-
۱۳۸۵/۰۹/۱۸, ۲۱:۰۳ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۶
- نوشته
- 141
- مورد تشکر
- 186 پست
- حضور
- 2 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تفسير آياتي از سوره نحل
و قد جعلتم الله علیکم کفیلا. نحل 91 یعنی چه؟
-
تشکر
-
۱۳۸۵/۰۹/۱۸, ۲۲:۵۶ #2
به عبارات پيش از آن توجه كنيد :
نخست مىفرمايد:" به عهد الهى هنگامى كه با او عهد بستيد وفادار باشيد" (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ).
سپس اضافه مىكند:" و سوگندهاى خود را بعد از تاكيد، نقض نكنيد" (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها).
" در حالى كه به نام خدا سوگند ياد كردهايد و خداوند را كفيل و ضامن بر سوگند خود قرار دادهايد" (وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا).
" چرا كه خداوند از تمام اعمال شما آگاه است" (إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ).
-
۱۳۸۶/۰۶/۲۴, ۰۴:۲۹ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
نقل قول : خدا کفیل است
توضيحاتي در باره اين آيه از دو تفسير مجمع البيان والميزان آورده ام اميد وارم مفيد واقع شود:
وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا: حال آنكه خداوند را بواسطه پيمانى كه بستهايد كفيل و مراقب خود ساختهايد. برخى گويند: يعنى خداوند را كفيل ساختهايد تا به پيمان خود وفا كنيد، زيرا كسى كه به خداوند سوگند ياد مىكند، گويى خداوند را كفيل خود مىسازد كه بر طبق سوگند خود عمل كند. برخى گويند: مقصود اين است كه شخص بگويد: خداوند، كفيل يا وكيل من است. برخى گويند: منظور اين است كه شخص با ياد كردن نام خدا، موضوع را تأكيد مىكند، تا خداوند حافظ آن باشد و كفيل به معناى حافظ است.(مجمع البيان)
حقيقت معناى سوگند ايجاد ربط خاصى است ميان كلام، چه خبر و چه انشاء، و ميان يك امر مهم و شريفى كه دروغ بودن كلام خبرى و مخالفت مقتضاى كلام انشايى مستلزم بطلان آن امر شريف و توهين به آن باشد، مثل اينكه مىگوييم به خدا سوگند فلان كار را مىكنم، و در انشاء مىگوييم تو را به خدا قسم فلان كار را بكن و يا مكن، كه معناى اين سوگند اين است كه اگر در آن خبر دروغ گفته باشيم و در اين انشاء مخالفتى بشود كرامت و عزتى كه نسبت" به مقسم به" يعنى خداى تعالى معتقد هستيم از بين بردهايم، پس برگشت امر به اين است كه در صورت مخالفت، اول خدا كه به وى قسم خورده شده مسئول باشد دوم آن كسى كه قسم خورده نزد خدا مسئول بوده باشد، اما خدا مسئول شخص فريب خورده باشد چون او به احترام خدا تكيه و اعتماد نمود و اين فريب را بخاطر خدا خورد، و اما شخص قسم خورده نزد خدا مسئول باشد چون او صحت مطلب خود را منوط و مربوط به كرامت و عزت خدا نمود، و خلاصه آبروى خدا را برده، عينا مانند كسى كه عقد معاملهاى مىبندد و به طرفش وثيقهاى كه مورد اعتماد او باشد مىدهد مثلا مالى گرو او مىگذارد و يا فرزندش را نزد او گروگان مىسپارد، و يا شخص شريفى معامله او را با شرافت خود ضمانت مىكند.
با اين بيان معناى جمله" وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا" روشن مىشود، زيرا شخص سوگند خورده وقتى مىگويد: به خدا قسم فلان كار را مىكنم، و يا نمىكنم وعده خويش را به نوعى بر خداى سبحان معلق مىكند، و خدا را در وفاى به آن، كفيل از طرف خود مىنمايد، و اگر با اين حال سوگند خود را بشكند و به آن عهد وفا نكند بايد كفيلش او را عقوبت كند، پس در نقض سوگند اهانتى به ساحت عزت خدا كرده است.(الميزان)
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری