جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: *************30خرداد ؛ فصلي نو در ستيز با امام و امت **************
-
۱۳۸۸/۰۳/۳۰, ۱۴:۵۸ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 73
- مورد تشکر
- 507 پست
- حضور
- 2 ساعت 18 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
45
*************30خرداد ؛ فصلي نو در ستيز با امام و امت **************
مسعود رجوي با محاسباتي كه از درون نظام جمهوري اسلامي ايران كرده بود تصور مي كرد با قيام مسلحانه 30 خرداد، تكليف نظام هم يك سره خواهد شد، اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم، وانمود كرد كه قصد او فقط يك اعتراض ساده بوده است.
رجوي و مجاهدين ماجراجو، در تب كسب قدرت سياسي سر از پا نمي شناختند. آنها با تكيه بر سراب هواداران فراوان خويش كه در مقايسه با ساير گروهها ضد انقلاب از تعداد بيشتري برخوردار بود، وارد فاز نظامي شدند. با صدور اولين اطلاعيه سياسي – نظامي و اعلاميه برگزاري تظاهرات 30 خرداد، دستور اكيد صادر شد كه همگي با سلاح سرد و گرم مانند تيغ موكت بري، چاقو، قمه، كاتر گوشت و پيچ گوشتي و غيره حضور يابند. مسعود رجوي با محاسباتي كه از درون نظام جمهوري اسلامي ايران كرده بود تصور مي كرد با قيام مسلحانه 30 خرداد، تكليف نظام هم يك سره خواهد شد، اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم، علت اصلي تظاهرات خونين 30 خرداد را واكنشي در قبال پايان آزاديها و ورود به مرحله ديكتاتوري و اختناق معرفي كرد. او وانمود كرد كه قصد او فقط يك اعتراض ساده بوده است.
مسعود رجوي با محاسباتي كه از درون نظام جمهوري اسلامي ايران كرده بود ، تصور مي كرد با قيام مسلحانه 30 خرداد ، تكليف نظام هم يك سره خواهد شد . اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم و توهم سقوط نظام ، علت اصلي تظاهرات خونين 30 خرداد را واكنشي در قبال پايان آزاديها و ورود به مرحله ديكتاتوري و اختناق معرفي كرد . او وانمود كرد كه قصد او فقط يك اعتراض ساده بوده است .
همه كساني كه ادبيات آن روزهاي منافقين را پيگيري مي كردند ، دقيقا مي دانند كه رجوي و باند تبهكارش در سازمان چند چهره مجاهدين خلق از چندين ماه قبل براي جمهوري اسلامي ايران شاخه و شانه مسلحانه مي كشيد . رجوي در سخنان سال 59 خويش در ورزشگاه شهيد شيرودي (امجديه) كه تحت عنوان " چه بايد كرد " ؟ ايراد كرد ، هيجان زده فرياد زد و گفت : " واي بر آن روزي كه مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ دهيم " . و در همان جا گفت كه ايران شبيه لبنان است يعني آمادگي جنگ داخلي را دارد . رجوي و مجاهدين ماجراجو ، در تب كسب قدرت سياسي سر از پا نمي شناختند . آنها با تكيه بر سراب هواداران خويش وارد فاز نظامي شدند . با صدور اولين اطلاعيه سياسي – نظامي و اعلاميه برگزاري تظاهرات 30 خرداد ، دستور اكيد صادر شد كه همگي با سلاح سرد و گرم حضور يابند. تيغ موكت بري ، چاقو ، قمه ، كاتر گوشت و پيچ گوشتي و ... سلاحهايي بودند كه قصد داشتند به قول خودشان حال حزب اللهي ها را حسابي جا بياورند .
ساعت 4 بعد از ظهر منافقين با سلاح سرد و گرم به جان مردم افتادند . خيابان هاي طالقاني ، وليعصر ، انقلاب ، سهروردي ، ميدان فردوسي در حالي شاهد وحشي گري مجاهدين دروغين بود كه مجاهدين راستين اسلام در بازي دراز ، دارخوين ، سوسنگرد و آبادان حماسه مي آفريدند . منافقين فكر كردند شهر خالي از سنگربان است و قبل از سقوط بني صدر ، شهر را به سقوط خواهند كشيد و مانع سقوط بني صدر خواهند شد . شهر را غوطه ور در آتش و دود سياه كردند و چندين مرد و زن بي گناه را شهيد كردند و صدها نفر را مجروح ، تا ثابت كنند كه آمده اند ، بمانند و مخالفان را برانند.
هركس كه نمادي از دين و دينداري داشت مورد حمله منافقين قرار مي گرفت حتي چهره هاي معصوم دختران محجبه از خشم ماركسيست هاي دهه 50 و التقاطيون اسلام نماي امروز در امان نماند و پذيراي اسيدهاي سوزنده آنان شد .
بر خلاف تصور منافقين ، شهر از رزمنده خالي نبود ، حزب اللهي ها آمدند تا جمهوري اسلامي بماند . امام چندين بار به منافقين گوشزد كرده بود كه اين مردم را از دست ندهيد . امام با همين مردمش ماند . اما منافقين نصيحت پذير نبودند . هواداران فريب خورده در دام خوش باوري و ذهنيت گرايي منافقين افتادند . رجوي به آنها گفته بود كه ظرف چند ساعت تمامي كميته ها را تسخير خواهد كرد.
اما بعد مشخص شد كه مسعود رجوي در محاسباتش دچار اشتباه شده است . همه مانور مسلحانه از ساعت 4 بعد از ظهر شروع شد و اوايل شب شكست خورد . جمهوري اسلامي كه تا آن زمان متحمل تلفات فراواني به لحاظ انساني ، سياسي ، فرهنگي و اقتصادي شده بود به مقابله برخاست و تظاهرات مسلحانه آنها و كشتار مردم بي گناه را پاسخ داد .
اين روند به سمتي رفت كه 30 خرداد براي منافقين به يك فاجعه و يك شكست تبديل شد . خروج رجوي از ايران به فاصله كمتر از يك ماه و به دنبال آن خروج تشكيلات منافقين از ايران بزرگترين شكست براي سازماني بود كه مدعي بود نزديك به 40% ارتش و50 % مردم پشتيبان او هستند!
موج عظيمي از بازگشت و انابه هواداران به راه افتاد و كاملا هواداران را نسبت به ادامه سرنوشت بعدي منافقين بي توجه كرد . رهبري سازمان مجاهدين در داشتن پايگاه اجتماعي و قدرت سازماندهي مردمي دچار توهم بود ، اما پس از 30 خرداد گرايش به رويكرد مكانيسم هاي قيم مآبانه آنها با مردم به شدت افول كرد .
از فرداي 30 خرداد عده زيادي مسئله دار شدند و با سازمان قطع رابطه كردند . اگر رجوي قدري صداقت داشت به جاي آن كه در مصاحبه با نشريه ايرانشهر وانمود كند كه عمليات 30 خرداد در مناسب ترين زمان انجام گرفته ، بايد اظهار مي داشت كه در 30 خرداد ما " خودزني " كرديم . اما بسيار روشن است كه در جريان نفاق قرار نيست چيزي به نام صداقت وجود داشته باشد حتي به مقدار بسيار كم.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری