-
۱۳۸۸/۰۲/۲۷, ۱۷:۳۰ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 47
- مورد تشکر
- 86 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
یک راز بزرگ
يه راز بزرگ...
هيچ وقت دلتون خواسته كه حضور زندهي خدا رو توي زندگيتون احساس كنين؟ از يك حضور كاملاً واقعي حرف ميزنم، نه اون جوري كه ما معمولاً تصور ميكنيم. كاملاً واقعي و زنده ، واقعيتر و زندهتر از اعضاي خانواده و دوستانمون و ...اون وقت چيزي نميگذره كه مي بينيم كمكم داره تحولاتي رخ ميده!
شايد خيلي از ماها اصلاً به اين موضوع فكر نكرده باشيم چون به نظرمون غيرعملي و دور از ذهن مياد... بيشتر ماها ناخودآگاه فكر ميكنيم كه چون خدا خيلي بزرگه و ما خيلي كوچيك نميتونيم با او ارتباط خوبي برقرار كنيم، فكر ميكنيم بايد جور خاصي باشيم تا او ما رو بپذيره و ...
اما برعكس تصور ما، تجربهي برقراري يك ارتباط زنده و واقعي با خدا كاملاً ممكن و عمليه (افرادي كه تجربه كردن اين رو ميگن) حالا شايد فكر كنيم كه اگه هم عمليه اما كار هر كسي نيست، بايد براش كلي رياضت بكشيم و ... و ... و ... تا بلكه، شايد...
اما راه اين كار، اصلاً پيچيده و عجيب و غريب نيست، برعكس خيلي دم دست و عملي و ساده است... سادهتر از اون چيزي كه فكر كنيم ... خدا ميخواد كه ما در ارتباط با خودش كاملاً طبيعي باشيم ، خودمون باشيم، خود خودمون، نميخواد نقش بازي كنيم و نقابِ خوب بودن به صورتمون بزنيم... اين هم درسته كه او خيلي بزرگه و ما خيلي كوچك، اما او خودش رو به اندازه فهم ما كوچك ميكنه... و اين هم از لطف بيحدشه...
خلاصه اينكه راز برقراري ارتباط واقعي و زنده با خدا در اينجاست... راز اينه: با او مثل يك زنده برخورد كنيم... مثل اعضاي خانوادهمون ، مثل دوستانمون، براي او وقت بگذاريم، بهش توجه كنيم، اوقاتمون رو باهاش بگذرونيم، باهاش بريم پياده روي، توي شبهاي گرم تابستون، روزهاي سرد زمستون، توي بهار، همين الان ...، توي كوچهها و خيابون، باهاش قدم بزنيم...، توي روز توي شب ... باهاش بگيم، باهاش بخنديم، گاهي گريه كنيم، درددل كنيم، مشكلاتمون رو باهاش درميون بگذاريم، از آرزوهامون بگيم، از رؤياهامون، از رازهاي دلمون، نظرش رو بپرسيم ، ازش كمك بخواهيم، و ...
منبع:
کد:http://baranenoor.persianblog.ir/
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۰, ۰۹:۴۷ #2
عالی بود
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۰, ۱۳:۰۴ #3
سلام
خیلی خوبه عملی هم هست من اینکارو کردم اما.....
این خدایی که ازش صحبت میکنید واقعا بزرگه ......خیلی بزرگ .....
ترس یک عامل بود که ازش فاصله گرفتم دوست من همون امام زمان میتونه این خلع رو برای ما پر کنه ....
همون بهتر که به آسمون نگاه کنیم و چون خداوند خیلی عظیم است این فاصله رو باهاش حفظ کنیم .
از همین پایین هم میشه به خدا عشق ورزید اما اگر نزدیکش بشی شاید درونش حل بشی و دیگه چیزی ازت باقی نمونه ...
دوست من پیامبر با اینکه 40 سال عبادت خدا رو میکرد با دیدن جبریل خدا هم غش کرد چه برسه به دیدن خود خدا و موسی و دوستانش با تابش نور خداوند
به کوه جان دادند چه برسد به ما ....
ولی خداوند همه جا هست چه درتاریکی چه در نور چه پهلوی راست شما و چه چپ شما،
همه جا و همه جا هست و هیچ جایی خالی از او نیست .
متشکرم
-
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۰, ۱۳:۵۹ #4
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 47
- مورد تشکر
- 86 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مهم این هست که حضور خدای مهربون رو همه همه جا تو تک تک لحظه های زندگی حس کنیم اونوقت رومون نمیشه دروغ بگیم ، تهمت بزنیم ، غیبت کنیم ، مسخره کنیم ، حرف ناسازا بزنیم ، دل کسی رو بشکونیم ، از کارمون کم بذاریم و خیلی کارهای ناپسند دیگه .
اونوقت هست که .....
-
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۰, ۱۶:۳۸ #5
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,583
- مورد تشکر
- 8,393 پست
- حضور
- 11 ساعت 3 دقیقه
- دریافت
- 861
- آپلود
- 199
- گالری
-
331
اما بعضی وقتا اطرافیانمون سبب میشن که لحظه ها و ساعتها خدا رو از یاد ببری ....
نمیگم که خودمون مقصر نیستیم بلکه واقعا بعضی وقتا مقصر اصلی اطرافیانمون هستن
...مثلا خجالت میکشیم بگیم غیبت نکن ..دروغ نگو ...فلان نکن پس میشینیم و نگاه میکنم ....
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۱, ۰۲:۰۳ #6
بسم الله الرحمن الرحیم
سرکار خانم جهرمی به نکتۀ مهمی اشاره کردید:
متأسفانه خیلی موارد این چنینی دیدم که فردی کار خلاف شرع میکند و دیگری یا دیگران به او نمی گویند که چرا این کار را میکنی ...
یه نظر من این نشان دهندۀ میزان آشنایی فرد با امر به معروف و نهی از منکر است که متأسفانه آموزش آن چندان جدی گرفته نمی شود و فرد در طرح و بیان انتقاد و اعتراض عاجز است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم می فرمایند:
«و اذا لم يامروا بالمعروف و لم ينهوا عن المنكر و لم يتبعوا الاخيار من اهل بيتي، سلط الله عليهم اشرارهم فيدعو عند ذلك خيارهم فلا يستجاب لهم»
هرگاه مردم امربه معروف و نهى از منكر را ترك نمايند و ازنيكان خاندان من پيروى نكنند خداوند بدهایشان را بر آنان مسلط می گرداند، در اين هنگام خوبان ايشان دعا كنند ولى دعايشان مستجاب نشود.(تحف العقول،صفحۀ 51)
همچنین میفرمایند:
«اذا متي تواكلت امر بالمعروف و نهي عن منكر فَلْيُؤْذِنوا بوقاء من الله»
وقتي ديديد امت من امر به معروف و نهي از منكر را به گردن ديگـري مياندازند این جامعه باید آماده عذاب باشد. (محجة البيضاء،جلدچهارم، صفحۀ 105)
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۱, ۰۸:۰۸ #7
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,583
- مورد تشکر
- 8,393 پست
- حضور
- 11 ساعت 3 دقیقه
- دریافت
- 861
- آپلود
- 199
- گالری
-
331
گفته شما دوست عزیز صحیح و متین ....
ولی وقتی امر به معروف میکنیم بر میگردن میگن هر کس توی قبر خودش میخواد بخوابه به تو چه ...
بر میگردن میگن خودت هم اولش گناه میکردی .....درسته آدم اولش گناه میکرد اما حالا توبه کرده ...
برمیگردن مسخره ات میکنن
...برمیگردن میگن.........
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۱, ۱۱:۳۹ #8
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 47
- مورد تشکر
- 86 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
یک سخن خوبی مرحوم حاج اسماعیل دولابی در مورد امر به معروف کردن:
اگر ديديد کسي کار خلافي مي کند ، سرت را برگردان . اين ستّاريت است . سَتر خداست .اگر ديدي آدم خوبي است ، فقط جاهل است ، آن وقت برمي گردي با روح صفا ويگانگي با خداي خودت با او صحبت مي کني . اول خودت معروف شو و چشمت را آلوده به خلاف ديگران نکن . چون اگر نگاه کردي و اذّيت شدي نمي تواني حق اورا ادا کني . ولي وقتي سرت را برگرداني و به حال خود آمدي خير خواه او مي شوي . نگاه مي کني مي بيني آدم بيچاره اي است . با يگانگي با هم صحبت مي کنيد . يک وقت مي بيني علاج شد .
در امر به معروف و نهي از منکر نبايد سِرِّ افراد را شکافت و گرنه مي گويد : به شما چه ؟ اگر قصد شما هدايت است و پرده اش را بدري بدتر مي شود . خدا دوست ندارد . بلکه با سلام و عليک و حال واحوال ، با ملاطفت و نرمي ، با هم صحبت کنيد . او هم خودش مي فهمد
امر به معروف و نهي از منکر خيلي لطايف دارد . اگر حقش را ادا کني شخصي را که امر به معروف کرده اي مُبلّغ مقصد شما مي شود . ولي اگر اذيّت شد مخرِّب مقصد شماست . اگر از شما اخلاق وصفا و وفا و يگانگي ديد مبلّغ مقصد شماست . هر جا بنشيند
مي گويد : آدم خوبي است ، خيلي با اخلاق با من حرف زد ، خيلي مرا درست کرد ، به داد من رسيد ، اصلاً مرا نجات داد .
منبع: کتاب طوبای محبت
ویرایش توسط good : ۱۳۸۸/۰۲/۳۱ در ساعت ۱۱:۴۱
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۱, ۱۱:۵۲ #9
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,583
- مورد تشکر
- 8,393 پست
- حضور
- 11 ساعت 3 دقیقه
- دریافت
- 861
- آپلود
- 199
- گالری
-
331
فداای همه تون ....ولی آدمایی که دور و بر من هستند اصلا به هر طریقی بهشون گفته میشه قبول ندارن ...من واقعا خسته ام ....وقتی میبینم گناه میکنند دلم یه جورایی پر از غم میشه ....من حتی شبهایی که در حسینیه ها عزاست اون شب رو توی خونه میمونم ....چون واقعا نمیتونم شاهد گناه کردنشان بشم ...نمیدونم کارم درسته یا نه ؟ ولی حداقل مطمئن هستم که خودم رو از گناه قایم کردن ...«« الهی هیچ کس خداوند ایران رو ازش نگیره و الهی هیچ کس عرب نشین نشه ...بازم خدا رو شکر میکنم ....ولی اگه توی ایران بودم بهتر میتونستم امربه معروف کنم چون حداقل زبون همدیگه رو میفهمیدیم ....»»
ویرایش توسط ریحانه : ۱۳۸۸/۰۲/۳۱ در ساعت ۱۱:۵۲
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۲/۳۱, ۱۲:۱۷ #10
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 47
- مورد تشکر
- 86 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شما خدا رو دارید . بهترین سر پناه و دارید . تو تنهایی ها تو شلوغی ها ، تو شادی ها ، تو غم ها همه همه جا خدا با ماست .
خدا اینقدر مهربون هست که گویی همین یک بنده رو داره .
ویرایش توسط good : ۱۳۸۸/۰۲/۳۱ در ساعت ۱۲:۱۸
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری