جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: سوال در خصوص نحوه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    34
    مورد تشکر
    90 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    14
    آپلود
    0
    گالری
    1

    سوال در خصوص نحوه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)




    به نام خدا

    مطلبی که در پی می آید سوالی است که برای خود من ایجاد شده و به دلیل عدم امکان تحقیق درست و کافی پاسخ آن را نمی دانم.
    درخواست من این است که که به موضوع به شیوه ای علمی و تاریخی و با ذکر سند پاسخ داده شود و از پاسخ های هیجانی یا متعصبانه بدون پشتوانه مستند خودداری شود.

    در کتاب "صهرین"نوشته سید عبد الرحیم خطیب(امام جمعه اسبق و در گذشته اهل سنت بندر عباس) چاپ اول مهر ماه سال 1361 (چاپخانه حیدری)صفحه 318 چنین آمده است:

    "در بعضی از روایات تاریخی آمده که علی از فاطمه الزهرا پسری داشت به نام محسن که در کودکی در مدینه در گذشت ولی این روایت در کتب اهل سنت بصورت روایت ضعیف ذکر شده است.
    چه این روایت صحیح باشد یا نباشد علی ای حال گاهی ندرتا از بعضی عوام نه علما شنیده می شود که سیدنا عمر بن الخطاب لنگه دروازه خانه به پهلوی سیدتنا فاطمه الزهرا بنت رسول الله همسر سیدنا علی زد و پهلوی سیده فاطمه تا آنجا صدمه دید که جنین در شکمش تلف شد و این طفل همان پسر سیدنا علی است بنام محسن. اصلا این امر صحت ندارد و من این مطلب در هیچ کتابی از هیچ فرقه ئی ندیده ام و از هیچ عالم روحانی هیچ طایفه ئی نشنیده ام...."

    در ادامه همین مطلب نویسنده برای اثبات دلیل رد این روایات به نکته ای اشاره می کند و آن مطلب مهمی است که من آن را به همان شکل مکتوب نقل می کنم:

    "....باید توجه داشت که اگر بر فرض محال چنین جسارتی از عمر بن الخطاب نسبت به سیدتنا فاطمه همسر علی سر زده بود علی هرگز دخترش "ام کلثوم" که از همین فاطمه الزهرا داشت یعنی خواهر شفیق امام حسن و امام حسین در نکاح عمر بن الخطاب که این کار برسر مادرشان در آورده بود در نمی آورد...."

    البته نویسنده در ادامه از منابع روایی شیعی و علمای برجسته ای مانند شهید ثانی و علامه کلینی برای صدق مدعای خود در خصوص این ازدواج مستنداتی نیز ارائه می کند.

    حال سوال این است:

    1- مستندات علمای بزرگوار شیعه در خصوص این دو مطلب مذکور چه می باشد؟
    2- آیا اختلافی در بین علما در خصوص نحوه شهادت بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و زندگی خانم "ام کلثوم" وجود دارد و چرا؟
    3- برای رد نظرات نویسنده کتاب دلایل مستند و موجه علمای شیعه چیست؟

    البته در این کتاب و کتاب دیگر این نویسنده اشکالات دیگری نیز به برخی اعتقادات شیعه مطرح شده که در صورت روشن شدن پاسخ این سوالات آنها را نیز مطرح خواهم کرد.

    ونکته مهم و انتهایی اینکه متواضعانه از همه عزیزان استدعا دارم که در پاسخ به این پرسش ها فقط با استناد به مآخذ پاسخ دهند و این جایگاه محلی برای تهمت و افترا و هتاکی علیه فرق و مذاهب مختلف مسلمانان نشود و رعایت حدود اخلاق و منش اسلامی و قرآنی لحاظ گردد.

    بامید عزت جامعه مسلمین و مجد امت اسلام و روشن شدن حقایق در سایه بحث علمی و اخلاقی.
    سلام برمولا امام حسین علیه السلام سرور آزادگان
    وسلام برسلاله طه مهدی موعود امام زمان عجل الله فرجه
    ودرود بر سیدنا القائد امام خامنه ای کبیر مد ظله العالی

  2. تشکر


  3. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۷
    نوشته
    127
    مورد تشکر
    179 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    من یک نکته عرض کنم، دوستان هم آمین بگویند.
    ان شاءالله که خداوند خطیب فوت شده را با سیدشون عمر محشور بفرماید.


    اللهم اشغل الظالمین بالظالمین


  4. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    1
    مورد تشکر
    1 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام علیکم
    راجع به قضیه نخست و شهادت حضرت زهرا که حقایق بسیار زیادی داریم که لازم به تکرار نیست.
    اما راجع به موضوع ازدواج حضرت ام کلثوم با دومی صد پدر از شما دعوت میکنم به این آدرس مراجعه نمایید.
    http://vahdat-tafraqe.blogfa.com/post-71.aspx


  5. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۸
    نوشته
    2,245
    مورد تشکر
    5,583 پست
    حضور
    19 روز 19 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0



    اسناد هجوم به خانه وحي درمنابع اهل سنّت:

    درمورد ماجراي هجوم به خانه وحي و جسارت به يگانه دخترپیامبراسلام(ص) برخي سعي وتلاش دارند تا اين واقعه دردناك تاريخي كه همچون لكّۀ ننگي درتاريخ و سيره وروش برخي صحابه خودنمايي مي كند را افسانه معرفي كنند،حال آنكه اين واقعه آنقدر مسلّم و قطعي است كه بسياري از علماي بزرگ اهل سنّت هم به آن اشاره كرده اند،ونتوانسته اند آن را مخفي كنند.هرچند افراد متعصب و معاند حاضر به پذيرش اين واقعيت نيستند،وحاضرند هركاري كنند تا اين لكّۀ ننگ را از صفحۀ تاريخ خلفا بزدايند،امّا غافلند از اينكه كه آنها چه بپذيرند يا نپذيرند،اين واقعيتي است كه اتفاق افتاده است وهيچ شكي درآن نيست.هرچند اين افراد متعصب ومعاند اين رواياتي كه در منابع اهل سنّت هم آمده است را به بهانه هاي واهي وسست نمي پذيرند،وگاهي آن علماي اهل سنّت را در اينگونه موارد كه حقيقت را بيان مي كنند به شيعه بودن هم متهم مي كنند.
    روايات بسياري در كتاب‌هاي اهل تسنن وجود دارد كه ثابت مي‌كند ، خليفه دوم به همراه عده‌اي از دشمنان اهل بيت ، به خانه وحي هجوم برده و آن جا را به آتش كشيده‌اند ؛ در حالي كه فاطمه زهرا سلام الله عليها به همراه نوادگان رسول خدا در داخل خانه بوده‌اند.
    در این نوشتاربه برخی از این روایات اشاره خواهیم کرد:
    1 . امام جويني (730هـ) :
    از آن جايي كه روايت جويني اهميت بيشتري داشت و نيز تصريح به مقتوله بودن صديقه طاهره دارد ، ما نخست اين روايت را نقل و بقيه روايات را بر طبق سال وفات صاحب كتاب ، مي‌آوريم .
    جويني « استاد ذهبي » از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين گونه روايت مي کند :
    «روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علي بر او وارد شد ، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد ، اشك آلود شد ، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پيامبر گريست . در پي آن دو ، فاطمه و علي عليهما السلام بر پيامبر وارد شدند ، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد ، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند ، فرمود :«وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
    فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين‏ : زماني كه فاطمه را ديدم ، به ياد صحنه‌اي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد ، گويا مي‌بينم ذلت وارد خانۀ او شده ،‌ حرمتش پايمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي‌زند : وا محمداه ! ؛ ولي كسي به او پاسخ نمي‌دهد ،‌ کمک مي خواهد ؛ اما كسي به فريادش نمي‌رسد .
    او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق مي‌شود ؛ و در حالي بر من وارد مي‌شود كه محزون ، گرفتار و غمگين و شهيد شده است .
    و من در اينجا مي‌گويم : خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده ، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده ، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند». {فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 }.

    2. ابن أبي شيبه (239هـ) :
    وي كه از اساتيد محمد بن اسماعيل بخاري بوده ، در كتاب المصنف مي‌گويد :
    «أنه حين بويع لأبي بكر بعد رسول الله ( ص ) كان علي والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله ( ص ) فيشاورونها ويرتجعون في أمرهم ، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال : يا بنت رسول الله ( ص ) ! والله ما من أحد أحب إلينا من أبيك ، وما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك ، وأيم الله ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك ، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءني وقد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت وأيم الله ليمضين لما حلف عليه ... :
    هنگامى كه مردم با ابى بكر بيعت كردند ، على و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند ، و اين مطلب به عمر بن خطاب رسيد . او به خانه فاطمه آمد ، و گفت : اى دختر رسول خدا ! محبوب ترين فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو !!! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند .
    اين جمله را گفت و بيرون رفت ، وقتى على (عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند ، دخت گرامى پيامبربه على (عليهم السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود ، خانه را بر شماها بسوزاند ، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى دهد !{ المصنف ، ج8 ، ص 572}.
    3 . علامه بلاذري (270هـ) :
    إن أبابکر آرسل إلي علي يريد البيعة ، فلم يبايع ، فجاء عمر و معه فتيلة . فتلقته فاطمة علي الباب فقالت فاطمة : يابن الخطاب ! أتراک محرّقا عليّ بابي ؟! قال : نعم ، و ذلک أقوي فيما جاء به أبوک .
    ابو بکر به دنبال علي براي بيعت کردن فرستاد چون على(عليه السلام) از بيعت با ابوبكر سرپيچى كرد، ابوبكر به عمر دستور داد كه برود و او را بياورد ، عمر با شعله آتش به سوى خانه فاطمه(عليها السلام) رفت. فاطمه(عليها السلام)پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آيا تويى كه مى خواهى درِ خانه را بر من آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى! اين كار آنچه را كه پدرت آورده محكم تر مى سازد.{ انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586}.

    4 . ابن قتيبه دينوري (212-276هـ) :
    «وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه ، فبعث إليهم عمر ، فجاء فناداهم وهم في دار علي ، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذي نفسه عمر بيده . لتخرجن أو لأحرقنها علي من فيها ، فقيل له : يا أبا حفص ، إن فيها فاطمة ؟ فقال : وإن و الذى نفس عمربيده لتخرجنّ او لاحرقنّها على من فيها» .
    في رواية أن عمر جاء إلى بيت فاطمة في رجال من الأنصار ونفر قليل من المهاجرين.
    ابي بکر به دنبال عده اي که حاضر نشده بودند با او بيعت کنند بود همان افرادي که نزد علي ( عليه السلام ) تجمع کرده بودند ، لذا عمر را به دنبال آنها فرستاد عمر سر رسيد آنان را صدا كرد، ولى آنها اعتنايى نكرده و از خانه خارج نشدند. عمر هيزم خواست و گفت:
    به همان خدايى كه جان عمر در دست اوست، سوگند ياد مى كنم كه بيرون بياييد و گرنه خانه را با كسانى كه در آن هستند آتش خواهم زد. به عمر گفتند: اى اباحفص! فاطمه(عليها السلام) در اين خانه است. عمر پاسخ داد: باشد!!
    در روايت ديگري آمده است : عمر با عده زيادي از انصار و افراد کمي از مهاجرين درب خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها آمده بود.{ الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الشيري - ج 1 - ص 30 }
    «ابن قتيبه» مى افزايد:
    ... فاطمه(عليها السلام) چون صداى آن ها را شنيد ، با صداى بلند ندا كرد:
    يا ابت يا رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه ...: اى پدر! اى رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)! ما پس از تو چه (ظلم‌ها) كه از (عمر) بن خطاب و (ابوبكر) ابن ابى قحافه ديديم...{الامامة و السياسة، ابن قتيبه، ج1، ص 30 }.

    5 . محمد بن جرير طبري (310هـ) :
    عن زياد بن كليب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال: واللّه لأحرقنّ عليكم أو لتخرجنّ إلى البيعة»، فخرج عليه الزبير مصلتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه: عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى كشم مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالى كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد و شمشير از دستش افتاد، در اين موقع ديگران بر او هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند.{تاريخ الطبرى ، ج2 ،‌ ص443}.

    6. ابن عبد ربّه (463هـ) :
    ابن عبد ربّه در العقد الفريد مي‌نويسد :
    الذين تخلّفوا عن بيعة أبي بكر: علىّ والعباس، والزبير، وسعد بن عبادة، فأمّا على والعباس والزبير فقعدوا فى بيت فاطمة حتّى بعث اليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم . فأقبل عمر بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار فلقيته فاطمة فقالت: يابن الخطاب ! أجئت لتحرق دارنا ؟ قال : نعم أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأمة فخرج علي حتى دخل على أبي بكر: ابوبكر به عمر بن خطاب مأموريت داد كه برود و آنان را از خانه بيرون بياورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت كردند و از بيرون آمدن خوددارى كردند، با آنان جنگ كن. عمر با شعله آتشى كه همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه(عليها السلام)برداشته بود، به سوى آنها حركت كرد. فاطمه(عليها السلام)گفت: يابن الخطاب اجيت لتحرق دارنا؟ اى پسرخطاب! آتش آورده اى خانه مرا بسوزانى؟ گفت: بلى، مگر اين كه به آنچه امت در آن داخل شده اند (بيعت با ابوبكر) شما هم داخل شويد ... .{العقد الفريد، ابن عبدربه، ج3، ص 63 طبع مصر} .

    7.مقاتل بن عطية (505هـ) :
    ان ابابكر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارحاب و السيف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه(عليهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة(عليها السلام) و احرق باب الدار: هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (عليها السلام) فرستاد ، و عمر هيزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد ... .
    {الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطيه ، ص160 و 161 كه با مقدّمه اى از دكتر حامد داود استاد دانشگاه عين الشمس قاهره به چاپ رسيده، چاپ بيروت، مؤسّسة البلاغ }.

    8.عمر رضا كحالة (معاصر) :
    وي اينگونه نقل مي کند :
    وتفقد أبو بكر قوماً تخلفوا عن بيعته عند علي بن أبي طالب كالعباس، والزبير وسعد بن عبادة فقعدوا في بيت فاطمة، فبعث أبو بكر إليهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم في دار فاطمة، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذي نفس عمر بيده لتخرجن أو لأحرقنّها على من فيها. فقيل له: يا أبا حفص إنّ فيها فاطمة، فقال: وإن...: ابو بکر عمر را به دنبال عده اي که از بيعت با او سرباز زده بودند _ از جمله عباس و زبير و سعد بن عبادة _ و نزد آقا امير المؤ منين علي عليه السلام در خانه حضرت زهرا تحصن کرده بودند فرستاد ، عمر آمد و آنها را صدا زد که بيرون بيايند آنها در خانه بودند و از بيرون آمدن ابا کردند ، عمر هيزم طلب کرد و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست يا بيرون بيائيد و يا اينکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم . به گفته شد اي اباحفص (کنيه عمر) در اين خانه فاطمة است ، او گفت اگرچه فاطمه هم باشد ( خانه را به آتش مي کشم ) .{اعلام النساء : ج 4 ، ص 114}.

    این چند روایت،نمونه ای است ازمجموع روایات فراوانی که در این مورد علمای اهل سنّت نقل کرده اند.و همین چند مورد برای اثبات این واقعه تلخ تاریخی کفایت می کند.


  6. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۸
    نوشته
    2,245
    مورد تشکر
    5,583 پست
    حضور
    19 روز 19 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0

    ازدواج خلیفه دوم با ام کلثوم




    نقل قول نوشته اصلی توسط نماشون نمایش پست
    به نام خدا

    مطلبی که در پی می آید سوالی است که برای خود من ایجاد شده و به دلیل عدم امکان تحقیق درست و کافی پاسخ آن را نمی دانم.
    درخواست من این است که که به موضوع به شیوه ای علمی و تاریخی و با ذکر سند پاسخ داده شود و از پاسخ های هیجانی یا متعصبانه بدون پشتوانه مستند خودداری شود.

    در کتاب "صهرین"نوشته سید عبد الرحیم خطیب(امام جمعه اسبق و در گذشته اهل سنت بندر عباس) چاپ اول مهر ماه سال 1361 (چاپخانه حیدری)صفحه 318 چنین آمده است:

    "در بعضی از روایات تاریخی آمده که علی از فاطمه الزهرا پسری داشت به نام محسن که در کودکی در مدینه در گذشت ولی این روایت در کتب اهل سنت بصورت روایت ضعیف ذکر شده است.
    چه این روایت صحیح باشد یا نباشد علی ای حال گاهی ندرتا از بعضی عوام نه علما شنیده می شود که سیدنا عمر بن الخطاب لنگه دروازه خانه به پهلوی سیدتنا فاطمه الزهرا بنت رسول الله همسر سیدنا علی زد و پهلوی سیده فاطمه تا آنجا صدمه دید که جنین در شکمش تلف شد و این طفل همان پسر سیدنا علی است بنام محسن. اصلا این امر صحت ندارد و من این مطلب در هیچ کتابی از هیچ فرقه ئی ندیده ام و از هیچ عالم روحانی هیچ طایفه ئی نشنیده ام...."

    در ادامه همین مطلب نویسنده برای اثبات دلیل رد این روایات به نکته ای اشاره می کند و آن مطلب مهمی است که من آن را به همان شکل مکتوب نقل می کنم:

    "....باید توجه داشت که اگر بر فرض محال چنین جسارتی از عمر بن الخطاب نسبت به سیدتنا فاطمه همسر علی سر زده بود علی هرگز دخترش "ام کلثوم" که از همین فاطمه الزهرا داشت یعنی خواهر شفیق امام حسن و امام حسین در نکاح عمر بن الخطاب که این کار برسر مادرشان در آورده بود در نمی آورد...."

    البته نویسنده در ادامه از منابع روایی شیعی و علمای برجسته ای مانند شهید ثانی و علامه کلینی برای صدق مدعای خود در خصوص این ازدواج مستنداتی نیز ارائه می کند.

    حال سوال این است:

    1- مستندات علمای بزرگوار شیعه در خصوص این دو مطلب مذکور چه می باشد؟
    2- آیا اختلافی در بین علما در خصوص نحوه شهادت بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و زندگی خانم "ام کلثوم" وجود دارد و چرا؟
    3- برای رد نظرات نویسنده کتاب دلایل مستند و موجه علمای شیعه چیست؟

    البته در این کتاب و کتاب دیگر این نویسنده اشکالات دیگری نیز به برخی اعتقادات شیعه مطرح شده که در صورت روشن شدن پاسخ این سوالات آنها را نیز مطرح خواهم کرد.

    ونکته مهم و انتهایی اینکه متواضعانه از همه عزیزان استدعا دارم که در پاسخ به این پرسش ها فقط با استناد به مآخذ پاسخ دهند و این جایگاه محلی برای تهمت و افترا و هتاکی علیه فرق و مذاهب مختلف مسلمانان نشود و رعایت حدود اخلاق و منش اسلامی و قرآنی لحاظ گردد.

    بامید عزت جامعه مسلمین و مجد امت اسلام و روشن شدن حقایق در سایه بحث علمی و اخلاقی.

    در رابطه با موضوع ازدواج خلیفه دوم عمربن خطاب با ام کلثوم دختر امام علی(ع) باید عرض کنم:
    مورخان و سيره نويسان در خصوص ازدواج امّ كلثوم دختر امام علي(ع) با عمر اختلاف نظر دارند.(1)
    برخي بر اين باورند كه ام كلثوم با عمر ازدواج نكرد. شيخ مفيد بر اين عقيده است كه: خبر وارد شده در تزويج ام كلثوم ثابت نيست، زيرا در سلسلة سند آن "زبير" است كه موثق نيست و به خاطر دشمني با علي(ع) اين حديث صادر شده است.
    علامه مجلسي بعد از نقل سخنان شيخ مفيد، اين انكار را با توجه به اخبار وارده عجيب دانسته و مي نويسد: اين ازدواج بر اساس تقيه و ناچاري صورت گرفته بود.(2)
    برخي ديگر از مورخان معتقدند كه ام كلثوم با عمر ازدواج كرده بود،‌(3) منتهي اين ازدواج مانند ازدواج هاي معمولي بر اساس رضايت اعضاي خانواده به وجود نيامد. اين ازدواج بر اساس تهديدهايي بود كه از سوي عمر صورت گرفت. عمر، ابن عباس را مأموريت داد، دختر علي(ع) را خواستگاري نموده و تهديد كرد كه در صورت عدم موافقت، امام علي(ع) را متهم به دزدي نمايد و عليه او حكم ناحق صادر كند.
    متأسفانه در آن مقطع زماني كه قدرت در اختيار عمر بودو امام علي(ع) در اوج مظلوميت قرار داشت، امام مجبور شد به چنين ازدواجي تن دهد.
    مرحوم محدث قمي در اين خصوص مي نويسد: اصحاب معتقدند كه امام(ع) بعد از دفاع بسيار و امتناع شديد و عذر خواستن به صورت هاي گوناگون مانند اين كه ام كلثوم كودك است و او را براي برادر زاده ام در نظر گرفته ام، چون با تهديد عمر مواجه شد كه عليه حضرت به تهمت دزدي شاهد اقامه كند و دستش را قطع خواهد كرد، به ناچار دختر را به ابن عباس واگذار كرد و او وي را به عقد عمر در آورد.(4)
    دانشمند ارجمند آقاي دكتر جعفر شهيدي در خصوص ازدواج ام كلثوم با محمد بن جعفر مي نويسد: ام كلثوم پس از سال هشتم هجري متولد شد و در سال هفدهم به عمر بن الخطاب شوهر كرد و چون عمر كشته شد، نخست عون و پس از مرك برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب او را به زني گرفت. بيشتر تذكره نويسان نوشته‌اند ام كلثوم پس از مرگ و با كشته شدن محمد شوهري اختيار نكرد، اما ابن حزم مي نويسد: عبدالله بن جعفر بن ابي طالب پس از طلاق زينب(ع) او را به زني گرفت.(5)
    درالمعجم الكبيرطبراني ومجمع الزوائد هيثمي آمده است كه،علي(ع) با عقيل وعباس وحسين(ع) درباره درخواست خليفه دوم مشورت كرد.آنگاه دربرابر سخن عقيل فرمود:اين سخن او از سرخيرخواهي نبود،بلكه تازيانه عمر او را به آنچه مي بيني واداشته است.(6)
    با صرف نظراز تأملاتي كه پيرامون جزئيات اين ماجرا وجود دارد،اگراصل ازدواج هم پذيرفته شود،هرگز به معناي وجود رابطه نيكو ميان اميرالمو منين علي(ع) وخليفه دوم نيست.همانگونه كه قطعاً ازدواج پيامبر(ص) با «امّ حبيبه»دخترابوسفيان دليل وجود رابطه نيكو بين پيامبر(ص) وابوسفيان نيست.
    به يقين ازدواج امّ كلثوم،ازامامت وخلافت مهمترنبود.اميرمؤمنان علي(ع) پس ازمقاومت ومخالفت،آنگاه كه سقيفه نشينان مصمم شدند به هرقيمتي خلافت را به چنگ آورند وآن را ازاهلش دورنگه دارند،به صبر وتحمل روي آورد وحتّي براي پيشبرد اسلام از دادن مشورت به خلفاي وقت دريغ نداشت.وقتی امام علی(ع) برای دفاع از اساس اسلام وجلوگیری از ریشه کن شدن دین نوپای اسلام 25سال همچون کسی که خار در چشم واستخوان در گلو داشته باشد،تحمل می کند و سخت تر از آن هتک حرمت همسر عزیزش تنها یادگار پیامبرگرامی اسلام،حضرت زهرا(س)، را تحمل می کند برای اینکه می داند درگیری با مخالفان در آن شرایط نتیجه ای جر نابودی اسلام نخواهد داشت،بنابراین بر فرض پذیرش واقع شدن این ازدواج،آنهم با توجه به منابعی که آن را همراه وبا تهدید ذکر کرده اند،در راستای همان فلسفه سکوت بیست وپنجسالۀ امام علی(ع) دانست.

    پي نوشت ها:
    1. معارف و معاريف، ج 2،‌ ص 438.
    2. بحارالانوار، ج 42، ص 109 - 107.
    3. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 2، ص 12.
    4. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 6، ص 385.
    5. زندگاني فاطمه زهرا(س)، سيد جعفر بهشتي، ص 264 - 263.
    6.المعجم الكبير،ج3،ص44-45؛ مجمع الزوائدفج4،ص271.



  7. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۸
    نوشته
    2,245
    مورد تشکر
    5,583 پست
    حضور
    19 روز 19 دقیقه
    دریافت
    12
    آپلود
    0
    گالری
    0

    جمع بندی




    پرسش:
    اگر هجوم خلیفه دوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) صحت دارد، چگونه امام علی (علیه السلام) دخترش ام کلثوم (سلام الله علیها) را به عقد عمر در آورده بود؟


    پاسخ:
    برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نموده‏ اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود می‏ گوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا (علیها السلام) نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است.(1)

    سید مرتضی (رحمة ‏الله علیه) در این زمینه می ‏گوید: «در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت‌هایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده امتناع نمی‏ کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه (علیها السلام) زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا (علیها السلام) را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»(2)

    با این حال مواردی از نقل های اهل سنت نیز در این باره می توان یافت که به مواردی از آن اشاره می کنیم:
    ۱- مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است: «فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا»؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود.(3)

    ۲- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (۵۴۸ - ۴۷۹ ق.) نقل کرده: «اِنّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْ جَنینَ مِنْ بَطْنِها»؛ به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه (علیها السلام) وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.(4)

    ۳- اسفرائینی (متوفای ۴۲۹ ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ»؛عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.(5)

    ۴- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت می‏ گوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها»؛ به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.(6)

    ۵- مقاتل بن عطیه می‏ گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا (علیهما السلام) فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا (علیها السلام) پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه (علیها السلام) را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.(7)

    ۶- مطابق تاریخ «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم (صلی ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله ‌و سلم) در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابو العاص به پیامبر (صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله ‌و سلم) وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر (صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله‌ و سلم) به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر (صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏ آله‌ و سلم) از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»

    ابن ابی الحدید می‏ گوید: «من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر (صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله ‌و سلم) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه (علیها السلام) را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح می‏ شمرد.»

    ابن ابی الحدید می‏ گوید، به استادم گفتم: «آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم می‏ گویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
    پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»(8)

    این قصه، به خوبی نشان می ‏دهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف می‏ کند؛ آن جا که می‏ گوید: «عَلی اَنّ جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ»، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان می ‏گویند نقل کرده ‏اند.(9)

    در رابطه با موضوع ازدواج خلیفه دوم عمربن خطاب با ام کلثوم دختر امام علی (علیه السلام) باید عرض کنیم:
    مورخان و سيره نويسان در خصوص ازدواج امّ كلثوم دختر امام علی (علیه السلام) با عمر اختلاف نظر دارند.(10)
    برخی بر اين باورند كه ام كلثوم با عمر ازدواج نكرد. شيخ مفيد بر اين عقيده است كه: خبر وارد شده در تزويج ام كلثوم ثابت نيست، زيرا در سلسلة سند آن "زبير" است كه موثق نيست و به خاطر دشمنی با علی (علیه السلام) اين حديث صادر شده است.
    علامه مجلسی بعد از نقل سخنان شيخ مفيد، اين انكار را با توجه به اخبار وارده عجيب دانسته و می نويسد: اين ازدواج بر اساس تقيه و ناچاری صورت گرفته بود.(11)

    برخی ديگر از مورخان معتقدند كه ام كلثوم با عمر ازدواج كرده بود،‌(12) منتهي اين ازدواج مانند ازدواج های معمولی بر اساس رضايت اعضای خانواده به وجود نيامد. اين ازدواج بر اساس تهديدهايی بود كه از سوي عمر صورت گرفت. عمر، ابن عباس را مأموريت داد، دختر علی (علیه السلام) را خواستگاري نموده و تهديد كرد كه در صورت عدم موافقت، امام علی (علیه السلام) را متهم به دزدی نمايد و عليه او حكم ناحق صادر كند.
    متأسفانه در آن مقطع زمانی كه قدرت در اختيار عمر بود و امام علی (علیه السلام) در اوج مظلوميت قرار داشت، امام مجبور شد به چنين ازدواجی تن دهد.
    مرحوم محدث قمي در اين خصوص می نويسد: اصحاب معتقدند كه امام (علیه السلام) بعد از دفاع بسيار و امتناع شديد و عذر خواستن به صورت های گوناگون مانند اين كه ام كلثوم كودك است و او را برای برادر زاده ام در نظر گرفته ام، چون با تهديد عمر مواجه شد كه عليه حضرت به تهمت دزدی شاهد اقامه كند و دستش را قطع خواهد كرد، به ناچار دختر را به ابن عباس واگذار كرد و او وی را به عقد عمر در آورد.(13)

    دانشمند ارجمند آقای دكتر جعفر شهيدی در خصوص ازدواج ام كلثوم با محمد بن جعفر می نويسد: ام كلثوم پس از سال هشتم هجری متولد شد و در سال هفدهم به عمر بن الخطاب شوهر كرد و چون عمر كشته شد، نخست عون و پس از مرك برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب او را به زني گرفت. بيشتر تذكره نويسان نوشته‌اند ام كلثوم پس از مرگ و با كشته شدن محمد شوهری اختيار نكرد، اما ابن حزم می نويسد: عبدالله بن جعفر بن ابي طالب پس از طلاق زينب (علیه السلام) او را به زنی گرفت.(14)
    در المعجم الكبير طبرانی و مجمع الزوائد هيثمی آمده است كه، علی (علیه السلام) با عقيل و عباس و حسين (علیه السلام) درباره درخواست خليفه دوم مشورت كرد. آنگاه در برابر سخن عقيل فرمود: اين سخن او از سرخيرخواهی نبود، بلكه تازيانه عمر او را به آنچه مي بينی واداشته است.(15)

    با صرف نظر از تأملاتی كه پيرامون جزئيات اين ماجرا وجود دارد،اگر اصل ازدواج هم پذيرفته شود، هرگز به معنای وجود رابطه نيكو ميان اميرالمو منين علی (علیه السلام) و خليفه دوم نيست. همانگونه كه قطعاً ازدواج پيامبر (صلی الله علیه و آله) با «امّ حبيبه» دختر ابوسفيان دليل وجود رابطه نيكو بين پيامبر (صلی الله علیه و آله) و ابوسفيان نيست.
    به يقين ازدواج امّ كلثوم، از امامت و خلافت مهم ترنبود. اميرمؤمنان علی (علیه السلام) پس از مقاومت و مخالفت، آنگاه كه سقيفه نشينان مصمم شدند به هر قيمتی خلافت را به چنگ آورند و آن را از اهلش دور نگه دارند، به صبر و تحمل روی آورد و حتّی براي پيشبرد اسلام از دادن مشورت به خلفای وقت دريغ نداشت.

    وقتی امام علی (علیه السلام) برای دفاع از اساس اسلام و جلوگیری از ریشه کن شدن دین نوپای اسلام 25 سال همچون کسی که خار در چشم و استخوان در گلو داشته باشد، تحمل می کند و سخت تر از آن هتک حرمت همسر عزیزش تنها یادگار پیامبرگرامی اسلام، حضرت زهرا (سلام الله علیها)، را تحمل می کند برای اینکه می داند درگیری با مخالفان در آن شرایط نتیجه ای جر نابودی اسلام نخواهد داشت، بنابر این بر فرض پذیرش واقع شدن این ازدواج، آنهم با توجه به منابعی که آن را همراه و با تهدید ذکر کرده اند، در راستای همان فلسفه سکوت بیست و پنج سالۀ امام علی (علیه السلام) دانست.

    ____________
    (1) شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۶۰.
    (2) سید مرتضی، تلخیص شافی، ج۳، ص۷۶، تلخیص شیخ طوسی.
    (3) اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴.
    (4) الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۵۷.
    (5) اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص۱۰۷.
    (6) الوافی بالوفیات، صفدی، ج۵، ص۳۴۷ ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج۲،ص۲۹
    (7) الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.
    (8) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳/ ر.ک: زندگی علی علیه‏السلام ،ص۲۵۲.
    (9) شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱.
    (10) معارف و معاريف، ج 2،‌ ص 438.
    (11) بحارالانوار، ج 42، ص 109 - 107.
    (12) اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 2، ص 12.
    (13) سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 6، ص 385.
    (14) زندگاني فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، سيد جعفر بهشتي، ص 264 - 263.
    (15) المعجم الكبير،ج3،ص44-45؛ مجمع الزوائدفج4،ص271.

    ویرایش توسط عظيم : ۱۳۹۵/۰۴/۰۶ در ساعت ۱۷:۲۶ دلیل: همکار ویراستار تدوین
    امام صادق- علیه السلام- فرمودند :


    محبوب ترین دوست من کسی است که عیب های مرا به من هدیه کند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود