجاوز مي نمايند، يک باره خود را عريان و برهنه احساس مي کنند، سراسيمه اين طرف و آن طرف، دنبال پناهگاهي مي روند و بالاخره قسمت هايي از بدن خود را با برگ درختان مي پوشانند. «هنگامي که از آن درخت، چشيدند، عورت شان نمايان شد و آن دو براي پوشاندن عورت خود، به برگ درخت روي آوردند.»(4) بنابراين مسئله حجاب، ريشه در تاريخ انسان داشته، همراه و همزاد او از ابتدا تا حال و تا امتداد تاريخ، بوده و خواهد بود.
در اين نوشته بر آنيم تا اهميت مسئله حجاب و رعايت پوشش اسلامي را از زاويه ديگري ارزيابي نموده و نکاتي را يادآور شويم. چنانچه در ابتدا ذکر شد برخي مدعي هستند: رعايت حجاب و پوشش اسلامي، مانع حضور زنان در اجتماع بوده و فعاليت هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي آنان را محدود مي سازد. در جواب بايد گفت: اولاً: ادعاي ذکر شده، فريب و نيرنگي بيش نيست و اين نيرنگ هم از سوي کساني مطرح مي شود که از يک طرف حضور زنان را در مجامع عمومي و خصوصي براي تلذذ، عياشي و خوشگذراني مي خواهند و از سوي ديگر، به خاطر خصومت و دشمني که با اسلام و پيروان آن دارند، براي مخدوش ساختن چهره و حيثيت آن، از هر وسيله و ابزاري استفاده مي کنند. از جمله ابزار و وسايلي که براي رسيدن به اهداف شوم و استعماري خود، بهره برداري مي کنند اين است که ارزش هاي اسلامي را به عنوان قوانين دست و پاگير، غيرکارآمد و ارتجاعي، معرفي کرده و به خورد جامعه و مردم مي دهند. متن ذيل را که گوينده آن يکي از مزدوران انگليسي است به عنوان نمونه مرور مي کنيم:
«در مسئله بي حجابي زنان بايد کوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها کردن چادر، مشتاق شوند، بايد به استناد شواهد و دلايل تاريخي ثابت کنيم که پوشيدگي زن از دوران بني عباس، متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نيست. مردم همسران پيامبر را بدون حجاب مي ديدند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگي، دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند پس از آن که حجاب زن، با تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازي و روابط جنسي نامشروع با زنان غير مسلمان کشانده و زنان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آن تقليد کنند.»(5)
ثانياً: اگر به تاريخ اسلام نگاه منصفانه داشته باشيم متوجه خواهيم شد که فراوان بوده اند زنان مؤمن متدين و پاکدامني که با رعايت حجاب و پوشش اسلامي در کنار مردان مؤمن و مسلمان در صحنه هاي سياسي، فرهنگي و حتي نظامي، حضور داشته و فعاليت نموده در شرايط فعلي زنان مسلمان در جاهاي مختلف از جمله زنان ايراني با رعايت حجاب و پوشش اسلامي در کنار ساير اقشار جامعه، در پست ها و مناصب گوناگون، مشغول تلاش و فعاليت هستند، رعايت حجاب را نه تنها مانع فعاليت هاي اجتماعي خود نمي بينند بلکه آن را به عنوان سد محکم و دژ نفوذناپذيري مي دانند که گوهرگران سنگ عفاف و حريم حرمت شان را در برابر تيرهاي زهرآلود هوسبازان شرور و خدانشناس حفاظت مي نمايد.
ثالثاً: رعايت حجاب و پوشش اسلامي، نه تنها مانع حضور زنان در صحنه هاي سياسي و اجتماعي نمي باشد بلکه بر عکس، تشريع حکم حجاب از سوي شارع مقدس، در حقيقت مجوز حضور زنان در صحنه هاي اجتماعي به حساب مي آيد، والا نشستن در منزل و ماندن در کنار اعضاي خانواده، رعايت نوع حجاب مورد نظر را نمي خواهد تا درباره آن حکمي صادر شود لذا صدور حکم پوشش اسلامي از سوي شرع مقدس بهترين دليل بر اين مطلب است که دين مبين اسلام نه تنها با فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي زنان مخالف نيست بلکه خود زمينه حضور آنان را در فعاليت هاي اجتماعي فراهم کرده است.
منتهي شرط حضور در اجتماع و فعاليت هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي به خصوص براي قشر خانم ها، ايجاد امنيت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسيار مهم و اساسي که در جهت آرامش و آسايش فرد و خانواده و امنيت در اجتماع، نقش ايفاد مي کند، داشتن حجب و حيا، رعايت اصول و ارزش هاي ديني و مذهبي از جمله رعايت حجاب و پوشش اسلامي توسط زنان و مردان مؤمن و متدين خواهد بود. اگر به آيات شريفه قرآن کريم و احاديث معصومين در ارتباط با پوشش اسلامي دقت کرده و اشارت ظريف و لطيف آن، مورد ارزيابي قرارگيرد. اين اصل و استنباط به دست خواهد آمد که حجاب، محدوديت نيست بلکه مصونيت است. مصونيتي که فرآيند و محصول مبارک آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانواده ها و امنيت در جامعه خواهد بود.
قرآن کريم، زنان و مردان مؤمن را مورد خطاب قرار داده و به آنان دستور مي دهد: «چشم چراني نکنيد، دامن هاي خود را آلوه نساخته و حفظش کنيد»(6) به زنان تأکيد بيشتري نموده مي گويد: «حجاب و پوشش اسلامي را رعايت کرده، زينت هاي خود را آشکار نسازيد... و در نشست و برخاست هم به گونه اي عمل نمائيد که متوجه زيورآلات شما نشوند.»(7) و در صحبت ها و مکالمات روزمره نيز با ناز و کرشمه، صحبت نکرده، ادا و اطوار زنانه که آتش شهوت را شعله ور سازد، از خود نشان ندهند.»(8) «و مانند زنان نيمه عريان دوران جاهليت، تبرج نکرده و با خودنمايي و خودآرايي و لباس هاي نازک و بدن نما(9) از خانه خارج نشويد»(10)
همه اين دستورات براي آن است که رعايت آن، علاوه بر اسقاط تکليف و امتثال اوامر الهي، سلامت و بهداشت روحي و رواني و آرامش و امنيت فردي و اجتماعي را به دنبال دارد و تخلف و سرپيچي از آن، يعني چشم چراني، آلوده کردن دامن، آشکار ساختن زينت و زيورآلات، صحبت کردن با ناز و کرشمه و لهجه هاي مخصوص و مهيج و پوشيدن لباس هاي نازک و بدن نما، هر کدام به نوبه خود، باعث فساد، عياشي، تجاوزگري و اضطراب و ناامني مي شود و جامعه را به هرج و مرج مي کشاند. در احاديث نوراني که از معصومين نقل شده است، نگاه کردن به نامحرم و چشم چراني، به عنوان تير زهرآلود شيطاني، معرفي شده است، لذا امام صادق(ع) مي فرمايد: «نگاه (و چشم چراني) تيري از تيرهاي مسموم شيطان است.»(11) در حديث ديگري بازهم از امام صادق(ع) مي خوانيم «نگاه کردن تير زهرآلودي از ناحيه شيطان است چه بسيار نگاه هايي که بعدها، حسرت و تأسف طولاني را به دنبال خواهد داشت.»(12)
امام علي(ع) نيز مي فرمايد:«کسي که نگاهي را رها سازد، حسرت و تأسف او زياد مي شود»(13) در جاي ديگري مي فرمايد: «چه بسيار نگاه هايي که آه و حسرت به دنبال دارد.»(14) و در جملات ديگري آن امام همام مي فرمايد: «نگاه و چشم چراني، پيشاهنگ تمام فتنه هاست»(15) «چشم ها دام هاي شيطان هستند.»(16) و «چشم راهبر دل است»(17) به قول شاعر:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
هر آنچه ديده بيند دل کند ياد
بسازم خنجري نوکش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
در واقع، نگاه هاي آلوده، مسموم و شهوت انگيز، آتش درون را شعله ور مي سازد که فرايند و محصولي جز فحشا، سياهي دل؛ مشکلات و نارسايي هايي اجتماعي، نخواهد داشت. چشم چراني دام شيطاني، بذر شهوت و رويشگاه فسق و فجور است که دل را مي لرزاند، آرامش و ثبات را سلب نموده و باعث هرج و مرج و فتنه و فساد در جامعه مي شود.
لذا چشم چراني، اين تير مسموم و زهرآلود شيطاني اگر بدون قيد و بند، رها شود يقيناً سلامت و امنيت طرفين را به خطر مي اندازد، جوان و نوجواني که به کوچه و خيابان راه مي افتد اگر دستور اسلام را رعايت نکرده و نگاهش را کوتاه نکند و از طرف ديگر، کساني که بايد حجاب و پوشش اسلامي را رعايت کنند، رعايت نکنند، چشم جوان به صحنه هاي شهوت انگيز خواهد افتاد، و نيروي قدرتمند شهوت به جوشش و غليان آمده و تحريک خواهد شد، درچنين شرايط حساس و خطرناکي، اين جوان، يا بايد به عياشي، فساد و تجاوزگري روي آورد و به خواسته هاي قوه شهواني جواب مثبت دهد، امنيت خود و ديگران را به خطر اندازد، و يا با تخيل و تصور، با حالت افسرده و پريشان، زندگي بيمار گونه خود را ادامه داده آسايش و آرامش خانواده را برهم زند. آنچه از مجموع آيات، روايات و تجربيات کارشناسان به دست مي آيد اين است که: چشم چراني هاي هوس آلود بدحجابي و بي حجابي زنان و دختران بي بند و بار از جمله عوامل مؤثر در ايجاد اضطراب ونگراني افراد و خانواده ها و هرج و مرج و ناامني در جامعه به حساب مي آيد. در طرف مقابل اگر اصول و ارزش هاي اسلامي از جمله حجاب و پوشش اسلامي، رعايت شود از چشم چراني و نگاه هاي آلوده جلوگيري به عمل آيد وخانم ها در نشست و برخواست و صحبت ها و مکالمات روزمره، دستورات شرع مقدس را رعايت کنند يقيناً زمينه هاي فساد زدوده شده دام هاي شياطين برچيده خواهد شد، آرامش روحي و رواني براي افراد و خانواده ها، نظم، ثبات و امنيت در جامعه پديد خواهد آمد. امام علي(ع) مي فرمايد: «کسي که نگاهش را کاهش دهد، قلبش آرام مي گيرد.»(18) و نعمتي بالاتر از آرامش قلب، وجود ندارد. اين موهبت بزرگ اگر در اعضا و افراد جامعه، محقق شده و تجلي پيدا کند، جامعه نيز به طبع اعضا و افراد خود، داراي امنيت و آرامش خواهد شد.
در ارتباط با شأن نزول آيات 30 به بعد از سوره نور، تفاسير شيعه و سني نقل کرده اند که: «روزي در هواي گرم مدينه، زن جواني در حالي که روسري خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوش او، پيدا بود، از کوچه اي عبور مي کرد، مرد جواني از انصار، آن حالت را مشاهده کرد و چنان غرق تماشا شد که از خود و اطرافش غافل گرديد و به دنبال آن زن حرکت نموده تا اين که صورتش به شي اي اصابت کرد و مجروح گرديد، هنگامي که به خود آمد، خدمت پيامبر(ص) رفت و جريان را براي او بيان داشت، اين جا بود که آيات سوره مبارکه نور نازل گرديد(19).
در آيات شريفه سوره نور، از يک طرف مؤمنان اعم از زنان و مردان را مخاطب قرار داده دستور مي دهد که نگاه هاي خود را کوتاه ساخته و به نامحرم خيره نشوند و از فساد و آلودگي دوري کنند و از سوي ديگر به خانم ها دستور مي دهد پوشش مناسب را رعايت کرده و زيورآلات خود را آشکار نسازند. تا حوادث نظير حادثه اي که آيه در ارتباط با آن نازل شده است، اتفاق نيفتد و جوانان از خود بي خود نشده و دنبال زنان و دختران نامحرم راه نيفتاده امنيت و آرامش خود و ديگران را خدشه دار نسازند.
در سوره احزاب نيز در يک جا به خانم ها دستور مي دهد: «در محاورات روزمره حالت عادي داشته و با ناز و کرشمه و طنازي صحبت نکنيد و در کوچه و خيابان با بدن هاي نيمه عريان و لباس هاي بدن نما، ظاهر نشويد.»(20) چند آيه بعد مي فرمايد: «با چادر و مقنعه اندام خود را بپوشانيد.»(21) تمام اين برنامه و تأکيدها براي آن است که: مردم، زن ها را به عنوان افراد عفيف و پاکدامن بشناسند و موجبات آزار و اذيت آنان را فراهم نسازند(22) و چشم طمع ندوزند.(23) و در نتيجه امنيت و آرامش قشر خانم ها در سايه چادر و رعايت ضوابط شريعت و پوشش اسلامي، تأمين شود.
در ادامه قرآن کريم مي فرمايد: با اين راه و روش، اگر بيماردلان هوسباز اصلاح نشدند و به آزار و اذيت خانم ها ادامه داده و امنيت و آرامش آنان را تهديد کردند. برخورد شديدتري با آنان صورت خواهد گرفت: «اگر منافقان و بيماردلان «شهوت پرست» و کساني که در شهر، اضطراب و نگراني به وجود مي آورند از اعمال زشت خود دست برندارند، ترا «اي رسول» عليه ايشان، بسيج خواهيم کرد، در آن صورت، مدت کمي در مجاورت با تو در اين شهر زندگي خواهند کرد و نابود خواهند شد.»(24) تا آرامش و امنيت در جامعه تأمين شود.
از مجموع مطالب ياد شده اين نتيجه به دست مي آيد که رعايت حجاب و پوشش اسلامي براي زنان و مردان مؤمن و مسلمان، تکليف الهي است. رعايت آن، علاوه بر اين که موجب عمل به دستورات الهي مي شود، شخصيت فردي اجتماعي و معنوي انسان محجوب و پاکدامن، سير صعودي پيدا کرده و نردبان تعالي و تکامل را يکي پس از ديگري طي خواهد کرد و از سوي ديگر در تأمين بهداشت روحي و رواني و آرامش خانواده ها و صفا، نورانيت و امنيت در جامعه نقش به سزايي ايفا مي کند. به اميد روزي که جوامع اسلامي و انساني از تمام آلودگي ها تصفيه شود و زمينه حضور زنان و دختران بدون دغدغه و دلواپسي، در اجتماعات فراهم شود.
پي نوشت:
1- آيا حجاب ضرورت دارد؟، دکتر شهريار روحاني.
2- حجاب در اديان، علي محمدي، ماهنامه پيام زن شماره هاي 18و 19و .20
3- نگاه پاک زن و نگاه هاي آلوده به او، آيين بهزيستي اسلام، ج3، دکتر احمد صبور اردوباري.
4- قرآن کريم، اعراف/22
5- قره العين «درآمدي بر تاريخ بي حجابي در ايران»، ص40، سينا واحد، مؤسسه انتشاراتي نور.
6- برداشت آزاد، از آيه 30 و 31 سوره نور ترجمه آزاد
7- قرآن کريم، نور 31
8- قرآن کريم، احزاب 32 ترجمه آزاد
9- محاسن التأويل، ج 13، ص 349، محمد جمال الدين قاسمي، يکي از معاني تبرج را لباس نازک، ذکر کرده است.
10- قرآن کريم، احزاب 33 ترجمه آزاد
11- دعائم الاسلام، ج 2، ص 202
12- وسائل الشيعه، ج 14، ص 138
13- غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 195
14- همان، ج 4، ص 549
15- همان، ج 1، ص 262 «الحظ رايد الفتن»
16- همان، ج 1، ص 335 «العيون مصائد الشيطان»
17- همان، ج 1، ص 100 «العين بريد القلب»
18- غررالحکم و درر الکلم، ج5، ص 449
19- ر.ک: تفسير صافي، ج3، ص 430؛ الدر المنثور، ج5، ص 40؛ کافي، ج5، ص .521
20- برداشت از آيه 32 و 33 سوره احزاب.
21- قرآن کريم، احزاب/ 59: ترجمه آزاد
22- برداشت از آيه 59 سوره احزاب
23- قرآن کريم، احزاب/ 32
24- قرآن کريم، احزاب/ 60 [/FONT]
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۱, ۱۷:۴۱ #2
علل پيدايش حجاب از منظر مخالفين
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟چطور شد که در میان همه یا بعضى مللباستانى پدید آمد؟اسلام که دینى است که در همه دستورهاى خویش فلسفه ومنظورى دارد چرا و روى چه مصلحتى حجاب را تایید و یا تاسیس کرد؟
مخالفان حجاب سعى کردهاند جریانات ظالمانهاى را به عنوان علت پیدا شدنحجاب ذکر کنند،و در این جهت میان حجاب اسلامى و غیر اسلامى فرق نمىگذارند،چنین وانمود مىکنند که حجاب اسلامى نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمهمىگیرد.
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونى ابراز شده است و غالبا اینعلتها براى ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است.ما مجموع آنها را ذکرمىکنیم.نظریاتى که به دست آوردهایم بعضى فلسفى و بعضى اجتماعى و بعضىاخلاقى و بعضى اقتصادى و بعضى روانى است که ذیلا ذکر مىشود:
1.میل به ریاضت و رهبانیت(ریشه فلسفى)
2.عدم امنیت و عدالت اجتماعى(ریشه اجتماعى)
3.پدر شاهى و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروى وى در جهت منافع اقتصادىمرد(ریشه اقتصادى)
4.حسادت و خودخواهى مرد(ریشه اخلاقى)
5.عادت زنانگى زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزى کم دارد،بهعلاوه مقررات خشنى که در زمینه پلیدى او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضعشده است(ریشه روانى)
علل نامبرده یا به هیچ وجه تاثیرى در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهاننداشته است و بىجهت آنها را به نام علتحجاب ذکر کردهاند و یا فرضا در پدید آمدنبعضى از سیستمهاى غیر اسلامى تاثیر داشته است در حجاب اسلامى تاثیر نداشتهاستیعنى حکمت و فلسفهاى که در اسلام سبب تشریع حجاب شده،نبوده است.
همان طور که ملاحظه مىشود مخالفان حجاب گاهى آن را زاییده یک طرز تفکرفلسفى خاص درباره جهان و لذات جهان معرفى مىکنند و گاهى ریشه سیاسى واجتماعى براى آن ذکر مىکنند و گاهى آن را معلول علل اقتصادى مىدانند و گاهىجنبههاى خاص اخلاقى یا روانى را در پدید آمدن آن دخالت مىدهند.
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد مىکنیم و ثابت مىکنیم که اسلام درفلسفه اجتماعى خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است و هیچ یک از آنها بامبانى مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمىدهد و در خاتمه به یک علت اساسى اشارهمىکنیم که از نظر ما موجهترین آنها به شمار مىرود.
ریاضت و رهبانیت
ارتباط مساله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زنبزرگترین موضوع خوشى و کامرانى بشر است،اگر زن و مرد معاشر و محشور بایکدیگر باشند،خواه ناخواه دنبال لذتجویى و کامیابى مىروند.پیروان فلسفهرهبانیت و ترک لذت براى اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضتسازگار کنند بین زنو مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کردهاند،کما اینکه با چیزهاى دیگرى هم کهنظیر زن محرک لذت و بهجتبوده است مبارزه کردهاند.پدید آمدن پوشش طبق ایننظریه،دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است.
ایده ریاضت و ترک دنیا همان طورى که در موضوع مال فلسفه فقر طلبى و پشتپا زدن به همه وسائل مادى را به وجود آورده است،در مورد زن فلسفه تجرد طلبى ومخالفتبا جمال را ایجاد کرده است.بلند نگه داشتن مو که در میان سیکها،هندوها وبعضى دراویش معمول است نیز از مظاهر مخالفتبا جمال و مبارزه با شهوت و ازثمرات فلسفه طرد لذت و میل به ریاضت است.مىگویند کوتاه کردن و ستردن مو،سبب فزونى رغبت جنسى مىگردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است.
در اینجا بد نیست قسمتى از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم.وى درکتاب زناشویى و اخلاق صفحه 30 مىگوید:
«بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پل(بولس مقدس)از طرفکلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بیشمارى راهبیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند،شیطانى که هر آن ذهن آنان را ازتخیلات شهوانى مملو مىساخت. کلیسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زیراخطوط بدن،انسان را به طرف گناه مىراند. کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحهبوى بدن صورت تقدس را به خود گرفت زیرا باز به نظر سن پل نظافتبدن وآرایش آن با نظافت روح منافات دارد.شپش مروارید خدا شناخته شد...»
اینجا این پرسش پیش مىآید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیتچیست؟بشر طبعا باید کامجو و لذتطلب باشد.پرهیز از لذت و محروم کردن خودباید دلیلى داشته باشد.
چنانکه مىدانیم رهبانیت و دشمنى با لذت جریانى بوده که در بسیارى از نقاط جهان وجود داشته است.از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان و درمغرب زمین یونان بوده است. نحله«کلبى»که یکى از نحلههاى فلسفى است و دریونان رواج داشته است طرفدار فقر و مخالف لذت مادى بوده است. (1) یکى از علل پدید آمدن این گونه افکار و عقاید،تمایل بشر براى وصول به حقیقتاست.این تمایل در بعضى افراد فوق العاده شدید است و اگر با این عقیده ضمیمه گرددکه کشف حقیقت از براى روح آنگاه حاصل مىشود که بدن و تمایلات بدنى وجسمانى مقهور گردد،قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت مىگردد.به عبارت دیگر،این اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستى و مخالفتبا هواى نفس میسر نیست،علت اصلى پدید آمدن ریاضت و رهبانیت است.
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادى به پارهاى از رنجهاى معنوىاست.بشر دیده است که همواره در کنار لذتهاى مادى یک عده رنجهاى روحى وجوددارد.مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها وکامرانیهاست اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصیل و در نگهدارىآن وجود دارد.بشر دیده است که آزادى و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اینلذات مادى از دست مىدهد;از این رو از همه آن لذات چشم پوشیده،تجرد و استغناءرا پیشه خود ساخته است.
شاید در ریاضت هندى،عامل اول و در فقر طلبى کلبى یونانى عامل دوم بیشترمؤثر بوده است.
علل دیگرى نیز براى پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کردهاند.از آن جملهاینکه محرومیت و شکست در موفقیتهاى مادى مخصوصا شکست در عشق سببتوجه به ریاضت مىگردد.روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهاىمادى بدین صورت مىگیرد که آنها را پلید مىشناسد و فلسفهاى براى پلیدى آنهامىسازد.
افراط در خوشگذرانى و کامجویى عامل دیگر توجه به ریاضت است.ظرفیتجسمانى انسان براى لذت محدود است.افراط در کامجویى و لذات جسمانى وتحمیل بیش از اندازه رفیتبر بدن موجب عکس العمل شدید روحى مخصوصا درسنین پیرى مىگردد.خستگى، سرخوردگى به وجود مىآورد.
تاثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولى مسلما اینها علت منحصر نمىباشند. تاثیر این دو لتبدین نحو است که پس از شکستها و عدم موفقیتها و یا خستگیها وفرسودگیها اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار مىگردد.توجه به مادیات وغرق شدن در اندیشههاى مادى، خود مانعى استبراى اینکه انسان درباره ازلیت وابدیت و حقیقت جاودانى بیندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمدهام ودر کجا هستم و به کجا مىروم؟اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگى حالت گریزو بىرغبتى نسبتبه مادیت در روح پدید آمد،اندیشه در مطلقات بلا مزاحم ماندهجان مىگیرد.این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت مىشود. و البته بعضى از افرادى که به سوى ریاضت کشیده مىشوند تحت تاثیر این دو عاملمىباشند نه همه آنها.
بررسى
اکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکرى که اسلام به جهان عرضه داشته است آیاچنین تعلیل و توجیهى براى پوشش صحیح است؟
اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهان بینى روشن دارد،نظرش درباره انسانو جهان و لذت روشن است و به خوبى مىتوان فهمید که آیا چنین اندیشهاى درجهان بینى اسلام وجود دارد یا نه؟
ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطى از جهان وجود داشته است وشاید بتوان پوشش زن را در جاهایى که چنین فکرى حکومت مىکرده است از ثمراتآن دانست،ولى اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتى استنادجسته است و نه چنین فلسفهاى با روح اسلام و با سایر دستورهاى آن قابل تطبیقاست.
اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیتسخت مبارزه کرده است و این مطلب رامستشرقین اروپایى هم قبول دارند.اسلام به نظافت تشویق کرده،به جاى اینکه شپشرا مروارید خدا بشناسد گفته است:النظافة من الایمان.پیغمبر اکرم شخصى را دیددر حالى که موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود و بدحال مىنمود.فرمود:«منالدین المتعة» (2) یعنى تمتع و بهره بردن از نعمتهاى خدا جزو دین است.و هم آن حضرتفرمود:«بئس العبد القاذورة» (3) یعنى بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:«ان الله جمیل یحب الجمال» (4) خداوند زیباست و زیبایى رادوست مىدارد.امام صادق فرمود:«خداوند زیباست و دوست مىدارد که بندهاىخود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن مىدارد.اگرخداوند نعمتى به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگى شما نمایان گردد.»به آنحضرت گفتند چگونه اثر نعمتخدا نمایان گردد؟فرمود:«به اینکه جامه شخص نظیف باشد،بوى خوش استعمال کند، خانه خود را با گچ سفید کند،بیرون خانه راجاروب کند،حتى پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزقمىافزاید.» (5)
در قدیمىترین کتابهایى که در دست داریم مانند کافى که یادگار هزار سال پیشاست،بحثى تحت عنوان«باب الزى و التجمل»وجود دارد.اسلام به کوتاه کردن وشانه کردن مو و به کار بردن بوى خوش و روغن زدن به سر سفارشهاى اکید کرده است.
عدهاى از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذاتروحانى بهرهمند شوند ترک زن و فرزند کردند،روزها روزه مىگرفتند و شبها عبادتمىکردند. همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع کرد و گفت من که پیشواى شما هستمچنین نیستم;بعضى روزها روزه مىگیرم،بعضى روزها افطار مىکنم;قسمتى از شبرا عبادت مىکنم و قسمتى دیگر نزد زنهاى خود هستم.همین عده از رسول خدا اجازهخواستند که براى اینکه ریشه تحریکات جنسى را از وجود خود بکنند خود را اختهکنند.رسول اکرم اجازه نداد،فرمود در اسلام این کارها حرام است.
روزى سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند.یکىگفتشوهر من گوشت نمىخورد.دیگرى گفتشوهر من از بوى خوش اجتنابمىکند.سومى گفتشوهر من از زنان دورى مىکند.رسول خدا بىدرنگ در حالى کهبه علامتخشم ردایش را به زمین مىکشید از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد وفریاد کرد:چه مىشود گروهى از یاران مرا که ترک گوشت و بوى خوش و زنکردهاند؟!همانا من خودم،هم گوشت مىخورم و هم بوى خوش استعمال مىکنم و هماز زنان بهره مىگیرم.هر کس از روش من اعراض کند از من نیست. (6)
دستور کوتاه کردن لباس-بر خلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدرى بلندبود که زمین را جاروب مىکرد-به خاطر نظافت است که در اولین آیات نازله بررسول اکرم بیان شده است: و ثیابک فطهر (7) .
همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکى به خاطر زیبایى است و دیگر بهخاطر پاکیزگى است،زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان مىسازد و به همین موضوعدر روایات اشاره شده است:البسوا البیاض فانه اطیب و اطهر (8) .رسول اکرم هنگامى کهمىخواست نزد اصحابش برود به آئینه نگاه مىکرد،موهاى خود را شانه و مرتبمىساخت و مىگفتخداوند دوست مىدارد بندهاش را که وقتى که به حضور دوستانخود مىرود خود را آماده و زیبا سازد (9) یعنى لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزهتراست.
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهاى خدا نسبتبه بندگانش قلمدادکرده است و تحریم زینتهاى دنیا بر خود سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است: قلمن حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق (10) .در احادیث اسلامى آمده است کهائمه اطهار با متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنان را به استناد به همین آیه باطل نشاندادهاند (11) .
اسلام التذاذ و کامجویى زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده است،ثوابهایى هم براى آن قائل شده است.شاید براى یک نفر فرنگى شگفت انگیز باشد اگربشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر،آرایش کردن زن براى شوهر،پاکیزه کردنشوهر خود را براى زن مستحب مىداند.در قدیم که به پیروى از کلیسا همه گونهالتذاذات شهوانى را تقبیح مىکردند این حرفها را تخطئه کرده حتى مسخرهمىدانستند.
اسلام التذاذات جنسى در غیر محدوده ازدواج قانونى را به شدت منع فرمودهاست و آن خود فلسفه خاصى دارد که بعد توضیح خواهیم داد،ولى لذت جنسى درحدود قانون را تحسین کرده است تا جایى که فرموده دوست داشتن زن از صفاتپیغمبران است:من اخلاق الانبیاء حب النساء. (12)
در اسلام زنى که در آرایش و زینتخود براى شوهر کوتاهى کند نکوهش شدهاست کما اینکه مردانى که در ارضاء زن خود کوتاهى مىکنند نیز نکوهش شدهاند.
حسن بن جهم مىگوید:بر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام وارد شدم،دیدم خضابفرموده است.گفتم رنگ مشکى به کار بردهاید؟فرمود:بلى،خضاب و آرایش در مردموجب افزایش پاکدامنى در همسر اوست.برخى از زنان به این جهت که شوهرانشانخود را نمىآرایند عفاف را از دست مىدهند (13) .
حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که:«تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود»یعنىنظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید.بعد فرمود زنان یهودى که زناکار شدندبدان جهتبود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمىشدند.خودتان راپاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب گردند (14) .
عثمان بن مظعون یکى از اکابر صحابه رسول اکرم است،خواستبه تقلید ازراهبان،به اصطلاح تارک دنیا شود،ترک زن و زندگى کرد و لذتها را بر خویش تحریمساخت.
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله!عثمان روزها را روزهمىگیرد و شبها به نماز برمىخیزد.پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم خشمگین شده برخاستبه نزدوى آمد.عثمان مشغول نماز بود.صبر کرد تا نمازش تمام شد،فرمود:اى عثمان!خدامرا به رهبانیت دستور نفرموده است.دین من روشى منطبق بر واقعیت و در عین حالساده و آسان است:«لم یرسلنى الله تعالى بالرهبانیة و لکن بعثنى بالحنیفیة السهلة السمحة» (15) یعنى خداوند مرا براى رهبانیت و ریاضت نفرستاده است،مرا براى شریعتى فطرى وآسان و با گذشت فرستاده است.من نماز مىخوانم و روزه مىگیرم و با همسرانم نیزمباشرت دارم.هر کس که دین مطابق با فطرت مرا دوست مىدارد باید از من پیروىکند.ازدواج یکى از سنتهاى من است.
عدم امنیت
ریشه دیگرى که براى به وجود آمدن پوشش ذکر کردهاند ناامنى است.درزمانهاى قدیم بىعدالتى و ناامنى بسیار بوده است.دست تجاوز زورمندان و قلدرانبه مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است.مردم اگر پول و ثروتى داشتند ناچاربودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند.علت مخفى ماندن گنجها این است کهصاحبان طلا و ثروت جرات نمىکردند که حتى بچههاى خود را از پنهانگاه ثروتخود آگاه سازند;مىترسیدند که راز آنها به وسیله بچهها فاش شود و مورد تجاوز وگزند قلدران واقع شوند.بدین ترتیب گاهى اتفاق مىافتاد که پدر با مرگ ناگهانى ازدنیا مىرفت و فرصت نمىکرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد.قهرا دارایى او درزیر خاکها مدفون مىماند.جمله معروف«استر ذهبک و ذهابک و مذهبک»(پول ومسافرت و عقیده خود را آشکار نکن)یادگار آن زمانهاست.
همان طور که در مورد ثروت امنیت نبود،راجع به زن هم امنیت وجود نداشت.هرکس زن زیبایى داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفى نگه دارد،زیرا اگر آنهااطلاع پیدا مىکردند،او دیگر مالک زن خود نبود.
ایران دوره ساسانى ناظر جنایتها و فجایع عجیبى در این زمینه بوده است. شاهزادگان و موبدان و حتى کدخداها و اربابها هر گاه از وجود زن زیبایى در یک خانه مطلع مىشدند به آن خانه مىریختند و زن را از خانه شوهرش بیرون مىکشیدند.درآن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود،سخن از به اصطلاح قایم کردن و مخفى داشتنزن بود که احدى نفهمد.ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن قضایاى شرمآورىدر این باره از ایران قدیم نقل مىکند.کنت گوبینو در کتاب سه سال در ایران مىگوید: «حجابى که هم اکنون در ایران استبیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند بهایران قبل از اسلام است.»و مىنویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتى در مورد زنهانداشتند.
درباره انوشیروان-که به غلط او را«عادل»خواندهاند-نقل شده که وقتى یکى ازسرهنگان ارتش او زنى زیبا داشت.انوشیروان به قصد تجاوز به زن او در غیاب او بهخانهاش رفت.زن جریان را براى شوهر خود نقل کرد.بیچاره شوهر دید زنش را که ازدست داده سهل است جانش نیز در خطر است.فورا زن خویش را طلاق گفت.وقتىانوشیروان مطلع شد که وى زنش را طلاق داده استبه او گفتشنیدم یک بوستانبسیار زیبایى داشتهاى و اخیرا آن را رها کردهاى،چرا؟گفت جاى پاى شیر در آنبوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد.انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستاننخواهد آمد.
این ناامنىها اختصاص به ایران و به زمانهاى قدیم نداشته است.داستان اذاننیمه شب که در داستان راستان آوردهایم نشان مىدهد که چگونه مشابه این جریانها دردوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه خلافتبغداد،در بغداد هم رواج داشتهاست.در همین زمانهاى نزدیک خودمان یکى از شاهزادگان در اصفهان از این گونهتجاوزها زیاد داشته است و مردم اصفهان قصههاى زیادى از زمان حکومت او نقلمىکنند.
بررسى
ما وجود ناامنىها و بىعدالتىهاى زمان گذشته و تاثیر آنها را در مخفى کردن زنمنکر نیستیم.
مسلما حجابهاى افراطى و عقاید افراطى درباره پوشیدن زن معلول همین نوعجریانهاى تاریخى است.ولى باید ببینیم آیا فلسفه پوشش زن در اسلام همین امر بودهاست؟
اولا این سخن درست نیست که در عصر ما امنیت کامل از نظر زن برقرار است.درهمین دنیاى صنعتى اروپا و آمریکا که به غلط آن را«دنیاى متمدن»مىنامیم،احیاناآم ارهاى وحشتآورى از زناى به عنف مىخوانیم،چه رسد به دنیاى به اصطلاحنیمه متمدن و تمام وحشى.تا در جهان حکومتشهوت برقرار است هرگز امنیتناموسى وجود نخواهد داشت. منتها شکل قضیه تفاوت مىکند.یک وقت کسى مانندفلان خان و فلان قلدر مامور مسلح مىفرستد و زن کسى را از خانهاش بیرونمىکشند،یک وقت دیگر زنى را در یک مجلس شب نشینى و در خلال رقص و دانس«قر»مىزنند و او را از شوهر و فرزند آواره مىکنند.این گونه حوادث و یا حوادثى ازقبیل ربودن زنان و دختران به وسیله تاکسى یا وسیله دیگر زیاد اتفاق مىافتد و درروزنامهها مىخوانیم.در روزنامه اطلاعات مورخ6/9/47 تحت عنوان«زنانامریکا در معرض خطر حملات جنسى»مىنویسد:
«واشنگتن آسوشیتدپرس-سه پزشک محقق آمریکایى در گزارشى که براى دولتامریکا تهیه کردهاند اعلام نمودهاند که در میان ایالات امریکا لوس آنجلس از لحاظمیزان«زناى به عنف»مقام اول را دارد و واشنگتن مقام سیزدهم را حائز است.البتهاین بدان معنى نیست که زنان و دختران در واشنگتن از حملات جنسى درامانند،اماامنیت آنها از بسیارى از شهرهاى بزرگ آمریکا بیشتر است.در هر صد هزارجمعیت لوس آنجلس 52 مورد زناى به عنف وجود دارد در حالى که در واشنگتناین رقم7/17 مىباشد.در نیویورک در مدت شش ماه 3000 شکایت از هتکناموس به زور به اداره پلیس رسیده است.سن این عده شاکیان بین شش سال تاهشتاد و هشتسال بوده و قسمت اعظم شاکیان چهارده ساله بودهاند.»
پس این ادعا که در عصر ما امنیت ناموسى کامل برقرار است و صاحبان نوامیسباید از این نظر خاطرشان جمع باشد یاوهاى بیش نیست.
ثانیا فرض کنیم امنیت ناموسى کامل در جهان برقرار شده و تجاوز به عنف دیگروجود ندارد و هر تجاوزى که به نوامیس مردم مىشود از روى رضاى طرفین است،ریشه نظر اسلام درباره پوشش چیست؟آیا نظر اسلام به عدم امنیتبوده تا گفته شوداکنون که امنیت کامل برقرار شده دلیلى براى پوشش نیست؟
مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است.لا اقل علت منحصرو اساسى عدم امنیت نبوده است،زیرا این امر نه در آثار اسلامى به عنوان علت پوششمعرفى شده است و نه چنین چیزى با تاریخ تطبیق مىکند.در میان اعراب جاهلیتپوشش نبود و در عین حال امنیت فردى به واسطه زندگى خاص قبیلهاى و بدوىوجود داشت;یعنى در همان وقت که در ایران نا امنى فردى و تجاوز به ناموس به حداعلى وجود داشت و پوشش هم بود،در عربستان این گونه تجاوز بین افراد قبائلوجود نداشت.
امنیتى که در زندگى قبیلهاى وجود نداشت امنیت اجتماعى یعنى امنیت گروهىبود و این گونه عدم امنیتها را پوشش نمىتواند چاره نماید.به این معنى که قبیلهاى بهقبیله دیگر شبیخون مىزد.در این شبیخونها که به وسیله قبیله بیگانه انجام مىشد همهچیز دستخوش غارت مىگردید،هم مرد اسیر مىشد و هم زن،پوشش زن براى اوامنیت نمىآورد.
زندگى اعراب جاهلیتبا همه تفاوت عظیم و فاحشى که با زندگى صنعتى وماشینى عصر ما داشته،از این جهت مانند عصر ما بوده یعنى فحشا و زنا حتى در موردزنان شوهردار فراوان بوده است.ولى به خاطر یک نوع دموکراسى و نبودن حکومتاستبدادى کسى زن کسى را به زور از خانهاش بیرون نمىکشید.با این تفاوت که نوعىعدم امنیت فردى در زندگى ماشینى امروز هست که در آن عصر نبود.
پوشش براى جلوگیرى از تجاوز کسانى است که در یک جا زندگى مىکنند.بر حسب خوى و عادت قبیلهاى بین افراد یک قبیله این جور تجاوزها وجود نداشتهاست.لهذا نمىتوانیم بگوییم که اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنیت دستورپوشش را وضع کرد.
فلسفه اساسى پوشش چیز دیگر است که توضیح خواهیم داد.در عین حالنمىخواهیم بگوییم که مساله امنیت زن از گزند تجاوز مرد به هیچ وجه مورد توجهنبوده است.بعدا در آنجا که به تفسیر آیه«جلباب»مىپردازیم خواهیم دید که قرآنکریم بدین اصل توجه داشته است.مدعى این موضوع نیز نیستیم که در عصر ما اینفلسفه بىمورد است و امنیت کامل براى زن از ناحیه تجاوزات مردانه برقرار است.تجاوزات به عنف که در کشورهاى به اصطلاح پیشرفته همه روزه رخ مىدهد،درروزنامههاى ما هم منعکس است.
استثمار زن
بعضیها براى پوشش زن ریشه اقتصادى قائل شده گفتهاند حریم و پوشش یادگارعهد مالکیت و تسلط مرد است.مردان به خاطر اینکه از وجود زنان بهره اقتصادىببرند و آنها را مانند بردگان استثمار کنند،آنها را در خانهها نگه مىداشتند،و براىاینکه فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون نرود و بیرون رفتن را کار بدىبداند فکر حجاب و خانه نشینى را خلق کردند.
گویندگان این سخن سعى کردهاند مسائل دیگرى از قبیل نفقه و مهر را نیزبر اساس مالکیت مرد نسبتبه زن توجیه کنند.
در کتاب انتقاد بر قوانین اساسى و مدنى ایران صفحه27 مىنویسد:
«هنگامى که قانون مدنى ایران تدوین شد هنوز از بردهفروشى در بعضى از نقاطدنیا اثرى به جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار على الظاهر از میان رفته بود ولىباز در مغز قانونگذاران آثارى از برده فروشى و آزار به زیردستان وجود داشت.زنرا در آن دوره چون«مستاجره»مىپنداشت د.زن حق نداشتبا مردان نشست وبرخاست کند و در اجتماعات راه یابد و به مقامات دولتى برسد.اگر صداى زن رانامحرم مىشنید آن زن بر شوى خود حرام مىشد.خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزارى مىدانستند که کار او منحصرا رسیدگى به امور خانه و پروردن فرزندبود و هنگامى که این ابزار مىخواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادرىسیاه مىپیچانیدند و روانه بازار یا خیابان مىکردند.»
علائم و نشانههاى افترا و غرض و مرض از تمام این نوشته پیداست.کى و کجاچنین قاعدهاى وجود داشت که اگر صداى زن را نامحرم مىشنید بر شوى خود حراممىشد؟آیا در جامعهاى که دائما سخنرانان مذهبىاش از بالاى منابر خطابه زهراىمرضیه را در مسجد مدینه و خطابههاى زینب کبرى را در کوفه و شام به گوش مردممىرسانند ممکن است چنین فکرى در میان مردم آن جامعه پیدا شود؟!کى و کجا زندر ایران اسلامى برده مرد بوده است؟همه مىدانند که در خانوادههاى مسلمان بیش ازآنکه زن در خدمت مرد باشد مرد به حکم وظیفه اسلامى در خدمت زن بوده وسیلهآسایش او را فراهم مىکرده است.زن در خانوادههایى مورد اهانت و تحقیر و ظلمقرار گرفته که روح اسلامى در آن خانوادهها نبوده یا ضعیف بوده است.
عجبا!مىگوید:«زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند.»منمىگویم:بر عکس، در محیطهاى پاک اسلامى این مرد بود که حق نداشت در نشست وبرخاستها از زن بیگانه بهرهبردارى کند.این مرد است که همواره حرص مىورزد کهزن را وسیله چشم چرانى و کامجویى خود قرار دهد.هیچ گاه مرد به طبع خود مایلنبوده حائلى میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آن کهبرنده بوده مرد بوده است و آن که باخته و وسیله شده زن.امروز که مردان موفق شدهاندبا نامهاى فریبنده«آزادى»و«تساوى »و غیره این حائل را از میان ببرند زن را درخدمت کثیفترین مقاصد خویش گرفتهاند.بردگى زن،امروز به چشم مىخورد کهبراى تامین منافع مادى یک مرد در یک مؤسسه تجارتى خود را صد قلم براى جلبمشترى مرد مىآراید و به صورت«مانکن»درمىآید و شرف خود را در ازاء چندرغازحقوق مىفروشد.
این نشست و برخاستها که امثال این نویسنده آرزوى آن را مىکنند جزبهرهکشى مرد و بهرهدهى زن مفهومى ندارد.همه مىدانند نشست و برخاستها درمحیطهاى پاک که موضوع بهرهکشى مرد از زن در میان نبوده است هیچ گاه در جامعهاسلامى ممنوع نبوده است.
نویسنده همین کتاب،تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه شناسى به چهاردوره تقسیم مىکند:
دوره اول مرحله طبیعى و اشتراکى اولیه که زن و مرد بدون هیچ گونه قید و شرطىبا هم خلطه و آمیزش داشتهاند.در این دوره به عقیده این نویسنده اساسا زندگىخانوادگى وجود نداشته است.
دوره دوم دوره تسلط مرد است.در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را مالکاو دانسته او را همچون ابزارى در خدمتخود درآورده است.حجاب یادگار این دورهمىباشد.
دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است.در این مرحله زنان از ناسازگارىمردان به ستوه آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت کردند و چون دریافتند کهطبیعتخشن مردان به این آسانى حاضر نیستحق آنها را رعایت کند به منظوراحقاق حق خود متدرجا علیه مردان طغیان کردند،اتحادیهها تشکیل دادند،به وسیلهمطبوعات و کنفرانسها و دستهبندىها با مردان مبارزه کردند.ضمنا چون دریافتند کهزورگویى مردان نتیجه تربیت ناسالم عهد کودکى و مخصوصا تبعیض بین پسران ودختران است در رفع نقایص آموزش و پرورش عمومى کوشیدند.
دوره چهارم مرحله تساوى حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت کاملدارد.این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده،هنوز در همه جا استقرار نیافته است.
از نظر این منطق،پوشش زن عبارت است از زندانى شدن زن به دست مرد،وعلت اینکه مرد زن را اینچنین اسیر مىکرده این است که مىخواسته هر چه بیشتر ازوجود او بهره اقتصادى ببرد.
بررسى
تقسیم تاریخ روابط زن و مرد به چهار دوره به نحوى که ذکر شد تقلید نارسایىاست از آنچه پیروان کمونیزم درباره ادوار تاریخى زندگى بشر از نظر عوامل اقتصادىکه به عقیده آنها زیر بناى همه پدیدههاى اجتماعى است ذکر کردهاند.آنها مىگویندادوار تاریخى بشر عبارت است از دوره اشتراک اولیه،دوره ملوک الطوایفى،دورهسرمایهدار ى و دوره کمونیزم و اشتراک ثانوى که شباهت کامل به دوره اشتراک اولیهدارد.
آنچه درباره ادوار زندگى زن در کتاب سابق الذکر آمده کپیهاى است از آنجا ولىکپیهاى که به هیچ حسابى درست درنمىآید.به عقیده ما چنین دورههایى در زندگىزن هرگز نبوده است و امکان نداشته وجود داشته باشد.همان دوره اولى که به عنواناشتراک اولیه معرفى مىکند، از لحاظ تاریخى جامعه شناسى به هیچ وجه مورد تصدیقنیست.جامعه شناسى تاکنون نتوانسته است قرینهاى به دستبیاورد که دورهاى بربشر گذشته که زندگى خانوادگى وجود نداشته است.به عقیده مورخین،دورهمادر شاهى بوده است ولى دوره کمونیزم جنسى نبوده است.ما درباره این ادوارنمىخواهیم به تفصیل بحث کنیم،کافى است درباره خود این مدعا که مىگویندپوشش زن معلول مالکیت مرد نسبتبه زن استبحث کنیم و آن را مورد بررسى قراردهیم:
ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار مىنگریست و از اوبهرهکشى اقتصادى مىکرد،به صورت یک اصل کلى حاکم بر همه اجتماعات گذشتهقبول نداریم.علائق عاطفى زوجیت هرگز اجازه نمىداده که مردان به صورت یک«طبقه»زیردستبر زنان به صورت یک«طبقه»زیردستحکومت کنند،آنان رااستثمار نمایند;همچنانکه معقول نیست فرض کنیم در دورههاى گذشته پدران ومادران به عنوان یک«طبقه»بر فرزندان به عنوان یک«طبقه»دیگر حکومت و آنها رااستثمار مىکردهاند.علائق عاطفى والدین و فرزندان همواره مانع چنین چیزى بودهاست.علائق زوجین به یکدیگر،حتى در اجتماعات گذشته،بیشتر عاطفى و عشقىبوده و زن با نیروى جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمتخودگرفته است.مرد به میل و رغبتخود نانآور زن شده و راضى شده او با خیال راحتبه خود برسد و مایه تسکین قلب و ارضاى عاطفه عشقى او باشد;همچنانکه با میل ورغبتخود،زن را در پشت جبهه جنگ برده خود به وظیفه سربازى و فداکارى و دفاعاز زن و فرزند قیام کرده است.
در عین حال انکار نمىکنیم که مرد در گذشته،هم به زن ظلم کرده و هم به فرزند،و از هر دوى اینها بهرهکشى اقتصادى کرده است;همچنانکه به خود نیز ستم کردهاست.مرد به علت جهالت و تعصبهاى بیجا(نه به قصد استثمار و بهرهکشى)هم به خودظلم کرده هم به زن و فرزند.مرد در گذشته از لحاظ اقتصادى،هم در خدمت زن بودههم از او بهرهکشى اقتصادى کرده است.هر وقت طبیعت مرد به سوى خشونت گراییده عشق و عاطفه در وجودش ضعیف شده،از زن به صورت یک ابزار اقتصادى استفادهکرده است.ولى این را به صورت یک اصل کلى حاکم بر تمام جوامع ما قبل[قرن]نوزدهم نمىتوان ذکر کرد.
تجاوز به حقوق واقعى زن،استثمار زن،خشونت نسبتبه او منحصر به ما قبلقرن19 نیست. در قرن نوزدهم و بیستم حقوق واقعى زن کمتر از گذشته پایمال نشدهاست.منتها چنانکه مىدانیم از مشخصات این قرن این است که روى مقاصداستثمارگرانه سرپوشى از مفاهیم انسانى گذاشته مىشود.
سخن ما درباره اسلام است.آیا اسلام در دستورات خود درباره پوشش و حریممیان زن و مرد چه هدف و منظورى داشته است؟آیا خواسته است زن را از لحاظاقتصادى در خدمت مرد قرار دهد؟!
قدر مسلم این است که حجاب در اسلام بدین منظور نیست.اسلام هرگز نخواستهمرد از زن بهرهکشى اقتصادى کند،بلکه سختبا آن مبارزه کرده است.اسلام با قطعیتتامى که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست،اعلام کرده است که مرد هیچ گونه حق استفادهاقتصادى از زن ندارد.این مساله که زن استقلال اقتصادى دارد از مسلمات قطعىاسلام است.کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست.زن اگر مایل باشد،کارى که درخانه به وى واگذار مىشود مجانا و تبرعا انجام مىدهد،و اگر نخواهد،مرد حق ندارداو را مجبور کند.حتى در شیر دادن به طفل با اینکه زن اولویت دارد،اولویت او موجبسقوط حق اجرت او نیست،یعنى اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغى فرضایکهزار ریال در ماه شیر بدهد و زن بیگانهاى هم به همین مبلغ حاضر استشیر بدهدپدر باید اولویت زن را رعایت کند.فقط در صورتى که زن مبلغ بیشترى مطالبه مىکندمرد حق دارد طفل را به دایهاى که اجرت کمترى مىگیرد بسپارد. زن مىتواند هر نوعکارى همین قدر که فاسد کننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد براى خودانتخاب کند و درآمدش هم منحصرا متعلق به خود اوست.
اگر اسلام در حجاب،نظر به استثمار اقتصادى زن داشتبیگارى زن را براى مردتجویز مىکرد;معقول نیست که از یک طرف براى زن استقلال اقتصادى قائل شود و ازطرف دیگر حجاب را به منظور استقلال و استثمار زن وضع کند.
پس اسلام چنین منظورى نداشته است.
حسادت
ریشه دیگرى که براى پیدا شدن حجاب ذکر کردهاند جنبه اخلاقى دارد.در اینجانیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفىکردهاند،با این فرق که در اینجا براى تسلط جویى مرد به جاى ریشه اقتصادى ریشهاخلاقى ذکر شده است;گفتهاند علت اینکه مرد زن را بدین شکل اسیر نگه مىداردحس خودپرستى و حسادت وى نسبتبه مردان دیگر است.مرد نمىخواهد و رشکمىبرد که مردان دیگر و لو با نگاه کردن یا همسخن شدن از زنى که تحت اختیار اوستاستفاده کنند.
به عقیده این دسته،قوانین دینى و مذهبى با اینکه در جاهاى دیگر باخودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا بر عکس عمل کرده روى اینخودخواهى مردان صحه گذاشته منظور آنها را تامین کرده است.
برتراند راسل مىگوید:بشر توانسته است تا حدى در مورد مال و ثروت برخودخواهى و بخل غالب گردد ولى در مورد زن نتوانسته استبر این خودخواهىتسلط پیدا کند.از نظر راسل«غیرت»صفت ممدوحى نیست و ریشه آن نوعى بخل وامساک است.
مفهوم سخن راسل این است که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است.چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و درمورد زن ستوده است؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظاخلاق اقتصادى مورد تمجید و ستایش است و همین بذالى و گذشت و کام دیگران راشیرین کردن در اخلاق جنسى مذموم است؟به عقیده امثال راسل این تفاوت علتمعقولى ندارد،اخلاق نتوانسته است در مورد امور جنسى بر خودخواهى وتسلط جویى بشر غلبه کند،بر عکس تسلیم خودپرستى شده همان رذیله را به نام«غیرت»از طرف مرد و به نام«عفاف»و«حجاب»از طرف زن تحت عنوان«اخلاقحسنه»پذیر ته است.
بررسى
از نظر ما در مرد تمایل به عفاف و پاکى زن وجود دارد،یعنى مرد رغبتخاصىدارد که همسرش پاک و دست نخورده باشد،همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصىبه عفاف وجود دارد.البته در زن تمایل به اینکه شوهر با زن دیگر رابطه و آمیزشنداشته باشد نیز وجود دارد ولى این تمایل به عقیده ما ریشه دیگرى دارد مغایر باریشه تمایل مشابهى که در مرد است. آنچه در مرد وجود دارد غیرت است و یاآمیختهاى است از حسادت و غیرت،ولى آنچه در زن وجود دارد صرفا حسادتاست.
ما فعلا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحثنمىکنیم.
سخن ما فعلا درباره حسى است که در مرد وجود دارد و به نام«غیرت»نامیدهمىشو د که:اولا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده استیا چیز دیگرىاست؟ثانیا آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامى احترام به حس غیرت مرد استیاجهات دیگرى منظور است؟
اما قسمت اول:ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملا متفاوتاند و هرکدام ریشهاى جداگانه دارد.ریشه حسادت خودخواهى و از غرایز و احساساتشخصى مىباشد ولى غیرت یک حس اجتماعى و نوعى است و فایده و هدفشمتوجه دیگران است.
غیرت،نوعى پاسبانى است که آفرینش براى مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر نهاده است.سر اینکه مرد حساسیت فوق العاده در جلوگیرى ازآمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت ماموریتى به او داده است تا نسبرا در نسل آینده حفظ کند. این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است.همه کسمىداند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه براى پدر و مادر دارد.اگر علاقه مفرطبشر به فرزند نبود احدى اقدام به تناسل و حفظ نسل نمىکرد.اگر حس غیرت هم درمرد نمىبود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانى کند.رابطه نسلها با یکدیگر بهکلى قطع مىشد،هیچ پدرى فرزند خود را نمىشناخت و هیچ فرزندى پدر خود رانمىدانست کیست.قطع این رابطه،اساس اجتماعى بودن بشر را متزلزل مىسازد.
پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهى غیرت را کنار بگذارددرست مثل این است که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طور کلى مطلقحس ترحم و عاطفه انسانى را به عنوان اینکه یک میل نفسانى است ریشه کن کنیم; در صورتى که این یک میل نفسانى در درجات پایین حیوانى نیستبلکه یک احساسعالى بشرى است.
علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد،ولى در آنجا احتیاج به پاسبان نیست،زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست.از اینجا مىتوانفهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران،ریشهاى غیر از حساسیت مرددر این مساله دارد.احساس زن را مىتوان ناشى از خودخواهى و انحصار طلبىدانست ولى احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعى و اجتماعى دارد.ما منکر حسحسادت و انحصار طلبى مرد نیستیم.ما مدعى هستیم که فرضا مرد حسادت خود را بانیروى اخلاقى از میان ببرد یک نوع حس اجتماعى در او وجود دارد که اجازهنمىدهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند.ما مدعى هستیممنحصر شناختن علتحساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقى فردىاست اشتباه است.
در برخى از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان استغیرت است و آنچه در زنان استحسادت.
براى توضیح این مطلب مىتوان یک نکته را افزود و آن این است که زن همیشهمىخواهد مطلوب و معشوق مرد باشد.جلوهگریها،دلبریها و خودنماییهاى زن همهبراى جلب نظر مرد است.زن آنقدر که مىخواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسى نیست.اگر زن نمىخواهد که شوهرش با زنان دیگرآمیزش داشته باشد به این جهت است که مىخواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودنرا خاص خود کند.ولى در مرد چنین احساسى وجود ندارد.این گونه انحصار طلبى درسرشت مرد نیست.لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است،ریشهاش همانحراست و نگهبانى نسل است.
زن را با ثروت هم نباید قیاس کرد.ثروت با مصرف کردن از بین مىرود و لذامورد تنازع و کشمکش واقع مىشود و حس انحصار طلبى بشر جلو استفاده دیگران رامىگیرد.ولى کامجویى جنسى یک نفر مانع استفاده دیگران نیست.در اینجا مسالهانبار کردن و احتکار مطرح نیست.
انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصى فرو رود وعفاف و تقوا و اراده اخلاقى را از کف بدهد احساس«غیرت»در وجودش ناتوانمىگردد.شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفادههاى دیگران قرار بگیرندرنج نمىبرند و احیانا لذت مىبرند و از چنین کارهایى دفاع مىکنند.برعکس،افرادى که با خودخواهیها و شهوات نفسانى مبارزه مىکنند و ریشههاى حرص و آز وطمع و مادهپرستى را در وجود خود نابود مىکنند و به تمام معنى«انسان»و«انساندوست »مىگردند و خود را وقف خدمتبه خلق مىکنند و حس دمتبه نوعدر آنان بیدار مىشود،!چنین اشخاصى غیورتر و نسبتبه همسران خود حساسترمىگردند.این گونه افراد حتى نسبتبه ناموس دیگران نیز حساس مىگردند، یعنىوجدانشان اجازه نمىدهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد.ناموس اجتماعناموس خودشان مىشود.
على علیه السلام جمله عجیبى دارد.مىفرماید:«ما زنى غیور قط» (16) یعنى هرگز یکانسان شریف و غیور زنا نمىکند.نفرموده است:انسان حسود زنا نمىکند،بلکه فرمودانسان غیور زنا نمىکند،چرا؟براى اینکه غیرت یک شرافت انسانى و یک حساسیتانسانى است نسبتبه پاکى و طهارت جامعه.انسان غیور همان طور که راضىنمىشود دامن ناموس خودش آلوده گردد،راضى نمىشود دامن ناموس اجتماع همآلوده شود;زیرا غیرت غیر از حسادت است;حسادت یک امر شخصى و فردى و ناشى از یک سلسله عقدههاى روحى است،اما غیرت یک احساس و عاطفه نوعبشرى است.
این خود دلیل است که«غیرت»از خودپرستى ناشى نمىشود،احساس خاصىاست که قانون خلقتبراى تحکیم اساس زندگى خانوادگى که یک زندگى طبیعىاست نه قراردادى،ایجاد کرده است.
و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس غیرتمرد استیا نه؟
جواب این است که بدون شک اسلام همان فلسفهاى که در حس غیرت هستیعنى حفاظت پاکى نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد،ولى علتحجاباسلامى منحصر به این نیست.در بخش بعد که تحت عنوان«فلسفه پوشش و حجابدر اسلام»بحثخواهیم کرد،این مطلب را توضیح خواهیم داد.
عادت زنانگى
به عقیده بعضى حجاب و خانه نشینى زن ریشه روانى دارد.زن از ابتدا در خودنسبتبه مرد احساس حقارت مىکرده است از دو جهت:یکى احساس نقص عضوىنسبتبه مرد،دیگرى خونروى ماهانه و حین زایمان و حین ازاله بکارت.
اینکه عادت ماهانه نوعى پلیدى و نقص است،فکرى است که از قدیم در میانبشر وجود داشته است و به همین دلیل زنان در ایام عادت مانند یک شیء پلید درگوشهاى محبوس بودهاند و از آنها دورى و اجتناب مىشده است.
شاید به همین علت است که از پیغمبر اکرم درباره این عادت سؤال شد.ولىآیهاى که در پاسخ این سؤال نازل شد این نبود که حیض پلیدى است و زن حائض پلیداست و با او معاشرت نکنید،پاسخ رسید که نوعى بیمارى تن است و در حین آنبیمارى از همخوابگى احتراز کنید(نه از معاشرت):
یسئلونک عن المحیض قل هو اذى فاعتزلوا النساء فى المحیض (17) .
از تو درباره حیض سؤال مىکنند.بگو نوعى بیمارى است،در حال این بیمارى با زنان نزدیکى نکنید.
قرآن این حال را فقط نوعى بیمارى مانند سایر بیماریها خواند و هرگونه پلیدىرا از آن سلب کرد.
در سنن ابو داود جلد اول صفحه499 در شان نزول این آیه مىنویسد:
«انس بن مالک گفت عادت یهود این بود که همینکه زنى از آنها حائض مىشد او رااز خانه بیرون مىکردند،نه با او غذا مىخوردند و نه از ظرف او آب مىآشامیدند ونه با او در یک اتاق مىزیستند.لهذا از رسول خدا در این باره سؤال شد و این آیهنازل گشت.رسول خدا از دورى گزیدن از آنها منع کرد و فرمود جز همبسترى هیچممنوعیت دیگرى ندارند.»
از نظر اسلام زن حائض حکم یک انسان به اصطلاح«محدث»را یعنى انسانفاقد وضو و غسل را دارد که در آن حال از نماز و روزه محروم است.
هر موجب«حدث»نوعى پلیدى است که با«طهارت»یعنى وضو یا غسل مرتفعمىگردد.بدین معنى حیض را نیز مىتوانیم مانند جنابت،خواب،بول و غیره پلیدىبدانیم.ولى این نوع پلیدى اولا اختصاص به زن ندارد و ثانیا با غسل یا وضو مرتفعمىگردد.
در میان یهودیان و زردشتیان با زن حائض مانند یک شیء پلید رفتار مىشدهاست و این جهت،هم در زن و هم در مرد این فکر را به وجود آورده که زن موجودپست و پلیدى است،و مخصوصا خود زن در آن حالت احساس شرم و نقص مىکردهخود را مخفى مىساخته است.
قبلا از ویل دورانت نقل کردهایم که گفت:
«پس از داریوش مقام زن مخصوصا در میان طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد.زنانفقیر چون براى کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادى خود راحفظ کردند.ولى در مورد زنان دیگر گوشهنشینى زمان حیض که برایشان واجببود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگانى اجتماعى ایشان را فرا گرفت.»
و هم او مىگوید:
«نخستین مرتبه که زن حیا و شرم را احساس کرد آن وقتبود که فهمید در هنگامحیض نزدیک شدن او با مرد ممنوع است.»
درباره اینکه زن ابتدا در خود احساس نقص مىکرده است و سبب شده که همخود او و هم مرد او را موجود پستبشمارد سخنان زیادى گفته شده است.خواه آنسخنان درستباشد و خواه نادرست،با فلسفه اسلام درباره زن و پوشیدگى زنرابطهاى ندارد.اسلام نه حیض را موجب پستى و حقارت زن مىداند و نه پوشیدگى رابه خاطر پستى و حقارت زن عنوان کرده است،بلکه منظورهاى دیگرى داشته است،چنانکه بعدا خواهیم گفت.
بالا بردن ارزش
عللى که قبلا ذکر کردیم کم و بیش مورد استفاده مخالفان پوشیدگى زن قرارگرفته است.به عقیده ما یک علت اساسى در کار است که مورد غفلت واقع شده است. به عقیده ما ریشه اجتماعى پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل بهریاضت،یا میل مرد به استثمار زن،یا حسادت مرد،یا عدم امنیت اجتماعى،یا عادتزنانگى نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد.ریشه این پدیده رادر یک تدبیر ماهرانه غریزى خود زن باید جستجو کرد.
به طور کلى بحثى است درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف،و ازآن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد.در اینجا نظریاتى ابراز شده است. دقیقترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن بایک نوع الهام براى گرانبها کردن خود و حفظ موقعیتخود در برابر مرد به کار بردهاست.زن،با هوش فطرى و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظجسمى نمىتواند با مرد برابرى کند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم کنداز عهده زور بازوى مرد بر نمىآید،و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازىیافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهرمعشوقیت و مطلوبیت قرار داده است.در طبیعت،جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:
«آداب جفتجویى عبارت است از حمله براى تصرف در مردان،و عقب نشینى براىدلبرى و فریبندگى در زنان...مرد طبعا جنگى و حیوان شکارى است،عملش مثبتو تهاجمى است.زن براى مرد همچون جایزهاى است که باید آن را برباید.»
وقتى که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابرخود دانست همان طور که متوسل به زیور و خودآرایى و تجمل شد که از آن راه قلبمرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد.دانست کهنباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجهمقام و موقع خود را بالا برد.
ویل دورانت مىگوید:
«حیا امر غریزى نیستبلکه اکتسابى است.زنان دریافتند که دست و دل بازى مایهطعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.»
ویل دورانت مىگوید:
«خوددارى از انبساط،و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح براى شکار مرداناست.اگر اعضاى نهانى انسان را در معرض عام تشریح مىکردند توجه ما به آنجلب مىشد ولى رغبت و قصد به ندرت تحریک مىگردید.مرد جوان به دنبالچشمان پر از حیاست و بىآنکه بداند حس مىکند که این خوددارى ظریفانه از یکلطف و رقت عالى خبر مىدهد.»
مولوى،عارف نازک اندیش و دوربین خودمان،مثلى بسیار عالى در این زمینهمىآورد.اول درباره تسلط معنوى زن بر مرد مىگوید:
زین للناس حق آراسته است زانچه حق آراست چون تانند رست چون پى یسکن الیهاش آفرید کى تواند آدم از حوا برید رستم زال ار بود وز حمزه بیش هست در فرمان اسیر زال خویش آنکه عالم مست گفتارش بدى کلمینى یا حمیرا مىزدى
آنگاه راجع به تاثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیتزن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز،مثلى لطیف مىآورد: آنها را به آب و آتش تشبیه مىکند،مىگوید مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثلآتش،اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه مىکند و آن راخاموش مىسازد،اما اگر حائل و حاجبى میان آندو برقرار گردد مثل اینکه آب را دردیگى قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند،آن وقت است که آتش آب راتحت تاثیر خود قرار مىدهد،اندک اندک او را گرم مىکند و احیانا جوشش و غلیان دراو به وجود مىآورد،تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار مىسازد.مىگوید:
آب غالب شد بر آتش از لهیب ز آتش او جوشد چو باشد در«حجیب» چونکه دیگى حایل آمد آندو را نیست کرد آن آب را کردش هوا
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور مىرود،در عمق روح خویش از ابتذال زن و ازتسلیم و رایگانى او متنفر است.مرد همیشه عزت و استغناء و بىاعتنایى زن را نسبتبه خود ستوده است.
ابن العفیف مىگوید:
تبدى النفار دلالا و هى آنسة یا حسن معنى الرضا فى صورة الغضب
نظامى مىگوید:
چه خوش نازى است ناز خوبرویان ز دیده رانده از دیدهجویان
به طور کلى رابطهاى است میان دست نارسى و فراق از یک طرف و عشق و سوز وگرانبهایى از طرف دیگر،همچنانکه رابطهاى است میان عشق و سوز از یک طرف ومیان هنر و زیبایى از طرف دیگر;یعنى عشق در زمینه فراقها و دست نارسىهامىشکفد و هنر و زیبایى در زمینه عشق رشد و نمو مىیابد.
برتراند راسل مىگوید:
«از لحاظ هنر مایه تاسف است که به آسانى به زنان بتوان دستیافت و خیلى بهتراست که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد.»
هم او مىگوید:
«در جایى که اخلاقیات کاملا آزاد باشد،انسانى که بالقوه ممکن است عشقشاعرانهاى داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهاى متوالى به واسطه جاذبه شخصىخود،ندرتا نیازى به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت.»
ویل دورانت در لذات فلسفه مىگوید:
«آنچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها مىگردد.زیبایى به قدرت میل بستگى دارد ومیل با اقناع و ارضاء،ضعیف و با منع و جلوگیرى قوى مىگردد.»
از همه عجیبتر سخنى است که یکى از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک-که بهقول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازى خود درباره زنان تجارب فراوان داردنقل مىکند.او مىگوید:
«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمى پر هیجان و پر آنتریک باشد،بدین معنى هماهیتخود را کمتر نشان دهد و براى کشف خود مرد را به نیروى تخیل و تصورزیادترى وادارد.باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنى کمتر ماهیتخودرا نشان دهند و بگذارند مرد براى کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.»
ایضا همان مجله در شماره دیگرى از همین شخص چنین نقل مىکند:
«زنان شرقى تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندى که به کارمىبردند خود به خود جذاب مىنمودند و همین مساله جاذبه نیرومندى بدانهامىداد،اما به تدریجبا تلاشى که زنان این کشورها براى برابرى با زنان غربى ازخود نشان مىدهند حجاب و پوششى که دیروز بر زن شرقى کشیده شده بود ازمیان مىرود و همراه آن از جاذبه جنسى او هم کاسته مىشود.»
مىگویند:«مشتاقى است مایه مهجورى.»این صحیح است اما عکس آن همصحیح است که: «مهجورى است مایه مشتاقى».
امروز یکى از خلاهایى که در دنیاى اروپا و امریکا وجود دارد خلا عشق است.در کلمات دانشمندان اروپایى زیاد این نکته به چشم مىخورد که اولین قربانى آزادىو بىبند و بارى امروز زنان و مردان،عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالىاست.در جهان امروز هرگز عشقهایى از نوع عشقهاى شرقى از قبیل عشقهاى مجنونو لیلى،و خسرو و شیرین رشد و نمو نمىکند.
نمىخواهم به جنبه تاریخى قصه مجنون و لیلى،و خسرو و شیرین تکیه کردهباشم،ولى این قصهها بیان کننده واقعیاتى است که در اجتماعات شرقى وجود داشتهاست.
از این داستانها مىتوان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترسى مرد تاکجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آوردهاست!قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفى کردن خودبه صورت یک راز،تاثیر فراوان داشته است.
پىنوشتها:
1- سر سلسله کلبیون یکى از شاگردان سقراط استبه نام«انتیس طینس».او مانند استاد خود غایت وجودرا در کسب فضیلت دانست ولى فضیلت را در ترک همه تمتعات جسمانى و روحانى مىدانست.گفتهاند: «از این جهت او و پیروانش را کلبیون مىگفتند که گفتگوهاى انتیس طینس در محلى از شهر آتن واقعمىشد که به مناسباتى آنجا را«سگ سفید»مىخواندند;و نیز به سبب اینکه پیروان او در شیوه انصراف ازدنیا و اعراض از علایق دنیوى چنان مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگانى متمدن یزدستبرداشته حالت دام و دد اختیار نمودند،با لباس کهنه و پاره و سر و پاى برهنه و موى ژولیده( مانندهیپىهاى عصر ما) میان مردم مىرفتند و در گفتگو هر چه بر زبان ىگذشتبىملاحظه مىگفتند،بلکه درزخم زبان اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد سرفرازى مىکردند و همه قیود و حدودى که مردم درزندگانى اجتماعى بدان مقید شدهاند ترک کرده حالت طبیعى را پیشه خود ساخته بودند.»(سیر حکمت دراروپا،جلد اول صفحه 70)
2- وسائل،ج 1/ ص277
3- همان
4- همان
5- وسائل،ج 1/ ص 278
6- کافى تالیف محمد بن یعقوب کلینى جلد 5 صفحه496،و وسائل جلد3 صفحه 14.براى روایات نهى ازتبتل و اختصا(رهبانیت و خود را اخته کردن)رجوع شود به صحیح بخارى، جلد7 صفحات 4 و 5 و 40 وصحیح مسلم،جلد 4 صفحه129 و جامع ترمذى،چاپ هند، صفحه173.
7- جامههاى خویش را پاکیزه گردان:سوره المدثر،آیه 4.
8- وسائل الشیعه،ج 1/ ص 280
9- همان،ص 278
10- بگو چه کسى زینتهایى که خدا براى بندگان خود آفریده و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟(سورةالاعراف،آیه 32)
11- رجوع شود به وسائل الشیعه،ج 1/ ص279
12- همان،ج3/ ص3
13- کافى،ج 5/ ص567
14- نهج الفصاحه
15- کافى،ج 5/ ص 494
16- نهج البلاغه،حکمت 305
17- بقره/ 222
کتاب حجاب
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۷, ۲۱:۲۰ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,045
- مورد تشکر
- 4,260 پست
- حضور
- 2 ساعت 1 دقیقه
- دریافت
- 191
- آپلود
- 52
- گالری
-
45
حجاب چه جوریاش خوبه؟
وضعیت حجاب قبل از اسلام چگونه بود؟ کیفیت حجاب همسران پیامبر و امامان علیهمالسلام چگونه بود و آیا آنها از چادر استفاده میکردند و بر فرض لزوم حجاب و چادر، چرا از چادر مشکی استفاده میشود و از رنگهای دیگر استفاده نمیشود؟
چادر به صورتی که در میان ایرانیان معمول است - چادر بلند که تا پایین پا میرسد - در میان عربها معمول نبوده، ولی چیزی شبیه نیمه چادر، رایج بود و ظاهراً منظور از «جلباب» هم - که در آیات قرآن آمده - اشاره به همین است؛ چیزی که نه مثل مقنعه و روسری کوتاه بوده، نه مثل چادر خیلی بلند؛ این حجاب، شاید تا کمر و کمی پایینتر میرسیده است و آن بزرگواران از آن استفاده میکردند. عربها از پوششی به نام «درع» که پیراهن بلندی بوده و «ملحفه» که همان چادر بوده است و مقنعه، استفاده میکردند. از روایات استفاده میشود که این بزرگواران، هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر میکردند و درع هم پیراهن بلندی بوده که تا پشت پا میرسید و آستینهایش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادری بوده که به خودشان میپیچند. در آداب نمازگزار هم آمده که زن در موقع نماز، اگر بخواهد حجاب کاملی داشته باشد، باید از مقنعه، درع و ملحفه استفاده کند.1
لازم است توجه داشته باشیم که پوشش و لباس، همواره با انسان بوده، زنان بیش از مردان در همه تمدنها، دارای پوشش بودهاند. در تمدن فینیقیها که چهار هزار سال پیش از میلاد میزیستند، زنان آنها دارای حجاب بودند و برای پوشش خویش از پارچههای سرخ رنگ استفاده میکردند.2 زنان آریایی نیز دارای حجاب بودند؛ به ویژه زنان طبقات بالای اجتماعی آنان که برایشان حجاب دارای ارزش ویژهای بود.3 در بین یونانیان رسم بود که زنان حتی صورتهای خویش را با قسمتی از روپوش بسیار ظریف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرمسراها بودند و حتی تعلیم و تعلم، توسط مادران و دایگان انجام میشد. 4
آشوریان و کلدانیان نیز دارای حجاب بودند، یکی از نویسندگان میگوید: «زنان بابل و آشور، تنها آنان که عفیف بودند و شوهر داشتند، دارای حجاب بودند». 5
همچنین زنان اسپارتی، محجبه بودند. دختران اسپارتی، پس از شوهر کردن، حجاب میگرفتند. نقشها و تصویرهایی که از زنان اسپارتی باقی مانده است، حکایت از این دارد که زنان اسپارتی، سر را میپوشاندند و صورت را باز میگذاشتند و هنگامی که به کوچه و بازار میرفتند، دارای حجاب بودند.6
همین طور رومیان، کارتاژیها، چینیها، هندیها، ایرانیان باستان، ایرانیان اشکانی و ساسانیانی، همه دارای حجاب بودهاند.7 در تورات و کتابهای مقدس نیز سفارش به حجاب شده و عذاب بیحجابی، بیان شده است.8
با این حال، موج فساد، برهنگی و بدحجابی، در غرب جدید آغاز شد و کم کم به جوامع دیگر سرایت کرد.
ویل دورانت میگوید: «فساد اخلاقی [در جامعه آن روز غرب]، نشانه آزادگی و خردمندی بود و هرزهگی، به صورت نوعیآداب رایج در آمده بود. در فرانسه قرن 18، زنی که تنها به شوهر خود دل بسته بود، یادگار دورانهای گذشته به شمار میآمد و زناشویی، فقط وسیله ای برای حفظ نام خانوادگی و انتقال ثروت بود».9
مونتسکیو مینویسد: «مردم پاریس، هر مردی را که زنش را تنها از آن خود بداند، مخل آسایش اجتماعی میدانند و هر زن، عاشقی داشت و هر شوهری، معشوقهای».10
این فساد و بیبندوباری، با رنسانس علمی در اروپا شروع شد و توسط روشنفکران غرب زده، به جهان سوم راه یافت؛ ابتدا در دولت عثمانی و کم کم به کشورهای دیگر نفوذ کرد. در ایران، اولین بار، بیبندوباری و بدحجابی، توسط شاه عباس کبیر با پذیرفتن برادران «شرلی» شروع شد و میتوان شروع جریان غرب زدگی مستمر را از دوران فتحعلی شاه دانست.11
بعد از این دوره، رضاخان در ایران و آتاترک (مصطفی کمال) در ترکیه و امانالله خان در افغانستان، مأمور کشف حجاب شدند.
بنابراین، آغاز بیحجابی و بدحجابی را میتوان دوران تحول و رنسانس در اروپا دانست.12
برتری چادر مشکی
در بین رنگها، رنگهای تیره و مشکی، در تأمین حجاب حداکثری بانوان در بیرون منزل، موءثر هستند.
علاوه بر این، رنگ مشکی پوشاننده رنگهای دیگر است و زیر آن، هر لباس رنگی دیگری را که باشد، میپوشاند. ضرب المثل معروف «بالاتر از سیاهی رنگی نیست»، اشاره به همین واقعیت است که رنگ سیاه، برترین رنگهاست و تمام رنگهای دیگر، در مقابل آن، رنگ میبازند.
آرامش بیشتر
قرآن مجید میفرماید: «پرده سیاه و تاریک شب، روز را میپوشاند».13 در برخی از تفاسیر آمده است: ساکنان زمین، پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و کار و فعالیت روزانه، طالب سکون و آرامش شب میشوند و شب، ساکنان زمین را در چادر سیاه و مشکی خود میپوشاند.
«پرده سیاه و تاریک شب را به منزله لباس و پوشش قرار دادیم». در این آیه، تاریکی شب، به پرده و پوشش گسترده، تشبیه شده است که همه اجسام را میپوشاند؛ همان گونه که جلباب و چادر مشکی، تمام بدن و لباس بانوان را در مقابل نامحرم میپوشاند.
برخی جلباب را به چادر شب معنا کردهاند. به نظر میرسد به دلیل دو ویژگی گستردگی در پوشش و رنگ مشکی که در جلباب، چادر مشکی و پرده تاریک شب موجود میباشند، به چادر شب معنا شده است.
نگاهشکنی و آسایش بیشتر
در روانشناسی رنگها، چنین آمده است: سیاه به معنای «نه» است. رنگ مشکی، اثر کاهش تحریکهای روحی و روانی دارد؛ چون رنگی صامت و غیرمحرک است و واکنش مهمی در بیننده ایجاد نمیکند، از این رو، یکی از بهترین ابزارهای کاهش واکنشهای روانی است و نه تنها موجب جلب توجه دیگران نمیشود، بلکه به عدم توجه کمک میکند. به همین دلیل، در هنگام برخورد با جنس مخالف و غیرمحارم، استفاده از چادر مشکی، اثرات مطلوبی از نظر کاهش حالات و امیال جنسی دارد. خداوند در سوره نور، ضمن آموزش حدود مراقبتهای اولیه در شیوه رویارویی با غیرمحارم در آخر آیه، خطاب به زنان میفرماید: «نباید زنان پای خود را چنان به زمین بکوبند که صدای زینتآلاتشان شنیده شود (و سبب تحریک نامحرم گردد)». بنابراین، میتوان گفت که چون لباسهای رنگارنگ، سبب جلب توجه نامحرم و تحریک جنسی میشوند، مطلوب نمیباشند؛ اما چون حجاب و چادر مشکی، باعث جلب توجه نمیگردد، رنگی مطلوب است. معمولاً بانوانی که اعتقاد راسخ به لزوم پوشیدگی بیشتر در برخورد با نامحرم دارند، چادر مشکی را میپسندند؛ زیرا این رنگ، بدن را بیشتر و بهتر میپوشاند.
از سوی دیگر، وقتی رنگ مشکی در کنار رنگ دیگری قرار میگیرد، تأثیر آن را تقویت میکند و خصلت آن رنگ را مورد تأیید قرار میدهد. اگر یک پنجره رنگین، در کنار میز سیاهی قرار بگیرد، هر بینندهای که به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سیاه میز توجهی نخواهد کرد. رنگ سیاهِ میز، خاصیت جلوهنمایی خود را نفی کرده، در عوض، خاصیت رنگ پنجره را تقویت میکند. به همین علت، وقتی خانمی چادر مشکی به سر میکند و در خیابان راه میرود، ناظری که از دور به او و اشیای رنگی اطراف او، مثل ماشینها و مغازهها نگاه میکند، بیاختیار، اشیای رنگی نظر او را به خود جلب میکنند. بسیاری از اوقات، بیننده به رنگ مشکی اصلاً توجهی نمیکند.
بنابراین، بانوانی که میخواهند به بهترین شیوه، عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنند و از نگاههای آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشکی استفاده میکنند.
چادر مشکی، بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور یکنواخت و در عین حال به روش ساده و معمولی و به دور از تجمل، میپوشاند.
وقار و هیبت معنوی بیشتر
در برخی کتابهای مربوط به روانشناسی رنگها، چنین آمده است: رنگ سیاه در بعضی موارد دلیل بر وقار و سنگینی و شیکپوشی است. رنگ مشکی نمایانگر قدرت و اقتدار است.
خصوصیت دیگر رنگ مشکی آن است که باعث هیبت و ابهت بیشتری میشود و به دلیل همین خصوصیت، غالباً حاکمان و بزرگان برای اظهار شکوه و جبروت خویش، از لباسهای مشکی استفاده میکنند.
به نظر میرسد که انتخاب رنگ مشکی برای عمامه سادات و فرزندان پیامبر نیز به اعتبار ویژگی احتشام و هیبت معنوی است. به همین جهت، در برخی روایات گفته شده که رنگ مشکی، کراهت دارد؛ مگر در عبا (چادر)، عمامه و کفش.14
امروزه نیز لباس رسمی برخی شخصیتها، مثل قضات و وکیلها، به ویژه در مراسم ویژه و رسمی، غالباً مشکی و یا سرمهای است و ورزشکاران نیز زمانی که در رژه رسمی شرکت میکنند، غالباً کت و شلوار مشکی یا سرمهای میپوشند. با توجه به همین ویژگی، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشکی، باعث نوعی والایی و هیبت معنوی میگردد و سبب میشود که مردان نامحرم، در برخورد با آنان، حریم گیرند.
با وجود بهرهها و آثار متعدد ذکر شده برای حجاب مشکی، متأسفانه برخی مطبوعات در سالهای اخیر، به طور غیرمنطقی و با تمسک به شبهاتی، در جهت سست کردن پایههای حجاب اسلامی در ذهن بانوان و گسترش بدحجابی و بیحجابی، گام برداشتهاند.
نشاط و اعتماد بیشتر
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «پوشیدگی زن، برایش، بهتر است و زیباییاش را پایدارتر میسازد».15
از این رو، احکام الهی بیش از آنکه به محدودیت لذتها منجر شوند، به ماندگاری لذتها و پایداری نشاط و خوشیها میانجامند. از این رو، اگر چه حجاب از یک سو برای خانمها محدودیت است و موجب خستگی و زحمت میباشد، اما از سوی دیگر، اوج احساسات را سالم نگه میدارد و عاطفهها و محبتها را در کانون گرم خانواده، متمرکز میسازد و زن و مرد را از بیتفاوتی نسبت به همدیگر، در نظام خانواده، نجات میدهد و این بحرانی است که هم اکنون دامنگیر جوامع غربی شده است؛ به طوری که در هنگام برپایی کانون خانواده که باید بر اساس عشق و محبت تحکیم شود و مهمترین ابزار آن، میل جنسی نسبت به یکدیگر است، این میل، رو به افول گذاشته و بنیان خانوادهها را متزلزل ساخته است. همچنین عشق و عاطفه همسران نسبت به یکدیگر قبل و بعد از ازدواج - به دلیل روابط متعدد - کاهش مییابد؛ در حالی که با رعایت حجاب برتر، نشاط کانون خانواده و اعتماد آنان نسبت به یکدیگر، بیشتر خواهد شد.
1. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، سوره نور، آیه 31.
2. دائره المعارف القرآن العشرین، ج 3، ص 335.
3. سید محمود مدنی، فساد، سلاح تهاجم فرهنگی، ص245.
4. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 2، ص 235.
5. سید رضا پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 3، ص 183.
6. فساد، سلاح تهاجم فرهنگی، ص 259.
7. همان، ص 267-260.
8. تورات یا عهد قدیم، ص 1011 - 1002.
9. تاریخ تمدن، ج 19، ص 4.
10. همان، ج 9، ص 328.
11. فساد سلاح تهاجم فرهنگی، ص 79-78.
12. همان، ص 77-76
13. اعراف، آیه 3.
14. مستدرک، بحارالانوار، ج 5، ص 279.
15. همان، ج 14، باب 70
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۲/۱۵, ۱۷:۲۷ #4
آثار حجاب
آثار حجاب
· مقدمه
· آثاردنیوی حجاب
o آثارمعنوی
o آثارروحی و روانی
o آثارخانوادگی
o آثاراجتماعی
o آثاراقتصادی
· آثاراخروی
· مباحثمرتبط
· منابع
مقدمه
حجابدر لغت به معنی پوشش و در اصطلاح به این معنی است که زنان خود را از نامحرمانبپوشانند. حجاب در واقع دستوری است الهی از طرف خدای تعالی، که بنابه فرمایشبزرگان، زنان با رعایت آن به مقام والای انسانی خود خواهند رسید. حجاب برای زن وشوهرش و نیز برای خانواده و جامعهاش و بخصوص برای مجردان مصونیت از هزاران خطر وانواع فساد ایجاد کرده و مانع پاشیده شدن کانون گرم خانوادههاست. البته حجاب آثارو فواید دنیوی و اخروی بسیاری دارد، که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
آثار دنیوی حجاب
آثار معنوی
با رعایت حجاب، فرد از دستور الهی اطاعت کرده و ازدیناسلام عملا حمایت و از آن تبلیغ بعمل آورده است.
آثار روحی و روانی
بیحجابی باعث ایجاد هیجانهای شدید در میان مردانمخصوصا جوانان میشود. چرا کهغریزه جنسینیرومندترین غریزه در فرد است کهبا عشوهگری و آرایش و برهنگی زنان، این غریزه شعله ورتر گردیده، باعثبیماریهای عصبیوامراض روانیمیشود. زنان با رعایت حجابخویش، باعث ایمنی و سلامت نیمی از افراد جامعه، از مبتلا شدن به بیماریهای روانیخواهند شد. آمار وحشتناک خودکشی در غرب نشانگر میزان اختلالات روانی موجود در غرباست. در فرانسه سالانه 35 هزار نفر دست به خودکشی میزنند و طبق آماریونسکودر هر دقیقه یک نفر در آمریکا درصددخودکشی بر میآید. پس به نمایش گذاشتن اندام و زیورهای خویش در زنان نه تنها علامتبیماری روانی است بلکه بیماریزا بوده و امراض روانی در دیگران نیز ایجاد خواهدکرد.
آثار خانوادگی
· حجاب باعث استحکام بنیان خانوادهها بودهو نبودش باعث فحشا و منکرات ورواج آنها گردیده و استحکام خانوادهها را متزلزل میکند.
· عدم کاهش تمایل جوانان به تشکیل خانواده:چون در اثر ازدیاد زنانبیحجاب و بیبند و بار و آرایش کرده و عشوهگر، مردان تمایل کمتری به ازدواجخواهند داشت چرا که زنان رنگارنگ و آرایش کرده، در همه جا حاضر بوده و مردان بادیدن آنها و ارضا شدنشان با کمترین هزینهها در مقایسه با هزینههای زیاد ومسولیتهای ناشی از ازدواج و پدر شدن دیگری نیازی در خود برای تشکیل خانوادهنمیبینند، چون تصور میکنند با ازدواج، خود را محدود خواهند کرد.
آثار اجتماعی
· ارزش و احترام به زن:از نظر اجتماعی زن هر قدر متینتر، باوقارتر،عفیفتر و با حجابتر باشد، براحترام و ابهتش افزوده میشود. برای درک این مطلبکافیست بدانیم که حتی در کشورهایی که حجاب ندارند در مراسمات رسمیشان زنان باجلوههای متفاوتتر از آنچه که در شرایط عادی ظاهر میشوند، که بنظر میرسد نسبت بهشرایط عادی از لباسهایی که پوشش بهتر و زیادتری دارند استفاده میکنند. چرا که تازمانی که سرشیشه عطر بسته است، عطر داخل آن هم محفوظ خواهد ماند، ولی به محض اینکهچند ساعتی سرشیشه عطر برداشته شود، عطر داخل آن میپرد و تنها شیشه خالی بدون عطرمیماند و کسی به آن تمایلی ندارد. حجاب هم مثل سر شیشه عطر است که بوی خوش وزیبایی و طراوت زنها را حفظ میکند و با برداشتن حجاب، آن زیبایی و طراوت از بینمیرود و زنان کرامت خویش را از دست خواهند داد.
· استواری و استحکام جامعه:بیحجابی باعث فلج شدن نیمی از نیروهای افرادجامعه و آلوده شدن جامعه میشود که این مطلب بیشتر در جامعههای اسلامی به چشممیخورد..
آثار اقتصادی
· تلاش و فعالیت بیشتر:در صورت با حجاب بودن زنان، وقت مردان صرف هوی وهوس و چشم چرانی، و وقت زنان صرف آرایش کرده نخواهد شد.
· صرفه جویی:زنان نیاز به هزینههای زیاد برای خریدلباسهای مبتذلو وسایل آرایشی آنچنانینداشته و این باعث بهبود وضع اقتصادی حداقل در سطح خانواده شده جلوی هزینههایاضافی بیشتر از حد معمول گرفته خواهد شد. و در مقابل پسران جوان وقتی گوهرهای زیباو زینتها و عشوهگریهای دختران و زنان را در کوچه و بازار و پارک و خیابان و.... نبینند، دچار چشم چرانی، هوی و هوس، تجاوز به ناموس مردم، بیماری روانی،بلوغ زودرس،زنا، افکار پریشان، بی میلی به کار و تحصیلو در نهایت تعطیل شدن نیروهای انسانی خود نخواهند شد و خانوادهها مستحکم مانده وکرامت زنان هرچه بیشتر حفظ خواهد شد. پس، حجاب همچون صدف است. پس همچون مروارید پاکو نورانی، همچنان در داخل صدف، ارزشمندمان بمانیم. ازحضرت زهرا سلام الله علیهاپیروی کنیم کهحتی از فرد نابینا نیز حفظ حجاب نمودند، چرا که بهآثار روانی حجابآگاهی داشته و در چرایی حفظحجابش چنین بیان میفرماید که هر چند او مرا نمیبیند بلکه من او را _ به عنوان یکنامحرم _ میبینم و به بیان دیگر او بوی مرا استشمام میکند. پس بر این اساس حتیعدم توانایی اشخاص در استفاده از چشمهایشان نمیتواندعامل بیحجابیگردد.
ای زن به تواز فاطمه این گونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
و بیاد داشته باشیمکه حجاب ابدا محدودیت نیست. چرا که حضرت فاطمه سلام الله علیها به عنوان نمونهایاز یک زن در میدانهای جنگ به امداد رزمندگان و بستن زخمپیامبر صلیالله علیه و آلهاقدام میکردند. ایشان دردفاع از ولایتو به غارت رفتنفدک،با حجاب کامل در حالی که مقنعه و روسری خود را بر سر محکم بستند، با عده ای از زنانمتدین و نزدیکان خویش که وی را در میان گرفته بودند، به سوی مسجد حرکت کردند. درحالی که لباسهایشان بلند بود و روی پاهایشان را نیز میپوشاند.
الان زنانمحجبه و با ایمان در سراسر دنیا، در حالی که فرمان الهی را اجرا میکنند، به تحصیلعلم و دانش و یادگیری علوم و هنرهای مختلف مبادرت کرده و توسط حجاب خویش از دستبردآلودگان و غارتگران ودزدان عفت و حیادر امان میمانند.
درکلاس حفظ تقوا و شرف
دختران درند و چادر چون صدف
بهترین سرمایه زن چادر است
زانکه زن را زینت زن ، چادر است
حفظ چادر ، حفظ دین ومذهب است
شیوه زهرا و درس زینب است
حفظ چادر نص قرآن مجید
قفل جنت را بود تنها کلید
حفظ چادر سد فحشا می شود
روسفیدی نزد زهرا می شود
آثار اخروی
آثار اخروی حجاب که در اثر رعایت و انجام دستور الهی مترتبمیگردد، هماناخشنودی خداو پاداش اخروی و بهشت جاودانهاست.
منابع
1. علی میر خلف زاده، داستانهایی از پوشش و حجاب
2. محمد وحیدی، احکام دختران
3. علی اکبر بابازاده، تحلیل سیره فاطمه زهرا سلاماللهعلیه
4. اسدالله محمدی نیا، بهشت جوانان
5. شعر از حسن حیاتبخش
نویسنده:فاطمه شاه محمدی
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۷/۱۸, ۰۶:۴۳ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۸
- نوشته
- 136
- مورد تشکر
- 462 پست
- حضور
- 1 ساعت 51 دقیقه
- دریافت
- 40
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پوشش قرآنی
پوشاک و پوشش و آرايش
در این بخش با واژه ها و آيات مربوط به پوشاک و پوشش و آرايش و زيبائی آشنا ميشويم. آيات مربوط به پوشش مؤمنين در زندگی اجتماعی، چهارتا هستند: پوشش معمولی، پوشش پرستشگاه (مسجد)، پوشش زنان سالمند بی همسر و پوشش در زمانی که مسلمانان در شرايط اذيت و آزار ميباشند. (و آيات پوشش البته مربوط به ايمان داران است و عمل نمودن يا ننمودن به آن نيز در اختيار و انتخاب خود آنهاست).
پوشاکها
پوشاکهائی که در قرآن در رابطه با زندگی در دنيا آمده اند عبارتند از:« قميص ــ ثياب- جلابيب ــ لباس ــ ریش ــ خُمُر و سرابیل». (واژه قمیص بمعنی پيراهن 6 بار در قرآن آمده و همه در رابطه با پيراهن یوسف است و موضوع آن نوع پوشش نيست ــ «سَـرابـيـل»: جمع سِـرْبـال است بمعني: پوشاک کلفت که انسان را از گرما و سرما و ضربه حفظ می کند و بیشتر به پوشاک بالا تنه اطلاق می شود و شامل پوشاکهای زرهي نيز مي شود. و موضوع آن در قرآن نوع پوشش نيست). پوشاکهائی که موضوع آنها نوع پوشش است موارد زير ميباشد:
«جَلابِيب»: جمع جلباب است، و جلباب پوششی است که روی پوشش اصلی و رسمی پوشیده می شود، در اصل کلاه دارد، مدلهای مختلف دارد، مدلهای امروزی آن کمی تنگ تر از گذشته است، پوششی است برای سرما، باد، ماسه و گرد و غبار و مواردی از این قبیل، پوشاک سنتی عربها است و تقریباً معادل پالتو در میان اقوام دیگر است. فرق آن با چادر این است که جلباب آستین و دکمه دارد ولی چادر آستین و دکمه ندارد).
«ریش»: پوشاک زيبا و تزييني و گرانبهای مربوط به جشنها، گردهمائی ها، مهمانیها و مواردی از این گونه است. مانند پوشاک عروس و داماد. (از ریش بمعنی "پر پرنده" آمده است). و به پوششهای زینتی که روی اسب و شتر و غیره می اندازند نیز گفته ميشود.
« ثیاب»: پوشاک اصلی و رسمی است که انسان آنها را جلو دیگران می پوشد.
« لباس»: پوشاک زیر است. یعنی پوشاکی که بدن را ميپوشاند و زير آن پوشاک دیگری نیست.
«خُمُر»: جمع خِمار است و خِمار بمعنی روسری است. مانند آنچه ميبينيم و حالات مشابه آن، که آنرا در ناحيه يقه گره ميزنند.
واژه های زيبائی و آرايش و آراستگی
واژه های زيبائی و آرايش و آراستگی در قرآن که در رابطه با پوشش و پوشاک آمده عبارتند از: زینة، حِليَة، رِئی و تَبَرُج.
« زیـنـَة»: بمعنی مصدری بمعنی: زیبا نمودن است. یعنی اینکه چیزی زشت است یا زیبائی ندارد و آنرا زیبا ميکنيم. بمعنی اسمی بمعنی چیزی است که چیزی را زیبا می کند. بعبارتی ديگر زینت یعنی: زیبائی ساختگی. مانند: آرایش، استفاده از جواهراتی که پوشش و پوشاک را زیبا می کند، شانه نمودن مو، نقاشی و طراحی نمودن روی پوشاک، و هر چیزی که چیزی را زیبا می کند.
زيبائيهای ساختگی که در اين تصوير روی دست و پوشاک و جلد کتاب ميبينيم زينة ناميده ميشوند. (زینت شامل زیبائی در پوشاک، پوشش، رفتار و رویه، اندیشه و غیره همه نيز می شود. ( اگر زیبائی چیزی از خود آن باشد به آن جمال گفته می شود. اگر بخشی از چیزی زیبا باشد به آن «جمیل» گفته می شود ـــ اگر تمامیت چیزی زیبا باشد به آن «حُسن» گفته می شود ـــ و به نشانه زیبا «وسامة» گفته می شود ـــ و به زیبائی ناشی از خرسندی و شادمانی « نضر» گفته می شود).
« رئی»: بمعنی: آراستگی و زیبائی بزرگ کننده و شکوه دهنده است. مانند: آراستگی و زيبائی پوشاک پادشاهان، امراء، سران ارتش و جراحان. در اين تصوير مي بينيم که يک گوزن با نوعی آراستگی، چگونه در ذهن ما شخصيتی بزرگتر از يک گوزن معمولی دارد. اين آراستگی که شخصيت اين گوزن را بزرگ ميکند رئی ناميده می شود.
«حِلیَة»: بمعنی: زيوری نمودن و با زيور آراستن، و زیور آلات و جواهرات است.
«تـَبَـرُّجْ»: بمعنی: زندگی يا آرايش و ويرايش زندگی اشرافی و مصرفی داشتن است.
پوشاک پرستشگاه
«ای فرزندان آدم! نزد هر پرستشگاهی زیبائی خود را با خود برداريد. و بخورید و بنوشید ولی زیاده روی نکنید. او زیاده روی کنندگان را دوست ندارد».
«عند» در آيه ظرف مکان است برای بيان "جایِ بودن". «آدم» نام فکری انسان است. خطاب آيه به بنی آدم، خطاب به مسلمانان از جنبه فکری است. «اسراف»: بمعنی زياده روی نمودن، مربوط به زياده روی نمودن در چيزهای مشروع است. مانند بيش از اندازه خوراک پختن و زيادی آنرا دور ريختن. يا هنگام دست شستن آب زيادی را هدر دادن. (تبذير مربوط به زياده روی در چيزهای نامشروع است. مثلا هزينه نمودن برای بليط بخت آزمائی).
بنا بر اين آيه، هر گاه مسلمانی ميخواهد به مسجدی برود، چه مسجدِ کوچک محله باشد چه مسجد بزرگ معروف، مي بايست با زيبائيهای خود برود. يعنی از پوشاکهای زيبای خود بپوشد، موی خود را شانه کند، عطر بزند، رفتارهای زيبای خود را داشته باشد و غيره.
پوشش زنان سالمند بی همسر
« و زنان سالمندی که همسر و اميد ازدواجی ندارند، از اينکه پوشاک رسمی خود که جلو ديگران ميپوشند را بی آنکه به آرايش يا زيور زندگی اشرافی و مصرفی آراسته باشند کنار بگذارند، گناهی بر آنها نيست، و اينکه بپذيرند از باقيمانده کم (خوشيهای زندگی خود) چشم پوشی کنند برای خود آنها بهتر است، و خدا شنوای دانا است».
«القَواعِد»: جمع قاعدة است، بمعنی: زن سالمندی که همسر ندارد. «عَفّ» يعنی: چشم پوشيدن از باقيمانده کمی که از چيزی باقيمانده است. و «اِستعفاف»: مصدر مزيد از باب استفعال است، در اين باب کارکرد مطاوعه (پذيرش) وارد مضمون عفّ می شود و «اِستعفاف» يعنی: پذيرفتن چشم پوشيدن از باقيمانده کمی که از چيزی باقيمانده است.
گفتيم که ثياب پوشش رسمی و اصلی است که فرد آنرا جلو مردم می پوشد، (در جائی که کسی نيست انسان پوشاک راحتی می پوشد). چنانکه در آيه آمده زنان سالمندی که همسر ندارند و اميدی به ازدواج کردن نيز ندارند می توانند در پوشاک راحتی خود که مثلاً برداشتن روسری باشد، در صورتی که آرايش اشرافی و زندگی مصرفی نداشته باشند می نوانند جلو ديگران خود را نشان بدهند. و پذيرفتن چشم پوشی نمودن از خوشيهای کمِ باقيمانده زندگيشان، که از جمله می تواند خوشی نمودن با پوشش کمتر بتن داشتن جلو ديگران باشد، برای خود آنها بهتر است.
منبع: wwwquranology.com
هرکس مرا بشناسد او را برای کارهای پسندیده برگزینم
هرکس مرا دوست بدارد او را (به بلا) مبتلا کنم
هر آنکه من دوستش بدارم او را میکشم
هرکس را من بکشم بر من خونبهایی دارد
وصال خود را خونبهایش قرار میدهم
مستدرک الوسائل.ج 18،ص 419
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۷, ۰۶:۳۰ #6
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۹
- نوشته
- 4,166
- مورد تشکر
- 16,141 پست
- حضور
- 91 روز 20 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
-
1001
درس حجاب از قرآن و حضرت زهرا(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
«مسأله حجاب زن» از اهمیّت ویژهای برخوردار است که ناچار باید توجّه خاصّی به آن مبذول داشت.
از یک سو، پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و انحراف از خط ولایت و خلافتِ آن بزرگوار از مقرِّ اصلی وبر حقّ خود (یعنی: امیرالمؤمنین) ودیگر ائمه دوزاده گانه که مفسّر ومبیّن قرآنند به دیگران، مسأله حجاب زن نیز دچار تفسیر غلط گردید. و از سویی هرج و مرج جنسی که تمام قوانین و انضباطها و نظمها و از جمله برنامههای اسلامی مربوط به امور خانوادگی را بر سر امور شهوانی مینماید، از طریق بیحجابی وبدحجابی به آسانی تحقق پیدا میکند.
و از سوی دیگر، دشمنانِ استعمارگرِ ممالکِ اسلامی، کم و بیش از طریق متخصّصین سیاسی و خاور شناسانِ خود، به آثار و رازی بی حجابی پی برده و به دنبال آن از راههای گوناگون توسط دست نشاندگانِ خود به ترویج و گسترش بی حجابی میپردازند، و از فرهنگ سازی در کیفیتِ لباس زنان و کیفیتِ خانه سازی تا انتشار عکسهای زنان بی حجاب وبدحجاب (حتّی در کتابهای درسی) وروی پارچهها وظروف، تا نشر مقاله در روزنامهها ومجلاّت وتهیه فیلمهای سینمایی و صحنههای تئاتر و...، برای رسیدن به هدفهای نامشروع خود استفاده کرده و از هیچ کوششی کوتاهی نمیکنند.
ویرایش توسط ✿ عاشق قرآن ✿ : ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ در ساعت ۰۶:۴۱
»»» لطفا برای برآورده شدن حاجت همه ی حاجتمندان دعا کنید «««
دانلود کنید تا زندگیتون (بــنــدگــیــتــون) عوض بشه
»»» مشاهده پست حاوی لینک دانلود + توضیحات «««
جلد 1
جلد 2
جلد 3
۞۞ کلاس مجازی حفظ قرآن کریم ۞۞
»»» جوانها کلیک کنند ««
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۷, ۰۶:۳۲ #7
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۹
- نوشته
- 4,166
- مورد تشکر
- 16,141 پست
- حضور
- 91 روز 20 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
-
1001
متأسفانه برخی از نویسندگان اسلامی هم غافلاً و یا اغفالاً ویا به علّت کمی سرمایه اطلاعات اسلامی و یا به کار نبردن فرصت کافی جهت تحقیق در این گونه مسائل، مبادرت به نشر مطالبی میکنند که مخصوصاً با انگیزههای شیطانیِ دیگر جمع شده و بهانهای برای بیحجابی و بدحجابی می گردد وبدتر از ان، اینکه بی حجابی و بد حجابی مستند به آن نوشتههای بی اساس، به عنوان «حجاب اسلامی» تلقّی میگردد!
و از سوی دیگر اساساً این مسسأله در خور بحث بوده و هست که:
مقدار پوشش و حجاب را قرآن و اسلام در چه حدّی تعیین نموده، و حکم الهی درباره چهره ودستها چیست؟ وپس از آنکه تمام هیکل زن باید پوشیده باشد، آیا صورت ودستهایش را هم باید بپوشاند یا نه؟ البته با در نظر گرفتن اینکه اولاً: حجاب برای جلوگیری از انگیزههایِ شیطانی است که با دیدن حاصل میشود، و ثانیاً: عمده زیبائیهای برانگیزنده در چهره میباشد.
اکنون ببینیم قرآن که اساس قوانین اسلام است چه میگوید، و حجاب حضرت فاطمه زهرا (س) که بهترین نمونه زن در اسلام بوده و کارهایش و مخصوصاً حجابش مستقیماً زیر نظر پیامبر (ص) انجام میشده، چگونه بوده است؟
...
ویرایش توسط ✿ عاشق قرآن ✿ : ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ در ساعت ۰۶:۴۲
»»» لطفا برای برآورده شدن حاجت همه ی حاجتمندان دعا کنید «««
دانلود کنید تا زندگیتون (بــنــدگــیــتــون) عوض بشه
»»» مشاهده پست حاوی لینک دانلود + توضیحات «««
جلد 1
جلد 2
جلد 3
۞۞ کلاس مجازی حفظ قرآن کریم ۞۞
»»» جوانها کلیک کنند ««
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۷, ۰۶:۳۴ #8
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۹
- نوشته
- 4,166
- مورد تشکر
- 16,141 پست
- حضور
- 91 روز 20 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
-
1001
نگاهی کوتاه به مسأله حجاب در قرآن:
۱. مقنعه ۲. چادر:
در اسلام برای زن، دو پوشش در مقابل نامحرمان که یکی را بر فراز دیگری بپوشد، واجب شده و مورد عمل حضرت زهرا (س) بوده است.
۱. خِمار: که به نام «مقنعه» و «روسری» از آن تعبیر میکنند و روی سر قرار گرفته، به وسیله آن سر و گردن و اطراف سینه پوشیده میشود:
«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىجُیُوبِهِنَّ»(۱)
یعنی: «حتماً باید زنان مؤمنه مقنعه وروسری خود را تا سینه خود قرار دهند».
۲. جلباب: که به نامهای «چادر»، «عبا» یا نامهای محلی دیگری از آن تعبیر میکنند، واز فرازِ سر تا پاها را میپوشانند وبر فراز «مقنعه» وسایر لباسهای دیگر پوشیده میشود:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ»(۲)
یعنی: «ای پیامبر! بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین که گوشههای چادر خود را بر فراز خود به هم نزدیک آورند چون این کار کمترین مقداری است که شناخته شوند تا مبادا مورد اذیت قرار گیرند».
چون جلوگیری از شناخته شدن چهره جذاب زن، جلوگیری از آفاتِ تولید شده آن تحریکات است که آن آفات و حجم آن، قابل پیش بینی نیست، و باعث نابودی عفّت و شرف و شخصیت زن میشود و ممکن است تا نابودی و از بین رفتن او نیز بیانجامد.
همان گونه که آیه فوق بیان کرده، تمام زنهایِ مسلمان باید با «چادر» چهره خود را از نامحرم بپوشانند، و پیامبر اکرم (ص) موظّف به اجرای این حکم است، و قرآن بر حسب مراتب سنگینیِ اجرای این حکم برای پیامبر (ص)، زنان را در سه گروه ذکر کرده:
۱. اَزواج آن حضرت.
۲. دختران آن حضرت.
۳. زنانِ عمومِ مؤمنین.
ویرایش توسط ✿ عاشق قرآن ✿ : ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ در ساعت ۰۶:۴۰
»»» لطفا برای برآورده شدن حاجت همه ی حاجتمندان دعا کنید «««
دانلود کنید تا زندگیتون (بــنــدگــیــتــون) عوض بشه
»»» مشاهده پست حاوی لینک دانلود + توضیحات «««
جلد 1
جلد 2
جلد 3
۞۞ کلاس مجازی حفظ قرآن کریم ۞۞
»»» جوانها کلیک کنند ««
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۸, ۰۹:۴۸ #9
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۹
- نوشته
- 4,166
- مورد تشکر
- 16,141 پست
- حضور
- 91 روز 20 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
-
1001
عمر بن خطاب و تحریف در تفسیر آیه شریفه:
عمر بن خطاب در زمان خلافتش، اوّلاً: «چادر» که در آیه سوره احزاب به «جلباب» تعبیر شده را به «مقنعه» و «خمار» تحریف کرده، با اینکه دستور «مقنعه» جداگانه در سوره نور ذکر شده:
«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىجُیُوبِهِنَّ»(۳)
یعنی: «باید زنان مؤمنه مقنعه بر سر کرده و تا گریبان و سینه بیاندازند».
و ثانیاً گفت: این پوشش قرآنی (یعنی: «جلباب» که به «خمار» و «مقنعه» تحریف و تنزّل داده بود) تنها نشانهای برای زنان آزاد است، تا از بَردِهها متمایز شوند و با این نشانی کسی متعرض آنان نگردد.(۴)
در حالی که آیه شریفه اصلاً سخنی از زنان آزاد و زنان بَرْدِه(حرائر واِماء) به میان نیاورده است.
تحریفِ عمر در این موضوع تا آنجا رسید که: روزی کنیزی که سرش را پوشانده بود، با شلاّق خود کتک زد و گفت: خود را شبیه زنان آزاد نکن.(۵)
این تحریفِ غلط در میان اتباع او نیز تا آنجا پیش رفت که ابن شهاب زُهَری یکی از علماء و محدثین از تابعین رسماً گفت: «این آیه نهی کرده از کنیزان که سر خود را بپوشانند.(۶)
ولی ملاحظه میکنید در آیه شریفه چنین نیست: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ»(۷)
یعنی: «ای پیامبر! به ازواج خود و دخترانت و زنان مؤمنین بگو بر فراز همه خود، گوشههای چادر را به هم نزدیک کنند».
وعجیبتر آنکه قرآن بلافاصله و صریحاً دلیل و علّت این حکم را بیان میفرماید:
«ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ»(۸)
یعنی: «این کمترین مقداری است که زن شناخته میشود تا آنکه اذیت نشود».
چون هنگامی که چهره و زیبائیهای چهره زن برای مردان – مخصوصاً جوانان – شناخته نشده ودیده نشود، تحریکات جنسی به حداقل کاهش مییابد و زن مورد تهاجم جنسی قرار نمیگیرد.
از اینجا پایه تحریف در «حجاب اسلامی» در دستگاههایِ حاکمه مسلمانان شروع شد، ولی اوّلاً: بیان صریح قرآن(چنانچه گذشت) وثانیاً: وجود ائمه طاهرین علیهم السلام و بیانات و فداکاریهای آنها و سپس فقهای راستین و با تقوای اسلامی، همچنان باعث استحکام «حجابی اسلامی» و پایداری آن در بستر زمان در میان مسلمین تا این زمان شده است.
البته برای کسانی که پیرو قرآن و اسلام باشند.
ویرایش توسط ✿ عاشق قرآن ✿ : ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ در ساعت ۰۶:۴۰
»»» لطفا برای برآورده شدن حاجت همه ی حاجتمندان دعا کنید «««
دانلود کنید تا زندگیتون (بــنــدگــیــتــون) عوض بشه
»»» مشاهده پست حاوی لینک دانلود + توضیحات «««
جلد 1
جلد 2
جلد 3
۞۞ کلاس مجازی حفظ قرآن کریم ۞۞
»»» جوانها کلیک کنند ««
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۱۰, ۰۶:۳۹ #10
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۹
- نوشته
- 4,166
- مورد تشکر
- 16,141 پست
- حضور
- 91 روز 20 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
-
1001
یزید بن معاویه و کوششهای او بر ضدّ حجاب:
یزید بن معاویه که یکی از شاخههای شجره ننگین بنی امیّه است و در قرآن اصل این شجره ـ به اتّفاق مفسّرین شیعه و سنی ـ به عنوان «شجره ملعونه» یاد شده و دورنمای آفت بار بر اسلام را پیامبر اکرم (ص) در خواب دیدند و از دیدنش آشفته و ناراحت بیدار شدند.
آن حضرت در خواب دیدند: بوزینهها ومیمونهایی در محراب ومنبرشان بازی میکنند، وبر روی هم میجهند و شهوت رانی میکنند، لذا ناراحت و غمگین بیدار شدند، آنگاه آیه نازل شد که:
وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْفَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً.(۹)
یعنی: «(ای رسول ما!) هنگامی که به تو گفتیم: پروردگارت بر همه مردم احاطه دارد و قرار ندادیم آنچه در خواب به تو نشان دادیم جز آزمایشی برای مردم و شجره ملعونه را و ما آنها را از عواقب آن میترسانیم ولی زیاد نمیکند آنها را جز طغیانِ بزرگی».
این آیه نازل شد و از بنی امیّه به عنوان «شجره ملعونه» یاد کرد و خبر داد از طغیان بزرگ آنها بر اسلام.(۱۰)
یکی از ضررهای بزرگ آنها بر اسلام این بود که به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر اکرم (ص) خود را بر مسلمین تحمیل کرده و بر ضدّ اسلام کار میکردند.
یزید بن معاویه که یکی از پلیدترینِ آنها بود، با اینکه علناً پیامبر اسلام (ص) را انکار میکرد و میگفت:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبرٌ جاء ولا وحیٌ نزل(۱۱)با این حال خود را به عنوان خلیفه و جانشینِ همین پیامبر و ولیّ امر مسلمین و واجب الاطاعه بر آنها میدانست.
یزید بن معاویه با انواع گوناگون فِسق و فجور و فحشاء و منکرات و قتل عام در شهرهای مقدّس مکّه و مدینه، و بالاتر از آن، قتل عام ذریه پیامبر اکرم (ص) و در رأس آنها جانشینِ راستینِ آن حضرت یعنی امام حسین (ع)، و حبس و قتل و اختناق شدیدِ بزرگان و نیکان مسلمین و غیر ذلک، در هَدْم اسلام کوشا بود.
از جمله نقشههای پلید و بسیار مؤثّر او در هَدْم اسلام «نقشه کشفِ حجابِ زنان» بود.
...
»»» لطفا برای برآورده شدن حاجت همه ی حاجتمندان دعا کنید «««
دانلود کنید تا زندگیتون (بــنــدگــیــتــون) عوض بشه
»»» مشاهده پست حاوی لینک دانلود + توضیحات «««
جلد 1
جلد 2
جلد 3
۞۞ کلاس مجازی حفظ قرآن کریم ۞۞
»»» جوانها کلیک کنند ««
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری