-
۱۳۸۸/۰۴/۰۸, ۱۸:۲۹ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
راه حفظ دوستان
راه حفظ دوستان چیست؟
حفظ دوستان مشروط به اموری است از جمله:
1. شدت علاقه به فضائل نباید باعث پرداختن انسان به عیوب کوچک شود.
بعد از انبیاء و اولیاء خصوصا چهارده معصوم علیهم السلام همه انسانها دچار خطا و نسیان میگردند.
این مطلب اگرچه ممکن است در بعضی کم و بعضی بیشتر باشد و لیکن بدون استثناء همگی بدان مبتلا می باشند با این بیان ذهن خود را از بدست آ<ردن یک دوست کامل در انسانهای عادی کهاز جمیع خطاها پاک باشد دور نمائید. زیرا برای همیشه از این نعمت محروم بوده و از این لطف بی بهره خواهید بود. البته این بدان معنا نیست که انسان طالب برتری و صاحل بودن نباشد خیر!
بلکه منظور آنست کهعیوب کوجک قابل چشم پوشی است وبایستی از آن در گذشت.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۰۸, ۱۸:۳۶ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
2. اگر روزی از دوستی گله مند شدید همه پلهای رفاقت را خراب کنید.
گاهی شرایط روحی و عصبی انسان، انسان را مجبور به عملی ناخواسته میکند، سعی کنید در مواخذه راهی برای بازگشت دوستی باقی بگذارید.
3. از دشمنی با کسی که سابقه دوستی داشته اید پرهیز و او را برای روز مبادا حفظ نمائید.
4. محبت خود را به دوستان علنا ابراز نمائید.
5. هنگام ملاقات با دوستان آداب معاشرت را رعایت نمائید.
6. در حضر، ملاقات و در سفر نامه نگاری (پیامک کوتاه) را ولو به یک سلام مکتوب فراموش نکنید.
7. حداقل هفته ای یکبار از احوالات همدیگر با خبر بشوید.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۰۸, ۱۸:۴۰ #3
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
8. هدیه را به دوستان فراموش ننمائید.
9. در مقابل دوستان تواضع را فراموش ننمائید.
10. از بحث و جدل و باریک شدن در زندگی همدیگر پرهیز نمائید.
11. تا آنجا با اسرار هم آشنا شوید که انس بین ما زیاد شود و از زیاده روی پرهیز نمائید.
12. از هیچ گونه کمکی در جهت عزت دوستان دریغ ننمائید.
13. دشمن و دشمنی های آنرا شناخته و نسبت به آن مواظبت نمائیم.
متأسفانه حسادت مانع از آن میشود که بعضی دوستی دو نفر را ببینند. لذا با عقل و خرد دشمن و نوع دشمنیهای آنرا شناخته و نسبت به آن عکس العمل مناسب نشان دهید.
فراموش نکنید:
دو انسان باهم دوست نشده اند الا آنکه نطفه یک دشمنی در کنار آن بسته شده است.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۱, ۱۸:۱۴ #4
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
محبوبيت، امري مادرزادي و ارثي نيست و هر كس بخواهد، مي تواند با مختصر مراقبت و دقتي مقدمات اين كار را فراهم كند.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۸, ۰۹:۵۷ #5
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
اقسام محبت در انسانها
محبت در انسانها به دو بخش اساسی و کلی تقسیم می شود
بخش طبیعی و بخش ارادی
بخش طبیعی مثل محبت والدین خصوصا مادر به فرزند که منشاء بقاء نسل آدمی و ادامه حیات او می گردد.
بخش ارادی هم به چهار قسم مختلف تقسیم بندی میگردد.
1. زود آمده وزودگذر
2. دیر آمده ودیر گذر
3. دیر آمده و زود گذر
4. زود آمده و دیر گذر
توجه: علت ارتباط افراد بشری ریشه در یکی از چهار موضوع زیر دارد:
لذت ، منفعت ، خیر ، لذت و خیر ومنفعت.
یعنی آدمی بنا به یکی از چهار عامل فوق نیاز به همدیگر پیدا کرده و به کسانی که در یکی از موارد فوق به کمک او بیایند محبت می ورزد بنابراین هر کدام از علل فوق منشاء یکی از انواع چهارگانه محبت ارادی می باشد.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۵, ۰۱:۲۹ #6
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
اگر در دوستي ها لذت را مبناي محبت قرار داديم دوستي حاصل از چنين محبتي زود آمده و زود گذر بوده
و اگر در دوستي ها منفعت و سود را مبناي محبت قرار داديم دوستي حاصل از چنين محبتي دير آمده و زود گذر خواهد بود.
اما اگر بناي دوستي بر خير وعمل نيك قرار داده شد دوستي حاصل از چنين محبتي زود آمده و دير گذر خواهد بود.
حال ببينيم وقتمان را مي خواهيم صرف چه دوستي يا دوستاني بنمائيم؟
همگي در پي دوستي هاي زود آمده و دير گذ هستيم پس چه خوب است دوستي را بر اساس خير و نيكي با هم بنا كرده و به هم محبت نمائيم كه محبت آن پايدار و در عين حال بسيار پسنديده است.
اين همان حقيقتي است كه حضرت امام صادق عليه السلام از آن به عزت و ارزش ياد كرده اند.
و حضرت علي عليه السلام از آن به صديق و رفيق واقعي تعبير نموده اند.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۶, ۰۸:۲۳ #7
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
محبت، دوستي ، مودت و عشق
محبت منشأ دوستي و دوستي منشاء مودت و مودت منشاء عشق مي شود.
اگر محبت زياد شود موجب دوستي و چنانچه دوستي ها زياد شود مودت حاصل مي شود و عشق كه به معنا و مفهوم شدت محبت است در حقيقت زائيده مودت مي باشد.
طبيعي است هرچه از سمت محبت به طرف عشق حركت كنيم دائره افراد تنگتر شده محدودتر مي شود تا جائيكه عشق به دو فرد ختم مي شود.
بنابراين تعداد افرادي كه در يك جمع قرار دارند با توجه به عناوين محبت و دوستي و مودت و عشق طبقه بندي مي شوند . در حقيقت طبقه بندي آنها به نسبت محبت مي باشد.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۷, ۱۵:۳۶ #8
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
اقسام عشق
عشق از شدت محبت حاصل مي شود. اساس محبت در لذت يا خير و يا در منفعت نهفته است. اما از آنجا كه منفعت بيشتر ريشه مادي دارد و دير آمد و زود گذر است نمي تواند منشاء محبت شديد گردد بنابراين منفعت رساني منشاءعشق كه همان محبت شديد است نمي شود.
اما دوقسم ديگر محبت مي تواند شدت گرفته و عشق توليد نمايد. عشق هم به دو دسته تقسيم مي شود.
1- عشق ناپسند و مذموم كه زا فررط لذت طلبي ناشي ميشود.
2- عشق پسنديده كه مقبول وممدوح بوده و از فرط خير خواهي پديد مي آيد.
بعضي از حكما از دسته اول به عشق مجازي و صوري و از قسم دوم به عشق حقيقي و ارزشي ياد كرده اند. و مطالبي را در مورد آن بيان كرده اند.
مولوي در مثنوي با داستان زيبائي، عشق مجازي را مردود و به عشق حقيقي بال و پر مي دهد.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۷, ۱۵:۳۸ #9
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
داستان:
در روزگارهاي پيش پادشاهي براي شكار به صحرا رفت، در شكارگاه چشمش به كنيزكي زيبا افتاد (لذت - محبت - عشق) و دلش سرشار از عشق او شد . شاه اگرچه براي شكار رفته بود ولي خود صيد آن كنيزك گرديد.
با قيمت سنگين آن كنيزك را خريداري و با خود همراه كرد. طولي نكشيد كه آن كنيزك در كاخ او بيمار و رنجور و زرد روي شد به طور كه شاه از غم او بسيار افسرده خاطر گرديده و با دعوت پزشكان مجرب تلاش وافر در درمان او نمود. وليكن نااميدي از درمان كنيزك شاه را به سوي محراب كشانيد و با التجاء به خداوند درمان كنيزك را از خدا خواست.
شاه در عالم رؤيا از آمدن پزشك باهوشي آگاه شد و مدتي بعد با آمدن آن حكيم خواب تعبير شد . شاه با بيان جريان براي حكيم از او استمداد كرد.
حكيم پس از معاينات دريافت كه بيماري اوجسمي نيست بلكه روحي بوده و درد اودرد عشق است.
پزشك حكيم پرسشهائي از كنيزك نمود و درهنگام سؤال نبض كنيزك در دست پزشك حكيم بود. او از ديار و دوستان و خويشانش سؤال كرد و كنيز به همگي پاسخ مي داد تا اينكه از شهر سمرقند سخن به ميان آمد و ناگهان دريافت كه نبض كنيزك حالت خود را از دست داده و رنگ او سرخ و زرد مي شو.
حكيم از كوچه ها و محله هاي سمرقند سؤال كرد تا كوچه (غاتفر) و ساكنان آن، ضربان نبض كنيز شدت يافت و با بردن نام افراد مهم آن كوچه دريافت كه آن كنيزك عاشق زرگر سمرقندي است.
بيماري كنيزك كشف شد و جريان را با شاه در ميان گذاشت و به او گفت تو آن جوان زرگر را به هر قيمتي شده اينجا بياور تا چاره كار بسازم.
به هر قيمتي بود جوان زرگر را كه بسيار زيبا بود آوردند و به تقاضاي حكيم كنيزك را به زرگر بخشيدند. كنيزك چون به دامان معشوق رسيده بود. آرام آرام بهبودي يافت سپس آن پزشك با نيرنگ داروئي مسموم ساخت و به خورد جوان زرگر داد تا آرام آرام قيافه زيبائي كه داشت را از دست داه و چهره زرد و خشكيده اي پيدا كرد و رنجوري وجود جوان زرگر را گرفت.
چون چهره زرگر از آن زيبائي افتاده بود آرام آرام محبت حاصل از لذت كنيزك هم كمرنگ تا اينكه كلا به او بي ميل شد.
عشقهائي كز پي رنگي بود عشق نبود عاقبت ننگي بود.به اين ترتيب كنيزك از آن عشق سطحي و مجازي كه منشاء در لذت و بهره مندي در ظاهر جواني بود منصرف و با بدست آوردن سلامتي به شاه بازگشته شد.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۷, ۱۹:۴۶ #10
یه راهش اینه که تک زنگ بزنی
مي دوني تک زنگ يعني چي؟
يعني دوستت دارم، ولي پول ندارم!
هرکس محبت نميکند خدا را نمي شناسد زيرا خدا محبت است.عيسي مسيح
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری