جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: مگه ما چولاقيم؟!!!!!!!هاااااااااااا اااااااا
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۸, ۱۹:۵۳ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 544
- مورد تشکر
- 2,021 پست
- حضور
- 1 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مگه ما چولاقيم؟!!!!!!!هاااااااااااا اااااااا
مگه ما چولاقيم
يكي از مهمترين سؤال هاي دختران درباره خواستگاري اينه كه چرا من نتونم برم ،اين كه دختر فقط بشين تا خواستگاري در بزنه محدود كردن دختره و تنگ شدن داير گزينش او.اين سنت عادلانه نيست .2تا2 نيست كه تا ابد 4تاشود .ميشه از حالا ما خودمون بريم خواستگاري؟!!!!!!!!!!
پس بزن بريم؟
در بند خویش بودن معنای عشق نیستچونانکه زنده بودن، معنای زندگی
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۸, ۱۹:۵۵ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 544
- مورد تشکر
- 2,021 پست
- حضور
- 1 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
راستي خواستگاري پسر از دختر 2تا2 ،چهارتا است.كه نشه عوضش كرد.
در بند خویش بودن معنای عشق نیستچونانکه زنده بودن، معنای زندگی
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۸, ۲۰:۰۴ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 544
- مورد تشکر
- 2,021 پست
- حضور
- 1 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
راستي تو سوره قصص ببخشيد _من كمي حافظه ام ضعيف شده _حضرت موسي (ع) خواستگاري كرد يا بابا دخترا،شعيب نبّي(ع)؟؟
اجازه بديد از قرآن بپرسم.
قال اني اريد ان انكحك احدي ابنتي هاتين ...(27 قصص)
..................
گفت:ميخوام زنت بدم .
در بند خویش بودن معنای عشق نیستچونانکه زنده بودن، معنای زندگی
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۳, ۰۰:۴۸ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 544
- مورد تشکر
- 2,021 پست
- حضور
- 1 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پس چرا مشاوران امر ازدواج ميگن صلاح نيست دختر پاپيش بذاره؟
در بند خویش بودن معنای عشق نیستچونانکه زنده بودن، معنای زندگی
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۳, ۰۰:۴۸ #5
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 598
- مورد تشکر
- 1,660 پست
- حضور
- 8 ساعت 2 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نه کلی باید منت بکشه خودش بیاد خواستگاری :Sokhan:
بله پس چی
ویرایش توسط صدای دیدار : ۱۳۸۸/۰۴/۲۳ در ساعت ۰۰:۴۹
و هیچ فکر نکرد مامیان پریشانی تلفظ درهابرای خوردن یک سیبچقدر تنهاماندیم...
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۳, ۰۸:۳۱ #6
شما هر چی میخوای اسمشو بذار، قاعده 2، 2 تا 4 تا، منت کشی یا هرچیز دیگه.... الآن دیگه چندان مهم نیست.
قضیه اینه که خانواده های مذهبی که خدا و پیغمبر می شناسند، معتقدند دختر باید بشینه خانم وار، سر و سنگین تا یکی بیاد و پاشنه در را از جا بکنه و اگه دختر خانم پسندید بله بگه. تازه این خوب خوبشونه! اکثرا معتقدند به همون ضرب المثل قدیمی "دختر پُل و مردم رهگذر" و اساسا هیچ اشکالی هم در این حرف نمی بینند. یکی از رفقای ما میگفت: "وقتی میرم کفش بخرم، یه کفش را دوست دارم و یکی را نه. وضع ما هم حالا به همین جا رسیده. ما شدیم عین یه جفت کفش. طرف که میاد خواستگاری اگه خوشش بیاد و خونه و زندگی را بپسنده و از قیافه و قد و قواره ما خوشش بیاد با کلی ناز و ادا جواب ما را می پرسه!" نمی دونم این فکر درسته یا نه ولی متاسفانه شبیهش را توی جامعه امروزی زیاد می بینیم. من قبول دارم که مرد باید ناز دختر را بکشه، منتش را بکشه، خودش را جلوی دختر کوچک کنه تا شاید دختر جواب مثبت بهش بده اما یه سری مطالب دیگه را هم قبول دارم که یه جورایی با این مساله در تضاده.
اگه خواستگاری دختر از پسر عزت نفس دختر را پایین میاره و موجب حقارت دختر میشه پس چرا زمان پیامبر توی مسجد پیامبر ـــ همون پیامبری که برای احیای کرامت انسانی مبعوث شد و جلوی دخترش تمام قد می ایستاد و دست دخترش را می بوسید ـــ خانم بلند میشد و می گفت: یا رسول الله من یه دختر مجردم. دوست دارم ازدواج کنم؟؟؟ من میگم اگه پیامبر در این کار حقارتی برای خانم می دید، اجازه اش را نمی داد. توی قرآن گفته: و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم ببینید توی این آیه هیچ فرقی بین دختر و پسر نذاشته. نگفته فقط من عبادکم، اماء یعنی کنیز دختر عباد یعنی غلام و نوکر پسر، شرط ازدواج این جا فقط یه چیزه: صالح بودن. چرا از دین دور شدیم؟
قبل از اینکه شعیب به موسی بگه میخوام زنت بدم، دختر شعیب به باباش گفت بابایی! این پسره را به کارش بگیر. یعنی یه جورایی داشت به باباش میگفت بابا این پسره خوب پسریه من حاضرم زنش بشم!
یا أبت استأجره أن خیر من استأجرت القوي الأمین.
آقای قرائتی در تفسیر آیه بعد همین آیه یعنی همون که دکتر حمید مطرح کردن میگن: پیشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعی ندارد. ولی ما چی کار می کنیم؟؟؟ چرا از دین دور شدیم؟
اما حالا و در شرایط امروزی:
با وضعی که ما در جامعه امروزیمون به وجود آوردیم عملا هیچ کدوم از این کارها قابل قبول نیست! چون اگه دختر خودش پا پیش بذاره و به یه نفر بگه که من شما را پسندیدم. با من ازدواج می کنید؟ پسره یا بهش بی محلی میکنه و اگه خیلی پسر خوبی باشه سرش را زیر میندازه و میگه نه! اگه هم بخواد جنتلمن بازی دربیاره فقط از روی ترحم و دلسوزی جلو میاد. کلی هم بعدا منت میذاره. بابای دختره هم که اصلا حرفشو نزن. طرف اید بره کلی سرخ و سفید بشه تا بتونه مثلا به بابای پسره بگه دختر من آمادگی ازدواج داره! من میخوام پسر شما را بگیرم!!! پیغمبری هم دیگه نیست که بشه به دامنش متوسل شد و گفت یا رسول الله من شوهر میخوام! تا اون هم یکی را انتخاب کنه و بگه برو با این ازدواج کن! پس تکلیف چیه؟؟!!
من فقط یه پیشنهاد میتونم بدم که نه سیخ بسوزه نه کباب! تنها راهش در جامعه امروز که از دین راستین و اسلام ناب محمدی و دستور العملهای زیباش برای ازدواج کناره گرفتن اینه که دختر چشمش را ببنده تا عاشق نشه!! دندون رو جیگر بذاره و عفاف پیشه کنه و از خدا بخواد که مرد مورد نظرش را با ویژگی هایی که دوست داره براش بفرسته. از خدا بخواد که عاقبت بخیرش کنه! من همش توی دلم میگم ای کاش خدا که میدونست یه روزی ما به چنین جایی میرسیم، دخترا را اینقدر احساستی و دل نازک خلق نمی کرد. نمی دونم شاید هم اشکال از فکر منه. ولی به هر حال توی جامعه امروزی دختر جماعت نمی تونه بره خواستگاری، به نفعش هم هست که نره تا لا اقل توی دلش این قوت را داشته باشه که من براش نامه فدایت شوم نفرستادم، خودش منو می خواست، خودش اومد خواستگاری، خودش عاشق شد. (البته اگه مرد بتونه عاشق بشه!!!!!!!)
خدا عاقبتمون را به خیر کنه!
ما را به جرم عشق مؤاخذه می کنند، گویا نمی دانند که عشق گناه نیست
دیگر نه هنگام صبوری و درنگ است
تکلیف بر هر مستطیع شیعه جنگ است...
-
-
۱۳۸۸/۰۵/۰۶, ۱۶:۴۶ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۷
- نوشته
- 544
- مورد تشکر
- 2,021 پست
- حضور
- 1 دقیقه
- دریافت
- 18
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آزمون كوچولوي صداقت سنج
گاهي دختراني با چت يا در دانشگاه و يا...با پسري آشنا ميشوند كه پسر ادعا ميكند براي ازدواج جلو آمده يك تست كوچلو مجرب همه چيز رو معلوم مي كنه(اكثر مواقع).
به پسر بگيد خب اجازه بدهيد با خانواده مطرح كنم اگه گفت نه حالا بذار بينيم با هم تفاهم داريم نداريم با هم آشنا بشيم شك نكنيد شك نكنيد آره شك نكنيد كه ريگي تو كفششه
اين آزمون رد خور نداره و تجربه اينو ثابت كرده كه پس از اين آزمون كوچك آدمهاي فريب كار كنار ميكشن
ویرایش توسط D.HAMID : ۱۳۸۸/۰۵/۰۶ در ساعت ۱۶:۴۸
در بند خویش بودن معنای عشق نیستچونانکه زنده بودن، معنای زندگی
-
-
۱۳۸۸/۰۵/۰۶, ۲۱:۰۲ #8
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,055 پست
- حضور
- 8 روز 20 ساعت 51 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
به نام خدا.
دختر خانوما خداییش جواب بدن.
اگر برید خواستگاری و به پسره بگید می خوایدش و اون بگه نه چون مثلا اخلاقت بده چی میشه؟
جز اینه که اول کلی تو ذوقتون می خوره و بعد کلی ناراحت میشید که مگه من چمه و بعد کلی بد و بیراه به پسره نثار می کنید که خودش لیاقت نداشت؟
تا اونجا که میدونم پسرا اگر نه بشنون ناراحت میشن ولی لطمه روحیشون به دلیل خصلت غرورشون زیاد نیست.
البته هیچ قانونی وجود نداره. تا جایی که یادم میاد حضرت خدیجه از حضرت رسول خوششون اومد و پیغام دادن که با هم ازدواج کنند اون هم سه بار.
هر چه در آسمانها و زمین است از آن خداوند یکتاست. کهکشانها و ستارگان مظهر قدرت اویند. همه فانیند و تنها خداست که می ماند.
حق با علی است و علی با حق.( پیامبر مهربانی ها (ص) )
دانش اگر چه در ثریا باشد ، مردانی از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت. ( پیامبر خوبی ها (ص))
نه تنها جزایر سه گانه بلکه از غرب چین تا شرق مدیترانه ، از جنوب سیبری تا شمال صحرای عربستان از دیرباز مرزهای ایران بزرگ قرار دارد. و در آخر تمامی فرزندان به مادر خود می پیوندند.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۵/۰۶, ۲۱:۳۷ #9
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,457
- مورد تشکر
- 10,326 پست
- حضور
- 29 روز 12 ساعت 12 دقیقه
- دریافت
- 49
- آپلود
- 5
- گالری
-
76
هاااااااااااااان؟؟؟؟
اینم یه حرفیه....
آقا پسرای مجرد گوش کنن...
آقا خواستگاری نریدااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااا
بذارید خانوما بیان خواستگاری..ببینم کدومشون جرات دارن بیان...
یه توصیه به دختر خانومای مجرد:بهتره هیچوقت به این موضوع (اینکه برید خواستگاری و پسرا بشینن تو خونه)فکر نکنند...البته اگه هنوزم دوس داری ازدواج کنی و ترشی نندازی.....:Ghash::Ghash::biggrin:
-
-
۱۳۸۸/۰۵/۰۷, ۰۱:۲۰ #10
با سلام.
تمامی این مباحث به اعتقاد و ایمان دو طرف برمیگرده . به نوع عشقی که به وجود میاد و به نوع بینش طرفین به زندگی .
اگه ماها مفهوم زندگی رو به درستی درک کنیم اینها میشه جزئیات .
اونوقته که میفهمی اینکه اول چه کسی به چه کسی ابراز علاقه کرده و خواهان تشکیل زندگی شده مهم نیست . این مهمه که بعد از اون چه اتفاقی میفته ... .
[SIGPIC][/SIGPIC]
دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زداميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفتچه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقيبر اين در، واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج استدر ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟==========================حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستادکه مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور استالا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينماگر آه تو از جنس نياز استدر باغ شهادت باز، باز است
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری