جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: نشانه های ایمان و رابطه ی ایمان با شک در پرتو قران

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0

    نشانه های ایمان و رابطه ی ایمان با شک در پرتو قران




    به نام خدا
    با توکل به خدای مهربون که مهر و محبتش تمام کائنات رو فرا گرفته این تاپیک رو شروع میکنم و امیدوارم که مورد استفاده کاربران و دوستان عزیز قرار بگیره...
    توکل به خدای مهربون
    یا علی

    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....




  2. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ولایت پذیری یکی از مهم ترین معیارهای ایمان است.حقیقتا نام ما مسلمان است اما این نام باید دارای مسما باشد. اگر مسلمان با شیم اما اسلام در عمل ما مشاهده نشود چه سود!همانگونه که خدا در قرآن اهل کتاب را توبیخ میکند که :یا اهل الکتاب لستم علی شی حتی تقیموالتوریه
    ترجمه:ای مومنان مسیحی شما هیچ نمی ارزید مگر آنکه کتاب خدا را بپاداربد.
    مفهوم صریح آیه این است که ای مسلمانان تمام ارج وارزش شما در عمل به آیات خداست.حال ببینیم به هنگام منازعات براساس قرآن رفتار می کنیم:

    وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ(46،الانفال)



    و از خدا و فرستاده او (در فرامین مولوى آنها) فرمان برید و با هم نزاع و ستیزه مكنید كه سست و بیمناك مى‏گردید و تسلط و حكومتتان از میان مى‏رود، و نسیم پیروزى بر شما نمى‏وزد. و شكیبایى كنید، كه همانا خدا با شكیبایان است.

    با هم به نتایج منازعه واختلاف در این آیه می پردازیم:

    1-اطاعت از ولایت مانع اختلاف است.

    2-منازعه باعث از بین رفتن اتحادو قدرت می شود.

    3-صبر در برابر فرمان ولی خدا نتیجه اش یاری و پیروزی است.

    ویرایش توسط ازاد : ۱۳۸۸/۰۳/۳۱ در ساعت ۱۸:۲۷
    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....




  3. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    معیار راستین ایمان

    درآیه زیر نیز خداوند به معرفی مومنان حقیقی می پردازد .در واقع لحن و ادبیات به کار رفته در این آیه معیاری را بیان می داردکه نبودن آن نقصان جبران ناپذیر ایمان به شمار می آید.



    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (62نور)


    جز این نیست كه مؤمنان (واقعى) كسانى هستند كه به خدا و فرستاده او ایمان آورده‏اند و چون در كار مهم اجتماعى با او باشند از نزد او نمى‏روند تا از او اجازه بگیرند. كسانى كه از تو اجازه مى‏خواهند آنهایند كه به خدا و فرستاده او ایمان دارند پس اگر براى برخى از كارهایشان از تو اجازه طلبند به هر كس از آنها كه بخواهى اجازه ده و براى آنها از خدا طلب آمرزش كن، كه خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

    اگر خواهان بهره مند شدن از غفرات و رحمت الهی هستیم با ولایت همراه باشیم.

    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....




  4. #4
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    براستي ايمان چه نسبتي با شك و شكاكيت دارد؟ آيا تعابيري نظير «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»؛[1] يا «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»؛[2] در قرآن كريم مؤيد اين نظر نيست كه ايمان با شك، دست در آغوش است؟



    پاسخ به اين پرسش در دو مقام صورت مي‎گيرد. مقام نخست، تبيين ديدگاه‎هاي آقايان شبستري، ملكيان و دكتر سروش در باره نسبت ايمان و شكاكيت است. مقام دوم به تحليل و بررسي اصل مسئله شكاكيت و بيگانگي ايمان با آن خواهد پرداخت.

    مقام نخست: ديدگاه‎ها و نقدها

    آقاي شبستري با الهام از يك عارف مسيحي، ايمان را «پرواز در ابرهاي ندانستن» تلقي كرده است. «تنها راه نجات انسان اين است كه در ميان ابرهاي ندانستن با نوك تيز پيكان عشق كور حركت كند.

    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....




  5. #5
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    اين انتظار كه ابرها روزي كنار زده شود، حداقل در اين زندگي، انتظار بيهوده‏اي است. تعبير «ابرهاي ندانستن» نه‎تنها براي عشق، كه براي ايمان تعبير مناسبي است؛ يعني انسان مؤمن در فضا و موقعيتي كاملاً ابرآلود قرار دارد».[3] به اعتقاد وي، همين كه انسان دنبال خبري و خطابي و «بانگ جرسي» راه بيفتد، مؤمن است. هرچند ايماني كور و كاملاً ابرآلود با او باشد. اين است ايمان آقاي شبستري! او حتي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را نيز در درون ابرهاي تاريك مي‎بيند.[4]
    تفسير آيه الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ، چنين است كه مراد از ملاقات رب، ملاقات در آخرت است و قرآن درباره‌ي آخرت، به كم‎تر از يقين قانع نيست

    اما به دلايلي، گاه انسان مؤمن مبتلا به يأس مي‎شود. اين دلايل مي‎تواند نقدهاي فلسفي، حوادث تلخ و مصيبت‎هاي بزرگ باشد. از ديد وي يأس از رحمت خداوند همان شك است كه مؤمن بايد با آن بسازد: «بنابراين شك در ايمان، به معناي يأس است، و ممكن است بر مؤمن عارض شود. مؤمن هم بايد دائماً با آن مبارزه كند. شك به اين معنا با ايمان قابل جمع است».[5] مهم‌ترين مستند وي يك آيه است: حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا.[6] برداشت ايشان چنين است كه «اين آيه درباره‌ي برخي از پيامبران وارد شده كه به قدري مشقت و مخالفت از سوي قومشان مي‎ديدند كه گاهي دچار يأس مي‎شدند و گمان مي‎كردند آنچه به آن‎ها وحي شده و آن را خطاب خداوند مي‎دانستند، وهم بوده است».[

    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....



  6. تشکرها 2


  7. #6
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    شاهد ديگر وي، يك حديث است: الصبر من الايمان كالرأس من الجسد؛ بدين معنا كه «صبر اين است كه علي‎رغم عوامل گوناگوني كه انسان را به يأس مي‎كشاند، شخص اعتقاد و اميد خويش را از دست ندهد».[8]

    البته اصل مسئله‌ي نسبت ايمان و شكاكيت را در مقام دوم بحث خواهيم كرد. اما در اين مقام بايد گفت كه چنين تصويري از ايمان، يعني ايمان كوركورانه، ايمان ابرآلود، ايمان مأيوسانه، ايمان شكاكانه، و چنين برداشت‎هايي از آيات و احاديث، نتيجه‌ي چيزي جز جداسازي ايمان از معرفت، تجربي كردن ايمان، و در يك كلام جدايي از كتاب و سنّت نيست.

    اولا.ً در كدام فرهنگ لغتي شك به معناي يأس آمده است. اگر اميد، نقطه‌ي مقابل يأس، به معناي يقين، در برابر شك آمده باشد آن‎گاه مي‎توان گفت شك معادل يأس است. شك مي‎تواند عامل يأس شود. اما هرگز آن دو معادل يكديگر نيستند.

    ثانيا.ً شما اصرار داريد كه «علي رغم عوامل گوناگوني كه انسان را به يأس مي‎كشاند، شخص، اعتماد و اميد خود را نبايد از دست دهد» و اين، به اعتقاد شما، ايمان است.

    اينك اين سؤال جدّي پيش مي‎آيد اين كه اگر ايمان متكي به هيچ شناخت و معرفتي نيست، و اگر عواملي انسان را مأيوس ساخت، چرا نبايد اعتماد خويش را از دست داد؟ اگر انسان دوستي داشت، اما به دلايلي كاملاً از او مأيوس شد، آيا عقلايي است كه باز هم به او اعتماد كند؟ اقتضاي عقل آن است كه اميد و توكل خود را كاملاً از او ببريم. شما مادام كه از پيش، خدا و صفات عظماي او را از قبيل رحمت مطلق، قدرت مطلق و علم مطلق، براي او ثابت نكنيد، و بدان معرفت استدلالي پيدا نكنيد، نمي‎توانيد بگوييد «بايد» به او اميد داشت. بنابراين ايمان چيزي جز ايمان معرفتي نيست.

    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....



  8. تشکرها 2


  9. #7
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ثالثاً. تفسير آيه آن‎گونه كه آقاي شبستري مي‎گويد، نيست و برداشت ايشان چيزي جز «تفسير به رأي» نيست. تفسير آيه اين است[9] كه رسولان قوم خود را به حق دعوت مي‎كردند؛ اما گاهي علايم عدم اجابت دعوت در آنان ظاهر مي‎شد؛ زيرا قوم آنان مي‎پنداشتند كه رسولان دروغ گفته‎اند و نصرتي در كار نيست. بنابراين از يك سو در آيه، سخن از يأس نيست، بلكه استيئاس رسل مطرح است كه با يأس متفاوت است. از سوي ديگر استيئاس رسولان به معناي موهوم بودن وحي الهي نيست، بلكه درباره اجابت دعوت قومشان است.
    هم‎چنين مشابه اين نمونه، در آيات ديگر نيز وجود دارد كه همه به همين معناست. مشابه استيئاس رسل از ايمان قومشان را مي‎توان در قصه‌ي هود، صالح، شعيب، موسي و ديگر پيامبران ديد. از جمله در قصه‌ي نوح مي‎خوانيم:وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً؛[10] «و نوح عرض كرد: پروردگارا، اينك كه قوم از كفر و عناد دست نمي‎كشند تو هم اين كافران را هلاك كن و از آنان يادي بر روي زمين باقي مگذار».
    هم‎چنين درباره‌ي قوم موسي مي‎خوانيم: فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً؛[11] «پس فرعون گفت: اي موسي، من تو را ساحر و سحرآموز مي‎پندارم».
    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....



  10. تشکرها 2


  11. #8
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    استاد ملكيان در اين باره بعد از ذكر مقدماتي، سرانجام به اين نتيجه مي‎رسد كه «به نظر من ايمان كاملاً با شك هم‎عنان است»[12] و بعد پا را فراتر گذاشته مي‎گويد: «شك كاملاً با ايمان ديني سازگاري دارد، و نه فقط سازگاري دارد، بلكه مؤلفه‌ي ايمان ديني است»[13] و در ادامه ايمان را كاملاً در يك خلأ و دره‌ي معرفتي ممكن مي‎داند. «من در جاي ديگر اين را مفصلاً گفته‎ام كه جهش ايماني كيركگار، جهش ايماني در يك دره‌ي معرفتي است. وقتي خلأ معرفتي وجود دارد، شخص مي‎تواند جهش كند؛ اما وقتي خلأ معرفتي وجود ندارد، جهش وجود ندارد».[14]
    ابتكار استاد ملكيان اين است كه بر اين ادعا دو دليل نشان داده‎اند: دليل اول اين‎كه شك امر اختياري نيست تا نهي ديني به آن تعلق گيرد. پس شارع نمي‎تواند بگويد كه شك نكن؛ دليل دوم اين‎كه گزاره‎هاي ديني قابل اثبات عقلاني نيست.
    ايشان به آياتي از قرآن كريم نيز استناد جسته است: «في المثل در قرآن تعبير «ظن» فراوان آمده است: الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ؛[15] آنان كه مي‎دانند كه در پيشگاه خدا حاضر خواهند شد و بازگشتشان به سوي او خواهد بود». البته كساني خواسته‎اند ايمان را مساوي يقين بگيرند و گفته‎اند ظن به معناي علم است، در حالي كه زبان عربي اين مطلب را تأييد نمي‎كند. يا در جاي ديگري داريم فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً؛[16] «هر كس به لقاي رحمت او اميدوار است بايد نيكوكار شود» كه باز از تعبير «رجاء» استفاده شده است. تعابير «عسي»، «لعل» كه در قرآن به كار رفته، همه از متعلقات همين مفهوم است. به اين ترتيب ايمان به معنايي كه عرض كردم، كاملاً با شك، دست در آغوش است و ارزش مؤمن به اين است كه به رغم شك، از مقتضيات ايماني‎اش دست برندارد، مگر اين‎كه امر اقوايي به ميان بيايد».[17]
    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....



  12. #9
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    1,007
    مورد تشکر
    3,000 پست
    حضور
    17 ساعت 3 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    آقاي شبستري با الهام از يك عارف مسيحي، ايمان را «پرواز در ابرهاي ندانستن» تلقي كرده است

    دليل اول مخدوش است؛ زيرا گيريم كه شك كردن همانند عاشق شدن، خودش اختياري نيست، اما چرا مقدماتش اختياري نباشد. پس شارع مي‎تواند از مقدمات شك و در نتيجه خود شك نهي كند؛ ثانياً شما در بحث رابطه ايمان و تجربه‌ي ديني گفتيد كه تلاش انسان شرط لازم براي حصول تجربه‌ي ديني است؛ در عين حال كه پذيرفتيد تجربه‌ي ديني آمدني است يعني اختياري نيست. بنابراين در اين‎جا نيز شك آمدني است، اما تلاش انسان در آمدن و يا نيامدن، لااقل در مقام شرط لازم، مدخليت دارد؛ ثالثاً فرض كنيم شك ديني پديد آمد. وظيفه انسان به مثابه‌ي يك موجود عاقل چيست؟ گويا پاسخ شما بي‎اعتنا ماندن نيست. همين پاسخ نشان مي‎دهد كه شما هم ايمان را با شك سازگار نمي‎بيند.

    دليل دوم نيز مخدوش است. گفته شد اين عقيده كه گزاره‎هاي ديني قابل اثبات عقلاني نيستند، متأثر از تفكرات كانت است.

    اما تفسير آيه الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ، چنين است كه مراد از ملاقات رب، ملاقات در آخرت است و قرآن درباره‌ي آخرت، به كم‎تر از يقين قانع نيست: وَ بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ؛ «آنان خود به عالم آخرت يقين دارند». از سوي ديگر كسي مدعي نيست كه در اين آيه «ظن» به معناي علم است، ولي بالاخره اين سؤال مطرح است كه چرا قرآن به «ظن» تعبير كرده است. مفسران مي‎گويند[18]چون «الذين» وصف براي «خاشعين» است، همين كه براي انسان علم ضعيفي درباره امري هايل و عظيم پيدا شد، در انسان حالت خشوع و تذلّل حاصل مي‎آيد و اين سرّ استفاده از «ظن» در اين آيه است. همين مضمون را حديثي تأييد مي‎كند. عن علي ـ عليه السّلام ـ في قوله تعالي: «والذين يظنون انهم ملاقوا ربهم الآية» يقول: يوقنون انهم مبعوثون، و الظن منهم يقين.[19] حاصل آن‎كه اولاً. در اين آيه سخن از ايمان نيست؛ ثانياً. در كجا آمده است كه ظن، شك است. پس هم‎آغوشي ايمان از اين آيه به دست نمي‎آيد. اين آيه نه سخن از ايمان دارد، نه سخن از شك.


    اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
    غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

    دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
    با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....



  13. تشکر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود