شهادت دادن و گواهی زن

[باران پویا]

به نام خدا
چرا شهادت 2 زن معادل شهادت یک مرد است ؟

[fatememeshkat]

ادای گواهی یا شهادت عبارتست از دستیابی به حقیقت در واقعه ای که مورد شهادت واقع شده است به این صورت که شاهد به آنچه دیده و شنیده و به آن یقین دارد ، شهادت دهد. امکان دارد که این مطلب با یک شاهد حاصل شود ویا حاصل نشود در این صورت شرع ، گواه دیگری را به ضمیمه شاهد اول برای تاکید این شهادت آورده است .
قران کریم می فرماید :
( واستشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری )1
در این آیه کریمه به شهادت دو زن که آن را به عدالت نزدیک تر میداند اشاره میکند ولی علت آن را عقل و تفکر زن نمی داند بلکه به احتمال وجود خطا و عدم هدایت به حق در شاهد( زن ) اول اشاره می کند .2
شهادت امری مستند به حس و مشاهده است و حضور و شهود زن در مواردی محدود است ، اما در مواردی که حضور زن متعارف و بی محذور است و از سوی دیگر حضور مرد جایز نباشد یا عذری در کار باشد به تناسب شرایط و اهمیت موضوع حتی شهادت یک زن نیز پذیرفته میشود . 3و4قران در باره شهادت دو زن عقل و درک ناقص یا اشتباه در تشخیص را علت نمی داند بلکه می فرماید اگر یکی از این دو فراموش نمود دیگری او را تذکر بدهد ( ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری ) 5
بنابر این و بنا به نص صریح قران کریم ، علت شهادت دو زن در مقابل یک مرد وجود نقیصه در عقل زنان نیست بلکه علت، گمراهی در شهادت و گواهی است .

ریشه گمراهی در شهادت زن

این گمراهی همانگونه که در متن آیه کریمه نیز آمده است بر اثر فراموشی ممکن است عارض شود.زیرا زن بر اثر اشتغال به کارهای خانه ، تربیت بچه ، مشکلات مادری و محدودیت شهود حسی ، در بیشتر موارد شاید صحنه حادثه را فراموش کند یا بر اثر موانع و محدودیت های اخلاقی و اجتماعی ، کاملا بر موضوع اشراف نداشته باشد بنابر این دو نفر باشند تا اگر یکی یادش رفت دیگری یاداور شود .6
البته برخی ، دلایل دیگری را نیز چون کمی تجربه بویژه در مسائل مالی و وجود عاطفه بیشتر در زن مطرح میکنند 7و8.
کاملا واضح است مساله فراموشی – که در آیه کریمه نیز ذکر شده است – در ارتباط با اشتغال زن به امور خانه و فرزندان عارض میشود که به مسائل مرتبط با عقل نظری و ساختار فیزیولوژی زن و تقسیم وظایف باز میگردد و هیچ ارتباطی با عقل عملی مشترک در میان زن و مرد ندارد تا نقیصه و مذمتی را متوجه زن کند بلکه کاملا بیان تفاوت زن و مرد در این بخش از وظایف است .


1- بقره 282
2- ر. ک : زن در نهج البلاغه ، صص 99و100
3- ر. ک :زن در آیینه جلال و جمال ، ص 344
4- جواهر الکلام ، شیخ محمد حسن نجفی ، ج 41 ، ص 160
5- ر.ک : زن در آیینه جلال و جمال ، همان
6- همان
7- زن در نهج البلاغه ، صص 100-103
8- ر. ک : زن در موازنه حق و تکلیف ، فریبا علاسوند ، صص 113-110

[شهيدان]

در مورد نقص ارزش شهادت و گواهى زنان نسبت به مردان خوب است توجه داشته باشيد كه در آيين دادرسى اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان يك اصل پذيرفته شده است، اگر چه در برخى موارد قدرت اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهى زن پذيرفته است چه به طور مستقل و چه به طور مستقل و چه به طور مركب و آميخته. در اين موارد است كه معمولاً شهادت دو زن، برابر با شهادت يك مرد دانسته شده است وَ اِسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ، فَرَجُلٌ وَ اِمْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ اَلشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا اَلْأُخْرى‏ (بقره، آيه 282) و همين موجب برخى انتقادها و اعتراض‏ها شده است، غافل از آن كه : اولاً، اسلام در زمانى كه اصولاً براى زن چندان ارزشى قائل نبودند، شأن انسانى قائل شده و شهادت و گواهى زن عادل را پذيرفته است. بنابراين اختلاف درجه تأثير و قدرت اثبات شهادت مرد و زن، همچون اختلاف ديه وارث آنان، جنبه ارزشى نداشته، بلكه مبتنى بر واقعيات و حكمت‏هايى ديگر است كه غفلت از آنها و تساوى‏گرايى افراطى در زمينه آنها، خود عواقبى وخيم را به دنبال خواهد داشت. ثانياً، اصولاً شهادت «حق» نيست تا آن جا كه به طور خيلى استثنايى شهادت زن پذيرفته نيست و يا آن جا كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد محسوب شده است، او را محروم از حق تلقى كنيم بلكه شهادت «تكليف» است. بنابراين در مواردى كه شهادت زن مسموع نيست، او «معاف» از تكليف است و در نتيجه وظيفه‏اش نسبت به مرد سبك‏تر. ثالثاً، عدم استماع و ارزش شهادت، در موارد بسيار محدود، اختصاص به زنان نداشته، بلكه متقابلاً در مواردى شهادت مردان مسموع نيست. به عنوان مثال، در اثبات زنا، شهادت مستقل زنان به تنهايى كافى نيست (اگر چه شهادت آنان به ضميمه مردان پذيرفته است) و متقابلاً در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل، شهادت مرد چيزى از ارث را براى طفل ثابت نمى‏كند ولى با شهادت هر زن «يك چهارم» از ارث ثابت مى‏شود و در اين مورد فقط شهادت زنان مسموع است. شهادت بر بكارت ويا عيوب جنسى نيز موارد ديگرى است كه در آن تنها شهادت زنان پذيرفته است. رابعاً، اما نسبت به مواردى هم كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد اعتبار شده است بايد دانست كه اصولاً شهادت ابزارى است براى اثبات يك واقعه يا مدعا و از اين جهت هيچ يك از كلام و يا متكلم به تنهايى كافى نيست؛ بلكه مجموعه‏اى از اين دو مى‏تواند براى اثبات مطلوب به كار گرفته شود، كلامى روشن از گوينده‏اى صادق وعادل. بنابراين نه كلامى مبهم از عادل و نه كلامى روشن از غير عادل، هيچ‏كدام به كار نمى‏آيد. حال با توجه به اين نكته و نيز با توجه به اين كه اصولاً حكمت آفرينش چنان بودهاست كه بعد احساسى و عاطفى را در زن شديدتر از مرد قرار داده و در نتيجه او را تأثيرپذير ساخته است، لازم مى‏آيد كه از جهت احتياط در حفظ حقوق مردم، شهادت دو زن مساوى شهادت يك مرد قرار گيرد، زيرا از يك سو چه بسا زن در تحمل شهادت، يعنى احساس و ادراك موضوع شهادت، در نتيجه فشار عاطفى و احساسى دچار خطا در حسن و ادراك شده و واقعه را آن گونه كه هست احساس و ادراك نكند و شايد اين كه خداوند فرموده: أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا اَلْأُخْرى‏ اشاره به همين نكته باشد كه در صورت خطاى يكى از آنها، ديگرى او را متوجه سازد. و از سوى ديگر، در اداى شهادت نيز ممكن است تحت تأثير فشار عاطفه مثبت و يا منفى و يا ارعاب خارجى قرار گرفته، آن گونه كه بايد شهادت ندهد و يا شهادت برخلاف دهد. درست است كه در عالم فرض و اعتبار حقوقى، وجود ملكه عدالت در شاهد، احتمال خلاف‏گويى را نفى مى‏كند، اما اولاً اين ملكه مانع خلاف در تحمل شهادت نمى‏شود و چه بسا ممكن است انسان عادل هم، واقعيت را آن طور كه بايد احساس و ادراك نكند و ثانياً، نسبت به اداى شهادت هم ملكه عدالت آن موقع مانع خلاف‏گويى است كه شاهد بخواهد طبق هواى نفس خويش عمل كند. در حالى كه در عالم واقعيت ممكن است شاهدى نه به دليل خوف بر دنياى خود، بلكه به دليل خوف بر نفس خويش - كه حفظ آن هم واجب است - از گفتن حقيقت سر باز زند. اسلام به عنوان يك مكتب حقوقى رئاليست و واقع‏بين به اين حقيقت توجه كرده و از آن جهت كه اين احتمال - احتمال خطاى در تحمل شهادت و خطاى در اداى شهادت - نسبت به زنان بيش از مردان است شهادت دو زن را برابر با شهادت يك مرد دانسته است، (فلسفه حقوق، ص 171 - 173، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى).

براى آگاهى بيشتر رجوع شود به :
1- نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهرى
2- زن در آيينه جمال و جلال، آيت‏اللَّه‏جوادى آملى
3- قرآن و مقام زن، سيد على كمالى
4- فلسفه حقوق، قدرت الله خسروشاهى، انتشارات مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى
5- قوانين فقه اسلامى، ج 1، دكتر صبحى محمصانى، ترجمه: جمال‏الدين جمالى محلاتى
6- روشنفكر و روشنفكرنما، داود الهامى
7- زن از ديدگاه اسلام، ربانى خلخالى
8- درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، محمد رضا زيبايى‏نژاد - محمد تقى سبحانى‏

[شهيدان]

كلام آخر:
نابرابرى شهادت زن و مرد حكمت هايى دارد كه در راستاى احقاق حقوق مردم وضع شده است كه اگر تبليغات يك سويه نگري انديشه‏هاى فمينستى كنار برود و با ژرفكارى‏هاى دقيق روانشناختى و توانمندى‏هاى موجود در نظام تكوين به مسئله نگاه شود، پرده از عظمت احكام نورانى اسلام برداشته مى‏شود و حقانيت اين سخن روشن مى‏شود كه به جهت حفظ حقوق و حرمت زن، زن بايد زن بماند و مرد، مرد.
والسلام -شهيدان

[yeganeh]

با سلام
اگرچه در مقابل احکام اسلام گردن ما از مو باریکتر است اما از نظر من موضع گیری اسلام در مقابل رنان همواره سوال برانگیز بوده است
و زمینه را برای برداشتهای غلط یا حتی توهین به جنس زن اماده کرده است
بنده شخصا یکی از بزرگترین ارزوهایم این است که روزی خود خدا را ملاقات کنم و تمام این شبهات را از خودش بپرسم اگرچه شاید به نظر شما مزاح باشد اما ارزو که بر جوانان عیب نیست
زیرا علیرقم تمام توضیحات من قانع نمیشوم و برایم جا نمی افتد همیشه من در برنامه های علمی شنیده بودم که حافظه خانومها در یاداوری خیلی بیشتر از اقایونه حالا اینجا میخونم که دو زن برای شهادت باید باشند که اگه یکی یادش رفت دیگری یادش بیاره . تا حالا با خودتون فکر نکردین چرا همیشه اعداد در حقوق خانومها نصفه یعنی یک دوم اما در جاهای دیگه مثل شهادت که عدم قابلیت یا قابلیت محدود در اون اعتبار اجتماعی افراد منظورم شاهدان است رو زیر سوال میبره دو برابره؟ اخه با این تفاسیر هر کی بگه خدا به زنها کمتر از مردها بها داده بیراه هم نگفته

[hoseintabar]

[quote=yeganeh;8140]با سلام
اگرچه در مقابل احکام اسلام گردن ما از مو باریکتر است اما از نظر من موضع گیری اسلام در مقابل رنان همواره سوال برانگیز بوده است...
با این تفاسیر هر کی بگه خدا به زنها کمتر از مردها بها داده بیراه هم نگفته
.........................................
با سلام به جناب یگانه و امتنان از اظهار طبعیت شما از دستورات دین مقدس اسلام که این تعبیر(درمقابل احکام -دین- گردن ماازمو باریکتر است) حاکی از نهایت طبعیت یک فرد در مقابل دینی است که با تفکر قبول نموده. ودرضمن سوال شما نیز حاکی از اینه که بعضی ابهامات یا تفاسیری که دردستورات دین آمده منطقا باید برای همه حل شده وقابل قبول هم باشد. ضمن تشکر از جواب دوستان گرانقدر ؛ استدعا میشه سوالات خود را موردی و بصورت مشخص مطرح فرمایید تا عقلا ونقلا به بررسی وجواب قابل قبول دست یابیم. با تشکر

[saeed623]

با سلام
اگرچه در مقابل احکام اسلام گردن ما از مو باریکتر است اما از نظر من موضع گیری اسلام در مقابل رنان همواره سوال برانگیز بوده است
و زمینه را برای برداشتهای غلط یا حتی توهین به جنس زن اماده کرده است
بنده شخصا یکی از بزرگترین ارزوهایم این است که روزی خود خدا را ملاقات کنم و تمام این شبهات را از خودش بپرسم اگرچه شاید به نظر شما مزاح باشد اما ارزو که بر جوانان عیب نیست
زیرا علیرقم تمام توضیحات من قانع نمیشوم و برایم جا نمی افتد همیشه من در برنامه های علمی شنیده بودم که حافظه خانومها در یاداوری خیلی بیشتر از اقایونه حالا اینجا میخونم که دو زن برای شهادت باید باشند که اگه یکی یادش رفت دیگری یادش بیاره . تا حالا با خودتون فکر نکردین چرا همیشه اعداد در حقوق خانومها نصفه یعنی یک دوم اما در جاهای دیگه مثل شهادت که عدم قابلیت یا قابلیت محدود در اون اعتبار اجتماعی افراد منظورم شاهدان است رو زیر سوال میبره دو برابره؟ اخه با این تفاسیر هر کی بگه خدا به زنها کمتر از مردها بها داده بیراه هم نگفته

با سلام
يك نكته اينجا مورد غفلت واقع شده است بحث سرحافظه زن نيست چه بسا ممكن است حافظه زن قوي تر هم باشد بحث سر احساسي و عاطفي بودن زن است كه زن به خاطر اين عواطفش ممكن است تحت تاثيرقرار گرفته و آن ها را در شهادت خود دخيل كندو حق به جانب يك طرف بگيرد و اين عيب نيست بلكه طبيعت زن اين اقتضا را مي كند ضمن اين كه ممكن است شخصي كه نياز به گواهي و شهادت دارد به حيله و فريب متوسل شود و از احساسات و عواطف زنانه سوء استفاده كند به خاطر وجود اين احتمال براي اينكه برداشت سوئي در قضاوت نشود و اطمينان حاصل شود به جاي يك زن از دو زن در شهادت استفاده مي شود
در پست بعدي پاسخ كامل تري را خدمتتان تقديم مي كنم

[saeed623]

مثل اين سئوال سئوالات بسياري هست كه بايدپاسخ داد:
1. چرا دو ضرب در دو فقط چهار مى شود؟!
2. چرا به كسى كه گلويش چرك كرده و تب كرده است، آنتى بيوتيك (كپسول چرك خشك كن) مى دهند؟
3. چرا مهندسان كشاورزى و راه و ساختمان در مطب نمى نشينند و به معالجه بيماران نمى پردازند; مگر آنان 15 تا 20 سال درس نخوانده اند؟
4. راستى چرا مردها نمى زايند و عادت ماهيانه ندارند؟
5. چرا زنان همچون مردان سنگ دل نيستند و در جنايت كارى به پاى آنان نمى رسند؟
6. چرا برخى انسان ها مردان بزرگى همچون نوح، ابراهيم، محمد و على را به رهبرى بر نمى گزينند و بر آنان اعتراض مى كنند; ولى در برابر گاو به سجده مى افتند و براى يك مجسمه سنگى خود را قربانى مى كنند؟
7. چرا برخى انسان ها براى هوس خود به مجلس قمار مى نشينند و آن گاه كه پول جيبشان ته كشيد، دختر پانزده ساله خود را در ازاى پانزده هزار پوند به رقيب واگذار مى كنند؟•
8. چرا برخى از كشورهاى متمدّن، هم جنس بازى را كه هيچ حيوان وحشى مرتكب نمى شود، قانونى و انسانى مى شمرند؟
و چرا و چرا...؟ سؤالاتى كه خوانديد و صدها نمونه آن را مى توانيد بخوانيد و بشمريد براى آن است كه اولا، ايراد و انتقادى ارزشمند است كه بر اساس مبنايى باشد و براى حل مشكلى باشد و ثانياً اكثر كسانى كه امروزه بر اسلام و قوانين آن ايراد مى گيرند، خود هزاران مشكل و شبهه غير قابل حل دارند. راستى آن كسى كه به تقليد از غرب، قضاوت و شهادت زنان را ايراد مى گيرد آيا خبر دارد كه همان دختر پانزده ساله وقتى از دست پدر بى رحمش به پليس پناهنده مى شود، پليس انگليس در پاسخ مى گويد: جرمى واقع نشده است تا پليس دخالت كند!!
در مورد شهادت، شما مى توانيد بپرسيد، اصلا چرا به شاهد احتياج است؟ قرآن كريم مى فرمايد: يكى از راه هاى حفظ حقوق و جلوگيرى از حق كشى ها، گواه گرفتن هنگام قراردادها و معامله ها است(بقره،282); بنابراين بايد گواهان به گونه اى انتخاب شوند كه از دروغ، جهل، فراموشى و بى اطلاعى به دور باشند.
زن ها به خاطر وضع طبيعى، روحى و عاطفى كه دارند، در مسائل اجتماعى بيش تر از مردها در معرض برخورد با موانع هستند، با اين حال آن جا كه مانعى نيست و كار در اختيار زنان است، نيازى به گواهى مرد نمى باشد و حتى در مواردى سخن يك زن هم كفايت مى كند; مثلا درمورد زنده يا مرده به دنيا آمدن جنين، گواهى ماماى زن كفايت مى كند.•
افزون بر آن چه گفته شد، به اين نكته هم بايد توجه داشت كه زنان مسالمت آميزتر از مردان هستند و فريب، تهديد و اجبار يك زن براى شهادت دورغ راحت تر از دو زن است; همان طور كه فريب، تهديد و اجبار يك مرد بسيار مشكل تر از دو زن است. داشتن چنين روحيه تسليم و انعطاف پذيرى، اگر در تربيت كودك و اداره زندگى خانوادگى مفيد و ضرورى باشد ـ كه هست ـ در تأمين و استيفاى حقوق از دست رفته در جامعه بى روح و خشك قانونى خلاف احتياط است.

پاورقي ها:
1. سايت واحد مركزى خبر، صدا و سيما، 22/2/83.
2. براى آگاهى بيشتر ر.ك: زن در آيينه جلال و جمال، آيت الله جوادى آملى، ص 35ـ38،

[fatememeshkat]

باسلام
آنچه از آیه کریمه و بویژه کلمه ( فتذکر ) فهمیده میشود ، مساله یاداوری است . یاد آوری در صورتی استکه فرد به چیزی علم داشته باشد ولی فراموشی حاصل شود که با یاداوری دوباره آن چیز نزد شخص معلوم میشود ، در نتیجه این فراموشی اقتضا میکنه زن دیگری باشد که زن اول را به آنچه فراموش کرده یادآوری نماید . همانطور که ذکر شد زن بر اثر اشتغال به امور خانه و مشغولیت ذهنی در این زمینه ممکن است تفاصیل حادثه ای را که مشاهده نموده ، فراموش نماید بنابر این یادآوری زن دیگر و کمک او از این باب ، به عدالت نزدیک تر است . 1

با سلام
اگرچه در مقابل احکام اسلام گردن ما از مو باریکتر است اما از نظر من موضع گیری اسلام در مقابل رنان همواره سوال برانگیز بوده است
و زمینه را برای برداشتهای غلط یا حتی توهین به جنس زن اماده کرده است
بنده شخصا یکی از بزرگترین ارزوهایم این است که روزی خود خدا را ملاقات کنم و تمام این شبهات را از خودش بپرسم اگرچه شاید به نظر شما مزاح باشد اما ارزو که بر جوانان عیب نیست
زیرا علیرقم تمام توضیحات من قانع نمیشوم و برایم جا نمی افتد همیشه من در برنامه های علمی شنیده بودم که حافظه خانومها در یاداوری خیلی بیشتر از اقایونه حالا اینجا میخونم که دو زن برای شهادت باید باشند که اگه یکی یادش رفت دیگری یادش بیاره . تا حالا با خودتون فکر نکردین چرا همیشه اعداد در حقوق خانومها نصفه یعنی یک دوم اما در جاهای دیگه مثل شهادت که عدم قابلیت یا قابلیت محدود در اون اعتبار اجتماعی افراد منظورم شاهدان است رو زیر سوال میبره دو برابره؟ اخه با این تفاسیر هر کی بگه خدا به زنها کمتر از مردها بها داده بیراه هم نگفته

دوست عزیزم یگانه
من فکر میکنم این احساس از طرق مختلفی به یک خانم منتقل میشه مثل برداشت های سطحی از احکام ( البته بطور کلی میگم حمل بر جسارت نشه ) اینکه ما فکر کنیم احکامی رو که خداوند وضع کرده در جهت بهبود و تسهیل زندگی بشر بوده نه در راستای اتخاذ جنس مرد به عنوان جنسیت برتر کمک زیادی در باز نگری ذهنی و احساسی یک زن به احکام مربوطه میکنه .مورد دیگری که این ذهنیت رو پیش میاره برداشتها و عکس العمل های ناسنجیده ، سطحی ، عوام مابانه و تحقیر آمیز مردانی است که به جای فکر کردن به امکانات و مسولیتهایشان تصور تافته جدابافتگی تمام وجودشان را پر کرده و واقعا تصور میکنند که خدا جنسیت گرایانه احکامی را وضع نموده ، تا آنان زنان را راحت تر به خدمت گیرند
فمن اظلم ممن افتری علی الله کذبا
مطلب بعدی اینکه ما میان حق و تکلیف تفاوتی قائل نیستیم و تصور میکنیم که تساوی در شئون اجتماعی یک زن، یعنی ورود در تمامی حوزه هایی که یک مرد نیز می تواند ورود داشته باشد ، من با کلیت این مساله ابدا موافق نیستم و فکر میکنم باید کاملا گزینشی عمل کرد .
نگاه دقیق و موشکافانه به مسائل و احکام زنان در اسلام و تبیین صحیح آن از مطالبات زنان از اهل علم و محققان حوزه علوم اسلامی است .
بعدم یگانه جان ، شما که بهتر می دونین عدد زیاد ،نه اعتبارارزشی و انسانی میاره و نه نصف بودنش اهانت باره مگر اینکه اون مطالبی که در بالا عرض کردم به نحو القا کننده ای کنارش قرار بگیره .
____________________________
1- ر. ک : زن در نهج البلاغه ، نجوا صالح الجواد ، ص 100

[yeganeh]

با سلام خدمت خانوم مشکات
خیلی خوبه که شما چون خودتون خانوم هستید حداقل درد دل مارو میدونید
خیلی متشکر از بیاناتتون
اگه میشد 10تا ازین گلهای سپاس براتون میزاشتم اما حیف که فقط یه بار میشه تشکر کرد عوضش 10 تا گل براتون میفرستم
که بسیار موشکافانه و با درک بالا به مطالب میپردازید

همه ی حرف من اینه که چرا همه چیز در مورد زنها باید با توضیح همراه باشه و چرا همه چیز باید یه طوری باشه که بشه باهاش زنهارو تحقیر کرد
تعارف که با هم نداریم ظاهر امر این طوری به نظر میاد که توی اکثر موارد خصوصا موارد اجتماعی همواره زن در طبقه ی پایینتری از مرد به حساب میاد
این از کجا رسمیت پیدا کرده؟از احکام شرعی خدا
حالا ما چه طوری همه ی اون هایی رو که به هر بهانه ای جنس ما رو تحقیر میکنن متقاعد کنیم که نه بابا ما و شما یه اندازه می ارزیم و برداشت شما از احکام غلطه؟؟؟؟؟