-
۱۳۸۶/۱۱/۱۵, ۱۴:۵۸ #1
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
عاقبت سیاهکاران کربلا چه بود؟
- ابن کعب
وی همان کسی است که لباس از تن سیدالشهدا ارواحنا فداه پس از شهادت ایشان برون آورد.لازم به ذکر است آن حضرت لباسی را به عنوان لباس رو بر تن داشتند و لباسی را نیز زیر آن پوشیده بودند. امام علیه السلام پیش از آنکه به میدان قدم نهند لباسی از جنس برد یمانی(اللهوف،ص174) طلب کرده و پوشیدند. گفته شده این به خصوص هنگام شهادت حضرتش لباس زیبا و چشم نواز بوده است(مقتل خوارزمی،ج2،ص38؛مثیر الاحزان،ص174).
ابن کعب لباس زیرین را که امام علیه السلام پیش از پوشیدن آن را پاره پاره کرده بودند شاید که مانع از بیرون آوردنش شود از تن ایشان درآورده و پیکر مقدس ایشان را عریان بر زمین رها میکند.
بنا بر نقل شیخ مفید رحمه الله علیه ابن کعب در لحظات پایانی حیات امام حسین علیه السلام عبدالله بن الحسن المجتبی علیهماالسلام را نیز در حالی که تلاش میکرد با قرار دادن دستانش در برابر شمشیر ابن کعب از جان عموی خویش محافظت کند به شهادت رساند(الارشاد،ج2،ص110-111).
جنایات او محدود به آنچه گفتیم نمیشود. در برخی گزارشها آمده وقتی سپاهیان ابراهیم بن مالک اشتر برای خونخواهی شهدای کربلا قیام کردند از جمعی از یزیدیان کربلا انتقام گرفتند که ابن کعب یکی از آنان بود. ابراهیم پس از دستگیری ابن کعب شرح تباهکاریهایش در کربلا را از خود او پرسید.آن ملعون میگوید که حجاب از سر (حضرت) زینب(سلام الله علیها) برداشتم و گوشوارههای ایشان را چنان کشیدم که گوشهایشان زخمی شد.این گونه بود که توانستم آن گوشوارهها را بردارم. ابراهیم در حالی که میگریست به او گفت: «وای بر تو ایشان به تو چه فرمودند؟» گفتند:
خداوند دستان و پاهایت را قطع کند و پیش از آتش جهنم تو را به آتش دنیا بسوزاند.
ابراهیم او را عتاب کرد که آیا از خداوند شرم نکردی؟ از جد بزرگوارشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نترسیدی؟ و هیچ احساس رأفت و ترحمی در دلت حس نکردی؟
سپس ابراهیم به یارانش دستور داد ابتدا دستانش را باز نموده و آنها را قطع کنند و پس از آن پاهایش را بریدند.چشمانش را درآوردند و او را با روشهای مختلف عذاب دادند (حکایه المختار فی اخذ الثار، ص46).
بنا بر برخی نقلها او پیش از درگیریها فلج شده و تا مدتها زمینگیر بود(اللهوف، ص178). ظاهرا این گزارش مربوط به بحیر بن عمرو است که لباس رویی سیدالشهدا ارواحنا فداه را برداشته بود؛ زیرا همان طور که دیدیم ابن کعب با خونخواهان سیدالشهدا علیه السلام جنگیده و دستگیر شده بود و به طور طبیعی کسی که زمینگیر شده باشد نمیتواند در میدان نبرد حاضر شود. علاوه بر آن سرنوشت زمینگیری برای بحیر بن عمرو به صراحت در منابع آمده است (مناقب، ج4، ص57). البته برای جمع کردن میان گزارشها و با توجه به آن که مطلب فوق را ابن طاوس نقل کرده میتوان این فرض را در نظر گرفت که سپاهیان ابن زیاد او را به همره خود آورده بودند و او را در محملی حمل مینمودهاند.قبول این فرض با توجه به دو دلیل فوق چندان بعید به نظر نمیرسد و بالاخره در برخی گزارشها نیز گفته شده در نهایت مختار او را سوزاند(مناقب، ج4، ص111).
بنا بر نقل منابع متعدد، پس از ماجرای کربلا دستان ابن کعب در تابستان چنان خشک میشد گویا که چوب خشکی بیش نیست. در زمستان نیز آنقدر عفونت میکرد که به طور مرتب از آن خون و چرک میآمد. او تا آخر عمر به این مرض مبتلا بود( اعلام الوری،ج1،ص468؛ الارشاد، ج2، ص111؛ مقتل خوارزمی، ج2، ص38؛ مثیر الاحزان،ص174)
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۵, ۱۵:۰۰ #2
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- ابانی/دارمی
وی فرزند ابان بن دارم و یا از قبیله بنی دارم بوده و در قتل عباس بن علی علیهما السلام شرکت داشته (بحارالانوار،ج45،ص306)و پس از اتمام جنگ نیز با شادی و سرور (ثواب الاعمال،ص259و260) سر مبارک ایشان و یا سید الشهدا علیه السلام را بر سر نیزه حمل میکرده است(احقاق الحق، ج11،ص532).
به تصریح همه منابع آنها که پیش از ماجرای کربلا او را دیده بودند همگی اذعان نمودهاند که او صورتی زیبا و بسیار سفید و شاداب داشته است؛حتی شاهدانی که او را به همراه کاروان اسیران اهل بیت علیهم السلام در کوفه مشاهده کردهاند مانند همین را درباره او گزارش کردهاند. سفیدی چهره دارمی پس از مدتی به سیاهی مشمئز کنندهای بدل میشود.علاوه بر آن، وی تا پایان عمر هرگز خواب خوشی نداشت و هر شب خواب میدید یک یا دو نفر میآیند و او را تا جهنم کشانده و به درون آتش میافکنند. چهره او نیز پس از اولین خواب و افتادن در آتش جهنم سوخته و سیاه مینماید(احقاق الحق، ج11، ص532). داد و فریاد دارمی در خواب همه اطرافیانش را درمانده و مستأصل کرده بود(المناقب،ج4،ص58). بیخوابی و سیاهرویی او در تمام منابع فوق آمده است.
نقل شده روزی در جمعی صحبت او به میان آمد و شخصی منکر این امر شد. اندکی بعد آن شخص در آتش سوخت(احقاق الحق، ج11، ص532).مانند این عذاب برای حرمله بن کاهل اسدی(تذکره الخواص سبط ابن جوزی، ص281و 281) و نیز گاه بینام نقل شده است(ینابیع الموده، ص388).
ویرایش توسط ياسين : ۱۳۸۶/۱۱/۱۵ در ساعت ۱۵:۰۱
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۵, ۱۵:۰۱ #3
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- ابن ابی جویره/جویرویه/مزنی
سیدالشهدا ارواحنا فداه در روز عاشورا در اطراف سپاه خود چالهای حفر نموده و آتشی برپا کردند تا جنگ جناح سپاه ادامه یابد و از دیگر جهتها آسوده خاطر باشند.
ابن ابی جویریه مزنی که سوار بر اسب بود با دیدن این فعالیت حضرت کف زد و با حالتی تمسخر آمیز گفت:« ای حسین و ای یاران حسین، آتش بر شما بشارت باد که خود در دنیا به سوی آن شتافتید.»
سیدالشهدا ارواحنا فداه از یاران نامش را پرسیدند و پس از شنیدن نام او فرمودند:
خدایا او را در آتش دنیا بسوزان.
در پی این دعا ناگهان اسب او رم کرد و جویریه را در همان آتش انداخت. وی در آن آتش سوخت(امالی شیخ صدوق، ص221؛ روضه الواعظین،ص185).
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۵, ۱۵:۰۲ #4
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- 4- ابن حوشب
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۵, ۱۵:۰۴ #5
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- 5- ابن ضبعان
- 6- ابوالاشرس
- 7و8- ابو اسماء بسر بن ابی سمط/بشر بن سوط/حوط و عثمان بن خالد
روزی مختار عبدالله بن کامل را به سوی آن دو روانه کرد. عبدالله به مسجد بنی دهمان رسید. او مردمان را در مسجد گرد آورده و خطاب به آنها گفت:« گناه تمام بنی دهمان از ابتدا تا قیامت بر عهدهام باشد اگر شما این دو را نیابید و من گردن یک یک شما را نزنم.» آنان از او مهلت خواستند و همگی به جست و جو به دنبال ایشان راه افتادند.
بنی دهمان آن دو را در حالی در جبانه یافتند که قصد داشتند با هم به جزیره(بین النهرین) بروند. ایشان آنها را دستگیر کرده و به عبدالله بن کامل تحویل دادند.عبدالله از اینکه هر دو با هم دستگیر شدهاند خدای را سپاس گفت و پس از آن هر دو را گردن زد و به نزد مختار بازگشت.
مختار که گزارش ماجرا از عبدالله شنید او را بازگرداند و به او دستور داد که هر دو را بسوزاند و هرگز آنها را دفن نکند(تجارب الامم،ج2،ص151؛ مقتل الحسین علیه السلام لوط بن یحیی،ص373 و 374؛ بحارالانوار،ج45،ص374؛ حاشیه وقعه الطف، ص 247).
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۵, ۱۵:۰۴ #6
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- 9- اخنس بن زید
اخنس با تعجب از من پرسید:« تو را چه میشود؟»
گفتم:«مصیبتی را یاد کردی که از همه مصائب بزرگتر است.»
پرسید:«آیا تو در کربلا حاضر بودی؟»
گفتم:«الحمدلله نه!»
پرسید:«چرا خدا را شکر میکنی؟»
گفتم:«برای آنکه خون سید الشهدا علیه السلام دامنم را نگرفت؛ همانا جدشان رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:هرکس خون فرزندم حسین را بریزد در روز قیامت کفه اعمالش سبک خواهد بود.»
گفت:«آیا چنین فرمود؟»
گفتم:«آری. باز ایشان فرمودند: فرزندم حسین به ظلم و ستم کشته خواهد شد.آگاه باشید هرکه او را شهید کند در تابوتی از آتش گذاشته خواهد شد و به اندازه نیمی از عذاب تمام جهنمیان عذاب میشود. دستان و پاهایش بسته و چنان بویی متعفنی دارد که اهل جهنم از آن بو در عذابند. این عذاب از آن او و پیروان و همراهان و هرآن کسی است که به عمل ناشایست او راضی باشد. هر گاه پوست تنشان بپزد پوستى ديگرشان دهيم، تا عذاب خدا را بچشند(سوره نساء(4)،آیه 56) لحظهای عذاب ایشان کاهش نمییابد و از حمیم جهنم به آنان خورانده میشود. چه بیچارهاند با عذاب جهنم.»
گفت:«برادر این حرفها را بشنو و باور نکن.»
گفتم:«چطور میتوانم باور نکنم در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه دروغ گفتهام و نه به من دروغ گفته شده است.»
گفت:«از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمیکنند که قاتل فرزندم حسین عمرش کوتاه میشود؟ من الآن عمرم از نود سال گذشته است. مگر تو مرا نمی شناسی؟»
گفتم:نه.
گفت:«من اخنس بن زیدم.»
پرسیدم:«در کربلا چه میکردی؟»
گفت:«من یکی از آنهایم که عمر سعد آنان را مأمور کرد با نعل اسبانشان بدن(پاک و مطهر) حسین(علیه السلام) را پامال کنند و استخوانهایش را درهمشکنند.علاوه بر آن، علی بن الحسین (علیهما السلام ) آن زمان بیمار و بر زیراندازی بود. آن زیر انداز را چنان از زیر بدنش کشیدم که به رو بر زمین افتاد. گوشهای صفیه بنت الحسین(علیه السلام) را برای درآوردن گوشوارههایش زخمی کردم.»
سدی نقل میکند چشمانم خونبار شد و قلبم آتش گرفت. دنبال راهی بودم که بتوانم او را به هلاکت برسانم. ناگهان سوی چراغ کم و خاموش شد. برخاستم که آن را روشن کنم.اخنس در حالی که همچنان به سلامتی و اوضاعش غره بود به من گفت: بنشین و انگشتش را دراز کرد تا آن را روشن کند.به ناگاه انگشتش آتش گرفت. آن را در خاک فرو کرد ولی آتشش خاموش نشد.
فریاد زد:« برادر کمکم کن.»
بر خلاف تمایل قلبیام روی انگشتش آب ریختم. ولی همین که آب به آتش رسید آن را شعلهورتر ساخت. باز فریاد زد:«این چه آتشی است؟ چرا خاموش نمیشود؟»
گفتم:«خودت را به درون نهر بینداز.»
او هم خود را به درون آب انداخت. آب به هر قسمت از بدنش که میرسید آتش آن را دربرمیگرفت. با چشمان خود شاهد آن بودم که تمام بدنش بسان چوبی خشک در حال سوختن است. قسم به خدا این آتش تا آنجا ادامه یافت که بدنش ذغال شد و به روی آب آمد (بحارالانوار، ج45، ص321 و 322؛ مدینه المعاجز، ج4،ص 92- 95؛ فخری منتخب طریحی،ج1، ص175).
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۶, ۱۱:۲۸ #7
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- 10. اسحاق بن حوبه/حویه/حوی/حنوه/حیوه حضرمی
مختار که قسم خورده بود به سرعت انتقام خون سیدالشهدا ارواحنا فداه را بگیرد با سپاهیانش پیش از دیگران به سراغ این ده نفر رفته و آنها را دستگیر میکنند (مدینه المعاجز،ج4،ص90). مختار دستور میدهد آنان را که به شکستن دندههای سیدالشهدا ارواحنا فداه با سم اسبانشان افتخار میکردند به پشت خوابانده و با میخهای آهنین دست و پاهایشان را به زمین بچسبانند. سپس سپاهیان را گفت که به مانند خودشان آنقدر با اسبانشان بر ایشان بتازند که اعضای بدنشان از هم گسیخته گردد. پس از آن هم مختار دستور داد جنازههای آنان را سوزاندند(بحارالانوار، ج45، ص374؛ مدینه المعاجز، ج4، ص90؛ مثیر الاحزان،ص79).
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۶, ۱۱:۳۰ #8
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۶
- نوشته
- 197
- مورد تشکر
- 145 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
- 11. اسید بن مالک
- 12. اسدی(از قبیله بنی اسد)
به ما سر بزنید
بی قیمتم جز تو خریدار ندارمگیرم نخرندم به کسی کار ندارمگیرم نپسندد دو جهانم، تو پسندیمن در دو جهان غیر تو غمخوار ندارم
يــــــــــا علـــــــــــــــــــــــ ــــــی
-
۱۳۸۶/۱۱/۱۶, ۲۳:۴۳ #9
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
جناب یاسین!
بسیار متشکرم...عالیه و ناب
استفاده می کنیم.ادامه دهید.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری