جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: عبرتی از تاریخ معاصر11:ترورشاخص های انقلاب(عدالت وتوسعه وساده زیستی)
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۹, ۱۱:۱۹ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 793
- مورد تشکر
- 2,216 پست
- حضور
- 2 ساعت 12 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
-
13
عبرتی از تاریخ معاصر11:ترورشاخص های انقلاب(عدالت وتوسعه وساده زیستی)
ترور شاخصها 1؛ عدالتخداوند علیم و حکیم: "لقد أرسلنا رسلَنا بالبینّاتِ و أنزلنا معهم الکتابَ و المیزانَ لِیقومَ الناسُ بالقسط" ما پیامبران مان را با دلایل روشن فرو فرستادیم و با آنان کتاب و میزان فرو آوردیم تا مردم قسط را به پا دارند" حدید/25
vمقام معظم رهبری، 6 شهریور 1385در جمع هیات دولت نهم: "شاخصههاى اصولگرايى، شاخصههاى مهمى است؛ كه من به بعضى از اينها اشاره ميكنم. در اظهارات شما هم هست، آن راميگوييد و تكرار ميكنيد و در برنامههايتان ميگنجانيد. شاخصهى اول عدالتخواهى و عدالتگسترى است"
v رهبر فرزانه انقلاب 9 آبان 87 در جمع هیات دولت نهم: "عدالت مهمترین رکن1 برپایی جامعهاسلامی و تضمین کننده شکوفایی استعدادها و زمینه ساز پیشرفت، توسعه و امنیت پایداراست و دولت نهم یکی از اهداف اصلی خود را پیگیری اجرای عدالت و پافشاری بر آن قرارداده است".
امام خامنهاي از روز نخست حاكميت ۱۶ سالۀ توسعۀ اقتصادي و سياسي، بارها فرياد عدالت2 اقتصادي سر داده بودند، اما "كر" كسان نشنيدند و ناكثان "كردند آنچه كردند". وقتي دولت نهم گفتمان محتضر دولت اسلامي و عدالت را احيا كرد، برخي از طرفداران توسعۀ اقتصادي گفتند كه عدالت اقتصادي، توزيع فقر است و بايد ابتدا توليد ثروت كرد.
vمقام معظم رهبری مجددا در جمع هيأت دولت در ۸ شهريور ۸۴ فرمودند :"بعضىها مىگويند عدالت يعنى توزيع فقر! نخير! كسانيكه بحث عدالت مىكنند، به هيچ وجه منظورشان " توزيع فقر" نيست؛ بلكه توزيع عادلانۀ امكانات موجود است. آنهايى كه مىگويند عدالت توزيع فقر است، مغز و روح حرفشان اين است كه دنبال عدالت نرويد؛ دنبال توليد ثروت برويد تا آنچه تقسيم مىشود، ثروت باشد"
vمقام معظم رهبری: "بنابراين، اينكه ما بگوييم عدالت را مطرح نكنيد، توليد ثروت را مطرح كنيد؛ "بهانه" را هم اين بياوريم كه بعد از توليد ثروت سراغ عدالت مىرويم، اين نمىشود! عدالت يعنى امكاناتى كه در كشور هست، عادلانه و عاقلانه تقسيم كنيم و سعى كنيم همين امكانات را بيشتر كنيم تا به همه بيشتر برسد؛ نه اينكه به قشر خاص و به دستۀ خاصى بيشتر برسد" همان
vهاشمی رفسنجانی، سه سال بعد در 26 آبان 1387: "مناطق عقبافتاده در آمايش سرزميني بايد سهم خود را بگيرند و اين امر با شعار و حرفهاي پر زرق و برق به دست نميآيد، بلكه مسير علمي روشني دارد. اگر ميخواهيم عدالت داشته باشيم نبايد تقسيم فقر كنيم بلكه توزيع عدالت با توسعهغنا ممكن است". ایسنا،26 آبان 87
مسیر علمی و روشن هاشمی کدام است و چقدر مورد قبول ولی فقیه وی است؟ ان شاء الله که خطا، دردناک، خطرناک، غلط و نگرانکننده و آنتیحیاتی نباشد! و اگر چنین است، دستکم، صریحا در کلام رهبرمان نیامده باشد.
vمقام معظم رهبری، در دانشگاه فردوسى ۲۵ اردیبهشت۱۳۸۶: "امروزدر چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربىها براى ما درست كردهاند،دنبال و تعقيب كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است... اين وضعيت كاملاً خطرناكىبراى كشور است... ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى - ايرانى پيدا كنيم. اين براى ما حياتى است"
ویرایش توسط مرصاد : ۱۳۸۸/۰۴/۲۹ در ساعت ۱۱:۲۱
[SIGPIC][/SIGPIC]
اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک
علی بن ابی طالب
الذی مااشرک بالله طرفه عین ابدا
ان تعجل فرج ولیک القائم المهدی
--------------------------------------
همه نام بسیج در گمنامی است و عزت او در مظلومیت او و افتخار او حضور در صحنه های حساس در روز های حادثه.... بسیجی دلگیر نباش ،تو خار چشم دشمنی....
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۹, ۱۱:۲۶ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 793
- مورد تشکر
- 2,216 پست
- حضور
- 2 ساعت 12 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
-
13
ترور شاخصها 2؛ توسعه
vهاشمی رفسنجانی، که عملا 16 سال گرداننده اقتصاد ایران با مدل غیر ایرانی-اسلامی بوده است، و به تذکرات ولی فقیه مفروض الطاعه خود توجهی نداشته است، با روی کار آمدن دولت عدالت محور احمدی نژاد شروع به انتقاد کرد و عدالت اقتصادی را توزیع فقر خواند و مدعی شد که ابتدا باید تولید ثروت کرد و بعد به عدالت پرداخت. اما معشوق! وی در ۸ شهريور ۸۴ فرمود: "بعضىها مىگويند عدالت يعنى توزيع فقر! نخير! آنهايى كه مىگويند عدالت توزيع فقر است، مغز و روح حرفشان اين است كه دنبال عدالت نرويد؛ دنبال توليد ثروت برويد! "vهاشمی :اما حرف معشوق خود را بیجواب نگذاشت و در 26 آبان 87 گفت: "مناطق عقبافتاده در آمايش سرزميني بايد سهم خود را بگيرند و اين امر با شعار و حرفهاي پر زرق و برق به دست نميآيد، بلكه مسير علمي روشني دارد. اگر ميخواهيم عدالت داشته باشيم نبايد تقسيم فقر كنيم بلكه توزيع عدالت با توسعهغنا ممكن است". ایسنا،26 آبان 87.
مسیر علمی و روشن هاشمی کدام است و چقدر مورد قبول اسلام است؟ ان شاء الله که خطا، خطرناک، دردناک، غلط، نگرانکننده، کاملا خطرناک و آنتیحیاتی نباشد! و اگر هست، دستکم، صریحا در کلام رهبرمان نباشد!
vمقام معظم رهبری در ديدارمسئولان اقتصادى و دستاندركاران اجراى اصل 44 در 30 بهمن ۸۵: "صريحاً عرض مىكنم تحولاتىكه در زمينه اقتصادى انجام گرفته، متناسب با تحولات در بخشهاى ديگر نيست. ما بايدمىتوانستيم يك الگوى موفقى از اقتصاد به دنيا عرضه كنيم! البته كارهاىبسيار مهمى انجام گرفته، لكن به آن سطحى كه بايد مىرسيديم، قطعاً نرسيدهايم و اينبراى ما دردناك است"
vمقام معظم رهبری "هر نسخهاى هر چه هم مستندبه منابع علىالظاهر دينى باشد و نتواند اين دو پایه را تأمين كند، اسلامى نيست؛ يكى ازآن دو پايه، افزايش ثروت ملى و پايه دوم، توزيع عادلانه و رفع محروميت دردرون جامعه اسلامى است" همان
مقام معظم رهبری، در دانشگاه فردوسى ۲۵ اردیبهشت ۸۶: "امروزدر چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، مدل پيشرفت صرفاً مدلهاى غربىاست؛ توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربىها براى ما درست كردهاند،دنبال كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است. ما حالا بايد براى شكستن اين طلسم فكر كنيم؛ اين طلسم كه كسىتصور كند كه پيشرفت كشور بايد لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگيرد. اين وضعيتكاملاً خطرناكى براى كشور است"
مقام معظم رهبری: "ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى - ايرانى پيداكنيم. اين براى ما حياتى است ... بنده به طور قاطع اين را ميگويم: الگوى پيشرفت غربى، يك الگوى ناموفق است. درست است كه به قدرت رسيدهاند، به ثروت رسيدهاند؛ اما بشريت را دچار فاجعهكردهاند" همان
vمقام معظم رهبری: "دو گرايش غلط هميشه درباره پيشرفت و تحولِ منتهى به پيشرفتوجود داشته است. يك گرايش عبارت است از خيانتهائى كه به نام پيشرفت و تحول انجامگرفته ... از دوران قاجار ... در قضيه مشروطه، آن خطِ انگليسىِ ماجراى مشروطه حرفشترقىخواهى بود؛ شعارش توسعه و پيشرفت بود ... رضاخان با شعار ترقى و اصلاح آمد سر كار ... محمد رضا پسر او هم ادعاى حركت اصلاحى داشت و اين همه فاجعه براى اين كشور به وجود آوردند. از يك طرف هم در نقطهىمقابل، كسانى بودهاند و هستند كه با هر نوع نوآورى و تحولى مخالفت كردهاند" همان
vمقام معظم رهبری: "پیشرفت کشور تنها براساس الگوی اسلامی - ایرانی امکان پذیر است و مهمترین وظیفه نخبگان اعم از دانشگاهیو حوزوی تنظیم نقشه جامع پیشرفت کشور براساس مبانی اسلام است ... پيشرفتى كه محورش انسانى است كه داراى بُعد معنوى قوى است و علم و دنيا و ثروت وفعاليت زندگى را وسيلهاى قرار مىدهد براى تعالى روحى و رفتن به سوى خداى متعال،اين پيشرفت با آن پيشرفت خيلى متفاوت است" همان
vامام خامنهای در ديدار گروهانهای عاشورا، 22 خرداد 1371: سازندگى، كارى بود كه علىبنابىطالب عليهالسلام داشت؛ اين، سازندگى است! دنياطلبى و مادىطلبى، كارى است كه عبيدالله زياد و يزيد مىكردند. آنها تجملات را زياد مىكردند. اين دو را با هم اشتباه نبايد كرد. امروز عدهاى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنيا و مادهپرستى مىكنند. اين سازندگى است؟! آنچه كه جامعه ما را فاسد مىكند، از دست دادن روح تقوا و فداكارى است؛ يعنى همان روحيهاى كه در بسيجيهاست. بسيجى بايد در وسط ميدان باشد تا فضيلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.
vمقام معظم رهبری"در ديدارمسئولان اقتصادى و دستاندركاران اجراى اصل 44 در 30 بهمن ۱۳۸۵: "ما دردهه اول انقلاب به خاطر مسائل دفاع مقدس و جنگ و گرفتاريهاى گوناگون و محاصراتعجيب و غريب اقتصادى، اقداماتى كرديم كه به مالكيت گسترده دولت و بهشكلى فراتر از آنچه كه در اصل 44 ديده شده بود، گسترش پيدا كرد، اما در دهه دوم وسوم، يعنى بعد از جنگ تا امروز، ما نبايد با گسترش شركتهاى دولتى غيرضرورى - كه چندهزار شركت دولتى وجود دارد كه تعداد مهمى از اينها حقيقتاً غيرضرورى بودند - موافقتمىكرديم؛ يعنى تشكيل آنها به وسيله دولت، يا واگذار نكردنِ بنگاههاى ذيل اصل 44به مردم، عمل موافق مصلحت نبود!"
vمقام معظم رهبری: "اگر ضرورتهايى هم اين كار را در آندوره ايجاب مىكرد، نبايد ديگر اين كارها در دوره بعد از جنگ، در دهه دوم وسوم، انجام مىگرفت؛ نبايد بيخود شركت توليد مىشد؛ نبايد از واگذارى شركتهاى دولتىبه مردم، در آن بخشى كه قانون اساسى تصريح به آن كرده بود، كوتاهى مىشد؛ بايد مالكيت دولت را روزبهروز كمتر مىكرديم. اينطور نشد، بلكه بيشتر وگستردهتر شد! و خيلى از درآمدهايى كه بايد در خدمت توليد، در خدمت گردش صحيح پولدر جامعه قرار مىگرفت، صرف كارهاى غيرلازم شد؛ فعاليتهاى اسرافآميز،ساختمان سازيهاى بيخودى. و حتماً به اقتصاد كشور لطمه خورد! بههرحال، اين كار دراين دو دهه نبايد انجام مىگرفت" همان
vمقام معظم رهبری: "از طرفى، عين همين نگرانيها در بخش مربوط به عدالت - مسئله رفع فقر و محروميت - هم وجود دارد ... مىبينيد! مىخواهند مسئوليت اين وضع را به گردن دولتكنونى بيندازند. اين، غلط است؛ اين طور نيست ..."همان
vمقام معظم رهبریدر دانشگاه فردوسى ۲۵ اردیبهشت ۸۶: "كسانى كه در مراكز برنامهريزى يا در مراكز علمى و تحقيقى هستند و راجع به اقتصاد،راجع به سياست، راجع به سياست بينالمللى و راجع به مسائل حياتى ديگر كشور كار وفكر ميكنند، دنبال اين نباشند كه فرمولهاى غربى را؛ فرمولهاى اقتصادى غرب، فرمولهاىبانك جهانى يا صندوق بينالمللى پول را با مسائل كشور تطبيق كنند؛ نه، آن نظريهها،نظريههاى مفيد براى ما نيست"
[SIGPIC][/SIGPIC]
اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک
علی بن ابی طالب
الذی مااشرک بالله طرفه عین ابدا
ان تعجل فرج ولیک القائم المهدی
--------------------------------------
همه نام بسیج در گمنامی است و عزت او در مظلومیت او و افتخار او حضور در صحنه های حساس در روز های حادثه.... بسیجی دلگیر نباش ،تو خار چشم دشمنی....
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۹, ۱۱:۳۵ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 793
- مورد تشکر
- 2,216 پست
- حضور
- 2 ساعت 12 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
-
13
ترور شاخصها 3؛ ساده زیستیقرآن مجید: "و هنگامی که بخواهیم سرزمینی را نابود کنیم، فرمان به ثروتمندان کامروایش بدهیم، پس انحراف بورزند در آن، آنگاه سخن بر آن قطعی شود و آن را سخت ویران کنیم" اسراء/ 16
امام خمینی: اگر بخواهيد بىخوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاى پيشرفته آنان و شياطين و توطئههاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد!مردان بزرگ كه خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود كردهاند، اكثر ساده زيست و بىعلاقه به زخارف دنيا بودهاند. صحيفه نور، ج 18، ص 459.
امام خمینی: جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائيل نيست؛ جنگ با عربستان و شيوخ خليج فارس نيست؛ جنگ با مصر و اردن و مراكش نيست؛ جنگ با ابرقدرتهاى شرق و غرب نيست؛ جنگ ما، جنگ مكتب ماست عليه تمامى ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ پابرهنگى عليه خوشگذرانيهاى مرفهين ... است. اين جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهاى اعتقادى- انقلابى عليه دنياى كثيف زور و پول و خوشگذرانى است. صحيفه نور، ج 21، ص 68.
مقام معظم رهبری، در دانشگاه علم و صنعت،24 آذر 87: "انحراف در هدفها، در آرمانها رابايد مراقبت كرد كه پيش نيايد. و اين چيزى است كه ما در طول اين سالهاى طولانی، بخصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام، درگيرش بوديم.
ولی امر مسلمین جهان، در ديداربا رئيس جمهور و اعضاى هيئت دولت نهم، ۶ شهریور ۱۳۸۵: شاخصههاى اصولگرايى، شاخصههاى مهمى است كه من به بعضى از اينها اشاره ميكنم. در اظهارات شما هم هست، آن راميگوييد و تكرار ميكنيد و در برنامههايتان ميگنجانيد. شاخصه اول عدالتخواهى و عدالتگسترى، فسادستيزى شاخصهديگرى است، سادهزيستى و مردمگرايى شاخصه ديگرى است كه بحمداللَّهداريد.تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور هم يكى از شاخصههاي اصولگرايى است. اجتناب از اسراف و ريختوپاش كه جزو برنامههاى بسيار خوبشماهاست.
هاشمی در خطبه مشهور به مانور تجملگرایی، بزرگان و ائمه دیگری هم بودند که با چنین افراد سست عنصر و بیتحرکی که در صحنه زندگی اجتماعی، خود را با پوشش روحیه و شعار انقلابی و سادهزیستی گریم میکردند، مبارزه مینمودند. ص 9، جمهوری 19 آبان 1369.
رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه تهران، 23 تیر 1368: اگر دلهاى حكام و زمامداران به نور معرفت و حقيقت روشن شده باشد، تجمل و تشريفات و اسراف و برخورداريهاى زياد و خودرأيى و تكبر و استكبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود.
پایگاه اینترنتی عدالتخانه، گفتگو با محتشميپور، چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387: شاخصههايي كه امام براي اسلام آمريكايي، مطرح ميكردند، اسلام مرفه بيدرد، اسلام سرمايهداران مستكبر و اسلام تنپروران بود. امام با تجملگرايي مخالف بودند و ساده زيستي را شعار ملت، كشور و جمهوري اسلامي ميدانستند. آنوقت رئيسجمهور مملكت ميآيد نماز جمعه (18 آبان 1369) ميگوید: چه كسي گفته تجملگرايي اشكال دارد؟! اصلاً نماز جمعه بايد مانور تجمل باشد و از اين تعبيرها؛ يا اعلام ميكند كه چرا پولدارها بايد طاغوتيها و ضد انقلابها باشند؟ چرا بسيجيان پولدار نشوند؟ خوب اين فضا باعث شد در 8 سال دولت كارگزاران، فرهنگ انقلاب و اسلام به سوي مالاندوزي و تجمل و اسراف و اشرافيت و بريز و بپاش پيش رفت و آنهايي كه بايد پشتوانه انقلاب باشند از انقلاب جدا شدند؛ و رفتند به سوي همان اسلام آمريكايي كه امام نسبت به آن هشدار داده بودند!
ولی امرمسلمین جهان، در ديدار با اعضاى هيأت دولت نهم، 8 شهریور 1384: "يك وقت هست كه ما در زندگى شخصى خود مثلا حركت اشرافگونهيى داريم بين خودمان و خدا؛ كه اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مكروه باشد، مكروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما يك وقت هست كه ما جلوى چشم مردم يك مانور اشرافىگرى مىدهيم؛ اين ديگر مباح و مكروه ندارد؛ همهاش حرام است؛ بهخاطر اينكه تعليمدهنده اشرافىگرى است"
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، ریاضت و سرکوب هوی و عمل کردن بر خلاف تمایلات نفسانی، جزء دستورات تربیتی اسلام است و اخلاق، متکفل آن است. این خیلی فرق میکند با اینکه فرهنگ جامعه را خراب کنیم، زندگی جامعه اسلامی را به فقر بکشانیم و نگذاریم منابع جامعه نقد شود و نگذاریم استعدادهای مردم رشد کند [تعارض زندگی، استعداد، اقتصاد و فرهنگ با اخلاق!] ص 9، جمهوری 19 آبان 69
مقام معظم رهبری، در پیام به گردهمایی سراسرى فرماندهان بسيج، 2 آذر 1368: اينجانب از اينكه كسانى مىكوشند تا در ميان مردم ما رسم تجملگرايى و اسراف و ولخرجى را شايع كنند، شديدا نگران و متأسفم؛ و از اينكه مردم فداكار و انقلابى ايران در امور شخصى به مصرفگرايى سوق داده شوند و قناعت انقلابى را از ياد ببرند، به خدا پناه مىبرم![اعوذ بالله من ...]
ولی امر مسلمین جهان، در ديدار با وزير و مسؤولان وزارت كشور و استانداران، 1بهمن 1368: شما كه در آن استان تشريف داريد، رئيس جمهور و وزير، مظهر نظاميد. اگر نظام، نظام پرهيزگر از تجملات و زياديهاست، بايد اين ويژگى در زندگى شما مشخص شده باشد!
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاى شوراى فرهنگى، اجتماعى زنان 16 دی 1369: چه ستمهايى كه در حق زن روا داشته شده و اسمش هم ستم نيست، اما در حقيقت ستم است؛ مثل همين سوق دادن به تجمل و مصرفگرايى و تبديل شدن به يك وسيله مصرف. شايد بشود گفت كه هيچ ظلمى بالاتر از اين نيست! اين، كارى بوده كه در رژيم ظالم پادشاهى انجام شده، و حالا بايد جلوى آن گرفته مىشد. البته در اوايل انقلاب، خيلى هم خوب بود؛ ليكن بعدها باز غفلتهايى شده است، كه بايد نسبت به آن، حسابى برنامهريزى كرد!
امام خامنهای، در ديدار مسؤولاننظام، ۲۳مرداد۱۳۷۰: شما چگونه مىخواهيد محبت واطمينان مردم را جلب كنيد؟ مردم بايد به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال تجملات و تشريفاتمانرفتيم، در خرج كردن بيتالمال هيچ حدى براى خودمان قايل نشديم ...، مگر اعتماد مردم باقى مىماند؟! مگرمردم كورند؟! ايرانيان هميشه جزو هوشيارترين ملتها بودهاند؛ امروز هم به بركت انقلاب، از هوشيارها هم هوشيارترند!
"2/75٪ از پاسخگویان به یک نظر سنجی[1] معتقد بودند که مردم در سال 1365ساده زندگی میکردند و در سال 1371 ـ سه سال پس از شروع ریاست جمهوری هاشمی ـ از نظر تجملات نزدیک به زمان شاه شده بودند"
مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولاننظام، ۲۳مرداد۱۳۷۰: گاهى از جاهايى گزارشهاى نوميدكنندهاى مىرسد و در برخى موارد انسانواقعاً عرق شرم بر پيشانيش مىنشيند؛ رعايت كنيد! سؤال مىكنيم كه چرا ماشين لوكس ونو و مدل بالا؟ مىگويند كه اشكال امنيتى داريم! چه اشكال امنيتى؟! اين چه وضعى است كه همينطوربىحساب و كتاب جلوى هر وزارتخانه و ادارهاى، دهها ماشين به رنگهاى گوناگون متعلقبه مسؤولانِ آنجا به چشم مىخورد؟! چه كسى چنين چيزى را گفته است؟ به حد ضرورتاكتفا كنيد و اندازه نگه داريد! اينها ما را از مردم دور مىكند، روحانيون را ازمردم دور مىكند. مردمرودربايستى ندارند؛ خدا هم با كسى رودربايستى ندارد. من بارها عرض كردهامكه خداى متعال در چند جاى قرآن درباره بنىاسرائيل مىگويد: "و فضّلناهمعلىالعالمين" جاثیة/16 ؛ ما شما را بر همه مردم دنيا برترى داديم. همين بنىاسرائيلندكه باز قرآن درباره آنها مىفرمايد: "و ضُرىَتْ عليهم الذّلّةُ و المسكنة و باؤوا بغضبمن اللَّه" بقرة/61. چرا؟ رفتار خود آنها موجب چنين وضعيتى شد. مگر خدا با جمهورى اسلامى و با اين اسم قوم و خويشى دارد؟ من و شماهستيم كه بايد معين كنيم اين جمهورى، اسلامى است، يا اسلامى نيست؛ اين هم در رفتارماست.
اندازه نگهداريد! دولت مخارجش زياد و سنگين است! اگر مبلغى از مخارج دولت، عبارتاز تغيير دكوراسيون اتاق مدير كل و معاون وزير و وزير و فلان مسؤول قضايى و فلانمسؤول در بخشهاى گوناگون ديگر باشد، اين جرم و خطاست.
گزارشآمده كه روحانى عقيدتى، سياسى در يكى از دستگاهها، خودش ماشين دارد، ولى ماشيندولتى سوار مىشود! من نوشتم كه حق ندارد اين كار را بكند. براى من جواب آمد كه اينكار رويه است و همه مىكنند! من الان اعلام مىكنم و قبلاً هم نوشتم و اين را گفتم كه آن وقتى كهآقايان امكانات شخصى دارند، حق ندارند ازامكانات دولتى استفاده بكنند.
مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولاننظام، ۲۳مرداد۱۳۷۰: نمىشود ما در زندگى مادّى مثل حيوانبچريم و بغلتيم و بخواهيم مردم به ما به شكل يك اسوه نگاه كنند؛ مردمى كه خيليشاناز اوليات زندگى محرومند! من و شما همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم. اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگيريم، مثل خانه اشراف خانه درست كنيم،مثل حركت اشراف در خيابانها حركت كنيم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششانتراشيده بود، ولى ما ريشمان را گذاشتهايم، همين كافى است؟! نه، ما هم مترفينمىشويم. واللَّه! در جامعه اسلامى هم ممكن است مترف به وجود بيايد! از آيهشريفه "و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها..." بترسيم! تُرف،فسق هم دنبال خودش مىآورد.
مقام عظمای ولایت، در ديدار با مردم، 26 فروردین 1370: اميرالمؤمنين مىگويد زندگى به سمت زهد بايد برود. امروز در جمهورى اسلامى، اگر ما احساس بكنيم كه زندگى به سمت اشرافيگرى مىرود، بلاشك اين انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما بايد به سمت زهد حركت بكنيم.
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، 18 آبان 1369: چرا انسانهایی پیدا میشوند و مردم را دعوت میکنند به ریاضت و کم کردن نیازهای جسمانی؟ خوب دلایل و عواملی دارد، گاهی شرایط زندگی ایجاب میکند که عموما در مواقع قحطیها و کمبودها روی میدهد، گاهی هم خودنمایی عامل این حرکات است؛ به خصوص در جامعهای که دچار محرومیت و فقر باشد و تظاهر به فقر در آنجا با ارزش تلقی میشود. و انسانهای متمکنی که به صورت فقیرانه در جامعه نفاق میکنند و ظاهر و باطنشان دو تا میشود. ص 9، جمهوری 19 آبان 69.
ولی امر مسلمین در دانشگاه صنعتى شريف، 1 آذر 1378: چه دليلى وجود دارد كه با اشرافيگرى ايجاد شده در بسيارى از مقامات كشورى، برخورد قاطع صورت نمىگيرد؟! ... آن كسانى كه به اشرافيگرى گرايش دارند، پی آنند که اين ديد و ذهنيت را در مردم بهوجود آورند كه اين چيز خوبى است و ارزش است؛ كما اينكه قبل از انقلاب اينگونه بود. بعد از انقلاب بعكس شد. لذا كسانى هم كه اهل كارهاى اشرافيگرى بودند، از ترس گرايش مردم، اجتناب مىكردند؛ اما امروز بتدريج مىخواهند كار را بعكس كنند. [انقلبتم علی اعقابکم]
مقام عظمای ولایت فقیه، در ديدار اقشار مختلف مردم، 1 خرداد 1381: ما مسؤولان بايد به وظايف خود عمل كنيم! هر كس امروز از وظيفه اصلى خود سرپيچى كند و خود را به كار ديگرى مشغول و سرگرم سازد و از انجام وظيفه شانه خالى نمايد، خيانت كرده است و دچار لعنت ابدى خواهد شد. ما مسؤولان بايد روح اسلامى را در خود زنده نگهداريم؛ روح اشرافيگرى را دور بيندازيم! اگر گرفتاريهاى ما در بخشى حل نشده است، علتش اينهاست؛ [حب الدنیا رأس کل خطیئة]
مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولیننظام به همراه حاج سيد احمد خميني ۱۴ آذر ۱۳۶۹: ما بايد خودمان را به معناي واقعي كلمه ـ نهبه معناي تعارفي كلمه ـ خدمتگزار مردم بدانيم. مسؤولان كشور بايد به معناي واقعي كلمه، از لحاظ زهد ـ يعنيبيرغبتي به زخارف دنيايي ـ سرمشق ديگران باشند؛ حد آن هم، حد ورع است. اميرالمؤمنين عليه الصلاه و السلام در آن نامه معروف خود به "عثمانبن حنيف"، بعد از آنكه ميفرمايند تو سر چنين سفرهيي بودي و چنين و چنان؛زندگي خودشان را ميفرمايند: "الا و ان امامكم قد اكتفي من دنياه بطمريه ومن طعمه بقرصيه". بعد ميفرمايند: "الا و انكم لاتقدرون علي ذلك"; يعني مناز شماها توقع اينطور زندگي را ندارم. در دنبال آنميفرمايند: "و لكن اعينوني بوَرَعٍ و ٱجتهاد"; ورع پيشه كنيد و هرچه ميتوانيد،در اين راه سعي و كوشش نماييد.
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، برخی از ائمه اطهار، حتی در زمانی که فاقد مسؤولیت اجتماعی بودند؛ اعمالی را انجام میدادند که مخالف برداشت زهدگرایانه تلقی میشد... و در مقابله با کسانی که افراد جامعه را به زهدگرایی، فقرگرایی و خمودی در زندگیشان فرا میخواندند به شدت برخورد میکردند و واکنش تندی نشان میدادند! ص 9، جمهوری 19 آبان 69.
امام خامنهای، در ديدار گروهانهای عاشورا، 22 خرداد 1371: سازندگى، كارى بود كه على بنابىطالب عليهالسلام داشت؛ اين، سازندگى است! دنياطلبى و مادىطلبى، كارى است كه عبيدالله زياد و يزيد مىكردند. آنها تجملات را زياد مىكردند. اين دو را با هم اشتباه نبايد كرد. امروز عدهاى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنيا و مادهپرستى مىكنند. اين سازندگى است؟! آنچه كه جامعه ما را فاسد مىكند، از دست دادن روح تقوا و فداكارى است؛ يعنى همان روحيهاى كه در بسيجيهاست. بسيجى بايد در وسط ميدان باشد تا فضيلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.
مقام عظمای ولایت در ديدار گروهانهای عاشورا، 22 خرداد 1371: وقتى مثل امامى بر سر كار آمد، يعنى ورق برگشت؛ شهوترانى و دنياطلبى به انزوا رفت، وابستگى و فساد به انزوا رفت، زهد روى كار آمد، اگر اين ارزشها را نگه داشتيد، نظام امامت باقى مىماند. آن وقت امثال حسينبنعلى عليه الصلاة و السلام، ديگر به مذبح برده نمىشوند. اما اگر اينها را از دست داديم چه؟ اگر روحيه بسيجى را از دست داديم چه؟ اگر به جاى توجه به تكليف و وظيفه و آرمان الهى، به فكر تجملات شخصى خودمان افتاديم چه؟ اگر جوان بسيجى را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را - كه هيچ چيز نمىخواهد جز اينكه ميدانى باشد كه در راه خدا مجاهدت كند - در انزوا انداختيم و آن آدم پرروى افزونخواه پرتوقع بىصفاى بىمعنويت را مسلط كرديم چه؟ آن وقت همه چيز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله بين رحلت نبى اكرم صلواتاللهوسلامهعليه و شهادت جگرگوشهاش پنجاه سال شد، در روزگار ما، اين فاصله، خيلى كوتاهتر ممكن است بشود و زودتر از اين حرفها، فضيلتها و صاحبان فضايل ما به مذبح بروند. بايد نگذاريم. بايد در مقابل انحرافى كه ممكن است دشمن بر ما تحميل كند، بايستيم.
امام خامنهای در دیدار پاسداران و نيروى انتظامى 6 بهمن 1371: بعد از آنكه اسلام، اشرافيت را قلع و قمع كرده بود، يك طبقه اشراف جديد در دنياى اسلام به وجود آمد. عناصرى با نام اسلام، با سِمتها و عناوين اسلامى - پسر فلان صحابى، پسر فلان يار پيغمبر، پسر فلان خويشاوند پيغمبر. وقتى مىگوييم فاسد شدن دستگاه از درون، يعنى اين!
مقام معظم رهبری، خطبههاى نماز جمعه، 25 آذر 1379: آن حضرت در نهجالبلاغه مىفرمايد: "ان الله تعالى فَرَض علىٰ ائمة الحق ان يَقدروا انفسهم بضعفة الناس"؛ يعنى صاحبان مناصب، حق ندارند خودشان را با اعيان و اشراف مقايسه كنند. پس با چه كسانى بايد زندگى خودشان را اندازه بگيرند؟ با مردم معمولى، آن هم ضعيفها و پايينترهايشان. فقط مربوط به آن زمان هم نيست؛ مربوط به همه زمانهاست. آن زمان هم اينگونه نبود كه همه مردم فقير باشند. فتوحات اسلامى شده بود؛ در كشور اسلامى ثروتها و ثروتمندانی وجود داشت.
روزنامه ایران، 19 تیر 1387: رئيس دولت سازندگي بصورت شفاف و مكرر حتي از تريبون نماز جمعه تهران نيز بحث "مانور تجمل" را مطرح كرد.
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، اگر یک انسانی در زندگی فردی خود اقدام به بذل و بخشش اموال و داراییاش به عنوان یک انسان غنی به یک فرد فقیر نماید، خوب، یک مساله جداگانهای است، لیکن نباید چنین وضعیت و روحیهای از زهدگرایی و زهدفروشی، ترویج فقرگرایی و ندیده گرفتن غرائز در وجود انسان را به سطح کل جامعه عمومیت بخشیم. ص 9، جمهوری 19 آبان 69.
نائب امام زمان عج، در پیام سالگرد ارتحال امامره 10 خرداد 1369: در نظام اسلامى، رفع فقر و محروميت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پايبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بىمعنى و ادعايى پوچ است!
ـــــــــــــــــــــــپی نوشتـــــــــــــــــــــ ـــ
[1]. "توسعه و تضاد"، فرامرز رفیعپور، دانشگاه شهید بهشتی، صفحه 227.
[SIGPIC][/SIGPIC]
اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک
علی بن ابی طالب
الذی مااشرک بالله طرفه عین ابدا
ان تعجل فرج ولیک القائم المهدی
--------------------------------------
همه نام بسیج در گمنامی است و عزت او در مظلومیت او و افتخار او حضور در صحنه های حساس در روز های حادثه.... بسیجی دلگیر نباش ،تو خار چشم دشمنی....
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۹, ۱۳:۳۶ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 793
- مورد تشکر
- 2,216 پست
- حضور
- 2 ساعت 12 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
-
13
امام و اشرافیگری روحانیت و مسئولان• محو شدن بهتر از اشرافی گری:
اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروى از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداى خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگى اشرافى مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقه انبیاى عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم؛ و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگى کنند مىتوانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمىتوانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند.(صحیفه امام، ج21، ص: 440)
• زندگی اشرافی و بازی با جوانان:
آنان که به دروغ ادعاى «خلقى» بودن و «مجاهد» و «فدایى» براى خلق مىکنند، با خلق خدا به دشمنى برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را براى مقاصد خود و مقاصد یکى از دو قطب قدرت جهانخوار به بازى گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکى از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانى مشغول و یا در
داخل به خانههاى مجلل تیمى با زندگى اشرافى، نظیر منازل جنایتکارانى بدبخت به جنایت خود ادامه مىدهند و شما جوانان را به کام مرگ مىفرستند .. (صحیفه امام، ج21، ص: 438)
• ساده زیستی= عزت و ایستادگی، اشرافی گری=ذلت و خواری و عقب نشینی:
اگر بخواهید بىخوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته آنان و شیاطین و توطئههاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کردهاند اکثر ساده زیست و بىعلاقه به زخارف دنیا بودهاند. آنها که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند براى حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خوارى مىدهند؛ و در مقابل زور و قدرتهاى شیطانى خاضع، و نسبت به تودههاى ضعیف ستمکار و زورگو هستند. ولى وارستگان به خلاف آنانند. چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى نمىتوان ارزشهاى انسانى- اسلامى را حفظ کرد. جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان طاغوت با تربیت طاغوتى بار آمده بودند هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتى مقابله کنند.( پیام [به نمایندگان مجلس به مناسبت گشایش دومین دوره مجلس (تعیین اولویتها)].
زمان: 7 خرداد 1363/26 شعبان 1404.)
• حکومت مردمی در مقابل حکومت اشرافی:
حکومت مردم این است خاصیتاش در مقابل حکومت اشرافى، حکومت مردمى یکى از خاصیات بزرگش این است که خوف در دلشان نیست ..( صحیفه امام، ج18، ص: 32)
• مجلس مردمی و مجلس طاغوتی:
مردم پشتیبان حکومت هستند. اگر مردم، نصف مردم پشتیبان محمدرضا بودند، این مصیبتها به سر او مىآمد؟
مردم یکپارچه پشتیبان این حکومت هستند. اگر حکومت یک گرفتارى پیدا بکند این مردماند که رفع مىکنند گرفتارى را. اگر جنگ براى دولت پیش آید، این مردماند که جبههها را پر مىکنند و پشت جبههها را هم خدمت مىکنند در پشت جبههها، این خاصیت حکومت مردمى است. امروز مجلس چون مجلس مردمى است، این مجلس مردمى مىتواند به فکر محرومین باشد و مجلس دیروز نمىتوانست که به فکر محرومین باشد براى اینکه محروم تویش نبود، اگر هم بود یکى دوتا بود که کارى از او نمىآمد. اما امروز مجلس، مجلسى است که محرومیت کشیدهاند اهل این مجلس، و در آنها از اشراف و اعیان و امثال ذلک دیگر وجود ندارد؛ ولو بعض منحرفین هستند اما از اشراف و اعیان دیگر خبرى نیست. یک همچو مجلسى مىتواند خدمت کند به این کشور و یک همچو مجلسى پشتیبانش همین مردم کوچه و بازار هستند. این هم یکى از خاصیتهاى بزرگ حکومت مردمى است که خوف اینکه چه بشود ندارند. و قدرتهاى بزرگ توجه به این معنا بکنند که نمىتوانند امروز آن فرمانفرمایى که در زمان محمدرضا یا زمان رضاخان مىکردند امروز هم بکنند ..( صحیفه امام، ج18، ص: 33)
• حکومت مستضعفان:
ایران حکومت مردم است، حکومت مردمى دیگر نمىتواند بترسد از اینکه امریکا چى مىگوید. حکومت مستمندان است، حکومت مستضعفان است. اینها در دلشان خوف نیست به اینکه اگرچه بشود ما مقاممان را از دست مىدهیم. مقام نیست تو کار، هیچ یک از اینها به فکر این نیستند که ما الآن یک مقامى داریم و مقام فروشى بکنند. و هیچ کدام هم یک زندگى اشرافى ندارند که بترسند از دستشان گرفته بشود. و چون حکومت ایمان است، خوف از شهادت هم ندارند. بنابراین، امریکا و امثال امریکا تصور نکنند که با یک کلمهاى که در سابق، زمان شاه و زمان رضاخان و محمدرضاخان مىگفتند در اینجا اطاعت مىشد، حالا هم آن هست.( صحیفه امام، ج18، ص: 31)
• بی اطلاعی اشراف از مستضعفان:
اینها چون از طبقه مرفه بودند و اسکلت حکومت را به اصطلاح اشراف و اعیان تشکیل مىدادند از این جهت، اطلاع از اینکه به قشر مستمند چه مىگذرد نداشتند، نمىتوانستند بفهمند که مستمند یعنى چه؛ فکرشان اصلًا در این قضیه هیچ وقت وارد نمىشد. کسانى که از اول کودکى تا آن وقتى که به حکومت رسیدند در مهد آرامش و رفاه بارآمدند، اینها ادراک این مطلب را که قشر دیگرى هم ما داریم که قشر مستمند است نمىکردند. اگر هم یک وقتى هم در ذهنشان مىآمد، عبور مىکرد. فکر این نبودند که این طبقه هم یک موجودیتى دارد و باید براى موجودیت اینها هم فکرى کرد. و لهذا در طول تاریخ، این قشر مستمند و مستضعف و محروم در طول تاریخ شاهنشاهى و در این تاریخى که شماها هم ادراک کردید زمان محمدرضا و بعضىتان هم زمان رضاخان را ادراک کردید، مىبینید که حکومت، حکومت اشراف بود. اگر در یک مجلسى یک نفر، دو نفر هم از طبقه محرومین پیدا مىشد، دریک اقلیت بسیار ضعیف بودند که در مقابل آن جمعیت کثیر نمىتوانستند کارى انجام بدهند. اصل جنس اسکلت حکومت اشرافى این است که به مردم نرسند. و لهذا تمام این روستاهاى ایران تقریباً از همه مواهبى که باید به دست حکومتها تحقق پیدا کند براى این روستاها و این دهات دور افتاده هیچ تحققى پیدا نکرد؛ کمى بوده است، آن هم روى یک مطالبى که بازپاى مالکین و اشراف تو کار بود. اگر روستایى بود که یکى از اشراف مالک او نبود یا یکى از- حکومت- افراد حکومت مالک او نبود، او از تمام مواهب محروم بود. برق یک مطلبى بود که الآن هم در اکثر روستاهاى ما کمى رفته است و مشغولاند که برود، بهدارى ابداً نبود، راه نبود، به طورى که اگر یکى مریض مىشد، یک زنى مىخواست وضع حمل بکند، در آنجا اسبابش فراهم نبود، مىخواستند بیاورند به یک شهرستانى، از باب اینکه راه نبود، بین راه، مریض یا آن زن بدبخت تلف مىشد یا کمىاش مىرسید به معالجه. این وضع حکومت اشرافى در جهان است (صحیفه امام، ج18، ص: 28)
• مسئولان مرفه نیستند:
یکى از عنایات بزرگى که خداى تبارک و تعالى به جمهورى اسلامى و این نهضت اسلامى عنایت فرموده این است که متصدیان امور، چه آنهایى که در مجلس خدمت مىکنند و چه آنهایى که در دولت خدمت مىکنند، چه آنهایى که در ارتش هستند، همه اینها از آن قشر مرفه نیستند؛ از آن قشرى که همه توجهشان به این است که براى خودشان مقام درست کنند و براى خودشان کارهایى انجام بدهند، ولو بر ضد خلق باشد ..
شما اگر توجه کنید به حکومتهائى که در تاریخ بوده است و خصوصاً در این پنجاه سال، ملاحظه مىکنید که آنهایى که در رأس امور بودند، آنها از این «مُلک» ها و «سلطنه» ها و- عرض مىکنم که- از این سنخ مردم و- به اصطلاح- از اشراف بودند. وقتى که اشراف- به قول خودشان- و اعیان و متمکنین و یال و کوپالدارها متصدى امور یک کشور شدند، قهراً اینها مردم را به حساب نمىآورند. این یک امر قهرى است و در مقابل یک قدرتمند بزرگتر، از خودشان خاضعاند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان، جابر و ستمگر شما مىدانید که در جمهورى اسلامى، مقامات آن معنا که در سابق داشت از دست داده. نه رئیس جمهورش و نه نخست وزیرش و نه سایر وزرایش اینطور نیست که خیال بکنند، خودشان خیال بکنند که ما یک مقام بالایى، والا مقام هستیم و ما «حضرت اشرف» هستیم و نمىدانم کذا. اینجور نیست. آنها مىبینند که ارزششان در بین جامعه، در همه جا این است که خدمت بکنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به این است که به مردم حکومت کنند. در جمهورى اسلامى، این معنا که هم مقامات آن مقاماتى که سابق تخیل مىشد، نیست و هم اشخاصى که متصدى امور هستند، آن اشخاصى که در یک خانواده اشرافى بزرگ شده باشند و یک زندگى چه کرده باشند و نتوانند بسازند با مردم، نتوانند بسازند با یک زندگى عادى، آنطور هم نیستند .. (صحیفه امام، ج16، ص: 443)
• مجلس مسجد نشین و مجلس کاخ نشین:
این چهره مجلس اسلامى ماست و اگر از صدر مشروطه- الّا شاید دوره اول- تا قبل از این مجلس ملاحظه کنید، اینجا جاى آن وکلا نبود؛ وکلایى که از طبقه اشراف و از طبقه ثروتمند و مرفّه، و حاضر نبودند در یک مجلس چندتایشان با هم جمع بشوند و حاضر نبودند در یک مجلس اینطور مسجدى بنشینند و هر کدام در کاخهاى بلند- الّا بعضیها که آنها هم از سنخ شما بودند- زندگى مىکردند. امکان نداشت که یک مواجههاى بین منِ طلبه با آن تیپهاى اشرافى و اعیانى و داراى کذا و کذا اتفاق بیفتد؛ فرضاً اینکه گوش بدهند به اینکه یک طلبه با آنها چه مىگوید. این از برکات نهضت است، برکات اسلام است که همه نهادهایشان اسلامى و مردمى است
همه ادیان وقتى که شما ملاحظه بکنید، سران این ادیان که انبیا بودند، اینها از طبقه مستضعف قیام کردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرتها شوراندند. حضرت ابراهیم خودش بوده و یک تبرى؛ از طبقه پایین، در مقابل آن نمرود عصر قیام کرد، و آن مظاهر آنها، که مظاهر اشرافیتشان بود و بت هم آن وقت [از] مظاهر اشرافى بود، آنها را شکست. حضرت موسى هم یک شبان و یک عصا؛ از همین طبقه مستضعف. این طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتى برافراشت؛ اینها را برانگیخت بر ضد آنها؛ نه اینها را خواب کرد تا آنها بخورند! اینها را بیدار کرد که آنها را بکُشند. عکس آنکه نویسندههاى خائن ما و نویسندههاى خائن تر خارجیها مىگویند که دین؛ افیون جامعه است، و انبیا آمدهاند که جامعه را با این افیون خواب بکنند، و قدرتمندها و طاغوتها جامعه را بمکند و اینها خواب باشند. درست وقتى تاریخ انبیا را ملاحظه کنید، عکس این
است. یعنى طاغوتها به مردم غلبه کرده بودند و خداوند در هر عصرى یک نفر را از همین قشر پایین، و از همین چوپانها، از همین طبقه مستضعف، برانگیخت و این طبقه مستضعف را بیدار کرد و بر ضد طاغوتها قیام کرد، و فرعون را غرق کرد و از بین برد(صحیفه امام، ج9، ص: 397)
• نامه برای صرفه جویى در برگزارى مجلس خبرگان:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
جناب آقاى وزیر کشور.
مجلس خبرگان در جمهورى اسلامى بودجه ده میلیون تومانى و هتل مجلل اشرافى لازم ندارد. آقایان وکلاى محترم، که عمده آنان از علماى اعلام هستند، از این نحو تشریفات نگران هستند. آنان بحمداللَّه با زندگى نزدیک به طبقات محروم عادت نمودهاند. بودجه مذکور را تعدیل نمایید. و عذر برگشت مازاد صحیح نیست؛ زیرا اعتبار مذکور ممکن است سنتى بشود در آتیه ..
- 2 شهریور 58.
- روح اللَّه الموسوى الخمینى
(صحیفه امام، ج9، ص: 327)
• بیانات [با خبرنگار روزنامه اطلاعات (مشکل مسکن مردم)]:
هر چه زودتر باید مشکل مسکن براى بىخانمانها و فقراى ایران حل گردد؛ و براى هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود، آب و برق براى فقرا و بىبضاعتها باید مجانى گردد.
به نظر من بیشتر انقلابیون واقعى؛ یعنى آنها که نیروى عظیم و کوبنده این انقلاب بودند، مردم غیرمرفه بودند؛ کسانى که بیشترین کشتهها را دادند و با نیروى ایمان واقعى و اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزى انقلاب شدند همان کسانى بودند که به هیچ وجه اشرافى و مرفه نبودند و از طبقه پابرهنه بودند.
من دستور دادم که اموال شاه، چه آنها که در داخل ایران است و چه آنها که در خارج پس از مصادره؛ فقط و فقط بین بىبضاعتها و مستمندان تقسیم شود، و این پولها را صرف خانه سازى و دیگر وسایل رفاهى این مردم بکنیم ..(صحیفه امام، ج6، ص: 298)
• اسلام مخالف اشرافی گری:
اسلام است که نمىگذارد این گردن کلفتها زندگى اشرافى بکنند، یا زندگى آنطورى که دلشان مىخواهد بکنند. اسلام تعدیل مىکند. اسلام است که نمىگذارد اجانب بر مسلمین حکومت بکنند، اسلام است که جلوى ظلم را مىگیرد، جلوى دیکتاتورى را مىگیرد. این اسلامى که جلوى دیکتاتورى را مىگیرد، حالا اینها مىگویند که ما از دیکتاتورى محمدرضا خان فارغ شدیم به دیکتاتورى آخوندى رسیدیم! آخر کدام دیکتاتورى آخوندها دارند؟ چه کردند اینها؟ ما مىگوییم دیکتاتورى نکنید، ما مىگوییم دیکتاتورى بکنید؟ ما مىگوییم دیکتاتورى نکنید. ما جز از فساد، جلوگیرى از هیچ چیز نمىکنیم. آزادند مردم؛ شماها نمىگذارید آزاد باشند ..(صحیفه امام، ج5، ص: 547 )
• وهابیت، اسلام اشرافی:
مگر مسلمانان نمىبینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شدهاند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بیشعور حوزههاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنهها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مىکنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکاى جهانخوار، مىگذارند .. (صحیفه امام، ج21، ص: 81)
• خوف نداشتن از قدرتها، ویژگى حکومت محرومان:
اینها دیگر از قدرتها نمىترسند. خاصیت اعیانیت و اشرافیت به اصطلاح و رفاه این است که چون همیشه خوف این مطلب که نبادا از این مقام، پایین بیایم و نبادا یک لطمهاى به اشرافیت من بخورد، این خوف، اسباب این مىشد که نسبت به زیر دستها ظالم و نسبت به بالا دستها توسرى خور باشد. یک نفر که نخست وزیر بود، وزیر بود و در تاریخ، در طول تاریخ از کسانى بود که متکفل امور کشور بود، نسبت به زیردستان با تمام معنا ظلم مىکرد- به حسب نوع البته- ولى وقتى مواجه مىشد با یک سفارتخانه خارجى، کمال ذلّت را داشت. این خاصیت اشرافیت، به اصطلاح اشرافیت آن معناست که آنها داشتند، و خاصیت حکومت رفاه طلبان است که در مقابل سفارتخانههاى خارجى ذلیل بودند و در مقابل رعیت خودشان و قشر محرومین با کمال قلدرى رفتار مىکردند( صحیفه امام، ج18، ص: 30)
• اشراف زاده درک نمیکند طبقه محروم چیست:
کسى که در مهد اشرافیت به اصطلاح آن وقت بزرگ شده است و از اولى که چشمش را باز کرده است با نوکر و کلفت و حشم و اینها روبرو بوده، این وقتى بزرگ شد خیال مىکند همه چیز همین است. نمىتواند ادراک کند که یک طبقهاى هستند که نان ندارند، یک طبقهاى هستند که نمىتوانند زندگى کنند. (صحیفه امام، ج18، ص: 29)
• اهمیت ساده زیستى روحانیت و مسئولان:
از اهم مسائلى که باید تذکر بدهم، مسئلهاى است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط مىشود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمى که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزى که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترویج نموده و جمهورى اسلامى را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگى اهل علم است. اگر خداى نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر دادهاند، عمارت درست کردهاند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزى را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان.البته من این نکته را عرض کنم، یک دستهاى که در معرض خطر هستند باید خودشان را حفظ کنند، ولى همینها هم باید مواظب باشند که زاید بر میزان نباشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجههتان پیش مردم بزرگ مىشود، آن چیزى که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگى شما ساده باشد، همان طورى که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما زندگىشان ساده و عادى بود بلکه پایینتر از عادى. آنها هم که جمهورى اسلامى را بپا کردند، مردم عادى هستند، و کسانى که بالابالاها نشستهاند، هیچ دخالتى در این مسائل نداشته و ندارند. این مردم بازار و کشاورز و کارگران کارخانهها و طبقات ضعیف- به حسب دنیا و قوى به حسب آخرت- هستند که این توقع را دارند که اگر خداى نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن براى ما تنها نیست، بلکه براى اسلام است. و ما باید حفظ کنیم آنهایى را که اسلام و جمهورى اسلامى را نگه داشتهاند و بعد از این هم نگه خواهند داشت، و حفظ آن به این است که زندگى ما ساده و عادى باشد. آنهایى هم که مىخواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهى با یک اتومبیل پیکان بهتر مىتوانند محفوظ باشند تا وسیله دیگر. و ائمه جمعه و جماعاتى که اگر عادى بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقدارى حفظ کنند که زیاد نباشد. و اینطور نباشد که امام جمعهاى وقتى در خیابان مىآید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، اینطور چیزها حیثیتشان را در جامعه ساقط مىکند. بزرگى شما آقایان به دنیا نیست، بزرگى شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید. و این یک مسئله مهمى است که دخالت در حفظ جمهورى اسلامى دارد و ما باید خیلى مواظب باشیم، و اهل علم و دولت و دست اندرکاران بیشتر باید مواظب باشند، چرا که همه دنبال این هستند که نقطه ضعفى، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند. و ما باید به گونهاى زندگى کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم، نه اینکه مثل رئیس جمهور امریکا که اگر این مقام را از او بگیرند شاید از حسرت دق کند!.( صحیفه امام، ج19، ص: 318)
• روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است:
علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفتهاند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه داران در یک کاسه است. و خداوند کسانى را که اینگونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مىکنند، نمىبخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمى و معنوى نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستى و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگى کردهاند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفتهاند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان براى کسب معارف مىکند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کردهاند و با قناعت و بزرگوارى زیستند ..
در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است، نه سرمایه پول پرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیدهاند. ( صحیفه امام، ج21، ص: 277)
• روحانیت از زی روحانیت خارج نشود:
در اینجا ضمن تشکر از علما و روحانیون و دولت خدمتگزار حامى محرومان باید از باب تذکر عرض کنم و بر آن تأکید نمایم، مسئله ساده زیستى و زهدگرایى علما و روحانیت متعهد اسلام است که من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانى خود مىخواهم که در زمانى که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است واداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است، از زىّ روحانى خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ایران است، پرهیز کنند و برحذر باشند که هیچ آفت و خطرى براى روحانیت و براى دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست که بحمداللَّه روحانیت متعهد اسلام امتحان زهدگرایى خود را داده است، ولى چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانیت بعد از این براى خدشهدار کردن چهره این مشعلداران هدایت و نور، دست به کار شوند و با کمترین سوژهاى به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که ان شاء اللَّه موفق نمىشوند ..( صحیفه امام، ج20، ص: 343)
• لزوم ساده زیست بودن روحانیان :
و یکى از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگى کنند. آن چیزى که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگى کردند.
آنهایى که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگى ساده زندگى کردند. آنهایى که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را مىشنیدند، آنهایى ساده زندگى کردند. شاید آقایان کمىشان یادشان باشد، در آن وقتى که ما اوایلى که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمى ، مرحوم آشیخ مهدى و عده دیگرى، و شخص نافذ آن جا و متقى، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعى و مرحوم آمیرزا محمد ارباب ؛ همه اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست صورى مردم را داشت و ریاست معنوى هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبهاى مثل او بود، زندگىاش یک زندگىاى بود که مثل سایر طلبهها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزامحمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خیلى ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدى همینطور، سایرین هم همینطور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتى انسان در آن محیط واقع مىشد که اینها را مىدید، همین دیدن اینها براى انسان یک درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان، یک وضعى بود، درس بود براى انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید براى اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان به همین مقدار، از ارزشتان به همین مقدار کاسته مىشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست.
اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیرهشان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطى داشته باشد و یک دفترى و یک دستکى داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات- و ان شاء اللَّه نمىروید- از علومتان کاسته مىشود. آنهایى که این کتاب هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگىشان یک زندگى طلبگى بوده، مثل شیخ انصارى و مثل امثال اینها؛ یک زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینى را افزایش بدهند- یعنى فروع را- و آن کتابهاى ارزشمند را عرضه کنند به مردم. براى اینکه، آنها ارزش را به این نمىدانستند که من خانهام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهارتا.
شما خیال مىکنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافى براى شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسى بدهند، کافى نیست، مىگوید: باید برویم جاى دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهى است ..
این یکى از فطرتهایى است که هرکس هرچه بیابد، آن گم شده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگرى است و لهذا آن که دنبال قدرت مىرود، قدرت مطلق مىخواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم مىرود، علم مطلق مىخواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالى برود یا هر چیزى برود، آن کمال مطلقش را مىخواهد و همه خدا رامى خواهند، خودشان نمىدانند. عذابهایى که به ما مىشود براى حجابهایى که در ما هست. آن که حجابها را پاره کرده است، ارزشها را مىفهمد و رسیده به آن جایى که باید بفهمد.(صحیفه امام، ج19، ص: 252)
ویرایش توسط مرصاد : ۱۳۸۸/۰۴/۲۹ در ساعت ۱۳:۴۱
[SIGPIC][/SIGPIC]
اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک
علی بن ابی طالب
الذی مااشرک بالله طرفه عین ابدا
ان تعجل فرج ولیک القائم المهدی
--------------------------------------
همه نام بسیج در گمنامی است و عزت او در مظلومیت او و افتخار او حضور در صحنه های حساس در روز های حادثه.... بسیجی دلگیر نباش ،تو خار چشم دشمنی....
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری