-
۱۳۸۸/۰۲/۳۱, ۰۸:۱۸ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 84
- مورد تشکر
- 158 پست
- حضور
- 4 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
رجعت مکرر
با سلام
من راجع به یک فرقه که معتقد به رجعت مکرر انسانها به این دنیا هستند وعلت معلول بودن یااز دست دادن پدر یا مادر وغیره نتیجه گناهان دوره قبل می دانند چیزهای مختصری شنیدم اگرممکن است نام این فرقه وخصوصیات دیگر آنهارا بفرمایید
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۰۷:۲۰ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 84
- مورد تشکر
- 158 پست
- حضور
- 4 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام
اساتید کسی چیزی نمیدونه
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۰۹:۲۵ #3
خوب بودایی ها این اعتقاد رو دارند.
چکیده آموزه بودا اینست:ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج آور است.(و این رنج زمانی پایان مییابد که دیگر منی ؛یا درک کنندهای نباشد چه او در قید حیات باشد چه نباشد(نگارنده)). هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد.درک 4 اصل، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد. این اصول عبارتاند از:
- به رسمیت شناختن وجود رنج.
- دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است.
- بریدن از رنجها دست یافتنی است.
- راهی برای رسیدن به جایگاه بیرنجی وجود دارد.
ویرایش توسط Sadat Mousavi : ۱۳۸۸/۰۳/۰۲ در ساعت ۰۹:۲۸
یا زهرا(س)
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۰۹:۳۲ #4
این راه، راه اصیل هشتگانه نام دارد زیرا عوامل سازنده آن این هشت اصل هستند:
- گفتار درست
- کردار درست
- معاش درست
- کوشش درست
- توجه درست
- تمرکز درست
- جهانبینی درست
- پندار درست
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار اصل میداند:
کار حقیقت نخست از چهار حقیقت اصیل تشخیص این بیماری بهعنوان بیماری رنج در انسانهاست. حقیقت دوم دلبستگیها را بهعنوان باعث و بانی این بیماری باز میشناسد. سومین حقیقت شرایط را سنجیده و اعلام میکند که بهبود امکانپذیر است. حقیقت چهارم تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است.
درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد. این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همه موجودات میگردد.
این آموزهها آیین بودا (دارما) را تشکیل میدهند. بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای رسیدن به ساحل رستگاری (موکشا) به آن نیاز است. ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود. به این روی این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی مینامند.
راه اصیل هشتگانه که نسخه تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنجهایی است که همه بُوَندگان (موجودات) دچار آن هستند خود به سه گروه دسته بندی میشود:
درستکاری (شیلا)، یکدله شدن (سامادی) و فراشناخت (پرگیا).
این سه مفهوم هسته تمرینهای روحانی بوداگرایی را میسازند. درستکاری که در راه هشتگانه به گونه گفتار درست، کردار درست و معاش درست آمده دستوراتی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی را در بر میگیرد. یک بخش از درستکاری در بوداگرایی مربوط به دهش (دانا) میشود. این دهش تنها به مواردی مانند صدقه دادن و سخاوتمندی محدود نمیشود و معنی مشخص دینی دارد، یعنی تأمین نیازمندیهای روزانه همایه (جامعه راهبان بودایی (سنگها)). هموندان (اعضاء) همایه نیز به نوبه خود به دهش میپردازند. دهش آنها بالاترین دهشها یعنی آموزش آیین بودا (دارما) است.
مفهوم دوم راه هشتگانه یعنی دل را یکدله کردن یا کار کردن بر روی تمرکز است که سه بخش کوشش درست، توجه درست و تمرکز درست را در بر میگیرد. در این مرحله تمرکز شدیدی دست میدهد که در آن اندیشنده با موضوع اندیشه یکی میگردد. این پدیده، شهود و رسیدن به فراشناخت نیست بلکه یک پدیده روانی است. اینکار از راه یوگا و درونپویی انجام میگیرد.
بوداگرایی همانند دیگر کیشهای هندی ذهن را ابزار بنیادین رهایی میداند و بر ورزیدگی درست ذهن تأکید مینماید. آماج کوشش درست یکپارچگی ذهنی و جلوگیری از پراکندگی اندیشه است. توجه درست باعث آگاهی از احساسات و آگاهی از کنشهای بدن و ذهن میگردد. این تمرینات سرانجام ما را به تمرکز درست میرساند که رسیدن به حالات گوناگون آگاهیهای خلسه آمیز در حین درون پویی (مراقبه) است و با آزمودن خوشنودی بزرگی همراه است. رسیدن به این حالات را
دروننگری (دیانا) مینامند.
بخش آخر راه هشتگانه یعنی جهان بینی درست و پندار درست تشکیلدهنده فراشناخت (پرگیا) است. رسیدن به فراشناخت یا بعبارتی حکمت اعلاء در بوداگرایی به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هرگونه شناخت است. این گام پس از گامهای درستکاری و یکدِلگی میآید و نتیجه یک درون پویی ویژه بودایی است. جهانبینی درست همان درک کامل چهار حقیقت اصیل و پندار درست همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی میپالاید. اینها راه را برای رسیدن به فراشناخت هموار میسازند.
ویرایش توسط Sadat Mousavi : ۱۳۸۸/۰۳/۰۲ در ساعت ۰۹:۳۷
یا زهرا(س)
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۰۹:۳۸ #5
چکیده اینکه:
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
یا زهرا(س)
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۱۰:۱۲ #6
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 84
- مورد تشکر
- 158 پست
- حضور
- 4 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام وتشکر
ببخشید منظورم در بین مسلمانان بود دوست من عضو حسینیه ای شده که حاج اقاشون میگه قیامت اصلی برگزار نشده ولی انسانها در طی چندین دوره تا حالا به زندگی رجعت دارند تا ادم بهتری بشوند ومثلا اگر بچه ای در 2 سالگی پدر یا مادر ش را از دست میده بخاطر اذیت وازار پدر مادر ش در دوره قبلی زندگیش در این دنیا بوده ومعلولیت ها هاهم همینطور ایا در اسلام ما همچین چیزی داریم
ویرایش توسط sobhandara : ۱۳۸۸/۰۳/۰۲ در ساعت ۱۰:۱۲
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۲۲:۱۴ #7
تناسخ ارواح يعني زندگي هاي متعدد. يعني پس از مرگ، روح در جسمي ديگر مجدداً حلول كند.
اهل حق اعتقاد به رجعت که از اصول مسلم فرقه شیعه (مورد تایید قرآن سوره نمل و احادیث موثق شیعی است) است هستند منتها در زبان عامیانه به دون تصریح شدهاست واین تفکر مسلما اسلامی و شیعی میباشد و هیچ ربطی به تناسخ ارواح بودایی ندارد. رجعت در شیعه و مرام اهل حق به مفهوم بازگشت خواصی، از اهل حق و اهل باطل، به امر حق پس از مرگ به دنیا میباشد(مراجعه به مهدی موعود نوشته علامه مجلسی)
برهمنها به ایده تناسخ معتقد هستند؛ یعنی هر وقت موجودی از بین برود، روح آن از کالبد جدا شده و در همین دنیا به کالبد موجود دیگری درمی آید و این به معنی نفی معاد و قیامت است و باید بدانیم که تناسخ با فرهنگ هندوها کاملاً گره خوردهاست.
نظریهٔ تناسخ ارواح، انتقال نفس یا باززایی، مقبولیت گستردهای داشته و اکنون نیز دارد.
تناسخ به دو قسم کلی تقسیم میشود
تناسخ ملکی:
به این معنا که نفس آدمی بارها کردن بدن مادی خود به بدن مادی دیگری وارد شود. آنچه از مکتبهای مختلف هند گزارش میشود، ناظر به این معنا تناسخ است.
تناسخ ملکوتی:
به این معنا که نفس با عقاید و افعال خود بدنی مثالی ساخته به صورت آن مجسم شود.
تناسخ ملکی خود به دو قسم تقسیم میشود:
تناسخ نزولی:
به این معنا که نفس بدن مادی خود را راها کرده به بدنی ((نازل تر)) از بدن خود در همین عالم تعلق گیرد;مانند اینکه نفس انسانی پس از مفارقت از بدن خود به بدن یکی از حیوانات منتقل شود.
تناسخ صعودی:
به این معنا که نفس بدن مادی خود را راه کند و به بدنی ((شریف تر)) و ((کامل تر)) از بدن قبلی تعلق گیرد. قایلان به تناسخ صعودی معتقدند اولین موجودی که نفس جدیدی را میپذیرد گیاه است، و مزاج انسانی نفسی را میطلبد که از درجات گیاهی وحیوانی گذشته باشد. پس در ابتدا هر نفسی بر گیاه افاضه میشود، و پس از انتقال از مراتب پایین تر به مرحلهٔ کامل ترین گیاه شایستگی تعلق به بدن نازل ترین موجود حیوانی را مییابد و پس از طی مراتب مختلف، استحقاق صعود به رتبهٔ انسانی و تعلق به بدن او را پیدا میکند، پس هر انسانی سابقهٔ حیوانی و گیاهی دارد.
اگر بدنی که نفس برای بار دوم به بعد میخواهد بدان تعلق گیرد، بدن انسانی باشد، تناسخ ملکی نسخ و اگر بدن حیوانی باشد مسخ و اگر بدنی گیاهی باشد فسخ و اگر جمادی باشد رسخ نامیده میشود.
فرق تناسخ ملکی با معاد جسمانی:
بنابر تناسخ، نفس مجرد که در کمالات خود فعلیت یافته، در دنیا به بدن جنینی که در نهایت قوه و نقص است تعلق میگیرد. ولی در معاد، نفس با فعلیت و کمالی که دارد در عالم دیگر به همان بدن دنیوی خود که در معاد به کمال بدنیت رسیدهاست تعلق میگیرد.
از این سخن روشن میشود که ابطال تناسخ به نحوی از مقدمات اثبات اصل معاد یا پارهای از دلایل آن هم چون برهان عدالت به شمار میآید. چرا که به نظر قایلان تناسخ، این قانون مانند دیگر قوانین طبیعی عام و ثابت است و از این رو برای اعمال انسانی هیچ گونه قضاوتی وجود ندارد. توبه، انابه، یا شفاعت و یا عفو و غفران از طرف پروردگار معنایی نخواهند داشت. زیرا کارها و اعمال نتیجهٔ قهری و معلول علل و نتایج مقدماتی هستند که رابطهٔ بین آنها در عالم وجود جاویدان، ثابت و برقرار است.
یا زهرا(س)
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۲, ۲۲:۲۰ #8
ابطال تناسخ در فلسفه اسلامی
در میان براهینی که فلاسفهٔ مسلمان برای ابطال تناسخ ترتیب داده اند، پارهای مطلق تناسخ و پارهای دیگر صرفاً تناسخ نزولی یا صعودی را انکار میکند. ابطال تناسخ، بنابر اختلاف مبانی در بحث حدوث و قدم نفس و کیفیت ارتباط آن با بدن، متفاوت است.
در نظر اديان الهي به خصوص اسلام تناسخ كاملا مردود است زيرا انكار معاد و بهشت و جهنم كه از ظروريات اديان الهي مي باشد است. اين قضيه در دين مبين اسلام به گونه اي ديگر بيان شده و اعتقاد بر اين است كه انسان ها قبل از حلول در جسم دنيوي ، در عالم ذر زندگي مي كرده اند و خود اين عالم داراي مراتب و مراحل زيادي است. در بين حكماي اسلامي هم ملاصدرا به تكامل رو به بالا اعتقاد دارد و مي گويد كسي كه به جسم انساني وارد شد ديگر از اين مرحله پايين تر نمي رود و همواره به سمت بالا حركت مي كند.
(که اینم خودش جای تفکر داره)
بطلان تناسخ در قرآن
از جمله آياتي كه در قرآن كريم با تناسخ در تضاد مي باشد آيه هاي 100-99 سوره مومنون است كه مي فرمايد:{ حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ} [المؤمنون : 99-100]
« آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مي دهند) تا زماني كه مرگ يكي از آن ها فرا مي رسد مي گويد: پروردگارا مرا بازگردان(99) باشد كه در آنچه ترك كرده ام عمل صالح انجام دهم. حاشا كه بازگردد، همانا سخني كه او مي گويد و هيچ فايده اي ندارد. از پس سرشان برزخ است تا روزي كه برانگيخته شوند.»(100)
در آيات 53-51 سوره يس هم داريم:{ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ* قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ*ِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ}[یس : 51- 53]
«و در صور دميده شود، ناگهان آن ها از قبرها ، شتابان به سوي پروردگارشان مي روند(51) مي گويند اي واي بر ما چه كسي ما را از خوابگاهمان بر انگيخت؟ (آري) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(52) صيحه واحدي بيش نيست، ناگهان همگي نزد ما حاظر مي شوند.»(53)
در كنار اين ها وجود عالم برزخ در تضاد كامل با تناسخ است.
فقط قسمتی از آنچه بود را نقل کردم ...
gozareforum
یا زهرا(س)
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۳/۰۳, ۰۷:۵۹ #9
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 84
- مورد تشکر
- 158 پست
- حضور
- 4 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ممنونم پس در واقع در اسلام هچین چیزی نداریم دیگه
-
۱۳۸۸/۰۸/۲۱, ۱۰:۰۶ #10
سلام . بحث زندگيهاي چند باره رو ميشه توضيح بديد . درسته تناسخ رد شده . اما ن مطالبي خوندم در سايت ارواح الان دقيقا نميدونم اما به گونه اي ديرگ در اسلام اينو پذيرفته ميدونستند ...
رجعت هم تنها به آخر الزمان محدود نميشود . ممكن است رجعت اتفاق افتاده باشه ! و تنها هم شامل انسانهاي خوب نميشه . اين رو من در سخنراني يك روحاني شنيدم . نظر شما چيه؟
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری