جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: ****رابطه استغفار و دفع بلايا و گرفتاريها****
-
۱۳۸۸/۰۶/۱۲, ۰۵:۱۹ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 505
- مورد تشکر
- 1,183 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 17
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
****رابطه استغفار و دفع بلايا و گرفتاريها****
بسم الله الرحمن الرحیم
هرگاه بلا و يا عذابي بر شخص يا گروه و يا منطقه اي نازل مي شود، اهل شريعت اين سخن را زمزمه مي كنند كه اين بلا و عذاب الهي نتيجه اعمال ماست و بايد از گناهان استغفار كنيم؟ بسيار شده است كه اين پرسش و پاسخ ها در زمان هايي كه خشكسالي رخ مي دهد و يا قحطي و گرسنگي، زمين را فرا مي گيرد و يا سيل هاي بنيان كن زمين را مي شويد و گياهان و درختان را با گل هاي مرغوب با خود مي برد و حتي گوسفندان و انسان ها را غرق مي كند و يا در وقتي كه زمين لرزه اي در عرض چند ثانيه جان ده ها بلكه صدها هزار را مي گيرد و يا توفان هاي وحشتناك چون سونامي بر ساحل نشينان يورش مي آورد و هر آن چه را سال ها ساخته اند در چشم به هم زدني مي برد و اموري چون اين اتفاقات، چنان افزايش مي يابد كه برخي را با شگفتي و تعجب مواجه مي سازد كه چه ارتباطي ميان گناه و بلاهاي به ظاهر طبيعي وجود دارد؟ اصولا اگر ارتباطي باشد در اين ميان نقش استغفار چيست و چگونه استغفار مي تواند جلوي بلايي را بگيرد و يا بلايي را بردارد؟
به نظر مي رسد كه ريشه اين تفكر را مي بايست در آموزه هاي وحياني چون قرآن جست؛ زيرا چنين انديشه اي را نمي توان به سادگي به دست آورد؛ چون كه ميان دو امر به ظاهر بيگانه كه هيچ گونه ارتباط مستقيم و يا حتي غيرمستقيم با هم ندارند چگونه مي توان ارتباط معناداري تا اين حد و اندازه برقرار كرد كه اگر شخص و يا جامعه گناهي بكنند آن را به شكل بلاها و عذاب هاي تكويني و طبيعي تجربه كنند و يا با استغفار از بلاها و گرفتاري هايي رهايي يابند؟
بنابراين تنها آموزه هاي وحياني است كه مي تواند ميان دو امر اين چنيني ارتباط معناداري ايجاد كند.
نويسنده در اين نوشتار مي كوشد تا با بهره گيري از آيات و روايات به اين پرسش پاسخ دهد و چرايي آن را بنماياند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذارنيم.
¤¤¤
ارتباط علي و معلولي ميان افعال و پديده ها
در گذشته كسي رابطه معناداري ميان افعال بشري و تغييرات شگرف در طبيعت نمي يافت و حتي هنگامي كه مؤمنان عدم پرداخت زكات را عامل گرسنگي و قحطي و ديگر بلاياي طبيعي برمي شمردند برخي از تحصيل كردگان در حوزه علوم تجربي و فيزيك به اين سخنان به عنوان خرافات پوچ مي خنديدند و از آن جايي كه گفتمان غالب بر جامعه انساني، گفتمان حس گراي مادي بود، باور ارتباط براي بسياري از مردم دشوار مي نمود.
تبيين اين ارتباط، زماني سخت تر مي شد كه اشخاص جامعه براساس آموزه هاي علم مدرن سده هاي هفده تا نوزده ميلادي اصولا امور متافيزيكي را به عنوان افسانه و اسطوره معرفي مي كردند و هر امر متافيزيكي و يا غيرحسي را در دايره گزاره هاي بي معنا قرار مي دادند كه به سبب عدم امكان نفي و يا اثبات آن از راه آزمون و خطا نمي توانست قابل تصديق و يا تكذيب باشد و از آن جايي كه همواره تكذيب، آسان تر از تأييد و تصديق بود، به عنوان اسطوره ها و افسانه هاي بي معنا از دايره علم بيرون مي راندند.
اين گونه شد كه جهان با بخش بزرگي از معارف، خداحافظي كرد و هر امري را كه غيرقابل تجربه و آزمون بود در دايره خرافات و بيرون از حوزه علم و دانش قرارداد و هرگونه رابطه معنادار ميان عالم فراماده با ماده را نفي كرد.
اين در حالي است كه در گذشته هاي دور و در حال حاضر نيز با كمي تغيير و دگرگوني در بينش ها و به ويژه روش هاي دست يابي به معرفت، برخي از معارف غيرقابل جراحي و آزمون با چاقو و ابزارهاي آزمايشگاهي دوباره به عنوان علوم پذيرفته شده است؛ زيرا بسياري از رفتارها حتي در آدمي را نمي توان در حوزه علوم آزمايشگاهي تجربه كرد و آزمود و يا تحليل درست و منطقي از آن ارايه داد. اين گونه شد كه كم كم دايره علوم به سبب پذيرش روش هاي غيرتجربي افزايش يافت و برخي از دانش هاي غيرتجربي به عنوان علوم واقعي و نه تخيلي و خرافي پذيرفته شدند.
در حال حاضر تلاش هاي بسياري در دانشگاه ها و مراكز علمي در حال انجام است كه مي كوشد به اين نظريه عمومي و فراگير برسد كه همواره رابطه هاي معناداري ميان امور جهان هست، اموري كه به نظر مي رسد كه هيچ ارتباطي با هم ندارند.
برخي از نظريات بر اين پايه استوار است كه هيچ گاه نمي توان رابطه حتي ميان عوامل مادي دو سوي جهان مادي را انكار كرد؛ به اين معنا كه ميان دو امر مادي ارتباط معناداري وجود دارد و هر يك از آن ها در ديگري تأثير مثبت و منفي به جا مي گذارد.
برخي از نظريه ها به تأثير مسايل و امور متافيزيك در حوزه فيزيك و يا برعكس توجه مي دهد و مي كوشد تا رابطه معنادار ميان رفتارهاي آدمي با امور متافيزيكي را كشف و تحليل و تبيين نمايد.
اين تحقيقات و نظريه ها هر چند بسيار ابتدايي و در مراحل شكل گيري است ولي خود بيانگر تغيير و تحول اساسي در نگرش و بينش دانشمندان و اهل تحقيق است كه مي كوشند پاسخ هاي درست و قطعي براي پرسش هاي خويش بيابند؛ پرسش هايي كه برخاسته از عدم توان پاسخ گويي روش هاي تجربي و آزمايشگاهي است.
قرآن و ساير آموزه هاي وحياني، قرنها بلكه هزارها سال پيش از اين به تحليل اين مهم پرداخته است و نه تنها رابطه امور مادي با مادي را به شكل تسبيب بيان كرده بلكه رابطه معناداري ميان اعمال و رفتار انساني با تغييرات تكويني و بلاها و عذاب هاي دنيوي بيان نموده است.
آيات قرآني توضيح مي دهد كه چگونه فساد و تباهي در دريا و خشكي به سبب اعمال بشر پديدار مي شود (روم آيه41) و يا با ايمان آوري انسان به خدا و عبوديت وي باران هاي مثبت و سازنده بر زمين فرو فرستاده مي شود و گياهان و درختان به بر و بار مي نشينند و شكوفايي تمدني و آسايش و آرامش، نصيب بشر مي شود و جامعه به ترقي و كمال مي رسد. (اعراف آيه96)
استغفار و بركات سه گانه آن
بنابراين براساس تحليل قرآن نمي توان ميان پديده هاي مادي و يا حتي ميان مادي و غيرمادي ارتباط معنادار و مؤثر را ناديده گرفت و آن را امري خرافي و بيهوده بر شمرد و به عنوان اسطوره و يا افسانه از دايره علوم و دانش هاي واقعي بيرون راند.
چنين ارتباط معناداري كه ميان گناه و بلاياي مختلف وجود دارد، ميان استغفار و دفع و رفع بلايا نيز وجود دارد كه آيات قرآني به آن توجه مي دهد؛ بلكه فراتر از دفع و رفع بلايا، آيات قرآني توضيح مي دهد كه براي جلب نعمت و بركت نيز استغفار نقش سازنده و مهمي را ايفا مي كند كه اين نوشتار تنها به اين بخش از ارتباطات اختصاص دارد و از پرداختن به مباحث ديگر خودداري مي كند.
نكته مهم در مساله ارتباط ميان استغفار و دفع بلايا و يا رفع آن و هم چنين جلب نعمت و بركت، اين است كه استغفار، عملي باطني و زباني است و اين گونه نيست كه همانند گناه به شكل فعل و عمل در آيد. به سخن ديگر ميان گناه كه به اشكال مختلف انجام مي شود و بسياري از آن ها به شكل عمل هاي نابهنجار رفتاري و كرداري مي باشد، بيان و اثبات ارتباط مي تواند به سادگي توضيح داده شود، ولي ميان استغفار كه بيش تر امري غيرمادي و متافيزيك و در حوزه باطنيات و در نهايت گفتاري است، بيان و اثبات ارتباط، سخت تر و دشوارتر است.
به سخن ديگر، استغفار كه به معناي آمرزش خواهي و طلب مغفرت است، به شكل گفتاري و زباني انجام مي گيرد و چيزي جز بيان و گفتار، در تحقق آن شرط نيست هر چند كه اين شكل گفتاري داراي خاستگاه باطني است كه شخص پس از توجه به ربوبيت خداوند و ايمان به آن، با توبه و بازگشت به خداوند مي كوشد تا خود را در كنف حمايت وي قرار دهد و با استغفار، خود را از شر گناهان و آثار و پيامدهاي آن در امان نگه دارد. از اين رو مي توان گفت كه استغفار در حوزه عمل گفتاري است نه كرداري و هرگز به شكل مادي تحقق نمي يابد مگر آن كه گفته شود كه كلمات و گفتارها نيز شكل تلطيف شده ماده است.
به هر حال امكان اثبات ارتباط ميان امري چون استغفار با امور و پديده هاي طبيعي و مادي به دشواري انجام مي شود و اگر آموزه هاي وحياني نبود شايد انسان هرگز به اين مطلب دست نمي يافت كه ميان اين دو امر، ارتباط موثر و تنگاتنگي وجود دارد.
چرايي استغفار؟
اما اين كه چرا استغفار كنيم و فلسفه استغفار چيست؟ شايد با اين مقدمه طويل معلوم و روشن شده باشد. به اين معنا كه اگر ميان افعال آدمي و امور تكويني و طبيعي ارتباط معنادار و تاثيرگذاري وجود دارد، مي توان اين ارتباط را ميان استغفار با دفع بلاهاي طبيعي و گرفتاري ها و يا رفع بلا و گرفتارهاي موجود و حتي جلب و جذب نعمت و بركت بوضوح يافت.
بنابراين انسان براي اين كه بلا و گرفتاري را از خود دفع كند و اجازه ندهد به سبب اعمالي كه انجام داده گرفتار تبعات و آثار مخرب آن شود مي تواند با استغفار و طلب آمرزش از خدا، آن را از خود و يا جامعه دور سازد. چنان كه مي تواند با طلب آمرزش و استغفار، خود و جامعه را از بلا و گرفتاري كنوني چون قحطي و سيل و توفان هاي مخرب و امور ديگري از اين دست برهاند و از آثار و تبعات بلايا بكاهد و حتي به جلب و جذب نعمت ها و بركات نسبت به خود و جامعه بكوشد.
در حقيقت استغفار براي اين انجام مي شود تا اگر بلا و يا گرفتاري فردي و يا جمعي مي خواهد نازل شود، از آنها دفع شود و پيش از آن كه بلا و گرفتاري به ايشان اصابت كند، با موشك دفاعي و بازدارنده استغفار آن را از خود دفع كنند و يا اين كه اگر بلا و گرفتاري بر ايشان وارد شده، مي توانند با استغفار، خود را از ادامه زيان هايش در امان نگه دارند چنان كه مي توانند خود و جامعه را از رحمت و فضل الهي بهره مند سازند.
از اين رو گفته اند استغفار و طلب آمرزش، داراي كاركردهاي سه گانه دفع بلا و رفع آن و نيز جلب رحمت و نعمت است.
براين اساس هر كسي كه بخواهد از شر بلايي در امنيت قرار گيرد و يا از بلايي كه در آن قرار دارد برهد و يا نعمتي را به سوي خود جلب كند بايد دست به دامن استغفار شود و از فوايد آن بهره مند گردد؛ زيرا براساس آموزه هاي قرآني، انسان همواره لازم است خود را در سايه اسم غفور و پوشاننده قرار دهد و در امنيت اين نام قرار گيرد. كسي كه به اسم غفور تمسك مي جويد خداوند در هنگام ظهور به اين نام، وي را از هرگونه خطري در امنيت قرار مي دهد و آثار و تبعات گناه را برمي دارد و خشم و انتقام را از او دور مي سازد و بلا و گرفتاري را از سرش برمي دارد و با خير و رحمت، او را مي پوشاند.
اين مطالب در آيات بسياري به خوبي بيان و تحليل شده است كه مي توان در بيش از 68 مورد از آيات قرآن آن را شناسايي كرد.
در حقيقت از آن جايي كه خداوند به اسم غفور بر او و يا جامعه اي كه اهل استغفار هستند ظهور مي كند، آنان را درپوشش خاص خود مي گيرد و رحمت و فضل خويش را برايشان جاري مي سازد. در كاربردهاي عربي، اين واژه چون مغفر كه به معناي كلاهخود است به خوبي اين معنا ظاهر مي شود كه مغفرت مي تواند آدمي را از بسياري از آسيب ها و گرفتاري ها و بلايا حفظ كند. (مفردات راغب ص 609 واژه غفر)
استغفار در آيات قرآني به معناي آن است كه شخص، با ايمان به ربوبيت خداوند، خود را در كنف حمايت او قرار دهد و با زبان آمرزش، پوشش خاص او را بخواهد. البته اگر شخصي گناهي را مرتكب شده واين گناه به شكل نابهنجاري و در حق ديگري بوده با اعمال نيك و صالح وجبران مافات، مي تواند به اصلاح گري اقدام كند و از تبعات اخروي و بازخواست ديگري درامان ماند.
با اين مطالب و تعريفي كه از استغفار ارائه شد معلوم گرديد كه چرا انسان بايد استغفار كند و فلسفه استغفار چيست؟ بنابراين تنها پرسشي كه باقي مي ماند اين كه چگونه استغفار كنيم؟
چگونه استغفار كنيم؟
چنان كه بيان شد اصل استغفار، پذيرش ربوبيت الهي است و شخصي كه بر اين باور شد كه خداوند همان پروردگار جهانيان است كه هيچ چيزي از او پوشيده نيست و بر هر كاري آگاه است و او مي كوشد تا هر موجودي را به هر طريقي به كمال برساند، به اين نتيجه مي رسد كه مي بايست براي درامان ماندن از خطاها و اشتباهات و گناهاني كه مرتكب مي شود، به خدا باز گردد و از اسم غفاريت او بهره مند گردد و در كنف حمايت دفاعي خداوند بلكه رحمت خاص او قرار گيرد. بدين ترتيب با پذيرش مسئوليت كارها و خطايا و يا گناهان خود، مي كوشد تا اسم غفاريت خدا ظهور كند و آثار و تبعات گناه و خطايا را از وي دفع و يا رفع كند و نعمتي را به سوي او جلب نمايد.
بنابراين براي پيشگيري از آثار گناهان و عذاب ها و خشم الهي لازم است كه تحت اسم غفور قرار گيرد. اين مسئله اي است كه با استغفار اتفاق مي افتد و آيات قرآني چون آيه33 سوره انفال بدان اشاره مي كند.
همچنين براي افزايش روزي (آيات 11 و 12 سوره نوح) و فرزند صالح و نيكوكار (همان) و رفاه و عمر طولاني و با بركت و سعادت (هود آيه 3 و نيز همان آيات سوره نوح) مي توان از اين اسم و مظهريت آن بهره مند شد.
بنابراين پذيرش اين معنا كه خداوند چنين است و چنان نقشي را ايفا مي كند موجب مي شود تا شخص، خود را تحت اين نام قرار دهد.
پس از تحقق چنين نگرش و بينش، شخص، با بهره گيري از آداب و آيين هايي مي تواند اين نام را براي خود مظهريت بخشد.
براي ظهور اسم غفور و غفار نسبت به خود و جامعه مي بايست برخي از آداب و اعمال را مراعات كند كه برخي براي تسريع در ظهور اسم و برخي ديگر براي جلب امور و فوايد ديگر است.
از جمله آداب استغفار اين است كه در بهترين زمان ها و مكان ها اين كار انجام شود كه آيات بسياري به اين مسئله پرداخته است. از جمله اين زمان هاي مطلوب مي توان به سحرگاهان اشاره كرد كه اصطلاح مستغفرين بالاسحار از آيه 17 سوره آل عمران و نيز آيه 18 سوريه ذاريات براي بيان اين مطلب وضع شده است.
البته در اين زمان به هر شكلي مي توان استغفار كرد كه بهترين شكل آن نماز شب است ولي اين تنها راه نيست بلكه در آيه 191 سوره آل عمران بيان مي دارد كه اهل استغفار درهر حال چه خوابيده به پهلو و يا نشسته و يا درحال ايستاده به ذكر و استغفار مشغول مي شوند.
از ديگر آداب استغفار اين است كه ديگري را واسطه قرار دهند. واسطه جويي و توسل به ديگري براي استغفار مورد تاكيد و تاييد قرآن است و آيه 35 سوره مائده و نيز 64 سوره نساء و آيه 19 سوره محمد و آيات ديگر به اين مطلب اشاره مي كند.
دراين راستا بهترين كساني كه مي توان واسطه قرارداد، پيامبران و اولياي الهي به ويژه پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت هستند كه انسان مي تواند با توسل به ايشان، اسم غفور را برخود تجلي بخشد. (سوره توبه آيه 113 و آيات ديگر)
به هرحال روشن شد كه استغفار كردن داراي چه فلسفه و چه آداب و آييني است و چگونه مي تواند در پيشگيري از بلا و گرفتاري فردي و يا جمعي و نيز برداشتن آن از سر مردم و يا جامعه كمك رساند و حتي نعمت ها و بركات بسياري را بر جامعه فرو فرستد.
باشد در شب هاي رمضان با بهره گيري از ضيافت الهي و نيز نام هاي اهل بيت(ع) و توسل و تمسك به ايشان بلاها و گرفتاري هاي مختلف را از سر خود و جامعه برداريم.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۶, ۱۵:۰۴ #2
با سلام
پیغامگیرتون توی profileباز کنید بشه ارتباط داشت اصلا نمیشه خصوصی باشما ارتباط داشت
لطفا باز کنیدش
ز احمد (ص) تا احد یک میم فرقکه یک عالم در این یک میم غرق
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۶, ۱۰:۰۱ #3
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
كاربردهاي سه گانه استغفار
استغفار به معناي درخواست آمرزش از خداوند است. اين اصطلاح از واژه غفر گرفته شده كه چندين اسم خداوند نيز از آن مشتق شده كه از آن ميان مي توان به اسم غفار و غفور اشاره كرد. از واژه غفر اسم مغفر را درست كرده اند كه به معناي كلاه خود است كه نوعي پوشش دفاعي و حفاظتي است.
بر اين اساس، كسي كه استغفار مي جويد و نام غفار و يا غفور را مي خواند تا خداوند از ميان آن همه اسماي حسناي خودش به اين اسم بر او تجلي كند، بي گمان مي خواهد از چيزي درامان ماند و از گرفتاري و مشكلي خود را بپوشاند تا آسيب نبيند و يا كم تر آسيب ببيند. از اين رو ارتباط تنگاتنگي ميان گرفتاري ها و استغفار مي توان يافت.
در آيات قرآني براي استغفار سه كاربرد اساسي بيان شده است كه عبارتند از: دفع و رفع و جلب.
1-دفع، به معناي جلوگيري و پيش گيري است. كسي كه احتمال مي دهد با گناه و خطا و اشتباهي ممكن است تبعات و آثار آن دامن گير و وبال گردن او شود مي تواند با استغفار، خود را از آثار و پيامدهاي آن درامان نگه دارد و در حقيقت گرفتاري و عذاب و بدبختي را از خود دفع كند. اين همان نقش پيشگيري و واكسينه كردن است كه براي استغفار گفته اند.
2-رفع، آن است كه گرفتاري و بلا و عذاب نازل شده و انسان مي كوشد تا خود را به هر شكلي از آن برهاند. به سخن ديگر، گناه و خطا و اشتباهي صورت گرفته و اين امور موجب شده كه بلايايي نازل شود و حالا او مانده كه با اين آثار گناه و خطا چه كند و چگونه از استمرار آن جلوگيري نمايد و آن را از سر خود بردارد؟ در اين جا نيز خداوند از انسان مي خواهد كه به خدا پناه برده و با استغفار خويش، در پوشش كامل اسم غفور در آيد و از شر استمرار آثار گناه و عذاب در امان ماند.
3-جلب، به معناي اين است كه انسان نعمت و بركتي را مي خواهد داشته باشد كه در حال حاضر از آن محروم است. حالا مي خواهد به شكلي، محبت الهي را به سوي خود جلب كند تا خداوند به اسم رحمان و رحيم بر او ظهور يابد و از در پوشش كرامت و رحمت خويش بر او وارد شود. در اين جا نيز نقش استغفار براي جلب اين نعمت ضروري است؛ زيرا انسان ناخواسته و به خطا و اشتباه، عملي را انجام مي دهد كه هر چند از نظر تكليفي، گناهي نكرده ولي از نظر تكويني، آن خطا و اشتباه گرفتاري ها و تبعاتي را به همراه مي آورد. اين مانند آن است كه آدم ناخواسته داروي خواب آور بخورد ولي اين جهل و خطا و اشتباه موجب نمي شود تا داروي خواب آور تاثير نگذارد و شخص را به خواب نبرد؟ بلكه او را به خواب خواهد برد.
در زندگي نيز انسان ناخواسته خطاها و حتي گناهاني را مرتكب مي شود كه در عالم تكوين تاثير وضعي مي گذارد و از آن جايي كه اين آثار مي تواند مخرب باشد، بايد با پناه بردن به اسم غفار و غفور، خود را در پوشش امنيت خداوندي قرار دهد تا آثار را دفع و يا رفع نمايد و او را به مسير كمالي سوق دهد. اين گونه است كه خود موجب جلب نعمت و بركتي مي شود كه ناخواسته به عنوان تبعات و آثار طبيعي عملي ضد آن را به سوي خود جلب كرده و خود را گرفتار فقدان نعمت و يا بركتي نموده بود. در آيات قرآني براي افزايش قدرت و يا دست يابي به فرزند و يا نعمت هاي ديگر استغفار به عنوان يك راهكار كامل مطرح شده است كه از جمله مي توان به آيات 10 تا 12 سوره نوح اشاره كرد.
البته برخي از گناهان و خطاها شخصي است و تبعات و آثار آن به خود شخص باز مي گردد و برخي نيز اجتماعي است كه جامعه نيز در معرض خطر قرار مي گيرد. چنان كه برخي از گناهان و اشتباهات نيز كاملا شخصي و اخلاقي است ولي برخي ديگر هنجاري و رفتاري است و ديگر از آن آسيب مي بينند.
اگر عملي تنها مربوط به حق الله باشد مي توان با استغفار صرف البته واقعي، از آثار و تبعات آن در امان ماند ولي اگر اين عمل مربوط به حق الناس باشد مي بايست افزون بر توبه و استغفار، به رد حقوق مردم پرداخت و با اصلاح عملي كه انجام داده، رحمت خدا را جلب و جذب نمود. از اين رو خداوند در برخي از آيات سخن از اصلاح پس از استغفار مي گويد.
براي اين كه ريشه هر خطا و اشتباه و تبعات آن را برداريد، مي توانيد با عمل نيك و صالح اين كار را انجام دهيد؛ زيرا به حكم آيه الحسنات يذهبن السيئات؛ نيكي ها ريشه زشتي ها را مي كند و لذا در قيامت بدون گناه ظاهر مي شويد و در ترازوي عمل شما اين گناه كه با حسنات و نيكي ها برداشته ايد، باقي نمي ماند. بنابراين آيه كريمه هر مثقال ذره اي از خير و شر بازخواست دارد شامل او نمي شود؛ زيرا كسي كه با عمل نيك خويش آن ذره بد و زشت را از ميان برده، در ترازوي خويش عمل زشتي ندارد تا بازخواست شود.چگونگي استغفاراما چگونه اين كار را انجام دهيم و اهل استغفار شويم و از بركات و آثار سه گانه دفع و رفع و جلبي آن بهره مند گرديم؟
قرآن نخستين اصل را ايمان به خداوند و ربوبيت و پروردگاري وي برمي شمارد. پس از اين كه به اين مساله ايمان واقعي آورده شد، مي توان با بيان كلمات مبارك «استغفرالله ربي و اتوب اليه» و يا «استغفرالله من كل ذنب اذنبته و من كل خطيئه اخطاتها» خود را در پناه اسم غفار و غفور درآورد. براي دست يابي سريع و تندتر به هدف و مطلوب و ظهور خداوند به اين اسم، بهتر است كه از اولياي الهي و پيامبران به عنوان واسطه بهره مند شد؛ زيرا آبروي ايشان مي تواند به كمك آيد و اين همان توسل و تمسك به اولياي الهي است كه خداوند در آيات چندي در ارتباط با مساله استغفار بيان داشته است.ضرورت استغفار دائميبهتر اين است كه شخص همواره استغفار كند، زيرا ناخواسته كاري مي كند و يا كلامي را بر زبان مي آورد كه موجب رنجش ديگران و يا خشم و غضب خداوند مي شود. استغفار دايمي موجب مي شود تا عذاب و بلايي دفع و يا رفع شود و نعمتي جلب گردد.
بهترين زمان براي استغفار نيز سحرگاهان به ويژه سحرگاهان جمعه ها و شب هاي قدر و ماه هاي مباركي چون ماه رمضان است. پس بكوشيم در اين ماه ها و در اين روزها دست كم از مستغفرين بالاسحار شويم كه خداوند آن را به عنوان صفت بهشتيان ستوده است.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری