جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: *******علوم پزشکی مدیون دین*******
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۲ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
*******علوم پزشکی مدیون دین*******
علم طب مدیون دین
دوستان سلام
خداوند می فرماید:
علم الإنسان ما لم يعلم سوره علق آيه 5
به انسان آنچه را نمىدانست ياد داد
همانطور که میدانید گسترده ترین علم بشری علم طب است، چندی پیش سایتها نوشته بودند که چشم پزشکی به تنهائی صدها رشته تخصصی دارد، سائر رشته های تخصصی این علم نیز کم و بیش چنینند.
آیا بشر با تکیه بر عقلش علم طب را یاد گرفت یا خداوند به او یاد داد؟
اگر بشر علم طب را با تجربه به دست آورده باشد، صحیح است بگوئیم خدا به او یاد داده است؟
آيا تجربه و آزمون و خطا میتواند منشأ علم گسترده طبابت باشد؟
آیا علم پزشکی فقط بوسیله تجریه به دست آمده است؟
در این تاپیک سعی بر پاسخ به سؤالات فوق داریم.
ویرایش توسط سيد حسين : ۱۳۸۸/۰۹/۰۱ در ساعت ۲۰:۳۲
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۳ #2
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
مقدمه
قوای ادارکی انسانها ناتوان از آن بوده است که مستقل از وحی و تعالیم وانبیاء به کشف و استنباط علوم و اختراع سازوکارهای زندگی نایل شود، دانشی که انسانها می توانند به طور مستقل بدان نائل شوند، عمدتا بیش از معلومات بدیهی حسی و عقلی نیست، و تجربه و تفکر شخصی بدون ابتنای بر معلومات قبلی نمی تواند منشأ کشف و اختراع شود.
اگر انبیاء هدایت معیشتی انسانها و تعلیم علوم و فنون را عهده دار نمی شدند، قطعا انسانها نمی توانستند به حیات خود ادامه بدهند و اساسا جوامع بشری شکل نمی گرفت.
سرگشتگی موجود در تاریخ نویسیهای جدید و حلقه های مفقود گمانه زنی های بی مبنا و نقش اساسی دادن به تصادف و اتفاق، در شکل گیری تمدن ها همگی ناشی از آن بوده است که خواسته اند انسان را خود مختار و مکتفی به ذات و بدون پشتوانه و هدایت إلهی قلمداد کنند، و با این پیش فرض نمی توان چگونگی دستیابی انسان به اموری چون زبان، خط، طبابت، کشاورزی، دامپروری، ابزارسازی و... را به درستی کشف و توصیف کرد.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۳ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
برای اتقان بحث بهتراست سراغ مناظره امام صادق علیه السلام برویم.
ایشان در جواب طبیب هندی غیر معتقد به خدا مطالبی را در زمینه علم طب در عصرى بيان كرده كه حتى دانشمندان آن زمان از شناخت آن عاجز بودهاند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: پزشكى از هند پيش من آمد و با من در عقيده خود منازعه مىكرد و در گمراهى خود مجادله مىنمود. روزى او هليلهاى را خورد مىكرد تا به دوايى كه به آن احتياج داشت مخلوط كند، اين سخن را كه همواره در آن با من منازعه مىكرد، بر زبان آورد و آن ادعاى او بود مبنى بر اينكه دنيا همواره بوده است و هميشه درختى روئيده و درختى افتاده است و كسى متولد شده و كسى مرده است، او گمان مىكرد كه اعتقاد به خداوند يك ادعايى است كه دليلى ندارد و براى او ثابت نشده است و اين مطلبى است كه آخرى از اولى و كوچك از بزرگ اخذ كردهاند و همانا اشيائى كه جدا و يا با هم و آشكار و يا پنهان هستند، تنها با حواس پنجگانه شناخته مىشوند. پس به من خبر بده كه با چه چيزى به شناخت پروردگارت كه او را با قدرت و ربوبيت مىشناسى، استدلال مىكنى؟
در حالى كه همه چيز با همان حواس پنجگانه شناخته مىشود.
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۴ #4
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
امام صادق افزودند: به من اطمينان بده كه اگر براى تو از همين هليله كه در دست توست و از همين طب كه فن تو و فن پدران و نياكان توست و از دواهايى كه مشابه آن است، دليل آوردم، تو حق را مىپذيرى و انصاف مىدهى؟
طبیب هندی گفت: به تو اطمينان مىدهم.
امام صادق فرمود: آيا مردم را زمانى گذشته است كه طب و منافع آن را مانند همين هليله و امثال آن نمىشناختند؟
طبیب هندی گفت: آرى.
امام صادق فرمود: پس از كجا به آن راه پيدا كردند؟
طبیب هندی گفت: با تجربه و مقايسه.
امام صادق فرمود: پس چگونه به اين فكر افتادند كه تجربه كنند و از كجا فهميدند كه اين كار به مصلحت بدنهاى آنهاست در حالى كه جز ضرر در آن نمىديدند؟
چگونه آن را شناختند و چيزى را فهميدند كه حواس ظاهرى به آن هدايت نمىكرد؟
طبیب هندی گفت: با تجربه.
ویرایش توسط سيد حسين : ۱۳۸۸/۰۹/۰۱ در ساعت ۲۰:۲۴
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۵ #5
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
امام صادق فرمود: به من خبر بده از بنيانگذار علم طب و تعريفكننده اين گياهان دارويى كه در شرق و غرب عالم پراكنده است مگر چنان نيست كه به ناچار مرد حكيمى از اين شهرها اين علم را وضع كرده است؟
طبیب هندی گفت: به ناچار چنين است و مرد حكيمی آن را وضع كرده و دانشمندان ديگر را بر آن گرد آورده و آنهادر آن نظر كردهاند و با عقول خود راجع به آن انديشيدهاند.
امام صادق فرمود: مثل اينكه انصاف را رعايت كردى و به اطمينانى كه داده بودى عمل نمودى. اكنون بگو كه اين حكيم چگونه اين مطلب را فهميد؟
فرض كنيم كه او دواهايى را كه در مملكت خود او بود شناخت مانند زعفران كه در بلاد فارس به عمل مىآيد آيا تمام گياهان زمين را جستجو كرد و درخت به درخت آنها را چشيد تا اينكه همه آن بر او معلوم شد؟
ویرایش توسط ابو محمد : ۱۳۸۸/۰۹/۰۱ در ساعت ۲۱:۰۳ دلیل: اصلاح فونت
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۶ #6
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
امام صادق اضافه كردند:
آيا عقل تو به تو اين اجازه را مىدهد كه بگويى حكيمانى همه بلاد فارس و گياهان آن را درخت به درخت بررسى كردند و با حواس خود آنها را شناختند و به آن درختى كه در آن يكى از تركيبات اين دواها وجود داشت دست يافتند با اينكه حواس آنها آن را درك نمىكرد؟
فرض كنيم كه آن حكيم پس از جستجوى بسيار و بررسى در همه بلاد فارس، اين درخت را شناخت، پس چگونه دانست كه آن درخت خاصيت دوايى پيدا نمىكند مگر اينكه به آن هليله از بلاد هند و مصطكى از روم و مشك از تبت و دارچين از چين و بيضه بيدستر از ترك و افيون از مصر و حبر از يمن و بورق از ارمنستان و غير اينها از تركيبات داروئى كه گياهانى گوناگونى هستند، مخلوط شود؟
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۶ #7
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
چون تأثير آن در صورتى است كه اينها يك جا جمع شوند و به تنهايى آن منفعت را ندارند.
او چگونه به محل روييدن اين گياهان داروئى كه اقسام گوناگونى دارند و در شهرهاى مختلف قرار دارند پى برد؟
اين در حالى است كه برخى از آنها به صورت ريشه و برخى به صورت برگ و برخى بصورت فشرده و برخى به صورت مايع و برخى به صورت صمغ و برخى به صورت روغن و برخى به صورت فشار دادن و برخى به صورت طبخ كردن است و برخى به صورتى است كه فشار داده مىشود ولى طبخ نمىشود و اين هر كدام با لغت خاصى است و بعضى از آنها جز با تركيب با بعضى ديگر حالت دوا پيدا نمىكند و برخى از آنها اعضاء بدن درندگان و حيوانات خشكى و درياست.
در همين حال، مردم اين شهرها با يك ديگر دشمنى و اختلاف دارند و با زبانهاى گوناگونى صحبت مىكنند و در حال جنگ هستند و همديگر را مىكشند و اسير مىكنند.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۷ #8
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
امام اضافه كردند:
آيا به نظر تو اين حكيم تمام اين شهرها را گشته و تمام زبانها را مىدانست و در همه جا گردش كرده و اين گياهان را در شرق و غرب با امنيت و سلامت بررسى نموده و هرگز بيمار نشده و نترسيده و همواره زنده بوده و مرگ به سراغ او نيامده و هميشه هدايت يافته و گمراه نشده و خسته نشده تا زمان و محل رشد آنها را دانسته با اينكه آنها صفات و رنگها و نامهاى گوناگونى دارند، سپس او هر كدام را به صفت خود شناخته و هر درختى را با رويش و برگ و ميوه و بو و طعم آن مشخص كرده است؟
آيا اين حكيم چارهاى جز اين داشته كه تمام درختان دنيا و سبزيها و ريشههاى آن را درخت به درخت و برگ به برگ و جزء به جزء بررسى كند؟
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۷ #9
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
فرض كنيم كه آن درختى را كه مىخواسته پيدا كرده، پس چگونه حواس ظاهرى او را راهنمايى كرده كه اين درخت صلاحيت داروئى دارد و درخت گوناگون است بعضى از آن شيرين و بعضى تلخ و بعضى ترش و بعضى شور است؟
اگر بگويى: كه آن حكيم در اين شهرها از اين و آن مىپرسد، او چگونه در باره چيزى كه آن را مشاهده نكرده و با حواس خود درنيافته مىپرسد و اساسا او چگونه از اين درخت مىپرسد در حالى كه او زبان آنها را نمىداند و به زبانهاى ديگر چيزهاى بسيارى است.
فرض كنيم كه او چنين كرد، او سودها و زيانها و چگونگى تسكين دادن و تحريك و سردى و گرمى و تلخى و تندى و نرمى و شدت آن را چگونه مىشناسد.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۹/۰۱, ۲۰:۲۸ #10
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 579
- مورد تشکر
- 2,171 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 61
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
اگر بگويى: از راه گمان مىشناسد، اين درست نيست چون اينها با طبايع و حواس درك نمىشوند.
و اگر بگويى: با تجربه و خوردن آنها مىشناسد، او بايد در اولين دفعهاى كه اين دواها را مىخورد، مىمرد چون به آنها جهالت داشت و سود و زيان آنها را نمىدانست و بيشتر آنها سمّ قاتل است.
و اگر بگويى:كه او در تمام شهرها گشته و در ميان هر ملتى زندگى كرده و زبان آنها را ياد گرفته و دواهاى آنها را با كشتن اولى و دومى تجربه كرده، در چنين حالتى او بايد جماعت بسيارى را بكشد تا يك دارو را بشناسد و مردم اين شهرها كه كسانى از آنها را كشته است خود را فداى او نمىكنند و نمىگذارند كه در ميان آنها زندگى كند.
-
تشکرها 4
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری