جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: دو عنصر بنیادی در تربیت اسلامی ** آزادی و آگاهی**
-
۱۳۸۸/۰۴/۰۶, ۱۸:۰۸ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 73
- مورد تشکر
- 507 پست
- حضور
- 2 ساعت 18 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
45
دو عنصر بنیادی در تربیت اسلامی ** آزادی و آگاهی**
لا اِکراهَ فِیالدّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ . . . (بقره/ 256) در کار دین اکراه روا نیست؛ چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است . . .
برای تعریف آزادی در یک نوشتة کوتاه، لزومی به نقل آرای اندیشمندان نیست؛ بنابراین، به اجمال میتوان گفت آزادی یعنی نبودن موانع بیرونی و درونی برای اندیشیدن و بیان اندیشه نظر سنجیده و منطقی و بررسی شده. در بعضی کتابها، بحث آزادی اغلب به دنبال مطالب مربوط به دمکراسی و تعلیم و تربیت مطرح شده است. مثلاً جرج نلر در کتاب مبانی تربیتی خود میگوید: «دمکراسی، آزادی فردی را حفظ میکند و رشد میدهد . . .» بروباخر در کتاب فلسفههای نو در تعلیم و تربیت، از دمکراسی به عنوان آزادی یاد میکند و آزادی معلمان را یادآور میشود: معلمان باید از تأثیر عواملی که مانع بیان حقایق آنطور که میبینند میشود، آزاد باشند. البته باید در رشتة خود کاملاً ماهر و با صلاحیت باشند که بتوانند حقیقت را بررسی نمایند.
اما آزادی در تربیت، ریشة ژرف و گستردة همة آزادیهای اجتماعی و سیاسی است. کسی که تربیتی آزادانه نداشته، بینش و نگرشی مستدل وعقلانی نیافته، از خودخواهی و هواهای نفسانی نرسته و آزادگی را درک نکرده است، چگونه میتوانددر ایجاد جامعهای آزاد و آگاه و قانونگرا و خالی از تعصبهای نابخردانة گوناگون شرکت داشته باشد؟افراد باید بتوانند با آزادی و آگاهی، هدف اعلای زندگی، هدفهای میانی و رفتارهای قابل مشاهدده را از راه خردورزی برگزینند. در نظام تربیتی اسلام، عقل و بلوغ شرط تکلیف هستند و این عقل و بلوغ در پایان دورة کودکی و بیداری گرایشهای دینی، با پرسشهای اساسی و وجودی مانند «من کیستم؟»، «از کجا آمدهام؟» «به کجا میروم؟»، به توانایی شناخت و درک و فهم رمز و راز هستی، پیچیدگی موجودات، علم و نظم به کار رفته در خلقت آنها و بالاخره آفریدگار میرسد. تربیت اسلامی با بیان رشد و غی، آزادانه و بدون اکراه، آدمی را به بیشن و منش شایستهای توجه میدهد که حیات طیبة او را در دنیا و آخرت تضمین میکند.
علامه طباطبایی مینویسد:
رشد یعنی یافتن راه کار و جادة مستقیم؛ و غی، مقابل آن است. بنابراین، رشد و غی اعم از هدی و ضلال است، زیرا هدی ـ چنانکه گفتهاند ـ عبارت است از یافتن راهی که به منزل میرسد و ضلال عبارت است از نیافتن آن؛ و ظاهراً یافتن جادة مستقیم، از مصادیق همان مبنای اول یعنی یافتن راه کار است، زیرا یافتن راه کار نسبت به راهپیما این است که جادة مستقیم را پیش گیرد و از آن دور شود.
چرا تربیت دینی اجباربردار نیست؟
وَقالَتِ الاَعرابُ آمَنّا قُل لَم تُؤمِنُوا وَ لکِن قُولُو اَسلَمنا وَ لَمّا یَدخُلِ الایمانُ فی قُلُوبِکُم . . . (حجرات/ 14)
اعراب گفتند: ایمان آوردهایم. بگو: هنوز ایمان (حقیقی) نیاوردهاید؛ ولی بگویید اسلام آوردهایم، چرا که هنوز ایمان به دلهایتان راه نیافته است . . .
یعنی ایمان امری قلبی است؛ و چون امری قلبی است، اکراه و اجبار در آن راه ندارد.
در روانشناسی اجتماعی،
در مورد سه اصطلاح پژوهش شده است: 1. متابعت، 2. همانندسازی، 3. درونیکردن.
همانندسازی مبتنی بر آرزوی شخصی برای همانندشدن با شخصیتی صاحبنفوذ است؛ و درونیکردن، ناشی از اعتقاد خاصی مبتنی بر این تمایل است که میخواهیم رفتار و افکارمان درست و صحیح باشد ایمان، درونیسازی نظام تربیتی الهی است؛ نظامی که دو رکن اساسی دارد: ایمان به خدا و عمل صالح. و این ایمان جز با آزادی در انتخاب حاصل نمیشود.
اما آگاهی چیست؟
قرآن به پیامبر(ص) میفرماید:
قُل هذِهِ سَبیلی اَدعُوا اِلَیاللهِ عَلی بَصیرَة اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی . . . (یوسف/ 108)
بگو این راه و رسم من است که من و هر کسی را که پیرو من باشد، با آگاهی به سوی خدا میخوانم.
بصیرت را بینایی دل، معرفت و درک، و حجت و دلیل معنی کردهاند پس راهی که پیامبر(ص) و ائمه (ع) و پیروان راستین آنان، بر آن، مردم را به خدا دعوت میکنند، راه آگاهی و تعقل و تفکر و دلیل است.
قرآنشناس بزرگ قرن پانزدهم هجری علامه طباطبایی مینویسد:
شما اگر کتاب الهی را تفحص کامل نموده و در آیاتش دقت فرمایید، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر و تذکر و تعقل دعوت نموده و یا به پیامبر ـ صلیالله علیه و آله ـ استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بینبردن باطلی میآموزد . . .
خداوند در قرآن خود و حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب او است، ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند، حتی قوانین و احکامی که برای بندگان خود وضع کرده و عقل بشری به تفصیل ملاکهای آنها را درک نمیکند به خبرهایی که در مجرای احتیاجات قرار دارد، علت آورده از جمله آیاتی که امام هفتم حضرت موسیبنجعفر ـ علیهالسلام ـ آن را بشارت به اهل عقل و فهم دانستهاند این آیه است:
فَبَشِّر عِبادیِ الَّذینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَهُ اُولئِکَ الَّّذینَ هَدیهُمُ اللهُ و اُولئِکَ هُم اُولُوالاَلباب. (زمر/ 18 ـ 17)
بندگانم را بشات ده! همان کسانی را که سخن را استماع میکنند و آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند. ایناناند که خداوند هدایتشان کرده است و ایناناند که خردمنداناند.
استاد مطهری در توضیح این آیه مینویسد:
بندگان خدا پس از استماع سخن چه میکنند؟ آیا هر چه را شنیدند، باور میکنند و همان را به کار میبندند، یا همه را یکجا رد میکنند؟ نه، هیچکدام؛ سخن را نقادی میکنند، سبک ـ سنگین میکنند، ارزیابی مینمایند، آن را که بهتر است، انتخاب میکنند و به آن عمل مینمایند. اینها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده (پس هدایت الهی یعنی استفاده از عقل). در آخر آیه میفرماید: به راستی اینان صاحبان عقلِ ژرفاندیش هستند، مغز و اساس مطالب را پس از نقادی به دست میآورند، اما برای عمل نه فقط برای آگاهی و اطلاع. نقد کتاب و مطالب در تمدن ایرانی ـ اسلامی بیسابقه نیست. متفکران مسلمانی بودند که برای اولینبار منطق یونانی را نقد کردند: شیخ اشراق و ابنتیمیه، به صورتی منظم و مدوّن به این کار مبادرت کردند؛ و ابوبکر رازی، نخستین نقدکنندة شکل اول قیاس ارسطویی است.
برای پیشرفت علم، همه باید پذیرای نقد عالمانه، اخلاقی و به دور از رنجش نوشتههای خویش باشیم.
العاقبه للمتقین
ویرایش توسط ابوذر زمان : ۱۳۸۸/۰۴/۰۶ در ساعت ۱۸:۲۰
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری