-
۱۳۸۸/۰۶/۰۲, ۱۵:۳۹ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 12
- مورد تشکر
- 39 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دستور العمل هاى اخلاقى و عرفانى
امام عارفان على (ع ): علم (مانند) نهر است و حكمت (مانند) دريا و دانشمندان پيرامون نهر (علم ) طواف مى كنند و حكيمان در وسط دريا (حكمت ) غواصى مى كنند و عارفان (اهل معرفت و شناخت ) در كشتى نجات سير مى كنند.
خدايا ايمان مرا به كامل ترين مراتب ايمان و يقينم را به عالى ترين درجات يقين برسان و نيتم را به بهترين نيت ها و عمل مرا به بهترين اعمال تبديل كن .خدايا به لطف خود نيتم را كامل و خالص ساز و تصميم را ثابت و پابرجاى دار و به قدرت خود آنچه از من تباه شده اصلاح فرماى .
در این تایپیک بر آن شدیم که دستور العمل های اخلاقی و عرفانی از عرفا و بزرگان را قرار دهیم تا با خواندن آنها و انشاالله عمل به آنها راه خود را بیابیم و پرواز کردن را بیاموزیم
تا داروی درد تو مرا درمان شدپستیم بلندی شد و کفرایمان شدجان و دل و تن هر سه حجاب ره بودتن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
:1gol:
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۲, ۱۵:۴۹ #2
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 12
- مورد تشکر
- 39 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دستور العمل هاى اخلاقى از عارف فرزانه ،
ملا حسينقلى همدانى (قدس سره )
الهام گرفتن از يك كبوتر
در وصف ملا حسينقلى همدانى (ره )
ايشان خيلى صبورند، خيلى همت داشتند بعد از 22 سال تلاش و زحمت نتيجه گرفتند و خوب هم گرفتند، آن هم از طريق كبوترى كه ملهم شدند.
(حضرت استاد حسن زاده آملى )
حضرت استاد (دام عزه ) اين ماجرا را در هزار و يك نكته در وصف حضرت ملا حسينقلى همدانى چنين مى نويسد: مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى ، رضوان الله تعالى عليه - در حكمت از شاگردان مرحوم حكيم متاءله ملا هادى سبزوارى است و در عرفان و سير و سلوك از شاگردان مرحوم سيد على شوشترى ، جناب آخوند ملا حسينقلى همدانى (قدس سره ) بعد از 22 سال سير و سلوك ، نتيجه گرفتند و به مقصود رسيدند. و خود آن جناب گفت در عدم وصول و مراد سخت گرفته بودم تا روزى در نجف در جايى نشسته بودم ، ديدم كبوترى بر زمين نشست و پاره نانى بسيار خشكيده را به منقار گرفت و هر چه نوك مى زد خورد نمى شد، مكان را ترك گفت و پرواز كرد و رفت ، پس از چندى آمد و بالاخره آن تكه نان را با منقار خرد كرد و بخورد، از اين عمل كبوتر ملهم شدم كه اراده و همت مى يابد. (5)
گنج سعادت
مرحوم ملكى تبريزى مى گويد:
استادم (ملا حسينقلى ) به من فرمودند: فقط متهجدين (6) هستند كه به مقاماتى نائل مى گردند و غير آنها به هيچ جايى نخواهند رسيد. (7)
در آداب خوابيدن
عارف فرزانه ملا حسينقلى همدانى چنين سفارش مى كند:
هر روز هر قدر بتوانى - لااقل يك جزء قرآن - با احترام و وضو و خضوع و خشوع بخوان و در بين خواندن حرف مزن ، مگر در مقام ضرورت ؛ و در وقت خواب (( شهادت )) بخوان و (( آيه الكرسى )) و يك مرتبه (( سوره فاتحه )) و چهار بار (( سوره توحيد )) و پانزده مرتبه (( سوره قدر )) و آيه (( شهد الله ... (آل عمران آيه 18) را بخوان و استغفار هم مناسب است و اگر بعضى از اوقات بتوانى سوره مباركه (( توحيد )) را صد مرتبه بخوانى ، بسيار خوب است . (9)
5- نكته 641 هزار يك نكته و انسان در عرف عرفان ، ص 37 - 38
6- كسانى كه اهل نماز شب اند
7- سيماى فرزانگان ، ج 3، ص 214، به نقل از اسرار الصلاه ، ص 293
8- آيينه جام - ديوان حافظ 147
9- تذكره المتقين ، ص 211.
ویرایش توسط محیا* : ۱۳۸۸/۰۶/۰۲ در ساعت ۱۵:۵۱
تا داروی درد تو مرا درمان شدپستیم بلندی شد و کفرایمان شدجان و دل و تن هر سه حجاب ره بودتن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
:1gol:
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۲, ۱۶:۲۴ #3
وجود یک استاد از لزومات طی مراحل عرفانی است چنان که حضرت حافظ میفرماید:
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن*** ظلمات است بترس از خطر گمراهی
یا اینکه در جای دیگه میفرماید:
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد***که چند سال به جان خدمت شعیب کند(تلمیح به داستان حضرت موسی)
اما از حضرت آیت الله بهجت سوال شد: آیا در سیر به سوی خداوند، باید استاد داشت؟ و با فرض نبودن استاد، چاره چیست؟
ایشان پاسخ دادند: استاد تو علم توست، به آنچه که میدانی عمل کن، آنچه را که نمیدانی، کفایت میشوی.
ویرایش توسط مدافع : ۱۳۸۸/۰۶/۰۵ در ساعت ۱۲:۳۸
من که مجنونم از آن حیدر کرار خدایا مددی
عشق دیوانه به حد نیست، ندارد عــــددی
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۲, ۱۷:۰۳ #4
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,334
- مورد تشکر
- 3,329 پست
- حضور
- 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
57
دستور العملى از حضرت امام صادق(علیه السلام)
در حدیث «عنوان بصرى» كه مورد توجه علماى اخلاق است، دستورهایى از حضرت امام صادق(علیه السلام) براى سالكان الىاللّه آمده است كه ما ترجمه روایت را ذكر مىكنیم.
«عنوان بصرى» پیرمردى بود كه هفتاد و چهار سال از عمرش مىگذشت، او مىگوید:«من سالها با «مالكبن انس» رفت و آمد داشتم.
هنگامى كه جعفربن محمّد الصّادق(علیه السلام) به مدینه آمد، من رفت و آمد با او را نیز شروع كردم و دوست داشتم همان گونه كه از «مالك» درس مىگیرم، از آن حضرت نیز درس بگیرم، تا اینكه روزى حضرت به من فرمود: «من شخص بدهكارى هستم (یعنى خداى تعالى وظایفى را از من به گونه وجوب خواسته كه باید انجام دهم) و علاوه بر این در هر ساعتى از ساعات شبانه روز اوراد و اذكارى دارم، مرا از ورد و ذكرم باز ندار و از مالك درس بگیر و با او در رفت و آمد باش، هم چنان كه تا حال بودى.» من از این سخن امام غمناك شدم و از حضورش بیرون رفتم و در دل گفتم: اگر امام در من خیرى را به فراست درمىیافت، مرا از رفت و آمد به نزدش و فرا گرفتن علمش باز نمىداشت.
از آنجا به مسجد رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رفتم و بر آن حضرت سلام كردم، سپس ـ فرداى آن روز ـ به روضه مطهره باز گشتم و در آنجا دو ركعت نماز خواندم و عرض كردم: «یا اللّه! یا اللّه! از تو مسألت دارم كه دل جعفر را بر من مهربان سازى و از علمش آنچه را كه به صراط مستقیم راه یابم، روزىام گردانى.» و غمناك به خانهام باز گشتم و دیگر به نزد مالك نرفتم.
دلم از محبت جعفر(علیه السلام) سیر شده بود و به جز براى نماز واجب از خانه بیرون نمىرفتم تا اینكه دلم تنگ شد، پس نعلین به پا كرده و عبا بر دوش گرفته و قصد محضر جعفر(علیه السلام) را كردم و این پس از آن بود كه نماز عصر را خوانده بودم.
چون به خانه آن حضرت رسیدم، اجازه ورود خواستم، خدمتگزار حضرت بیرون آمد و گفت: «چه مىخواهى؟» گفتم: «براى عرض سلام بر شریف (به فرزندان رسولاللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)) آمدهام.» گفت: «به نماز ایستاده است.» من در مقابل خانه نشستم، اندكى گذشت و خادم بیرون آمد و گفت: «ادخل على بركةاللّه.» من داخل شدم و بر آن حضرت سلام كردم، او جواب داد و فرمود: « بنشین، خدایت بیامرزد.» نشستم.
پس اندكى امام سر به زیر انداخت و سپس سر برداشت و فرمود: «كنیهات چیست؟» گفتم: «ابو عبداللّه.» فرمود: «خدا كنیهات را ثابت كند و موفقت بدارد! اى ابو عبداللّه! سؤالى داشتى؟» در دلم گفتم: اگر در زیارت حضرت و عرض سلام بر او هیچ فایدهاى نداشت جز همین دعا، بىشكّ زیاد بود، امام فرمود: «سؤالى داشتى؟» عرض كردم: «از خداى تعالى خواستم كه دل شما را با من مهربان كند و از دانشات بهرهمندم فرماید، امیدوارم خداى تعالى درخواست مرا درباره شریف اجابت فرموده باشد.» فرمود: «اى ابا عبداللّه! دانشى كه مخصوص ماست، آموختنى نیست، بلكه نورى است كه خدا بر دل كسى كه مىخواهد راهنماییش كند، مىافكند.
پس اگر خواستى از چنین دانشى بهرهمند گردى، در آغاز باید حقیقت بندگى را در جان خود پیگیرى كنى و با به كار گرفتن دانش در طلب علم باشى و از خدا درخواست فهم كنى تا خداوند به تو بفهماند.»گفتم: «یا شریف!...» فرمود: «بگو یا ابا عبداللّه.» عرض كردم: «یا ابا عبداللّه! حقیقت بندگى چیست؟» فرمود: «سه چیز است:اوّل، آنكه بنده خدا در تمام آنچه خداى تعالى در اختیار او قرار داده است، ملكیّتى براى خود نبیند; زیرا بندگان حقیقى مالك هیچ چیز نمىشوند و اموال را مال خدا مىبینند و هر جا كه خداى تعالى دستور فرموده، آن را قرار مىدهند.
دوّم آنكه بنده براى خودش تدبیر نداشته باشد.
و سوّم همه اشتغال و كارش در دستورات و امر و نهى الهى باشد.
پس هنگامى كه بندهاى در نعمتهاى الهى مالكیّتى براى خود ندید، انفاق كردن در موردى كه خدا دستور داده، بر او آسان مىشود و هرگاه بنده تدبیر امور خود را به مدبّرش واگذار كرد، مصیبتهاى دنیا بر او آسان مىشود و هرگاه بندهاى به آنچه خداى تعالى امر و نهى فرموده، مشغول شد، فراغتى به او دست نمىدهد تا به مجادله و مباهات با مردم بپردازد و اگر خداى تعالى بندهاى را گرامى داشت و به این سه صفت موفق فرمود، دنیا و شیطان و خلق همگى در نظر او خوار مىشوند، و او از روى زیادهطلبى و یا فخر فروشى دنیا را نمىطلبد و آنچه را كه در نزد مردم است به خاطر عزت یافتن و برترى جستن طلب نمىكند و روزگار خود را به بطالت نمىگذراند و این اوّلین درجه تقوى است، خداى تعالى مىفرماید: این خانه آخرت را ما براى كسانى قرار خواهیم داد كه در زمین برترى و فساد نخواهند، و عاقبت نیكو از براى افراد با تقواست.»گفتم: «یا ابا عبداللّه! مرا وصیّتى بفرما.» فرمود: «نُه چیز وصیت مىكنم، این نُه چیز وصیت من به كسانى است كه بخواهند در راه خدا قدم بردارند، از خدا مىخواهم كه تو را موفق بدارد تا آنها را به كار بندى.
سه چیز از آن نه چیز درباره ریاضت نفس است، و سه چیز درباره بُردبارى، و سه چیز در دانشآموزى است، پس نیكو به خاطر بسپار، یمبادا به آنها با دیده حقارت بنگرى.» «عنوان» مىگوید: «كام توجه كردم ببینم حضرت چه دستور مىدهد؟»امام فرمود: «اما آنكه درباره ریاضت است:
1. مبادا چیزى را كه اشتها ندارى، بخورى، كه حماقت و ابلهى مىآورد.
جز به هنگام گرسنگى چیزى مخور.
2. چون خواستى بخورى، از حلال بخور و نام خدا را ببر.
3. به یاد حدیث رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) باش كه فرمود: آدمى ظرفى را پر نكرد كه شرّش از شكم بیشتر باشد، و چون ناچار باید بخورى، یك سوم شكم را براى غذا و یك سوم را براى نوشیدن و یك سوم دیگر را براى نَفَس كشیدن بگذار.
و اما آنكه درباره بردبارى است :
1. كسى كه به تو گفت: اگر یكى بگویى، ده جواب خواهى شنید، به او بگو: اگر ده هم بگویى، یك پاسخ از من نخواهى شنید !
2. كسى كه تو را ناسزا گفت، بگو: اگر در آنچه مىگویى راستگویى از خدا مىخواهم كه مرا بیامرزد و اگر در آنچه مىگویى، دروغگویى از خدا مىخواهم كه تو را بیامرزد.
3. هر كس تو را تهدید به جور و غَدَر كرد، تو او را وعده نصیحت و دعابده.
و اما آنكه درباره دانش است:
1. هر چرا كه نمىدانى، از دانشمندان بپرس; و مبادا پرسش تو به آن منظور باشد كه آنان را در تنگناىِ جواب قرار دهى و یا آزمایش كرده باشى.
2. و مبادا كه به رأى خود عمل كنى، تا مىتوانى راه احتیاط را از دست مده.
3. از فتوا دادن بگریز; هم چنان كه از شیر مىگریزى، و گردنت را پل پیروزى دیگران مكن.
سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «یا ابا عبداللّه! از نزد من برخیز كه نصیحت لازم را به تو كردم و وِرد مرا بر هم مزن كه من درباره خودم مرد بخیلى هستم]= بسیار مواظب وقت خود هستم
ویرایش توسط طلوع1 : ۱۳۸۸/۰۶/۰۲ در ساعت ۱۷:۰۴
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند...عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند
-
تشکرها 5
Hakim, مجنون الحیدر, مجیب, محیا*, مدافع
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۲, ۲۰:۲۴ #5
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 12
- مورد تشکر
- 39 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دستور العمل هاى اخلاقى از عارف فرزانه
ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )(1)
در فضيلت ساعت آخر روز جمعه
روز جمعه گر چه تمام ساعت و لحظه هاى آن شريف و گران بها و نورانى است ولى در اين روز ساعتى هست كه از همه ساعات اين روز افضل و برتر است و دعا در آن ساعت مورد قبول واقع مى شود و آن بنابر آنچه از اخبار به دست مى آيد و از بعضى از بزرگانى كه در اين گونه موارد مورد وثوق اينجانب بوده اند به من رسيده ، آخرين ساعات روز جمعه كه وقت خواندن دعاى سمات است مى باشد، و من از يكى مشايخ بزرگوار (10) خود كه حكيم عارفى و معلم خيرى و طبيب كاملى بسان او نديده ام سوال كردم كه كدامين عمل از اعمال جوارح را شما در تاثر قلب كارسازتر يافته ايد، فرمود: سجده طولانى در شب كه يك ساعت و يا لااقل سه ربع ساعت به درازا كشد و در آن گفته شود:
لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين .
كه در تلاوت اين آيه ، انسان به بودن خود در زندان طبيب و گرفتار بودنش در دام اخلاق زشت و منزه بودن حضرت ذوالجلال از هر ظلم و ستمى نسبت به بندگان گواهى مى دهد و ظلم و ستم خود را بر خود و افكندن خويشتن را در اين مهلكه عظيم در نظر مى آورد و ديگر صد مرتبه قرائت سوره قدر در شب و عصر جمعه است . او فرمود هيچ عملى از اعمال مستحبه را نديدم كه به اندازه اين سه عمل تاثير داشته باشد.
10-مقصود آخوند ملاحسينقلى همدانى است .
تا داروی درد تو مرا درمان شدپستیم بلندی شد و کفرایمان شدجان و دل و تن هر سه حجاب ره بودتن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
:1gol:
-
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۴, ۱۰:۲۶ #6
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 12
- مورد تشکر
- 39 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دستور العمل هاى اخلاقى از عارف فرزانه
ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )(2)
در فضيلت صلوات بر پيامبر و آل پيامبر (ص )
و در فضيلت صلوات بر پيامبر اخبار زيادى رسيده است كه ما از همه آنها به يك خبر قناعت مى كنيم و او اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرموده (وعده داده ) است كه هر كس يكبار بر او صلوات فرستد ده بار بر او درود فرستند، بلكه در روايتى آمده در كافى با اسنادش از امام صادق (عليه السلام ) روايت نموده آمده ، كه هر گاه نام پيامبر برده شد بسيار بر او صلوات فرستيد. به درستى كه هر كس يكبار بر پيامبر صلوات فرستد خداوند در هزار صف از ملائكه بر او هزار بار درود فرستد و موجودى از آفريده ها باقى نمى ماند مگر اينكه به خاطر صلوات خدا و ملائكه بر آن بنده ، بر او درود مى فرستد، پس آن كس كه اين روايت را بشنود و به اجر و پاداشى كه در آن بيان شده رغبت نكند او جاهل مغرورى است كه خدا و رسول او و اهل بيت پيامبر از او بيزارند.
و در حديثى كه از رسول خدا رسيده آمده است كه هر كس نزد او نام من برده شود صلوات نفرستد، پس داخل آتش شود، و خدا او را دور گرداند.
مى گويم كسى كه بر پيامبر درود و سلام مى گويد بايد مراقب باشد كه عملش با اين صلوات و سلام تضاد نباشد، زيرا كه روح صلوات ، تحيت و اكرام و روح سلام همان است كه در مصباح الشريعه آمده است و معناى صلوات و سلام مخالف با اذيت و آزار است .
تا داروی درد تو مرا درمان شدپستیم بلندی شد و کفرایمان شدجان و دل و تن هر سه حجاب ره بودتن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
:1gol:
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری