-
۱۳۸۸/۰۵/۰۱, ۲۳:۳۹ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ارتباط طلحه و زبیر با معاویه
به نام خدا
در سایت ها و رسانه های وابسته به مخالفان دولت به طور گسترده صحبت از عدم وجود این ارتباط شده و سخنان رئیس جمهور را که گفته بود طلحه و زبیر به اشرافیت معاویه گرویدند را اشتباه خواندند. در همین کانون نیز دوستانی با این مخالفان همنوایی کرده اند که البته این به خاطر عدم اطلاع از تاریخ است.
طلحه و زبیر پس از اینکه از طمع در امیرالمؤمنین علیه السلام نا امید شدند بنای مخالفت را گذاردند و نقشه ی معاویه را عملی ساختند.
"... معاويه نامهاى بزبير نوشته و او را براى احراز مقام خلافت تطميع نموده و بمخالفت على عليه السلام ترغيب كرده بود بدينجهت نظر اين گروه مخالف ابتداء بر اين بود كه بشام روند و معاويه را هم كه با على عليه السلام مخالف ميباشد با خود همدست نمايند اما معاويه كه قبلا از تصميم اين جمع خبر يافته بود پيش خود فكر كرد كه اگر اين گروه مخالف بشام برسند و بفرض اينكه بر على عليه السلام غالب شوند در اينصورت معاويه بايد بر طلحه و زبير بيعت كند لذا فورا نامهاى بامضاى مجهول نوشته و در آن نامه قيد نمود كه شما گول سخنان معاويه را نخوريد كه از وى كارى براى شما ساخته نيست زيرا او كه از طرف عثمان حاكم شام بود بعثمان كمك نكرد تا او را بقتل رسانيدند پس چگونه ممكن است بشما كمك كند؟معاويه اين نامه را بامضاى كس ديگر بزبير فرستاد.چون اين نامه بدست زبير رسيد مخالفين على عليه السلام را كه در رأس آنها عايشه قرار گرفته بود از مضمون نامه آگاه نمود (4) لذا از عزيمت بسوى شام منصرف شده و مصلحت را در آن ديدند كه به بصره روند زيرا طلحه و زبير در بصره و كوفه طرفداران زياد داشته و اميد پيشرفت آنها بيشتر بود."
تفصیل ماجرا را در اینجا بخوانید.
"معاویه پس از دریافت این نامه و کسب اطلاعات لازم، اقدامات بعدی و اساسی خویش را آغاز کرد. او به چند نفر نامه نوشت که عبارت بودند از: طلحة بن عبیداللّه، زبیر بن عوام،"
برای تکمیل اطلاعات به اینجا مراجعه کنید.
نظر شما در باره این پیشنهاد چیه؟
(جلسات مناظره)
موضوع مهم : کربلایی کاظم ساروقی، حجتی غیر قابل انکار
چگونه؟؟؟ راه های جلوگیری از مرگ تدریجی جامعه
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ :Sokhan: !!! تا از سُخَنت جهان شود پُر !!!
الحذر الحذر! فَوَ الله لَقَد سَتَر، حتّی کأنَّه قد غَفَر
-
-
۱۳۸۹/۰۶/۰۱, ۲۰:۱۱ #2
بسم الله الرحمن الرحیم علامات ظهور از زبان پیامبر در حجه الوداع بسم الله الرحمن الرحیم علامات ظهور از زبان پیامبر در حجه الوداعاللهم صل علی محمد و ال محمدمطلبی که ذیل به نظر میهمانان گرامی میرسد برگرفته از کتاباز ازل تا قیامتنوشته محمد جواد مصطفوی میباشد پیامبر ص به اصحاب فرمود میخواهید ازاشراط الساعهشما را اگاه نمایم سلمان گفت اری پیامبر فرمود ند ازنشانه های قیامت تضییع نماز پیروی از شهوات تمایل به هواپرستی گرامی داشتن ثروتمندان فروختن دین به دنیا ست دراین هنگام که قلب مومن دردرونش اب میشود نظیر نمک دراب ازاین همه زشتی ها که میبیند و توانائی تغییر ان را ندارد انچه مهم است وبا دنیای فعلی ما بیشتر همخوانی دارد این سخنانپیامبر عظیم الشان استسوگند به کسی که جانم دردست اوست ای سلمان .زمانی زن با شوهرش در تجارت شریک میشودو هردو همه تلاش خویش را در بیرون خانه برای ثروت اندوزیبکار میبرند باران کم و صاحبان کرم خسیس و تهی دستان حقیر شمرده میشوند دران هنگام بازارها به یکدیگر نزدیک میگردند یکی گوید چیزی نفروختم و دیگری گوید سودی نبردم و همه زبان به شکایت و مذمت پروردگارمیگشایند دران زمان چیزی از شرق و غرب می اورند و امت متابع میگردند وای دران روز بر ضعفای امت از انان . و وای برانها از عذاب الهی . نه برضعیف رحم میکنند و نه به کسی احترام میگذارند ونه گناهکاری را میبخشند بدنهایشان چون ادمیان است اما قلوبشان قلوب شیطاندرانزمان مردان به مردان و زنان به زنان قناعت میکنند و برسرپسران و دختران در خانواده هایشان به رقابت برمیخیزند نظیرمردان خودرا شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان میکنند و زنان برزین سوار میشوند برانان لعنت خدا باد دران هنگامپسران امت مرا به طلا تزیین میکنند و لباسهای ابریشمین حریر و دیباح میپوشنداغنیای من برای تفریح به حج میروند و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا برای رهائی و تظاهرhttp://hassanbadry.blogfa.com
-
۱۳۸۹/۰۶/۰۱, ۲۰:۱۳ #3
-
۱۳۸۹/۰۶/۰۱, ۲۰:۱۴ #4
خطبه امیزالمومنین واوضاع آخرالزماناللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم خطبه امیزالمومنین واوضاع آخرالزمان ای مردم پیش از آنكه مرا ازدست دهید هر چه میخواهید ازمن بپرسید دراین وقت صعصعه بن صوحان از جا برخاست و گفت یا امیرالمومنین دجال كی خواهد آمدامام فرمود خداوند سخن تورا شنید و دانست مقصودت چیست بخدا قسم دراین باره سائل و مسئول (نوومن)یكسان هستیم (یعنی این اسرار رافقط خداوند میداند ) ولی این را بدان كه آمدن دجال علاماتی دارد علامات این است دجال در وقتی میآید كه مردم نماز را بمیرانند و امانت را ضایع كنند و دروغ گفتن را حلال شمارند و ربا بخورند و رشوه ب گیرند و ساختمانها را محكم بسازند و دین را بدنیا بفروشند و موقعیكه سفیهان را بكار گماشتند و با زنان مشورت كردند و پیوند خویشان را پاره نمودند و هوا پرستی پیشه ساختند و خون یكدیگر را بی ارزش دانستند و………………………وزنها بواسطه میل چ شایانی كه به امور دنیا دارند در امر تجارت با شوهران خود شركت جویند ………… زنها بر زینها سوار شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا كنند بحارالانوار جلد 13 صفحه 962علائم ظهور را اینجا ببینید http://hassanbadry.blogfa.com
-
۱۳۸۹/۰۷/۰۷, ۱۱:۴۶ #5
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام خدمت همه دوستان
اگر عبرت از تاریخ گرفته شود خاصیت مهمی برای تاریخ نخواهد ماند.
حضرت آیة الله خامنه ای در تاریح 14 خرداد امسال در حرم مطهر امام و در حضور بسیاری از کسانی که فتنه سال قبل را همراهی (حداقل با سکوت معنا دار) کردند از طلحه و زبیر چنین یاد کردند:
يك نكتهى اساسى ديگر در مورد خط امام و راه امام اين است كه امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص بايد با معيار حال كنونى اشخاص باشد.
گذشتهى اشخاص، مورد توجه نيست.
گذشته مال آن وقتى است كه حال فعلى معلوم نباشد.
انسان به آن گذشته تمسك كند و بگويد: خوب، قبلاً اينجورى بوده، حالا هم لابد همان جور است.
اگر حال فعلى اشخاص در نقطهى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته ديگر كارائى ندارد.
اين همان قضاوتى بود كه امام اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبير كرد.
شما بايد بدانيد طلحه و زبير مردمان كوچكى نبودند.
جناب زبير سوابقى درخشان دارد كه نظير آن را كمتر كسى از اصحاب اميرالمؤمنين داشت.
بعد از به خلافت رسيدن جناب ابىبكر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابىبكر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت كردند، گفتند: حق با شما نيست؛ حق با علىبنابىطالب است.
اسم اين اشخاص در تاريخ ثبت است.
اينها چيزهائى نيست كه شيعه نقل كرده باشد؛ نه، اين در همهى كتب تواريخ ذكر شده است.
يكى از آن اشخاصى كه پاى منبر جناب ابىبكر بلند شد و از حق اميرالمؤمنين دفاع كرد، زبير است.
اين سابقهى زبير است.
مابين آن روز و روزى كه زبير روى اميرالمؤمنين شمشير كشيد، فاصله بيست و پنج سال است.
حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبير اعتذار ميكنند، ميگويند آنها اجتهادشان به اينجا منتهى شد؛ خيلى خوب، حالا هر چى.
ما راجع به اينكه آنها در مقابل خداى متعال چه وضعى دارند، الان در مقام آن نيستيم؛ اما اميرالمؤمنين با اينها چه كرد؟ جنگيد.
اميرالمؤمنين از مدينه لشكر كشيد، رفت طرف كوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبير.
يعنى آن سوابق محو شد، تمام شد.
امام ملاكش اين بود، معيارش اين بود.
بعضىها با امام از پاريس تو هواپيما بودند و آمدند ايران؛ اما در زمان امام به خاطر خيانت اعدام شدند! بعضىها از دورانى كه امام در نجف بود و بعد كه به پاريس رفت، با ايشان ارتباط داشتند، در اول انقلاب هم مورد توجه امام قرار گرفتند؛ اما بعد رفتار اينها، موضعگيرىهاى اينها موجب شد كه امام اينها را طرد كرد، از خودش دور كرد.
ميزان، وضعى است كه امروز بنده دارم.
اگر خداى نكرده نفس اماره و شيطان، راه را در مقابل من منحرف كردند، قضاوت چيز ديگرى خواهد بود.
مبناى نظام اسلامى اين است و امام اينجورى عمل كرد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۷/۰۷, ۱۲:۰۰ #6
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
تهدید رهبری به مجازات طلحه و زبیر زمان
همچنين معظم له در تاريخ 20 شهريور 88 نيز چنين فرمودند:
يكى از خصوصيات اميرالمؤمنين در ممشاى سياسىاش اين بود كه با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف ميزد و استدلال ميكرد.
در نامههائى كه حتّى به معاويه نوشته است - با اينكه دشمنى بين معاويه و اميرالمؤمنين شديد بود، در عين حال او نامه مينوشت، اهانت ميكرد، حرفهاى خلاف ميگفت - استدلال ميكرد بر اينكه روش تو غلط است.
با طلحه و زبير كه آمدند با اميرالمؤمنين بيعت كردند - اينها به عنوانى كه ميخواهيم عمره برويم، از مدينه خارج شدند، رفتند به طرف مكه.
اميرالمؤمنين مراقب بود، از اول هم گفت كه اينها قصدشان عمره نيست.
رفتند و كارهائى كردند؛ حالا تفاصيلش زياد است - حضرت اينجور ميفرمايد: «لقد نقمتما يسيرا و ارجأتما كثيرا»؛(1) شما يك چيز كوچك را وسيله و مايهى اختلاف قرار داديد، اين همه نقاط مثبت را نديده گرفتيد؛ دم از دشمنى ميزنيد، دم از مخالفت ميزنيد.
با اينها متواضعانه اميرالمؤمنين حرف ميزند، توضيح ميدهد؛ ميگويد: من دنبال دشمن نميگردم.
اين مدارا را دارد.
اما آن وقتى كه اين مدارا اثر نكند، آن وقت جاى قاطعيت علوى است؛ آن جائى است كه اميرالمؤمنين نشان ميدهد كه با كسانى مثل خوارج، آنجور رفتار ميكند كه خودش فرمود: «انا فقأت عين الفتنة»؛(2) چشم فتنه را من در آوردم.
و كسى ديگر غير از على نميتوانست - به گفتهى خود آن بزرگوار در نهجالبلاغه - اين كار را بكند.
1) نهج البلاغه، خطبهى 92
2) نهج البلاغه، خطبهى 126
ویرایش توسط صالح : ۱۳۸۹/۰۷/۰۷ در ساعت ۱۲:۰۱
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری