صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: *****تو هم گاهی شیمیایی می شوی و نمی دانی!!!!!!!......

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4

    غمگین *****تو هم گاهی شیمیایی می شوی و نمی دانی!!!!!!!......




    لطفا تا آخرش بخون:

    *****تو هم گاهی شیمیایی می شوی و نمی دانی!!!!!!!......

    شعری برای شیمیایی ها

    آدم بالا می آورد...از بس بالا و پایین می دود
    سد امیرکبیر تیر خورده است...چرا اخبار نمی گوید؟
    ناصرالدین شاه با قلیانش شلیک می کند....چرا اخبار نمی گوید؟
    آب ها هرز می روند و آدم ها هرز....چرا اخبارنمی گوید؟
    در هر اداره ای ...ناصرالدین شاه ...ایستاده با تپانچه اش...به انتظار من!
    به سبیل مبارکت قسم آقای دکتر! من دیوانه نیستم
    آدم بالا می آورد...و پایین می رود آدم
    سقوط می کنند برج های مراقبت

    این قرص ها را از بلاد خارجه آوردند...تا من غنی شوم
    صد دیپلمات بالا می روند و ...چند میلیارد می سوزد نفس هایم
    (گفتم که من نفسم می گیرد... به بوی الکل این تب سنج ها حساسم)
    دارم صندوق های مهمات را می شمارم از اول...هزار صندوق پایین...ده تابوت بالا
    سهام مرگ چند است حالا؟

    لطفا با آن ماشین حسابت این ها را ضرب کن در من
    مرا ضرب کن در ستاره و موشک...موشک را ضرب کن در باران و باران را ضرب کن در گل
    تمام زخم ها را ضرب کن در تمام دریاها..ببینم دلتنگی ام چقدر شد؟

    دارند تیر خلاص می زنند به ما...وقت نداریم...من می پرسم تو کوتاه جواب بده!
    اگر تو ناصرالدین شاه نیستی ...که روپوش سفید پوشیده ...و این که بر گوشت گذاشته ای ...تپانچه نیست
    لطفا بگو: چه می شوند استخوان ها و گوشت ها؟ _خاک
    و خاک ها و جمجمه ها؟ _ شاید زغال، شاید نفت!
    و نفت ها؟ _ دلار! دلارها؟ _باروت!
    چه می شوند چشم ها و نفس ها؟ -باران!
    و سنگرها و میزها و عصاها؟ _خاکستر!
    و گریه ها و خاطرات و غزل ها؟ _طوفان!
    چه می شوند شهیدان؟ _شعر

    (این ها را من گفتم و تو سکوت کردی)
    به ساعت اتاق شما.. هنوز چند دقیقه ای دیگر فرصت هست..
    لطفا با قلمت شلیک نکن! این هفت هزار تومان دیگر...فقط شلیک نکن!
    یادت هست آن همه نخلستان که می دوید در صدایم؟
    حالا در این شلوغی ممتد...دارد تمام می شود این ماه...این دریا...این کوه
    این درخت... که پشت سر هم گلوله می خورد و شهادتین می گوید...
    آن روز که گفتی بیمارستان...در بیمارستان به من یک برگه دادند و
    سه النگوی مادرم پرنده شد!

    گفتند نام کوچکتان...گفتم: دریا....گفتند از کدام شهر؟...گفتم: دریا!
    گفتند گروه خونی تان؟ ...گفتم: دریا!....در یا پلاک گردن من بود...دریا لباس خاکی من بود
    و نام دسته ما هم دریا بود...و نام تمام گردان ها دریاست...اروند هم به دریا می ریزد
    آن ها به جای تماشای اروند...به من کپسول اکسیژن خالی دادند...وقرص هایی که بوی سیر له شده می داد
    و آمپول ها....آنقدر که مرگ ذله شد از دستم...و گریه کرد
    حالا نشسته ام این جا...و التماس نمی کنم به مرگ
    با زخم هایم می خندم گاهی... ومی خندم به سرنیزه های وطنی
    به آدم هایی که نمی پرسند دزدی یا قدیس؟ تانکی یا پروانه؟ سنگی یا فرشته؟
    به شب های بارانی...به گریه هم حساسم
    به دکترهایی که سبیل ناصرالدین شاهی دارند....به مجریان تلویزیون هم حساسم
    به انسان ام پی تری....انسان سخت افزار....انسان کول دیسک.... به انسان های یک مگابایتی....
    که حافظه اش را ریخته در memoryها و مکن است پاک شود هر لحظه....deleteشود....formatشود

    (باشد یک هفت هزار تومانی دیگر دود می کنم، اما شلیک نکن)
    شب ها نفس شکنجه است و باد شکنجه
    گرما شکنجه است و سرما شکنجه
    به روزنامه ها هم حساسم
    (اخبار بوی سیب ترشیده می دهد)
    حتی گاهی لحاف ترکش می شود...و صدای نفس ها ترکش....باد ترکش می شود...
    و من منور می شوم در آسمان اتاقم.... تمام آسمان سینی آتش می شود...
    ونفس هایم اسپند سوخته...

    با این همه...هنوز هفت هزار تومن دیگر دارم...و یک کپسول بیست هزاری دیگر
    آقای دکتر! به رژ ها و لاک ها... به استون و شوینده ها و ادکلن ها هم حساسم
    گفتم که تب ندارم...
    و فکر می کنم که شما شیمیایی شده اید !
    تمام آدم ها شیمیایی اند و نمی دانند!
    وگرنه چرا کسی نفس نمی کشد این جا؟
    در پیش چشم این همه ناصرالدین شاه....
    چشم حسود کور...دارم نفس می کشم آقای دکتر!
    *****تو هم گاهی شیمیایی می شوی و نمی دانی!!!!!!!......

    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  2. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4



    ای کاش سر عبور می داشت دلم تا لذتی از حضور می داشت دلم
    ای کاش برای محو تاریکی خویش یک پنجره رو به نور می داشت دلم
    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت آذر ۱۳۸۷
    نوشته
    141
    مورد تشکر
    245 پست
    حضور
    2 ساعت 33 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ببخشید یعنی چی اونوقت؟

  4. تشکر


  5. #4
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4



    سر باقیمانده.....

    جاده مانده ست و من و اين سر باقيمانده
    رمقي نيست در اين پيکر باقيمانده
    نخل ها بي سر و شط از گل و باران خالي
    هيچ کس نيست در اين پيکر باقيمانده
    تويي آن آتش سوزنده خاموش شده
    منم اين سردي خاکستر باقيمانده
    گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده
    باز شرمنده ام از اين سر باقيمانده
    روز و شب گرم عزاداري شب بوهاييم
    من و اين باغچه ي پرپر باقيمانده
    پيشکش باد به يکرنگي ات اي مرد ترين
    آخرين بيت در اين دفتر باقيمانده
    تا ابد مردترين باش و علمدار بمان
    با تو ام اي يل نام آور باقيمانده


    شعر از سعيدبيابانکي

    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  6. #5
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4



    نقل قول نوشته اصلی توسط reza99 نمایش پست
    ببخشید یعنی چی اونوقت؟
    لطفا برداشت خودتون رو بفرمایید
    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  7. #6
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4



    اي آب نديده، آبي شده‌ها
    بي جبهه و جنگ انقلابي شده‌ها
    مديون لب خنده جانبازانيد
    اي بر سر سفره آفتابي شده‌ها

    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  8. #7
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4



    عاقبت شهید می شوی......
    به عزیزی که دوستش دارم و سرفه های مدامش دلم را می لرزاند:

    تو شبیه اشک هایت صاف و ساده ای
    تو شهید نیستی ولی بر فراز قله ی شهادت ایستاده ای
    سرفه می کنی، فرشته ها دعایت می کنند
    شاهدان " عندربهم" صدایت می کنند
    یادگار روزهای سنگر و دعا، حماسه و خطر!
    یادگار خسته از سفر!
    تو هم پیش لاله های سرخ، روسپیدی
    عاقبت شهید می شوی.

    ازسید علی حسینی


    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد

  9. تشکرها 2


  10. #8
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4




    راه می رود.......سرفه می کند
    پلک می زند.................سرفه می کند
    تکیه می دهد........................سرفه می کند
    خنده می زند...............................سرفه می کند
    سرفه می کند...................................سرفه می کند
    لحظه ای هزار بار
    تکه تکه او
    شهید می شود


    مریم سقلاطونی

    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  11. #9
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    719
    مورد تشکر
    1,947 پست
    حضور
    4 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    41
    آپلود
    0
    گالری
    4



    امروز ما در حال توسعه هستیم
    قلب‌های کلنگی ما را
    بیل‌های مکانیکی شخم زده‌اند
    و میان آشپزخانه‌های Open و توالت‌های فرنگی
    سرگردان شده‌ایم
    امروز برای مقابله با ناوهای تمدن‌بر
    به انواع گفتمان‌های وارداتی
    و ترجمه‌های مختلف، از لویاتان Hobbes
    تا پایان تاریخFokuyama
    تا بُن دندان مسلح شده‌ایم
    و می‌توانیم ساعت‌ها در قطارهای چینی مترو
    درباره انتظار بشر از دین فَک بزنیم
    امروز ما در حال توسعه هستیم
    مردانِ ‌Offline
    دخترانِ MP3, و MP4
    و کودکانِ پیام‌گیر
    شبکه‌های متنوع قرآن و معارف
    و مسابقه‌های همیشگی پیامِ کوتاه
    C
    D
    DVD
    LCD
    LSD
    LG
    تا کره جنوبی هست
    نیازی به نیم‌کره‌های مغزمان نداریم
    و می‌توانیم با خیال راحت
    پربیننده‌ترین‌های Google را جست‌وجو کنیم
    ...
    سرفه کن، برادر شیمیایی‌ام
    سرفه کن، طبقۀ دهم بیمارستان ساسان
    سرفه کن
    چراکه صدای تو
    تنها رسانۀ ماست!


    عشق عليه السلام

    هر كس به شأن خود به كاري مي پردازد


  12. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۸
    نوشته
    1,487
    مورد تشکر
    3,851 پست
    حضور
    4 روز 13 ساعت 28 دقیقه
    دریافت
    1164
    آپلود
    119
    گالری
    2



    با سلام
    فقط برام شرمندگی می مونه که می تونم بگم
    آفت دين سه چيز است، داناى بد كار و پيشواى ستم كار و مجتهد نادان‏
    حرکت کشتی نجات آدمیان احتیاجی به دریا ندارد.این کشتی روی قطره اشکی مقدس که برای حسین بن علی ریخته می شود می گذرد.علامه جعفری


صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ۞❀۞❀۞آشنایی با شهید فرانسوی دفاع مقدس۞❀۞❀۞
    توسط seyed yasin در انجمن برگی از دفتر زندگی ( زندگی نامه و خاطرات شهدا)
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: ۱۳۹۳/۰۶/۰۴, ۰۷:۵۶
  2. ▐★♥★ ▐داستان هایی از سیرت حضرت امام رضا (ع)▐★♥★ ▐
    توسط ║★║فاطمی║★║ در انجمن اهل بیت و ائمه در قرآن
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۷/۰۷, ۱۷:۳۸
  3. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۷/۰۲, ۱۱:۲۲
  4. نامه ی زن آمریکایی به زنان ودختران مسلمان
    توسط خادمة المهدی در انجمن حجاب و پوشش اسلامي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۰۶/۲۸, ۱۴:۴۷

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود