-
۱۳۸۶/۱۰/۲۹, ۰۹:۱۳ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,957
- مورد تشکر
- 3,494 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 28
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
رسالت مادرقبال تحریفات عاشورا
رسالت و وظيفه ما (بخصوص مبلغین دیم) در قبال تحریفات عاشورا
در اين عصر ما وظيفه سنگيني داريم، با حادثه تحريف شده که نمي شود به مردم خدمت کرد. ما و شما بزرگترين وظيفه اي که داريم اين است که ببينيم چه تحريفهايي در تاريخ ما شده است، چه تحريفهايي در نقاشي شخصيتها و بزرگان ما شده است؟! چه تحريفهايي در قرآن شده است. البته تحريف در قرآن به صورت تحريف لفظي نيست، يعني در قرآن نه يک کلمه کم شده و نه زياد شده است، بلکه تحريف در قرآن به صورت تحريف معنوي است که خطر تحريف معنوي کمتر از خطر تحريف لفظي نيست. تحريف معنوي قرآن يعني چه؟ يعني تفسير غلط، توجيه غلط . بررسي نماييم که در تاريخ ما، که سند اخلاقي و سند تربيت اجتماعي ما است و بايد از آنها درس بياموزيم، مانند حادثه تاريخي عاشورا، چه تحريفاتي رخ داده است؟ بايد اين تحريفات شناسايي و با آنها مبارزه شود.
وظايف علماي امت عموم مردم ؟
وظايفي که علماي امت دارند چيست؟ وظايف عامه و توده مردم چيست؟
عالم، نقطه انحرافش در اين است که هميشه خودش را در مقابل مردم با يک سلسله نقاط ضعف و عيوب مي بيند. نقاط ضعف روحي و اخلاقي و اجتماعي در افراد يک نوع بيماري است. در بيماريهاي جسماني، خود بيمار معمولا بيماري خود را احساس مي کند و دنبال معالجه مي رود. ولي در بيماريهاي روحي آنچه که کار را مشکل مي کند اين است که شخص، بيمار است ولي خود متوجه نيست که بيمار است! بلکه برعکس، آن بيماري را به عنوان سلامت مي پذيرد! به بيماريش علاقه دارد! چنين نيست که افراد، نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه ضعف بشناسند و به عنوان نقطه ضعف قبول کنند. بلکه آنها را نقطه قوت در خود مي دانند!
اين عالم است که مي فهمد نقاط ضعف اجتماعش چيست.
عالم که در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار مي گيرد، دو حالت دارد:
1-با نقاط ضعف مردم مبارزه مي کند. اين را مصلح مي گويند، مُصلح يعني کسي که با نقاط ضعف مردم مبارزه مي کند. غالبا مردم چنين فردي را دوست نمي دارند!
2- "عالم" مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم را کار سخت و مشکلي مي بيند. مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعت ندارد که ضرر هم دارد؛ از نقاط ضعف مردم استفاده مي کند! اينجاست که مصداق فقيه فاجر مي شود.
پيغمبر اکرم فرمود آفت دين سه چيز است که يکي از آنها فقيه فاجر است.
مثلا در همين مساله واقعه تاريخي عاشورا، عامه مردم در موضوع عزاداري امام حسين عليه السلام دو نقطه ضعف دارند. ما با اين دو نقطه ضعف چه کنيم؟
الف- يکي آن است که معمولا موسس يا موسسين و صاحبان مجالس، چه آنهايي که در مساجد و چه آنهايي که بالخصوص در منازلشان مجلسي برپا مي کنند، در حدودي که من تجربه دارم (استثنا ندارد) آن چيزي را که ميخواهند ازدحام جمعيت است! اگر جمعيت ازدحام کند راضي است، اگر ازدحام نکند راضي نيست! اين نقطه ضعف است. اين جلسات براي اين نيست که جمعيت ازدحام کند. مگر ما مي خواهيم سان ببينيم؟ هدف، آشنا شدن با حقايق است، مبارزه کردن با تحريفات است. اين يک نقطه ضعف است که گوينده در مقابل آن قرار مي گيرد. آيا با اين نقطه ضعف مبارزه کند يا از اين نقطه ضعف مانند تاج نيشابوري استفاده کند! اگر بخواهد با اين نقطه ضعف مبارزه کند، و حقايق را به مردم بگويد، و با تحريفات مبارزه کند، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعين که از جمع شدن دور يکديگر و شلوغ شدن خوششان مي آيد، ناسازگار است. اگر هم بخواهد از اين نقطه ضعف استفاده کند، فقط در فکر اين است که چه کار کنم تا جمعيت، بيشتر جمع شود. اينجاست که يک عالم بر سر دو راهي قرار مي گيرد، حالا که اينها احمق هستند، و چنين نقطه ضعفي دارند، من هم از اين نقطه ضعف آنها بهره برداري کنم و يا عليرغم وجود اين نقطه ضعف، با آن مبارزه کنم و به دنبال حقيقت بروم؟
ب- نقطه ضعف دومي که در مجالس عزاداري موجود است و بيشتر از ناحيه عوام الناس است، مسئله «شور و واويلا» به پا شدن است. منبري در آخر منبرش حتما بايد ذکر مصيبت گويد و در اين ذکر مصيبت هم مردم اشک بريزند، که تنها به اين موضوع ختم نمي شود و واعظ بايد حقايق را کتمان کرده و لعنت خدا را براي خود بخرد چرا که اشک در آوردن با تحريف همراه مي شود. قرآن کريم فرموده است:
"ان الذين يکتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الکتاب اولئک يعلهم الله و يلعنهم لاعنون"؛ آن داناياني که حقايقي را که ما گفته ايم، مي دانند، ولي کتمان مي کنند و اظهار نمي کنند، لعنت خدا و لعنت هر لعنت کننده اي بر آن ها باد.
وظيفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحريف است. خوشبختانه ابزار اين کار در دست است و در ميان علماء افرادي بودهاند که با اين نقاط ضعف مبارزه کرده و مي کنند. به طور مثال مرحوم حاجي نوري (رضوان الله عليه)، کتاب "لولو و مرجان" را در زمينه حادثه عاشورا به نگارش در آورده است و خود نوعي مبارزه با تحريف مي باشد که همان قيام و وظيفه مقدسي است که آن مرد بزرگ انجام داده است.
اين وظيفه علماست که در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد. وظيفه علما است که با اکاذيب مبارزه کنند، وظيفه علماست که مشت دروغ گويان را باز کنند. در باب غيبت فقها، در مواردي استثنا کرده اند. يکي از موارد استثنايي غيبت که همه علماي بزرگ مرتکب اين غيبت شده اند و آن را لازم بلکه احيانا واجب مي دانند، غيبت واجب، و جرح راوي است. يعني چه؟ پيغمبر اکرم فرمود:" اذا ظهره البدع فعلي العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنة الله" آنجا که در دين بدعتها و دروغ ها ظاهر مي شود، که در دين نيست، برعهده دانايان است که حقايق را بگويند ولو مردم خوششان نيايد. اگر کسي حديثي نقل کرد و مطلبي را گفت ما بايد فورا آن را قبول کنيم؟ بايد تحقيق کرد که او چگونه آدمي است، آيا راستگو است يا دروغگو؟ اگر در زندگي اين آدم يک نقطه ضعفي را کشف کرديد، اگر عيب و نقص و دروغي را يافتيم بر ما نه تنها جايز است بلکه لازم است که در متن کتابها، اين آدم را رسوا کنيم. اين کار يعني جرح. با اين که غيبت است، و غيبت جاير نمي باشد، ولي در اينجا که تحريف و قلب حقايق است، بايد او را رسوا کنيم.
يک عالم ممکن است در يک زمينه، بزرگ هم باشد، مانند ملا حسين کاشفي که خيلي مرد ملايي بوده است! اما در کتاب روضه الشهدايش دروغ آمده است! نوشته است ابن زياد پنجاه خروار زر سرخ به عمر سعد داد که آمد کربلا و دست به اين کار زد! هر کس بشنود مي گويد پسر عمر سعد خيلي هم تقصير نداشته است؛ پنجاه خروار طلا را به هر کس بدهند دست به اين کار مي زند. با اقتباس از گفتار شهید مطهری
الهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۱, ۱۰:۴۱ #2
یکی از عوامل مهم تحریف معرف اسلام
با تشکر از شما به خاطر پرداختن به موضوع تحریف
ذکر خیری شد از مرحوم محدث نوری(ره)، هر چند کتاب لؤلؤ و مرجان ایشان، در آداب صحیح روضه خوانی است، و در واقع، قیامی بود علیه تحریفات عاشورا و دروغپردازی های برخی از روضه خوانها، و استفاده از مقتلهای بدون سند و مدرک، اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت، که متأسفانه یکی از مصیبتهای بزرگی که شیعه امروز به آن گرفتار است، نوشتن کتابی در تأیید تحرف قرآن توسط محدث نوری است، که هم نقدی که خود ایشان در آخر عمر بر آن کتاب نوشت و هم نقدهای بعدی علما، نتوانست مرهمی بر آن زخم باشد و شیعه کماکان متهم به تحریف قرآن است. چه خوب است این عبرتی باشد برای ما، که متوجه باشیم حتی محدثی بزرگ مانند حاجی نوری هم در معرض خطر است و با عدم توجه به همه مستندات و ادله، و عدم دقت در عوارض کلامی یک قول، می تواند مصیبت بزرگی به بار بیاورد.
اما در باب تحریفات عاشورا و کلا تحریف تاریخ اسلام، به نظر من، جدای از دروغ پردازی در روضه خوانی، یا به اصطلاح" زیاد کردن پیاز داغ حادثه"! ، آن نکته ای که مهم تر است، خارج شدن انحصار تعلیم و تفسر دین از دست علما (منظورم عالم در مقابل عامی است) و وارد شدن عوام به محدوده نقل روایات و برداشت و تفسیر و در نهایت هم استنباطهای تاریخی و حتی شرعی و فقهی است.
یادم می آید یکی از مداحان معروف، چند سال پیش، در بحث دامادی حضرت قاسم در کربلا، می گفت: " هر چند شهید مطهری این جریان رو قبول نداره، اما من هم تحقیق کردم! قاسم توی کربلا داماد شده"!! حال باید به این مداح عزیز گفت که شما چقدر سواد عربی دارید؟! آیا معنای آن گزارش تاریخی که خوانده اید را می فهمید؟ شما می دانید روایت صحیح و ضعیف و خبر ثقه و غیر ثقه چیست؟ شما به جز گریه و مصیبتهای ظاهری اهل بیت، چقدر آشنایی با فرهنگ اهل بیت و معارف اسلام دارید، که به صرف دیدن یک جریانی در یک کتابی(حالا چقدر این کتاب اعتبار داشته باشد!) شده اید محقق و اسلام شناس و مرحوم مطهری که یک محقق و اسلام شناس برجسته ای بوده است، این کتاب منبع شما را ندیده است! شاید هم دیده است ولی نفهمیده است کنه مطلب را !!
بحث طولانی شد،حرفهای بسیاری در این مورد هست، اما به نظر من ، یکی از عوامل تحرف، همین نکته است که عوام وارد عرصه نقل و تفسر معارف تاریخی و کلامی ما شده اند.باید هم به مردم و هم به مداحان محترم گوشزد شود، که روایت و درایت حدیث، علم و سواد می خواهد نه عشق و جگر سوخته!
و السلام علی من اتبع الهدی
علم خمینی بر زمین نمی ماند،مگر ما مرده ایم!
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری