جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: عقل در اسلام و مسيحيت

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    عقل در اسلام و مسيحيت




    هر دو عقلند
    اما
    این کجا و آن کجا
    پیشانی یک اندیشه ، نوشته‌هایی هستند که بر تارک تابلوهای تبلیغاتی ، بیل‌بوردها و امروزه تابلوهای دیجیتالی ، می‌درخشند یا اسکرول می‌شوند.
    داشتم تابلوهای مختلف کلیساها را بررسی می‌کردم و تصاویر آن را در اینترنت در چشم‌خانه می‌نشاندم. شگفتی‌ها دیدم.
    ملاحظه بفرمایید:
    عقل در اسلام و مسيحيت
    ترجمه تابلو:اگر شما روشنفکر باشید فکر شما درگیر مسائل خواهد بود.
    روشنفکر به معنای خردمند و عقلگرا است.(انتلکتوال Intellectual).
    تابلوی فوق به بینندگان توصیه می‌کند که به طور کلی عقل‌گرا و روشنفکر نباشند.
    البته در اسلام نیز عقلگرایی صرف به طوری که شخص حتی وحی و ارتباط ما ورایی را هم انکار نماید ، مورد نکوهش قرار گرفته است و پذیرفته نیست اما این گونه نیست که به طوری کلی مذموم باشد.
    به تابلوی دیگری که در نگاه مسیحیت به ارزش و جایگاه عقل گویا تر است ، دقت کنید:
    عقل در اسلام و مسيحيت
    ترجمه : خرد بزرگترین دشمنی است که در مقابل ایمان می‌ایستد.
    در فلسفه مسیحی ، بزرگانی همچون توماس اکویناس و نیز آگوستین و امثال اینان معتقدند که تثلیث و تجسد مسیح عقلا پذیرفته نیست و قابل اثبات عقلانی نمی باشند. طبیعی است که با وجود چنین اندیشه هایی باید چنین تابلوهایی نیز در مسیحیت وجود داشته باشد.
    در اسلام بر اساس آموزه های قرآن کریم (صم بکم عمی فهم لایعقلون) و نیز (لا دین لمن لا عقل له) خوب شنیدن سخن و تمیز حق از باطل و تشخیص نیکو از نیکوتر از وظایف نیروی عقل و اندیشه ورزی است.
    صرف نظر از نوع دین ، به طور کلی اندیشه های دینی و آموزه های وحیانی و موضع گیری عقل نسبت به آن را در سه حالت زیر می توان تصور کرد:
    گاهی عقل برخی از اندیشه های دینی را صد در صد تایید می کند ، چرا که با آن کاملا موافق و در یک مسیر است: مانند لزوم تشکر از خداوند یا این که مثلا جزء کوچکتر از کل است.
    گاهی عقل نسبت به برخی از اندیشه های دینی و وحیانی ساکت است و هیچ تعارضی با آنها ندارد. در حقیقت دست خرد از رسیدن به این آموزه‌ها و اندیشه‌ها کوتاه است : مانند برخی از رفتارهای عبادی و احکام شرعی که در این حالت عقل از فهم این آموزه‌ها ناتوان است و در قالب وحی انسان‌ها موظف به انجام این آموزه‌ها هستند. در عین حال این آموزه‌های وحیانی هیچ تعارضی با عقل ندارند.
    گاهی هم عقل به شدت در مقابل یک اندیشه و آموزه می ایستد، چون صد در صد با آن مخالف است: مانند اجتماع نقیضین ، جسم انگاری خدا ، تجسد و تثلیث.
    نکته مورد نظر اینجاست که در اسلام شما هرگز اندیشه ای را از نوع سوم نمی یابید.
    لذا در اسلام عقل فانوس هدایتگر معرفی شده و خود یک پیامبر درونی است. اما در مسیحیت اگر بخواهید در ایمان رشد کنید باید عقل را کنار بگذارید و اگر بخواهید در عقلانیت و درک و فهم رشد کنید ، باید ایمان را کنار بگذارید.
    طبیعی است که رهبران دینی مسیحی ایمان را بر عقل ترجیح داده اند و عقل را بزرگترین ابزارگمراهی معرفی می کنند.
    اما نظر اسلام در مورد عقل چیست؟
    عقل در اسلام و مسيحيت
    شهید مرتضی مطهری در باره تفاوت جایگاه عقل در اسلام و مسیحیت می‌نویسد:‌
    یک حمایت فوق العاده ای از عقل را در متون اسلام می بینم و در هیچ دینی از ادیان دنیا به اندازه اسلام از عقل یعنی از حجیت عقل و از سندیت و اعتبار عقل حمایت نشده است. شما اسلام را با مسیحیت مقایسه کنید. مسیحیت در قلمرو ایمان برای عقل، حق مداخله قائل نیست. می گوید آنجائی که انسان باید به چیز ایمان بیاورد حق ندارد فکر کند، فکر ما عقل است و عقل در این نوع مسائل حق مداخله ندارد. آنچه را که باید به آن ایمان داشت، نباید درباره آن فکر کرد و نباید اجازه فکر کردن و چون و چرا کردن به عقل داد. وظیفه یک مؤمن، مخصوصاً وظیفه یک کشیش و حافظان ایمان مردم این است که جلوی هجوم فکر و استدلال و عقل را به حوزه ایمان بگیرند. اصلاً تعلیمات مسیحی بر همین اساس است. در اسلام قضیه درست بر عکس است. در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد، یعنی اگر از شما بپرسند که یکی از اصول دین شما چیست، می گوئید «توحید» وجود خدای یگانه، اگر دوباره بپرسند به چه دلیل به خدا ایمان آورده اید شما باید دلیل عقلی بیاورید اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمی کند. اگر بگوئید من خودم قبول ندارم که خدا یگانه است دلیلی هم ندارم، تو چه کار داری؟ «خذ الغایات و اترک المبادی» تو نتیجه را بگیر، به مقدمه چکار داری؟ من از قول مادر بزرگم یقین پیدا کرده ام، بالاخره به یک حقیقتی یقین پیدا کرده ام، ولو از قول مادر بزرگم باشد، ولو خواب دیده باشم! اسلام می گوید نه، ولو به وجود خدای یگانه اعتقاد داشته باشی ولی آن اعتقادی که ریشه اش خواب دیدن است، ریشه اش تقلید از پدر و مادر یا تاثیر محیط است، مورد قبول نیست. جز تحقیقی که عقل تو با دلیل و برهان مطلب را دریافت کرده باشد، هیچ چیز دیگر را ما قبول نداریم.
    اصول ایمان مسیحیت، منطقه ای ممنوع برای ورود عقل است و وظیفه یک مومن مسیحی حفظ این منطقه از هجوم قوای عقلی و فکری است ولی اصول ایمان در اسلام منطقه ای است که در قرق عقل است و غیر از عقل هیچ قدرت دیگری حق مداخله در این منطقه را ندارد.»


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۸
    نوشته
    1,017
    مورد تشکر
    2,509 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    29
    آپلود
    0
    گالری
    3



    در قرآن مجيد از تفکر به عنوان يک مفهوم مجرد سخن به ميان نيامده است. اگر به آيات بنگريم بيشتر سخن از افلا يعقلون، افلا يتفکرون، يتدبرون، تعقلون" و بطور کلي فرآيند عقل و انديشيدن است و اين مساله مهمي است. حتي قرآن مجيد وقتي درباره افرادي که نمي انديشند صحبت مي کند باز سخن از اين است که اين نيرو را به کار نمي گيرند، يعني از عقل استفاده نمي کنند. در آيات آمده است که: "دلهاشان سخت شده است و نمي انديشند" يا "چشم دارند و نمي بينند" يعني، نمي انديشند و فکر نمي کنند. بطور کلي جريان فکر و انديشه در سراسر قرآن به چشم مي خورد و اين امتياز را به انسان مي دهد. حتي در آن زمان که ويژگيهاي انسان را برمي شمارد برانديشيدن، مفهوم سازي و درک مفاهيم تاکيد مي نمايد. اين مساله اي است که بايد به آن توجه ويژه اي بشود. بايد تمام بستر حرکت انسان در اين زمينه باشد; يعني، از عقل و انديشه خويش استفاده کند. حتي وقتي مولاي متقيان حضرت علي (ع) در مورد عقل مسموع يا عقل مطبوع سخن مي گويند، مي فرمايند: "عقل مسموع و عقل مطبوع ... يا عقلي که در سرشت انسان هست نمي تواند فايده داشته باشد مگر اين که انسان آن را به کار گيرد" يعني، باز هم خردورزي و تعقل در اين زمينه مطرح هست. در تربيت اسلامي بايد به اين مساله توجه شود که انديشه انسانها ، فکر آنها و تعقلشان بارور شود.


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۸
    نوشته
    1,017
    مورد تشکر
    2,509 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    29
    آپلود
    0
    گالری
    3



    مساله رو یارویی عقل و دین ، مساله ای نیست که با ذات و هویت خاص عقل و واقعیت و حقیقت دین، پیوند داشته باشد.
    هیچ یک از مظاهر و نمودهای عقل آدمی به خودی خود، با دین و دینداری نا سازگار ی ندارد. علم و فلسفه و ره آوردهای آن اگر بر طبیعت نخستین و آغازین خود باشند، یعنی در چهره کشف حقایق هستی و طبیعت پدیدار شوند و در جهت درست و انسانی به کار گرفته شو ند، نه تنها با دین سازگار می باشند که سعادت مادی و معنوی بشر را به ارمغان خواهد آورد . همای سعادت آن روز بر سر بشر سایه خواهد گسترد که وی عمیقا َپی ببرد که به دو بال نیاز دارد ، بالی از دانش و بالی از ایمان (1)
    پس عقل ودین سازواری وسازگاری ذاتی با یکدیگر دارند. به راستی نه عقل دربرابر دین می ایستد و نه دین رویا روی عقل و دانش جبهه می گشاید ، بلکه این بعضي رو حانیون و کار گزاران عرصه علم و فلسفه اند که دو چهره نا ساز وار از علم و دین نشان داده اندو چنین تصور شده که میان آن دو پیوندی وجود ندارد . ما می بینیم که اگر هم خود ادیان و صاحبان اصلی ادیان این گونه نباشند، ولی غالباَ در میان پیروان و روحانیون ادیان ، این مطلب بوده است که دین را به عنوان حقیقی بر ضد عقل و نقطه مقابل آن عرضه می داشته اند و عقل را به عنوان یک وجود مزاحم و یک مانع دین و چیزی که یک انسان متدین باید آن را کنار گذارد و الا نمی تواند دیندار باشد. در اديان تحريف شده بالخصوص مسیحیت این مطلب را به وضوح می بینیم. (2)
    آمدن انبیا ی الهی برای به کار انداختن و آزاد ساختن عقل ها و خرد هاست و استادمطهري از جمله هدف هایی که تمامی پیامبران برای پیاده کردن آن مشترک و همسو بو ده اند را، بیدار کردن نیرو های عقلانی بشر و برداشتن زنجیره هایی که عقل و خرد را در بند می کشد ، مي شمارد و اعتقاد دارد حتی پیشرفت هایی که بشر امروز در دستاورد های عقلی و علمی پیدا کرده است، وامدار ظهور انبیا ء در سیره تاریخ زندگی انسان است .
    حرف ما این است که اگر پیغمبران نیامده بودند و رهبری نکرده بو دند ، اصلاَ این عقل در همان حد کودکی مانده بود و بشر به این حد نرسیده بود ما الان بشر آزاد شده را داریم می بینیم، می گوییم می رود به کره ماه ، خیال می کنیم اگر پیامبران هم در چند هزار سال پیش نیامده بودند ، بشر امروز باز هم به کره ماه می رفت در صورتی که این پیامبران بودند که آمدند و زنجیرها را از عقل بشر پاره کردند و به او شخصیت دادند.(3)
    1- امدادهای غیبی اثر شهید مطهری ص 8 .
    2- تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهری ص 271 .
    3 - مجموعه آثار شهید مطهری ج 4 ص 364



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود