جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: معنويت هاي جديد :موسيقي ، رپ ، متال ، هوی متال و . . .
-
۱۳۸۸/۰۵/۰۶, ۱۷:۵۳ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 73
- مورد تشکر
- 507 پست
- حضور
- 2 ساعت 18 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
45
معنويت هاي جديد :موسيقي ، رپ ، متال ، هوی متال و . . .
گروههاي رپ، راك، رگه، متال و هوي متال عمدتاً در بين گروههاي همسن و سال (در بين جوانان كه در جوامع پر هرج و مرج و زور مدار و عقدهاي) تشكيل ميشود.
در اين گونه جوامع با سوء استفاده از فرصت عدم امنيت و عدم كنترل اجتماعي، گروههايي براي خوشگذراني و عياشي به وجود ميآيند كه به هنجار شكني اعتقادي در جامعه خود ميپردازند و اصطلاحاً به آنها شيطانپرست گفته ميشود؛ يعني افرادي كه به خواستههاي شيطان و هواي نفس ميپردازند. آنان افرادي عقدهاي هستند كه در جامعه خود و خانواده خود منزجر از آداب و رسوم و محدوديتهاي ديني به لاديني و اعتقاد به اينكه دين افيون تودهها و ملتهاست رو آورده و معتقدند که بايد به خلاف آنچه كه دين گفته عمل نمود تا خوشبخت و سرحال شد و موسيقي و سكس را عمده وسيله خوشحالي و نشاط ميدانند. همانند كساني كه به واسطه شكست در امور زندگي براي تسكين و آرامش از عذاب روحي به مواد مخدر و مشروبات الكلي روي ميآورند.
متال پس از جنگ جهانيدوم پايهگذاري شد، واقعهاي كه بر روي همة كشورهاي جهان مخصوصاً كشورهاي اروپايي تأثير بدي گذاشت و همه ملتها با مشكلات جدي روبرو شدند بعد از جنگ فساد همه جا را گرفت و اين آغاز زندگي بي محتوا و خالي از ارزش براي اروپاييان بود با پايان جنگ بيكاري و فقر همه جا را فرا گرفت و باعث هجوم سيل عظيم مردم به شهرها شد. تراكم ميليونها نفر در شهرهاي سراسر جهان باعث از هم گسيختگي شديد اجتماعي و فرهنگي شد. بهترين ترانههاي رگه به جنگ اين شرايط ناهنجار و نكبتبار نوين ميرود و درست به همين دليل است كه سريعاً توجه جوانان عاصي و انقلابي كشورهاي تحت سلطه و محلات فقير نشين كشورهاي امپرياليستي را به خود جلب ميكند. موسيقي رگه با استفاده از ضرب موسيقي وارداتي آمريكائي درست شد. امّا چيزي كاملاً متفاوت را عرضه كرد. خشم و عصيان زاغه نشينان را.
خيزشهايي كه طي دهه 1960 ميلادي در سطح جهان بوقوع ميپيوست و موج جنبش رهائي سياهان در ايالات متحده موجب شد بسياري از مردم، موسيقي رگه را با خود آشنا يابند. اعضاي گروه ويلرز كه از مشهورترين گروههاي موسيقي رگه به حساب ميآمد نخست با ساز و برگ چريكي و اونيفورمهايي نظير حزب پلنگان سياه آمريكا بر صحنه ظاهر ميشدند به طوركلي بهترين موسيقيدانان «رگه» غالباً جنگجوياني فرهنگي عليه سيستم ستمگر هستند. آنها در مقابل مسيحيتي كه استعمار برايشان به ارمغان آورده بود به جهانبيني و فلسفه سنتي آفريقايي روي آوردند. اگر چه اين فلسفه سنتي نيز جوانب مذهبي و خرافي و ارتجاعي بسياري را شامل ميشود، امّا عليه ايدئولوژي استعمارگران نقش مبارزه جويانهاي ايفا نموده است. در ترانهاي از باب مارلي يكي از مشهورترين خوانندگان رگه كه در سال 1981 به طرز مشكوكي از جهان رخت بربست ميشنويم كه: دلم ميخواهد كليسا را بمباران كنم ميداني كه واعظ دروغ بهم ميبافد، مبارزان رهايي در جنگند چه كسي ميخواهد در خانه بماند؟
طرفداران فلسفه سنتي آفريقايي كه بر خود نام راستافار گذاشتهاند به هيچ وجه نميخواهند منتظر زندگي خوشي كه مسيحيت بعد از مرگ وعده ميدهد بمانند. اين مكتب، آزادي سياهان را همين جا روي كره ارض طلب ميكند و با خلق ترانههائي، توهمات مسيحيت كه بر جهانبيني و مبارزات ستمديدگان آفريقا و آمريكاي لاتين تأثير ميگذارد را به باد استهزا ميگيرد.
طرفداران و اعضاي اين گروه معتقدند كه موسيقي و حركت آنها براي نجات بشريت است: متال موسيقي عادي نيست بلكه يك جنبش عظيم فكري و تحول دروني براي انسانهاست. جنبشي كه از حقوق افراد دفاع ميكند و قصد دارد با نشان دادن پستيها و رذالتها، انسان را در مسير اصلي خود هدايت كند و با ابزار سخت خود، سختترين انسانها را فرو ميريزد و انسان متكي به نفس و تفكر خويش را به وجود ميآورد.
يك تاريكي بي پايان به سوي ما ميآيد
همه نورهاي زمين به پايان رسيدند
عصري جديد ميآيد ... اين عصر شيطاني ماست
يك نيايش به ضد مسيح، ما سلام ميكنيم
تو اجازه ميدهي كه بر فرازت سقوط كنيم
زمانه نفرت، جنگ و درد اينك اينجاست
ما با هم چيزهاي قوي تري ميسازيم
عصر شيطاني ما براي بودن ميآيد
جنگ نامقدس، وقتي شيطان آلوده ميشود در خون آرايش پيدا ميكند با بال فرشتگان، از آسمان
پدر شيطان لشگرتان را باطل ميكند. اكنون زماني است كه تخت پادشاهيتان را بخواهيم
ورود به قلمرو من، شما خواهيد آمد
پس اكنون به سپاه من حمله كن. اكنون زماني است كه براي خدايان بجنگيم
سلام بر شيطان، فرياد مردم، آلوده شدن در خون فرشتگان
متال ميگويد: زندگي از آن ماست تا آن را به شيوة خودمان زندگي كنيم يعني خود محوري انسان محوري و بر آوردن اميال نفساني خود.
اين عده از هر عنصري استفاده ميكنند تا اعتراض خود را به اعتقادات و رسوم مذهبي مردم نشان دهند، از نوع لباسي كه به تن ميكنند از مدلهاي ريش و موگرفته تا برخوردهاي اجتماعي، ... همه و همه نشانة اعتراض آنها به اعتقادات و رسوم مذهبي مردم است.
-----------------------------
گروههاي هوي متال كه از گروههاي موسيقي متاليكا برگرفته شدهاند، داراي شاخههاي متعددي هستند. افراد اين گروه به شيطان پرستي، همجنسبازي، نژادپرستي، مشروبات الكلي، مواد مخدر و هر گونه كار غير متعارف ديگر ميپردازند. افراد اين گروه در زمان رقص اقدام به تكان دادن سر از نوع خاصي كه به هد زدن معروف است مينمايند و به همين دليل معمولاً موهاي خود را هميشه بلند نگه ميدارند. در حال حاضر گروه متال با قديمي شدن علاقه به رپ در ايران، طرفداران بيشتري را به خود جذب نموده است«بلك سبت» كه موسيقياي از شاخههاي هوي متال است گردباد ديوانهكنندهاي است كه رسالت اصلياش آزار و ترساندن مخاطب است، سم كشندهاي است كه هنوز پادزهري ندارد، ظلمتي كه هر خورشيدي را كور ميكند «بلك سبت» مغز ما را از كار مياندازد و روزگارمان را سياه ميكند، دردهاي كهنه را بيدار ميكند و زخمهاي جديدي در جسم و روحمان ايجاد ميكند، آنقدر زخم ميزند تا غرق در خون شويم ... كار «بلك سبت» اين است:
«طلوع ظلمت» يا «آفرينش نور سياه»
محتواي ترانههايش به هر آنچه آدمي را ميترساند، حياتي نمادين و ملموس ميبخشد، چيزهاي ترسناكي كه فراموششان كردهايم يا دوست داريم فراموششان كنيم، امّا آنها آنقدر نيرومندند كه شايد لحظاتي تماس يا انديشيدن عميق و واقعي به ايشان، زندگي ما را دگرگون سازد، چيزهايي از قبيل:
معماي مرگ، عدم، قيامت، دوزخ، ابديت، بيانتها بودن فضا، شيطان، جن، نيروهاي ناشناخته. هيولاهايي كه در روزمرگي زندگي پنهان شدهاند و نيز سئوالات ديوانهكنندهاي مثل: قبل از به دنيا آمدن كجا بودم؟، بعد از مردن به كجا ميروم؟، درون من كيست؟، بينهايت يعني چه؟ و ... «بلك سبت» با اينهاست كه به مدد نيروي حيرتآور موسيقي ماكابر و پيكره مينياتوري ترانههايش، جان مستعد اشتعال ما را به آتش ميكشد. در پايان اگر نازك نارنجي نباشيم، اگر مصالح زندگيمان كاغذي نباشد و اگر به خاكستر تبديل نشويم و باد خاكسترمان را به ديار عدم نبرد. مثل نوزادي به دنيا باز ميگرديم. شايد خيليها بگويند اين نوزاد شيطان است ولي اهميتي ندارد زيرا مردم عادت دارند با هر چيز نو و تازهاي كه مواجه ميشوند آن را شر و شيطاني بدانند.
خلاصه اين که موسيقي ابزار جديدي در دست قدرتمندان است که به صورت نحلهها و خرده فرهنگها ترويج مي شود تا افرادي که قبل از جنگ جهاني با کمک سلاح و سرنيزه استعمار ميشدند. بعد از جنگ با نام اين نحلهها و به اسم مبارزه با استعمار، استثمار شده و سوپاپ اطميناني براي فرو کش کردن طغيان استثمار شدهها باشند.
-
-
۱۳۸۹/۰۴/۰۲, ۱۲:۲۶ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,246
- مورد تشکر
- 2,313 پست
- حضور
- 50 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب:
عُلماى علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم كردهاند:
1. سلسلهى اعصاب ارتباطى: شاملِ ستون مركزى عصبى و نخاع، نیمكرههاى مغز، اَعصاب محیطى.
2. سلسلهى اعصاب نباتى: شامل سیستم سمپاتیك و پاراسمپاتیك.
وقتى كه از خارج تحریكاتى بر روى اَعصاب شروع مىشود اعصاب سمپاتیك و یا پاراسمپاتیك به میزان تحریكات خارجى وارده تعادل از دست مىدهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصلهها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانىهاى روانى و اغتشاشات فزونتر مىگردد.
و از جمله علل و عوامل تحریكاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى كه با آهنگهاى نشاطانگیز یا نوارهاى حزنآور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیك اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را كه بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مىزند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و..). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارىها و امراضى نزدیك مىسازد كه طبّ جدید با تمامِ پیشرفتهایش نمىتواند آسیبهاى پیش آمده را درمان كند. مثل اغتشاشاتِ فكرى، اَمراض روانى (افسردگىها و حتى بىخیالىها)، سكتههاى قلبى و مغزى(ر.ك: تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صفحات 3، 6، 26 و 92 به بعد)
ادامه دارد
منبع:http://www.cloob.com/club/article/li...h/wrapper/true
شهيد عماد مغنيه: براي من ميل رهبر معظم انقلاب، حجت شرعي است.
-
۱۳۸۹/۰۴/۰۲, ۱۲:۲۷ #3
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,246
- مورد تشکر
- 2,313 پست
- حضور
- 50 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه كلمبیا ثابت كرده كه: بهترین و دلكشترین نوارهاى موسیقى شومترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مىگذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مىشود.
«توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مىدهد كه در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتىهاى روحى گردیدهاند، تا آن جا كه رفته رفته اعصاب خود را از دست داده و عدهاى نیز مبتلا به بیمارىهاى روانى شدهاند. عدهاى به دیار جنون رهسپار شده و دستهاى دیگر فلج و ناتوان شدهاند. چنان كه هنگام نواختن موسیقى درجهى فشار خونشان بالا رفته و دچار سكته ناگهانى شدهاند»(ر.ك: تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صفحات 3، 6، 26 و 92 به بعد)
از آن چه گفته شد، چنین به دست مىآید كه هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگهاى احساسى برانگیزش، تحریكاتى در اعصاب «سمپاتیك» و «پاراسمپاتیك» به وجود مىآورد كه در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مىگردد. آن چه مهم است این كه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و... به وجود مىآورد. البته تصوّر نكنید كه مشكل در همین 9 - 8 مورد اختلال یاد شده خلاصه مىگردد. موسیقى به سبب ایجاد هیجانات روحى و مغزى، گاهى به حمله یا سكتهى خفیفِ قلبى منجر شده و ناگهان باعثِ سكته و مرگ مىشود.
دكتر «الكسیس كارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مىنویسد: «كاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الكل و سرانجام از بىنظمى در عادت ناشى مىشود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فكرى سهیماند».
ادامه دارد
شهيد عماد مغنيه: براي من ميل رهبر معظم انقلاب، حجت شرعي است.
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۴/۰۲, ۱۲:۲۷ #4
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,246
- مورد تشکر
- 2,313 پست
- حضور
- 50 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلكه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناكى داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشهاى از واقعیت است:
- در ایالتِ «لتیل راك» آمریكا، جوانى كه پیانو یاد مىگرفت، نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد كرد كه بدون دلیل از جاى برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاى درآورد»(روزنامه اطلاعات، شمارهى 9622)
«باخ»، موسیقىدانِ اطریشى، به اختلال حواس و كورى گرفتار شد.
«فردریك هندل»، موسیقىدان آلمانى و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایى و «موریس راول» نوازنده فرانسوى، هر سه به نابینایى مبتلا شدند.
«موزارت» و «شوین» (دو موسیقىدان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند.
«مشوبرت»، «واكتر»، «دوكونیسى» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبى، پریشان فكرى و كشمكشهاى روحى مبتلا گردیدند.
ادامه دارد
شهيد عماد مغنيه: براي من ميل رهبر معظم انقلاب، حجت شرعي است.
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۴/۰۲, ۱۲:۲۸ #5
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,246
- مورد تشکر
- 2,313 پست
- حضور
- 50 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
«شومان» و «دووراك» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگى شدند.
«بتهون» در سى سالگى كاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.
موسیقى، گذشته از ركود فكرى، رفته رفته انسان را در كارها سُست و تنبل، بىاراده و لااُبالى مىسازد، تا جائى كه گاهى كارهاى ضرورى از انسان فوت مىشود و سرمایه جوانى، عمر و نیروى فعالیت خود را به رایگان از دست مىدهد.
«الكسیس كارل» دانشمند معروف در كتاب «راه و رسم زندگى» چنین مىنویسد: «رادیو و سینما و ورزشهاى نامناسب، روحیهى فرزندان را فلج مىكند».
تجربه نیز ثابت كرده كه اشخاصى كه زیاد سرگرم به موسیقى هستند، اغلب افرادى بىاراده و مسامحه كار و در مقام تعقّل و تفكّر راكد و ضعیفاند.
منبع: نشریه الكترونیك پرسمان
شهيد عماد مغنيه: براي من ميل رهبر معظم انقلاب، حجت شرعي است.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری