-
۱۳۸۶/۱۱/۲۷, ۰۸:۳۶ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۶
- نوشته
- 131
- مورد تشکر
- 342 پست
- حضور
- 4 ساعت 36 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
كدام مداحي مورد تاييد است؟
دو سال قبل، محمود كريمي با نوحه نوستالژيكاش ـ كه از خاطرات كودكي ميگفت و زبان حال همه آنهايي بود كه روزي با چادر مادرشان، تكيه علم كرده بودند و ياد محرم كرده بودند و بالاي سر تكيه كودكانهشان زده بودند «عباس، علمدار حسين» ـ توانست از باقي مداحان پيشي بگيرد.
سال گذشته هم مجيد بنيفاطمه نوحه «عمو عباس» را خواند كه «آ»يش را ميكشيد و تحرير ميداد و زبان حال كودكان امام حسين(ع) با عموي نامآورشان بود. اين نوحه هم به چنان محبوبيتي رسيد كه بلافاصله خوانندگان زيرزميني هم آن را اجرا كردند و حتي زنگ موبايلش هم به بازار آمد. در چنين فضايي بود كه هم خود مداحان و هم عزاداران به انتظار نوحه برتر و به يادماندنيتر امسال نشسته بودند و حدس اينكه چه كسي پديده خواهد شد، از چند هفته قبل به سرگرمي جوانهاي اهل اين مجالس تبديل شده بود اما اتفاقي كه در عمل افتاد، خارج از حدس همه بود؛ «نوحه سال» امسال را هيچكدام از مداحان ايراني و وطني نخواندند.
اماآيا اين ها مداحي اسلامي و قرآني هستند يانه؟!
-
۱۳۸۶/۱۱/۲۷, ۰۸:۳۸ #2
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۶
- نوشته
- 131
- مورد تشکر
- 342 پست
- حضور
- 4 ساعت 36 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
كدام مداحي مورد تاييد است؟
اما يادتان باشد محرم امسال كه گذشت مداحان خوب سركار آمدند و خيلي زود جاي خود را دربازار حتي توي موبايل هاي جوون ها گرفتند كلمات خود امام حسين عليه السلام
شب 22 ديماه/ كربلا؛ هيچكدام از زائراني كه در حسينيه حائري ـ جايي بسيار نزديك به حرم امام حسين(ع)- جمع شده و به عزاداري پرداختهاند، نميدانند دوربيني كه گوشه حسينيه است، متعلق به صداوسيماي ايران است و بعدا تصوير هيچكدامشان را- كه به سر و تن برهنه ميكوبند- نميتواند پخش بكند. دوربين شبكه3 روي مداح مجلس زوم كرده بود كه در لابهلاي نوحه عربياش، بيتهايي هم به زبان فارسي ميخواند و در بين بخشهاي روضه به سينهزنها «علي رأسي، علي رأسي» (به سر بزنيد) ميگفت.
اين نوحه عربي- فارسي بلافاصله به ساختمان جامجم تهران رسيد و فقط با فاصله 2 شب از اصل ماجرا ـ ساعت 10 شب 24ديماه ـ از شبكه 3 پخش شد. معجزه بلافاصله اتفاق افتاد؛ از همان شب، همه ـ چه بينندگان و چه مسئولان تأمين برنامه شبكههاي ديگر ـ سراغ همين نوحه فارسي ـ عربي را ميگرفتند.
اما اين نوحه، در واقع نوحه (به معناي مرسوم بين ما) هم نبود. مداحي كه از 2 روز بعد اسمش زيرنويس شد؛ «الحاج نزار القطري»، در واقع رجزي را از زبان امام حسين(ع) ميخواند. اين رجز و شعر از خطبه امام حسين(ع) در روز عاشورا خطاب به لشكر كوفيان گرفته شده بود و مضموني حماسي داشت.
مضمون حماسي نوحه ـ اجراي پانتوميك نزار القطري ـ به لحن فارسي نابلدش ـ كه هميشه براي ما شيرين است ـ در كنار پخش گسترده تلويزيوني همين يك نوحه ـ آن هم در ماه محرمي كه سرماي بيسابقه مشتريان عزاداريهاي تلويزيوني را بيشتر از هرسال كرده بود ـ باعث گل كردن آن شد. بلافاصله نسخههاي ضبط شده نوحه به سايتها و وبلاگهاي فارسي راهپيدا كرد و در پاساژ مهستان هم سيديهاي حاوي همين يك قطعه نوحه تا 5 هزار تومان خريد و فروش ميشد؛ نوحهاي از مداحي كه تا به حال نميشناختيم.
نزار القطري البته در خارج از ايران چندان ناشناخته نيست؛ او در عراق، كويت و قطرچهرهاي بسيار معروف و محبوب است.
حال خودتان مقايسه كنيد كدام مداحي جذاب است؟!
-
۱۳۸۶/۱۱/۲۷, ۰۸:۴۱ #3
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۶
- نوشته
- 131
- مورد تشکر
- 342 پست
- حضور
- 4 ساعت 36 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
كدام مداحي مودر تاييد است؟
«نزار فضل الله رواني» 34 سال پيش در قطر به دنيا آمد. خانواده او هنوز هم در قطر و در محله شيعهنشين زندگي ميكنند. نزار بعد از پايان تحصيلات اوليه، براي آموختن علوم ديني به نجف آمد و در درس آيتالله سيستاني هم شركت كرد. او 5 سال هم در انگليس برنامهريزي تلويزيوني خواند. از 6 سال پيش در كويت اجراي برنامه كودك را به عهده گرفت. نزار ـ كه خودش 2 فرزند، كوثر (4 ساله) و حسين (3 ساله) دارد ـ از آن تاريخ به بعد يك عموي تلويزيوني شد و چهره محبوب بچههاي عرب.
اما معروفيت نزار وقتي به اوج رسيد كه 3 سال پيش يك پسربچه 7 ساله به اسم «سجاد» را ـ كه از نوعي سرطان رنج ميبرد و در سفري به مدينه در كنار قبر حضرت امالبنين(س)، به طرز معجزهآسا شفا گرفته بود ـ به برنامهاش آورد و با مدارك پزشكي قبلي و فعلي سجاد، ماجراي شفاي او را به بينندگان نشان داد. اين ماجرا باعث 2 اتفاق شد؛ اول اينكه نزار برنامهاش در تلويزيون دولتي كويت را از دست داد و دوم هم اينكه نزار خودش هم مثل بينندگان متحول شد؛ قصيدهاي در مدح حضرت امالبنين سرود و شروع به مداحي براي ائمه(ع) كرد. نزار به دعوت شيعيان كربلا، به اين شهر آمد و از همين جا زبان فارسي را ياد گرفت. اگر توي اينترنت بگرديد، نوحههاي بسياري از نزار پيدا ميكنيد كه عربي- فارسي يا عربي- انگليسي هستند. امروز نزار ساكن كربلاست. او در كنار مداحي، همچنان علاقه اصلياش- يعني برنامهسازي كودك- را هم دنبال ميكند. سال گذشته او يك سريال 14قسمتي به اسم «قطار سريع» ساخت كه با 2 عروسك به اسمهاي فرح و مرح، به شهرهاي مذهبي شيعيان ميرفتند و براي همين سريال به ايران و مشهد هم آمد. اين سريال- كه از تلويزيون عراق و شبكه المنار لبنان پخش شد- آنقدر طرفدار داشت كه نزار را به فكر ادامه ساخت برنامه با اين دو شخصيت عروسكي هم بيندازد. قرار است او سريال جديدي با عنوان «خاطرات روزانه (يوميات) فرح و مرح» هم بسازد كه احتمالا پخش آن طبق برنامه از 13 رجب آينده شروع خواهد شد. قرار است خود نزار در اين سريال، پدر فرح و مرح باشد. نزار القطري - مداح محبوب محرم امسال ايرانيها- يك سايت كودكانه با آدرس www.shiakids.net هم دارد.
منبع: همشهری جوان
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۶/۱۱/۲۷, ۲۰:۲۲ #4
با سلام
آقای پیتر با تشکر از مطلب بجا و گزارش جالبتون
متاسفانه واقعیتی که در جریان مداحی های اهل بیت عصمت و طهارت (ع) داره اتفاق می افته اینه که مداحی ها به سمت ریتم ها و هارمونی های خاصی میره و مهم اینه که اشعار و مراثی باید به نحوی سروده و اجرا شوند که اون ریتم خاص رو نتیجه بده , بعضی مواقع آدم واقعا متاسف میشه از اینکه یه مداحی میشنوه که در شعر یا مرثیه اون شان اهل بیت اونقدر پایین اومده که مثلا امام حسین (ع) توکربلا فقط حواسشون به قد و بالای پسرشون علی اکبر (ع) بوده و دائما از این طرف به اون طرف سراسیمه میرفتن و غصه می خوردن و هراسون بودن چرا ؟چون به آسونی حضرت علی اکبر رو بزرگ نکردن ...
واقعا جای تاسف داره ...
این مطالب سخیف کجا و حقیقتی که در کربلا جریان داشت کجا !!!حضرت علی اکبر (ع) به حسب نقل های معتبر تنها کسی بودند که به راحتی اذن میدان گرفتند ... امام حسین (ع) همه هستی خودشون رو نیاورده بودن تا برای از دست دادنشون هراسون باشن ...
همه چیز رو برای پیشکش کردن به درگاه معشوق اورده بودن ...
اینها واقعیاتیه که باید از طریق مداحی ها و با هنرمندانه ترین وجه در وجود جوانان ما تزریق بشه و ذائقه جانشون رو هر ساله با ناب ترین و حقیقی ترین توصیفات عاشورا سیراب کرد ...
جوانها باید بعد از یک جلسه مداحی در مورد اشعار و مراثی فکر کنن ( همونطور که این کار رو هم می کنن) پس نباید اونقدر براشون مرثیه های بی مایه خوند که جریان عاشورا براشون غرق سوال و چرا های قابل انکار بشه و عاشورا رو بی محتوا معرفی کنه .
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۶/۱۱/۲۹, ۲۲:۲۳ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
مجالس مداحی عصر حاضر متاسفانه به دو دسته عمده تقسیم می شوند:
مجالس دارای شور
مجالس دارای شعور
قاعدتا در عصر حاضر و با توجه به انرژی فوق العاده جوانان مجالس دارای شور بیشتر از جمعیت بیشتری بر خوردار است.
هنر آن است که در این مجالس شعور هم وارد شود و این وظیفه مداح است...مداح نقش ناخدای مجلس را بازی می کند...مداح باید به شدت از جو و جوزدگی دوری کند...اخلاص و اخلاص و اخلاص!
مداحی این مداح قطعا مناسب تر و بهتر است.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۱۲/۰۳, ۰۰:۴۸ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۶
- نوشته
- 2,483
- مورد تشکر
- 6,391 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 22
- آپلود
- 0
- گالری
-
51
بنيانهاي نظري و تاريخي مداحي
تغييرات فرمي و محتوايي در مداحيهاي چند سال اخير، اعتراض بسياري از بزرگان و عالمان دين را نيز سبب شده است. نوشته زير تحليلي است نظري و تاريخي درباره دلايل اين تغييرات.
پيش از ورود به بحث بايد توضيح بدهم كه ما وقتي درباره موضوعي صحبت آغاز ميكنيم، آن موضوع را بديهي فرض ميكنيم. انگار كه كاملا روشن است و به سطح خودآگاه ما هدايت شده، در حالي كه هر مفهومي هر چقدر شايع و عام باشد، هر چند وقت يكبار محتاج باز آفريني آگاهانه است.
در بسياري از مكتبهاي نقد بحث را از ابتداييترين مباحثي كه به سطوح پايين آن كار راجع است و خيلي بديهي شمرده ميشود و همه فكر ميكنند آن را ميدانند آغاز ميكنند.
سعي ميكنند با زير سوال بردن تمام تعاريف عادت شده مسيري را طي بكنند كه به تعاريف تازهتر و آگاهانهتري برسند. ما در سلسله بحثهايي كه درباره مداحي داشتيم، آن را به عنوان واقعيتي آشكار، جا افتاده، پذيرفته و كاملا بديهي فرض كرديم. همين طور هم هست، ولي برنامهاي كه ويژه شناخت تحليلي يك موضوع است، نبايد همه چيز را بديهي و آشكار فرض كند.
تعريف تازه
اينجا ميخواهيم به يك تعريف تازه برسيم. شك نيست كه اين تعريف تازه نه حرف اول است و نه حرف آخر، زيرا بيش از هر چيز نظر شخصي خود بنده است كه راجع به اين موضوع بحث ميكنم. شك نيست كه هر انسان دوستدار اين موضوع كه ميتواند جدي به آن بينديشد، ميتواند به تعاريفي برسد كه جمع اين تعاريف و تضارب اين آراء ميتوانند از لحاظ تئوريك ما را به يك بنيان تازهاي از تعريف اين قضيه هدايت بكند.
مداحي را من از ديدگاه خودم به اين ترتيب تعريف ميكنم. بازآفريني يك موقعيت از طريق چند فاكتور:
1- بيان آهنگين؛ يعني بياني كه با الحان موسيقي آميخته است،
2- استفاده از كلام و
3- استفاده از فنون دراماتيكسازي.
درباره هر كدام از اينها بايد خدمتتان عرض كنم كه همين تعريفي كه من دادهام را ميشود طبيعي و بديهي فرض كرد و درباره اجزاء اين تعريف ميتوان حرف زد. بازآفريني درباره مفهومي است كه يك بار در واقعيت جاري زندگي اجرا شده است به صورت يك واقعيت تاريخي در زمان كرولوژيك ثبت شده و مثل يك صحنه تئاتر و يا بازگوئي يك خاطره به قصد انگيزش عاطفي بازآفريني ميشود.
يك مثال ساده خدمتتان عرض كنم؛ واقعه عاشورا در سال 61 هجري اتفاق افتاده و به عنوان يك واقعيت تاريخي در ظرف زمان و مكان خودش ثبت شده است. اما ما جلسات بيشمار تعزيه و نمايش هاي مذهبي داريم. بايد توجه كرد كه بيش از هر هنري هنر نمايش به مذهب وابسته است. شعر و موسيقي در ردههاي بعدي هستند. اين واقعه كه در ظرف زمان و مكان خودش يك بار براي هميشه اتفاق افتاده را ما به خاطر يك انگيزش، يك نياز و يا هر چيزي كه به خواست دروني ما بر ميگردد بازآفريني ميكنيم.
بازآفريني در فرهنگ شيعه مربوط به مساله بسيار مهمي ميشود كه به آن تجديد عهد ميگويند، تجديد ميثاق با تمام بنيانهاي سازنده هستي شناختي كه ما را به چشمههاي معرفت متصل ميكند. از طريق بازآفريني سرچشمههاي هستي كه هسته اصلي و سرچشمههاي فطري خودمان و اساسا به خاطر هدفي كه به خاطرش به اين بازآفريني متوسل ميشويم. پس هنر مداحي براي بازآفريني يك موقعيت و يا موقعيتي است براي يك بازآفريني از طريق سه فاكتور بيان موسيقي، بيان با استفاده از شعر و بعضي از فنون دراماتيك سازي. جوهر مداحي موسيقي است. اما چرا موسيقي؟ موسيقي تنها فاكتوريست كه مداحي را از يك سري ژانرهاي مشابه متمايز ميكند، از وعظ، خطابه، گفتارهاي جمعي و مونولوگ.
موسيقي و مداحي
در اينجا برخلاف آنچه كه ميگويند كه موسيقي جز زينت مدح نيست، بايد گفت كه تمام نيروهاي عاطفي خود را از طريق استفاده از الحان موسيقي بروز ميدهيم، ما اگر موسيقي را به هر عنواني از مداحي حذف بكنيم، ديگر چيزي به نام مداحي و جود نخواهد داشت.پس موسيقي چيزي تزئيني نيست، يك لزوم پايهاي است براي شعر و استفاده از كلام.
وقتي ميخواهيد يك موقعيت را بازآفريني بكنيد و يا ميخواهيد از بازآفريني يك خاطره استفاده نماييد، محملي بايد داشته باشيد تا پيام و حرف را انتقال بدهيد. در شرق هنر اصلي شعر است. يعني بيشترين تيراژ و وجود هنرمند با شعر است. همه در ايران اغلب شعر ميگويند يا ميخوانند. البته در نسل زير 26 و 25 سال حافظه شعري به قوت نسل قبل نيست، منتهي اينها برخوردشان با شعر از طريق راههاي ديگري است.
يعني از كانال ترانه و تصنيف كه در جايگاه خودش بسيار مهم است
در نزد اينان كلام ترانهاي كه به آن ليريك ميگويند، دارد جايگزين شعر ميشود. آن قسمتي از مداحي ما كه به موسيقي پاپ نزديك ميشود، به دليل آن است كه برخورد با شعر بعد از هشتصد، نهصد سال اكنون دوران تحولي را طي ميكند.
سوم استفاده از فنون دراماتيك سازي است. در اينجا به صرف تسلط به شعر و تسلط به موسيقي بازآفريني موقعيت انجام نميگيرد. بلكه تمهيدات ديگري را ميخواهد كه فرد مستعد و فرد قادر تكانههاي لازم را به مخاطبش بدهد و اينها را به صرف بازآفريني آن موقعيت در تك تك مخاطبانش سوق بدهد.
تا اينجا اين تعريف شخصي من از موسيقي بوده است به واسطه كار روي تاريخ موسيقي به اين نتيجه رسيدهام كه مداحي ريشه در دوره آل بويه و جنبشهاي شيعيان ايران دارد. در آن زمان كه اين جنبشها حساسترين مراحل خود را طي ميكردهاند، براي اعلام موجوديت در برابر سلطه خلفاي بنيعباس و اينكه برداشت ايراني از اسلام را به هر ترتيبي كه هست، مطرح كنند، اين كار (نه به عنوان شغل) يعني مداحي از آن زمان شروع ميشود.
خيلي بعيد است كه مداحي به شيوهاي كه اكنون مطرح است (نه به عنوان شغل) در آن زمان مطرح بوده باشد. به عنوان شغل، حرفه و منبع درآمد نبوده است. يك سويه معنوي داشته و كاملا به خاطر ايمان و اهداف ديني صورت ميگرفته؛ كما اينكه اين سنت تا اواخر دوره قاجار و تا اوايل دوره پهلوي نيز ادامه داشته، به خصوص تا دهه 20 و 30 كه دوران معاصر است و اسناد ضبطي از آن وجود دارد و شاهدان گواهي ميكنند كه اكثر اوقات روضهخواني، تعزيه و مداحي و هر چه كه در اين ژانر جا ميشود، به هيچ عنوان داراي سويههاي دنيوي و اهداف مادي نبوده است.
اين موضوع تقريبا متعلق به 50 سال اخير است. يعني از دهه 30 آغاز مي شود. يعني از زماني كه مختصات زندگي جمعي و فردي ملت ايران متفاوت و مناسبات ديگري بر زندگي شهرنشيني حاكم ميشود كه سنتها را بر هم ميريزد. اينكه عرض كردم مداحي كاري معنوي بوده، دليل آن نيست كه بعد مادي آن را زير سوال ببريم. اگر در حال حاضر به عنوان شغلي كه برايش مبالغ بالايي ميگيرند (شنيدهام دو ميليون تومان به بالا و...) كه ارقام حيرتآوري براي اين كار است، حتما يك نياز اجتماعي در كار بوده كه اين قضيه به اين شكل مطرح است و ما اصلا قصد نقد آن را نداريم. قصد ما شناخت بنيانهاي نظري و تاريخي است.
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۱۲/۰۳, ۰۰:۵۳ #7
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۶
- نوشته
- 2,483
- مورد تشکر
- 6,391 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 22
- آپلود
- 0
- گالری
-
51
بنيانهاي نظري و تاريخي مداحي
شرايط مداحان درگذشته
ما در حال حاضر مداحي را به عنوان يك كار معنوي مدنظر ميآوريم و قصد آن داريم كه اين جهتگيري معنوي غير از اينكه يك پارامتر آن دستمزد است چيزهاي ديگري كه در آن دخيل است چيست؟
آنچه من جمع كردهام به شرح زير است: بعضي از اين پارامترها كاملا علمي و مشخص است و بعضي سابژكتيو و دروني است. يعني اينكه درك آن منوط به استدلال نيست، بلكه منوط به اين است كه فرد آن را حس كند. مثلا آن ايمان قوي در مداح هست يا نه؟ البته ايمان آنقدر نسبي و متكثر است كه نميشود به آن استناد كرد، زيرا هر كس تعبير و تفسير شخصي خودش را دارد.
تشخيص اين امر به عهده خود فرد است. اما به هر صورت يكي از پارامترهاي اصلي در تاريخ تا همين چند دهه قبل، داشتن ايمان قوي و فوقالعاده بوده است. يعني هر كسي كه به شعر يا موسيقي و يا حتي فنون صحنهاي ميپرداخت، نميتوانست مداح بشود. اين اولين شرط بوده است.
دوم اطلاع كافي از تاريخ اسلام است. مداحان گذشته بخصوص آنهايي را كه خودم ديدهام و تا اواخر دهه شصت زنده بودند و مداحان مطرح 1310 شمسي تا 1330 الي 1340 بودند، اغلب با عالمان و فقهاي هم عصر خودشان مراوده داشتهاند. اين عواميگري كه اكنون ديده ميشود، در آنها مشاهده نميشد. بسياري از آنها قصاب و بقال و نانوا بودند و عدهاي از آنها در ميدان بار مشغول به كار بودند. با اينكه سوادشان سواد مكتوب نبوده، اما حافظههايي خيلي خوبي داشتند.
نسل قبل بيشتر از ما با شعر معاشرت داشت تا ما. و خيلي از اينها سي يا چهل هزار بيت شعر مناسب از حفظ داشتند و مسابقه ميگذاشتند به صورتي كه چند روز با هم باشند و همه اتفاقاتي كه برايشان پيش ميآيد را از خوردن و پوشيدن و گشتن و دعوا و... دائما به شعر بگويند و كسي شعر كم نميآورد، در حالي كه اكنون بهترين خواننده مجلسي يا مداحان يا مداحانمان به زحمت ذخيره شعريشان به 100 بيت ميرسد.
اين اطلاع از تاريخ اسلام مساله بسيار حساسي بوده است و هر كدام از اين مداحان مريد يك فقيه بودهاند و از او استفتاء ميطلبيدند و راه و چاره و دستور اخذ ميكردند و اطلاع صريحي از وقايع صدر اسلام را از مرجع وقت ميپرسيدند، در حالي كه اگر شما به 30 جلسه مداحي گوش كنيد 30 نوع روايت مختلف از يك روز خاص را ميگويند. قصهپردازي ناشيانه و خام و كاملا شخصي و بيپايه از تاريخ اسلام انجام ميگيرد. اگر قصد در اين كار هنرنمايي صرف بود شايد اين كار امري مورد تاييد و هنرمندانه باشد، اما در مداحي قصد بازآفريني يك موقعيت است كه شان و موقعيتش در اين است كه كوچكترين تغيير در آن داده نشود.
اينكه ما به معصومين چيزي را نسبت بدهيم كه روغن داغ آن را زياد كرده باشيم، كه فقط اشكي گرفته باشيم، در هيچ كجاي مداحي از گذشته وجود نداشته است و چيزي متعلق به 50 سال اخير است. داشتن صداي خوش كه كاملا واضح است، چون هيچكس به مداحي آدم انكرالاصوات گوش نميدهد.
گرچه اكنون اين موضوع هم زير سوال رفته است، چون ما در كل ادراكمان از صوت با آنچه تا 30 سال قبل بود، متفاوت است. يعني صداي فرد بدون هيچ وسيله صداساز مثل ميكروفون، بلندگو، آمپلي فاير و ... در حاليكه در حال حاضر ما اصلا صداي واقعي ساز و آواز را نشنيدهايم. يك بخشي از حس و حال و خصوصيات ايماني فرد از طريق خصوصيات ظريف صدا منتقل ميشود و اين از لحاظ علمي ثابت شده است. درواقع بخشي از سوبژكتيويته فرد از طريق شنود مستقيم و بيواسطه است و اين بدان معني است كه ميبايست تعداد واسطهها را كم كرد. ولي آنقدر واسطههاي تكنولوژي زياد است كه اساساً فرد مخاطب گوش و هوشاش و قلبش در همهمه يك سري اصوات هيجانزاي بيمار گم ميشود كه متاسفانه اين بلندگوهاي مونتاربو بيشترين سهم را در اين قضيه دارند.
صوت مصنوعي يا پژواك و اكو
به عنوان مثال تكنيكي در ضبط موسيقي امروز ايران هست و چند كشور ديگر، كه هنوز درگيري اين تفسيرات هستند و آن هم تكنيك اكو با پژواك است. يعني به اين ترتيب كه يك صوت به صورت مصنوعي و متواتر شنيده ميشود. اين در مورد يك صدا به عنوان يك بافت و يا در مقام استفاده درست و سنجيده از يك صداي پژواك شده در يك موقعيت خاص مناسب است. متاسفانه با بازگذاشتن دكمه اكو به اصطلاح روان شناسي استفاده هيستريكال ميكنيم. يعني تحريك سيستم اعصاب فرد از طريق تكانههاي بعضا مسموم و غيرطبيعي.
در اين روش به جاي اينكه تحريك را با فعال كردن ادراك فرد انجام بدهيم به سادهترين روش استفاده ميكنيم. مثل اينكه بخواهيد فردي را بخندانيد كه هم ميتوانيد لطيفه معنيدار و عميق بگوييد كه او را به فكر بياندازد و موجب خندهاي با انديشه بشود و يا اينكه او را غلغلك بدهيد! يعني از طريق تحريك اعصاب پوست.
اگر مداحي را موقعيتي بدانيم براي بازآفريني يك واقعيت مقدس، مجاز نيستيم كه از هر نوع تكنيك خام يا هر نوع تكانه هيستريكال براي ايجاد موقعيت فرضي استفاده كنيم. يعني ما در عين ايمان، در عين اعتقاد كه خيلي از مداحان ما هم اينطور هستند، منتهي سنتهاي غلطي كه با نادرستي جاافتاده است ظرفيت هاي ايماني و اعتقادي افراد را مخدوش كرده و تحتالشعاع قرار داده است و بدينصورت در دههاي آينده چيزي به عنوان مداحي معنوي نخواهيم داشت، مگر در نقاط دوردست و يا افراد محدودي كه آگاهانه خود را از اين جريان مسموم رسانهاي دور نگاه داشتهاند.
قصد ما نقد و بررسي نيست، بلكه پيدا كردن تعاريف پايههاي علمي مداحي است. در موسيقي پاپ تجربي هر چقدر بيان موسيقي به صورت يك بيان عصبي هيجاني پيش ميرود، استفاده از اين صداها و استفاده از اين تكنيكها بهويژه صداهاي ديستورت بيشتري ميشود. هرچه كه شما ژانر موسيقي را تغيير بدهيد، بهويژه اين نوع موسيقي كه معمولا بين جوانان با دراگ و اكس و از اين جور چيزها مصرف ميشود، دور شويم و به موسيقي كه بنيانهاي فكري و فلسفي محكمتري دارد، برسيم به موسيقي افراد معاصر مثل آقاي پرايسنر يا قرنهاي قبل مثل باخ، بيان موسيقيايي بسيار سادهتر و عميقتر بيشتر است.
در تكنيك ضبط هم صدابردار آگاهانه از هر نوع اكو و صداهايي كه ماهيت هسيتريك دارد، پرهيز ميكند. خيلي وقتها اجراي زنده بر ضبط برتري داده ميشود، يعني موسيقي مذهبي باخ، موسيقي كرال و موسيقي كه اساسا بيانكننده عرفان مسيحيت است را معمولا بدون هيچگونه صداسازي مصنوعي اجرا ميكنند و رابطه قلبي با مخاطبانش برقرار ميكند. در حاليكه ما اينجا نميتوانيم به هيچ مداحي بگوييم كه يا اصلا از ميكروفون استفاده نكند يا اگر از ميكروفون استفاده ميكند، استفاده ساده سنجيدهاي از آن بكند.
در حال حاضر اگر ما شعر را در نظر بگيريم و شعر را از آن حذف بكنيم، جلسات مداحي ما متاسفانه با موسيقي جلف دهه 80 به بعد غرب فرقي ندارد.
انگار بعضي از دوستان مداح ما موسيقي مناسبي كه در شان يك انسان مومن باشد را گوش نميدهند و تاثيراتي كه از آن و نوع موسيقي در ذهن او مانده است ،در مداحيهاي اين روزها كمتر شنيده ميشود. گاه شاهديم كه صداي فلان مداح را كه گوش ميدهيم، درك ميكنيم كه ترانه فلان خواننده ترك و يا ترانه فلان خواننده لسآنجلسي را ميخواند. چون قبلا آن موسيقي شنيده شده است، وقتي اين ملودي را بر شعر مذهبي ميگذارند تنها تداعي معاني غيرديني در ذهن مخاطب ميكند. با اين كار هم شعر و هم نيت مداح ضايع ميشود.
استفاده از لحن هاي نامناسب اجرايي
استفاده از لحنهاي نامناسب اجرايي لحنهايي كه در شان ماهيت قدسي مداحي نيست از جمله نقطه آسيبهاي جدي مداحي اين دوره است. تنها عاملي كه خيلي محكم است و نميتوان آن را تغير داد شعر است. مگر اينكه با يك عامل سيال مانند موسيقي و يا لحن ماهيت شعر را هم عوض بكنند. البته عوامزدگيها باعث تاثير در شعر هم شده است. اگر از شعرهاي تازهاي كه براي اهل بيت ميگويند نام اهل بيت را برداريد، ميبينيد كه به راحتي توانسته براي پسر همسايه يا دختر همسايه سروده شده باشد. يعني آن حرمت و شاني كه لازمه برخورد فاصلهدار ما با مفاهيم مقدس است در آن رعايت نميشود.
در هيچ جاي جهان از طريق عوام زده كردن مفاهيم قدسي، دين را اشاعه نميدهند، بلكه سعي ميكنند مردم را تا آن سطح بالا بياورند كه آن مفاهيم برايشان قابل درك باشد و اين تعليم از طريق برنامههاي كاملا حساب شده از سوي مراكز فرهنگي و رسانههاست.
متاسفانه در مداحي ايران جريانهاي كاملا عام است كه سمت و سو و سليقه مسوولان را شكل ميدهد. برداشت از شعر و اينكه به چه لحني آن را ميخواند مهم است.
گاه متوجه شدهام كه مداح خود اشراف بر لحني كه ميخواند ندارد و اگر كس ديگري آنطور لفظي را بهكار ببرد خودش معترض ميشود. با قرار دادن يك كشيدگي كوچك در اسم حسين (ع) ميتوان آن را از يك ساحت مقدس به يك لفظ بيادبانه نزول داد و اين را نميشود كنترل كرد مگر خود شخص كه چقدر حرمت ميدهد و آموزش ميبيند و نياز به يك مديريت كارآمد و قوي دارد كه اين جريان قدسيتزدايي را كنترل بكنند. تمام آنچه كه تا حال عنوان شد در بستري از مناسبات مالي و اقتصادي جاي ميگيرد و شعرش چه در وجه مثبت و چه در وجه منفي شكل ميگيرد.
خطرات مداحي امروز
خطرات مداحي امروز را در يك كلام خلاصه ميكنم، قدسيتزدايي از هدف دروني مداحي در مسير برخورد نامناسب با عاملهايي كه مداحي را ميسازند: موقعيت، مخاطب، تكنيك، شعر، موسيقي، استفاده از تمهيدات ابتدايي براي خلق موقعيت دراماتيك و تحريف تاريخ واقعي دين اسلام در ذهن مخاطبين است. هيچ بشري مجاز نيست كه در تاريخ سنت و دين دخل و تصرفي بكند.
ما مجاز نيستيم كه افعال معصومين را بر اساس خلاقيت دلهاي خودمان تغيير بدهيم. در انتها چند سوال مطرح ميكنيم كه اگر دغدغه پاسخگويي به آن وجود داشت بعدا به آن پاسخ داده ميشود. – آيا مداحي هنري هست كه بتوان آن را كنترل كرد؟
آيا كيفيت استاندارد سازي و بهينهسازي با توجه به پارامترهاي متعالي فرهنگي ديني و ايراني ما برايش وجود دارد؟
آيا ميشود دو نوع مداح داشت؟ يك مداح خودجوش و يك مداح تربيت شده؟
آيا ميتوان به تدريج نوع عالي مداحي را با همين پارامترها از طريق تبليغ رسانهها جا بيندازيم؟
نتيجهاي كه از بحث ميگيريم اين است كه مداحي را نميشود به حال خود رها كرد چون ما از يك سنت هزار و چند ساله آن را داشتهايم و در اواخر دوره رضاشاه يكباره پاره پاره و گسسته شده است. بهصورت يك شك در عرض 50 سال ما زلزلههاي فرهنگي را در اين عرصه تجربه كردهايم كه در مداحي اثر گذاشتهاند. در گذشته يك خواننده و يك مداح كاملا با هم فرق داشتند و هرگز كسي تصور نميكردكه اين دو مقوله به هم نزديك و حتي شبيه شوند.
* متن فوق مكتوب شده سخنراني آقاي سيد عليرضا ميرعلينقي است كه دو سال قبل در همايش «موسيقي، مداحي، موقعيت» كه از سوي ستاد عالي كانونهاي فرهنگي و هنري مساجد كشور، برگزار شده بود، ايراد شد. اين متن با اندكي تغيير در اختيار همشهري آنلاين قرار گرفته است
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۱۲/۰۳, ۱۲:۵۰ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
به نظر من مناسب ترین مداحی مداحیه که ما رو به خدانزدیک کنه...نه این که جال ما رو تغییر بده و از خود بی خودمون کنه!
من دیدم مجالسی رو که طرف نه از روز عشق بلکه از روی جو مجلس و سبک با سر رفته تو ستون!
این هیچ ارزشی نداره...اصلا بعضی مواقع پیش خودم می گم که بعضی از این مجالس با سبک برگزاری خاصشون چه تفاوتی مثلا با مجلس فلان خواننده داره؟!
اونجا همیه عده اسم عشقشون رو می یارن،اینجا هم یه عده واسه عشقشون خودشون رو می زنن!
هیچ کدومشون هم به خدا یه قدم نزدیک نمیشن!
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۶/۱۲/۰۳, ۱۹:۲۶ #9
من می گم کسی که می خواد مردم رو به ائمه نزدیک کنه و از این روش استفاده می کنه ، کاره درستی نمی کنه چون مردم باید با دید باز به سمت این جور مجالس برن نه اینکه به خاطر نحوه خوندن مداح ، همونطور که پیامبر فرمودند:
من بر مبنای بصیرت و آگاهی مردم رو به سوی خدا دعوت می کنم
این نحوه مداحی های مورد دار عموما بر پایه آگاهی و بصیرت نیست و واقعامداحی مداحانی مثل نزار فضل الله روانی هر چند نیمه فارسی و نیمه عربی مداحی می کنند خیلی بیشتر آدم رو به فضای معنوی عاشورا نزدیک می کنه تا ریتم های تند و مقلدانه
مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب
-
۱۳۸۶/۱۲/۰۳, ۲۰:۰۰ #10
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
از شور در مجالس اهل بیت (صلوات الله علیهم) نباید غافل شد چرا که باعث جذابیت و جذب می شود...
نکته مهم این است که شور نباید در مجالس جای شعور را بگیرد...هر دو در کنار یکدیگر.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
چرا شيوه مبارزه امامان بعد از امام حسين(ع) تغيير پيدا کرد ؟
توسط ervil در انجمن مكان ها ، اشخاص و سرنوشت آن ها در قرآنپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۳/۱۸, ۱۱:۵۸ -
اسرار تغيير قبله چه بود؟
توسط دستهای خالی در انجمن تفسیر موضوعیپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۴/۰۹, ۰۷:۱۵ -
تشييع شهداي دفاع مقدس در قم به روایت تصویر
توسط گل نرگس در انجمن نگارخانه خاكيپاسخ: 16آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۲/۳۰, ۰۱:۰۵ -
چرا شما شیعیان نيز همانند علي (عليه السلام) كوتاه نمىآييد؟
توسط ابو محمد در انجمن اهل بیت و ائمه در قرآنپاسخ: 75آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۲/۲۰, ۲۳:۳۵ -
تاويل را فقط خدا مي داند ، پس چرا مي گوييد ائمه هم مي دانند؟
توسط بچه با حال در انجمن معنای تفسیرپاسخ: 4آخرين نوشته: ۱۳۸۶/۰۷/۰۲, ۱۳:۵۶
اشتراک گذاری