جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: استقلال در انتخاب همسر از نظر اسلام
-
۱۳۸۸/۰۵/۲۳, ۱۸:۰۴ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 13
- مورد تشکر
- 21 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 56
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
استقلال در انتخاب همسر از نظر اسلام
دختر ی نگران و هراسان آمد نزد رسول اکرم:
- یا رسول الله از دست این پدر...
-... مگر پدرت با تو چه کرده است؟
- برادر زاده ای دارد و بدون آن که قبلا نظر مرا بخواهد مرا به عقد او درآورده است.
- حالا که او کرده است، تو هم مخالفت نکن، صحه بگذار و زن پسرعمویت باش.
- یا رسول الله من پسر عمویم را دوست ندارم. چگونه زن کسی بشوم که دوستش ندارم؟
- اگر او را دوست نداری، هیچ. اختیار با خودت، برو هر کس را خودت دوست داری به شوهری انتخاب کن.
- اتفاقا او را خیلی دوست دارم و جز او کسی دیگر را دوست ندارم و زن کسی غیر از او نخواهم شد. اما چون پدرم بدون آنکه نظر مرا بخواهد این کار را کرده است، عمدا آمدم با شما سئوال و جواب کنم تا از شما این جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام کنم از این پس پدران حق ندارند سر خود هر تصمیمی که میخواهند بگیرند و دختران را به هر کس که دل خودشان میخواهد شوهر دهند.
این روایت را فقها مانند شهید ثانی در مسالک و صاحب جواهر در جواهر الکلام از طرق عامه نقل کرده اند. در جاهلیت عرب، مانند جاهلیت غیر عرب، پدران خود را اختیاردار مطلق دختران و خواهران و احیانا مادران خود میدانستند و برای آنها در انتخاب شوهر، اراده و اختیاری قائل نبودند. تصمیم گرفتن حق مطلق پدر یا برادر و در نبودن آنها حق مطلق عمو بود. کار این اختیارداری به آنجا کشیده بود که پدران بخود حق میدادند دخترانی را که هنوز از مادر متولد نشده اند پیش پیش به عقد مرد دیگری در آورند که هر وقت متولد شد و بزرگ شد آن مرد حق داشته باشد آن دختر را برای خود ببرد.
حکایت شوهر دادن دختران قبل از تولد در میان اعراب جاهلی
در آخرین حجی که پیغمبر اکرم انجام داد، یکروز در حالی که سواره بود و تازیانه ای در دست داشت، مردی سر راه بر آنحضرت گرفت و گفت:
- شکایتی دارم.
- بگو.
- در سالها پیش در دوران جاهلیت، من و طارق بن مرقع در یکی از جنگلها شرکت کرده بودیم. طارق وسط کار احتیاج به نیزه ای پیدا کرد. فریاد برآورد کیست که نیزه ای به من برساند و پاداش آنرا از من بگیرد؟ من جلو رفتم و گفتم چه پاداش میدهی؟ گفت قول میدهم اولین دختری که پیدا کنم برای تو بزرگ کنم. من قبول کردم و نیزه خود را به او دادم. قضیه گذشت. سالها سپری شد. اخیرا بفکر افتادم و اطلاع پیدا کردم او دختردار شده و دختر رسیده ای در خانه دارد. رفتم و قصه را بیاد او آوردم و دین خود را مطالبه کردم. اما او دبه درآورده و زیر قولش زده میخواهد مجددا از من مهر بگیرد. اکنون آمده ام پیش تو ببینم آیا حق با من است یا با او؟
- دختر در چه سنی است؟
- دختر بزرگ شده. موی سپید هم در سرش پیدا شده.
- اگر از من میپرسی حق نه با تو است، نه با طارق. برو دنبال کارت و دختر بیچاره را بحال خود بگذار. مردک غرق حیرت شد. مدتی به پیغمبر خیره شد و نگاه کرد. در اندیشه فرو رفته بود که این چه جور قضاوتی است. مگر پدر اختیاردار دختر خود نیست ؟! چرا اگر مهر جدیدی هم به پدر دختر بپردازم و او به میل و رضای خود دخترش را تسلیم من کند این کار نارواست؟ پیغمبر از نگاههای متحیرانه او به اندیشه مشوش او پی برد و فرمود: " مطمئن باش با این ترتیب که من گفتم نه تو گنهکار میشوی و نه رفیقت طارق ".
نکاح شغار یا معاوضه ی دختران یاخواهران
نکاح " شغار " یکی دیگر از مظاهر اختیارداری مطلق پدران نسبت به دختران بود. نکاح شغار یعنی معاوضه کردن دختران. دو نفر که دو دختر رسیده در خانه داشتند با یکدیگر معاوضه میکردند به این ترتیب که هر یک از دو دختر مهر آن دیگر بشمار میرفت و به پدر او تعلق میگرفت. اسلام این رسم را نیز منسوخ کرد.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۵/۲۳, ۲۳:۱۰ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
نكاح "شغار" (بر وزن كتاب) و آن چنين بوده كه مردى دخترش را به ديگرى تزويج مى كرده در برابر آنكه آن ديگرى دخترش را باو تزويج كند و بين اين دو، مهر نباشد. و مهر هر دو زن منافع بضع يكديگر باشد. به بيان ديگر نكاح شغار نوعى ازدواج در زمان جاهليت بوده است كه كسى دختر خود را به عقد ديگرى در مى آورد به شرط آنكه آن ديگرى نيز دختر خود را به عنوان مهريه به عقد او در آورد. نكاح شغار منحصر به دختران شخص نبوده و درباره خواهران و دختران برادر و غيرها هم همين جريان بوده، در روايات اين گونه از ازدواج باطل دانسته شده است. پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: "لاشغار فى الاسلام" يعنى در اسلام اين نكاح شغار مجاز نيست. •
برخى از مفسران قرآن شان نزول آيه 4 سوره نساء را نهى از چنين نكاحى دانسته اند. "وَءَاتُواْ النِّسَآءَ صَدُقَـتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَىْء مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيـئًا مَّرِيـئًا" و مهر زنان را به عنوان يك بدهى (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد، و اگر آنها با رضايت خاطر چيزى از آن را به شما ببخشند آن را حلال و گوارا مصرف كنيد.
در زمان جاهليت، پدران و مادران، مهر را حقّ الزحمه و شيربهاى خود مى دانستند; بدين جهت، در نكاح شغار (كه در بخش هاى پيشين توضيح داده شد)، معارضه دختر يا خواهر، مهريّه شمرده مى شد بدون آن كه، به زن بهره اى برسد. اسلام، اين رسم را منسوخ كرد و مهريه را حق زن بر شوهر دانست: "وءاتوا النِّساءَ صَدُقـتِهِنَّ نِحلَةً..." (نساء، 4) قرآن كريم در اين جمله كوتاه، به سه نكته اساسى اشاره كرده است: اوّلا از مهر، با نام "صدقه" كه از مادّه صدق است، ياد كرده كه راستين بودن پيوند زناشويى و علاقه مرد را نشان مى دهد. • ثانياً با آوردن ضمير "هنّ"، مهريّه را به زن متعلّق مى داند، نه پدر و مادر او تا بخواهند آن را دستمزد به شمار آورند. ثالثاً به كلمه "نحله" تصريح مى كند كه مهريّه پيشكش است نه آن كه زن مانند اجير به خانه شوهر برود تا كارهاى خانه را انجام دهد.
شوهر در اسلام، حتّى در مال و كار زن حقّى ندارد; بلكه براى شير دادن به فرزندش نيز مى تواند از شوهر اجرت بطلبد "فَاِن اَرضَعنَ لَكُم فَـَاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ" (طلاق، 6) يعنى اگر زنان حاضر شدند نوزاد خود را شير دهند، بر شما است كه اجرت شير دادنشان را بدهيد، چون اجرت رضاعت در حقيقت نفقه فرزند است، كه به گردن پدر است. و اگر در بعضى از آيه هاى قرآن كريم از مهر، تعبير به "اجر" شده; همانگونه كه در سوره احزاب آيه 50 آمده است، به جهت بهره آميزشى است كه از زن مى برد.
ویرایش توسط کلات : ۱۳۸۸/۰۵/۲۳ در ساعت ۲۳:۳۳
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری