جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: خاطرات من

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    12
    مورد تشکر
    14 پست
    حضور
    15 دقیقه
    دریافت
    30
    آپلود
    0
    گالری
    0

    خاطرات من




    بسم الله الرحمن الرحيم
    با سلام:
    خاطرات من
    خواب پريشاني كه هر روز تعبير مي شود

    ترسيم با واژگان، آنچه را كه من به چشم ديده ام امري ناممكن به نظر مي رسد ليكن تمامي سعي خويش را بكار خواهم بست تا بتوانم حق مطلب را ادا كنم.
    جناب آقاي هاشمي رفسنجاني!
    هنوز يك سال از دور دوم رياست جمهوري جناب عالي باقي مانده بود .
    آشفته از خواب برخواستم و خود را به منزل يكي از دوستان رساندم و شرح ماجرا را با وي درميان نهاده به اصرار از ايشان خواستم تا از هر طريق ممكن مطلب را به شما برساند كه: صميمي­ترين دوستانتان يكي پس از ديگري پشتتان را خالي خواهند كرد و سرانجام تنها من و يكي دو نفر ديگر باقي خواهيم ماند و بس.
    آن رفيق شفيق باور نكرد و بر طبل بي عاري كوفت و واقعاً هم باور ناكردني بود، آن همه شكوه و عظمت و اعتبار توسط نزديك­ترين ياران شما...
    و افتاد اتفاقي كه باورش نداشتند، براستي كم مانده بود در زمان همان سيد يك لاقبا (محمد خاتمي) كار را تمام كنند و او نگذاشت. مي­داني كه را مي­گويم؟
    او (سيد علي خامنه اي) باورت داشت، تو را يار خود مي­پنداشت، مي­خواستند تو را هم مثل خيلي ها از دم تيغ بگذرانند، نگذاشت، ديدي؟ يا در خواب بو‌دي؟ يا نه، خود را به خواب زده بودي؟
    در همه اين سال­ها اين او بود كه تو را نگاه­داشته بود و تو سرمست و مغرور. فقط براي دمي چشمش را بر هم گذاشت كم مانده بود خودت وخانواده ات را به سلابه بكشند، تبر برداشتيد و بر همان درختي زديد كه پناهتان داده بود روزي­تان از آن بود آسايش و آرامش­تان بدو وابسته بود نفهميدي باز هم فريب همان نارفيقان را خوردي همان آنان كه هم به خون هر دوي شما تشنه­اند هم به خون اين ملت. بيدار شو، برخيز، تن به آب بسپار، به مسجد برو، با چشم سر نگاه نكن، نيك بنگر ببين آن­چه را من آن­شب ديده­ام مي­بيني؟ امام جماعتي به نماز ايستاده و صفوف در هم فشرده مأمومين از پشت سرش مي­گريزند و چون سلام مي­دهد تنها از آن خيل جمعيت من مانده­ام و دو تن ديگر، برمي­گردد و به پشت سر نگاه مي­كند مرا مي­بيند، به چهره اش نگاه كن خود را مي بيني؟
    امام جماعتي بدون مأموم!
    راستي چرا و چگونه بدين­جا رسيدي؟
    امروز حجت را بر تو تمام كردم اگر باز هم به راهي كه رفته­اي بروي خود و خانواده­ات را مستوجب عذاب مي­دانم و يقين بدان عذابي دردناك در دنيا و آخرت در كمين تو و خانوده­ات است تا فرصت باقي است بازگرديد عذاب بسيار به شما نزديك است .

  2. تشکر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود