جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: آيا قناعت موجب پسرفت انسان ميشود؟
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۴, ۱۴:۰۵ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۸
- نوشته
- 263
- مورد تشکر
- 345 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
آيا قناعت موجب پسرفت انسان ميشود؟
سلام.
حضرت علي مي فرمايند كه بهترين ثروت همانا قناعت كردن است.يعني انسان از هر چيزي (ماديات) به مقدار كم اكتفا كند. از طرفي انسان ميل به پيشرفت و زندگي در يك شرايط ايده آل را دارد.خب اگر قرار باشد كه انسان در همه چيز قناعت كند پس معني تلاش و پيشرفت و زندگي آسوده داشتن چه مي شود؟از طرفي در كتاب وصاياي آقاي خميني به نقل از ايشان نوشته شده كه اسلام با سرمايه داري نه تنها مخالف نيست بلكه آن را پيشنهاد نيز مي كند اما نه سرمايه داري كه باعث ظلم به ديگران شود.با اين حال آيا بايد از هر چيز به مقدار كم بسنده كرد و هيچوقت براي بهتر شدن شرايط زندگي مان و داشتن بهترين چيزها تلاش كرد؟
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۴, ۱۴:۲۱ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
ارزش و فواید قناعت
قناعت دارای آثار مادی و معنوی فراوانی است، که اگر انسان بدان توجه داشته باشد، رغبت و میل او به کسب این صفت پسندیده؛ یعنی قناعت بیش تر می شود. درذیل به برخی از فواید قناعت از زبان امام امیرالمومنین (ع) اشاره می کنیم:
قناعت باعث عزت و سربلندی
همه انسان ها خواهان شخصیت، عزت و سربلندی هستند. فردی که دارای مناعت طبع و عزت نفس است، در نزد همگان، عزیز و سربلند و با همت جلوه می کند، ولی کسی که به دیگران طمع و چشم داشت دارد، خود را ذلیل و اسیر ساخته و مردم با چشم حقارت به او می نگرند. امام علی(ع) می فرمایند:
«کفی بالقناعه ملکا، و بحسن الخلق نعیما، و سئل- علیه السلام- عن قوله تعالی:«فلتحیینه حیاه طیبه» فقال:هی القناعه؛
آدمی را قناعت برای دولت مندی، و خوش خلقی برای فراوانی نعمت ها کافی است. از امام سؤال شد، تفسیر آیه «فلتحیینه حیاه طیبه» چیست؟ فرمود: قناعت است.
سعدی می گوید:
قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را
قناعت کن ای نفس بر اندکی که سلطان و درویش بینی یکی
چو سیراب خواهی شدن ز آب جوی چرا ریزی از بهر برف آبروی
قناعت، مال تمام نشدنی وبی نیازی واقعی
فقر و احتیاج چیزی است که همه از آن نفرت دارند، چنان که غنی بودن و بی نیازی مورد علاقه همه است. بسیاری از مردم چون بی نیازی را در جمع آوری ثروت، امور مادی و تهیه تجملات می دانند، لذا تا آن جا که توان دارند در تحصیل آن ها تلاش می کنند، ولی هر اندازه انسان از این امور بیش تر بهره مند باشد، به خاطر حفظ و اداره آن ها، دایره احتیاجاتش زیادتر خواهد بود و تنها چیزی که موجب بی نیازی انسان می گردد، قناعت و سازگار بودن به اموری است که برای انسان فراهم شده و احتیاجات ضروری او را برطرف می سازد.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
«القناعه مال لا ینفد؛ قناعت، ثروتی است پایان ناپذیر.»
هم چنین آن حضرت می فرماید:
«الغنی الاکبر الیاس عما فی أیدی الناس؛
برترین بی نیازی و دارایی، نومیدی است از آن چه در دست مردم است.»
3- قناعت باعث آسایش خاطر و آرامش روان
بیش تر مردم سعی می کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند، که آن ها را به دست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می دانند؛ در صورتی که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی گردد، بلکه بیش تر موجب ناراحتی و سلب آسایش می باشد.
آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است، قناعت و بی توجهی به امور مادی دنیا است. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
«و لاکنز أغنی من القناعه، و لامال أذهب للفاقه من الرضی بالقوت. و من اقتصر علی بلغه الکفاف فقد انتظم الراحه، و تبوا خفض الدعه. و الرعبه مفتاح النصب، و مطیه التعب؛ هیچ گنجی بی نیازکننده تر از قناعت، و هیچ مالی در فقرزدایی، از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی نیست. و کسی که به اندازه کفایت از دنیا بهره مند باشد به آسایش دست یابد، و آسوده خاطر گردد، درحالی که دنیاپرستی کلید دشواری، و مرکب رنج و گرفتاری است.»
مولوی در مورد قناعت می گوید:
گفت پیغمبر قناعت چیست؟ گنج گنج را تو وانمی دانی ز رنج
این قناعت نیست جز گنج روان تو مزن لاف ای غم و رنج روان
4- قناعت باعث حریت و آزادی
قناعت باعث آزادی فکری و روحی و استقلال انسانی است، هم چنان که طمع، موجب بردگی و خواری انسان است. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
«استغن عمن شئت تکن نظیره؛ (با قناعت) خود را از هر کسی بی نیاز گردان تا (در شخصیت و آزادگی) مانند او گردی.»
بنابراین وقتی انسان به آن چه دارد قانع باشد و چشم داشتی به دیگران نداشته باشد، در تمام کارهایش خود تصمیم می گیرد و آزادانه رفتار می کند و با کمال صراحت همه جا سخنش را می گوید و نظر خود را اظهار می دارد.
توصیف یکی از یاران امیرالمؤمنین از زبان آن حضرت
خباب- پسر ارت- از مسلمانان صدر اسلام است که در مکه آسیب فراوانی دید، تا آن جا که مشرکین پشت او را داغ کردند. وی در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین و در سال 37 هجری درگذشت.
آن حضرت در توصیف این یار باوفا چنین می فرماید:
«یرحم الله حباب بن الارت، فلقد أسلم راغبا، و هاجر طئعا، و قنع بالکفاف، و رضی عن الله، و عاش مجاهدا؛ خدا خباب بن ارت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد، و از روی فرمان برداری هجرت کرد و با قناعت زندگی را گذراند، و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی کرد.»
قناعت ابوذر غفاری
عثمان دویست دینار به وسیله دو نفر از غلامانش برای ابوذر فرستاد، که احتیاجاتش را تأمین کند. ابوذر پرسید: آیا عثمان به کس دیگری از مسلمانان چنین پولی داده است؟
گفتند: خیر.
ابوذر گفت: من هم یک مسلمانم، پس آن چه به من می رسد، به آنان نیز باید برسد.
گفتند: عثمان گفته؛ این پول از شخص خودم می باشد و با حرام آمیخته نشده است.
ابوذر گفت: من از بی نیازترین مردم هستم و احتیاجی به آن ندارم.
غلامان گفتند: ما که چیزی نزد تو نمی بینیم؟!
گفت: من دو قرص نان جو دارم و به این پول احتیاج ندارم و به خدا سوگند! آن را نمی پذیرم؛ زیرا من ولایت علی(ع) و اهل بیت او را که پاک هستند و به حق دعوت می کنند دارم، لذا (از هر کس و هر چیزی) بی نیازم
محمد مهدي كريمي نيا ـ ره توشه راهيان نور، ش50 ،ص 229
ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۸/۰۶/۱۷ در ساعت ۱۶:۰۱
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۵, ۱۱:۱۰ #3
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۸
- نوشته
- 263
- مورد تشکر
- 345 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
هیچ گنجی بی نیازکننده تر از قناعت، و هیچ مالی در فقرزدایی، از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی نیست.
بنابراین وقتی انسان به آن چه دارد قانع باشد
به طور كلي منظور حضرت علي از قناعت چيست؟قناعت در همه ي امور؟قناعت در كسب علم؟قناعت در كسب رضاي خدا ؟ قناعت در ....
اصلا قناعت به معناي كم داشتن و كم خواستن است؟
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۴:۰۸ #4
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
«قناعت»، یكی از صفات پسندیده اخلاقی است، كه در مقابل آن «طمع» یكی از صفات ناپسندِ اخلاقی قرار دارد.
طمع داشتن یكی از بیماری های خطرناك اخلاقی است، كه مفاسد مادی و معنوی فراوانی داشته و انسان را به انواع آلودگی ها و زشتی ها گرفتار می سازد. در مقابل، قناعت ورزیدن، باعث عزّت، سربلندی، آرامش خاطر انسان در دنیا بوده و سبب تكامل فكری، روحی و سعادت وی در عالم آخرت می گردد.
امام امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ، یكی از صفات و علایم متقین (پرهیزكاران) را دوری از طمع ورزی دانسته و می فرماید: «وَ تَحَرُّجاً عَن طَمَعٍ؛[1] از طمع دوری می كنند».
قناعت در لغت، به معنای راضی بودن به آن چه قسمت و روزی انسان است[2]، یا راضی بودن به قلیل و كم.[3]
و قناعت در اصطلاح، حالتی است برای نفس كه باعث اكتفا كردن آدمی به قدر حاجت و ضرورت است.[4] همچنین گفته شده: قناعت در اصطلاح، عبارت از این است كه انسان بیش از هر چیز به خداوند متعال متكی بوده و به هرچه در اختیار دارد خشنود و سازگار باشد و با عزت نفس و آبرومندی به سر برده و هیچ گاه چشم داشتی به دیگران نداشته و از نداشتن امور مادی و كمبودها اندوه گین و حسرت زده نباشد.[5]
با این تفاصیل میتوان این نتیجه را گرفت که قناعت به این معنی نیست که مایحتاج زندگی را تأمین نکنی و یا برای امرار معاش تلاش نکنی؟
[1] . نهج البلاغه، خطبه 193، ترجمه محمد دشتی، ص 404.
[2] . المنجد، واژه قنع؛ قَنَع: رضی بما قُسِمَ له.
[3] . مجمع البحرین، ج 2، ص 552، واژه «قنع».
[4] . معراج السعاده، ص 282.
[5] . اخلاق اسلامی، پیشین، ج 2، ص 151.
ویرایش توسط کلات : ۱۳۸۸/۰۶/۱۷ در ساعت ۱۴:۱۰
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۴:۴۲ #5
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
قناعت به معناي پذيرش فقر نيست؛ بلكه به معناي پرهيز از مصرف گرايي است و در اين جهت فرقي بين افراد ثروتمند و فقير نيست و اين يك قانون اخلاقي است كه داراي نتايج مادي و معنوي فراواني است مانند:
1 - تأمين عدالت در جامعه
2 - عدم رواج مصرف گرايي
3 - سوق سرمايه ها به سوي توليد و خدمات و رفاه عمومي
4 - رشد معنوي انسان.
مالداري و توانگري دراصل امري خوب و ستودني است، همچنان كه فقر و تهيدستي، نكوهيده و مذموم است. ثروت و سرمايه ذاتاً در اسلام پسنديده است. آن چه مذمّت شده، دل بستگي به ثروت و دنيا، هدف دانستن و تفاخر به آن، كسب نامشروع و ادا نكردن حقوق واجب است. اگر شخصي ثروت فراواني داشته باشد، اما از راه حلال كسب نموده باشد و حقوق شرعي (خمس و زكات) را پرداخته و به نيازمندان توجه كرده و از آنها دستگيري نمايد، چنين ثروتي پسنديده است.
پيشوايان دين اسلام و از جمله حضرت علي(ع) با كار و كوشش، داراي سرمايه و ثروت بودند. املاك و باغهاي اميرالمؤمنين(ع) در مدينه و ينبع مشهور است. روزي شخصي به امام صادق(ع) عرض كرد: مردم شما را مردي ثروتمند ميدانند، حضرت فرمود: "مالدار بودن عيب نيست".(1)
ثروت داشتن عيب نيست، بلكه نعمتي است كه انسان ميتواند آن را توشهاي براي آخرت قرار داده و با كمك به بندگان، رضايت الهي را جلب نموده و موجب تقرّب به خدا شود.
منافاتي ندارد كه انسان در عين داشتن ثروت، در زندگي ساده زيست باشد. حضرت در عين كار و كوشش فراوان براي آباداني نخلستانها، حفر چاه و قنوات، و به دست آوردن دارايي فراوان، در راه خدا انفاق بسيار مينمود. وسرمايه و مال دنيا را وسيله اي براي خوشبختي در جهان آخرت قرار داده بود، نه براي زندگي مرفه در دنيا.(2)
يكي از بزرگترين صفات انساني اين است كه بشر در عين توانگري، قناعت پيشه نمايد و در حالي كه ميتواند مرفه ترين زندگي و بهترين وسائل عيش و نوش را براي خويشتن و خانواده اش فراهم نمايد، زندگي ساده اي داشته باشد. اين كارها از انسانهاي بزرگ ساخته است.
1. بحارالأنوار، ج 41، ص 125.
2. نهج البلاغه دشتي، حكمت 381.3.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۶:۱۳ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
قناعت نوعي نگاه خاص دربارۀ دنياست كه نشانهاي از عزت نفس و شخصيت يك انسان مسلمان در مقابل داراييهاي ديگران است. نتيجۀ قناعت احساس آزادگي و بينيازي از غير خداست و اين بزرگترين فضيلت براي انسان است، طلب حداقل نياز از دنيا هم امكان پذير است هم آسان ولي بدست آوردن حداكثر آن امكان ندارد.(1)
قناعت داراي دو مرتبۀ عالي و اعلي است؛ مرتبۀ نخست راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبۀ دوم رضايت به كمتر از آن است.(2)
قناعت تنها جنبۀ آخرتي ندارد بلكه از نظر سياسي و اقتصادي نيز ريشه امور است، بسياري از جهت گيريهاي سياسي در روابط بينالملل بر ميزان قناعت صورت ميگيرد، آبروي سياسي و اقتصادي و خود كفايي يك مملكت را قناعت حفظ ميكند.(3)
بنابراین اگر دقت کنیم می بینیم قناعت در هر امری علاوه براینکه موجب پس رفت انسان نمی شود بلکه موجب رشد وترقی شخص می گردد
***********
1:اخلاق ديني در انديشۀ شيعي،ج1،ص 154.
2:نقطههاي آغاز در اخلاق عملي.ج6،ص636.
3:اخلاق اسلامي در نهجالبلاغه،ص 358.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۶:۳۳ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
پس طبق گفته ي شما هيچ فقيري در دنيا نبايد آرزوي روزگاري بهتر را داشته باشد چرا كه بايد به اين وضع خود قانع باشد.
کد:پس معني پيشرفت در زندگي چه مي شود؟البته مي دانم كه همه چيز پول نيست اما بالاخره داشتن تمكن مالي هم جزو پيشرفت هاي زندگي ست
خیلی ها هستند که دارای تمکن مالی نیستند امات قانع هم نیستند ودائم دنبال مال اندوزی به هر قیمتی میباشند و بسیاری نیز پیدا میشوند که از لحاظ مالی در مرتبه بالایی هستند اما همیشه شکر گذار خداوند بوده ودر مصرف اموال خود قناعت را نیز رعایت میکنند
**********
1:ميزان الحكمه، ترجمه: حميدرضا شيخي،ص661.
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۶:۴۳ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
کد HTML:به طور كلي منظور حضرت علي از قناعت چيست؟قناعت در همه ي امور؟قناعت در كسب علم؟قناعت در كسب رضاي خدا ؟ قناعت در .... اصلا قناعت به معناي كم داشتن و كم خواستن است؟
قناعت مالي است كه پايان نمييابد.(1)
ـ خوشا به حال پارسايان در دنيا كه به آخرت دلبستهاند. ايشان گروهي هستند كه زمين را فرش و خاك آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار دادهاند... .(2)
ـ خوشا به حال كسي كه معاد را به ياد آورد و براي روز حساب كار كرد و به گذران روز [به قدر كفاف] قناعت كرد و از خدا راضي بود.(3)
ـ اگر صلاح نفست را ميخواهي، بر تو لازم است كه با ميانهروي و قناعت و سادگي رفتار كني.(4)
ـ به خدا سوگند! نفس خود را چنان رياضت و پرورش دهم كه به گرده ناني ـ اگر بتواند به دست آورد ـ شاد شود و نمك را خورش نانش سازد.(5)
ـ شكرگزارترين مردم، قانعترين آنهاست و ناسپاسترين مردم در برابر نعمتها، آزمندترين آنها!(6)
ـ براي سالم ماندن دينتان، به اندكي از [نعمت] دنيا قانع باشيد كه كفاف دنيا مؤمن را قانع ميسازد.(7)
ـ كسي كه به اندكِ دنيا قانع نباشد، ثروت بسيار آن را نيز هرچه گرد آورد، بينياز نشود.(8)
ـ اي فرزند آدم! اگر از دنيا به قدري كه تو را كفايت كند ميخواهي، بدان كه كمترين بهره دنيا تو را كفايت ميكند و اگر از دنيا بيش از اندازه كفايت بخواهي، بدان كه همه دنيا برايت كافي نخواهد بود.(9)
ـ نيكو بهرهاي است، قناعت.(10)
*************
1:نهجالبلاغه، ترجمه: سيد جعفر شهيدي،ج 14، ص 370، حکمت 57.
2: نهجالبلاغه، ترجمه: سيد جعفر شهيدي،ج 14، ص 486، حكمت 104.
3:نهجالبلاغه، ترجمه: سيد جعفر شهيدي،ج 14،ص 368، كلمه 44
4: غررالحكم و دررالكلم، شرح: سيد جمالالدين محدث،ج 3،ص 192.
5:ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شيخي،چ 3، ج 10، ص 5053، ح 17128
6:ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شيخي،چ 3، ج 10،ص 5055، ح 17134
7:ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شيخي،چ 3، ج 10،ص 5059، ح 17170
8:ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شيخي،چ 3،ج10،ص 5059، ح 17176.
9:ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شيخي،چ 3، ج 10،ص 5059، ح 17177
10:ميزان الحكمة،ترجمه:حميدرضا شيخي،چ 3، ج 10،ص 5053، ح 17131
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۷, ۱۶:۵۰ #9
خدا را ندانست و طاعت نكرد
كه بر بخت و روزي قناعت نكرد
قناعت توانگر كند مرد را
خبر كن حريص جهانگرد را...
درون جاي قوت است و ذِكر و نَفَس
تو پنداري از بهر نان است و بس
كجا ذكر گنجد در انبان آز؟
به سختي نفس ميكند پا دراز
ندارند تن پروران آگهي
كه پر معده باشد ز حكمت تهي
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۵, ۲۰:۱۷ #10
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۷
- نوشته
- 676
- مورد تشکر
- 2,599 پست
- حضور
- 16 ساعت 28 دقیقه
- دریافت
- 76
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
باب سى و چهارم قناعت و فوايد آن
يكى از سرمايههاى بسيار سودمند و مفيد بشر، قناعت و خرسندى است (2) و در تفسير آيه شريفه:
فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً «1»: او را يك زندگى پاكيزه مىبخشم.
آمده كه منظور قناعت است. (3) و نيز در تفسير آيه زير كه حكايت از قول سليمان عليه السّلام دارد و مىفرمايد:
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي «2»: خدايا مرا بيامرز و به من ملكى عطا كن كه پس از من كسى سزاوار آن نباشد.
آمده كه مراد آن پيامبر قناعت بوده، زيرا اكثر اوقات خود را با تهيدستان مىگذراند. «3»
(1) از جابر بن عبد اللَّه انصارى «1» (صحابى بزرگوار پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم) نقل شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: «قناعت گنجى پايانناپذير است.» «2» (2) و نيز به يكى از اصحاب فرمود: پرهيزكار و با ورع باش، تا عابدترين مردم باشى، و قانع باش تا سپاسگزارترين مردم (به درگاه) خدا باشى، و آنچه براى خود دوست مىدارى براى ديگران دوست داشته باش، تا مؤمن باشى، و با همسايگان درست زندگى كن، تا مسلمان باشى، و كم خندهكن، زيرا بسيارى خنده قلب را مىميراند، و مردم همانند مردگانند، مگر كسى را كه خدا او را با دادن نعمت قناعت، زنده كرده باشد و قناعت جز در دل كسى كه خود را از غم دنيا راحت كرده باشد، قرار نمىگيرد، و خشنودى به قناعت، رأس زهد است. (3)
مفهوم و معنى قناعت
(4) حقيقت قناعت يعنى: آرامش خاطر در نبودن آنچه دل مىخواهد، و راضى شدن به خوراكيهاى اندك و تأسّف نخوردن بر آنچه از دست رفته است. «3» (5) و در تأويل آيه: لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً «4»: خداوند روزى نيكويى به ايشان خواهد داد.
آمده كه مراد قناعت است، زيرا قناعت يعنى: خشنودى نفس به آنچه به او داده شده اگر چه بسيار اندك باشد. (6) انديشمندى گفت: بىنيازى و عزّت با يك ديگر جولان (و مسابقه) مىدادند، و چون قناعت را ديدند، آرام شدند (يعنى قناعت هر دوى آنها را در خود دارد).
(1)
قناعت حضرت على عليه السّلام
(2) در روايت وارد شده كه روزى امير المؤمنين عليه السّلام از جلو دكان قصّابى مىگذشت و قصاب گوشت فربهى داشت، عرض كرد: يا على عليه السّلام گوشت خوبى دارم مقدارى از آن خريدارى كن؟
امام عليه السّلام فرمود: پول آمادهاى ندارم، عرض كرد: من صبر مىكنم، تا هر وقت داشتيد بهاى آن را بدهيد؟ فرمود: من بر خوردن گوشت صبر مىكنم، زيرا خداوند پنج چيز را در پنچ چيز قرار داده: عزّت را در طاعت و بندگى، و ذلّت را در نافرمانى، و حكمت را در شكم خالى، «1» و هيبت را در نماز شب، و بىنيازى را در قناعت. (3) در زبور داود عليه السّلام مكتوب بود: شخص قانع غنى است، اگر چه گرسنه و برهنه باشد و هر كس كه قناعت كند، از شرّ مردم زمان خود، در راحتى است، و نزد همنوعان بزرگ مىگردد. (4) در ذيل آيه شريفه:
فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ «2»: آزاد كردن بندهاى، يا غذا دادن در روز گرسنگى.
آمده است كه مراد آزاد كردن نفس از حرص و طمع است، زيرا كسى كه قناعت ورزيد عزّت را بر ذلّت و راحتى را به جاى سختى برگزيده است. «3»
(1)
داود عليه السّلام و همنشين شاكر او در بهشت
(2) نقل است كه داود عليه السّلام عرض كرد: خدايا همسايه من در بهشت كيست؟
خداوند به او وحى فرستاد كه او «متى» پدر حضرت يونس است.
از خدا اجازه خواست كه به ديدارش برود، خداوند اجازه داد و او دست فرزندش سليمان را گرفت و راهى ديدار او شد.
پس از ورود، ديد خانهاش از حصير ساخته شده، و از خانوادهاش متى را طلبيد گفتند: براى كندن هيزم به بيابان رفته، لذا صبر كردند، تا متى بيايد.
ديدند مردى پشتهاى از هيزم بر دوش گرفته، وقتى به خانهاش رسيد، آن را بر زمين گذاشت و خدا را حمد گفت، و هيزم را در معرض فروش نهاد و گفت:
كيست كه اين مال حلال را به درهمى حلال از من خريدارى كند؟ مردى پيدا شد و آن را خريد.
داود و سليمان جلو آمدند و سلام كردند، متى آنها را به خانه دعوت كرد و مقدارى گندم خريد و آسيا كرد و در گودالى از سنگ خمير نمود. «1» سپس خمير را بر روى آتش گذاشت و نزد مهمانان خود نشست و مشغول صحبت شد، تا به ايشان سخت نگذرد، وقتى نان پخته شد، آن را با مقدارى نمك و آب جلو مهمانها گذاشت و خود دو زانو نشست و لقمهاى را با بسم اللَّه در دهان مىگذاشت و پس از بلعيدن «2» آن يك الحمد للَّه رب العالمين مىگفت و همين طور عمل كرد، تا مقدارى آب نوشيد و خدا را سپاس گفت و اظهار داشت: ستايش از آن تو است اى خدايى كه نعمت و سلامتى دادى و مرا
دوست خود گردانيدى (1) و اين همه نعمت را به چه كسى چون من دادى؟ زيرا بدن و گوش و چشم و همه اعضايم را سالم نمودى و مرا نيرو بخشيدى تا هيزمى را كه زحمتى براى كشت آن نكشيدهام؛ كندم و آن را روزى خود قرار دادم و كسى را فرستادى تا آن را از من بخرد و من از بهاى آن، گندمى را تهيّه كنم كه آن را نكاشتهام و برايش زحمت نكشيدهام و سنگى را در اختيارم گذاشتى تا گندم را در آن آرد كنم و آتشى را برافروزم و نان را با آن بپزم و بخورم و بر طاعت تو خود را تقويت نمايم، پس ستايش مخصوص تو است، سپس بلند بلند گريه كرد، داود به سليمان گفت: «فرزندم، بايد چنين بندهاى در بهشت صاحب مقام باشد، زيرا بندهاى از ايشان شاكرتر نديدهام.»
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج1، ص: 310-313
الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک
صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک
ام کیف اسکن فی النار و رجائی عفوک
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری