جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: زندگینامه فقیه و عارف عالیقدر آیت الله حاج شیخ محمد بهاری همدانی (ره
-
۱۳۸۸/۰۶/۰۸, ۱۵:۲۸ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۸
- نوشته
- 148
- مورد تشکر
- 309 پست
- حضور
- 43 دقیقه
- دریافت
- 20
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
زندگینامه فقیه و عارف عالیقدر آیت الله حاج شیخ محمد بهاری همدانی (ره
زندگینامه فقیه و عارف عالیقدر آیت الله حاج شیخ محمد بهاری همدانی (ره)
نویسنده : اسداللَّه حیدرى
ولادت و ایام کودکى
عارف سالک، عالم ربّانى، حکیم فرزانه، مجتهد عادل، فقیه نامدار، حضرت آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى در خانوادهاى اصیل و مذهبى چشم به جهان گشود. او فرزند میرزا محمّد بهارى، از ستارگان تابناک آسمان علم و عرفان است. بهارى در سال 1265 ه.ق. در شهر بهار از توابع همدان متولد شد. حاج میرزا محمّد (١) بهارى که مردى وارسته بود، داراى 3 پسر به نامهاى: صادق، فرّخ و محمّد و یک دختر به نام خانم بود. همسرِ وى، زنى با ایمان بود. حاج میرزا محمّد کاسب بود و وضعیت مالى نسبتاً خوبى داشت. از قراین و شواهد پیداست که او از راه خرید و فروش و کشاورزى، امرار معاش مىکرد.
آغاز تحصیلات
شیخ محمّد بهارى همراه حاج شیخ محمّد باقر بهارى به مکتب خانه ملاّ عباس على در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و قرائت قرآن و احکام شرعى را فرا گرفت.
او علاقه زیادى به آموختن علم داشت. وى در نوجوانى دروس حوزوى را نزد ملاّ جعفر بهارى فرا گرفت.
ملا جعفر دانشمندى وارسته بود که براى تأمین مخارج زندگى خویش، از وجوهات شرعیه استفاده نمىکرد. او از راه کشاورزى، امرار معاش مىکرد. این مرد الهى گذشته از این که از مدارج علمى بالایى برخوردار بود زاهدى با تقوا نیز بود. ضمیرِ پاک، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ویژگىهاى اخلاقى وى بود. گویا شکلگیرى پایههاى اولیه علمى - عرفانى شیخ محمّد بهارى و آیةاللَّه حاج شیخ محمّد باقر بهارى در کلاس درس ملاجعفر بوده است.
عزیمت به بروجرد
شیخ محمّد بهارى پس از اتمام تحصیلات مقدماتى در همدان، براى ادامه تحصیل به بروجرد عزیمت مىکند و در درس آیةاللَّه حاج میرزا محمود بروجردى، پدر آیةاللَّه العظمى آقا حسین بروجردى شرکت مىکند. او پس از اخذ درجه اجتهاد در32 سالگى، به زادگاه خود برمىگردد. وى مدت کوتاهى در بهار به ارشاد مردم مىپردازد و دوران جوانى، همراه پدر به زیارت اماکن مقدّس در عراق مىرود.
هجرت به نجف اشرف
شیخ محمّد بهارى در سال 1297 ه.ق. براى ادامه تحصیلات وارد حوزه علمیه نجف اشرف مىگردد. وى در نجف از ملازمان درس آخوند ملا حسینقلى همدانى و از شاگردان ممتاز او بود. آخوند همدانى دربارهاش فرمود: «حاج شیخ محمّد بهارى، حکیم اصحاب من است.»
بهارى در درس عارف کامل و استاد بىنظیر عرفان، آخوند ملاّ حسینقلى شوندى درجزینى همدانى (متوفاى: 1311 ه.ق.) شرکت مىکنند و تا زمان وفات آن مرد بزرگ از محضر پر فیضش بهرهمند مىشود.
حاج شیخ محمّد بهارى در نجف دچار بیمارى مزمن مىشود. پزشکان راه علاج او را تغییر آب و هوا مىدانند. وى به سفارش پزشکان، به ایران بر مىگردد و مدّتى در مشهد ماندگار مىشود. باردیگر تصمیم به سفر به نجف مىگیرد، امّا بدتر شدن وضعیت جسمانىاش سبب بازگشت او به بهار مىشود و تا پایان عمر در این شهر اقامت مىگزیند.
استادان
بهارى دروس مقدماتى را در زادگاهش، زیر نظر پدرش، نزد ملاّ عباسعلى بهارى و ملاّ جعفر به پایان رسانید. آن گاه براى ادامه تحصیلات به همدان رفت و در درس استاد اسماعیل همدانى و میرزا محمود طباطبایى شرکت کرد. سپس به بروجرد رفت و دروس فقه و اصول را نزد مرحوم حاج میرزا محمود بروجردى فرا گرفت و از وى اجازه اجتهاد گرفت. بهارى در سال 1297 ه' .ق. به نجف اشرف رفت و از آموختههاى ملاحسینقلى شوندى بهرهمند شد.
بهارى در عرفان و قرآن، از محضر آیةاللَّه العظمى آخوند ملاحسینقلى شوندى همدانى بهرهها برد. شاگردان مکتب تربیتى آخوند را بیش از 300 نفر ذکر کردهاند.
سید احمد کربلایى، سید ابوالقاسم اصفهانى، شیخ محمّد بهارى همدانى، دولت آبادى، شیخ باقر آقا موسى، میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، سید محمّد سعید حبوبى، شیخ آقا رضا تبریزى، شیخعلى (فرزند آخوند)، شیخ على قمى، شیخ مولى شراره، از شاگردان مشهورِ آن عارفِ وارسته هستند. شیخ محمّد بهارى از برجستهترین شاگردان آخوند ملاحسینقلى همدانى بود. به تعبیر شیخ آقا بزرگ تهرانى، هو اجلهم اعظمهم. او شاگرد (٢)آخوند بود.
آیةاللَّه سید محمّد حسین طهرانى او و سید احمد کربلایى را ممتازترین شاگردان آخوند همدانى دانست و درباره سید احمد کربلایى فرمود: «از اعاظم فقهاء شیعه امامیه و از اساتید حکمت و عرفان الهى بوده است.» اما در حکمت و عرفان او همین بس که پس از رحلت مرحوم عارف بىبدیل و حکیم و مربى و مدرس و فقیه بىنظیر حضرت آیةاللَّه آخوند ملاحسینقلى همدانى - رضواناللَّه تعالىعلیه - در نجف اشرف، با عدیل و همردیف خود، مرحوم شیخ محمّد بهارى در میان سیصد تن از شاگردان آن مرحوم، سرآمد و شاخص بود.
پس از مهاجرت بهارى به همدان، سید احمد کربلایى، یگانه عالِم اخلاق و مربى نفوس در طى طریق الهى و سیر در معارج و مدارج کمال نفس انسانى و ایصال به کعبه مقصود و حرم معبود بود. (٣)
شیخ محمّد بهارى و حاج سید احمد کربلایى از تربیت شدگان مکتب عرفان آخوند ملاحسینقلى همدانى و از شاگردان توانمند او بودند. آخوند ملاحسینقلى همدانى عرفان را از آیةاللَّه آقا سید على شوشترى آموخته بودند و سید على شوشترى نیز از مرد «جولا».
حاج سید محمّد حسین طباطبایى قاضى مىنویسد:
من از پدرم پرسیدم: «شما عرفان را از که اخذ کردهاید؟ فرمودند: از مرحوم سید احمد کربلایى طهرانى. عرض کردم: او از چه کسى؟ فرموند: از آقا سید على شوشترى. عرض کردم: او از چه کسى؟ فرمودند: از «جولا» عرض کردم: او از چه کسى فرا گرفته؟ ایشان با تغیر فرمودند: من چه دانم! تو مىخواهى سلسله درست بکنى.» (٤)
اخلاق و کرامات شیخ محمّد بهارى
اسرار الهى در دل تابناک بهارى موج مىزد. آن بزرگوار از حیث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعیى بلیغ مىنمود.
بهارى در اخلاق، حسن رفتار، حلم، بردبارى و خوش خُلقى از بین شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شیوه تربیتى استادش را ادامه داد. بسیارى از عالمان و تاجران ایرانى، عرب و هندى شیوه سلوک و خود سازى را از او طلب مىکردند وى نیز با کمال گشادهرویى و مهر و محبّت، شفاهى یا کتبى آنان را هدایت و ارشاد مىنمود و بدین ترتیب مکتب آخوند را استمرار و تداوم مىبخشید.
میرزا جواد آقا ملکى تبریزى که از بزرگان اهل معرفت زمان خویش بود، درباره استاد خویش، آخوند همدانى مىنویسد:
در یک برخورد اعجاب آنگیز، مرحوم آخوند یک فرد منحرف را دگرگون مىساخت. گویند: آقایى آمد نزد مرحوم آخوند و ایشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتى که آن مرد آمد به گونهاى متحوّل شده بود که باورمان نمىشد که این همان آدم چند ساعت پیش باشد. (٥)
آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شیفته خود مىساخت. او روزى در نجف اشرف، با جمعى از طلاب در محوطه حیاط مدرسه ایستاده بود. رهگذرى جسارتى به طلاب مىنماید. طلبهها در صدد پاسخ به توهین او بر مىآیند، امّا بهارى مىگوید: او را به من واگذارید. بهارى به رهگذر مىگوید: آیا نخواهى مُرد؟ آیا وقت آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوى؟ آن مرد نگاهى به پشت سرخود مىکند و خطاب به بهارى مىگوید: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسیده است! او در حضور بهارى توبه مىکند و تحوّل و انقلابى درونى در او پیدا مىشود و از زهّاد و عبّاد و از اوتاد زمان خود مىشود.
چهرهاى متبسم در پس اندوه
حجة الاسلام و المسلمین عندلیب زاده همدانى درباره شیخ محمّد بهارى فرمود: «او قلبى مطمئن و آکنده از اندوه داشت، اما در پس این اندوه، چهرهاى بشاش و شادمان داشت و از جدال و مناظره برکنار بود. بیان و کردار، حتى قیافهاى دلنشین و جذاب داشت، به گونهاى که کودکان هم حضور در محضر او را بر بازىهاى کودکانه شیرین خود ترجیح مىدادند!»
گریز از تعریف و تمجید دیگران
شیخ محمّد بهارى مصداق بازر آیه (رجالٌ لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکراللَّه) بود او همواره به (٦)یاد خدا بود. معنویت، اخلاص، تقوا و زهد از اوصاف بارز ایشان بود.
بهارى از این که در عرصه شهرت قرار بگیرد، گریزان بود. شاید این جهت است که تنها دو اثر علمى؛ تذکرة المتقین و منشآت از او باقى مانده است. او از تعریف و تمجید دیگران و از این که در معرض مدح قرار گیرد، گریزان بود.
آیةاللَّه العظمى آخوند ملاحسینقلى همدانى به نقل از یکى از شاگردان شیخ محمّد بهارى، فرمود: نزد بهارى درس اخلاق مىخواندیم، یک روز به محل درس بهارى مراجعت کردیم، استاد فرمود: دیگر درسى نیست؟! عرض کردیم: چرا! فرمود: آیا طى این مدت تغییر حال پیدا نکردهاید؟ اگر نکردهاید، طبیب را عوض کنیم! بهارى با نفس مسیحایى خود، درصدد (٧)ایجاد تحول و انقلاب درونى در شاگردانش بود. او که خودش را از قید و بند دنیوى آزاد ساخته بود، در فکر آزاد سازى دیگران هم بود.
شاگردان
شاگردان شیخ محمّد بهارى در حوزه علمیه نجف، ضمن تحصیل علوم دینى، به تدریس نیز مشغول بودند.
عارف فرزانه، شیخ لطیف بهارى (فرزند ملاّ درویش) از شاگردان او بود. شیخ لطیف از عارفان و عالمان ربّانى زمان خود به شمار مىرفت. بهارى در ملاقات با اهالى شهر بهار، از معنویت، زهد و عرفان وى بسیار تعریف کرد.
مرحوم شیخ محمّد بهارى شاگردان بسیارى داشت نامههاى وى که در کتاب تذکرة المتقین گرد آمده است، خود حکایت از این مدعاست.
از منظر بزرگان
آخوند همدانى درباره بهارى فرمود:
«شیخ محمّد بهارى حکیم اصحاب من است.» (٨)
آخوند او را وصى خود قرار داده بود. (٩)
علاّمه تهرانى از استاد خود، علاّمه طباطبایى و او از استاد خود، آیةاللَّه سید على قاضى نقل مىکند که حاج احمد کربلایى فرمود: ما پیوسته در خدمت ملاحسینقلى همدانى بودیم و آخوند همدانى 100% مال ما بود، ولى همین که آقاى بهارى با آخوند روابط آشنایى بست، آخوند دائماً در خدمت او بود و بیشتر با او مراوده داشت و در واقع، آخوند را از ما گرفت. (١٠)
سید محسن امین عاملى، نویسنده «اعیان الشیعه» مىنویسد:
«کان من العلماء الرّبانین و السالکین المراقبین تلّمذ فى النجف على الملاحسینقلى الهمدانى... و کان من اخص تلامذته و کان ذا صفات و مقامات رفیعة مشتغلاً بالعلم دائم المراقبة و کان لوجودة آثار شریفه»؛ او (١١)عالمى ربّانى، مراقب، داراى صفات والا و مقامات بلندى بود. همیشه و در همه حال مراقبه داشت و وجودش مایه برکت بود.
آیةاللَّه العظمى محمّد حسین نائینى در مورد عظمت روحى و معنوى بهارى فرمود: «شهر آن جاست که حاج شیخ محمّد بهارى آرمیده است» یکى از بزرگان در جلسه اخلاقى، فرمود: از مرحوم آیةاللَّه نجفى شنیدم که فرمود: آیةاللَّه العظمى حاج شیخ محمّد حسین نجفى نائینى در جلسه درس، به ایشان فرمود: آیا اهالى همدان به زیارت مرقد منور و مطهر عارف کامل، شیخ محمّد بهارى مشرف مىشوند و از او تبرک مىگیرند و این فرصت را مغتنم مىشمارند؟
آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى از شخصیتهاى نادر و انسان کامل و وارستهاى بود که همه آشنایان او به پاکى، صداقت و عدالت او اذعان داشتند. امام خمینى؛ در تفسیر سوره حمد مىفرماید: یکی ازآقایان می گفت که اسم کسی را پیش مرحوم شیخ محمد بهاری ظاهراً بردند (ایشان) گفت: عادل کافری است . گفتیم : عادل است یعنی چه ؟ کافراست یعنی چه ؟ گفت : عادل است برای اینکه روی موازین شرعی عمل می کند و هیچ معصیت نمی کند. اما کافر است برای اینکه خدائی که او می پرستد خدا نیست ! (١٢)
شیخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذریعه الى تصانیف الشیعه» در معرفى کتاب «تذکرة المتقین» شیخ محمّد بهارى مىنویسد:
«فارسیه فیه جملة من کلمات الأعاظم فى الاخلاق و مکاتیبهم الصادره فى آداب السلوک منها مکاتبته جمال السالکین الشیخ الفقیه الورع الزاهد المولى حسینقلى الدرجزینى الهمدانى... و مکاتبته تلمیذ الاجل و وصیه العالم السالک الشیخ محمّد بن میرزا محمّد البهارى» (١٣)
تذکرة المتقین کتابى است فارسى در او جملهاى از کلمات اعاظم در اخلاق و نامههایى است که در آداب سیر و سلوک نگاشته شده است. از جمله، نامه جمال سالکین، شیخ فقیه و ورع و زاهد، مولى حسینقلى درجزینى همدانى است و نامههاى شاگرد بزرگوار و وصیش، دانشمند و عالم سالک، حاج شیخ محمّد بهارى مىباشد.
شیخ آقا بزرگ تهرانى، معتقد بود که بهارى از بزرگان علم اخلاق و سیر و سلوک و عرفان است و در اخلاق و تهذیب نفس و تزکیه روح، سرآمد و از اوتاد به حساب مىآید.
علاّمه سید محمّد حسین حسینى طهرانى مىفرماید: آیةاللَّه مرحوم بهارى - قدساللَّه تربته الشریفه - از اعاظم تلامذه و شاگردان آخوند همدانى بود که سالیان متمادى درک حضور او را کرده بود و به درجات کمال فائز آمد.
این حقیر بارها به زیارت مرقدش به بهار همدان رفتهام و اینگونه شنیدهام و بدان اعتقاد دارم که آن مرحوم از میهمانان خود پذیرایى مىکند! (١٤)
حاج شیخ میرزا جواد انصارى همدانى که اهل معرفت و سیر و سلوک بود و در همدان سکونت داشت، همیشه براى زیارت قبر آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى و استمداد از روح بلند او، به بهار مىرفت. او بارها راه 19 کیلو مترى بهار - همدان را پیاده طى کرد و به زیارت قبر بهارى رفت. وى درباره عظمت شخصیت عرفانى بهارى گفته است: من بعد از قبر سلمان فارسى، قبرى را به نورانیت محمّد بهارى در بهار همدان ندیدهام و خود بارها با پاى پیاده از همدان تا بهار طى مىکردم و به زیارت ایشان مىآمدم.
عالم ربّانى، شیخ حسنعلى نخودکىاصفهانى نیز چنین نوشتهاند: «این حقیر فقیر کثیر التقصیر به مرحوم آقا شیخ محمّد بهارى مودّت و ارادتى خاص داشتم، چنانکه چند روزى در نجف اشرف در خدمتشان بودم و ایشان نسبت به حقیر مرحمت و لطف ویژهاى عنایت فرمودند و پس از چند روز که حقیر عازم اصفهان شدم، تعلیقهاى به حقیر مرقوم فرمودند که در آن نوشته بود: اگر وصیت کنم تو را، زیره به کرمان بردن است و اگر وصیت از تو بخواهم، فالوده پیش هالو نهادن است و پس از اندکى فوت نمودند! (١٥)
آثار
آثار علمى آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى منحصر به مکاتباتى است که براى شاگردان خود نگاشته است. تعدادى از این مکاتبات ارزشمند در کتاب تذکرة المتقین به گرد آمده است. مىنویسد:
«این بنده از حضرت آیةاللَّه العظمى خامنهاى (مد ظلالعالى) شنیدم که فرمودند: مرحوم شیخ محمّد بهارى افزون بر کتاب تذکرة المتقین، نوشته یا نوشتههاى دیگرى نیز داشته است.» (١٦)
شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند الذریعه الى تصانیف الشیعه، از کتاب «منشآت» بهارى یاد مىکند و مىنویسد: منشآت بهارى الهمدانى النجفى الحاج شیخ محمّد بهارى به طبع تهران (١٧)
کتاب دیگرى به نام «کتاب القضاء» را نیز به شیخ محمّد بهارى نسبت مىدهند. بهارى از نظر علمى، به درجات عالى و اجتهاد رسیده بود و شاگردان بسیارى نیز تربیت کرده بود. اگر آثار مکتوب و قلمى کمتراز ایشان به یادگار مانده است، نشان از توجه وى به تربیت شاگردان و رجال دینى و اهتمام خاص در سیر و سلوک وى است، به گونهاى که کتاب تذکرة المتقین، دستور العمل و نسخه عرفانى و تهذیب نفس براى شاگردان است.
مسلک عرفانى
اهل سیر و سلوک و عرفان در سیر تکاملى و تهذیب و تزکیه روح که زمینه شهود را فراهم مىکند، شیوهها و روشهاى متفاوتى داشتند که به برخى از روشها اشاره مىشود.
1 - سکوت:
عارفان عدهاى از براى تصفیه و تزکیه نفس، سکوت را اختیار کردهاند کم گویى و گزیده گویى را از راههاى ریاضت مشروع و نیل به مطلوب شمردهاند.
کم گوى و گزیده گوى چون دُر
تا زَنْدَک تو جهان شود پُر
2 - گرسنگى:
از دیگر شیوههاى زمینه ساز براى رسیدن به مقام شهود که در مکتب عرفان هم به آن اشاره شده است، گرسنگى است.
درباره حضرت مسیح آمده است: «کان ادامه الجوع»؛ همواره خودش او تحمل گرسنگى بود.
3 - کم خوابى:
کم خوابى از دیگر راههاى پسندیده عارفان است. آیات قرآن نیز به فضیلت آن اشاره کرده است. (١٨)
4 - تنهایى:
تنهایى این فرصت را به انسان عارف مىبخشد که فارغ از هر پدیده مادى به اعمال درونى و نفسانى خویش بپردازد. اشتغال طولانى همانا نفس را به دنیاى مادى فرا مىخواند و اجازه به خود اندیشیدن را از انسان مىگیرد.
5 - اخلاص:
از جلمه راههاى سیر و سلوک، تزکیه نفس و اخلاص ورزیدن است. اگر اخلاص راه جداگانهاى هم تلقى نشود، حداقل از آداب و شرایط مهم تزکیه نفس و خودسازى است.
6 - خوف و رجاء:
بزرگترین عامل ترقى و تکامل بشر، به ویژه عارفان و سالکان همین بیم و امید است. از مظاهر ادب در پیشگاه خداوند، بیم از عذاب و امید به رحمت الهى است. خوف و رجاء همیشه به یک اندازه نزد عارفان مطرح نبوده و برخى بُعد قوىتر و در برخى دیگر بُعد رجاء غلبه داشته است و دسته سومى هم وجود داشتهاند که به هر دو، نگاهى متعادل و عاقلانه داشتهاند.
یک نیمه رخت ولست مِنکم ببعید
یک نیمه دگر اِنَّ عذابى لشدید
بنابر آثار به جا مانده از بهارى وى خبر دسته دوم مىباشد؛ یعنى او بُعد رجاء را بر بیم او غلبه مىداد. در این زمینه، علاّمه آیةاللَّه سید محمّد حسین حسینى طهرانى مىنویسد:
در حقیقت بازگشت ادب به سوى اتخاذ طریق معتدل بین خوف و رجاء است و لازمه عدم رعایت ادب کثرت انبساط است که چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج میرزا على آقا قاضى -رضواناللَّهتعالىعلیه - مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ایشان. و همچنین مرحوم حاج شیخ محمّد بهارى -رحمةاللَّهعلیه- این طور بود. در مقابل حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - رضواناللَّهتعالىعلیه - مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و این معنى از گوشه و کنار سخنانشان مشهود و پیداست. هر کسى که امیدوارى و انبساط او بیشتر باشد، او را «خراباتى» و هر که خوف او افزون باشد، او را «مناجاتى» نامند؛ ولى کمال در رعایت اعتدال است. از حائز بودن کمال انبساط در عین حال کمال خوف و این معنى فقط در گفتار و کردار و قول و فعل ائمه اطهار: موجود است. (١٩)
بهارى در این مشرب عرفانى از استاد خود، آخوند همدانى پیروى کرده است.
وفات
آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى در نجف مریض شد و به سفارش پزشکان، به ایران بر مىگردد، عازم مشهد مىشود. او مدتى بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف مىکند که شدّت یافتن بیمارى، او را از این تصمیم منصرف مىسازد و او ناچار به زادگاهش، بهار بر مىگردد و در نهم ماه مبارک رمضان 1325 ه'. ق. روحش به رضوان الهى پَرمىکشد و پیکر پاکش در شهر بهار به خاک سپرده مىشود.
علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانى، تاریخ وفات شیخ محمّد بهارى را نهم ماه مبارک رمضان سال 1325 ه.ق. داند و مىفرماید: در تاریخ وفات مرحوم بهارى، این گونه وارد شده است: « آه خزان شد گل و بهار محمّد » (٢٠)
مرقد منور آن مرحوم هم اکنون در میان بیش از 160 تن از شهیدان سرافراز و گلگون کفن انقلاب اسلامى و جنگ تحمیلى عراق علیه ایران، در باغ بهشت شهداى بهار، زیارتگاه مردم است. یکى از بزرگان نقل کردهاند: اطرافیان بهارى در زمان حیاتش، به ایشان پیشنهاد مىکنند بعد از رحلتش، جنازهاش را به نجف منتقل کنند و در آن جا به خاک بسپارند. ایشان با قاطعیت مىگوید: مرا در گورستان شهر بهار دفن کنید. چون مىخواهم کنار شهیدان باشم.
آرامگاه وى زیارتگاه مردم از شهرهاى مختلف کشور است. گاه اشخاص گرفتار و حاجتمند براى رفع گرفتارى و برآورده شدن حاجات خویش، به آستان مبارک و شفابخش آن ابر مرد زهد و تقوا، روى امید مىآورند. کرامات فراوانى نیز در این زمینه از ایشان نقل و مشاهده شده است!
پي نوشت :
(١) تذکرة المتقین، ص 23 و حکیم اصحاب، ص 43.
(٢) نقباء البشر، ص 677.
(٣) توحید علمى و عینى در مکاتیب حکمى و عرفانى، ص 17 و 18.
(٤) اللهشناسى، ج 1، ص 191.
(٥) فلسفه اخلاقى، ص 12 - 19.
(٦) سوره نور، آیه 37.
(٧) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 5931.
(٨) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 3342.
(٩) سیماى فرزانگان، ج 3، ص 58.
(١٠) توحید علمى و عینى، ص 17.
(١١) اعیان الشیعه، ج 9، ص 402.
(١٢) تفسیر سوره حمد، ص 120.
(١٣) الذریعه، ج 4، ص 46.
(١٤) توحید علمى و عینى در مکاتیب حکمى و عرفانى، ص 17، پاورقى و روح مجرد، ص 157.
(١٥) نشان از بىنشانها، ص 530.
(١٦) سیستم کیفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 27.
(١٧) الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 23، ص 25.
(١٨) سوره ذاریات، آیات 16 - 18 و سوره سجده 10 و 11.
(١٩) رساله لباللُّباب، ص 117 و 118.
(٢٠) الذریعه، ج 4، ص 46.
ویرایش توسط fani : ۱۳۸۸/۰۶/۰۹ در ساعت ۱۲:۱۰
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۲/۱۱/۱۷, ۱۷:۳۹ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۹۲
- نوشته
- 1,443
- مورد تشکر
- 6,579 پست
- حضور
- 21 روز 9 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
بازگشت به همدان
شيخ محمّد باقر بهاري پس از درگذشت حاج سيد عبدالحميد گروسي همداني (1318 هـ . ق) به درخواست اهالي همدان، به ايران برگشت و به تقاضا و اصرار بزرگان اين شهر، در همدان اقامت گزيد و به تدريس، اقامة نماز جماعت و ارشاد مردم آن شهر همت گماشت.[3]
بنابر نقلي، وي در سال 1316 هـ . ق، به ايران برگشت.
سيد محسن امين جبل عاملي نويسندة «اعيان الشيعه» دربارة او مينويسد: «كان عالماً فاضلاً محدّثاً رجالياً اخلاقياً آمراً بالمعروف و ناهياً عن المنكر و كان من خواص تلامذة آخوند ملّا حسينقلي الهمداني الاخلاقي المشهور و عنه اخذ علم الاخلاق و التهذيب.»[4]
آقا بزرگ تهراني در «نقباء البشر في اعلام القرن الرابع عشر» دربارة وي چنين نوشته است:
«كان ورَعاً تقيّاً شديداً في الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، عارفاً سالكاً مهذّباً»؛[5] وي عالمي پارسا و پرهيزگار و سخت كوش در امر به معروف و نهي از منكر و عارفي سالك و مهذّب بود.
او خداشناسي بود كه در راه خدا از سرزنش ملامتگران نميهراسيد.[6]
و دراجراي حدود شرعي دقت كامل داشت. وي در محل قبرستان ميرزا تقي (گلزار شهداي كنوني) به اجراي حدّ ميپرداخت.
او در بسياري از نوشتههايش به دفاع از ولايت پرداخت. او هر جا كه حملهاي نسبت به ارزشهاي اسلامي صورت ميگرفت، با بيان و قلم از آنها دفاع ميكرد و در مواقع لازم عملاً در صحنه حضور مييافت.
محمّد باقر بهاري مردي زاهد، ساده زيست و قانع بود. او هنگام مرگش، 11 نفراز اصناف مختلف را وصي خود قرار داد تا از داراييها او اطلاع يابند و پس از وارسي، معلوم شد قرضهايش با تمام داراييهاي او برابر است!مبارزات سياسي و اجتماعي
بعد مبارزات سياسي و اجتماعي وي از ديگر ابعاد شخصيّتي وي مهمتر و بارزتر است. حتي از بعد فقاهتي وي! تحصيل در حوزة علميّة نجف در زماني كه اين حوزه فعّالترين دورة سياسي خود را ميگذرانيد، موجب شد كه بهاري در متن مسايل سياسي قرار بگيرد.
ميرزاي شيرازي، شيخ الشريعة اصفهاني، ميرزا محمّد تقي شيرازي، ميرزا محمّد حسين نائيني، شيخ مهدي خالصي زاده و آخوند خراساني از پيشتازان حركتهاي سياسي تاريخ معاصر جهان اسلام بودند. انديشههاي سياسي آنان در ذهن شاگردانشان ريشه دوانيد و آنها را به عرصة سياست كشانيد.
بهاري پس از بازگشت به همدان، در رأس هرم رجال سياسي، سكّان اين شهر را به دست گرفت.اقتدار بيگانه ستيزي
خدمتكار شيخ محمّد باقر، چنين نقل ميكند:
«يكي از دوستان مرحوم آيت الله بهاري، خدمت ايشان رسيده، گفتند: آقا! پسرم هفت دانه مرواريد از خانه سرقت نموده و در بانك انگليس فروخته است. من براي مطالبة مرواريدها به بانك انگليسها مراجعه كردم، ولي آنان اظهار كردند كه معامله صورت گرفته و غيرقابل برگشت است! آقا دستم به دامن شما، ميگوييد چه كار كنم؟ ميگويد: آقا فرمود: برويد بگوييد شيخ گفت: مرواريدها را پس بدهيد، پولتان را بگيريد! او چند بار مراجعه ميكند، امّا انگليسيها حاضر به فسخ معامله نميشوند! شيخ قاطعانه به كشور انگلستان تلگراف ميزند. او اين جملة پرمغز را مخابره ميكند: «بياييد دزدانتان را از ايران جمع كنيد.» انگليسها نيز در جواب آقا چنين نوشتند: «اگر دزدي صورت گرفته، خودت مجازات كن!» اين جوابيه سندي ميشود در دست آقا به دوستش ميگويد: برويد به آنها بگوييد اگر مرواريدها را پس ندهيد، آقا خود به سراغتان خواهد آمد و كشان كشان بيرونتان خواهد انداخت! انگليسها چون از تلگراف آقا باخبر بودند نگفته، خودشان خدمت آقا رسيدند، هنوز وارد اتاق نشده بودند كه آقا امر كرند: كفشتان را در نياوريد، برويد آن گوشه بنشينيد. گوشهاي را با دست نشان داد. درهمين حين تاجري از همدان خدمت آقا رسيد. انگليسها را با كفش ديد كه گوشة اتاق نشسته بودند. او نيز خواست با كفش وارد اتاق شود. آقا دستور داد كفش اين مرد را درآوريد و به كوچه بيندازيد! مرد تاجر با لحني اعتراض گونه گفت: يعني آن انگليسها از ما بهتر است؟! آقا در جواب گفتند: آنها ارمني هستند، ترسيدم عرق پايشان اتاق را كثيف كند! امّا تو چي؟! تو يك مسلمان هستي! بايد مرتب و پاكيزه باشي! به هر روي، با اقتدار كامل مرواريدها را از انگليسها باز ستاند و به دوستش برگردانيد!».[7]تأليفات
از آيت الله شيخ محمّد باقر بهاري در رشتههاي مختلف علوم اسلامي تأليفات فراواني به جاي مانده است. سيد محسن امين به نقل از آيت الله شيخ محمّد حسين بهاري (پسر بهاري) 44 كتاب نام ميبرد و مينويسد: «و هذه الكتب كلها رأيناها بخطه في همدان عند ولده الشيخ محمّد حسين»؛[8] تمام اين كتابها را كه به خط بهاري بود در كتابخانة فرزندش، شيخ محمّد حسين مشاهده كردم.
آقا بزرگ تهراني مينويسد: «علامة معاصر، آيت الله شيخ محمّد باقر بهاري فهرست كتابهاي خود را كه با خط شريف خودش نوشته بود، براي من ارسال كرده، نقل ميكنم»[9] و 55 كتاب وي را به شرح ذيل نام ميبرد:
1. النور في الامام المستور، دربارة امام زمان و فلسفة غيبت آن حضرت.
2. العلايم لاهتداء الهوائم، دربارة نشانههاي ظهور امام زمان (عج).
3. تسديد المكارم و تفضيح الظالم، نگارش يافته در 1305 هـ . ق .
4. ترجمة «مكارم الاخلاق» شيخ ابونصر فضل الله طبرسي: از آن جا كه متصديان چاپ اين كتاب در مصر، پارهاي از مطالب آن را مخالف عقايد خويش ميدانستند، به تحريف و سانسور آن پرداختند. لذا شيخ محمّد باقر براي مؤاخذة آنان، اين كتاب را به صورت كامل تأليف و ترجمه كرد و استادان متعددي نيز بر آن تقريظ نوشتند. بعدها او اين كتاب را به عربي بازگردانيد و در سال 1310 هـ . ق به چاپ رسانيد كه در واقع، اين اثر اولين نوشتة وي در عراق بود.
5. الوجيزه: بعد از رحلت ميرزاي شيرازي و مهاجرت آيت الله بهاري به نجف، بعضي از فضلاي نجف بر اين بودند كه كتاب «مناقب خوارزمي» را به چاپ رسانند. او مقدمهاي بر اين كتاب نوشت و آن را «الوجيزه» نام نهاد. وي در اين مقدمه به شرح حال خوارزمي (متوفا: 568 هـ . ق) پرداخت و انتساب كتاب به او را اثبات كرد و تشكيكهاي سستي را كه دربارة اين انتساب صورت گرفته بود، برطرف ساخت. وي در آخر مقدمه، متذكر ميشود كه مطالب را مؤلف آن، شيخ محمّد باقردر چند جلسه يادداشت نموده كه آخرين آن چهاردهم 1311 هـ . ق در جوار حضرت سيد الشهداء ـ عليه السلام ـ بود. اين كتاب دومين اثر ايشان است كه در زمان حيات وي، در سال 1313 هـ . ق به چاپ رسيده است.
6. بسط نور: ترجمة كتاب النور في الامام المستور.
7. حاشيهاي بر «البهجة المرضيّه» جلال الدين عبدارحمن سيوطي (متوفا: 846 هـ . ق) اين حاشيه ناتمام مانده است.
8. شرح «قطر النّدي» تأليف ابن محمّد عبدالله جمال الدين ابن هشام انصاري (متوفا: 716 هـ . ق) اين شرح نيز ناتمام است.
9. الدرّة الغرويّه و التحفة الحسينيه: دربارة حضرت سيد الشهداء ـ عليه السلام ـ از بدو خلقت تا سكون در جنّت.
10. مستدرك الدرّة.
11. بدر الامه في جغرلايه.
12. روح الجوامع: دربارة علم رجال.
13. ايضاح الخطاء في الردع عن الاستبداد: در بيان و تقبيح رژيم استبدادي است. اين كتاب به زبان فارسي است و مؤلف در اين كتاب كوشيده است بين مشروطه و مشروعه پيوند برقرار كند.
14. آيه كن فيكون: در شرح آية 82 سورة يس.
15. الطلع النضيد في الرد علي من منع لعن يزيد: در ردّ عقايد ابن حجر عسقلاني نوشته شد و در سال 1316 در تهران به چاپ رسيد.
16. مطلع الشمس في فضل حمزة و جعفر ذي الجناحين.
17. اُبهي الدرر: در «تكملة عقد الدرر في اخبار الامام المنتظر» تأليف ابوبدر يوسف بن يحيي السّامي.
18. البيان في حقيقة الايمان.
19. سلاح الحازم لدفع الظالم.
20. دعوت الحسينيه الي المواهب السنية. در استحباب گريه براي سيد الشهداء از ديدگاه اهل سنت و شرع مقدس اسلام.
21. اعلان دعوة: تكملة كتاب موسوم به «دعوت الحسينيه».
22. نثار اللباب في تقبيل التراب.
23. تنزيه المشاهد عن دخول الآباعد.
24. حاشيهاي ناتمام بر كتاب «قوانين الاصول» ميرزاي قمي (متوفا: 966 هـ . ق).
25. الفوايد الاصوليه: اين كتاب نيز ناتمام مانده است.
26. حاشيهاي بر«حكمت العين» ابوالحسن علي بن عمر دبيران كاتبي قزويني (متوفا: 675 هـ . ق).
27. حاشيهاي بر «الرضاعيّه» شيخ انصاري (متوفا: 1281 هـ . ق).
28. حاشيهاي بر «الملل و النحل» شهرستاني (متوفا: 548 هـ . ق).
29. التّنبيه علي ما فعل بالكتب من التحريف.
30. حاشيهاي بر «مكاسب شيخ انصاري» در علم فقه.
31. رسالة الصحيح و الاعم: در علم اصول.
32. كتاب الصوم.
33. الحاشيه علي الرسايل.
34. شرح آيات في جواب النصراني.
35. الجمع بين الفاطمتين.
36. رسالة تزويج الصغيرة في المدّة القليلة.
37. رسالة المولود من الزنا.
38. دين المقتول.
39. حاشيهاي بر «منبع الحياة» سيد محمّد جزايري.
40. حاشيهاي بر حياة الارواح في اصول الدين الاسترآبادي.
41. رسالهاي در جواب «الطعن علي الشيعه في الرّد علي الصحابه».
42. رسالهاي در عدالت.
43. التحصيل في معني التفضيل و رد ما ذكره في الفضل بين الخلفا.
44. شرح علايم ظهور.
45. وفات النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ .
46. رسالهاي به زبان فارسي در زمينة محال بودن تعيين وقت براي ظهور امام قائم ـ عليه السلام ـ .
47. دعوة الرشاد في مدرك افعال العباد.
48. ايضاح المرام في امر الامام.
49. رسالهاي در تكليف كفّار بر فروع.
50. رسالة جابلقا و جابلسا.
51. اثبات مذاهب الاسلام.
52. اصول دين: به زبان فارسي.
53. رسالهاي در اثبات عصمت ائمه و ردّ منكرين آن.
54. التقيّه.
55. فضل عمار.
56. رسالهاي دربارة عثمان بن عيسي: در علم رجال.
57. بعث الاموات قبل الظهور الحجّة.
58. القضا و الشهادات من فقه الباقر. اين كتاب در رمضان 1402 هـ . ق در قم به چاپ رسيده است.
59. سفينة الجواهر من فقه الباقر، اين كتاب مشتمل است بر مباحث صلاة و نماز مسافر كه به همت پسرش، شيخ محمّد حسين (1325 ـ 1411 هـ . ق) همراه با مقدمهاي در شرح حال وي، در سال 1393 هـ . ق، در قم به چاپ رسيده است.
60. افعال الصلاة.
61. صلاة المسافر.
62. المشكوة في احكام الخلل الواقع في الصلاة.
63. المخددة.
64. رسالة في العقد للمحرميّة.
65. معراج.
پی نوشت
[3] . گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 366.
[4] . المشكوة في الاحكام الخلق الواقع في الصلاة، حاج شيخ محمّد باقر بهاري، ج 2، ص 4.
[5] . نقباء البشر، ج 1، ص 201.
[6] . بزرگان و سخن سرايان همدان، مهدي درخشان، ص 51.
[7] . حكيم اصحاب، ص 205.
[8] . اعيان الشيعه، ج 3، ص 537.
[9] . نقباء البشر، ج 1، ص 201.
ویرایش توسط mohaddese18 : ۱۳۹۲/۱۱/۱۷ در ساعت ۱۷:۴۳
امام صادق(ع):همانا مومن گناهی می کند و پس از بیست سال به یادش می آید. پس،از خدا راجع به آن گناه آمرزش می خواهد وخداوند بیامرزدش وهرآینه این امر توفیقی از جانب خدا برای اوست که او را مورد لطف و بخشش خویش قراردهد.وهمانا کافر گناهی می کند و همان ساعت آنرا فراموش می کند.
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری