-
۱۳۸۶/۰۹/۱۳, ۰۷:۴۶ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۵
- نوشته
- 742
- مورد تشکر
- 1,784 پست
- حضور
- 9 روز 5 ساعت 34 دقیقه
- دریافت
- 21
- آپلود
- 0
- گالری
-
119
تفاوت تفسير و تأويل
«تفسير» در لغت يعنى شرح ، بيان ، توضيح و تبيين ، يا روشنگرى عبارات دشوار يك متن . بعضى از قرآن پژوهان ، تفسير قرآن را به «علم فهم قرآن » تعريف كرده اند يا «تفهم مرادالله» ; «فهميدن و فهماندن » اين كه مراد خداوند و صاحب قرآن ، از هر عبارتى در قرآن چيست كه البته بايد متكى به قواعد زبانى ، زبان شناسى ، واژه شناسى و علوم بلاغى و نيز حتى المقدور متكى به احاديث و اخبار باشد .
نخستين و مهم ترين منبع فهم قرآن و تفسير آن ، خود قرآن كريم است ، كه از آن به «القرآن يفسّر بعضه بعضاً» ; تعبير كرده اند ; يعنى بخش هايى از قرآن روشنگر بخش هاى ديگر آن است . پس از قرآن كريم ، دومين منبع مهم براى تفسير قرآن احاديث است .
تأويل ، از مادّه «أوْل » و به معناى «رجوع » ، و در باب تفعيل ، به معناى «برگرداندن » است . در عرف قرآن ، بيان حقيقتى را مى گويند كه امرى از امور و معنايى از معانى از قبيل احكام ، و يا معارف و يا قصص و يا غير اين ها به آن حقيقت تكيه دارند . مأخذى است كه معارف قرآن از آن جا گرفته مى شود و اصولا تأويل مراجعه خاصى است و از مفاهيمى كه معنا و مدلول لفظى دارند ، نيست ; بلكه از امور خارجى و عينى است و اگر گفته مى شود كه آيات قرآن تأويل دارد ، در حقيقت وصف تأويل صفت خود آيات نيست ; بلكه صفت متعلق آن ها است ، كه اعمال انسان ها و يا چيز ديگرى است .
بنابراين ، تمامى بيانات قرآنى چه احكام و چه مواعظ و چه حكمت هايش مستند به آن است . چنين حقيقتى ، در باطن تمامى آيات قرآنى ، چه محكمش و چه متشابهش هست . اين حقيقت ، نه از سنخ الفاظ است و نه از سنخ معانى ; بلكه امرى عينى ، واقعيت دار و خارجى است كه از آن حقيقت عينى ، به «امّ الكتاب » ، «كتاب مكنون » ، «لوح محفوظ» ، «عندالله» و «لدى الله» ياد شده و دست يابى به اين مقام رفيع ، تنها در اختيار راسخان در علم و اهل بيت عصمت و طهارت است و نصيب افراد غيرمعصوم ، مانند صحابه و يا تابعين نمى شود .•
پاورقي:
ر .ك : الميزان ، ج 10 ، ص 66 ، ج 3 ، ص 23 ، 27 ، 44 ، / حى و قرآن ، علامه طباطبايي ره
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۰۹/۱۳, ۱۰:۲۰ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
وچنانچه مي دانيم تفسير قرآن با تأويل آن فرقها دارد . از جمله اين كه تفسير قرآن تبيين مفاد استعمالي آيات كريمه وآشكار نمودن مراد خداي متعال از آن ، بر مبناي ادبيات عرب واصول عقلايي محاوره است .ولي فهميدن تأويل قرآن ، كه جز خداوند متعال وراسخان در علم (نبي اكرم(ص) وائمه اطهار(ع)) كسي آن را نمي داند ، با فهميدن ظاهر آيات و بر مبناي ادبيات عرب واصول محاوره ميسر نيست . علامه طباطبايي در تعريف تأويل مي نويسد: تأويل، واقعيتى است که مستند بيانات قرآن، اعم از حکم، حکمت يا موعظه قرار مى گيرد. تأويل براى همه آيات قرآن، چه محکمات و چه متشابهات وجود دارد و از قبيل مفاهيم و معانى نيست که الفاظ بر آن دلالت داشته باشد; بلکه تأويل از امور عينى است و فراتر از آن است که قالب هاى الفاظ، آن را فرا گيرد.خداوند، آن امور و حقايق عينى را فقط براى تقريب به اذهان ما به قيد الفاظ و کلمات و عبارات مقيّد نموده است. اين الفاظ، همانند مثل هايى هستند که با آوردن آنها انسان به معناى مورد نظر نزديک مى شود. قرآن در تمام موارد استعمال لفظ تأويل، همان واقعيت عينى خارجى را در نظر گرفته است
http://oloomequran.parsiblog.com/328707.htm
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۹, ۱۸:۵۱ #3
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تفسير و تأویل
در تعريف تفسير گفتهاند: "التفسير، كشف القناع عن اللفظ المشكل"؛ تفسير، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشكله است.
تفسير آن گاه است كه هالهاى از ابهام لفظ را فرا گرفته، پوششى بر معنا افكنده باشد. تا اين كه مفسر با ابزار و وسايلى كه در اختيار دارد در زدودن آن ابهام بكوشد .
تفسير از ريشه "فسر الأمر" به معناى آشكار نمودن است. فسر، مطلق بيان و توضيح است. ولى فسر دلالت دارد كه در تبيين و تفسير، نيروى بيشترى به كار افتاده و كار به آسانى انجام نگرفته، و گرنه ترجمهاى بيش نيست.
تأویل، از ريشه "اول" گرفته شده، لذا تأویل به معناى ارجاع دادن مىباشد.
تأویل در موردى به كار مىرود كه گفتار يا كردارى مايه شبهه گرديده، موجب حيرت و سرگردانى شده باشد. لذا تأویلگر(كسى كه راه تأویل صحيح را مىداند) در جهت رفع شبهه اقدام نموده، ظاهر شبهه انگيز آن گفتار يا كردار را به جایگاه اصلى خود (وجه صحيح آن) باز مىگرداند.
مصاحب موسى هنگامى كه او را در شگفتى يافت، به وى نويد داد تا او را از سرّ كار خود با خبر سازد و تأویل درست كردار خود را با وى در ميان گذارد: «سَأُنَبِّئُكَ بِتأویل ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً»، به زودى تو را از تأویل آن چه نتوانستى بر آن شكيبا باشى، آگاه خواهم ساخت. (کهف، 78)
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۹, ۱۸:۵۲ #4
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
علاوه بر معناى فوق، تأویل معناى ديگرى نيز دارد كه هم آيات متشابهه و هم آيات محكمه را شامل مىشود. اين معناى تأویل به "بطن قرآن" تعبير مىشود و دلالت درونى قرآن را مىرساند.
معناى بطن در مقابل دلالت ظاهرى و برونى قرآن كه از آن به "ظهر قرآن" تعبير مىشود، قرار گرفته و اين معناى باطنى براى تمامى آيات وجود دارد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايند: "ما فى القرآن آية إلا و لها ظهر و بطن"؛ در قرآن آيهاى نيست مگر آن كه ظهر و بطن دارد.
از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدند: مقصود از ظهر و بطن چيست؟
فرمودند: "ظهره تنزيله و بطنه تأویله، منه ما قد مضى، و منه ما لم يكن، يجرى كما تجرى الشمس و القمر...".
ظهر قرآن همان دلالت ظاهرى قرآن است كه از قرائن، از جمله شان نزول آيه، به دست مىآيد و جنبه خصوصى دارد. ولى بطن قرآن، دلالت باطنى آن است كه با قطع نظر از قرائن موجود، برداشتهاى كلى است كه از متن قرآن به دست مىآيد و همه جانبه و جهان شمول است، لذا پيوسته مانند جريان آفتاب و ماه در جريان است.
اين همان برداشتهاى كلى و همه جانبه است كه از متن قرآن، با دور داشتن قرائن خصوصى به دست مىآيد، و قابل تطبيق در زمان و مكانهاى مختلف كه مناسب آن است مىباشد. اگر چنين نبود هر آينه قرآن از استفاده دائمى ساقط مىگرديد. لذا همين برداشتهاى كلى و جهان شمول است كه تداوم قرآن را براى هميشه تضمين كرده و آن را همواره زنده و جاويد نگاه داشته است.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۹, ۱۸:۵۲ #5
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
براى تأویل معناى سومى آمده و آن تعبير رؤيا (تعبير خواب) است كه در سوره يوسف به كار رفته. در آن جا كه دو نفر زندانى خواب خود را براى حضرت يوسف بازگو كردند، آن گاه تقاضاى تعبير آن را نموده گفتند: «نَبِّئْنا بِتأویلهِ»،ما را به تعبير آن آگاه ساز. (یوسف، 36)
هم چنين است آيات ديگر آن سوره.
معناى چهارمى نيز در قرآن براى تأویل به كار رفته و آن عاقبت الأمر (پى آمد) است كه همان معناى لغوى تأویل مىباشد.
در سوره اسراء مىخوانيم: «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تأویلاً»، پيمانه را سرشار نموده و با ميزان درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجامتر است. (اسراء، 35)
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۹, ۱۸:۵۲ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ابن تيميه، معناى ديگرى براى تأویل گفته كه آن را مىتوان پنجمين معنا فرض كرد. و آن وجود خارجى و وجود عينى هر چيزى است كه ابن تيميه آن را تأویل وجود ذهنى و وجود لفظى و وجود خطى هر چيز مىداند، زيرا هر چيزى چهار مرحله وجودى دارد: در ذهن، در لفظ، در كتابت و در خارج كه وجود عينى هر چيزى است.
آن گاه گويد: "اين وجود عينى، تأویل ديگر وجودها شناخته شده، و مآل هر وجود ذهنى و لفظى و كتبى، همان وجود خارجى و عينى او است".
البته آن چه را كه ابن تيميه تأویل ناميده ديگران به عنوان "مصداق" عينى و خارجى ياد كردهاند. و اين يك تغيير در اسم است و در مورد اصطلاح نبايد مناقشه كرد.
علامه طباطبايى(ره) نيز تأویل را وجود عينى خارجى مىداند، ولى نه به گونهاى كه ابن تيميه گفته و اشتباها نام مصداق را تأویل گذارده است.
به نظر علامه ملاكات احكام و مصالح تكاليف و رهنمودهاى شرع، تأویل آنها مىباشد، زيرا تمامى احكام و تكاليف از آن ملاكات و مصالح واقعيه نشات گرفتهاند. پس مآلا همه آنها به او ارجاع مىگردد و غرض و هدف، صرفا تحقق او است.
_____________
(علوم قرآنی، محمد هادی معرفت)
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۹, ۱۸:۵۳ #7
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تأویل
تأویل كه مصدر باب تفعيل است از ريشه اول به معناى رجوع و بازگشت است.
اين واژه در اصطلاح، يكى از محورى ترين اصطلاحات تفسيرى و قرآنى است كه از ديرباز مورد توجه قرآن شناسان و مفسران بوده و در مورد آن سخنان متعددى مطرح شده است.
لفظ تأویل هفده بار در قرآن مجيد به كار رفته است.
علامه طباطبائى مى گويد: مشهور در بين قدما اين بوده است كه تأویل را همان تفسير، و مراد از كلام مى دانسته اند؛ در حالى كه متأخران گفته اند: منظور از تأویل معناى مخالف با ظاهر لفظ است و اين عقيده چنان شايع گشته كه تأویل بعد از آن كه از جهت لغوى به معناى مطلق ارجاع يا مرجع بوده، حقيقت ثانوى در معناى مخالف با ظاهر لفظ گرديده است.
علامه پس از نقل اقوال گوناگون و رد همه آنها چنين نتيجه مى گيرد:
حق در تفسير تأویل اين است كه بگوييم: تأویل واقعيتى است كه مستند بيانات قرآن، اعم از حكم، حكمت يا موعظه قرار مى گيرد. تأویل براى همه آيات قرآن چه محكمات و چه متشابهات وجود دارد و از قبيل مفاهيم و معانى نيست كه الفاظ دلالت بر آن داشته باشند؛ بلكه تأویل از امور عينى است و فراتر از آن است كه قالب هاى الفاظ آن را فراگيرد. آن امور و حقايق عينى را فقط براى تقريب به اذهان ما به قيد الفاظ و كلمات و عبارات مقيد نموده است. اين الفاظ همانند مثل هايى هستند كه با آوردن آنها انسان به معناى مورد نظر نزديك مى شود. قرآن در تمام موارد استعمال لفظ تأویل، همان واقعيت عينى خارجى را در نظر گرفته است.
در مقابل نظريه علامه طباطبائى، استاد معرفت عقيده دارد كه تأویل اصطلاحى در دو معنا به كار رفته است:
1. توجيه متشابه. خواه اين متشابه، كلام متشابهى باشد؛ يا عملى كه به شبهه و ريب انجامد.
اين قسم از تأویل مختص به آيات متشابه است.
2. معناى ثانوى كلام، كه از آن به بطن تعبير مى گردد؛ در مقابل معناى اولى كه از آن به ظهر تعبير مى شود. تأویل به اين معنا اختصاصى به آيات متشابه نداشته بر همه قرآن سايه مى گستراند.
به عقيده استاد معرفت، اگر تأویل را عين خارجى بگيريم، مصداق را با تأویل خلط نموده ايم. استعمالات تأویل در قرآن در سه بخش قرار دارند كه به يكى از دو معناى پيش گفته دلالت دارند:
1. تأویل رؤيا در هشت مورد كه منظور معناى ثانوى كلام، يعنى باطن است.
2. مآل و مرجع امر در پنج مورد.
3. توجيه متشابه در چهار مورد.
____________
(درسنامه علوم قرآنی، جوان آراسته)
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۹, ۲۳:۱۵ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 974
- مورد تشکر
- 1,077 پست
- حضور
- 1 روز 6 ساعت 49 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در قران آيات به دو گروه محكم و متشابه تقسيم شده اند. حضرت الله فرموده اند كه تاويل آيات متشابه را كسي به جز خودشان نمي دانند. از پيامبر اسلام روايت شده است كه در توصيف سراي باقي فرمودند كه نه چشم شما آنجا را ديده است و نه گوش شما صدايي را از آنجا شنيده است ( نقل به مضمون ). مشخص است كه ما هيچ نوع تجربه ادراكي از آن دنيا نداريم ولي حضرت آن را در قران با واژه هايي بيان فرموده اند كه قريب به ذهن ما باشد. فرض كنيد شما مي خواهيد به بوميان ناحيه تازه كشف شده اي كه هيچ ارتباطي با انسانهاي معاصر ندارند بگوييد كه در شهرهاي ما راديو و تلويزيون وجود دارد.
اين نظر مفسر قراني جناب آقاي محمود اسد است.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۷/۳۰, ۱۲:۴۹ #9
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آيا علم به تأويل مختص خداوند است؟
در مورد قرائت و تلاوت این آيه (آل عمران، 7) نيز اختلاف مهمى در گرفته است كه به قول بعضى مهم ترين و معنادارترين اختلاف قرائت در سراسر قرآن است.
اختلاف بر سر وقف كردن يا نكردن بعد از كلمه "الله" در «وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا الله» است.
بر اساس قول به وقف، علم به تأويل مختص به خداوند است؛ و مطابق قول به عطف، علم تأويل مختص به خداوند نيست، بلكه راسخان در علم هم علم به تأويل دارند.
گرچه اين بحث از گذشته تا به امروز همواره وجود داشته است، اما بيشتر از آن كه فايده عملى داشته باشد، جنبه علمى آن مورد نظر بوده است، زيرا از نظر نحوى و ادب عربى هر دو قول وقف و عطف جايز است و اشكال ادبى بر هيچ يك نمى توان وارد ساخت. بهترين شاهد بر اين امر طرفداران هريك از اين دو نظريه هستند كه در ميان آنها بزرگان ادب عرب نيز ديده مى شوند.
قائلان به قرائت وقف، تقريبا همه از اهل سنت هستند، از جمله ابى بن كعب، ابن مسعود، حسن بصرى، مالك، فراء، اخفش، جبايى معتزلى، طبرى، ميبدى، امام فخر رازى؛ و قائلان به قرائت عطف هم از ميان اهل سنت هستند و هم اكثريت قريب به اتفاق شيعه. از اهل سنت: مجاهد، نحاس نحوى، عكبرى نحوى، قاضى عبد الجبار، زمخشرى، ابن ابى الحديد، بيضاوى، زركشى، آلوسى و شيخ محمد عبده.
عدم ترتب فايده عملى بر اين بحث، از آن روست كه كسانى چون علامه طباطبائى(ره) كه به نظر آنان قول به عطف را از آيه نمى توان استفاده نمود، در عين حال بر اين عقيده اند كه علم به تأويل به دلايل ديگر از جمله با كمك آيات ديگر و روايات به خداوند محصور و محدود نمى شود.
دليل عقلى روشن بر اين كه راسخان در علم، تأويل آيات متشابه را مى دانند، اين است كه قرآن به زبان مردم و براى هدايت آنان نازل گرديده است و اگر عالمان و راسخان در علم از تأويل قرآن بازبمانند، قرآن در زمينه آيات به صورت معماى لاينحل درمى آيد، در حالى كه قرآن خود به تدبر و تعقل در آياتش دستور داده است.
عجيب تر آن كه اگر علم به تأويل مختص به خداوند باشد، پس پيامبر و امامان هم از آن محروم خواهند بود، يعنى پيامبرى كه مهبط وحى (محل نزول و هبوط وحی) است، تأويل آيات آن را نمى داند!
_________
(درسنامه علوم قرآنی، جوان آراسته)
ویرایش توسط میقات : ۱۳۹۰/۰۷/۳۰ در ساعت ۱۲:۵۰
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۳۰, ۱۲:۵۲ #10
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
«وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ» (آل عمران، 7)
1. بسيار بعيد به نظر مىرسد كه در قرآن آياتى باشد كه اسرار آن را جز خدا نداند. مگر اين آيات براى تربيت و هدايت مردم نازل نشده است چگونه ممكن است حتى پيامبرى كه قرآن بر او نازل شده از معنى و تاويل آن بىخبر باشد؟!
2. همان طور كه مرحوم طبرسى در "مجمع البيان" مىگويد: هيچگاه در ميان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن ديده نشده است كه از بحث در باره تفسير آيهاى خوددارى كنند و بگويند اين آيه از آياتى است كه جز خدا معنى نهايى آن را نمىداند، بلكه دائما براى كشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و كوشش داشتهاند.
3. اگر منظور اين باشد كه راسخون در علم در برابر آنچه نمىدانند، تسليم هستند مناسبتر اين بود كه گفته شود: راسخون در ايمان چنين هستند، زيرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأويل قرآن است، نه با ندانستن و تسليم بودن.
4. روايات فراوانى كه در تفسير آيه نقل شده همگى تاييد مىكند كه راسخون در علم، تاويل آيات قرآن را مىدانند.
____________
(تفسير نمونه، ج2، ص 441)
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری