-
۱۳۸۶/۱۰/۱۳, ۰۸:۲۶ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۵
- نوشته
- 742
- مورد تشکر
- 1,784 پست
- حضور
- 9 روز 5 ساعت 34 دقیقه
- دریافت
- 21
- آپلود
- 0
- گالری
-
119
گفتگوي تمدن ها،اری یا نه؟!
راستي به نظر شما آيا قرآن به گفتگوى تمدن ها اعتقاد داره؟
جواب من:
تمدن يعنى زندگى مدنى در مقابل زندگى بدوى، آن چه اين دو را از هم جدا مى كند قانون است جامعه اى كه بر گرد قانون مى چرخد و قانون مند است مدنى است. و جامعه اى كه خودسر و بى قانون است بدوى است.
و اين قانون جز از سوى خدا نمى تواند باشد كه توسط پيامبران الهى نازل شده پس راه تحقق تمدن واقعى و توسعه همه جانبه پذيرش قانون است و آن هم قانون الهى كه از نقص و جهل مبرا است اين واقعيتى است كه آيه 213 سوره بقره به آن اشاره دارد.•
بنابراين نه تنها اسلام تمدن ساز است كه تمدّن واقعى را فقط از آن مى توان انتظار داشت و آن چه امروز به عنوان تمدن غرب مطرح است واقعاً يك چشم! و ناقص است در بخش صنعت و بعد مادى اگرچه پيشرفت كرده اند امّا بخش عظيمى از وجود انسان كه همان روح و روان اوست مورد غفلت واقع شده و نه تنها در بعد روحى داراى تمدن نيستند كه گرفتار توحش اند! «اسلام نشان داد كه از اعراب جاهلى و بدوى چگونه تمدنى با شكوه ساخت»•
در قرآن مجيد علاوه بر اين عوامل رشد و تعالى و همچنين انحطاط تمدن ها نيز اشاره شده است.
مثلا ظلم و تجاوز به حقوق افراد جامعه از عوامل مهم براندازى و سقوط يك تمدن است.•
و اين سنت الهى و قانون تاريخ است كه خدا جباران را با دست خود نابود مى كند.•
از آن طرف تلاش و كوشش و فعاليت از عوامل رشد و تعالى جامعه مطرح شده است و اسلام همه را به تلاش دعوت مى كند.
علاوه در منطق قرآن رابطه محكمى بين تقوى و عمران و آبادى زمين وجود دارد.•
خلاصه در قرآن عواملى همچون تفرقه، ظلم، پيروى از طاغوت و... باعث انحطاط و عواملى همچون تقوى و تلاش و ـ خدامحورى ـ، باعث رشد و شكوفايى مى شود.
و قرآن تمدنى را مى سازد و به آن سفارش مى كند كه تامين كننده دنيا و آخرت و دو سويه باشد توسعه مادى و معنوى را به همراه داشته باشد.
موضوع «گفتگوى تمدن ها» سابقه اى ديرينه در تاريخ بشر دارد; امّا مطرح كنندگان اخير اين طرح، هنوز كم و كيف دقيق آن را روشن نكرده اند; از جمله اين كه منظور از آن چه نوع گفتگويى است؟ گفتگوى علمى، اقتصادى، سياسى و يا فلسفى؟
اهداف گفتگوها چيست؟ نمايندگان واقعى تمدن ها چه كسانى هستند؟ و چگونه انتخاب مى شوند؟
در اسلام گفتگو با اهل كتاب (پيروان اديان الهى) بر اساس آيه شريفه «قُلْ يَـأَهْلَ الْكِتَـبِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلِمَة سَوَآءِ...»(آل عمران، 64) مورد تأييد است. گفتگو به معناى دعوت كفّار و مشركان به ارزش هاى مقبول پيامبران در جاى جاى معارف اسلامى نمايان است.
اساساً تبادل صادقانه افكار و آرمان ها و جستجوى انديشه درست و راه راست در زمينه هاى گوناگون، همواره ميان انسان ها، مطرح بوده و خواهد بود; ولى بايد مواظب بود، گفتگوى تمدن ها، بهانه اى براى رسميت بخشيدن به دشمنان اسلام و سازش ستمگران نشود. امروز گفتگو با صهيونيست ها رسميت دادن به آنان است; گفتگو با آمريكايى ها و به معناى تسليم و سازش انقلاب اسلامى با ظالمان است.
در اين جا به عنوان نمونه به چند ويژگى از ويژگى هاى تمدن غرب كه مورد قبول قرآن نيست اشاره مى كنيم:
1. مادى گرايى، اهميت ندادن به ارزشهاى معنوى و اخلاقى و عدم توجّه به زندگى اخروى.•
انسان تركيبى از جسم و روح، و زندگى او از دو بخش تشكيل شده است: مادّى و معنوى; لذا قرآن كريم هم به ارزش هاى مادى و هم به ارزش هاى معنوى توجّه نموده و در قوانين و دستوراتش به هر دو جنبه پرداخته است،• ولى در دنياى مادى (مانند غرب) اكثر قوانين ناظر به ارزش هاى مادى است و هر كار و عملى كه به مسائل مادّى جامعه لطمه اى نزند، از نظر آن ها مجاز است، كه تصويب بسيارى از قوانين شرم آور از سوى آنان نيز در همين راستاست.•
2. استكبار و حق ستيزى و پايمال نمودن حقوق مستضعفان;
يكى از چيزهايى كه از ويژگى هاى تمدن غرب خصوصاً آمريكا بشمار مى آيد و از نظر قرآن مردود است، استكبار، حق ستيزى و پايمال نمودن حقوق مردم مستضعف جهان است; آنان خود را از ديگران برتر دانسته و مى خواهند همه كشورهاى مستضعف تابع قوانين و مقررات آنان باشند و هر ملّتى كه قوانين آنان را نپذيرد، تحت فشار قرار مى دهند تا پيرو و تابعشان گردد، همانند: مستكبران فرعونى كه خود را از ديگران برتر دانستند، طغيان مى كردند، حقوق ملّت ضعيف بنى اسرائيل را پايمال مى نمودند و مردم را به گمراهى مى كشاندند،• و همانند مستكبران ثمود كه براى خود منزل هاى مجلل و قصر مى ساختند، خود ايمان نداشتند، و در دين و ايمان مردم مستضعف شك و شبهه ايجاد مى كردند• و مستكبران مدين كه مردم با ايمان و مستضعف را تحت فشار قرار مى دادند تا دست از آيين حق خود بردارند و با آن ها هماهنگ شوند• و...
3. محدود نمودن دين به گوشه هايى از زندگى و كفر به وحى و دستورات الهى; يعنى آن چه را كه با منافع مادى آنان سازگار باشد مى پذيرند; ولى آن چه را كه با قدرت، مقام و منافع مادّى آنان ناسازگار باشد نمى پذيرند; چنان كه قرآن كريم درباره عده اى از يهوديان مى فرمايد: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَـبِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض ...; (بقره، 85) آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى آوريد، و به بعضى كافر مى شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز، به شديدترين عذاب ها گرفتار مى شوند.» هم چنين در جاى ديگر، عده اى از اهل كتاب را هم رديف كافران شمرده مى فرمايد: عقايد و گفتار آنان همان عقايد و سخنان كافران پيشين است،• سپس مى فرمايد: «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِـُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِم...;(توبه،32ـ33) آنها مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، ولى خدا جز اين نمى خواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند! او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيين ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!»
در پايان لازم به يادآورى است كه در تمدن غرب نكات مثبتى همچون: توجه به علم و دانش، نظم و استحكام در كارها و... وجود دارد كه نشأت گرفته از فطرت سالم انسانى و تعليم اديان الهى، و مورد قبول و سفارش قرآن كريم مى باشد; امّا نكات منفى آن ها به گونه اى است كه نكات مثبت را تحت الشعاع خود قرار داده است. غرب از جهت صنعتى در اوج ارتقاء قرار گرفته، امّا زندگى معنوى و انسانى مردم به حد صفر رسيده است، به همان نسبت كه علم، پيشرفت كرده، اخلاق انسانى تنزّل نموده است; غرب، ارزش هاى روحى، انسانى و اخلاقى را رها كرده و يوغ بندگى و عبوديت ماشين را به گردن افكنده است، بدون شك پرستندگان و بردگان ماشين هرگز به سعادت و آسايش و خوشبختى واقعى، دست نخواهند يافت.•
پاوقي ها:
1. برگرفته از، علامه طباطبايى(رحمه الله)، الميزان، ج 2، ص 15ـ212، انتشارات جامعه مدرسين
2. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازى و ديگران، ج 20، ص 276.
3. همان، ج 9، ص 229.
4. همان، ج 13، ص 199.
5. همان، ج 25، ص 71.
6. ر.ك: انسان، 27; قيامت، 20 ـ 21; آل عمران، 14 ; حجر، 3; جاثيه، 23 ـ 24 و... .
7. ر.ك: قصص، 77.
8. اقتباس از: پيام قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازى و ديگران، ج 8، ص 268،
9. ر.ك: مؤمنون، 46ـ47; طه، 24 و 79; بقره، 49.
10 ر.ك: اعراف، 74ـ76.
11. ر.ك: اعراف، 88.
12. ر.ك: توبه، 30.
13. جهت آگاهى بيشتر درباره اين موضوع به اسلام و سيماى تمدن غرب، سيد مجتبى موسوى
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری