-
۱۳۸۶/۱۰/۱۵, ۲۰:۰۷ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 28
- مورد تشکر
- 96 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تفسير آيه71 سوره مريم
«وَإِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا؛[1]و هيچكس از شما نيست مگر اينكه در آن وارد مىگردد اين امر همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بودهاند مىرهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مىكنيم.»باسمه تعالي
اين آيه شريف از آياتي است كه مفسران ديدگاههاي متعددي در تفسير آن ارائه دادهاند. اختلاف تفاسير به معناي سه كلمه در اين دو آيه برميگردد: اول؛ مخاطب ضمير «منكم» كيست؟ آيا مشركان مكه مخاطب است و در آيه التفات صورت گرفته است و يا همه مؤمنان و كافران مخاطب است؟ دوم؛ كلمه «واردها» كه از ورود است به معاني دخول است يا عبور و اشراف؟ سوم؛ كلمه «اتقوا» به چه معناست؟ آيا مراد عاليترين مراتب تقوا مراد است يا پايينترين آن كه تقواي از شرك و بتپرستي است؟ در اينجا اين ديدگاهها را به اختصار بيان ميكنيم.
1. از وقايع مهم قيامت كه در اين آيه به آن تصريح شده، اين است كه در قيامت همه مردم از مؤمن و كافر بدون استثنا وارد جهنم خواهند شد و وضعيت آن را مشاهده خواهند كرد؛ ولى خداي متعال مؤمنان را فوراً از آنجا نجات داده، كافران را در آن جا باقى خواهد گذارد. (ديدگاه اكثر مفسران)
شايد سرّ اينكه مؤمنان هم جهنم را خواهند ديد، اين باشد كه بدانند كه عذاب الهى چگونه است و از اينكه اهل عذاب نيستند خوشحال باشند و اين افزون بر شادمانى، برخوردارى از نعمتهاى بهشتى است. و همانگونه كه در روايات آمده آتش بر آنها سرد و سالم مىشود و نور آنها شعله آتش را تحت الشعاع قرار مىدهد.از اين گذشته، دوزخيان نيز از مشاهده اين صحنه كه بهشتيان با چنان سرعتى مىگذرند و آنها كه مىمانند مجازات بيشترى مىبينند.
به علاوه آنها چنان سريع و قاطع از آتش مىگذرند كه كمترين اثرى در آنها نمىتواند داشته باشد. همانگونه كه در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده است كه فرمود:
يرد الناس النار، ثم يصدرون باعمالهم، فاولهم كلمع البرق، ثم كمر الريح، ثم كحضر الفرس، ثم كالراكب، ثم كشد الرجل، ثم كمش؛ مردم همگى كه وارد آتش (دوزخ) مىشوند، سپس بر حسب اعمالشان از آن بيرون مىآيند. بعضى همچون برق، سپس كمتر از آن همچون گذشتن تندباد، بعضى همچون دويدن شديد اسب، بعضى همچون سوار معمولى، بعضى همچون پيادهاى كه تند ميرود، و بعضى همچون كسيكه معمولى راه مىرود.
طبق برخى روايات، مؤمنان هم وارد جهنم مىشوند؛ ولى عذاب آن را نخواهند چشيد و مانند آتش نمرود كه بر ابراهيم سرد و سالم شد، جهنم هم براى مؤمنان چنين خواهد بود، مؤمنان فقط عذاب اهل جهنم را مشاهده خواهند كرد. ابو سميه مىگويد: ما در باره كلمه «الورود في جهنم» اختلاف داشتيم. گروهى ميگفتند: مؤمن داخل دوزخ نخواهد شد و گروهي مىگفتند: همه مردم داخل جهنم خواهند شد و پس از آن خداى توانا افراد با تقوا را از آن نجات مىدهد. اين اختلاف بود تا اينكه با جابر بن عبد اللّه ملاقات نمودم و درباره معناي كلمه (وارِدُها) از او جويا شدم. او با دو انگشت خويشتن به دو گوش خود اشاره كرد و گفت: اين دو گوش من كر شوند اگر از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نشنيده باشم كه فرمود: مقصود از كلمه «الورود» كه كلمه «وارِدُها» از آن مشتق شده، دخول در دوزخ است. هيچ شخص نيكوكار و انسان بدرفتارى نيست، مگر اينكه داخل دوزخ خواهد شد؛ ولى آتش دوزخ بر مؤمنان سرد و سلامت ميشود، همانگونه كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام سرد و سلامت شد، سپس خداى مهربان افراد باتقوا را از دوزخ نجات مىدهد و افراد ظالم را در دوزخ واگذار خواهد كرد.
در برخى روايات هم آمده كه مدت درنگ مؤمنان در جهنم متفاوت خواهد بود، بعضى به سرعت برق و بعضى به سرعت باد و بعضى به سرعت اسب تندرو و بعضى با سرعتهاى كمتر، از آن جا دور خواهند شد.
جابر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده كه: بهشتيان بعضى از بعضى پرسند كه حق سبحانه ما را وعده فرموده بود كه «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها» پس چگونه بود كه ما آتش را نديديم؟ ملائكه گويند: به درستى كه شما وارد آن شديد؛ اما آتش به سبب نور ايمان شما فرو نشست.
در آيهاى از قرآن كريم آمده كه مؤمنان از جهنم دور نگهداشته مىشوند:
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ[2] بىگمان كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان وعده نيكو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد.
منظور اين آيه اين است كه آنان اهل جهنم نيستند و اين مانع از آن نيست كه آنان نيز در آغاز وارد جهنم شوند و بىآنكه عذابى احساس كنند از آن بيرون آيند.[3]
ملاي رومي در اين بار گويد:مصطفى فرمود از گفت جحيم كو بمؤمن لابهگر گردد ز بيمگويدش بگذر ز من اى شاه زود هين كه نورت سوز نارم را ربودپس هلاك نار نور مؤمن است ز آنكه بىضد دفع ضدّ لا يمكن استنار ضدّ نور باشد روز عدل كان ز قهر انگيخته شد اين ز فضلگر همى خواهى تو دفع شرّ نار آب رحمت بر دل آتش گمارچشمه آن آب رحمت مؤمن است آب حيوان روح پاك محسن است
2. خطاب «كم» به عموم مردم است، چه كافر و چه مسلمان؛ چون در آيه بعد مىفرمايد: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا» و ضمير در كلمه «واردها» به آتش بر مىگردد. برخي گفتهاند خطاب به خصوص كفار نامبرده در آيات سهگانه گذشته است و در كلام از غيبت به حضور التفات به كار رفته است. اين ديدگاه صحيح نيست؛ زيرا با سياق آيه بعدى سازگار نيست.
كلمه« ورود» در مقابل كلمه « صدور» است، از كتب لغت بر مىآيد كلمه «ورود» به معناى دنبال آب رفتن است، راغب در مفردات گفته: « ورود» در اصل به قصد آب رفتن است؛ ولى بعداً در غير آب هم استعمال شده است، مثلاً مىگويند: وردت الماء اردة وروداً؛ يعني وارد آب شدم وارد شدنى. به شخصي كه بر آب وارد ميشود «وارد» وبه آب «مورود» ميگويند. و نيز مىگويند: «اوردت الإبل الماء؛ يعني شتر را به آب وارد كردم.» از اين رو، خداى تعالى مىفرمايد: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ؛ و چون وارد آب مدين شد.» اين كلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده است. از آن جمله قول خداى تعالى است كه فرموده: «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ؛ ايشان را به آتش وارد كرد.» و نيز فرموده: «وَ بِئْسَ الْوِرْدُ المورود؛ و چه بد مقصدى براى قاصدان است.» و نيز فرموده: «إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً»، »أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ» «وارد» به كسى مىگويند كه پيشاپيش كاروان مىرود، تا براى آنان آب پيدا كند هم چنان كه فرمود:
«فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» مأمور آب خود را فرستادند.»
به آنچه از كلام راغب نقل شد برخي مفسران استناد جسته و گفتهاند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مىشوند؛ ولى داخل آن نمىشوند. شاهدش اين است كه خداى تعالى در باره موسى فرموده: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ» و معلوم است كه موسى داخل آب نشد، پس در آيه مورد بحث هم معنا اين نيست كه مردم همگى داخل آتش مىشوند، و نيز به اين آيه استدلالكردهاند كه قرآن كريم هنگامي كه ميخواهد جريان كاروان كنعان را كه آبآور خود را به سراغ آب فرستادند بازگو كند ميفرمايد:«فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ» و نيز به اين آيه استدلال كردهاند كه مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها»
ليكن صرف اينكه در آيه «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ» و آيه «فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» به معناى حضور استعمال شده است، دليل نمىشود كه اين واژه به معناى داخل شدن واقعى استعمال نشود؛ چون در آن دو آيه قرينه وجود دارد. بعلاوه در آياتى ديگر ادعا شده كه به معناى داخل شدن است، و اما آيه «أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها» از كجا معنايش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ همچنان كه همين معنا از آيه «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها" استظهار شده است و گفتهاند: خداوند به احترام آنان ميان آنان و شنيدن صداى آتش حاجبى قرار مىدهد، همچنان كه ميان ابراهيم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود: «كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»
بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين) گفتهاند: آيه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مىشوند، و به آيه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها» و آيه «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» استدلال كردهاند؛ چون در آيه اول كه مربوط به بتپرستان و در آيه دوم كه مربوط به فرعون است، فرموده: وارد جهنم مىشوند، پس معلوم مىشود ورود آنها به معناى دخول است.
البته آيه بعد از آيه مورد بحث نيز دلالت بر اين معنا دارد كه مىفرمايد: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا» چون معنايش اين است كه ما ايشان را در حالى كه در آن به زانو در آمدهاند رها مىكنيم، و معلوم است كه وقتى كسى را در جايى رها مىكنند كه داخل آن شده باشد. آنگاه بعد از دخول رهايش كنند تا به حال خود باقى بماند، عدهاى از روايات وارده در تفسير آيه نيز بر اين معنا دلالت دارد.
طرفداران اين ديدگاه پس از پذيرفتن عموميت آيه نسبت به كافر و مؤمن، در اينكه همه مؤمنان را شامل مىشود يا آنكه متقيان از آن استثناء شدهاند اختلاف كردهاند ؟ بعضى گفتهاند: عام است و بعضى گفتهاند متقيان را شامل نمىشود و ادعا كردهاند كلمه منكم» به معناى «منهم» است، همچنان كه در آيه «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً» كلمه «لكم» به جاى «لهم» به كار رفته هر چند كه با جمله «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا ...» نمىسازد.
ما قبول نداريم كه كلمه «وردوها» در آيه «لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها» به معناى دخول باشد، بلكه مناسبتر آن است كه به معناى حضور باشد، چون معنا چنين مىشود: اگر خدايانى غير از خدا وجود داشت اين مشركان نزديك آتش هم نمىآمدند تا چه رسد به اينكه داخل آن شوند و همچنين است آيه «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» چون شأن فرعون - كه خود يكى از ائمه ضلالت است - اين است كه مردم خود را به سوى آتش هدايت كند، نه اينكه داخل آتششان كند، داخل كردن ديگر كار او نيست.
و اما اينكه گفتند: آيه «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا ...» نيز دليل بر اين معنا است، جوابش اين است: كلمه «ورود» در اين آيه نيز به معناى دخول نيست و ما معناى دخول را از جمله «نَذَرُ الظَّالِمِينَ» مىفهميم، اگر اين جمله دلالت دارد بر اينكه معناى دخول از كلمه ورود اراده شده غير آن است كه ورود در معناى دخول استعمال شده باشد و نيز نجات متقيان از آتش مستلزم اين نيست كه داخل آتش شده باشند، زيرا نجات همانطور كه با انقاذ شخص داخل مهلكه صادق است، با دور كردنش از مهلكه نيز صادق است و اگر كسى را كه مشرف به هلاكت شده از هلاكت دور كنيم او را نيز نجات دادهايم.
و اما اينكه گفتند: روايات هم بر اين معنا دلالت دارد. جوابش اين است كه روايات در شرح داستان وارد شده نه در بيان مورد استعمال الفاظ آيه، تا بگويند روايات دلالت دارد بر اينكه ورود به معناى دخول است.
حال اگر كسى بپرسد چرا جائز نباشد مراد از «ورود» شأنيت دخول باشد و معنا اينباشد كه هيچيك از شما نيست، مگر آنكه آمادگى دخول آتش را دارد و اگر كسى داخل نشود به نجات خدا داخل نشده، همانطوركه آيه ديگر مىفرمايد: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً»
در جواب مىگوييم: معناى اين حرف اين است كه ورود به آتش مقتضاى طبع هر انسانى باشد، چون هر چه از خير و سعادت به او مىرسد از ناحيه خدا است نه خودش، ذات خودش جز اقتضاى شر و شقاوت ندارد، ولى اين حرف با ذيل خود آيه نمىسازد كه مىفرمايد: «كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا»؛ زيرا اين قسمت صراحت دارد در اينكه اين ورود با ايراد خدا انجام مىشود، خدا است كه ايشان را وارد مىكند، نه اقتضاى طبع خود آنان.
پس حق مطلب اين است كه ورود بر بيش از حضور و اشراف (البته اختيارى) دلالت ندارد، از كتب لغت معنايى بيش از اين برايش استفاده نمىشود، پس جمله «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها» به بيش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد كه اين با جمله «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا» كه دلالت بر دخول تمام مردم يا ستمكاران در جهنم دارد، منافات ندارد.
معناى اين دو آيه چنين است: هيچيك از شما- متقيان و ظالمان- نيست، مگر آنكه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مىگيريد، و اين قرار دادن شما در پرتگاه آتش بر پروردگارت حتمى شده، آنگاه كسانى را كه تقوا داشتهاند نجات داده، ظالمان را در آن باقى مىگذاريم؛چون ظلم كردند و ايشان هم چنان به زانو در آمده، باقى مىمانند.
در تفسير قمي از حسين بن ابى العلاء از امام صادق (ع) آورده كه در ذيل آيه «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها» فرمود مگر نشنيدى كه عرب مىگويد: بر فلان قبيله وارد
شديم، يعنى نزديكىهاى آن رسيديم، نه اين كه داخل شديم.[4]
3. كلمه (مِنْكُمْ) فقط خطاب به كفار است و در كلام التفاتى از غيبت به حضور به كار رفته است. نميتواند خطاب به مؤمن و كافر باشد به دليل سه آيه ديگر: اول؛ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»[5] كسي كه از جهنم دور است چگونه گفته ميشود كه داخل جهنم خواهد شد. دوم؛ «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها»[6] اگر بناباشد كه مؤمنان داخل جهنم شوند ديگر معنا ندارد گفته شود صداي جهنم را نميشنوند. سوم؛ «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»[7] مؤيد اين ديدگاه قرائت «منهم» به جاي «منكم» است. تقوا در آيه بعدي به معناي تقواي از شرك است. ابن عباس گفته: المتقي هو الذي اتقى الشرك بقول لا إله إلا اللّه[8]
4. آيه مبنى بر تهديد جامعه بشر است و از اين حكم و فرمان كبريائى درباره فردى استثناپذير نخواهد بود و همه افراد اهل ايمان و پيروان مكتب عالى توحيد و هم چنين پيروان مكتب ضلالت بر حسب حكم و فرمان حتمى پروردگار بايد وارد جهنم شوند. محتمل است از نظر صولت دوزخ باشد كه سعه و دامنه آن قسمتى از صحنه قيامت را فرا گرفته است.[9]
5. اين آيه با آيه «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»[10] نسخ شده است. اين نكته در روايتي آمده است و شايد مراد از نسخ تخصيص باشد.
6. مراد از جهنم، جهنم دنيا است كه هم اكنون همه در آن هستند. انسان بالطبع مادّى و از عالم طبيعت است و چون بخواهد كه قدم به عالم روحانى و نور بگذارد قهراً بايد از عالم طبيعت و مادّه عبور كرده و به عالم نور قدم بنهد. عالم طبيعت در مقابل عوالم روحانى همانند جهنّم استو صفات و خصوصيّات جهنّم (مضيقه- ظلمت- عذاب- محجوبيّت- خشونت- جهالت) در آنجا جلوهگر مىباشد. انسان مخلوق طبيعى بوده و قهراً در محيط طبيعى زندگى كرده و سپس به عالم لطيفتر و روحانيترى منتقل مىشود. از اين روست كه مىفرمايد: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها. انسان در عالم طبيعى به دنيا آمده و در آن عالم زندگى خود را ادامه داده تا رحلت و موت و سپس با أحوال و صفات مخصوصى مبعوث مىشود. در ادامه آيه ميفرمايد:ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا؛ سپس نجات مىدهيم از اين محيط جهنّمى أفردي را كه در طول زندگى، خودشان را آلوده نكرده و خود را با صفات روحانى تربيت و رشد دادند كه در اين صورت با كمال خوشى و آزادى و نورانيّت از منازل عالم طبيعت عبور مىكنند و براى هميشه سربلند و در آسايش خواهند بود.[11]7. مراد عبور از صراط است كه بر روي جهنم قرار دارد.[12]
[1]. مريم، آيه 71-72.
[2]. انبياء، آيه101.
[3]. كوثر، يعقوب جعفري، ج6، ص535؛ مفاتيح الغيب، فخرالدين رازي، داراحياءالتراث العربي، بيروت، 1420قمري، ج21، ص558
[4]. ترجمه الميزان، علامه طياطيايي، مترجم سيد محمد باقرموسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1374، ج14، ص: 121؛ ر.ك: إرشاد الأذهان إلى تفسير القرآن،محمد نجفي سبزواري، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1419، ص315؛ التبيان في تفسير القرآن، شيخ طوسي، داراحياءالتراث العربي، بيروت، ج7، ص: 143؛ مفاتيح الغيب، فخرالدين رازي، داراحياءالتراث العربي، بيروت، 1420قمري، ج21، ص557- 558
[5]. انبياء، آيه101.
[6]. انبياء، آيه102.
[7]. نحل، آيه 89.
[8]. مفاتيح الغيب، فخرالدين رازي، داراحياءالتراث العربي، بيروت، 1420قمري، ج21، ص557
[9]. انوار درخشان، سيدمحمدحسين حسيني همداني، كتابفروشي لطفي، تهران، 10404قمري، ج10، ص: 405.
[10]. انبياء، آيه101.
[11]. البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن، محمد صادقي تهراني، بينا، قم، 1419، ص: 310؛ تفسير ابن عربي، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1422قمري،ج2، ص13
[12]. أطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب، انتشارات اسلام، تهران، 1378، ج8، ص: 472؛ تبيين القرآن، سيد محمد حسيني شيرازي، دارالعلوم، بيروت، 1423ص: 322
كتاب آسماني
http://alihashemiii.parsiblog.com/
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری