جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: هدف‌دار بودن زندگی در بينش‌الهی

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    152
    مورد تشکر
    222 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    هدف‌دار بودن زندگی در بينش‌الهی




    تفسیر قرآن مقام معظم رهبری: هدف‌دار بودن زندگی در بينش‌الهی

    اينجا اصلاً هدفدار شدن زندگی يك از نتايج اين بينش است و تلاش‌گر بودن در زندگی هم يك نتيجه‌ی ديگر است. يعنی انسان معتقد به بينش الهی آنوقتی كه احساسات بر او غلبه نكرده، و آنوقتی كه هيچ نيازی هم ندارد، و آنوقتی كه تسليم هيچ عادتی هم نيست، در آن لحظه هم باز تلاش می‌كند. يعنی اگر مثلاً يك مسئوليتی را در جمهوری اسلامی به شما سپردند، اعم از مسئوليت كوچك يا بزرگ و هيچكس هم مراقب شما نيست، و هيچ هم اسير احساسات نيستند، آيا با خودتان فكر می‌كنيد من نيم ساعت ديگر هم برای اين موضوع كار بكنم يا نه؟ اين‌جا آن‌جايی است كه بينش‌الهی خودش را نشان می‌دهد. اگر دارای بينش‌الهی باشيد، يعنی معتقد به غيب و معتقد به خدا و معتقد به فرشتگانی كه بر شما ناظر هستند و معتقد به جايگاهی كه از شما با كمال بصيرت، كوچك يا بزرگ كار شما را سئوال می‌كنند و به آنها پاداش می‌دهند، اگر معتقد به اين باشيد می‌گوئيد: چه ببينند و چه نبينند، جه بدانند و چه نادنند، شما در عين خستگی و در عين تنهائی و در عين بی‌خبری ديگران از شما، صرفاً به همان علت كه می‌دانيد خدا شاهد و ناظر است كارتان را ادامه می‌دهيد. يعنی برای كاركردن انگيزه داريد، چون خدا هست و چون او می‌بيند. در روز عاشورا كه امام حسين(ع) در غربت محض بود، نه غربت در آن بيابان، بلكه غربت در دنيای آنروز كه هيچكس از آن كسانی كه سرشان به تنشان می‌ارزيد كار امام حسين(ع) را قبول نداشتند و قبول هم نمی‌كردند يا از روی يك منطق غلط، يا از روی راحت طلبی‌ها و تن‌پروريها،‌ كه اگر می‌خواستيم با چشم مادی نگاه كنيم اين خون هدر شده بود، در چنين صحنه‌ای يك حادثه‌ای اتفاق می‌افتد و آن كشته شدن علی‌اصغر است، و حال اينكه مطلقاً هيچ احساساتی انسان را وادار به اين كار نمی‌كند، بله احساسات وادار می‌كند آدم خودش برود عاشقانه در ميدان جنگ كشته شود، اما چه احساساتی آدم را وادار می‌كند بچه شش‌ماهه را ببرد در جنگ؟! وقتی كه كشته شد امام حسين(ع) فرمودند: آنچه كه مرا تسلی می‌دهد : ( ان ذالك بعين‌الله ) اين است كه خدا دارد اين را می‌بيند و اين برای هر انسان معتقد به غيب و به ماورای اين مايه تسلی است و اين بينش به انسان تلاش می‌دهد، و خصوصيت ديگری كه وجود دارد،‌ اين است كه اين بينش هر پديده‌ای را معنی‌دار می‌كند و انسان را به تفكر درباره‌ی آن پديده وادار می‌كند. وقتی شما معتقد به عالم غيب هستيد و اراده‌ی غيبی الهی را بر اين آفرينش حاكم می‌دانيد، وقائليد كه اين آفرينش نظمی دارد پس هر حركت طبيعی و حركت تاريخی و انسانی در هر جای دنيا برای شما يك معنايی دارد، چون لازمه‌ی نظم اين است و چون معنا دارد درصدد برمی‌آئيد تا آن را بشناسيد و اين معرفت انسانی را افزايش می‌دهد. بنابراين: بينش معنوی و الهی و بينش ايمان به غيب انسان را به بيشتر شناختن جهان و بيشتر شناختن محيط و بيشتر شناختن تاريخ و بيشتر شناختن هر پديده‌ای از پديده‌ها دعوت می‌كند و خلاصه اينكه ايمان به غيب آن مرز اصلی و شرط اول تقواست. اما شرط دوم: الذين يؤمنون بالغيب ( به پاداش نماز از شرايط متقين است )


  2. تشکر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود