-
۱۳۸۸/۰۴/۱۹, ۱۱:۱۰ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 685
- مورد تشکر
- 1,797 پست
- حضور
- 1 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 87
- آپلود
- 11
- گالری
-
44
.:. کمیل و دعایش .:.
- كميل و دعايش.. » قسمت آخر «
- فضليت و اهميت دعا وآداب آن
براى تكميل اين بحث دوموضوع مورد بررسى قرار مى گيرد:
1 - فضليت و اهميت دعا
روايات و آيات در فضليت و اهميت دعابسيار است از آن جمله در سوره بقره آيه 182 مى فرمايد: و اذا سئلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوةالداع اذا دعان فليستجيبوالى وليومنوا بى لعكم يرشدون
اى پيغمبر! هرگاهبندگان من از من سؤ ال كنند پس به تحقيق كه من نزديكم اجابت مى كنم دعاى دعا كنندهرا هنگامى كه مرا مى خواند پس بايد اجابت كنند از من و ايمان بياورند به من شايدارشاد شوند.
و اما روايات :
1 - پيغمبر اكرم مى فرمايدالدعا مخ العبادة
دعا مغزعبادت است.
2 - و نيز مى فرمايد: ان لايخطئه منالدعا احدى ثلاثه اما ذئب يغفرله و اما خير يعجل له و اما خير يدخرله
بنده مومن از دعا بى بهره نمى ماندبلكه يكى از سه چيز عايد او مى شود؛ يا گناهى از او آمرزيده مى شود و يا خير دنيا ويا ذخيره و خير آخرت به او مى رسد.
3 - و نيز مى فرمايد: سلوالله من فضله فانه يحب ان يسال واءفضل العبادة انتظارالفرجاز فضل خداى تعالى در خواست كنيد زيرا خدا دوستدارد كه از او بخواهند، و بهترين عبادت انتظار فرج است.
4 - از حضرت امام محمد باقر عليه السلام سؤ ال كردنداى العبادة افضل ؟فقال : ما من شى ء افضل عندالله من ان يسال و يطلب مما عندة و ما احد ابغض الى اللهممن يستكبر عن عبادته و لا يسال ما عنده
چه عبادتىبهتر است ، حضرت فرمود هيچ چيز بهتر نزد خداى تعالى نيست از كسيكه از عبادت خداوندتكبر مى ورزد و از آنچه نزد او است سؤ ال نمى كند.
5 - باز از حضرت باقر نقل نموده اند كه فرمود: عليكم بالدعا فانكم لاتقربون بمثله ولا تتركوا صغيرة لصغرها اءن تدعوا بها ان صاحب الصغار هو صاحب الكبار
بر شما باد به دعا كردن ، زيرا شما به هيچ عبادتى مانند دعا به خدانزديك نمى شويد. و دعاى كوچك را ترك نكنيد به واسطه كوچكى آن و آن را بخوان بهتحقيق كه صاحب دعاى كوچك همان صاحب دعاى بزرگ است .
6 - حضرت صادق به ميسر كهيكى از يارانش بود فرمود: يا ميسر، ادع ولا تقل اءن الامرقد فرغ منه ان عندالله منزلهلا تنال الا بمسلة ولو ان عبدا سدفاه ولم يسل لم يعط شيئا فسل تعط يا ميسر انه ليسمن باب يقرع الا يوشك ان يفتح لصاحبه
اى ميسر! دعا كن مگو كه كار گذشته است ، به تحقيق نزد خداى تعالى منزلت و مقامى است كه به آننمى رسى مگر به وسيله سؤ ال و دعا كردن و اگر چنانچه بنده اى دهانش از دعا بسته شودو دعا نكند چيزى به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواهيد به شما عطا مى كند. اىميسر هر درى كوبيده شده اميد است كه به روى صاحبش باز شود.
7 - قال اميرالمؤ منين ان احب الاعمال الى الله تعالى فى الارض الدعاء و اءفضل العبادة العفاب و قال : و كان اميرالمؤ منين عليه السلام وجلا دعاء
محبوب ترين اعمال نزد خدا در زمين دعااست و بهترين عبادت عفت است . بعد حضرت صادق فرمود اميرالمؤ منين عليه السلام مردىبود بسيار دعا كننده.
8 - و نيز ازحضرت صادق نقل شده است كه فرمود: من لم يسل الله من فضله افتقر
كسى كه از فضل خداوندى سوال نكندنيازمند مى شود.
9 - قال رسول الله (صلى اللهعليه و آله ): الدعاء سلاح المومن و عمود الدين و نورا السموات و الارض
دعا اسلحه مومن عمود دين و نورآسمانها و زمين است.
10 - قال اميرالمؤ منين عليهالسلام : الدعاء مفاتيح النجاح و مقاليد الفلاح و خير الدعا ما صدر عن صدر نقى وقلب و فى المناجاة و سبب النجاة و بالا خلاص يكون الخلاص فاذا اشتد الفرع فالى اللهالمفزع
دعا كليد موفقيت و راه گشا به سوىرستگارى است ، و بهترين دعا آن دعائى است كه از سينه پاك و دل با تقوى بيرون مىآيد، و در مناجات است كه دعا وسيله رستگارى است و به سبب اخلاص انسان از بلاهاىدنيا و عذاب آخرت خلاصى مى يابد، پس در هنگام ناراحتى و فرغ شديد به خدا پناهببريد.
11 - قال اميرالمؤ منين الدعاءترس المومن و متى تكثر قرع الباب يفتح لك
دعا سپرمومن است از بلا و هر گاه كوبيدن درى زياد شد در به روى تو باز مى شود.
12 - الدعاء انفد من السنان الحديد
دعااز نيزه آهنين كارگرتر است.
13 - عمر بن يزيد گويد از حضرت موسى بن جعفر شنيدم كه فرمود:ان الدعا يردماقدر و مالم يقدر قلت ماقد قدرقد عرفته فمالم يقدر قال حتى لايكون
دعا رد مىكند بلائى را كه مقدر شده و بلائى را كه مقدر نشده . راوى عرض مى كند بلائى كهمقدر شده معلوم است و اما بلائى كه مقدر نشده چيست ؟ حضرت فرمود چيزى كه مقدر نشدهآن بلائى است كه بايد مقدر بشود و دعا سبب مى شود كه مقدر نشود.
14 - حضرت صادق به يكى از ياران خود فرمود: عليك بالدعا. فان فيهشفاء من كل داء
بر تو باد به دعا زيرا شفاى هر دردىاست.
2 - آدابدعا
فيض كاشانى - بر اساس روايات - ده چيز را از آداب دعا ذكر نموده است :
1 - مترصد بودن اوقات شريفه ؛ از روزهامانند روز عرفه كه روز نهم ذيحجه است . و از ماه ها ماه رمضان و از ايام هفته روزجمعه و از اوقات هنگام سحر يعنى آخر شب نزديك به صبح كه در فضيلت تمام اين اوقاتروايت شده است و در اين مواقع دعا به اجابت مى رسد.
2 - غنيمت شمردن حالات شريفه، مانند حالى كه دوصف كفر و اسلام روبرو مى شوند و آن حالت انقطاع است و دعا در آنحال به اجابت مى رسد. روايت شده است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: اطلبواالدعا فى اءربعساعات عند هبوب الرياح و زوال الافياء و نزول المطر و اول قطرة من دم القتيل المومنفان ابواب السماء تقتح عندهذة الاشياء.
در چهار ساعت (وقت ) دعا كنيد و وخواسته هاى خودرا از خد بخواهيد: هنگام وزش بادها و هنگام زوال ظهر و هنگام نزول باران و هنگامىكه اول قطره خون شهيد در راه خدا به زمين ريخته مى شود كه در اين اوقات درهاى آسمانگشوده مى شود.
و همچنين هنگام اقامهنماز و بين اذان و اقامه و در حال روزه كه در تمام اين حالات دعا مستجاب است .
3 - روبه قبله دعا كند و دستهاى خود را طورى بلند كه زير بغل او ظاهر گردد، سلمان نقلمى كند كه پيغمبر اكرم فرمود: ان ربكم حى كريم يستحى من عبده اذا رفع يديه اليه ام يردهماصفرا
پروردگار شما زنده و حيات بخش وبزرگوار است ، از بنده خود حياء مى كند كه دست او به طرفش بلند شود و او را دستخالى برگرداند.
4 - خفض الصوتيعنى در هنگام دعا كردن نه آواز خود را خيلى بلند و نه خيلىآهسته بلكه حال متوسط داشته باشد. در روايت دارد هنگامى كه پيغمبر اكرم به مدينهمهاجرت كرد وقتى نزديك مدينه رسيدند مردم صداى خود را به تكبير بلند كردند، حضرتفرمود:
يا ايهاالناس ان الذى تدعون ليس باصم ولا غائب ان الذى تدعون بينكم و بين اعناق ركابكم
آن خدايى را كه شما مى خوانيد نه كراست و نه غائب و به تحقيق آن كس را كه شما مى خوانيد هميشه با شما است و از رگ كردنبه شما نزديكتر است.
5 - در دعا خودرا به زحمت قافيه سنجى مقيد نكند؛ زيرا حال دعا كننده حال تضرع است و تضرع با تكلفسازگار نيست چنانچه خداى تعالى مى فرمايد: ادعواربكم تضرعا و خفيه انه لايحب المعتدين
خدا را با تضرع و پنهانى بخوانيد كهخدا متجاوزين را دوست ندارد.
تجاوزدر دعا را اميرالمؤ منين بيان فرموده است كه : اى دعا كننده چيزى كه نشدنى و چيزىكه مشروع نيست از خدا تقاضا مكن.
غزالى مى گويد مقصود از آيه اين است كه دعا كننده ازدعاهاى ماءثور تجاوز نكند، يعنى دعاهايى كه از پيغمبر و ائمه معصومين رسيده از آنهاتجاوز نكند.
6 - تضرع وزارى كردن در دعا، چنانكه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اذااحب الله تعالى عبدا ابتلاه حتى يسمع تضرعهوقتى خداىتعالى بنده اى را دوست بدارد او را مبتلا مى كند تا تضرع وزارى او را بشنود.
و در فقره دعا است كه : ولا ينجينى منك الالتضرعاليك
رهايى نمى دهد مرا از بلاها مگر تضرعوزارى به سوى ذات مقدس تو.
7 - يقينداشته باشد كه دعاى او اجابت مى شود چنان كه پيغمبر اكرم فرمود: ادعواالله تعالى و انتم موقنون بالا جابة و اعلموا ان الله سبحانة لايستجيب دعاء من قلب غافلخدا رابخوانيد در حالى كه يقين داشته باشيد كه خدا شما را اجابت مى كند و بدانيد كه خداىتعالى اجابت نمى كند دعا را از دل انسان غافل.
در حديث ديگر از اميرالمؤ منين نقل شده كهاذا دعوت الله فاقبلبقلبك وظن ام حاجتك بالباب
هنگام دعابا حضور قلب دعا كن و اطمينان داشته باش كه حاجت تو بر در خانه است.
8 - الحاح و اصرار در دعا كردن و دعا راسه مرتبه تكرار كردن . ابن مسعود نقل مى كند كه پيغمبر اكرم وقتى دعا مى كرد سهمرتبه آن را تكرار مى كرد. از حضرت باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: و الله لايلح عبد مومنعلى الله فى حاحته الا قضاها لهقسم به خدا كهبنده مومن اصرار نمى كند در دعا مگر آنكه خداى تعالى حاجت او را بر آورده مىكند.
9 - دعا را با ذكر خدا شروعكند، كه از حضرت صادق نقل شده كه به حارث بن مغيره فرمود:
اياكم اذا اراد ان يسالاحدكم ربه شيئا من حوائج الدنيا حتى يبدا بالثناء على الله عزوجل و المدحة له والصلاة على النبى (صلى الله عليه و آله ) ثم يسل الله حاجتة
بر شما باد كه هر گاه خواستيد چيزى ازامور دنيا بخواهيد اول به حمد و ثناى خداى تعالى و درود و صلوات بر پيغمبر ابتداكنيد سپس حاجت خود را از خدا بخواهيد.
يعنى از شرائط دعا است كه اول به حمد ثناى الهى شروعكند و بعد مشغول دعا شود به خصوص صلوات بر محمد و آل او؛ زيرا معصوم مى فرمايد: قبلاز دعا صلوات بفرستيد و بعد از دعا نيز صلوات بفرستيد دعاى شما مستجاب مى شود بهواسطه آنكه صلوات دعايى است كه اجابت مى شود و ذات مقدس منزه است كه دعاى اول آخررا اجابت كند و دعاى وسطى را رد كند.
هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السلام نقلكرده كه فرمود:لايزال الدعاء محجوبا حتى يصلى على محمد و آل محمد
دعا به آسمان بالا نمى رود مگر هنگامىكه دعا كننده بر محمد و آلش صلوات بفرستد.
10 - آداب باطنى است كه در اجابت دعا نقش مهم و موثرىدارند مانند توبه ورد مظالم و توجه به طرف خداى تعالى به تمام وجود، لذا در روايتوارد شده كه پيغمبر اكرم فرمود: من احب ان يستجاب دعاءه فليطب مطعمه و كسبهكسى كه دوست دارد دعاى او مستجاب شود بايداجابت دعا را در خوراك و كاسبى خود جستجو كند.
و نيز پيغمبر اكرم فرمود: ترك لقمه حرام احب الى الله من الفى ركعةتطوعا ورد دانق حرام يعدل عندالله سبعين حجة مبرورة
ترك يك لقمه حرام نزد خداوند متعالمحبوب تر است از دو هزار ركعت نماز مستحبى ، و يك دانه حرام را رد كردن نزد خداىتعالى برابر است با هفتاد حج پسنديده و مبرور.
و همچنين پيغمبر اكرم فرمود: العبادة مع اكل الحرام كالبناء على الرمل
عبادت با حرام خوردن مانند ساختمانىاست كه بر روى شن بنا شده باشدو دربعضى از روايات دارد: مانند ساختمانى اسن بر روى آب بنا شده باشد. علامه فيض مىفرمايد: از اين اخبار ده ادب ديگر استفاده مى شود، بعد به اين ترتيب آنها را مىشمرد:
1 - بيان حاجت و نام بردن آن در دعا، چنانچه امام صادق عليه السلام مىفرمايد: خداى تعالى اراده بنده را مى داند ولى دوست دارد كه حوائج نزد او ذكرشود.
2 - تعميم در دعا؛ يعنى دعاى عمومى كردن .
3 - پيغمبر اكرم (صلى اللهعليه و آله ) مى فرمايد: اگر يكى از شما دعا مى كند بايد عمومى دعا كند. مثلا براىهمه از خدا طلب سلامت و سعادت و روزى بنمايد.
4 - اجتماع در دعا؛ يعنى دستجمعىدعا كردن ، چنانچه از امام سجاد روايت شده كه : هيچ جمعيت چهل نفرى خدا را نمىخوانند مگر آن كه خداى تعالى ايشان را اجابت مى كند.
و اگر چهل نفر نبودند چهارنفر ده مرتبه خدا را بخوانند و اگر چهار نفر نبودند يك نفر چهل مرتبه تكرار كند،خداوند عزيز جبار دعاى ايشان را اجابت مى كند.
5 - گريه كردن در حال دعا. سيد بنطاووس در كتابعدة الداعىگويد اين از بزرگترين آداب و نقطه اوج آدابدر دعا كردن است لذا حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
اذا اقشعر جلدك ودمعتعيناك و وجل قلبك فدونك فقد قصد ولان جمود العين من قساوة القلب على ما ورد بهالخبر وهو يوذن بالسعد من الله سبحانه و فيما اوحى الله تعالى الى موسى يا موسىلاتطول فى الدنيا املك فيقسو قلبك وقاسى القلب منى بعيد
هرگاه پوست بدن تو لرزيد و اشك چشمتجارى شد و دل تو لرزيد در آن هنگام از آن حال استفاده كن و بدان به مقصود خود نائلشده اى زيرا خشكى چشم از قساوت قلب است چنان كه در روايت وارد شده و همان حال اعلاممى كند كه بنده از خدا دور است و از چيزهايى كه به موسى وحى شده كه اى موسى آرزوىخود را در دنيا دراز مكن تا گرفتار سنگ دلى شوى چون كسى كه سنگ دل شود از من دوراست.
6 - اعتراف به گناه كه منشاءدو چيز است :
اء - انقطاع الى الله ؛ يعنى منقطع شدن از مردم و توجه كامل بهخداوند متعال .
ب - شكسته نفسى و تواضع در مقابل عظمت حق تعالى چنان كه معصوم مىفرمايدمن تواضعلله رفعه الله
كسى كه براى خداى تعالى تواضع كند خدااو را بلند مى گرداندو خداى تعالى نزددلهاى شكسته است.
حضرت صادق عليهالسلام مى فرمايد: اذارق احدكم فليدع فان القلب لايرق الا حين يخلص
هر زمانى كه حالت رقت بر شما دست داددعا كنيد زيرا قلب رقت پيدا نمى كند مگر هنگامى كه خالص شود.
وشكس نيست كه گناه مانع استجابت دعا است . و در روايتاز حضرت صادق نقل شده كه درباره دعا مى فرمايد: انما هى المدحة ثم الثناء ثم الاقرار بالذنبثم المسئلة انه والله ما خرج عبد من ذنب الا بالاقراركه در اينحديث دعا را به مراتبى تقسيم مى كند:
اء - مدح و ثناى خداىتعالى
ب - اقرار به گناهان
ج - حاجت خواستن
سپس معصوم مى فرمايد: قسم به خدا به كسىاز گناهان بيرون نمى رود مگر به وسيله اقرار به گناهان .
6 - توجه قلبى ؛ يعنىدر حال دعا تمام اقبال و توجهش به طرف ذات مقدس باشد، زيرا كسى كه توجه به اونكند شايسته آن نيست كه به او توجه نمائى همان طور كه اگر كسى با تو سخن بگويد درحالى كه مى دانى توجهش به طرف تو نيست او مستحق است كه تو نيز به او توجه نداشتهباشى ، لذا اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: لا يقبل الله دعاء قلب لاه
خدا قبول نمى كند دعا را از دلى كه بهغير او مشغول است و نيز حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: اذا دعوت الله فاقبلبقلبك
هر گاه دعا مى كنى با دل خود توجه بهخداى تعالى كن.
7 - اول دعا بعدحاجت خواستن . پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به ابوذر فرمود: الا اعلمك كلمات ينفعكالله عزوجل بهن قال بلى رسول الله ، قال : احفظ الله تجده امامك تعرف الى الله فىالرخاء يعرفك فى الشدة
اى ابوذرتعليم ندهم به تو كلماتى كه به وسيله آنها خداوند بتو سود مى رساند؟ عرض كرد بلى يارسول الله . حضرت فرمود خدا را فراموش نكن هميشه او را جلو خود مى بينى (يعنى ترااز بلاها حفظ مى كند) در هنگام آسايش خدا را بشناس در شدت به داد تو مى رسد.
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: كسى كهاز بلا و مصيبتى مى ترسد و قبل از نزول مصيبت دعا كند آن مصيبت بر او وارد نمىشود.
8 - دعا براى برادران و در خواست دعا از ايشان ، لذا از حضرت صادق عليهالسلام نقل شده كه فرمود: من قدم اربعين من المؤ منين ثم دعا استجيب له
كسى كه اول براى چهل نفر از مومنيندعا كند بعد براى خودش دعا كند خدا دعاى او را اجابت مى نمايد.پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: هيچ دعائىسريعتر از دعاى مومنى كه براى برادر غائبش مى كند به اجابت نمى رسد.
و نيز حضرتصادق عليه السلام فرمود: دعاء الرجل لاخيه بظهر الغيب يدر الرزق و يدفع المكروه
دعاى شخصى پشت سر برادرش سبب زيادتىرزق و دفع شدت و مكروه مى شود.
9 - در حوائج خود بر غير از خدا تكيه نكند، چنان كه خداى تعالى مى فرمايد: و من يتوكل على الله فهوحسبه
كسى كه برخدا تكيه كند خدا امر او را كفايت مى كند.
و نيز حفض بن غياث از امام صادق عليهالسلام نقل مى كند كه فرمود: اذا اراد احدكم ان لا يسل ربه شيئا الا اعطاه فليياس منالناس كلهم ولايكون له رجاء الا [من ] عندالله فاذا علم الله ذلك من قلبه لم يسلهشيئا الا اعطاه
هر گاه مى خواهيد يكى از شما هر چه ازخدا بخواهد خدا به او عطا فرمايد بايد از تمام مردم ماءيوس شود و اميدى جز به خدانداشته باشد وقتى كه اين حالت را خداى تعالى در باطن او يافت هر چه از او بخواهد بهاو عنايت مى كند.
10 - از حضرت صادقعليه السلام روايت شده كه فرمود: در دعا رعايت ادب كن و ببين چه كسى را مى خوانى وچگونه مى خوانى و براى چه مى خوانى و عظمت و كبريائى او را در نظر بگير كه بر سر وباطن تو آگاه است و آنچه از حق باطل در دل تو هست آنها را مى داند، و ضمنا هلاك ونجات خود را بشناس تا گاهى به عوض اين كه دعا براى نجات خود كنى دعا براى هلاك خودننمايى ، و بدان اگر چنانچه خدا ما را امر به دعا نمى كرد ولى خالصانه او را مىخوانديم ما را اجابت مى نمود پس به طريق اولى ما را اجابت مى كند در صورتى كه ما راامر كرده به دعا نمودن . از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) سوال كردند كهاسم اعظمكدام است فرمود: كل اسم من اسماء الله اعظم و فرغ قلبك عن كل من سواه و ادعهباى اسم شئت
هر اسمى از اسماء خداى تعالى اسم اعظماست ، دل خود را از غير خدا خالى كن و به هر اسمى مى خواهى او را بخوان ترا اجابتمى كند.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۹, ۱۱:۱۱ #2
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 685
- مورد تشکر
- 1,797 پست
- حضور
- 1 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 87
- آپلود
- 11
- گالری
-
44
.:. کمیل و دعایش .:.
- كميل و دعايش.. » قسمت سوم «
- سخنان على عليه السلام بهكميل...
در خلال مطالعات بر خورد نمودم بهملحقات تفسيراصفىتاءليف محقق ارجمند و فيلسوف و فقيه بزرگوار مرحومفيض كاشانى كه در آنجا نقل از نسخه نفيس منحصر به فردى از نهج البلاغه سخناناميرالمؤ منين را بهكميلذكر كرده كه شايد در خيلىنسخه هاى نهج البلاغه نباشد و در آن در حدود صد مرتبه اميرالمؤ منين (ياكميل) مى فرمايد كه داراى دستوراتى اخلاقى و عرفانى و توحيدىاست ، لذا براىكميلاين جزوه در اينجا با ترجمه ذكر مىنماييم تا - ان شاء الله مورد استفاده عموم برادران و خواهران قرار گيرد.
روايتاز حسن بن شعبه حرانى صاحب تحف العقولاست كه با يك سلسلهاسناد از سعد بن زيدبن ارطاة نقل مى كند كه گويد: كميلبن زياد را ديدم و از فضائل اميرالمؤ منين از او سؤ ال كردم ، در جواب گفتمى خواهى تو را خبر دهم به وصيتى كه اميرالمؤ منين به من نموده و آن وصيت براى توبهتر است از دنيا و هر چه در آن است . در جواب گفتم : آرى ، بعد گفت اميرالمؤ منينبه من چنين وصيت نمود.
ياكميلسم كل يوم باسم الله وقل لاحول ولا قوة الا بالله . و توكل على الله واذكرنا و سم باسمائنا وصل علينا. وادربذلك على نفسك و ما تحوطه عنايتك ، تكف شر ذلك اليوم ان شاء الله.
اىكميل! هر روزبسم الله الرحمن الرحيمبگو، و سپس ذكرلاحول ولا قوة الا باللهرا بخوان و توكل بر خدا كن ، سپس اسامى ، ائمه معصومين ) را بگو و بر آنها درود و صلوات بفرست و به خدا پناه ببر و بعد به ما پناهنده شود، وهمچنين خود و اولاد و آنچه دارى ، همه را به خدا و ما بسپار، از شر آن روز مصونخواهى ماند.
ياكميلان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) ادبه اللهوهو (عليه السلام ) ادبنى و انا اودب المؤ منين و اورث الاداب المكرمين.
اىكميل! به تحقيق ، پيغمبر را خدا ادب آموخت ، و پيغمبر مرا ادب آموخت و من مؤمنين را ادب مى نمايم . آداب را من براى بزرگان به ارث گذاشتم .
ياكميلمامن علم الا و انا افتحه و مامن سر الا القائم (عليهالسلام ) يختمه.
اىكميل! هيچ علمى نيست مگر آنكه من آن را افتتاح كردم . و هيچچيزى نيست ، مگر آنكه امام قائم (عج ) آن را ختم كند.
ياكميلذريهبعضها من بعض و الله سميع عليم
اىكميل! (پيامبران و ائمه معصومين از يك نسل وشجره طيبه هستند كه ) بعضى تز ايشان از بعضى ديگرند، و خداوند شنوا و آگاه است.
ياكميللا تاخدالا عنا تكن منا
اىكميل! علمت را جز از مامگير، تا از ما محسوب شوى.ياكميلمامن حركة الافانت محتاج فيها الى معرفة
اىكميل! هر حركت و كارى از تو نياز به شناخت دارد (بايددر كارها با شناخت و معرفت وارد شوى.
ياكميلاذا اءكلت الطعام فسمباسم الذى لايضر مع اسمه داء و فيه شفاء من كل الاسواء.
اىكميل! هنگام غذاخوردن ،بسم اللهبگو كه با آن ، هيچ چيز ضرر نمى رساند. و در اسم خداى شفاىهر دردى است .
ياكميلوآكل الطعام ولا تبخلعليه ، فانك لن ترزق الناس شيئا و الله يجزل لك الثواب بذلك احسن عليه خلقك . وابسطجليسك . ولا تتهم خادمك.
اىكميل! هنگام غذا خوردن ، كسانى را با خود در غذا خوردنشريك كن و بخل مكن ، زيرا تو مردم را رزق نمى دهى . و خدا در اين كار تو را ثواببسيار عطا مى فرمايد. اخلاق خود را با وى (كسى كه با تو غذا مى خورد) نيكو كن و باگشاده روئى با وى برخورد كن و به خدمتگذار خود تهمت مزن و با او خشن رفتار نكن .
ياكميلاذا اكلت فطول اكلك ليستوفى من معك و يرزق منه غيرك
اىكميل! هنگامى كه مشغول غذا خوردن مى شوى ، غذا خوردن خود راطول بده تا كسانى كه با تو غذا مى خورند سهم خود را از سفره برگيرند. (و ديگران نيزاز غذا و روزى خود استفاده كنند.
ياكميلاذ استوفيت طعامك فاحمد الله على ما رزقك بذلك صوتكيحمده سواك فيعظم بذلك اجرك.
اىكميل! وقتى كهاز غذا خوردن فارغ شدى ، سپاس خدا را در مقابل روزى كه به تو داده ، به جا بياور وهنگام سپاسگزارى صداى خود را بلند كن تا ديگران نيز سپاسگزارى كنند و بدين وسيلهاجر تو زياد شود.
ياكميللا توقرن معذلك طعاماودع فيها للماء موضعا و للريح مجالا ولا ترفع يدك من الطعام الا و انت تشتهيه ، فانفعلت ذلك فانت تستمرئه ، فان صحة الجسم من قله الطعام و قله الماء.
اىكميل! معده خود را پر از غذا نكن و جائى براى آب و تنفس باقى نگهدار و دست ازغذا خوردن برمدار مگر زمانى كه هنوز به آن مايل باشى و اگر چنين كنى ، از غذا نيرومى گيرى (يعنى غذا خوب جذب مى شود) و بدان كه سلامت بدن از كم خوردن و كم نوشيدناست .
ياكميلالبركة فى مال من اتى الزكاة و واسى المؤ منين و وصلالاقربين.
اىكميل! بركت در مال كسى است كه زكات مى دهد و به مؤ منان يارىمى كند وصله رحم مى كند.
ياكميلزد قرابتك المؤ من علىما تعطى سواه من المؤ منين وكن بهم اراف و عليهم اعطف . و تصدق على المساكين.
اىكميلبه قوم خويش مؤ من خود، بيشتر از قوم خويش غير مؤ منت عطا و بخشش كن و بهآنها مهربانتر باش و نسبت به آنان بيشتر عطوفت كن و به فقرا و مساكين صدقه بده .
ياكميللا ترد سائلا و لومن شطر حبة عنب اوشق تمرة ، فان الصدقةتنمو عندالله.
اىكميل! نيازمندى رامحروم نگردان ولو به نصف دانه انگور ياخرما باشد، بدرستيكه صدقه نزد خدا رشد مى كند.
ياكميلاحسن حليةالمؤ من التواضع و جماله التعفف و شرفه التفقه و عزه ترك القال و القليل.
اىكميل! بهترين زينت و آرايش مؤ من ، فروتنى . است و جمال او عفت و شرف او يادگرفتن (احكام دين ) و آبروى او، ترك بگو و مگو مى باشد.
ياكميلفى كل صنف قوم ارفع من قوم ، فاياك و مناظرة الخسيس منهم و ان اسمعوك و احتمل وكن من الذين و صفهم اللهو اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.
اىكميل! در هرصنفى ، قومى است كه بعضى (از نظر فكرى ) بالاتر از بعضى ديگرند.
پس بپرهيز ازبحث و كشمكش با انسانهاى پست . و اگر بگفته تو گوش فرا داد از او تحمل كن و از آنهاباش كه خدايتعالى ايشان را توصيف كرده كه مى فرمايد: هر گاه طرف خطاب نادانان قرارگيرند، با آرامش با آنها برخورد مى كنند. (يعنى ناسزاى آنها را تحمل مىكنند.
ياكميلقل الحق على كل حال ووادالمتقين و اهجر الفاسقين و جانبالمنافقين ولا تصاحب الخائنيناىكميل! در هر حال حق را بگو و پشتيبانپرهيزكاران باش از فاسقين دورى كن و از منافقين اجتناب كن و با خائنين همنشين مباش .
ياكميللا تطرق ابواب الظالمين للاختلاط بهم و الا معهم و اياكان تعظمهم و ان تشهد فى مجالسهم بما يسخط الله عليك و ان اضطررت الى حضورهم فداومذكر الله و التوكل عليه و استعذ بالله من شرورهم و اطرق عنهم و انكر بقلبك فعلهم واجهر بتعظيم الله تسمعهم ، فانك بها تويد و تكفى شرهم.
اىكميل! در ظالمانرا مكوب براى آنكه با آنها رفت آمد داشته باشى و با آنها كسب مال يا اعتبار كنى وبپرهيز از تعظيم كردن و اطاعت ايشان يا حضور در مجالس ايشان به كارى كه سبب غضب خدابرتوگردد و اگر به حضور در مجلسشان ناچار شدى دائما به ذكر خدا باش و بر او توكل كنو از شر آنها به خدا پناه ببر و به تجملات آنها توجه نكن و در دل كارهاى آنها رامنكر باش و پيش آنها به خدا تعظيم كن و عظمت خدا را به آنها گوشزد نما زيرا تو بدينوسيله تاءييد مى شوى و از شر آنها ايمن مى مانى .
ياكميلان احب ماتمتثله العباد الى الله بعد الاقرار به و باوليائه التعفف و التحمل و الاصطبار.
اىكميل! بهترين كارى كه بندگان خدا پس از اقرار به خدا واولياى خدا، مى توانند انجام دهند، عفت و بردبارى و صبر است .
ياكميللاتا الناس اقتارك و اصبر عليه احتسابا بعزوتستر.اىكميلفقر و ناچارى خود را به مردم آشكار مكن و بر آنها صبر كن و براى خشنودى خداو با عزت آنها را بپوشان .
ياكميللاباس ان تعلم اخاك سرك . و من اخوك ؟ اخوك ، الذى لايخذلك عند الشديدة ولا يقعد عنك عند الجريرة ولا يدعكختى تساله ولا يذرك و امرك حتى تعلمه ، فان كان مميلا فاصلحه.
اىكميلباكى نيستكه برادرت را از سر خود آگاه سازى ، اما كدام برادر؟ كه هنگام سختى تراپست نگرداندو هنگام جرير، (زيانهاى مالى ) پشتيبان تو باشد و عقب نشينى نكند و اگر چيزى از اوبپرسى بر تو خيانت نكند و تو را تنها نگذارد تا بداند كه تو گرفتارى ندارى و اگرگرفتارى داشته باشى آن را اصلاح كند.
ياكميلالمؤ من مراة المؤ من ،لانه يتامله فيسد فاقته و يجمل حالته.
اىكميل! مؤ منآئينه مؤ من است يعنى عيب هاى او را به او مى گويد و تفقد حال او مى كند و در فقربيمارى او را يارى مى كند.
ياكميلالمومنون اخوة و لاشى ءآثر عند كل اخ من اخيه
اىكميلمؤ منين بايكديگر برادرند و هيچ چيز نزد برادر اولى و بهتر از برادر نيست .
ياكميلان كم تحب اخاك فلست اخاه ، ان المومن من قال بقولنا،فمن تخلف عنه قصر عنا و من قصر عنا لم بلحق بنا و من لم يكن معنا ففى الدرك الاسفلمن النار.
اىكميل! اگر برادرت را دوست ندارى برادرش نيستى مؤ من كسى استكه پيرو ما ائمه معصومين باشد و گفتار ما را بگويد پس كسى كه از گفتار ما تخلف كنداز ما بريده و كسى كه از ما جدا شود به ما ملحق نمى گردد و با ما نمى باشد پس (درآن صورت ) در درك اسفل از آتش است .
ياكميلكل مصدور ينفث فمن نفثاليك منا بامر امرك بسترد فاباك ان تبديه وليس لك من ابدائه توبه و اذا كم يكن توبهفالمصير الى لظى.
اىكميل! هر افسرده دلى كه دل اندوه بار دارد اظهار درد دل مىكند، پس كسى كه اظهار درد دل با تو نمود آن را مستور كن مبادا آن را براى غيراظهار و افشا كنى ، زيرا افشاى آن توبه ندارد و گناهى كه توبه نداشته باشد عاقبت آنآتش دوزخ است .
ياكميلاذاعة سر آل محمد (صلواتالله عليهم ) لايقبل منها ولا يحتمل احد عليها و ما قالوه فلا تعلم الا مومناموفقا.
اىكميلفاش كردن سر آل محمد (صلى الله عليه و آله ) قابل جبرانو گدشت نيست و از كسى تحمل نمى شود و سر آل محمد (صلى الله عليه و آله ) را جز بهمومن موفق و با هوش نگوئيد.
ياكميلقل عند كل شدة : لاحول ولا قوة الا باللهتكفها و قل عند كل نهمة : الحمدللهتزددمنها. و اذا ابطات الا رزاق عليك فاستغفرالله يوسع عليك فيها.
اىكميلدر هنگام هر شدت و سختى بگولاحول ولا قوة لا باللهكه خدايتعالى بوسيله آن ترا نجات مى دهد. و نزد نعمت بگوالحمدللهكه خداوند آن را فزونى مى بخشد. پس هنگامى كه رزق تو ديرتررسيد استغفار كن خداوند در كار تو گشايش مى دهد.
ياكميلانه مستقرو مستودع فاحذر ان تكون من المستود عين و انما يستحق ان يكون مستقرا اذا لزمت اجادةالواضحة التى لا تخربك الى عوج ولا تزيلك عن منهج.
اىكميل! ايمان بردو قسم است : مستقر و مستودع ، (يعنى ايمان ثابت و ايمان عاريتى ) بپرهيز از ايمانعاريتى ، و اگر مى خواهى حتما مستحق آن باشى كه ايمان مستقر داشته باشى ، هنگامى بهآن موفق مى شوى كه ملازم راه و روش باشى كه ترا به راه انحرافى نكشاند و از راه دستبر نگرداند:
ياكميللا رخصة فى فرض ولا شدة فى نافلةاىكميل! براى كسى اجازه نيست واجبى را ترك كند و در انجام مستحبات به زحمت و مشقت بيفتد (يعنى در صورت مشقت داشتن نوافل ، ترك آن جايز است.
ياكميلانجبولايتنا من ان يشركك الشيطان فى مالك و ولدكاىكميلبه وسيله ولايتو دوستى خود را نجات ده كه شيطان در مال و اولاد تو شركت نكند.
ياكميلان ذنوبك اكثر من حسناتك و غفلتك اكثر من ذكرك و نعمالله عليك اكثر من عملك
اىكميل! به تحقيق كه گناهان تو بيشتر از كارهاى نيك تواست و غفلت تو از ياد خدا بيشتر از ذكر و ياد خداست و نعمتهاى خدا بيش از عمل وكارهاى تو است .
ياكميلانك لا تخلو من نعم اللهعندك و عافيته اياك ، فلا تخل من تحميده و تمجيده و تسبيحه و تقديسه (و شكره ) وذكره على كل حال.
اىكميلبيرون از نعمتهاى خدا نيستى ، در حالى كه عافيت را به توعنايت كرده (يعنى سرآمد تمام نعمتها عافيت است ) بنابراين هيچگاه از حمد و تمجيد وتسبيح و تقديس و شكر گزارى و ياد او فارغ مباش (يعنى سلامت ، بدان واجد همه نعمتهاىخدا هستى بنابراين ، غفلت از سپاسگزارى او مكن و در همه حال به ياد او باش .
ياكميللا تكونن من الذين قال اللهنسوالله نسيهم انفسهمو نسبهم الى الفسق فهم فاسقون.
اىكميل! سعى كن ازآنهائى نباشى كه خداى تعالى درباره آنها فرموده : آنها خدا را فراموش كردند، پس خدا خودشان را از ياد خودشانبردو نسبت فسق به آنها داد پس آنهافاسقند.
ياكميلليس الشان ان تصلى و تصوم و تتصدق ، الشان ان تكونالصلاة بقلب نقى و عمل عندالله مرضى و خشوع سوى و انظر فيما تصلى و على ما تصلى انلم يكن من وجهه وحله فلاقبول.
اىكميل! كار (شاءن ) آن نيست كه نماز بخوانى و روزه بگيرى و صدقه دهى ؛ بلكه كار آنست كه نماز تو باقلب پاكيزه و كار خدا پسند و خشنوع كامل باشد و ببين در چه لباسى و بر چه زمين وفرشى نماز مى گزارى ؟ اگر از راه مشروع و حلال نيست نماز تو قبول نخواهدشد.
ياكميلاللسان ينزح من القلب و القلب يقوم بالغذاء فانظر فيماقلبك و جسمك فان لم يكن ذلك حلالا لم يقبل الله تسبيحك ولا شكرك.
اىكميل! زبان آنچه مى گيرد و مى گويد، از دل است و دل انسان قوامش به غذا است .
ببين دل خود را به چه وسيله تغذيه مى كنى ؟ اگر از راه حلال نيست ، خداى تعالىتسبيح و ذكر ترا نمى پذيرد.
ياكميلافهم و اعلم انا لانرخصفى ترك اداء الامانة لاحد من الخلق ، فمن روى عنى فى ذلك رخصة فقد ابطل و اثم وجزاوه النار بما كذب ، اقسم لسمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) يقول لى قبلوفاته بساعة مرارا ثلاثا: يا اباالحسن اءد (اء) الامانة الى البر و الفاجر فيما جلو قل حتى الخيط و المخيط.
اىكميلبفهم وبدان ما كسى را از مردم در ترك امانتها رخصت نمى دهيم ، پس كسى كه از من نقل كندچنين رخصتى را بتحقيق بيهوده و گناه است و پاداش او آتش است به واسطه دروغى كه گفته . سوگند ياد مى كنم هر آينه شنيدم از پيغمبر اكرم ، يك ساعت قبل از وفاتش كه سهمرتبه فرمود: يا اباالحسن ! (كينه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) است ) امانت رابه صاحبش رد كن ، خواه نيكوكار باشد يا بدكار، خواه امانت كوچك باشد يا بزرگ ولو يكرشته نخ باشد.
ياكميللاغزوالا مع امام عادل ولا نفل الا نفل الا من امام فاضلاىكميل! جنگ وجهادى نيست مگر با امام عادل (يعنى با اذن واجازه او) و استحبابى در نماز جماعت نيست مگر با امامى كه داراى فضيلت است (يعنىامام جماعت حتما بايد يك مزيت به ماءموم داشته باشد.
ياكميللولم يظهر نبى و كان فى الارض مومن تقى لكان فىدعائه الى الله مخطئا او مصيبا، بل و الله مخطئا حتى ينصبه الله لذلك و يوهله له .
اىكميل! اگر پيامبرى روى زمين ظاهر نمىشد و در روى زمين يك مؤ من پرهيزكار مى بود، هر آينه در دعاى خود به سوى خدا ياخطاكار بود و يا به هدف رسيدن و مصيب بود. (بعد فرمود) بلى قسم به خدا خطاكار بودتا اينكه خداى تعالى براى شما يك پيامبر مى فرستاد و به مقام پيامبرى او را منصوبمى كرد و اهلبيت و شايستگى او را گواهى مى نمود.
ياكميلالدين لله فلا يقبل الله من احد القيام به الا رسولااونبيا اووصيا.
اىكميل! دين ، دين خداست . و خداوند قيام بر دين را از هيچ كس نمى پذيرد مگر از رسول يا نبى يا وصىباشد.
ياكميلهى نبوة و رسالةو امامة و ليس بعد ذلك الاموالين متبعين او عامهين مبتدعين ، انما يتقبل الله منالمتقين .
اىكميل! رهبرى جامعه مسلمين بهواسطه ) نبوت و رسالت و امامت است و غير از اينها، يا ولايت از طرف امام دارند يامتحير و بدعتگزار. بدرستى كه خداوند كارهاى نيك را از پرهيزكاران مىپذيرد.
ياكميلان الله كريمحليم عظيم رحيم دلنا على اخلاقه و امر نابالا خذبها و حمل الناس عليها، فقد اديناهاغير متخلفين و ارسلناها غير منافقين و صدقناها غير مكذبين و قبلناها غير مرتابين .
اىكميل! خداى تعالى كريم و حليم و عظيم ورحيم است خداوند دلالت كرده ما را به اخلاق و صفات خويش . امر كرده ما را كه اخلاقاو را در خود پياده كنيم و مردم را نيز وادار به آن اخلاق نمائيم . پس به تحقيق ما،اين وظيفه را ادا نموديم و بدون تخلف و دو روئى ، آن را به مردم رسانيديم و بدونتكذيب احكام و دستورات الهى را تصديق نموديم و بدون شك و ترديد آن را قبول كرديم .
ياكميللست و الله متملقا حتى اطاع ولا ممنيا حتى لا اعصى ولامائلا اطعام الاعراب حتى انحل امرة المومنين وادعى بها.
اىكميل! به خداقسم ، من آن نيستم كه چاپلوسى كنم تا مرا اطاعت كنند. و اين تمنا را ندارم كه با منمخالفت نكنند و رشوه به اعراب نمى دهم كه مرا اميرالمؤ منين بگويند.
توضيح آنكهاين اوصافى را اميرالمؤ منين مى شمارد، اوصافى است كه در معاويه و معاويه صفتانوجود دارد چون معاويه گاهى نهايت چاپلوسى را مى كرد براى اغفال مردم و آرزوى او اينبود كه مردم با آرمانهاى سياسى او مخالفت نكنند.
ياكميلانما حظىمن بدنيا زائلة مدبرة و نحظى باخرة باقية ثابتة.
اىكميل! كسانى كهاز دنيا بهره و رشدند، بهره دنيا زوال پذير وگول زننده است و بهره ما از آخرت ،باقى و ثابت است .
ياكميلان كلا يصير الى الاخرةوالدى نرغب فيه منها رضى الله والدرجات العلى من الجنة التى يورتها من كانتقيا.
اىكميل! تمام مردم به سوى آخرت مى روند، ولى چيزى كه ما ازآخرت مى خواهيم رضاى خدا و درجات عاليه بهشت است كه از خداى تعالى آن را بهپرهيزكاران ارث مى دهد.
ياكميلمن لايسكن الجنة فبشرةبعذاب اليم و خزى مقيم :
اىكميل! كسى كهساكن بهشت نشد پس مژده او را به عذاب دردناك و پستى دائمى.
ياكميلانا احمد الله علىتوفيقه و على كل حال اذا شئت فقم
اىكميل! من خداى را در هر حال سپاس مى گذارم بر توفيقى كه به من عنايت فرموده (سپس فرمود) اگر خواستى بروى برخيز يعنى وقت تمام شده كه اين خود دستورى است درباره نظم در وقتو كارها.
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۹, ۱۱:۱۲ #3
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 685
- مورد تشکر
- 1,797 پست
- حضور
- 1 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 87
- آپلود
- 11
- گالری
-
44
.:. کمیل و دعایش .:.
- كميل و دعايش.. » قسمت دوم «
- مدرك دعاىكميل
برخى از مدارك دعاىكميلو يا كتابهاى كه اين دعا را نقل كرده اند عبارتنداز:
1 - ابوجعفر محمد بن حسن على شيخ طائفه حقه شيعه معروف به شيخ طوسى (رضوانالله عليه ) متولد 385 و متوفى 460 كه به عقيده كليه علماى رجال از اكابر علماىشيعه و مرجع فضلاى زمان بوده و دو كتاب از كتب اربعه (تهذيب و استبصار) از آثار آنبزرگوار است . و بسيار جليل القدر و عظيم المنزله و در تمام علوم دينى خبير و درعلم و عمل و كمالات نفسانى بى نظير بوده است . وى در كتابمصباح المتهجددرباره دعاىكميلچنين گويد: روايت شده كهكميلبن زياد اميرالمؤ منين را ديد كه : در شب نيمه ماه شعباندر حال سجده اين دعا را مى خواند سپس شروع مى كند به دعاى مشهوركميل.
2 - علامه بهبهانى (معروف به استاد الكل فى الكل ) متوفى 1206 كه در حدود دويست تاءليف دارد، در تعليقات خود راجع بهكميلمى گويد: و هو المنسوب اليه الدعاء المشهوره
كميلكسى است كه دعاى مشهور منسوب به او است.
3 - علامه مجلسى (ملا محمد باقر متوفى 1111 صاحب كتاب بزرگبحار الانواركه چاپ جديد آن يكصدو ده جلد شده است ) دركتابزاد المعادكه كتابى است در ادعيه در اعمال شب نيمه شعبان چنين مىگويد: چون دعاىكميلبن زياد كه از خواص اصحاب حضرتاميرالمؤ منين (عليه السلام ) است بهترين دعاهاست و از دعاهاى اين شب است و دراوقات ديگر نيز مى توان آن را خواند با ترجمه ، در اينجا ايراد مى نمايد كه در وقتخواندن يادآور معانى آن باشند تا فائده اش تمامتر و ثوابش عظيم تر باشد.
نكته اىكه بايد ذكر شود اينست اين قسمت از روى نسخه خطى زاد المعاد نوشته گرديده كه در آخرنوشته شده : كه اين نسخه از روى دستخط خود مجلسى نوشته شده است كه تاريخ آن 1107است ، كه تقريبا چهار سال قبل از وفات مجلسى بوده .
4 - سيد بن طاووس متوفى سال 665 كه از بزرگان علماى شيعه و بعضى گفته اند جزوكسانيست كه به زيارت حضرت مهدى (عليه السلام ) مشرف شده در كتاباقبالالاعمالروايت كرده كهكميلبن زياد گفت : روزى با مولايم حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در مسجد بصره نشسته بودم ، شب نيمه شعبان را يادآور شديم ، حضرتفرمود هر بنده اى آن شب را به عبادت و احياء بگذارند و دعاى حضرت خضر عليه السلامرا در آن شب بخواند البته دعاى او مستجاب گردد. چون حضرت به منزل آمد شب به خدمتاو رفتم ، چون مرا ديد پرسيد اىكميلبراى چكار آمده اى . عرض كردم براى دعاى خضر آمده ام ، فرمود بنشين ، اىكميل! چون اين دعا را حفظ نمايى و هر شب جمعه يك مرتبه و يا در هر ماهى يك مربتهو يا در هر سالى سك مرتبه ، يا در هر عمرى يك مرتبه بخوانى شر دشمنان از او دفع وخدا تو را يارى مى كند و رزق و روزى تو زياد مى گردد و گناهان تو آمرزيده گردد، اىكميل! چون مدتى زياد در مصاحبت من به سر بردى تو راشايسته آن ديدم كه با اين دعاى مبارك ممتاز و سرافراز گردانم . پس فرمود بنويس وخود حضرت املاء فرمودند و من نوشتم . سپس سيد بن طاووس شروع مى كند به نقل دعاىمعروف .
5 - محدث قمى (حاج شيخ عباس ) صاحبمفاتيح الجناندرمنتهى الآمالدر شرح حالكميلگويد: دعاىمشهور كه در شب نيمه شعبان و شبهاى جمعه مى خوانند منسوب به آن جناب است .
لازمبه تذكر است كه مرحوم حاج شيخ عباس قمى جزو علماء رجالى است كه معروف است . مرحومآيت الله العظمى بروجردى گاه گاه در علم رجال به ايشان مراجعه مى كرد.
6 - مرحومحاج ميرزا هاشم خراسانى كه خود محققى كم نظير بوده در كتاب ارزنده اشمنتخب التواريخدر شرح حالاتكميلبعد از آن كهجريان شهادتش را به دست حجاج نقل مى كند مى گويد: دعاىكميلكه در شبهاى جمعه و شب نيمه شعبان خوانده مى شود منسوب به ايشان است .
7 - علامه معاصر حاج شيخ محمد تقى شوشترى در كتابقاموس الرجالدر شمن حالاتكميلمى گويد: صاحب دعاى منسوب به او كاردر شبهاى جمعه و نيمه شعبان خوانده مى شود. البته در ضمن روايت سيد بن طاووس را نقلمى كند كه مذكور شد.
8 - شيخ كفعمى (ابراهيم بن على بن الحسن جبل عاملى ) ازعلماى قرن هشتم كه در اكثر علوم اسلامى ماهر و مردى زاهد و با تقوى بوده است وداراى كتابهاى متعددى از آن جمله كتاببلدالامينومصباح كفعمىكه جزو كتب دعا و بسيار معروف است در اعمال نيمه شعبان درضمن دعاهاى آن شب مى گويد: ثم ادع بماروى ان اميرالمؤ منين يدعوا به ليله النصف منشعبان و هو ساجد.
يعنى در نيمه شعبان اين دعا را كه ازاميرالمؤ منين روايت شده بخوان كه حضرت در حال سجود آن را مى خواند.
محدث قمىتاريخ وفات كفعمى را نقل نمى كند ولى مى گويد تاريخ تصنيف كتاب مصباح 895 است . بعددر كتابهدية الاحبابگويد: كفعمبر وزنزمزمقريه اى است از جبل عامل .
نويسنده اين اوراق گويد: ازمطالب گذشته اين طور نتيجه مى گيريم كه : 1كميلازشخصيتهاى بزرگ مورد اطمينان بلكه صاحب سر اميرالمؤ منين بوده است و علماى رجال همهاو را مورد اطمينان دانسته اند.
2 - بزرگانى كه ذكر شدند اين دعا را بهكميلنسبت داده اند.
3 - اصطلاحى در ميان علماى ما است تحتعنوانتسامح در ادله سنن: يعنى آن طورى كه در ادله واجباب بحث و تحقيقو دقت مى كنند كه اين روايت يا روايات بايد با چه شرائطى باشد تا يك حكم واجب ياحرام را از آن استتباط كنند، آن شرائط را در مستحبات لازم نمى دانند چون مستحباتامرى جزمى نيستند.
4 - بزرگانى كه شرح بر دعاىكميلنوشته اند - مانند حاج كلباسى كه از بزرگان محدثين و علماء بوده است وهمچنين علامه سبزوارى كه شرحى علمى بر آن نوشته - تكيه بر شهرت دعا نموده و اصلا آنرا مستغنى از بيان سند دانسته اند، و در خيلى از كتب ادعيه سندى براى دعا ننوشتهاند يعنى شهرت آن به قدرى بوده است كه احساس نياز به ذكر سند نكرده اند.
5 - فقرات دعا و جامعيت آن جهات فصاحت و بلاغت آن كاشف است كه از منشآت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است .
6 - سنخيت دعا با دعاهاى اميرالمؤ منين .
7 - يك عملمستحب كه مناجات با خدا است و در هر حال مطلوبست چنانكه خطاب به موسى شداذكرنى على كل حال
يعنى موسى ! در هر حالى مرا ياد كن - و بيش از اين نياز به دليل ندارد بهخصوص اگر به رجاء ثواب خوانده شود - و الله العالم .
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۱۹, ۱۱:۱۳ #4
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 685
- مورد تشکر
- 1,797 پست
- حضور
- 1 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 87
- آپلود
- 11
- گالری
-
44
.:. کمیل و دعایش .:.
- كميل و دعايش.. » قسمت اول «
- بسم الله الرحمن الرحيم...
الحمدالله رب العالمين وصلى الله على محمد و آله الطاهرين .
قالالنبى (صلى الله عليه و آله ) الدعاءسلاح المؤ من
يكى از سنگرهاى مهم انقلاب اسلامى مراسمپرشكوه مذهبى - مانند حج ، نماز جمعه ، دعاىكميلوساير شعائر اسلامى - است كه قبل از انقلاب در بيدارى و آگاهى مردم و بعد از انقلابدر تثبيت و تداوم انقلاب نقش سازنده و مؤ ثرى داشته و دارند و هميشه دشمن از ايندژهاى محكم خائف و درصدد بر هم زدن و تضعيف آنها بوده است ، و امروز هم بيش از پيش درصدد از هم پاشيدن اين اجتماعات است ؛ گاهى به وسيله ترور ائمه جمعه و يا درمراسم حج بوسيله بى محتوا كردن آن از خاصيتش كه همان بيدارى مسلمين و مستضعفين است .
يكى از آن مراسم دعاىكميلاست كه برنامه اى معنوىو سازنده است كه بعد از انقلاب برنامه اى بسيار با شكوه و ملجاء اكثريت مردم وجايگاهى روحانى براى راز و نياز با خدا گرديده است . دشمن زخم خورده براى درهمريختن و تضعيف اين مراسم نيز توطئه كرده و مى كند، به خصوص از راه تشكيك و وسوسهاندازى ، از آن جمله اين كه اين دعا مدرك و سندى ندارد. لذا بعضى از برادران وجوانان عزيز از اين حقير خواستند كه دربارهكميلودعايش جزوه اى تهيه و در اختيار ايشان قرار دهم تا اين شبهه رفع بشود و اين دژالهى، يعنى مراسم دعايىكميلاز وسوسه هاى شيطانى محفوظبماند - و الله الموفق للصواب .
1 - كميلكيست 2 - مدرك دعاىكميل3 - سخنان على (عليه السلام ) بهكميل4 - فضيلت و اهميتدعا و آداب آن.
كميلكيست ؟
دانشمندان علم رجال و درايه دربارهكميلچنين گفته اند:
شيخ طوسى در كتاب رجال خودكميلرا از اصحاب اميرالمؤ منين و امام حسن مجتبى (عليهماالسلام ) ذكر كرده است .
ابن ابى الحديد كه از علماء بزرگ اهل سنت استدربارهكميلمى گويد: كان من شيعة على و خاصته
كميلاز شيعيان خاص اميرالمؤ منين بود.و حجاج بن يوسف او را با كسانى كه با او در پيروى ازاميرالمؤ منين شريك بودند - به جرم شيعه بودن به قتل رسانيد. او مى گويد: كميلعامل و فرماندار اميرالمؤ منين بود در شهرى به اسمهيتكه گويا در كنار فرات بود، ولىكميلدر اداره كردن حوزه ماءموريتش تسلط كافى نداشته بطورى كه لشكر معاويه بعضىاز آباديها و روستاهاى او را مورد حمله قرار داد وكميلنتوانست از آنها دفاع بكند و اين براى او نقطه ضعفى بود و براى جبران كردنآن به بعضى از قرائى كه تحت تصرف معاويه بود حمله نمود. اميرالمؤ منين به او اعتراضكرد و اين جمله ارزنده را فرمود:
ان من العجر الحاضر اءن يهمل الوالى ما وليه و يتكلف ماليسمن تكليفه
يكى از دلائل ضعف يك مسؤ ول اين است كه موارد وظيفه خود راانجام ندهد و چيزى كه وظيفه او نيست آن را انجام دهد.
ذهبى كه يكى از علماى بزرگ اهل سنت است دربارهكميلچنين مى گويد: كان شريفا مطاعا ثقة عابدا على الشيعة قليل الحديث قتلهالحجاج
كميلمردى شريف و در ميان قومش مورداحترام بود و دستورات او را اطاعت مى كردند. مردى مورد اطمينان و در پيروى اميرالمؤمنين و اطاعت خدا مى كوشيد و كم سخن ، مى گفت قاتل او حجاج بن يوسف بود.
علامه معاصر صاحب قاموس الرجال در توثيقكميلمى گويد: سيد بن طاووس كه از علماى بزرگ است دركتابكشف المحجةكه آن را براى فرزندش نوشته و وصاياى خود را باو مى نمايدمى گويد: بعد از جنگ نهروان مردم از اميرالمؤ منين راجع به خلفاء سؤ ال نمودند،حضرت به عبدالله بن عباس فرمود كه ده نفر از اشخاص مورد اطمينان را براى گواهىاحضار كن ، يكى از آنهاكميلبود كه حضرت او را مورداطمينان قرار داد.
مرحوم حاج ميرزا هاشم خراسانى در كتاب منتخب التواريخ ،معاصرين اميرالمؤ منين را به سه دسته : حواريين ، ياران ، و خواص اصحاب آن حضرتتقسيم مى نمايد.
حواريين اميرالمؤ منين را چهار نفر: عمر و بن حمق خزاعى ، ميثمتمار، محمد بن ابى بكر و اويس قرنى ذكر كرده . و خواص اصحاب حضرت بسيارند، از جملهآنهاكميلبن زياد را ذكر نموده . سپس مى گويد: كميلاز بزرگان تابعين بود كه حجاج بن يوسف در سال هشتاد و سههجرى در سن نود سالگى او را به قتل رسانيد.
شيخ مفيد كه از بزرگان شيعى متوفى 413 و مورد توجه ولى عصر بوده است ، در كتاب ارزنده اش الارشاد مى گويد: هنگامى كهحجاج فرماندار كوفه شدكميلبن زياد را طلبيد، جنابكميلچون خون آشامى حجاج را مى دانست مدتى متوارى شد. حجاج حقوق و مزاياى طائفه و قومكميلرا قطع كرد. وقتىكميلفهميد با خود انديشيد كه من در سنين پيرى هستم وشايسته نيست كه خوشاوندانم به واسطه من در مضيقه و ناراحتى قرار گيرند، لذا خود رابه ماءموران حجاج معرفى نمود. وقتى چشم حجاج بهكميلافتاد گفت من خيلى دوست داشتم كه به تو دست يابم . كميلگفت : از عمر من چيزى باقى نمانده ليكن موعد خداى تعالى است و بعد از قتلنيز حسابى است و مولايم اميرالمؤ منين (سلام الله عليه ) به من خبر داده كه تو قاتلمنى . حجاج گفت : آرى ، تو در كشتن عثمان شركت داشته اى . سپس حجاج ملعون امر كردگردن اين پير مرد صحابى را با شمشير زدند.
صدوق (عليه الرحمه ) كه از بزرگانعلماى شيعى و در حدود دويست كتاب و تاءليف از او به جاى مانده در كتاب امالى خودگويد: اميرالمؤ منين دستكميلرا گرفت و به صحرا برد وآهى كشيد و فرمود:
الناس ثلثة عالم ربانى و متعلم على سبيل نجاة و همج رعاعاتباع كل ناعق يميلون مع كل ريح لم يستضيئوا بنور العلم يلجاؤ ا الى ركن ، ياكميلالعلم خير من المال العلم يحرسك و انت تحرس المال والمال تنقصه النفقة و العلم يزكو بالانفاق . ياكميلالعلم دين يدان به يكسب الانسان الطاعة فى حياتة و جميل الا حدوثة بعد وفاتهو العلم حاكم و المال محكوم عليه باكميلهلك خزانالاموال و هم احياء و العلماء باقون ما بقى الدهر اعيانهم مفقودة و امثالهم موجودة.
مردم سه دسته اند: گروهى عالم ربانيند (درمعارف حقه و علم مبداء و معاد دانا هستند) و گروهى متعلم اند، و دسته سوم مردمفرومايه اند كه مانند مگسان بهر طرف باد وزيدن گيرد به آن طرف حركت مى كنند ازروشنايى علم بهره نيافته اند و متكى به يك تكيه گاه محكم نيستند. كميل! علم بهتر از مال است ، زيرا تو مال را نگهدارى مى كنىدر صورتى كه علم تو را نگهدارى مى نمايد، مال به واسطه بخشش كم مى شود، اما علمبوسيله انفاق زياد مى گردد.
اىكميل! علم برنامه اىاست كه انسان به آن عمل مى كند، به وسيله علم به دين است كه انسان در حال حيات مىتواند خدا را اطاعت كند و بعد ازمرگ اثر خير او باقى بماند - اىكميل! علم حاكم است و مال محكوم عليه است . اىكميل! خزانه داران مال و ثروت هلاك شدند و خزانه داران علم ودانشها زنده اند، و علماء و دانشمندان تا روزگار باقى است جاودانند. بدنهاى آنها ازنظر پنهاست اما نشانه هاى آنها در دنيا موجود است.
طريحى صاحب كتاب معروفمجمع البحرينمىگويد: كميلاز بزرگان اصحاب اميرالمؤ منين و صاحب سر آنحضرت . بعد از آن در مادهنفسمى گويد: كميلازاميرالمؤ منين سؤ ال كرد از شما تقاضا دارم كه نفس مرا به من معرفى فرماييد. حضرتفرمود مقصود شما كدام نفس است . عرض كرد مگر انسان بيش از يك نفس دارد. حضرتمفصلا بيان كرد كه انسان داراى چهار نفس است : 1 - ناميه نباتى 2 - حسيه حيوانى 3 - ناطقه قدسى 4 - كليه الهى . و هر يك از اينها داراى پنج قوه و نيرو و دو خاصيتهستند.
ناميه نباتىداراى پنج نيرو است :
1 - ماسكه 2 - جاذبه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربيه ؛ يعنى نيروى نظم دهنده در اعضاء.
اما دو خاصيت ،كم و زياد شدن آنها است . و منشاء اين نيروها كبد مى باشد و اين دو خاصيت نزديك بهحيوانيت است .
حسيه حيوانىنيز داراى پنج نيرو است:
1 - بينايى 2 - شنوايى 3 - بويايى 4 - چشايى 5 - لامسه . كه همان حواس پنجگانه مى باشند. و دوخاصيت آن ، رضا و غضب است و منشاء آنها قلب است و اين دو صفت شبيه به درندگانست .
ناطقه قدسىنيز داراى پنج نيرواست :
1 - فكر 2 - ذكر 3 - علم 4 - حلم 5 - آگاهى ، و اينها منشاء جسمى ندارندبلكه انسان از اين بعد شبيه ترين مخلوقات به ملائكه است . و دو خاصيت اين نفس ،پاكيزه بودن و حكمت است .
كليه الهىداراى پنج نيرو است :
1 - بقاءدرفنا 2 - نعمت در سختى و شقاء 3 - عزت در ذلت 4 - فقر در غنا 5 - صبر در بلاء. واين نفس داراى دو خاصيت است : 1 - حلم و بردبارى 2 - كرم و بزرگوارى . و اين نفسكليه الهيه است كه مبداء آن خداى تعالى است كه مى فرمايد: و نفخت فيه من روحىو بازگشت آن بهسوى خداى تعالى است چنانچه مى فرمايد: ارجعى الى ربك راضية مرضيه
سپس اميرالمؤ منين بهكميلفرمود. عقل و خرد در وسط اينهاست تا هر كس هر چه بگويديا قضاوت كند از روى قياس و ميزان معقول باشد.
بعد از بيان اين مطالب صاحب روضاتالجنان گويد: اين جريانكميلبا اميرالمؤ منين ازحكمتهايى است كه كمتر در كتابهاى حديث نظير آن ديده مى شود و خود دلالت دارد كهكميلداراى معرفتى كامل و منزلتى بزرگ و در معنوياتداراى مقامى رفيع و قدرى منيع بوده است .
نيشابورى در رجال خود گويد كه : كميلاز خواص اصحاب اميرالمؤ منين است كه حضرت او را رديف خودبر شتر سوار كرد سپسكميلاز اميرالمؤ منين سؤ الكرد:
يا اميرالمؤ منينما الحقيقة فقال مالك و الحقيقة فقال اولست صاحب سرك قال بلىولكن يرشح عليك ما يطفح منى فقال او مثلك تخيب سائلا فقال الحقيقة كشف سبحات الجلالمن غير اشارة فقال زدنى بيانا قال (عليه السلام ) محو الموهوم و صحو المعلوم فقالزدنى بيانا قال هتك السر لغلبة السر فقال زدنى بيانا قال نور يشرق من صبح الازلفيلوح على هيا كل التوحيد آثاره فقال زدنى بيانا فقال اطف السراج فقد طلع الصبح.
از اميرالمؤ منين سؤ ال مىكند كه حقيقت چيست ؟ - ظاهرا مقصودكميلسؤ ال از حقيقتذات مقدس است - لذا اميرالمؤ منين به او مى فرمايدتو كجا، حقيقت ذات كجا? به قول شاعر- برد خرد پى به كنه ذاتش
- اگر رسد خس به قعردريا
- كميلاصرار مى كند كه آيا منصاحب سر تو نيستم ؟ حضرت فرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى رشحه هايى كه از اسراردرونى من سرريز مى كند به تو مى رسد.
عرض مى كند آيا شخصى مثل شما سائل راماءيوس مى كند؟ با اين اصرار حضرت شروع مى كند به بيان اين مطالب كه حقيقت كشفسبحات جلال است بدون اشاره ، يعنى حقيقت ذات را جز از طريق كشف نمى شود درك كرد. يااين كه حقيقت ذات را جز از طريق تنزيه نمى شود شناخت - يعنى ذات مقدس را منزهدانستن از تمام چيزهايى كه ما آن را تصور مى كنيم . عرض كرد بيش از اين بيانفرماييد. فرمود: انسان بايد بداند كه خدا در وهم او نيايد. همان طورى كه در جايىديگر اميرالمؤ منين فرمودكلماميز تموهم باوها مكم فى ادق نظر فهو مخلوق مثلكم مردوداليكميعنى آنچه در وهم شمابايد خدا نيست و مخلوق شما است . وصحو المعلوميعنى علم با آگاهى يا مقصود آنست كه معلومات انسان به كشف و روشنائى كاملبرسد، كه تقريبا جمله دوم بيانى است براى جمله اول كهمحوالموهومباشد.
يعنى هنگامى كه انسان از عالم موهومات رهاشد و علم خالصى پيدا كرد كه در او هيچ گونه وهمى نباشد آنجاست كه علم كشف حقيقت مىكند. چونصحودر لغت به معنى بر طرف شدن ابر، و صاف شدن هوا است كهتقريبا موهومات به منزله ابر است كه جلو معلومات را مى گيرد، وقتى آن ابر موهوماتبرطرف شد آفتات حقيقت ظاهر مى شود كهصحوالمعلوماست .
عرض كرد بيشتر بيان فرماييد. حضرت فرمود پاره نمودن حجاب به واسطه غلبه سر. بعدكميلعرض كرد بيشتر بيان فرماييد. حضرت فرمود: نورىاست كه از صبح ازل تابيدن مى گيرد و آثار آن بر هيكلهاى توحيد پرتو مى افكند. عرضكرد بيشتر بيان فرماييد. فرمود چراغ را خاموش كن كه صبح طالع گرديد.
اين جملاتاز فرمايشات اميرالمؤ منين (عليه السلام ) جزء جمله هاى عميق و پرمعنى و شايد جزءاخبار متشابهات باشد. عرفاء درباره آنها خيلى بحث و تحقيق كرده اند، از آن جملهفيلسوف ارجمند ملا عبدالرزاق لا هيجى صاحب شوارق در تحقيق اين فرمايشاتگويد:
چونكميلاز اصحاب دل بوده و در خواست مقامولايت كه مقام فناء در ذات است مى نمود و حال او اقتضاى سؤ ال از حقيقت نمود، لذاحضرت جواب او را طورى فرمود كه دلالت داشت كه آن مقام مقامى عيالست ؛ يعنى اميرالمؤمنين به ديگرى اين طور مطالب را نفرمود، اولا او را ترغيب مى كند به سير و سلوكلايق به اهل حال ،كميلعرض مى كند آيا من صاحب سر تونيستم حضرت فرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى چون ديگ سينه من بجوش آيد آنچه از اوسرريز مى كند به تو مى رسد. كميلاصرار مى كند و عرض مىكند شخص كريمى مثل شما سائل را ماءيوس مى كند؟ حضرت فرمودالحقيقة كشف سبحات الجلالمن غير اشارةيعنى حقيقت آنستكه كثرتها كه وجود موهوم دارند در هنگام روشن شدن چراغ علم محو و متلاشى شوند و غيرحق چيزى باقى نماند و تجلى نكند.
قاضى نورالله شوشترى در كتاب مجالس المؤ منينمى گويد: شيخ كامل مكمل : كميلبن زياد نخعى قدس سرهتكميلكننده موحدين يار و همدم اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) است . آن حضرت را رسم بودى كه چون علوم و اسرار در باطنش موج زدى وخواستى كه گوهر عرفانى بيرون اندازندكميلرا پيشخواندى و بر او جواهر اسرار افشاندى ، سپس جريان خطبهمالحقيقةرا كهگذشت ذكر مى كند.
اعثم كوفى در تاريخ خود گويد: عثمان در زمان خلاقش دستور دادكه مالك اشتر و دوستان وى را از كوفه به شام نزد معاويه ببرند وقتى به نزد معاويهرسيدند سلام كردند و نشستند. معاويه جواب سلام داد و ايشان را احترام كرد و گفت : اى قوم از خدا بترسيدولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلوا من بعد ما جائهم البينات
نباشيد از كسانى كه ايجاد تفرقه و اختلاف نمودند بعد از آن كه دلائل حقبرايشان روشن شده بوديعنى معاويه سوءاستفاده از آيه كرد. كميلكه از همراهان مالك اشتر بودفورى به معاويه جواب داد: اى معاويه ! فهدى الله الذين امنوا بما اختلفوا فيه من الحق باذنه
خداى تعالى راه راست را نشان آن قومى داد كه درباره پيدا كردن حق اختلافكردندوالله اى معاويه ما آنها هستيم .
معاويه گفت : اىكميلچنين نيست كه تو مى گويى . اين آيه درشاءن جماعتى است كه ايشان اطاعت خدا و رسول و اولى الامر را نمودند وكارهاى نيكويى كه اولى الامر نموده مخفى نكردند و معائب او را آشكار ننمودند. ومقصودش از اين حرفها خودش بود. كميلگفت اگر عثمان برتو اعتماد نداشت تو را نگاهبان نمى كرد و ما را نزد تو نمى فرستاد. مالك گفت اىكميلبگذار تا بزرگتر از تو سخن بگويد، چون اشتر از اوبزرگتر بود. كميلخاموش شد و اشتر شروع به سخن گفتننمود و گفت : اى معاويه ! تو نيكو مى دانى كه خداى تعالى اين امت را به واسطه رسالتپيغمبر اسلام گرامى داشت و همچنين به سبب او اين امت را بر ديگران برگزيد. پيغمبراكرم (صلى الله عليه و آله ) به اندازه اى كه مقدر بود در ميان مردم زندگى كرد وچون اجل حتمى او فرار رسيد به جوار رحمت الهى انتقال يافت ، بعد از وفات او جماعتىمردمان صالح مدتى بر كتاب خدا و سنت رسول الله عمل كردند - خدا به ايشان جزاى خيربدهد - بعد از ايشان چيزهايى حادث شد كه نه بر قانون خدا بودند و نه مؤ منين آن راپسنديدند، بلكه آنها را انكار نمودند و امروز اگر چنانچه حكومتهاى ما به راه حقبروند از ايشان خشنوديم اگر بر خلاف حق بروند خداى تعالى از اعمال ايشان خبر دادهكه مى فرمايد:
واذ اخذ الله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيننه للناس ولاتكتمونه فنبذوه و راء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا فبس مايشترونيعنىخداى تعالى از مؤ منين پيمان گرفتهيعنى كسانى كه احكام خدا را پشت سر انداخته وبه پول كمى آنرا خريدارى كردند، هان اى معاويه ما آنها نيستيم .
گفتگوى مالك ومعاويه طولانى است ما به قدر حاجت كه مربوط بهكميلبوداز آن نقل كرديم .
صوفيهكميلرا يكى از چهار ولى مىدانند كه از چهار امام خرقه گرفته اند.
صاحب طرائق الحقائق چنين مىگويد:
مرحوم ميرزا محمد تقى ملقب به مظفر على شاه كرمانى در كتاببحر الاسرارمى گويد: طريقه حقه از چهار امام به وساطت چهار ولى ازشيعيان خاص اهل بيت جارى و در ميان مردم منتشر گرديده .
1 - از مولانا اميرالمؤمنين ، اسدالله الغالب ، على بن ابى طالب (عليه السلام ) به واسطهكميلبن زياد.
2 - از سيد الساجدين به واسطه ابراهيم ادهم .
3 - ار مولينا جعفر بن محمد صادق به واسطه با يزيد بسطامى .
4 - از حضرترضا (عليه السلام ) به واسطه معروف كوفى .
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری