جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: ساده زیستی کجا باید خرج شود ؟

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    53
    مورد تشکر
    26 پست
    حضور
    7 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    راهنما ساده زیستی کجا باید خرج شود ؟




    در جريان انتخابات بر مسأله ساده‌زيستي به عنوان يك ارزش مهم تأكيد فراواني شد و اخيراً هم رييس دولت در تعريف و تمجيد يكي از همكاران و اقوامش بر خصلت ساده‌زيستي او انگشت گذاشت و آن را برجسته نمود. به نظر من شعار ساده‌زيستي بايد بيش از اين كه هست كالبد شكافي شود تا جامعه متوجه واقعيت ماجراي اين شعار شود.
    قبل از هر چيز بر اين نكته اشاره مي‌كنم كه بايد از دوگانگي معيارها پرهيز كرد. ما نمي‌توانيم يكي از همكاران خود را به صفت ساده‌زيستي به عرش برسانيم و در عين حال همكار ديگرمان كه ثروت او ارقام ميلياردي را ناچيز شمرده است، همزمان به صفت دارا بودن بستاييم. اين دوگانگي ارزشي بدترين خصلت رفتاري است كه بايد آن را محكوم و از آن پرهيز كرد.
    اما فارغ از اين نكته روشن، ساده‌زيستي در يك فرد (در صورت واقعيت داشتن ودروغ نبودن) چه اهميت و ارزشي در سپردن كارها به دست افراد دارد؟ بهتر است ماجرايي را شرح دهم. در جريان فعاليت‌هاي انتخاباتي به يكي از شهرها سفر كردم، اين سفر با تاكسي بود. در اين موارد با راننده گفتگو مي‌كنم، هم براي آنكه احساس تنهايي نكند و هم اينكه از اين گفتگوها نكات آموزنده‌اي نصيبم مي‌شود. در اين گفتگوها متوجه شدم كه همسر آقاي راننده چند سالي است كه به بيماري سختي دچار شده، و او نيز براي بهبودي همسرش هرگونه هزينه‌اي را انجام داده و او را براي مدت‌ها در بيمارستان دي تهران بستري كرده و ميليون‌ها تومان اضافه بر بيمه براي درمان همسرش پرداخته است. در ادامه گفتگو پرسيدم كه به كي رأي مي‌دهي، وي رييس دولت را به عنوان نامزد مورد نظر خود معرفي كرد، وقتي دليل آن را پرسيدم، ساده‌زيستي مهمترين ويژگي مورد نظر او در اين انتخاب بود.
    وظيفه من در آنجا تبليغ نظر خود و تغيير عقيده وي نبود، اما فقط يك سوال را مطرح كردم، و پرسيدم چرا هنگامي كه خود يا همسرمان بيمار مي‌شود، حاضريم با هزينه شخصي او را به بهترين بيمارستان شهر ببريم و بالاترين هزينه را به پزشكاني پرداخت كنيم كه نه تنها ساده‌زيست نيستند، بلكه بسيار هم سانتي‌مانتال و شمال شهرنشين و اصطلاحاً مرفه هستند و چرا حاضر نيستيم كه اين بيمار را نزد كسي ببريم كه مثل خودمان ساده زيست است؟ اما وقتي كه قرار است كه موجود پيچيده‌تر و بيمارتري مثل جامعه و اقتصاد كشور را تحويل كسي دهيم، ياد ساده‌زيستي مي‌افتيم؟ موجود و بيماري كه درمان آن به مراتب سخت‌تر از درمان بيماري يك نفر است. تنها پاسخي كه براي اين سوال مي‌ماند اين است كه بگوييم اداره كشور به علم و دانش و آگاهي نياز ندارد، در واقع كشور نيازي به اداره ندارد، بلكه مقداري پول در صندوق وجود دارد، كه اگر دست افراد ساده‌زيست باشد، آن پول‌ها را براي خودشان برنمي‌دارند و به ديگران مي‌دهند، و افراد متمول و پولدار اين پول‌ها را براي خودشان برمي‌دارند!! اگر اداره كشور مترادف با نگهباني اين صندوق پول است، پس همان بهتر كه افراد ساده‌زيست را برگزيد، اما اگر اداره كشور به علم و دانش و آگاهي به مراتب بيشتر از درمان يك بيماري نيازمند باشد، در اين صورت جايي براي بحث درباره اهميت ساده‌زيستي نمي‌ماند.
    با اين توضيحات آيا ساده‌زيستي بد است يا خوب؟ ساده‌زيستي در بهترين حالت فقط يك فضيلت است و هيچ اهميت ديگري در انتخاب فرد براي اداره امور ندارد. همان طور كه يك نفر ساده‌زيست باشد يا نباشد، تأثيري در رجوع ما به او براي درمان بيماري ندارد، در اداره دولت نيز همين طور است، اگر كسي ساده‌زيست باشد اما ضمن اتلاف منابع مالي و بيمارستاني و دارويي؛ بيمار ما را درمان نكند، چه فايده‌اي دارد؟ اگر بر فرض اثبات، يك نفر ساده‌زيست باشد و 300 ميليارد دلار درآمد نفتي در اختيارش است، اما خيري و سودي از اين درآمد به اقتصاد كشور نرسد، و تورم و بيكاري و فساد كم نشود كه بيشتر هم بشود، ساده‌زيستي او چه فايده‌اي دارد؟ و اصولاً اين ويژگي چه ربطي به وظيفه و شغل او دارد؟ ساده‌زيستي براي روحانيون (كه وظيفه تروبج دين و اخلاق و معنويت مربوط به روحاني بودن آنان است) مهم است اما براي وزيري كه بايد پول و ثروت مملكت را به نحوي مصرف كند كه حداكثر بهره‌وري را داشته باشد، چه اهميتي، جز يك فضيلت اخلاقي دارد؟ البته اگر كسي از راه غير مشروع پول درآورد و تجملاتي زندگي كند، مشكل اصلي او تجملاتي بودن نيست، بلكه درآمد غير مشروع اوست كه اين ويژگي بسيار منفي است كه يك سادة زيست هم مي‌تواند همين درآمدها يا تصرف‌هاي غير مشروع را داشته باشد اما بجاي آنكه براي خود زندگي تجملاتي تهيه كند، آن را صرف حامي‌پروري و اطرافيان بله قربان‌گو كند، كه قطعاً خطر نحوه مصرف اين فرد ساده‌زيست در تصرف غير مشروع اموال مردم بيشتر از خطر فردي است كه اين اموال را به صورت نامشروع فقط صرف تجملات شخصي مي‌كند.
    در قرن بيستم و حتي در اروپا داستان‌هاي زيادي از ساده‌زيستي دولت‌مرداني وجود دارد كه جز خسارت چيز ديگري را براي مردمشان به ارمغان نياوردند، البته دولت‌مردان تجملاتي نيز دست كمي از آنان نداشتند، و چه بسا در مواردي خطرناكتر هم بودند، اما برتري آنان اين است كه از حيث داشتن ويژگي ساده زيستي نمي‌توانستند بر جامعه خود منت بگذارند.
    حتماً توجه كرده‌ايد كه هدف اين نوشته كم‌ارزش دادن به ساده‌زيستي نبود كه از جهاتي براي خودم هم ارزش مهمي تلقي مي‌شود. اما براي انتخاب يك فرد داشتن اين ويژگي فقط يك فضيلت است و نه يك ارزش تعيين‌كننده، آنچه كه در انتخاب فرد مهم است اولاً دزد و فاسد نبودن است. ثانياً، آگاه به دانش روز و مدير و مدبر و مشورت‌پذير بودن است، و اگر اين ويژگي‌ها را داشت، ساده‌زيست بودن يا نبودن براي انتخاب او فاقد اهميت است.


    عباس عبدی - 20 مرداد 1388

    ویرایش توسط Karolina : ۱۳۸۸/۰۵/۲۲ در ساعت ۱۳:۲۰

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت آذر ۱۳۸۷
    نوشته
    514
    مورد تشکر
    1,051 پست
    حضور
    6 ساعت 56 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط Karolina نمایش پست
    در جريان انتخابات بر مسأله ساده‌زيستي به عنوان يك ارزش مهم تأكيد فراواني شد و اخيراً هم رييس دولت در تعريف و تمجيد يكي از همكاران و اقوامش بر خصلت ساده‌زيستي او انگشت گذاشت و آن را برجسته نمود. به نظر من شعار ساده‌زيستي بايد بيش از اين كه هست كالبد شكافي شود تا جامعه متوجه واقعيت ماجراي اين شعار شود.
    قبل از هر چيز بر اين نكته اشاره مي‌كنم كه بايد از دوگانگي معيارها پرهيز كرد. ما نمي‌توانيم يكي از همكاران خود را به صفت ساده‌زيستي به عرش برسانيم و در عين حال همكار ديگرمان كه ثروت او ارقام ميلياردي را ناچيز شمرده است، همزمان به صفت دارا بودن بستاييم. اين دوگانگي ارزشي بدترين خصلت رفتاري است كه بايد آن را محكوم و از آن پرهيز كرد.
    اما فارغ از اين نكته روشن، ساده‌زيستي در يك فرد (در صورت واقعيت داشتن ودروغ نبودن) چه اهميت و ارزشي در سپردن كارها به دست افراد دارد؟ بهتر است ماجرايي را شرح دهم. در جريان فعاليت‌هاي انتخاباتي به يكي از شهرها سفر كردم، اين سفر با تاكسي بود. در اين موارد با راننده گفتگو مي‌كنم، هم براي آنكه احساس تنهايي نكند و هم اينكه از اين گفتگوها نكات آموزنده‌اي نصيبم مي‌شود. در اين گفتگوها متوجه شدم كه همسر آقاي راننده چند سالي است كه به بيماري سختي دچار شده، و او نيز براي بهبودي همسرش هرگونه هزينه‌اي را انجام داده و او را براي مدت‌ها در بيمارستان دي تهران بستري كرده و ميليون‌ها تومان اضافه بر بيمه براي درمان همسرش پرداخته است. در ادامه گفتگو پرسيدم كه به كي رأي مي‌دهي، وي رييس دولت را به عنوان نامزد مورد نظر خود معرفي كرد، وقتي دليل آن را پرسيدم، ساده‌زيستي مهمترين ويژگي مورد نظر او در اين انتخاب بود.
    وظيفه من در آنجا تبليغ نظر خود و تغيير عقيده وي نبود، اما فقط يك سوال را مطرح كردم، و پرسيدم چرا هنگامي كه خود يا همسرمان بيمار مي‌شود، حاضريم با هزينه شخصي او را به بهترين بيمارستان شهر ببريم و بالاترين هزينه را به پزشكاني پرداخت كنيم كه نه تنها ساده‌زيست نيستند، بلكه بسيار هم سانتي‌مانتال و شمال شهرنشين و اصطلاحاً مرفه هستند و چرا حاضر نيستيم كه اين بيمار را نزد كسي ببريم كه مثل خودمان ساده زيست است؟ اما وقتي كه قرار است كه موجود پيچيده‌تر و بيمارتري مثل جامعه و اقتصاد كشور را تحويل كسي دهيم، ياد ساده‌زيستي مي‌افتيم؟ موجود و بيماري كه درمان آن به مراتب سخت‌تر از درمان بيماري يك نفر است. تنها پاسخي كه براي اين سوال مي‌ماند اين است كه بگوييم اداره كشور به علم و دانش و آگاهي نياز ندارد، در واقع كشور نيازي به اداره ندارد، بلكه مقداري پول در صندوق وجود دارد، كه اگر دست افراد ساده‌زيست باشد، آن پول‌ها را براي خودشان برنمي‌دارند و به ديگران مي‌دهند، و افراد متمول و پولدار اين پول‌ها را براي خودشان برمي‌دارند!! اگر اداره كشور مترادف با نگهباني اين صندوق پول است، پس همان بهتر كه افراد ساده‌زيست را برگزيد، اما اگر اداره كشور به علم و دانش و آگاهي به مراتب بيشتر از درمان يك بيماري نيازمند باشد، در اين صورت جايي براي بحث درباره اهميت ساده‌زيستي نمي‌ماند.
    با اين توضيحات آيا ساده‌زيستي بد است يا خوب؟ ساده‌زيستي در بهترين حالت فقط يك فضيلت است و هيچ اهميت ديگري در انتخاب فرد براي اداره امور ندارد. همان طور كه يك نفر ساده‌زيست باشد يا نباشد، تأثيري در رجوع ما به او براي درمان بيماري ندارد، در اداره دولت نيز همين طور است، اگر كسي ساده‌زيست باشد اما ضمن اتلاف منابع مالي و بيمارستاني و دارويي؛ بيمار ما را درمان نكند، چه فايده‌اي دارد؟ اگر بر فرض اثبات، يك نفر ساده‌زيست باشد و 300 ميليارد دلار درآمد نفتي در اختيارش است، اما خيري و سودي از اين درآمد به اقتصاد كشور نرسد، و تورم و بيكاري و فساد كم نشود كه بيشتر هم بشود، ساده‌زيستي او چه فايده‌اي دارد؟ و اصولاً اين ويژگي چه ربطي به وظيفه و شغل او دارد؟ ساده‌زيستي براي روحانيون (كه وظيفه تروبج دين و اخلاق و معنويت مربوط به روحاني بودن آنان است) مهم است اما براي وزيري كه بايد پول و ثروت مملكت را به نحوي مصرف كند كه حداكثر بهره‌وري را داشته باشد، چه اهميتي، جز يك فضيلت اخلاقي دارد؟ البته اگر كسي از راه غير مشروع پول درآورد و تجملاتي زندگي كند، مشكل اصلي او تجملاتي بودن نيست، بلكه درآمد غير مشروع اوست كه اين ويژگي بسيار منفي است كه يك سادة زيست هم مي‌تواند همين درآمدها يا تصرف‌هاي غير مشروع را داشته باشد اما بجاي آنكه براي خود زندگي تجملاتي تهيه كند، آن را صرف حامي‌پروري و اطرافيان بله قربان‌گو كند، كه قطعاً خطر نحوه مصرف اين فرد ساده‌زيست در تصرف غير مشروع اموال مردم بيشتر از خطر فردي است كه اين اموال را به صورت نامشروع فقط صرف تجملات شخصي مي‌كند.
    در قرن بيستم و حتي در اروپا داستان‌هاي زيادي از ساده‌زيستي دولت‌مرداني وجود دارد كه جز خسارت چيز ديگري را براي مردمشان به ارمغان نياوردند، البته دولت‌مردان تجملاتي نيز دست كمي از آنان نداشتند، و چه بسا در مواردي خطرناكتر هم بودند، اما برتري آنان اين است كه از حيث داشتن ويژگي ساده زيستي نمي‌توانستند بر جامعه خود منت بگذارند.
    حتماً توجه كرده‌ايد كه هدف اين نوشته كم‌ارزش دادن به ساده‌زيستي نبود كه از جهاتي براي خودم هم ارزش مهمي تلقي مي‌شود. اما براي انتخاب يك فرد داشتن اين ويژگي فقط يك فضيلت است و نه يك ارزش تعيين‌كننده، آنچه كه در انتخاب فرد مهم است اولاً دزد و فاسد نبودن است. ثانياً، آگاه به دانش روز و مدير و مدبر و مشورت‌پذير بودن است، و اگر اين ويژگي‌ها را داشت، ساده‌زيست بودن يا نبودن براي انتخاب او فاقد اهميت است.


    عباس عبدی - 20 مرداد 1388
    اگر کسی در راس قدرت اجرایی کشور ساده زیست واخلاق گرا نباشد اگر مدرک فوق دکترا هم داشته باشد امیال شخصی خود را در تصمیم گیریها در اولویت قرار خواهد داد مثلا آنچه میلیون ها تن رادر جنگ جهانی دوم به کشتن داد خودخواهی وتفکرات نزاد پرستانه ی هیتلر بود نه میزان تخصص او
    در بین گزینه های این دوره از انتخابات ریاست جمهوری هیچکدام دارای ساده زیستی توام با تخصص که تجلی آن در شخص آقای احمدی نزاد بود نبودند .
    بقیه الله خیرلکم ان کنتم مومنین
    http://mhb90.blogfa.com/

  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    937
    مورد تشکر
    1,691 پست
    حضور
    1 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط karolina نمایش پست
    در جريان انتخابات بر مسأله ساده‌زيستي به عنوان يك ارزش مهم تأكيد فراواني شد و.....



    1. از نظر منطق ساده زیستی و توان مدیریت دو گزاره ی مجزا و بی ارتباط با یکدیگر است .

    2. بالشخصه ترجیح می دهم در هنگام بیماری به پزشکانی که می دانم اعتقادات مذهبی قوی دارند مراجعه کنم چون متاسفانه صابون آن دکترهای سانتی مانتال چند باری به تن بنده خورده و دیده ام که خیلی هایشان به جان مریض حتی در حد رنگ و طرح کراواتی که با کت و شلوارشان ست کرده اند هم اهمیت نمی دهند ( بعضی شان که با دیدن بیماری که یک خورده سر و وضع خوبی نداشته باشد و متوجه شوند که به قول معروف از او آبی گرم نخواهد شد ، رسما ترش می کنند )


    3. گیرم که ما فرمایشات جناب آقای عبدی را پذیرفتیم . آیا متقابلا باید مسرف و تجمل پرست و جاه طلب و متفرعن بودن سردمداران را بپذیریم ؟ این که شخصی که اول انقلاب هیچ ..خی نبوده حالا عروسی شاهانه برای دخترش برگزار می کند را باید نوعی فضیلت به حساب بیاوریم ؟

    من قبول دارم که ساده زیستی نباید محک مدیریت امور کشور باشد ، اما در شرایط برابر به یک متخصص ساده زیست رای می دهم تا به یک متخصص آن چنانی !
    ویرایش توسط ceramic : ۱۳۸۸/۰۵/۲۲ در ساعت ۱۵:۲۳


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود